ترجمه
آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پیاش فرستندهای نیست؛ و اوست که شکستناپذیر و حکیم است.
نکات ادبی
مُمْسِكَ يُمْسِكْ
ماده «مسک» را برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۳۲۰) مانند «أَمَّنْ هذَا الَّذي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ» (ملک/۲۱).
و برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر؛ ممتحنه/۱۰) ویا «حفظ کردن آن» (وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ؛ حج/۶۵) معرفی کردهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶۸).
و برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۱، ص۱۱۱).
این ماده وقتی به باب إفعال میرود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/۲۲۹) (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) که اسم فاعل آن «مُمسِک» است (فَلا مُمْسِكَ لَها، فاطر/۲؛ ٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ، زمر/۳۸)
اما وقتی به باب تفعیل میرود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته میشود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/۱۷۰) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی میکنند (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱).
و وقتی به باب استفعال میرود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن میباشد «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) که اسم فاعل آن «مستمسِک» میشود (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ زخرف/۲۱).
ضمنا چنانکه اغلب تذکر دادهاند «مِسک» (به معنای مُشک، عطری که از نافه آهو گرفته میشود) اصالتا کلمهای عربی نیست (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۳۲۰) و ظاهرا از زبان سریانی گرفته شده است. (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) (خِتامُهُ مِسْكٌ؛ مطففین/۲۷)
این ماده و مشتقاتش جمعا ۲۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«مُرْسِلَ»
قبلا بیان شد که ماده «رسل» در اصل به معنای برانگیختن و امتداد یافتن است، برانگیختی که با نرمی و مدارا همراه باشد؛ و برخی بر این باورند که اساساً این ماده در اصل به معنای نافذ دانستن (انفاذ) و برانگیختنی است که کار و ماموریتی را بر دوش آنکه برانگیخته میشود میگذارد، و لذا همراه با نوعی حرکت و سیر (ولو سیر معنوی) همراه است.
کلمه «رسول» به معنای کسی است که برای انجام کاری فرستاده میشود و «ارسال: فرستادن» نقطه مقابل «امساک: نگهداشتن» است؛ و «مُرسِل» اسم فاعل آن و به معنی «فرستنده» و «رها کننده» است. (ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ؛ فاطر/۲)
جلسه ۵۲۹ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-40/
«العَزيز»
قبلا بیان شد که ماده «عزز» به معنای شدت و قوت و قهر و غلبه میباشد و «عزت» حالتی در شخص است که مانع از آن میشود که مغلوب واقع شود؛ بنابراین «عزیز» یعنی کسی که همواره غالب است و هیچگاه مغلوب نمیشود؛ و به چیزی هم که نایاب است عزیز گفته میشود، چون دسترسی [= غلبه] به آن سخت و دشوار است. تفاوت «عزیز» با «قاهر» (غلبهکننده) در این است که عزیز از این جهت گفته میشود که کسی توان غلبه و اذیت و آزار او را ندارد، اما قاهر از این جهت گفته میشود که او بر دیگران غلبه میکند
جلسه۱۲۲ http://yekaye.ir/al-hajj-022-74/
درباره عزیز بودن خداوند در جلسه ۸ (شعراء/۲۱۷) و جلسه ۲۸ (شعراء/۹) نیز نکاتی گذشت که در اینجا تکرار نمیشود.
«الْحَكيم»
قبلا بیان شد که ماده «حکم» در اصل دلالت بر «منع» کردن دارد: «حُکم» منع از ظلم است، و «حکمت» منع از جهالت؛ و برخی توضیح دادهاند که نه هر گونه منعی، بلکه ممانعتی که نوعی هدف اصلاح و کنترل را تعقیب میکند، و از این روست که به «افسار چهارپایان» «حَکَمَة» میگویند؛ و «حُکم» کردن هم آن است که معین شود که چیزی چنین است و چنان نیست؛ «حاکم» کسی است که بین مردم حکم میکند؛ و «حَکَم» هم کسی است که در حکم کردن متخصص باشد؛ و «حکمت» هم به معنای این است که بر اساس علم، حکم شود؛ و وقتی در مورد خدا که به کار میرود به معنای علم خداوند به اشیاء و ایجاد آنها در کمال إحکام است؛ و «مُحکم» هم یعنی چیزی که شک و شبهه و خللی در آن راه نداشته باشد؛ و در معنای «حکیم» همچنین گفتهاند که به معنای کسی است که کار خود را محکم و بیخلل انجام میدهد.
جلسه ۲۲۲ http://yekaye.ir/al-baqare-2-32/
حدیث
۱) روایت شده است که از امیرالمومنین ع درخواست شد که: به ما از قَدَر [= حقیقتِ قضا و قدر] خبر دهید .
فرمودند: سر خداست، آن را افشا [یا: تفتیش] نکنید!
دوباره گفتند: به ما از قدر خبر دهید؛ یا امیرالمومنین ع!
فرمودند: دریایی عمیق است، در آن غوطهور نشوید!
بار سوم گفتند: به ما از قدر خبر دهید. یا امیرالمومنین ع!
فرمودند: راهی پیچیده است، آن را نپیمایید!
بار چهارم گفتند: به ما از قدر خبر دهید. یا امیرالمومنین ع!
فرمودند: «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پیاش فرستندهای نیست.»
الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا ع، ص۴۰۸؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۱۲۳
عَنِ الْعَالِمِ ع قَالَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقِيلَ لَهُ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تُفْشُوهُ [تُفَتِّشُوه] فَقِيلَ لَهُ الثَّانِيَ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ بَحْرٌ عَمِيقٌ لَا تَلْحَقُوهُ [تلجّوه] فَقِيلَ لَهُ الثَّالِثَ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ طَرِيقٌ مُعْوَجٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ ثُمَّ قِيلَ لَهُ الرَّابِعَةَ أَنْبِئْنَا عَنِ الْقَدَرِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِه …
۲) از امام صادق ع روایت شده است که متعه (= ازدواج موقت) یکی از مصادیق این آیه است که میفرماید «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست» (فاطر/۲)
تفسير القمي، ج۲، ص۲۰۷
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْكُوفِيِّينَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ: ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها قَالَ: وَ الْمُتْعَةُ مِنْ ذَلِك
۳) از امام صادق ع روایت شده است که درباره آیهی «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست» (فاطر/۲) فرمودند: دعا. [= یکی از مصادیق مهم آن، دعاست]
فلاح السائل و نجاح المسائل، ص۲۸
رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زِيَادٍ الْعَبْدِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها قَالَ الدُّعَاءُ.
۴) از امام صادق ع روایت شده است که درباره آیهی «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست» (فاطر/۲) فرمودند: آن چیزی است که خداوند بر زبان امام ع جاری میسازد.
تأويل الآيات الظاهرة، ص۴۶۸
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النَّوْفَلِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها قَالَ هِيَ مَا أَجْرَى اللَّهُ عَلَى لِسَانِ الْإِمَامِ.[۱]
۵) از امام کاظم ع تسبیحی برای هر روز از روزهای ماه رمضان نقل شده است که ده فراز دارد. فراز نهم آن چنین است:
منزه است خداوند پدیدآرنده نفس [یا: باد]، منزه است خداوند صورتگر؛ منزه است خداوندی که همه ازواج را آفرید؛ منزه است خداوندی که ظلمات و نور را قرار داد؛ منزه است خداوند شکافنده دانه و حبه؛ منزه است خداوند آفریننده همه چیز؛ منزه است خداوند آفریننده آنچه دیده میشود و دیده نمیشود؛ منزه است خداوند به گستره کلماتش؛ منزه است خداوند پروردگار جهانها؛ منزه است خداوند «پدیدآرنده آسمانها و زمین، فرشتگان را رسولانی قرار داده دارای بالهایی دو به دو و سه به سه و چهار به چهار، در خلقت هر چه بخواهد میافزاید؛ همانا خداوند بر هر کاری تواناست. آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پیاش فرستندهای نیست؛ و اوست که شکستناپذیر و حکیم است.»
تهذيب الأحكام، ج۳، ص۱۱۹؛ مصباح المتهجد، ج۲، ص۶۲۰؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۹۶
دُعَاءُ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ: ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ …
وَ تُسَبِّحُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ وَ هُوَ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ كُلُّ جُزْءٍ مِنْهَا عَلَى حِدَةٍ …
تَاسِعُهَا سُبْحَانَ اللَّهِ بَارِئِ النَّسَمِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُصَوِّرِ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ الْأَزْوَاجِ كُلِّهَا سُبْحَانَ اللَّهِ جَاعِلِ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورِ سُبْحَانَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَى سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ كُلِّ شَيْءٍ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى سُبْحَانَ اللَّهِ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ سُبْحَانَ اللَّهِ «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم»[۲]
تدبر
۱) «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»
باب رحمتی را که خداوند بگشاید، هیچکس نمیتواند ببندد؛ و آنچه را او مانع شود، هیچکس نمیتواند آن را به ما بدهد.
فقط خداست که چنین عزیز و مقتدر و شکستناپذیر است.
و تمام کارش هم کاملا از روی حکمت است.
تاملی با خویش
پس چرا ما در زندگیمان این اندازه که به کمک این و آن اعتماد میکنیم، برای کمک خدا حساب باز نمیکنیم؟!
آیا انصاف است که فقط وقتی همهجا به بنبست میخوریم سراغ خدا برویم؟
آیا قدرت او را باور نداریم؟
یا مهربانی او را؟
یا حکم او را؟
یا اساساً خود او را؟!!!
۲) «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها»
زندگی تمام پیامبران و تمام اولیای خدا شاهدی است بر صدق این واقعه.
فقط وجود مبارک حضرت علی ع کافی است تا این حقیقت را باور کنیم:
کسی که بعد از شهادت پیامبر ص او را که جانشین برحق وی بود کنار زدند و ۲۵ سال خانهنشین کردند و در ۵ سال حکومتش هم سه جنگ عظیم علیه او راه انداختند و بعد از شهادتش هم تا پایان قرن اول در منابر او را لعن میکردند و تا قرنها بردن نام او و اظهار ارادت به او جرم بود و در یک کلام، به قول شافعی (به نقل مشارق أنوار اليقين، ص: ۱۷۱)[۳]ویا خلیل بن احمد (به نقل مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج۳، ص۲۲۳)[۴] دوستانش از ترس و دشمنانش از حسد فضائلش را پنهان داشتند، با این حال فضائلش عالمگیر شد.
واقعا وقتی خدا بخواهد رحمتش بر کسی را نمایان سازد، همه عالم دست به دست هم بدهند نمیتوانند مانع شوند.
۳) «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»
درباره اینکه این باب «رحمت خداوند» که اگر گشوده شود، کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد، و اگر جلوگیری کند کسی نمیتواند آن را بگشاید، چیست، نظرات متعددی ارائه شده است، مانند اینکه این باب:
– ارسال پیامبران است؛ چنانکه خداوند درباره پیامبر اکرم ص فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» و وقتی هم در دورههای «فترت» خداوند پیامبری نمیفرستاد، کسی نمیتوانست کاری کند (حسن، به نقل از مجمعالبیان، ج۸، ص۶۲۸) و مویدش هم این است که در فراز دوم از کلمه «ارسال» استفاده کرد که غالبان برای رسولان است.
– «توبه» است (ابنعباس، به نقل الدر المنثور، ج۵، ص۲۴۴)
– «باران» است؛ (سدی، به نقل الدر المنثور، ج۵، ص۲۴۴) و در نقلی دیگر، وی گفته: روزی مردمان است که مصداقش باران است از آسمان، و روییدنیهاست از زمین. (همان)
– نعمت و رزقی است که از جانب خداوند به انسان افاضه میشود و اینکه برای آن از تعبیر رحمت استفاده کرد برای این بود که نشان دهد که خداوند این رزقها را بدون هیچ چشمداشت و یا منفعتی اعطا میفرماید (المیزان، ج۱۷، ص۱۴-۱۵) و موید این معنا آن است که در آیه بعد سوال میشود «آیا آفرینندهای غیر از خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد».
– اگرچه همه اینها میتواند به طور خاص مورد نظر باشد اما ظاهرا حق با کسانی است که این را عام و شامل هرگونه خیر و رحمتی دانستهاند (مجمعالبیان، ج۸، ص۶۲۸)
۴) «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»
چرا با اینکه جلوگیری را هر دوبار با تعبیر «امساک»بیان کرد، اما اعطای رحمت را در جمله اول با تعبیر «فتح: گشودن» و در جمله دوم با تعبیر «ارسال: فرستادن، رها کردن» بیان فرمود؟
الف. طبیعی کلام این بود که در هر دو مورد از تعبیر «ارسال» استفاده کند، اما در جمله اول از تعبیر «فتح» استفاده کرد، چرا که بارها در کلامش اشاره فرمود که این رحمت خزائن و گنجینههایی دارد (مثلا فرمود: «أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ» ص/۹, ویا «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ» إسراء/۱۰۰) و گویی میخواهد بفرماید این رحمتی که به مردم میدهد در خزائنی نگهداری میشود که بر مردم احاطه دارد و برای اینکه آنان بدان برسند، جز باز کردن درب آن، نیاز به هیچ اقدامی نیست.
ب. طبیعیِ کلام این بود که وقتی در جمله اول از «فتح: گشودن» استفاده کرد، در دومی نیز همین تعبیر را به کار ببرد، اما شاید با عوض کردن تعبیر و استفاده از کلمه «ارسال» (به معنای رها کردن) خواست بفهماند که گشودن خزائن غیبی تنها و تنها به دست خداست و گشودن آن به دست غیر اصلا معنا ندارد که بخواهیم از نفی آن سخن بگوییم؛ غیر خدا اگر کاری بخواهد بکند این است که آن را از دست خدا رها سازد؛ و چون خداوند عزیز و شکستناپذیر است، این نیز هیچگاه رخ نخواهد داد.
۵) «وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ»
چرا تعبیر «من بعده» را اضافه کرد؛ و آیه چه معنای اضافهای را با افزودن این تعبیر دنبال میکند؟
الف. ضمبر «ه» به خدا برگردد، آنگاه میخواهد بفرماید:
الف.۱. خداوند متعال، همان گونه که در اعطا، اول است؛ در منع نیز اول است و کسی بر او پیشی نمیگیرد. (المیزان، ج۱۷، ص۱۵)
الف.۲. خداوند اول و آخر است (حدید/۲) و چون «بعد»ی ندارد، میخواهد تاکید کند که در برابر خدا هیچکس کارهای نیست.
ب. ضمیر «ه» به «امساک» برگردد، یعنی بعد از این امساک است که دیگر هیچکس را یارای فرستادن آن رحمت نیست؛ آنگاه:
ب.۱. شاید میخواهد بفرماید که جلوگیری خدا از رحمت، غیر از آن است که هنوز رحمتش را نفرستاده باشد؛ یعنی این حکم که وقتی خدا جلوی رحمتی را بگیرد، هیچکس را یارای آن نیست که آن رحمت را شامل حال آن شخص کند، بعد از آن است که خداوند بر نفرستادن آن رحمت تاکید داشته باشد؛ اما جایی که هنوز رحمتی نفرستاده و در عین حال تاکیدی بر نفرستادن ندارد، میتوان رحمت او را با دعا ویااستمداد از سایر واسطههایی که خودش قرار داده، جلب نمود.
ب.۲. …
۶) «ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»
چرا در پایان این آیه از تعبیر «عزیز حکیم» استفاده کرد.
قبلا بیان شد که در پایان هر آیهای که وصفی از خداوند بیان میشود، آن وصف برهانی است بر مفادی که در آیه (یا آیات متصل) گذشته است.
در واقع، دو برهان بر این قاعده که «آن چه از رحمت را که خداوند بر مردم گشاید، بازدارندهای برایش نیست؛ و آنچه بازدارد، آن را در پیاش فرستندهای نیست» اقامه شده است:
یکی اینکه خداوند عزیز و شکستناپذیر است؛ پس هر کاری که انجام دهد هیچکس را یارای مقاومت در برابر آن ویا تغییر دادن آن نیست؛
و دوم اینکه خداوند تمامی کارهایش سراسر از روی حکمت است، پس هر کاری که انجام دهد، بهتر از آن فرض ندارد تا کسی بخواهد وضع را به بهتر از آن تغییر دهد. (المیزان، ج۱۷، ص۱۵)
۷) «ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ … الْحَكيمُ»
نهتنها بخششهای خداوند، بلکه منعکردنهای خداوند تنها و تنها از روی حکمت است.
اگر این را باور کردنیم، خداوند را تنها در جایی که نعمتی دریافت میکنیم یا دعایمان مستجاب میشود، شکر نمیگوییم؛ بلکه هرجا نعمتی هم از ما دریغ کرد ویا دعایمان را مستجاب نفرمود باز هم او را شکر خواهیم کرد، چون او حکیم است و همواره بهترین گزینه را برای بندهاش برمیگزیند. این مطلب شاید عبارت دیگری است از این آیه شریفه که «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون: و بسا چيزى را خوش نمىداريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد» (بقره/۲۱۶)
تاملی با خویش
ما غالبا وقتی دعایمان برآورده میشود خدا را شکر میگوییم، اما وقتی برآورده نمیشود، چطور؟
شکر کردن پیشکش؛ آیا وقتی دعایمان برآورده نمیشود، بویژه در جایی که برآورده شدنش از نظر خودمان خیلی لازم است، به مرز یاس و کفرگویی کشیده نمیشویم. مبادا مصداق این آیه شویم که: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِه: و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه میپرستد، پس اگر خوشیای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنهای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد» (حج/۱۱)
۸) چه ارتباطی بین این آیه و آیه قبل هست؟
الف. برخی از مفسران، محور ارتباط را کلمه «ارسال» گرفتهاند که در هر دو آیه آمده؛ و چنین توضیح دادهاند:
در آیه قبل از فرشتگان سخن گفت که رسولان و واسطههای نعمتهای خدایند؛ و این آیه سراغ اصل آن نعمتهایی رفت که خداوند میفرستد، که اگرچه او فرشتگانی را برای این کار واسطه قرار داده، اما همه چیز تنها و تنها به دست اوست و هیچکس نمیتواند مانع دادن یا ندادنِ او شود. (المیزان، ج۱۷، ص۱۴)
ب. میتوان محور ارتباط را «مشیت خدا» دانست که به برتری آن در هر دو آیه اشاره شده است؛ در آیه اول، اشاره میکند که خداوند اگر بخواهد در آفرینش میافزیاد؛ و در این آیه میفرماید که اگر خواست و رحمتی [افزون] فرستاد یا نخواست و نفرستاد، هیچکس در برابر او کارهای نیست.
ج. در آیه قبل شمهای از قدرت خدا را بازگو کرد و در پایانش تاکید فرمود که او بر هر کاری تواناست؛ و در این آیه تاکید کرد که اوصاف این قدرت را باز نمود و تاکید کرد که اولا کسی را در برابر این قدرت یارای مخالفت نیست و ثانیا این قدرت کاملا حکیمانه اعمال میشود و در واقع گزینه بهتری در برابر آنچه او انجام میدهد وجود ندارد.
د. …
این را در کانال نگذاشتم
۹) حکایت
و أخرج ابن المنذر عن عامر بن عبد قيس رضى الله عنه قال أربع آيات من كتاب الله إذا قرأتهن فما أبالي ما أصبح عليه و أمسى ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ … وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ و سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً … وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها (الدر المنثور، ج۵، ص۲۴۴)
[۱] . مرحوم استرآبادی بعد از ذکر روایت فوق میفرمایند:
يعني أن الذي يجريه الله على لسان الإمام ع من الكلام هو رحمة منه فتح بها على الناس لأنه لا ينطق عن الهوى و ما ينطق إلا عن الله و كل ما يكون من الله فهو رحمة و منه قوله تعالى «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» و كذلك أهل بيته الطيبين صلوات الله عليهم أجمعين.
[۲] . در إقبال الأعمال (ط – القديمة)، ج۱، ص۲۶۲ این دعا هم برای روز آخر ماه رمضان آمده است:
وَ مِنْ ذَلِكَ مَا وَجَدْنَاهُ فِي كُتُبِ الدَّعَوَاتِ دُعَاءَ الْيَوْمِ الثَّلَاثِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ بَارِئِ النَّسَمِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمُصَوِّرِ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ الْأَزْوَاجِ كُلِّهَا سُبْحَانَ اللَّهِ جَاعِلِ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورِ سُبْحَانَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَى سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ كُلِّ شَيْءٍ سُبْحَانَ اللَّهِ خَالِقِ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى سُبْحَانَ اللَّهِ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ ثَلَاثاً.
و در جمال الأسبوع، ص۵۰ در فراز پایانی «دعاء يوم السبت» (دعای روز شنبه) آمده است:
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ بِكَ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ لَا مُمْسِكَ لِمَا تَفْتَحُهُ مِنْ رَحْمَتِكَ فَأَسْأَلُكَ يَا سَيِّدِي أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تُمْسِكَ لِي وَ مَعِي وَ عَلَيَّ مَا ابْتَدَأْتَنِي بِهِ مِنْ نِعْمَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي تُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا فَإِنَّكَ وَلِيُّ تَوْفِيقِي وَ بِيَدِكَ أَمْرِي وَ نَاصِيَتِي يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ.
همچنین سید بن طاوس در ادعیه اول ماه [قمری] در الدروع الواقية، ص۸۱ و در ص۱۷۲ دعایی را به ترتیب از امام صادق ع و امیرالمومنین ع روایت کردهاند که عمدهاش آیات قرآن است و در فرازی از آن این آیات را به عنوان بخشی از دعای اول ماه قرائت کردند:
وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَدْعُو فِي هَذَا الْيَوْمِ بِهَذَا الدُّعَاءِ:
… الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُون…
[۳] . و لقد أنصف الشافعي محمد بن إدريس إذ قيل له: ما تقول في علي؟ فقال: و ما ذا أقول في رجل أخفى أولياؤه فضائله خوفا، و أخفى أعداؤه فضائله حسدا، و شاع له بين ذين ما ملأ الخافقين.
[۴] . و لنعم ما نسب إلى الخليل حيث قال: «أخفى أعاديه فضائله حسدا، و لم يبدها أحبّاؤه خوفا، و مع ذلك ظهرت كالنجم اللامع يشرق للكلّ»
بازدیدها: ۲۰۲