ترجمه
روزی که ببینیدش هر [زن] شیردهی از آن که شیر دهد غفلت کند، و هر بارداری بارش را بگذارد، و مردم را مست ببینی در حالی که مست نیستند، ولکن عذاب خداوند سخت است.
نکات ترجمهای و نحوی
«تَرَوْنَها» ضمیر «ها» به آیه قبل برمیگردد و در آن آیه هم میتواند به «الساعة» برگردد، و هم به «زلزلة» (اعراب القرآن و بيانه، ج۶، ص۳۸۶) یعنی این روزی که این اتفاقات میافتد، میتوان خود روز قیامت باشد، و میتواند زمان آن زلزلهای باشد که از مقدمات وقوع قیامت است.
«تَذْهَلُ» فعل مضارع از ماده «ذهل» است که در جایی به کار می رود که شخص به خاطر ترس یا امری دیگر چیزی را که بدان مشغول بوده، فراموش و رها کند (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۳۶۳؛ کتاب العین، ج۴، ص۳۹). در قرآن کریم، این ماده فقط همین یکبار به کار رفته است.
«مُرْضِعَةٍ» «أَرْضَعَتْ»
ماده «رضع» در اصل به معنای «شیر خوردن از پستان» میباشد که در مورد انسان و حیوان [= پستانداران] به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۴۰۰) «مُرضِعة» و « أرضعت» هر دو از باب إفعال هستند که معنا را متعدی میکند (شیر دادن)؛ اولی اسم فاعل از این ماده است به معنای «شیر دهنده» و دومی فعل ماضی. در زبان عربی هم «مُرضِع» به کار میرود و هم «مُرضِعة»، با توجه به اینکه تنها زنان هستند که شیر میدهند، در تفاوت این دو گفتهاند که «مُرضِع» به «زن شیرده» به طور کلی گفته میشود (جمعِ آن: مَراضِع، قصص/۱۲)؛ اما «مُرضِعة» به زن شیردهنده در حالتی که در حال شیر دادن به بچه است و پستانش در دهان اوست، گفته میشود. این ماده در قرآن کریم، جمعا ۱۱ بار آمده است که علاوه بر حالت اسم فاعل و فعل، به صورت مصدر «الرَّضاعَة» نیز به کار رفته است. تعبیر «برادر ویا خواهر رضاعی» که در زبان فارسی هم رایج شده، به معنای دو نفری است که هر دو از سینه یک زن شیر خورده باشند، که خواهر و برادر رضاعی، از افرادیاند که طبق قرآن کریم به هم محرم میباشند: «أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَة: خواهران رضاعی شما» (نساء/۲۳)
«عَمَّا أَرْضَعَتْ» = عن + ما + أرضعت. حرف «ما» در اینجا میتواند مای موصول باشد (از آنچه شیر داد) ویا مای مصدری (از شیر دادنش) و در هر دو حالت، مفعول (کسی که به او شیر داده شده) محذوف است (مجمع البيان، ج۷، ص۱۱۱)
«حَمْل» تعبیر حمل کردن به معنای «جابجا کردن چیزی» در زبان فارسی هم مانوس است. تنها نکتهای که باید افزود این است که در زبان عربی بین «حَمْل» و «حِمْل» تفاوت میگذارند. «حَمْل» (ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها؛ حج/۲) در جایی است که آن شیای که قرار است جابجا شود، تحت احاطه حامل ویا در درون وی باشد (مانند حمل چیزی درون دستها یا حمل جنین توسط حامله) اما «حِمْل» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ؛ فاطر/۱۸) در جایی است که آن شیء را انسان بر پشت خود ویا روی سر جابجا کند به طوری که محموله آشکار و ظاهر باشد، چنانکه به باری که روی حیوانات میگذارند نیز «حِمل» گفته میشود. (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۰۶؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۵۷؛ مجمع البيان، ج۷، ص۱۱۱)
«تَرَى النَّاسَ سُكارى» در این عبارت، میتوان «تری» را فعل یک مفعولی دانست و «سکاری» را حال برای آن (مردم را میبینی در حالی که مستاند) و میتوان آن را فعل دو مفعولی دانست و «سکاری» را مفعول دوم (میبینی که مردم مستاند) (مجمع البيان، ج۷، ص۱۱۱)
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
بدرستی که قبرها باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای آتش است؛ و بدانید که روزی سه بار میگوید: من خانه وحشتم، من خانه کِرمها هستم.
بدانید که در ورای آن روزی است که «هر شیردهی از آنچه شیر میداد غافل شود» (حج/۲) و «اطفال پیر شوند، آسمان بدان شکافته شود» (مزمل/۱۷-۱۸)، «و هر بارداری بارش را بنهد و مردم را مست میبینی در حالی که مست نیستند ولکن عذاب خداوند سخت است.» (حج/۲)
بدانید که در ورای آن «بهشتی است که گستره آن آسمانها و زمین است» (آلعمران/۱۳۳)
خداوند ما و شما را از عذاب دردناک پناه دهد؛ و بر ما و شما از عذاب خوارکننده رحم کند.
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار (للطبرسی) ص۳۰۵
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَلَا إِنَّ الْقُبُورَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَانِ أَلَا وَ إِنَّهُ يَتَكَلَّمُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَنَا بَيْتُ الْوَحْشَةِ أَنَا بَيْتُ الدُّودِ أَلَا وَ إِنَّ وَرَاءَ ذَلِكَ يَوْماً تَذْهَلُ فِيهِ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ يَكُونُ الْوِلْدانَ شِيباً السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ- وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ- أَلَا إِنَّ مِنْ وَرَاءِ ذَلِكَ جَنَّةً- عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أَعَاذَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ وَ رَحِمَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ.
۲) از امام زینالعابدین روایتی درباره «صور» نقل شده که در فرازی از آن میفرمایند:
… و همانا سه نفخِ [= دمیدن] در صور هست: نفخهی فَزَع [= دمیدن اضطراب]، نفخهی موت [دمیدن مرگ]، و نفخهی بعث [دمیدن برانگیختن].
پس چون ایام دنیا فانی شود، خداوند عز و جل به اسرافیل دستور دهد که «نفخه فزع» را بدمد، پس چون فرشتگان اسرافیل را دیدند که در حالی که صور به همراهش است، هبوط کرده، گفتند خداوند بر مرگ اهل آسمان و زمین اذن داده است.
پس اسرافیل در کنار بیتالمقدس رو به جانب کعبه هبوط میکند و نفخهی فزع را در صور میدمد که خداوند متعال فرمود: «و روزی که در صور دمیده میشود پس هرکه در زمین و هر که در آسمان است به فَزَع درآید مگر کسی را که خدا بخواهد، و همگی سربهزیر و تسلیم حاضر شوند» (نمل/۸۷) تا آنجا که فرمود «هرکه حسنه آورد برایش بهتر از آن خواهد بود و آنان از فزع در آن روز ایمناند» (نمل/۸۹) و زمین به زلزله افتد و « هر [زن] شیردهی از آن که شیر میداد غفلت کند، و هر بارداری بارش را بگذارد» (حج/۲)، و مردم را میبینی حیران این سو و آن سو میروند و برخی بر روی برخی دیگر میافتند گویی «آنان مستاند در حالی که مست نیستند، ولکن» از عظمت آن فزعی که در آناند چنین شدهاند، و ریش جوانان از آن فَزَع سفید شود و شیاطین به اطراف زمین بگریزند و اگر نبود که خداوند روحهای خلایق را در بدنهایشان نگه می داشت، از هول آن نفخه خارج میشد.
پس آن مقدار که خداوند بخواهد در آن حال درنگ میکنند تا خداوند متعال به اسرافیل دستور میدهد که نفخه صعق [بیهوشی] را در صور بدمد…
إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج۱، ص۵۳-۵۴
وَ قَدْ رَوَى الثِّقَةُ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع …[۱]
وَ لَهُ فِي الصُّورِ ثَلَاثُ نَفَخَاتٍ نَفْخَةُ الْفَزَعِ وَ نَفْخَةُ الْمَوْتِ وَ نَفْخَةُ الْبَعْثِ فَإِذَا أُفْنِيَتْ أَيَّامُ الدُّنْيَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِسْرَافِيلَ أَنْ يَنْفُخَ فِيهِ نَفْخَةَ الْفَزَعِ فَرَأَتِ الْمَلَائِكَةُ إِسْرَافِيلَ وَ قَدْ هَبَطَ وَ مَعَهُ الصُّورُ قَالُوا قَدْ أَذِنَ اللَّهُ فِي مَوْتِ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَيَهْبِطُ إِسْرَافِيلُ عِنْدَ بَيْتِ الْمَقْدِسِ مُسْتَقْبِلَ الْكَعْبَةِ فَيَنْفُخُ فِي الصُّورِ نَفْخَةَ الْفَزَعِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ تَزَلْزَلَتِ الْأَرْضُ وَ تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ يَصِيرُ النَّاسُ يَمِيدُونَ وَ يَقَعُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ كَأَنَّهُمْ سُكَارَى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لَكِنْ مِنْ عَظِيمِ مَا هُمْ فِيهِ مِنَ الْفَزَعِ وَ تَبْيَضُّ لِحَى الشُّبَّانِ مِنَ الْفَزَعِ وَ تَطِيرُ الشَّيَاطِينُ هَارِبَةً إِلَى أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُمْسِكُ أَرْوَاحَ الْخَلَائِقِ فِي أَجْسَادِهِمْ لَخَرَجَتْ مِنْ هَوْلِ تِلْكَ النَّفْخَةِ فَيَمْكُثُونَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَةِ مَا شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى ثُمَّ يَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَى إِسْرَافِيلَ أَنْ يَنْفُخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةَ الصَّعْق… .
شان نزول
۳) از دوتن از صحابه پیامبر (عمران بن حُصَین و ابوسعید خدری) درباره شان نزول این آیه آمده است:
دو آيه آغاز اين سوره در يكى از شبهاى «غزوه بنى المصطلق» [قرن ۶ هجری] نازل شد در حالى كه مردم در حال حركت به سوى ميدان جنگ بودند، پيامبر ص مردم را صدا زد، آنها توقف كردند و گرداگرد پيامبر ص حلقه زدند، حضرت اين آيات را بر آنها خواند؛ آن شب چنان گریستند که چنان گریهای از ایشان دیده نشده، تا صبح نه زينی از مركبها برداشتند و نه خيمهاى بر پا ساختند، برخی گريان بودند و برخی سر در گریبان نهاده، به فکر فرو رفته بودند.
رسول خدا ص فرمود: آيا مىدانيد اين چه روزى است؟
عرض كردند: خدا و پيامبرش آگاهتر است.
فرمود: روزى است كه خداوند به آدم میفرماید: امروز است که از میان فرزندانت به جانب آتش روانه خواهم ساخت …
مجمعالبیان، ج۷، ص۱۱۲
قال عمران بن الحصين و أبو سعيد الخدري نزلت الآيتان من أول السورة ليلا في غزاة بني المصطلق (و هم حي من خزاعة) و الناس يسيرون فنادى رسول الله ص فحثوا المطي حتى كانوا حول رسول الله ص فقرأها عليهم فلم ير أكثر باكيا من تلك الليلة فلما أصبحوا لم يحطوا السرج عن الدواب و لم يضربوا الخيام و الناس من بين باك أو جالس حزين متفكر فقال رسول الله ص أ تدرون أي يوم ذاك قالوا الله و رسوله أعلم قال ذاك يوم يقول الله تعالى لآدم أبعث بعث النار من ولدك …[۲]
تدبر
۱) «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ»
وقوع زلزله قیامت و سختی عذابهای الهی هم کاملا غافلگیر کننده است و هم چنان رعبی در دلها بیفکند که زنان شیرده، که هنگام شیر دادن تمام توجهشان به بچه شیرخوارشان است، در حالی که پستانشان در دهان بچه است («مرضعه» کسی است که در حال شیر دادن است، توضیح در «نکات ترجمه») شیر دادن را رها میکنند، و زنان باردار بچهشان میافتد و همه مردم چنان عقل از سرشان میپرد که هرکس آنها را ببیند گمان میکند همه مستاند.
وقتی حادثهای غافلگیرکننده است که انسان برایش آماده نباشد.
اما میتوان غافلگیر نشد و ظاهرا به همین جهت است که علیرغم اینکه با این زلزله و نفخه صور، عموماً به جَزَع و فَزَع میافتند، عدهای دچار هیچ اضطرابی نمیشوند (نمل/۸۷، و نیز حدیث۲)
آیا ما آمادهایم؟ یا غافلگیر خواهیم شد؟
خلوتی با خویش
اگر به ما بگویند دستگاههای پیشرفتهای اختراع شده که وقوع زلزله را از چند روز قبل پیشبینی میکند؛ و این دستگاهها نشان میدهند تا چند روز دیگر در شهری که در آن زندگی میکنیم زلزله بسیار شدیدی میآید، و دور شهر هم چنان محاصره شده باشد که به هیچ وجه امکان خروج از شهر نباشد؛ چه میکنیم؟
آیا جز این است که همه همّ و غممان یافتن راهی برای خلاصی خواهد بود؟
آیا برای سخن خدا برای ما به اندازه دستگاههای پیشرفته انسانساخته اعتبار ندارد؟
راستی،
چرا مخاطبان پیامبر ص وقتی این آیه را شنیدند شب تا صبح خوابشان نبرد (شأن نزول) اما ما میشنویم و … ؟
خداوند همه ما را از شر آن روز نگه دارد، انشاءالله.
۲) «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»
اینکه هر شیردهی شیرخوارش را رها کند و هر بارداری بارش را بگذارد، یک معنای ظاهری اولیه دارد که قطعا درست است. اما این آیه همانند هر آیه دیگری باطنهایی دارد.
الف. شاید یکی از باطنهایش این باشد که هرکس هرچه به فعلیت رسانده، بیرون میدهد. شیرده شیرخوارش را زمانی رها میکند که دیگر نیازی به شیر نداشته باشد. شاید اشاره است به اینکه آنچه انجام دادنی بود، انجام دادیم و کار دیگری نمانده. و هر باری که تاکنون به دوش کشیده بودیم، بر زمین گذاشتیم. یعنی بقدری مهلت داشتیم که هرچه بتوانیم به فعلیت درآوریم، درآوردهایم.
(در این معنا، رها کردن شیرخوار و وضع حمل، نه به معنای رها کردن نیمهکاره، بلکه رها کردنِ کار به پایان رسیده، قلمداد شده است. چیزی که میتواند موید این معنا باشد این است که در برخی روایات، تمسک به این آیه را برای سهولت وضع حمل، در مورد کسی که زمان وضع حملش فرا رسیده، معرفی کردهاند (كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص۹۵۵، حدیث۸۸)[۳].
ب. …
۳) «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها …»
چون شیر دادن و بارداری مربوط به دنیاست، پس ظاهرا این زلزله عظیم مربوط به دنیاست (مجمع البيان، ج۷، ص۱۱۳) که با آن انسانها به قیامت منتقل میشوند.
اکنون این سوال پیش میآید که:
مگر نه این است که انسانها از عالم برزخ گذر میکنند تا وارد قیامت شوند. آیا این آیه نمیگوید که آن زنان شیرده و باردار و بچههایشان یکدفعه وارد قیامت میشوند؟
الف. این تعبیر استعاری است: یعنی وضعیت به گونهای ترسناک و غافلگیرکننده است که اگر زنی شیرده یا باردار باشد، نیز بچهاش را رها میکند. (مجمع البيان، ج۷، ص۱۱۳)
ب. اگر چه این زلزله مقدمه قیامت است، اما آیه صراحتی ندارد که بلافاصله با این زلزله به صحنه قیامت وارد میشوند؛ و کاملا محتمل است که بین این مقدمه و وقوع قیامت فاصلهای باشد؛ چنانکه در برخی احادیث است که این واقعه، قبل از نفخ صوری است که انسانها را به فَزَع درمیآورد (حدیث۲) (یعنی هنوز مردن همگان با نفخ صور حاصل نشده، چه رسد به زنده شدن همگان در قیامت)؛ و چون قبل از آن است، حتی طبق برخی احادیث، میتواند مربوط به زمان ظهور ویا زمان رجعت باشد (الهداية الكبرى، ص۴۰۵؛ مختصر البصائر، ص۴۵۵) [۴] که همه اینها نیز به عنوان مقدمه قیامت برشمرده شدهاند.
ج. …
۴) «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ»
عذاب خدا کاملا جدی و واقعی است؛ آن گونه که مردمی که فقط در معرض این عذاب واقع میشوند (نه اینکه وارد عذاب شده باشند) چنان میترسند که عقل از سرشان میپرد و رفتارهایی همچون رفتارهای افراد مستِ لایعقل از آنها سر میزند.
نکته
درباره این شبهه که «با توجه به رحمانیت گسترده خداوند، وجود عذاب های جهنم چگونه ممکن است» قبلا توضیح داده شد (جلسه ۵۱، تدبر۲) http://yekaye.ir/hood-11-16/
۵) يَوْمَ «تَرَوْنَها» تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ .. وَ تَضَعُ كُلُّ … وَ «تَرَى» النَّاسَ سُكارى …
چرا دوبار تعبیر «تَرَوْنَها: میبینیدش» و «تَرَى: میبینی» را به کار برد و بسادگی نفرمود:
روزی که هر [زن] شیردهی از آن که شیر دهد غفلت کند، و هر بارداری بارش را بگذارد، و مردم همچون مستها هستند …
الف. تاکید بیشتری بر مطلب داشته باشد.
ب. این صحنهها مطلبی است که اگر کسی چشم باطنبینش باز شود هماکنون میتواند ببیند؛ چنانکه پیامبر اکرم ص در سفر معراج، جهنمیان و بهشتیان را در جهنم و بهشت دید؛ و این اختصاص به پیامبر ص ندارد، شاهدش اینکه تعبیر اول را به صورت جمع آورد (میبینید) تعبیر دوم را به صورت مفرد (میبینی) (در حالی که اگر صرفا تاکید بود، علیالقاعده هر دو را باید یکسان میآورد)
ج. …
مطلب زیر سوالی است که فعلا برایش پاسخی ندارم؛ لذا در کانال نگذاشتم
۶) «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»
چرا مرضعه (شیردهنده) و باردار هر دو با بچهای سر و کار دارند. در دومی صریحا از وضع «حمل» سخن گفت و مفعول (حمل: بچهای که در شکم اوست) را تصریح کرد؛ اما در اولی هیچ تصریحی به مفعول (شیرخوار) نکرد و حتی عبارت را به جای اینکه به صورت «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ ما أَرْضَعَتْه: آنچه را که شیر میداد، رها کرد» یا «مَن أَرْضَعَتْه: آن کسی را که شیر میداد» بیاورد، به صورت «عَمَّا أَرْضَعَتْ: از آنچه شیر داد» آورد؟ یعنی صرفا به کار او «شیر دادنش» اشاره کرد و سخنی از بچه (آنکه شیر میخورد) به میان نیاورد؟
[۱] . أَنَّ الصُّورَ قَرْنٌ عَظِيمٌ لَهُ رَأْسٌ وَاحِدٌ وَ طَرَفَانِ وَ بَيْنَ الطَّرَفِ الْأَسْفَلِ الَّذِي يَلِي الْأَرْضَ إِلَى الطَّرَفِ الْأَعْلَى الَّذِي يَلِي السَّمَاءَ مِثْلُ مَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ إِلَى فَوْقِ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فِيهِ أَثْقَابٌ بِعَدَدِ أَرْوَاحِ الْخَلَائِقِ وَسِعَ فَمُهُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ
[۲] . ادامه روایت چنین است:
فيقول آدم من كم و كم فيقول الله عز و جل من كل ألف تسعمائة و تسعة و تسعين إلى النار و واحد إلى الجنة فكبر ذلك على المسلمين و بكوا و قالوا فمن ينجو يا رسول الله فقال أبشروا فإن معكم خليقتين يأجوج و مأجوج ما كانتا في شيء إلا كثرتاه ما أنتم في الناس إلا كشعرة بيضاء في الثور الأسود أو كرقم في ذراع البكر أو كشأمة في جنب البعير ثم قال إني لأرجو أن تكونوا ربع أهل الجنة فكبروا ثم قال إني لأرجو أن تكونوا ثلث أهل الجنة فكبروا ثم قال إني لأرجو أن تكونوا ثلثي أهل الجنة و إن أهل الجنة مائة و عشرون صفا ثمانون منها أمتي ثم قال و يدخل من أمتي سبعون ألفا الجنة بغير حساب و في بعض الروايات أن عمر بن الخطاب قال يا رسول الله سبعون ألفا قال نعم و مع كل واحد سبعون ألفا فقام عكاشة بن محصن فقال يا رسول الله ادع الله أن يجعلني منهم فقال اللهم اجعله منهم فقام رجل من الأنصار فقال ادع الله أن يجعلني منهم فقال ص سبقك بها عكاشة.
قال ابن عباس كان الأنصاري منافقا فلذلك لم يدع له.
[۳] . الْخَوَاتِيمِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ إِنِّي لَأَعْرِفُ آيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ الْمُنَزَلِ تُكْتَبَانِ لِلْمَرْأَةِ إِذَا عَسُرَ عَلَيْهَا وَلَدُهَا، تُكْتَبَانِ فِي رَقِّ ظَبْيٍ وَ يُعَلِّقُهُ فِي حَقْوَيْهَا: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، … إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»، سَبْعَ مَرَّاتٍ. «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ، إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ، يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ» مَرَّةً وَاحِدَةً. يُكْتَبُ عَلَى وَرَقَةٍ وَ تُرْبَطُ بِخَيْطٍ مِنْ كَتَّانٍ غَيْرِ مَفْتُولٍ وَ تُشَدُّ عَلَى فَخِذِهَا الْأَيْسَرِ، فَإِذَا وَلَدَتْهُ قَطَعْتَهُ مِنْ سَاعَتِكَ وَ لَا تَتَوَانَى عَنْهُ.
[۴]. در دو منبع فوق، در حدیثی طولانی در اوصاف ظهور، بعد از آنکه سید حسنی به امام زمان ع میرسد و به ایشان میپیوندد، آمده است:
قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، …
قَالَ الْمُفَضَّلُ ثُمَّ مَا ذَا يَا سَيِّدِي قَالَ: ثُمَّ تَثُورُ رِجَالُهُ إِلَى سَرَايَا السُّفْيَانِيِّ بِدِمَشْقَ فَيَأْخُذُونَهُ وَ يَذْبَحُونَهُ عَلَى الصَّخْرَةِ ثُمَّ يَظْهَرُ الْحُسَيْنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّيقٍ وَ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ رِجَالِهِ بِكَرْبَلَاءَ فَيَا لَكَ عِنْدَهَا مِنْ كَرَّةٍ زَهْرَاءَ وَ رَجْعَةٍ بَيْضَاءَ ثُمَّ يَخْرُجُ الصَّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ وَ تُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ عَلَى النَّجَفِ وَ تُقَامُ أَرْكَانُهَا رُكْنٌ بِهَجَرَ وَ رُكْنٌ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ وَ رُكْنٌ بِطَيْبَةَ وَ هِيَ مَدِينَةُ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهَا وَ مَصَابِيحِهَا تُشْرِقُ بِالسَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَضْوَى مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَعِنْدَهَا تُبْلَى السَّرائِرُ وَ تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ ثُمَّ يَظْهَرُ الصَّدِّيقُ الْأَكْبَرُ الْأَجَلُّ السَّيِّدُ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فِي أَنْصَارِهِ إِلَيْهِ وَ مَنْ آمَنَ بِه…
ضمنا توجه شود حدیث۱ که در متن آمد ضرورتا نمیرساند که این آیه خاص قیامت باشد، چون سخن از بعد از قبر است، و بعد از قبر، با رجعت هم قابل تطبیق است.
البته برخی روایات هست که ظهور اولیهاش این است که این آیه مربوط به صحنه قیامت است، مثلا رسول خدا ص در هنگام عقد امیرالمومنین ع و صدیق کبری س خطبهای خواندند بدین عبارات:
حَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْعُرَيْبِ الضَّبِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ دِينَارٍ الْغَلَابِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ وَاقِدٍ، عَنِ اللَّيْثِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: لَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْ يُزَوِّجَ فَاطِمَةَ عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ) …
فَلَمَّا حُشِدَ الْمَسْجِدُ بِأَهْلِهِ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ، وَ قَالَ:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاءَ فَبَنَاهَا، وَ بَسَطَ الْأَرْضَ فَدَحَاهَا، وَ أَثْبَتَهَا بِالْجِبَالِ فَأَرْسَاهَا وَ أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا، الَّذِي تَعَاظَمَ عَنْ صِفَاتِ الْوَاصِفِينَ، وَ تَجَلَّلَ عَنْ تَحْبِيرِ لُغَاتِ النَّاطِقِينَ، وَ جَعَلَ الْجَنَّةَ ثَوَابَ الْمُتَّقِينَ، وَ النَّارَ عِقَابَ الظَّالِمِينَ، وَ جَعَلَنِيَ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ نَقِمَةً عَلَى الْكَافِرِينَ.
عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّكُمْ فِي دَارِ أَمَلٍ، بَيْنَ حَيَاةٍ وَ أَجَلٍ، وَ صِحَّةٍ وَ عِلَلٍ، دَارِ زَوَالٍ، وَ تَقَلُّبِ أَحْوَالٍ، جُعِلْتُ سَبَباً لِلِارْتِحَالِ، فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً قَصَّرَ مِنْ أَمَلِهِ، وَ جَدَّ فِي عَمَلِهِ، وَ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ، وَ أَمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ قُوتِهِ، فَقَدَّمَهُ لِيَوْمِ فَاقَتِهِ. يَوْمَ تُحْشَرُ فِيهِ الْأَمْوَاتُ، وَ تَخْشَعُ فِيهِ الْأَصْوَاتُ، وَ تُنْكِرُ الْأَوْلَادُ وَ الْأُمَّهَاتُ، «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى» «يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ» «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً» «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ؛ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» لِيَوْمٍ تَبْطُلُ فِيهِ الْأَنْسَابُ، وَ تُقْطَعُ الْأَسْبَابُ، وَ يَشْتَدُّ فِيهِ عَلَى الْمُجْرِمِينَ الْحِسَابُ، وَ يَدْفَعُونَ إِلَى الْعَذَابِ، فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ، وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ.
أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الْأَنْبِيَاءُ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ، النَّاطِقُونَ بِكِتَابِهِ، الْعَامِلُونَ بِوَحْيِهِ، وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُزَوِّجَ كَرِيمَتِي فَاطِمَةَ بِأَخِي وَ ابْنِ عَمِّي وَ أَوْلَى النَّاسِ بِي: عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، وَ اللَّهِ عَزَّ شَأْنُهُ قَدْ زَوَّجَهُ بِهَا فِي السَّمَاءِ، بِشَهَادَةِ الْمَلَائِكَةِ، وَ أَمَرَنِي أَنْ أُزَوِّجَهُ فِي الْأَرْضِ، وَ أُشْهِدُكُمْ عَلَى ذَلِكَ.
ثُمَّ جَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ قَالَ: قُمْ، يَا عَلِيُّ، فَاخْطُبْ لِنَفْسِكَ… (دلائل الإمامة، ص۸۹-۹۰)
اما باز هم اینها لزوما با هم منافات ندارند، زیرا درست است که پیامبر ص در توصیف احوالات محشر از تعبیری که در این آیه آمده، استفاده کرده «وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى وَ ما هُمْ بِسُكارى» اما تصریح نفرموده که من درباره همین «یومی» که در آیه محل بحث ماست، سخن میگویم و کاملا محتمل است که این وضعیت هم در ظهور و هم در رجعت و هم در قیامت رخ دهد، خصوصا که ظهور و رجعت و قیامت سه مرتبه ظهور حقیقت هستند و ممکن است بسیاری از آیات بر هر سه به نحو طولی صدق کنند.
بازدیدها: ۱۰۹
سلام لطفا به این دو تا سوال جواب بدید
سوال یک>فرض کنید تعداد کل انسان ها از زمان حضرت آدم تا قیامت ۱۰۰۰ نفر باشند؛از این تعداد چند نفر در دوزخ جاودان هستند؟
ایا در قرآن یا احادیث به همچنین چیزی اشاره شده است؟ نسبت جمعیتشان به کل انسان ها چقدره؟
سوال دو >در احادیث گفته شده که نمرود را از تابوتش خارج میکنند ولی آتشی از وجودش زبانه میکشد که زبانه های آن آتش به سایر دوزخیان میرسد و آن ها را به شدت جزغاله میکند و از خدا میخواهند که نمرود را به تابوتش بازگردانند!!ولی خدا به حرفشون گوش نمیده و کار خودشو میکنه!!
سوال من اینه که مگر عذاب دوزخیان به مقدار اعمالشون نیست مگه؟!چرا خداوند عادل،عذاب اعمال نمرود را به سایر دوزخیان میرساند؟!!
سلام علیکم
درباره تعداد کسانی که در جهنم جاودانند هیچ روایتی ندیدم و به نظرمی رسد که بیان چنین مطلبی کاملا خلاف حکمت باشد. سوال فوق را یک کنجکاوی می دانم که هیچ ثمره واقعی بر آن مترتب نیست. ما نباید دنبال قضاوت درباره دیگران باشیم باید خودمان را اصلاح کنیم.
در مورد سوال دوم هم اصل حدیث را بفرستید تا بتوانم نظر دهم. خیلی از اوقات یک مطلبی در حدیثی بیان شده اما چون شخص برداشت خودش را مطرح می کند اصلا معنایش به هم می ریزد
سلام مجدد
در مورد سوال دوم منبع حدیث یادم رفته متاسفانه.خیلی سال پیش این حدیث را خونده بودم الان یادم نیستش
ولی مطئمنم که برداشت شخصیم نبود بلکه فقط عین متن حدیث را براتون نوشتم و چیزی از خودم بهش اضافه نکردم و در ضمن این حدیثی که من براتون نوشتم با خود قران{سوره نبا ایه ۳۰} سازگاری داره
چرا خدا عذاب نمرود را به سایر دوزخیان میچشاند؟چرا هر کس فقط به اندازه اعمالش مجازات نمیشود؟چرا خدا اینقدر کینه شتری است؟
سلام علیکم
آیه ۳۰ سوره نبأ این است: فَذُوقُوا فَلَنْ نَزيدَكُمْ إِلاَّ عَذابا
کجای این آیه می فرماید که ما عذاب نمرودیان را به دیگران می چشانیم؟
این آیه میگوی بیخودی جزع و فزع نکنیم زیرا هرکاری بکنید جز افزایش عذابتان ثمره ای نخواهد داشت. مانند این است که کسی در مرداب افتاده به او بگویند هرچه بیشتر تکان بخوری بیشتر فرو می روی. این معنایش این نیست که یک عذابی که حقتان نیست به شما می چشانیم. رفتن در مرداب معنایش فرو رفتن هرچه بیشتر و بیشتر است؛ بلکه معنایش این است که رویه ای را در پیش گرفتید که هر کاری که بکنید ثمره اش بیشتر شدن عذابتان است.
سلام علیکم
اینکه گفتم اصل حدیث را بفرستید نه اینکه تعمد داشته اید معنایش را عوض کنید بلکه این احتمال را می دهم که چون برداشتی از حدیث داشته اید آن برداشت را مبنا قرار داده اید که اشتباه است. حدیثی در ذهنم هست که مضمونش این است که عذاب همه جهنمیان از محلی است که پنج نفر عذاب می شوند که یکی از آنها همین نمرود است. این گونه احادیث معنایش این است که وی ضربه اش به بشریت و انحرافی که در بشریت ایجاد کرده چنان عمیق است که همه بعدیهایی که جهنم رفتند تحت تاثیر انحراف وی بوده است. هرکس به اندازه عمل خودش عذاب می شود اما اگر عمل کسی تحت تاثیر کس دیگری رخ داده باشد ظاهرا تجسمش در قیامت این است که از عذاب او به وی می چشانند.
جمله آخرتان هم بی ادبی است که امیدوارم دیگر تکرار نشود. بنده نقد علمی را هرچه باشد منعکس می کنم و در حد وسع خود پاسخ می دهم اما بی ادبی را خیر.
سلام بر شما.در مجموعه اثار مرحوم مطهری جلد یک صفحه ۳۰۸ این مطلب نوشته شده:
پیامبر درباره چند تن از اهل جاهلیت فرمود:
صاحب قبا را، و صاحب عصا را که حاجیان را میراند، و هم آن زن که گربهای داشت که پنجه میزد و او آن گربه را بسته بود نه خوراک میداد و نه رها میساخت تا چیزی خود به چنگ آورد، در آتش دیدم؛ و داخل بهشت شدم و در آنجا آن مرد که سگی را از تشنگی نجات داده و سیراب کرده بود مشاهده کردم
بحار، چاپ کمپانی، ج ۳ ص ۳۸۲ نقل از کافی
سوال ۱ ایا همچین حدیثی وجود دارد یا نه؟
سوال ۲ ایا این حدیث درست است؟چون من احادیث زیادی را دیده ام که گفته شده بهشت بر کسی که به حال شرک بمیرد حرام است
سلام علیکم
با عرض پوزش چند روز قبل مشکلی برای سایت پیش آمد که ناچار شدم از بک آپی که مربوط به حدود دو هفته قبل بود استفاده کنم و مطالب و پاسخهایی که از تاریخ ۲۹ شهریور به بعد نوشته شده بود همگی از بین رفت. لذا مجددا پاسخی به سوال فوق تقدیم میشود:
۱. حدیث که در منابع وجود دارد و می تواند درست باشد.
۲. اولا این حدیث نگفته آن افراد مشرک بودند. این طور نیست که هرکس در زمان جاهلیت بوده و در آن زمان مرده است مشرک باشد. مثلا احادیث متعدد داریم که پدر و اجداد پیامبر اکرم همگی بر دین حنیف (آیین حضرت ابراهیم ع) بودند و فقط هم آنها نبودند. ثانیا آن شرکی که حتما انسان را جهنمی می کند در جایی است که شخص عالما و عامدا شرک بورزد. اما اگر جاهل قاصر باشد (یعنی حقیقت بر او عرضه نشده باشد و لذا به صورت آباءو اجدادی مشرک باشد نه واقعی؛ معلوم نیست که بهشت بر او حرام شود).