۳۰۶) أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ

ترجمه

آنانند در بهشت‌هایی، اکرام‌شدگان‌.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«مُكْرَمُون» جمع «مُکرَم» و از ماده «کرم» می‌باشد، که این ماده در اصل دلالت بر شرافت و بزرگمنشی می‌کند که درباره‌اش در جلسه ۱۹۱ (http://yekaye.ir/al-infitar-082-11/) توضیح داده شد. «مُکرَم» اسم مفعول است یعنی کسی که مورد اکرام قرار می‌گیرد، گرامی داشته می‌شود، و او را بزرگ و عزیز می‌دارند.

عبارت «في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ» را به لحاظ نحوی دو گونه می‌توان تحلیل کرد که هر دو می‌تواند درست باشد (المیزان، ج۲۰، ص۱۷؛ إعراب القرآن و بيانه، ج‏۱۰، ص۲۱۶)

الف. «فی جنات» خبر اول باشد برای «اولئک»؛ و «مکرمون» خبر دوم (خبر بعد خبر) باشد؛ آنگاه ترجمه‌اش می‌شود: «آنان در بهشتهایی هستند و آنان گرامی‌داشته‌شدگان‌اند».

ب. «مکرمون» خبر برای «اولئک» باشد؛ و «فی جنات» متعلق باشد به «مکرمون»؛ آنگاه ترجمه‌اش می‌شود: «آنان در بهشت‌هایی گرامی داشته شده‌اند».

حدیث

۱) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی خطبه‌هایشان در وصف بهشت فرمودند:

اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت برای تو وصف كرده‏اند بنگری،

از آنچه در دنياست دل می‏كنی، هر چند شگفتی‏آور و زيبا باشد؛

و از خواهش‏های نفسانی و خوشی‏های زندگانی و منظره‏های آراسته و زيبای آن كناره می‏گيری؛

و فكرت را مشغول می‌داری به درختان بهشتی، كه شاخه‏هايشان همواره به هم می‏خورند، ريشه‏های‌شان در توده‏های مشك، نهان شده، در سواحل جويباران؛ دارای خوشه‏هايی‌اند مملو از لؤلؤی تر و تازه، آویخته بر شاخه‏های‌شان، و ميوه‏های گوناگونی سر برآورده از درون غلاف‏ها و پوشش‏ها؛ شاخه‌هایی که بی‌زحمت خم شوند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد، بر چيند. [مهمانداران بهشت] گرد ساكنان آن و پيرامون كاخ‏هايشان در گردشند و آنان را عسل‌های پاكيزه و شراب‏های گوارا دهند.

آنها مردمانی‌ بودند که همواره كرامت قرین‌شان بود تا در سرای قرار فرود آمدند و از رنج سفرها آسودند.

پس ای شنونده! اگر دلت را مشغول داری به رسيدن بدان چشم‌اندازهای زيبا كه بر تو هجوم می‌آورد، جانت از شوق آن به درآيد و نشستن در این مجلس را نتواند؛ و برای زودتر رسیدن بدانها از اين مجلس من به همسايگی اهل قبور روی آری!

خداوند به رحمت خود، ما و شما را از آنان گرداند كه به دل كوشند تا خود را به منزلهای نيكوكاران رسانند.

نهج البلاغه، خطبه۱۶۵ (با اقتباس از ترجمه‌های شهيدی و دشتی)

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع …

مِنْهَا فِي صِفَةِ الْجَنَّةِ

فَلَوْ رَمَيْتَ بِبَصَرِ قَلْبِكَ نَحْوَ مَا يُوصَفُ لَكَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُكَ عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَی الدُّنْيَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِكْرِ فِي [اصْطِفَافِ‏] اصْطِفَاقِ أَشْجَارٍ غُيِّبَتْ عُرُوقُهَا فِي كُثْبَانِ الْمِسْكِ عَلَی سَوَاحِلِ أَنْهَارِهَا وَ فِي تَعْلِيقِ كَبَائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِي عَسَالِيجِهَا وَ أَفْنَانِهَا وَ طُلُوعِ تِلْكَ الثِّمَارِ مُخْتَلِفَةً فِي غُلُفِ أَكْمَامِهَا تُجْنَی مِنْ غَيْرِ تَكَلُّفٍ فَتَأْتِي عَلَی مُنْيَةِ مُجْتَنِيهَا وَ يُطَافُ عَلَی نُزَّالِهَا فِي أَفْنِيَةِ قُصُورِهَا بِالْأَعْسَالِ الْمُصَفَّقَةِ وَ الْخُمُورِ الْمُرَوَّقَةِ قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْكَرَامَةُ تَتَمَادَی بِهِمْ حَتَّی حَلُّوا دَارَ الْقَرَارِ وَ أَمِنُوا نُقْلَةَ الْأَسْفَارِ فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَی مَا يَهْجُمُ عَلَيْكَ مِنْ تِلْكَ الْمَنَاظِرِ الْمُونِقَةِ لَزَهِقَتْ نَفْسُكَ شَوْقاً إِلَيْهَا وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِي هَذَا إِلَی مُجَاوَرَةِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالًا بِهَا جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يَسْعَی بِقَلْبِهِ إِلَی مَنَازِلِ الْأَبْرَارِ بِرَحْمَتِهِ.

۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

هیچ خوبی‌ای که بعدش [= نهایتش] آتش باشد، خوب نیست؛ و هیچ بدی‌ای که بعدش [= نهایتش] بهشت باشد، بد نیست؛

هر نعمتی دون بهشت، کم‌ارزش و حقیر است؛ و هر بلایی دون آتش، عافیت و سلامتی است!

نهج البلاغة حکمت۳۸۷

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ لَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ مَحْقُورٌ وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ.

۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است:

بدانید که انسان آزاده‌ این لقمه‌ی نیم‌خورده را برای اهلش می‌گذارد!

بدرستی که برای جانتان بهایی نیست جز بهشت؛ پس آن را جز بدان نفروشید.

نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶

وَ قَالَ ع: أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.[۱]

تدبر

۱) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»

نمازگزارانی (معارج/۲۲) که ارتباط با خدا (نماز) را جدی می‌گیرند (معارج/۲۳ و ۳۴) و افق نگاهشان درباره زندگی تا آخرت کشیده شده است (معارج/۲۶-۲۸) و در زندگی اجتماعی خویش، می‌کوشند اصول اخلاقی را در حوزه‌های مختلف اقتصادی (دادن حق نیازمندان، معراج/۲۴-۲۵)، فرهنگی (کنترل غریزه جنسی، معارج/۲۹-۳۰)، و اجتماعی (امانتداری و خوش‌قولی و دغدغه‌مندی نسبت به احقاق حقوق مردم‌، معارج/۳۲-۳۳) تا حد توان خویش رعایت کنند، در بهشت‌ها گرامی‌داشته می‌شوند.

ثمره انسان‌شناسی

قرآن به ما گوشزد می‌کند که در همین دنیا و میان همین آدم‌ها عده‌ای هستند که قطعا بهشتی‌اند و در بهشت هم مورد اکرام‌اند؛ هرچند که به چشم ما نیایند.

۲) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»

«اکرام» آنان را به صورت اسم مفعول آورد، نه به صورت فعل؛ فرمود آنان «مُکرمون: اکرام‌شدگان»اند، و نفرمود «یُکرَمون: اکرام می‌شوند».

اسم مفعول دلالت بر تحقق و استقرار فعل دارد، در حالی که اگر به صورت فعل مضارع می‌آمد می‌توانست دلالت بر وقوع آن در آینده داشته باشد. یعنی وقتی می‌فرماید “آنان «گرامی داشته ‌شده‌» هستند”، یعنی اکرام در حق آنان انجام شده است و هم‌اکنون هم مورد اکرام‌اند؛ در حالی که اگر می‌فرمود «آنان اکرام می‌شوند» این برداشت می‌شد که این یک وعده‌ای است که بعدا قرار است انجام شود.

در واقع، این آیه خبر از آینده‌ی این نمازگزاران نیست، بلکه خبر از واقعیتی است در باطن عالم، که هم‌اکنون هم در جریان است، هرچند که چشمان ما از دیدن آن عاجز است:

نمازگزاران واقعی هم‌اکنون در بهشت‌اند و مورد اکرام‌.

۳) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»

«جنات» را به صورت جمع (بهشت‌ها) آورد، نه به صورت مفرد. چرا؟

الف. این نمازگزاران واقعی همه یکسان نیستند؛ و متناسب با مراتب مختلف خود، در بهشت‌های مختلفی به سر می‌برند.[۲]

ب. این نمازگزاران واقعی، کارهای گوناگونی انجام داده‌اند که به ازای آنها، پاداش‌های مختلفی و در نتیجه بهشت‌های مختلفی برای هریک از آنها در کار است.

ج. …

۴) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»

در «نکات ترجمه» اشاره شد که «فی جنات» و «مکرمون» را می‌توان دو خبر برای «اولئک» دانست. بر این مبنا، می‌توان گفت:

«بهشتیان هم از نظر مادی «فی جنات» و هم از نظر معنوی «مکرمون» کاملا تامین هستند.» (قرائتی، تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۲۱)

۵) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»

در «نکات ترجمه» اشاره شد که می‌توان «فی جنات» را ظرف برای «مکرمون» دانست.

در این صورت، با توجه به اینکه این ظرف، قبل از «مکرمون» آمده (در حالی که در حالت طبیعی باید بعدش می‌آمد) و دلالت بر انحصار ویا لااقل نوعی تاکید دارد؛

شاید آیه می‌خواهد بفرماید: چندان تعجب نکنید که این نمازگزارانی که دارای چنان صفات اخلاقی متعالی‌ای هستند، در دنیا مورد بی‌اعتنایی واقع می‌شوند؛ زیرا ظرف و محل اکرام حقیقیِ اینان در بهشت است.

۶) جمع‌بندی آیات ۱۹ تا ۳۵ سوره معارج:

در آیاتی که گذشت، انسان‌ کلاً زیاده‌خواه (هلوع) دانسته شد: کم‌طاقت در سختی‌ها، و بخیل در خوشی‌ها (معارج/۱۹-۲۱)؛

اما در این میان، عده‌ای این گونه نیستند:

نمازگزارانی (معارج/۲۲) که ارتباط با خدا (نماز) را جدی می‌گیرند (معارج/۲۳ و ۳۴) و افق نگاهشان درباره زندگی تا آخرت کشیده شده است (معارج/۲۶-۲۸)؛ لذا هم کمک به نیازمندان را در راستای تعالی خود می‌بینند (معارج/۲۴-۲۵) و هم شهوت خویش را کاملا تحت کنترل دارند (معارج/۲۹-۳۱) و هم در روابط اجتماعی خویش، امانتدار و خوش‌قول (معارج/۳۲)، و دغدغه‌مند نسبت به احقاق حقوق مردم‌اند (معارج/۳۳)؛

و وجود چنین انسان‌هایی، آرزویی دست‌نیافتنی نیست، بلکه آنان نمازگزارانی‌اند که هم‌اکنون (توضیح در تدبر۱) در افق بهشت، گرامی‌داشته شده‌اند.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان حقیقتا کدام است؟

مهمترین مبنای تصمیم‌گیری‌های انسان چیست؟

در انسان‌شناسیِ «انسان مدرن»، در مواجهه با این سوال، سه پاسخ مهم داده شده، که به نحوی اغلب تئوری‌های علوم انسانی و اجتماعی، به این سه برمی‌گردد: آن مبنا، یا زر است (مالکیت)، ویا زور (قدرت)، ویا شهوت (غریزه جنسی)؛ که هریک را یک تئوری‌پرداز مهم، در تبیین انسان مبنا قرار داده ‌است: مارکس، نیچه، و فروید. و هرسه معتقدند که انسان در حوزه مورد نظر خود، زیاده‌خواه و خودخواه است.

آیات فوق به ما می‌گوید که اینان هم درست می‌گویند و هم اشتباه می‌کنند:

درست می‌گویند، چون دارند انسان غیرنمازگزار را تحلیل می‌کنند؛ یعنی انسانی که خدا در زندگی‌اش حضور ندارد؛ و جالب اینجاست که هرسه‌ تئوری‌پرداز یا صریحا منکر خدایند و یا دست‌کم خدا را از زندگی انسان مدرن، حذف‌شده می‌دانند.

و اشتباه می‌کنند، چون واقعیتی به نام «انسانِ واقعا نمازگزار» را ندیده و منکرند؛

و این «انسانِ واقعا نمازگزار» است که در افق علوم انسانی و اجتماعی غربی قابل تحلیل نیست، چرا که چنین انسانی هم‌اکنون در باطن عالم، (یعنی در بهشت) مورد اکرام است؛ در حالی که زندگی مدرن، توجه به باطن حقیقیِ عالم (= آخرت) را از مدار زندگی خود حذف کرده است.

و به همین جهت است که علی‌رغم همه دشمنی‌ها با ایران اسلامی، و برخورداریِ این دشمنان از قویترین متخصصان علوم اجتماعی، هنوز از تحلیل این جامعه، و سرنگون کردن نظام آن، فرومانده‌اند. (این سخنان به معنای انکار گناهان فراوان در میان بسیاری از افراد این جامعه، و حتی انکار نفاق‌ در میان بسیاری از سردمداران نظام اسلامی نیست؛ که آن بحثی دیگر می‌طلبد)

در فایل صوتی زیر این مطلب به تفصیل توضیح داده شده است.

جمع‌بندی‌ای از آیات ۱۹ تا ۳۵ سوره معارج در مقام مقایسه انسان‌شناسی غربی و اسلامی،
ارائه شده در دانشگاه باقرالعلوم ع


[۱] . شاید بتوان این روایت را هم ناظر به این آیه دانست:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَدَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً» فَقَال‏ …

وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ‏» قَالَ فَإِنَّهُمْ لَا يَشْتَهُونَ شَيْئاً فِي الْجَنَّةِ إِلَّا أُكْرِمُوا بِهِ. (الكافي، ج‏۸، ص۱۰۰)

[۲] . الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: لَا تَقُولُوا جَنَّةٌ وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض‏ (الزهد، ص۹۹)

و منها في صفة الجنة: دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلَاتٌ وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ لَا يَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا وَ لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا وَ لَا يَهْرَمُ خَالِدُهَا وَ لَا يَبْأَسُ سَاكِنُهَا (نهج البلاغة، خطبه۸۵)

بازدیدها: ۵۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*