۳۰ جمادیالاولی ۱۴۴۰
ترجمه
و همدیگر را برای خوراک مسکین برنمیانگیزید؛
اختلاف قرائت
لا تحاضُّونَ
در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و ابوجعفر (از قراء عشره) و اعمش (از قراء اربعه عشر) و برخی دیگر از قرائات غیرمشهور مانند ابن مقسم به صورت «لا تَحَاضُّونَ» قرائت شده است؛ که در اصل «تتحاضّون» بوده، که یک از «ت»ها حذف شده است (شبیه تنزل الملائکه؛ قدر/۴) و به معنای آن است که همدیگر را تشویق نمیکنید»
در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) به صورت «لا تَحُضُّونَ» (فعل ثلاثی مجرد) قرائت شده است که آن را به معنای «بدان امر نمیکنید» ویا «بدان رغبت نمیکنید و تشویق نمیشوید» دانستهاند؛
در قرائت اهل بصره (ابوعمرو) و یعقوب (از قراء عشره) و حسن و یزیدی (از قراء اربعه عشر) و در برخی قراءات غیرمشهور دیگر مانند قرائت مجاهد و جحدری و قتاده و ابورجاء به صورت غایب «لا یَحُضُّونَ» (فعل ثلاثی مجرد غایب) قرائت کردهاند؛
در روایت شیرازی از قرائت کسائی، و روایتی از قرائت ابن محیصن (از قراء اربعه عشر) و ابن مسعود و علقمه و زید بن علی و عبدالله بن مبارک و سلمی و ابراهیم به صورت «لا تُحَاضُّونَ» قرائت شده است (که آن را به معنای لا تحافظون: محافظت بر این کار ندارید) دانستهاند.
در روایت دیگری از قرائت ابن مسعود و نیز قرائت علقمه و شعبه بن حجاج به صورت «لا یُحَاضُّونَ» قرائت شده است.
مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۳۱ و ۷۳۲ و ۷۴۰[۱]؛ الكشاف، ج۴، ص۷۵۱[۲]؛ البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۷۴[۳]؛ معجم القراءات، ج۱۰، ص۴۲۵-۴۲۶
نکات ادبی
تَحَاضُّونَ
درباره ماده «حضض» برخی بر این باورند که در دو معنای مستقل به کار رفته است: یکی برانگیختن برای چیزی، چنانکه «حضَضْته على كذا» یعنی او را برای انجام آن کار تشویق و ترغیب کردم؛ و دیگری محل فرودست، چنانکه «حضیض» به نشیب [نقطه مقابل «فراز»] زمین گفته میشود. (معجم مقاييس اللغه، ج۲، ص۱۳)
برخی خواستهاند این اصل را به یک معنا برگردانند و گفتهاند معنای اصلی «الحثّ على الْحَضِيضِ: برانگیختن بر روی نشیب زمین» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۱) یعنی ترغیب و تشویق به کاری که شخص آن را دون شأن خود میپندارد و اطلاق «حضیض» بر دامنه کوه هم به خاطر این است که نسبت به بالای کوه در پایین قرار دارد. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۲، ص۲۸۲)
از خلیل نقل شده که فرق «حضض» و «حثث» (که هردو به معنای تشویق و برانگیختن برای کاری میباشد) در این است که «حثّ» در سیر و حرکت دادن به کار میرود اما «حضّ» در سیر و سوق دادن نیست. (معجم مقاييس اللغه، ج۲، ص۱۳)
این ماده به صورت ثلاثی مجرد به معنای «تشویق شدن و رغبت داشتن» است: «وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» (حاقه/۳۴ و ماعون/۳) و در باب مفاعله به معنای همدیگر را به کاری تشویق و ترغیب نمودن است: «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» (فجر/۱۸)
ماده «حضض» در قرآن کریم همین سه بار به کار رفته است.
علی طَعامِ الْمِسْكينِ
این تعبیر میتواند به حذف مضاف باشد؛ یعنی مراد از آن «اطعام طعام المسکین» (طعام دادن به مسکین) باشد؛ و ممکن است «طعام» (=خوراک) به عنوان اسم جانشین معنای مصدری «اطعام» شده باشد. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۳۵)[۴]
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است:
نیکوکاری و صدقه فقر را طرد میکنند و بر عمر میافزایند و هفتاد نوع مرگ بد را دفع میکنند.
الكافي، ج۴، ص۲
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعَانِ تِسْعِينَ مِيتَةَ السَّوْءِ.
۲) حسین بن نعیم میگوید:
امام صادق ع به من فرمود: حسین! آیا برادران [دینیات] را دوست داری؟
گفتم: بله.
فرمود: آیا به فقرایشان کمک میکنی و منفعتی به آنان میرسانی؟
گفتم: بله.
فرمود: همانا بر تو سزاوار است که دوست بداری کسی که خداوند دوست دارد [یا: خدا را دوست دارد]؛ و به خدا سوگند به هیچیک از آنان منفعتی نمیرسانی مگر اینکه دوستش بداری. آیا آنان را به منزلت دعوت میکنی؟
گفتم: بله. هیچگاه غذا نمیخورم مگر اینکه دو سه نفر یا بیشتر و کمتر بر سر سفرهام مینشینند.
سپس امام صادق ع فرمود: اما فضل و نیکی آنان بر تو عظیمتر است از فضل و نیکی تو بر آنان!
گفتم: فدایت شوم! من از غذای خودم به آنان غذا می دهم و بر مَرکب خودم سوارشان میکنم و آنگاه فضل آنان بر من بیشتر است؟!
فرمود: بله! همانا آنان هنگامی که به منزلت وارد میشوند با مغفرت تو و مغفرت خانواده ات وارد میشوند و وقتی از منزلت بیرون میروند گناهان تو و گناهان خانواده ات را بیرون میبرند.
الكافي، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ حُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أَ تُحِبُّ إِخْوَانَكَ يَا حُسَيْنُ؟
قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ تَنْفَعُ فُقَرَاءَهُمْ؟
قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ أَمَا إِنَّهُ يَحِقُّ عَلَيْكَ أَنْ تُحِبَّ مَنْ يُحِبُ اللَّهُ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَنْفَعُ مِنْهُمْ أَحَداً حَتَّى تُحِبَّهُ! أَ تَدْعُوهُمْ إِلَى مَنْزِلِكَ؟
قُلْتُ نَعَمْ؛ مَا آكُلُ إِلَّا وَ مَعِيَ مِنْهُمُ الرَّجُلَانِ وَ الثَّلَاثَةُ وَ الْأَقَلُّ وَ الْأَكْثَرُ.
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أَمَا إِنَّ فَضْلَهُمْ عَلَيْكَ أَعْظَمُ مِنْ فَضْلِكَ عَلَيْهِمْ!
فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أُطْعِمُهُمْ طَعَامِي وَ أُوطِئُهُمْ رَحْلِي وَ يَكُونُ فَضْلُهُمْ عَلَيَّ أَعْظَمَ؟
قَالَ نَعَمْ إِنَّهُمْ إِذَا دَخَلُوا مَنْزِلَكَ دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِكَ وَ مَغْفِرَةِ عِيَالِكَ وَ إِذَا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِكَ خَرَجُوا بِذُنُوبِكَ وَ ذُنُوبِ عِيَالِكَ.
۳) از امام حسن عسکری ع روایت شده است که امام رضا ع فرمودند:
بهترین چیزی که عالِی از دوستان و موالیان ما برای روز فقر و درماندگی و ذلت و بیچارگیاش از پیش میفرستد، آن است که در دنیا [با حل شبهات و تعلیم صحیح] مسکینی از دوستداران ما را از دست فرد ناصبیای که دشمن خدا و رسولش است نجات می دهد؛ چنین کسی از قبرش برمی خیزد در حالی که فرشتگان از لبه قبر او تا جایگاهش در بهشت به صف ایستادهاند و او را بر روی بالهای خود میبرند؛ میگویند: آفرین بر تو؛ خوشا به حالت، خوشا به حالت؛ ای دور کننده سگها از نیکان؛ و ای کسی که نسبت به امامان نیکی غیرت میورزیدی!
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۳۵۰
قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع:
أَفْضَلُ مَا يُقَدِّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ مُحِبِّينَا وَ مَوَالِينَا أَمَامَهُ لِيَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ، وَ ذُلِّهِ وَ مَسْكَنَتِهِ، أَنْ يُغِيثَ فِي الدُّنْيَا مِسْكِيناً مِنْ مُحِبِّينَا مِنْ يَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ، يَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ الْمَلَائِكَةُ صُفُوفٌ مِنْ شَفِيرِ قَبْرِهِ إِلَى مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اللَّهِ فَيَحْمِلُونَهُ عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ، يَقُولُونَ: مَرْحَباً طُوبَاكَ طُوبَاكَ يَا دَافِعَ الْكِلَابِ عَنِ الْأَبْرَارِ، وَ يَا أَيُّهَا الْمُتَعَصِّبُ لِلْأَئِمَّةِ الْأَخْيَار.[۵]
تدبر
۱) «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكينِ»
قرآن کریم افراد را فقط به خاطر اینکه رغبتی به اطعام مساکین ندارند، مواخذه نمیکند؛ بلکه حتی اگر کسی خودش به این کار اقدام کند اما اهل تشویق کردن دیگران به این کار نباشد مشمول مواخذه این آیه میشود.
۲) «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكينِ»
بینوانایان نباید گرسنه بمانند؛ با انفاق خود، با تشویق دیگران باید به آنان رسیدگی کرد. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۴۷۷)
۳) «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ؛ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكينِ»
در آیات ۱۵-۱۶ منطق انسانهای دنیاگرا را به چالش کشید و در این آیه و آیه قبل برای نشان دادن تفاوت منطق شخص دنیاگرا با منطق انسان آخرت گرا، از مطلق انفاق و نیکوکاری سخن نگفت، بلکه سراغ اکرام یتیم و اطعام مسکین رفت. شاید بدین جهت که نشان دهد مومن، اگر به دیگری خدمتی میکند برای خداست، نه برای اینکه در ازایش ثمرهای دریافت کند: یتیم و مسکین مظهر انسانهای ناتوان و بیپشت و پناه است؛ اگر کسی به شخصی که تحت حمایت پدرش است یا خودش پولدار است کمک کند، احتمال این هست که کمکش را به خاطر اینکه بعدا از حمایت پدر یا پول او بهرهمند شود، انجام داده باشد؛ اما در کمک به یتیم و مسکین، فقط باور دینی و امید به پاداش الهی است که مشوق کار است، نه بازده دنیوی.
۴) «فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ؛ كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ؛ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكينِ»
اینکه خدا روزی را بر انسان تنگ گرفته، نشانه اهانت خدا به شخص و خوار کردن او نیست؛ بلکه اینکه خدا به انسان مالی داده ولی او با این مالش یتیمنوازی و اطعام مسکین نمیکند، نشانه اهانت و خوار شدن شخص از جانب خداست. (مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۴۰)
تاملی با خویش
منطق و تحلیل ما چه اندازه قرآنی است؟ آیا ما انسان فقیری که بسختی روزی خود را تامین میکند، شخصی خوار و بیمقدار میشمریم؛ یا انسان ثروتمندی که زندگی مرفهی دارد اما روال خود را بر کمک به ایتام و مستمندان قرار نداده است؟
مثلا: در مجالسی که یک فرد فقیر و یک فرد ثروتمندی که اهتمامی به فقرا ندارد حضور داشته باشند، به کارها و اقدامات کدام از این دو بیشتر توجه میکنیم؛ به سخن کدام از این دو با دقتتر گوش میدهیم؟ نظر کدامیک را در مسائل مختلف زندگی جویا میشویم؟ و …
۵) «فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ؛ كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ؛ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكينِ»
ریشه تنگ شدن روزی، این نیست که خدا ما را فراموش کرده و برای ما اهمیتی قائل نیست؛ ریشهاش این است که وقتی مالی داشتهایم از یتیم و مسکین دستگیری نکردهایم.
۶) «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْكينِ»
همان گونه که طعام انسان صرفاً طعام مادی نیست، و روح هم نیازمند غذاست – چنانکه در ذیل آیه «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ: پس باید انسان به طعامش بنگرد» (عبس/۲۴) گفتهاند که مقصود از این طعام، علمش است که ببیند که از چه کسی دارد آن را میگیرد (کافی، ج۱، ص۵۰)[۶]– به همین ترتیب، مسکین هم صرفاً کسی که غذای مادی ندارد نیست؛
بلکه کسی که دستش به امام معصوم نمیرسد و از علم امامش محروم مانده نیز مسکین است (حدیث۳)؛
و در نتیجه، کسانی هم که با غصب جایگاه امامان و به حاشیه راندن آنان، موجبات محرومیت مردم از امام معصوم را فراهم آوردهاند، مصداق بارز کسانی هستند که مورد مواخذه این آیه هستند (تفسير القمي، ج۲، ص۴۲۰)[۷]؛
بلکه چهبسا بتوان گفت کسانی که علم دارند، اما علمشان را از دیگران مخفی میکنند و با کتمان حقایق، موجب باقی ماندن مستضعفان فکری در استضعاف خود میشوند، مصداق این آیهاند؛
بلکه چهبسا عالمی هم که علم دارد اما برای تغذیه روحی و معنوی این محرومان تلاش نمیکند مورد مواخذه این آیهاند.
[۱] . و قرأ لا تحاضون أهل الكوفة و أبو جعفر … و معنی لا تحضون علی طعام المسكين لا تأمرون به و لا تبعثون عليه «وَ لا تَحَاضُّونَ» تتفاعلون منه … و من قرأ «لا تَحَاضُّونَ» أراد لا يحض بعضكم بعضا على ذلک.
[۲] . و قرئ: تحاضون، أى: يحض بعضكم بعضا: و في قراءة ابن مسعود: و لا تحاضون بضم التاء، من المحاضة.
[۳] . و قرأ الحسن و مجاهد و أبو رجاء و قتادة و الجحدري و أبو عمر: يكرمون و لا يحضون، و يأكلون و يحبون بياء الغيبة فيها؛ و باقي السبعة، بتاء الخطاب، و أبو جعفر و شيبة و الكوفيون و ابن مقسم: تحاضون بفتح التاء و الألف أصله تتحاضون، و هي قراءة الأعمش، أي يحض بعضكم بعضا؛ و عبد اللّه أو علقمة و زيد بن عليّ و عبد اللّه بن المبارك و الشيرزي عن الكسائي: كذلك إلا أنهم ضموا التاء، أي تحاضون أنفسكم، أي بعضكم بعضا، و تفاعل و فاعل يأتي بمعنى فعل أيضا.
[۴] . علی طعام المسكين تقديره علی إطعام طعام المسكين فحذف المضاف و يجوز أن يكون طعام اسما أقيم مقام الإطعام كقول لبيد: (باکرت حاجتها الدجاج بسحرة / لأعل منها حين هب نيامها) أي لاحتياجي إليها فهو مفعول له
[۵] . احادیث در این مضمون بسیار است و فقط به برخی از آنها که در التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۳۴۶-۳۴۹ آمده و در آنها از لفظ مسکین استفاده شده، اشاره میشود:
– قَالَ الْإِمَامُ ع وَ إِنَّ مِنْ مُحِبِّي مُحَمَّدٍ [وَ عَلِيٍ] مَسَاكِينَ، مُوَاسَاتُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ مُوَاسَاةِ مَسَاكِينِ الْفُقَرَاءِ، وَ هُمُ الَّذِينَ سَكَنَتْ جَوَارِحُهُمْ، وَ ضَعُفَتْ قُوَاهُمْ عَنْ مُقَاتَلَةِ أَعْدَاءِ اللَّهِ- الَّذِينَ يُعَيِّرُونَهُمْ بِدِينِهِمْ وَ يُسَفِّهُونَ أَحْلَامَهُمْ، أَلَا فَمَنْ قَوَّاهُمْ بِفِقْهِهِ وَ عِلْمِهِ حَتَّى أَزَالَ مَسْكَنَتَهُمْ، ثُمَّ سَلَّطَهُمْ عَلَى الْأَعْدَاءِ الظَّاهِرِينَ: النَّوَاصِبِ وَ عَلَى الْأَعْدَاءِ الْبَاطِنِينَ: إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ، حَتَّى يَهْزِمُوهُمْ عَنْ دِينِ اللَّهِ، وَ يَذُودُوهُمْ عَنْ أَوْلِيَاءِ آلِ رَسُولِ اللَّهِ ص. حَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى تِلْكَ الْمَسْكَنَةَ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ، فَأَعْجَزَهُمْ عَنْ إِضْلَالِهِمْ. قَضَى اللَّهُ تَعَالَى بِذَلِكَ قَضَاءً حَقّاً عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ص .
– وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مَنْ قَوَّى مِسْكِيناً فِي دِينِهِ، ضَعِيفاً فِي مَعْرِفَتِهِ عَلَى نَاصِبٍ مُخَالِفٍ فَأَفْحَمَهُ لَقَّنَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ يُدْلَى فِي قَبْرِهِ أَنْ يَقُولَ: اللَّهُ رَبِّي، وَ مُحَمَّدٌ نَبِيِّي، وَ عَلِيٌّ وَلِيِّي، وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي، وَ الْقُرْآنُ بَهْجَتِي وَ عُدَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَانِي. فَيَقُولُ اللَّهُ: أَدْلَيْتَ بِالْحُجَّةِ، فَوَجَبَتْ لَكَ أَعَالِي دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ. فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَحَوَّلُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ أَنْزَهَ رِيَاضِ الْجَنَّةِ .
– وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع وَ قَدِ اخْتَصَمَ إِلَيْهَا امْرَأَتَانِ، فَتَنَازَعَتَا فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّينِ: إِحْدَاهُمَا مُعَانِدَةٌ وَ الْأُخْرَى مُؤْمِنَةٌ، فَفَتَحَتْ عَلَى الْمُؤْمِنَةِ حُجَّتَهَا، فَاسْتَظْهَرَتْ عَلَى الْمُعَانِدَةِ، فَفَرِحَتْ فَرَحاً شَدِيداً. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع: إِنَّ فَرَحَ الْمَلَائِكَةِ بِاسْتِظْهَارِكِ عَلَيْهَا أَشَدُّ مِنْ فَرَحِكِ، وَ إِنَّ حُزْنَ الشَّيْطَانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْكِ أَشَدُّ مِنْ حُزْنِهَا. وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: أَوْجِبُوا لِفَاطِمَةَ بِمَا فَتَحَتْ عَلَى هَذِهِ الْمِسْكِينَةِ الْأَسِيرَةِ- مِنَ الْجِنَانِ أَلْفَ أَلْفِ ضِعْفِ مَا كُنْتُ أَعْدَدْتُ لَهَا وَ اجْعَلُوا هَذِهِ سُنَّةً فِي كُلِّ مَنْ يَفْتَحُ عَلَى أَسِيرٍ مِسْكِينٍ، فَيَغْلِبُ مُعَانِداً- مِثْلَ أَلْفِ أَلْفِ مَا كَانَ لَهُ مُعَدّاً مِنَ الْجِنَانِ. .
– وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ] ع وَ قَدْ حَمَلَ إِلَيْهِ رَجُلٌ هَدِيَّةً فَقَالَ لَهُ: أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ أَنْ أَرُدَّ عَلَيْكَ بَدَلَهَا عِشْرِينَ ضِعْفاً، عِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ، أَوْ أَفْتَحَ لَكَ بِهَا بَاباً مِنَ الْعِلْمِ- تَقْهَرُ فُلَانَ النَّاصِبِيِّ فِي قَرْيَتِكَ، تُنْقِذُ بِهِ ضُعَفَاءَ أَهْلِ قَرْيَتِكَ إِنْ أَحْسَنْتَ الِاخْتِيَارَ جَمَعْتُ لَكَ الْأَمْرَيْنِ، وَ إِنْ أَسَأْتَ الِاخْتِيَارَ خَيَّرْتُكَ لِتَأْخُذَ أَيِّهُمَا شِئْتَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَثَوَابِي فِي قَهْرِي لِذَلِكَ النَّاصِبِ، وَ اسْتِنْقَاذِي لِأُولَئِكَ الضُّعَفَاءِ مِنْ يَدِهِ، قَدْرُهُ عِشْرُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ قَالَ ع: بَلْ أَكْثَرُ مِنَ الدُّنْيَا عِشْرِينَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ! فَقَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَكَيْفَ أَخْتَارُ الْأَدْوَنَ! بَلْ أَخْتَارُ الْأَفْضَلَ: الْكَلِمَةَ الَّتِي أَقْهَرُ بِهَا عَدُوَّ اللَّهِ، وَ أَذُودُهُ عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ. فَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع: قَدْ أَحْسَنْتَ الِاخْتِيَارَ. وَ عَلَّمَهُ الْكَلِمَةَ، وَ أَعْطَاهُ عِشْرِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ. فَذَهَبَ، فَأَفْحَمَ الرَّجُلَ، فَاتَّصَلَ خَبَرُهُ بِهِ ع، فَقَالَ لَهُ إِذْ حَضَرَهُ: يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا رَبِحَ أَحَدٌ مِثْلَ رِبْحِكَ، وَ لَا اكْتَسَبَ أَحَدٌ مِنَ الْأَوِدَّاءِ مَا اكْتَسَبْتَ: اكْتَسَبْتَ: مَوَدَّةَ اللَّهِ أَوَّلًا، وَ مَوَدَّةَ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلِيٍّ ع ثَانِياً، وَ مَوَدَّةَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا ثَالِثاً، وَ مَوَدَّةَ مَلَائِكَةِ اللَّهِ [الْمُقَرَّبِينَ] رَابِعاً، وَ مَوَدَّةَ إِخْوَانِكَ الْمُؤْمِنِينَ خَامِساً وَ اكْتَسَبْتَ بِعَدَدِ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ كَافِرٍ- مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنَ الدُّنْيَا [وَ مَا فِيهَا أَلْفَ] أَلْفِ مَرَّةٍ فَهَنِيئاً [لَكَ] هَنِيئاً .
– وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع لِرَجُلٍ: أَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ رَجُلٌ يَرُومُ قَتْلَ مِسْكِينٍ قَدْ ضَعُفَ، تُنْقِذُهُ مِنْ يَدِهِ أَوْ نَاصِبٌ يُرِيدُ إِضْلَالَ مِسْكِينٍ [مُؤْمِنٍ] مِنْ ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا تَفْتَحُ عَلَيْهِ مَا يَمْتَنِعُ [الْمِسْكِينُ] بِهِ مِنْهُ- وَ يُفْحِمُهُ وَ يَكْسِرُهُ بِحُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: بَلْ إِنْقَاذُ هَذَا الْمِسْكِينِ الْمُؤْمِنِ مِنْ يَدِ هَذَا النَّاصِبِ. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً [أَيْ] وَ مَنْ أَحْيَاهَا وَ أَرْشَدَهَا مِنْ كُفْرٍ إِلَى إِيمَانٍ، فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً- مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْتُلَهُمْ بِسُيُوفِ الْحَدِيدِ .
– وَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع لِرَجُلٍ: أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ: صَدِيقٌ كُلَّمَا رَآكَ أَعْطَاكَ بَدْرَةَ دَنَانِيرَ، أَوْ صَدِيقٌ كُلَّمَا رَآكَ بَصَّرَكَ بِمَصِيدَةٍ مِنْ مَصَائِدِ الشَّيَاطِينِ، وَ عَرَّفَكَ مَا تُبْطِلُ بِهِ كَيْدَهُمْ، وَ تَخْرِقُ [بِهِ] شَبَكَتَهُمْ، وَ تَقْطَعُ حَبَائِلَهُمْ قَالَ: بَلْ صَدِيقٌ كُلَّمَا رَآنِي عَلَّمَنِي- كَيْفَ أَخْزِي الشَّيْطَانَ عَنْ نَفْسِي وَ أَدْفَعُ عَنِّي بَلَاءَهُ . قَالَ ع: فَأَيُّهُمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ: اسْتِنْقَاذُكَ أَسِيراً مِسْكِيناً مِنْ أَيْدِي الْكَافِرِينَ، أَوْ اسْتِنْقَاذُكَ أَسِيراً مِسْكِيناً مِنْ أَيْدِي النَّاصِبِينَ قَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، سَلِ اللَّهَ أَنْ يُوَفِّقَنِي لِلصَّوَابِ فِي الْجَوَابِ. قَالَ ع: اللَّهُمَّ وَفِّقْهُ. قَالَ: بَلِ اسْتِنْقَاذِيَ الْمِسْكِينَ الْأَسِيرَ مِنْ يَدِ النَّاصِبِ، فَإِنَّهُ تَوْفِيرُ الْجَنَّةِ عَلَيْهِ، وَ إِنْقَاذُهُ مِنَ النَّارِ، وَ ذَلِكَ تَوْفِيرُ الرَّوْحِ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا، وَ دَفْعُ الظُّلْمِ عَنْهُ فِيهَا، وَ اللَّهُ يُعَوِّضُ هَذَا الْمَظْلُومَ بِأَضْعَافِ مَا لَحِقَهُ مِنَ الظُّلْمِ، وَ يَنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِ بِمَا هُوَ عَادِلٌ بِحُكْمِهِ. قَالَ ع: وُفِّقْتَ لِلَّهِ أَبُوكَ! أَخَذْتَهُ مِنْ جَوْفِ صَدْرِي- لَمْ تَجْزِمْ مِمَّا قَالَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص حَرْفاً وَاحِداً .
[۶] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ؟ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ.
[۷] . قَالَ اللَّهُ كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ أَيْ لَا تَدْعُوهُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ غَصَبُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ أَكَلُوا أَمْوَالَ الْيَتَامَى وَ فُقَرَائِهِمْ وَ أَبْنَاءِ سَبِيلِهِم
بازدیدها: ۷۸