ترجمه
و تو در این سرزمین جای گرفتهای؛
نکات ترجمه
«حِلّ»
از ماده «حلل» است. اصل این ماده را به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانستهاند؛ و «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفتهاند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده شده است. «فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود میآید بارهایش را باز میکند؛ و کمکم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است. به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/۲۳) میگویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است[۱]؛ و برخی گفتهاند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفتهاند. «محله» هم مکانی است که یک گروهی در آنجا جای گرفتهاند. (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۲۰-۲۲؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۵۱-۲۵۲)
«الْبَلَدِ»
بسیاری از اهل لغت گفتهاند به هر مکان معین شدهای از زمین «بلد» گفته میشود، خواه آباد باشد یا خیر، عدهای در آن ساکن باشند یا خیر (كتاب العين، ج۸، ص۴۲؛ المحيط في اللغة، ج۹، ص۳۱۳؛ كتاب الماء، ج۱، ص۱۴۲) البته برخی آن را هر مکانی دانستهاند که محدود آن به خاطر اقامت عدهای که ساکن آن هستند، معین شده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۴۲)؛ و برخی بین این دو سخن جمع کرده، گفتهاند که اصل «بلد» همان مطلب اول است، اما کمکم به شهرها از این جهت که محدوده معینی است که با سکونت عدهای حدودش معلوم شده «بلد» گفته شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۳۲۸) لذا بسیاری از مترجمان قرآن کریم کلمه «شهر» را (که غالبا برای ترجمه «مدینة» استفاده میشود) در ترجمه «بلد» استفاده کردهاند؛ که در این صورت باید آن را از حیث «شهر جغرافیایی» در نظر گرفت؛ اما از آنجا که استعمال کلمه «شهر» در فارسی، به نحوی است که غالبا در مقابل ده و روستا، به کار میرود، اما «بلد» در مورد ده و روستا هم صادق است، لذا ترجمه «سرزمین» را برای آن قرار دادیم. (هرچند کلمه «سرزمین» هم این مشکل را دارد که غالبا برای وسعتهای خیلی زیاد استعمال میشود).
برخی اصل این کلمه را به معنای «صدر: سینه» دانستهاند؛ چنانکه «بلدة الناقة» به معنای «سینه شتر» است و «تبلّد الرجل» زمانی گفته میشود که شخصی هنگام تحیر در کاری، دست را روی سینه اش قرار دهد؛ و «بَلَد» هم یه سینه و مرکز شهرها گفته میشود (یا شهری که در مرکز شهرهای دیگر قرار دارد) (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۲۹۸)
این ماده ۱۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است که در تمام استعمالاتش در همان معنای «سرزمین» بوده است؛ ولو که گاه این سرزمین را برخی به معنای کنایه از نفس انسانی (نفوس پاک و خبیث) دانستهاند (جلسه قبل، تدبر۲)
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است: در جاهلیت [ماه] محرم را بزرگ میشمردند و [به خاطر شدت احترام آن] بدان سوگند نمیخوردند و همین طور ماه رجب را؛ و در این دو ماه متعرض هیچکس نمیشدند، چه کسی که میآمد و چه کسی که میرفت، حتی اگر آن کس پدرش را کشته بود؛ و همچنین متعرض هیچ حیوان و گوسفند و شتر و غیر اینها که از حرم خارج میشد، نمیشدند؛ در چنین اوضاع و احوالی خداوند به پیامبرش فرمود: «نه، سوگند میخورم به این سرزمین، در حالی که تو در این سرزمین جای گرفتهای» آنها از شدت جهالتشان به جایی رسیدند که [با اینکه در آن ماهها سوگند نمیخوردند و همچنین در این ماهها و در حرم، متعرض هیچکس نمیشدند] کشتن پیامبر ص را بر خود حلال کردند و ایام آن ماه [حرام] را این گونه بزرگ داشتند که در آن سوگند خوردند [که پیامبر ص را به قتل برسانند] و خواستند بدان وفا کنند!
الكافي، ج۷، ص۴۵۰
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع … وَ كَانَتِ الْجَاهِلِيَّةُ يُعَظِّمُونَ الْمُحَرَّمَ وَ لَا يُقْسِمُونَ بِهِ وَ لَا بِشَهْرِ رَجَبٍ وَ لَا يَعْرِضُونَ فِيهِمَا لِمَنْ كَانَ فِيهِمَا ذَاهِباً أَوْ جَائِياً وَ إِنْ كَانَ قَدْ قَتَلَ أَبَاهُ وَ لَا لِشَيْءٍ يَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ دَابَّةً أَوْ شَاةً أَوْ بَعِيراً أَوْ غَيْرَ ذَلِكَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» قَالَ فَبَلَغَ مِنْ جَهْلِهِمْ أَنَّهُمُ اسْتَحَلُّوا قَتْلَ النَّبِيِّ ص وَ عَظَّمُوا أَيَّامَ الشَّهْرِ حَيْثُ يُقْسِمُونَ بِهِ فَيَفُونَ.[۲]
۲) از رسول خدا ص در روز فتح مکه روایت شده است:
بدرستی که خداوند این سرزمین را از روزی که آسمانها و زمین را آفرید، حرمت نهاد و این حرمت خدا تا روز قیامت باقی است؛ و جنگ در آن برای هیچکس قبل و بعد از من حلال نشد، و برای من هم تنها ساعتی از روز حلال شد، پس این سرزمین حرام است به حرمت الهی تا روز قیامت …
صحیح بخاری، ج۳، ص۱۴؛ ج۴، ص۱۰۴؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۷
حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ و عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ طَاوُسٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آله و سَلَّمَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ:
إِنَّ هَذَا البَلَدَ حَرَّمَهُ اللَّهُ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ، فَهُوَ حَرَامٌ بِحُرْمَةِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ، وَإِنَّهُ لَمْ يَحِلَّ القِتَالُ فِيهِ لِأَحَدٍ قَبْلِي، وَلَمْ يَحِلَّ لِي إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، فَهُوَ حَرَامٌ بِحُرْمَةِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ …
تدبر
۱) «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»
«حل» چنانکه در نکات ترجمه گذشت، هم به معنای «جای گرفتن» و «سکنی گزیدن» به کار میرود و هم در معنای «حلال» در مقابل «حرام».
این آیه از مصادیق بارز «استعمال یک لفظ در چند معنا»ست؛ چرا که مفسران شیعه و سنی، عموما هر دو معنا را برای این آیه گفتهاند:
یک معنای آیه این است که «در حالی که کسی مثل تو در این سرزمین جای گرفته است»
و معنای دوم آن است که «در حالی که تو کسی هستی که این سرزمین برایت حلال شد»؛ که این معنا با توجه به آن است که خداوند به او برای فتح مکه اجازه جهاد داد؛ و با اینکه مکه «حرم» است و جنگیدن در آن حرام است، اما برای ایشان برای چند ساعتی جنگیدن حلال شد (حدیث۲). (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۹۷؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۱۹-۲۲۰؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۵۱-۳۵۲)
۲) «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»
اینکه تو در این سرزمین جای گزیدهای به این سرزمین شرافت و ارزش میدهد (تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۱۳؛ الطراز الأول، ج۵، ص۲۴۷)
نکته تخصصی انسانشناسی
انسانی که در مسیر صحیح خود قرار گرفته باشد، به مقام خلیفةاللهی میرسد و بیتردید مهمترین مصداق خلیفةالله، شخص پیامبر اکرم ص میباشد. مکه محلی است که بیت الله الحرام در آن قرار داده شده؛ اما با همه عظمت و احترامی که این خانه دارد؛ حضور شخص پیامبر اکرم ص به آن شرافتی ویژه میدهد؛ تا جایی که اگر حرمت ایشان نادیده گرفته شود، دیگر این مکان حرمتی نخواهد داشت؛ چنانکه برخی معنای این دو آیه را این طور دانستهاند که «سوگند نمیخورم به این سرزمین، چون وقتی تو در این سرزمین هستی و حرمت تو را زیرپا گذاشتند، دیگر حرمتی برای این سرزمین نمانده است» (دیدگاه ابومسلم، و روایتی از امام صادق ع؛ به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۷)
پاسخ به یک شبهه وهابیت
وهابیت علیه شیعه اشکال میکند که شما به خاطر احترام و تقدسی که برای پیامبر ص و اهل بیت باور دارید، دچار شرک شدهاید!
این آیه بخوبی نشان میدهد که نهتنها چنین باوری شرک نیست، بلکه کسانی که جای گرفتن یک ولیّ خدا در یک سرزمین را باعث قداست آن سرزمین نمیدانند، در مقابل نص قرآن ایستادهاند.
مورد زیر را در کانال نگذاشتم
۳) «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»
چرا فرمود «حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» و نفرمود «حِلٌّ فی ِهذَا الْبَلَدِ»؟
[۱] و برخی گفتهاند از این جهت هریک حق دارد لباس دیگری را بگشاید (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۲۰-۲۲؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۵۱-۲۵۲) و برخی علاوه بر این دو احتمال، احتمل سومی را مطرح کرده اند که چون هریک از آنها در بستر و نزد دیگری حلول می کند (مجمع البیان، ج۳، ص۴۵)
[۲] علاوه بر حدیث۱ جلسه ۳۳۰ که مضمونی شبیه همین حدیث داشت، روایات زیر هم در همین مضمون میباشند:
(۱) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ قَالَ أُعَظِّمُ إِثْمَ مَنْ يَحْلِفُ بِهَا قَالَ وَ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُعَظِّمُونَ الْحَرَمَ وَ لَا يُقْسِمُونَ بِهِ يَسْتَحِلُّونَ حُرْمَةَ اللَّهِ فِيهِ وَ لَا يَعْرِضُونَ لِمَنْ كَانَ فِيهِ وَ لَا يُخْرِجُونَ مِنْهُ دَابَّةً فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قَالَ يُعَظِّمُونَ الْبَلَدَ أَنْ يَحْلِفُوا بِهِ وَ يَسْتَحِلُّونَ فِيهِ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص. (الكافي، ج۷، ص۴۵۰)
(۲) وَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: … وَ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُعَظِّمُونَ الْحَرَمَ وَ لَا يُقْسِمُونَ بِهِ وَ يَسْتَحِلُّونَ حُرْمَةَ اللَّهِ فِيهِ وَ لَا يَعْرِضُونَ لِمَنْ كَانَ فِيهِ وَ لَا يُخْرِجُونَ مِنْهُ دَابَّةً فَقَالَ اللَّهُ «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» قَالَ يُعَظِّمُونَ الْبَلَدَ أَنْ يَحْلِفُوا بِهِ وَ يَسْتَحِلُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ فِيهِ (النوادر(للأشعري)، ص۱۷۱)
(۳) قَالَ [الصادق] عَلَيْهِ السَّلَامُ: كَانَ الْجَاهِلِيَّةُ يُعَظِّمُونَ الْمُحَرَّمَ وَ لَا يُقْسِمُونَ بِهِ وَ لَا بِشَهْرِ رَجَبٍ، وَ لَا يَعْرِضُونَ فِيهِمَا لِمَنْ كَانَ فِيهِمَا ذَاهِباً أَوْ جَائِياً وَ إِنْ كَانَ قَتَلَ أَبَاهُ، وَ لَا لِشَيْءٍ يَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ دَابَّةٍ أَوْ شَاةٍ أَوْ بَعِيرٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ، فَقَالَ اللَّهُ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَد هداية الأمة إلى أحكام الأئمة ع (للشیخ حر العاملی)، ج۷، ص۵۶۲.
بازدیدها: ۴۹