ترجمه
گفت: پروردگارا ! به [ازای] اینکه مرا اغوا کردی، حتماً و قطعاً برایشان در زمین [اشیاء و امور را] زیبا جلوه میدهم و حتماً و قطعاً همگیشان را اغوا میکنم.
نکات ترجمهای و نحوی
«بما أغوَیتَنی» = «بـ» سببیت یا قسم + «ما» مصدری + أغویتَ: اغوا کردی + «ن» وقایه + «ی»: مرا .
درباره حرف «بـ» در «بِما أَغْوَيْتَني» گفتهاند میتواند باء سببیت باشد (یعنی به سبب اینکه مرا اغوا کردی، من هم …) یا باء قسم (یعنی: به اینکه مرا اغوا کردی سوگند میخورم که من…) (مجمعالبیان، ج۶، ص۵۱۹؛ إعراب القرآن و بيانه، ج۵، ص۲۳۹)[۱]
«لَأُغْوِيَنَّهُمْ» قبلا هم در مورد این عبارت و هم درباره ماده «غوی» توضیحاتی داده شد که به طور خلاصه «غوی» به معنای قرار گرفتن در مسیر شر و فساد است به نحوی که کسی که دچار «غیّ» شده گویی در حجابی فرو رفته که دیگر توان دیدن حقیقت را ندارد و در فارسی شاید نزدیکترین تعبیر برای آن «سر در گمی» باشد. (جلسه۱۴۱)[۲]
«لَأُزَيِّنَنَّ» = «لـ» قسم + «اُزَیِّنَ: زینت میدهم» + «ن» ثقیله برای تاکید.
«اُزَیِّنَ» صیغه متکلم وحده از فعل ثلاثی مزید (باب «تفعیل: تزیین») از ماده «زین» است که قبلا درباره «زینت» توضیح داده شد که زیباییای است که به شیء ضمیمه میکنند تا زیبا به نظر برسد (نکات ترجمه در جلسه ۵۰ ؛ و تدبرهای۳ و ۴ در جلسه۱۵۰)
«فی الارض» را برخی «حال» دانستهاند (إعراب القرآن و بيانه، ج۵، ص۲۳۹) یعنی در حالی که در زمین هستند برایشان [امور را] زینت میدهم.
توجه
عبارت «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ» قبلا در جلسه۱۴۱ (قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ؛ ص/۸۲) مطرح شد و احادیث و تدبرهایی در آنجا گذشت که مجددا تکرار نمیشود. (از لینک زیر میتوانید آنها را مرور کنید)
تنها نکتهای که جای تعجب دارد این است که در آنجا عنوان «نکات ترجمهای و نحوی» باز کرده و همین عبارت فوق را توضیح داده بودم (همان توضیحاتی که در فوق، برای این عبارت و برای کلمه «اغوی»» گذشت) و این توضیحات در فایل جلسه ۱۳۹۵-۵ (که در پایان مرداد بارگذاری کرده بودم؛ لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/1682
و نیز در صفحه وبلاگی که همان روز بارگذاری کردم وجود دارد (لینک زیر)؛
http://yekayehqurandarrooz.parsiblog.com/Posts/144/
اما وقتی به محل مربوطه در کانال مراجعه کنید، اثری از آن نمییابید! (لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/1517
حدیث
۱) یکی از خطبههای امیرالمومنین ع به خطبه قاصعه (به معنای خوار شمردن، یا تشنگی را از بین بردن) معروف است که ابتدای آن در جلسه ۲۳۳، حدیث۱ گذشت. حضرت در ادامه میفرمایند:
پس بندگان خدا بپرهيزيد از دشمن خدا كه شما را به بيمارى خود مبتلا گرداند، و با بانگ خويش بر انگيزاند و سوارگان و پيادگان خود را بر سر شما كشاند. به جانم سوگند كه براىتان تير تهديد را بر چله کمان گذاشت، و كمان را سخت كشيد، شما را نشانه كرد و از جاى نزديك تير بر شما افكند، و «گفت: پروردگارا ! به اینکه مرا اغوا کردی، حتماً برایشان در زمین [امور و اشیاء را] زیبا جلوه میدهم و قطعاً همگیشان را اغوا میکنم.» درباره غیب و از روى گمان سخنى گفت و تیری در تاریکی انداخت، اما فرزندان نژادپرستی و برادران تعصبورزی و سواران مرکب تکبر و جهالت، دعوي او را راست از كار درآوردند.
نهج البلاغة، خطبه۱۹۲
و من خطبة له ع تسمى القاصعة قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ وَ أَن يَسْتَفِزَّكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَلَعَمْرِي لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ وَ أَغْرَقَ بِكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ وَ قَالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ قَذْفاً بِغَيْبٍ بَعِيدٍ وَ رَجْماً بِظَنٍّ غَيْرِ مُصِيبٍ فَصَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِيَّةِ وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِيَّةِ وَ فُرْسَانُ الْكِبْرِ وَ الْجَاهِلِيَّة.
تدبر
۱) «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ»
ابلیس بعد از اینکه مهلتی که میخواست از خدا گرفت، برنامهاش را در دو بند اعلام کرد: زینت دادن آنچه در زمین است (تا انسان دلبسته زمین شود و از آسمانی بودن خویش غافل گردد) و اغواگری. در سوره ص که آیاتش بسیار شبیه اینجاست، برنامهاش را فقط «لأغوینهم أجمعین» (ص/۸۲؛ جلسه ۱۴۱) اعلام کرد و این نشان می دهد برنامه اصلی او همان اغواگری است؛ و زینت دادن آنچه در زمین است، نه کاری مستقل، بلکه مهمترین راهکار وی در اغواگری میباشد؛ خصوصا اگر توجه شود که معنای دقیق اغواگری آن است که شخص را چنان سردرگم کنند که توان تشخیص حقیقت را نداشته باشد و مسیر شر و فساد را در پیش گیرد.
جالب اینجاست که این اقدام خود را هم اینچنین توجیه کرد که با خدا مقابله به مثل میکند: چون خدا با دستور سجده به آدم، او را اغوا کرده، او هم در نتیجه انسانها را اغوا میکند!
۲) «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني لَأُزَيِّنَنَّ …»
شیطان میخواهد انسانها را اغوا کند، در عین حال شروع سخن خود را با «ربِ: پروردگارم» قرار میدهد. این نشان میدهد که:
الف. او میداند که حتی اغواگری وی – همانند هر فعل دیگری که هر مخلوقی انجام دهد – خارج از حیطه ربوبیت خدا نیست، و مشیت خداوند بر همه چیز حاکم است.[۳]
ب. در عین حال، باز ایمان ندارد.
ج. در عین حال، باز دست از مخالفت با خدا برنمیدارد.
د. در عین حال، افتخار میکند به اینکه خلاف دستورات خدا انجام دهد و مردم را از راه خدا باز دارد. (تاییدی بر تدبر۱ در جلسه۲۷۶)
ه. …
۳) «رَبِّ … أَغْوَيْتَني…»
ابلیس دچار تکبر بود و به آدم حسادت ورزید و به این دو جهت بود که خود را از آدم برتر دید و بر او سجده نکرد؛ اما وقتی خدا او را لعنت کرد و از درگاه خویش راند، نه خود، بلکه پروردگار خود را مقصر شمرد و گفت «پروردگارم، … مرا اغوا کردی …»
ثمره اخلاقی
کسی که مبتلا به خودبزرگبینی شود، هیچگاه خود را مقصر نمیبیند؛ و بالاخره کسی را پیدا میکند (اگر هیچکس نبود، خود خدا را) که ریشه گناه خود را تقصیر او بیندازد.
۴) «رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني … لَأُغْوِيَنَّهُمْ …»
حتی شیطان هم وقتی میخواهد شیطنت خویش را (که همان اغواگری است) انجام دهد، اول میکوشد کار خود را توجیه کند، حتی در مقابل خدا؛ و جالب اینجاست که برای این توجیهگری از اطلاعات خداشناسی خود کمک میگیرد: خدا پروردگار همه چیز، از جمله پروردگار من است؛ پس اگر من اغوا شدم، به ربوبیت او بوده؛ پس حال که او با ربوبیتش مرا اغوا کرد، من هم حق دارم دیگران را اغوا کنم.
اما توجیه وی باطل است؛ زیرا اقتضای همین ربوبیت خدا این بوده که او را به صورت موجودی مختار بیافریند؛ و ربوبیت خدا زمانی سلب مسئولیت میکند که به او اختیار نمیداد. (و اینکه «چرا خدا چنین اجازهای به او داد»، در جلسه۱۴۱، تدبر۵ توضیح داده شد)
ثمره اخلاقی
شیطان میداند که خدا رب اوست، در عین حال، این علمش نهتنها مایه ارتقای او نشد، بلکه دستاویز سوءاستفادههای بعدی هم او شد.
خدا رحمت کند امام عزیزمان را که میفرمود:
«اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمیخورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ» هرچه انباشتهتر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر میکند.» (صحیفه امام خمینی، ج۱۳، ص۴۲۰)
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=13&page=420
۵) «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ»
مهمترین ترفند شیطان برای اغوای انسانها، زینت دادن «در زمین» است تا انسانها از حقیقت آسمانی خویش غافل گردند (تدبر۱). کلمه «زینت» در جایی به کار میرود که چیزی به وسیله چیز دیگر زیبا نشان داده شود. (توضیح در «نکات ترجمه»)
در این عبارت مخاطب این تزیین (= انسانها) و محل این تزیین (در زمین) را بیان کرد؛ اما زینت دادنِ «چه چیزی» و «به وسیله چه چیزی»؟
الف. چه چیزی را؟ فعل «اُزَیِّنَ» چون متعدی است نیاز به مفعول دارد که مفعولش در اینجا محذوف است؛ برخی گفتهاند آن مفعول محذوف کلمه «باطل» است (باطل را برایشان در زمین زینت میدهم) (مجمع البيان، ج۶، ص۵۱۹) ویا کلمه «معاصی» است (الکشاف، ج۲، ص۵۷۸) اما میتوان کلمات دیگری هم در تقدیر گرفت مثلا: «دنیا» ، «باقی ماندن و زندگی در زمین» و «آنچه در زمین است»؛ و بلکه «همه چیزها [اشیاء] و همه کارها [امور]» که بتواند انسان را به زمین مشغول، و از آسمان غافل کند، میتواند مصداق آن باشد.
ب. به وسیله چه چیزی؟ چون شیطان، شیطان است خود را در رسیدن به هدف، مقید به هیچ قاعده اخلاقی نمیبیند؛ پس علیالقاعده از هر وسیلهای که بتواند او را به مقصودش برساند، استفاده میکند.
نکتهای برای تامل بیشتر
راستی! آیا دقت کردهاید که در دوره مدرن، «هنر»ها چه اندازه با ترویج بیدینی و بیاخلاقی گره خوردهاند؟! مثلا «سینما» که بنوعی جامع بسیاری از هنرهای گوناگون است، آیا در مقیاس جهانی، اولویت اصلی این هنر، دور کردن انسان از واقعیت (جولانگاه عقل) و بردن در فضای مَجاز و خیال (غلبه وهم) و سیطره دادن فضای شهوت و غضب (سکس و خشونت) نیست؟!
۶) «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ»
این آیه از مواردی است که بخوبی نشان میدهد کلمه «زمین» (و در نتیجه مقابل آن، یعنی آسمان) در قرآن کریم، همواره به معنای زمین فیزیکی (در مقابل آسمان فیزیکی) نیست؛ و تعبیر زمین به معنای کل دنیا در برابر عوالم مافوق است: ابلیس که گفت : در زمین زینت میدهم و همه را اغوا میکنم، قطعا منظورش این نبود که اگر کسی با سفینه مثلا به ماه برود از زینتگری و اغوای ابلیس در امان خواهد بود! [۴]
۷) «قالَ رَبِّ … لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ»
شیطان با تاکیدات آنچنانی بر اغوا کردن همگان تاکید کرد و فقط (در آیه بعد) بندگان مخلَص (یعنی معصومین) را استثناء کرد. از همین استثناء هم معلوم میشود که منظورش صرفا انجام عملیات اغوا کردن (صرف نظر از اینکه اثر کند یا نه) نیست (چون موارد متعددی داریم که حتی سراغ پیامبران هم رفته) بلکه منظورش اثر کردن این اغوا و فریب خوردن همگان – غیر از مخلَصین – است.
آیا واقعا راست میگوید؟ و آیا میتوان گفت که همگان – غیر از مخلَصان- لااقل تا حدودی سر در گم میشوند؟
آیه ۴۲ همین سوره به صراحت بطلان این سخن را نشان میدهد و معلوم میشود که این صرفا یک گمان و آرزویی از جانب ابلیس بوده، هرچند با توجه به آیات دیگر (مثلاَ سبأ/۲۰) و برخی روایات (مثلا خطبه قاصعه، همین جلسه، حدیث۱) برخی از افراد کاری میکنند گمان ابلیس در مورد آنها درست از کار درآید. (انشاءالله توضیح بیشتر در تدبرهای همان آیه خواهد آمد.)
[۱] . هرچند برخی این دومی را چندان موجه نمیدانند، از این جهت که اغواگری قداستی ندارد که به آن سوگند یاد شود (المیزان، ج۱۲، ص۱۶۱) البته شاید بتوان چنین پاسخ داد که این سوگند از زبان شیطان است و برای شیطان، این قداست دارد!
[۲] وقتی به کانال تلگرام مراجعه کردم، در کمال تعجب دیدم در جلسه ۱۴۱ این مطلب وجود ندارد با اینکه در فایلهای بحث که اتفاقا در کانال هم بارگذاری کردهام (فایل ۱۳۹۵-۵) این مطالب وجود داشت. به هر حال چون آن مطالب را با اصلاح مختصری مجددا در کانال گذاشتم در اینجا هم میآورم:
«لَأُغْوِيَنَّهُمْ» = لـَ + أغوی + نّ + هم عبارت «لَأُغْوِيَنَّهُمْ» جواب قسم است که لام آن لام قسم و نون مشدد در انتهای آن برای تاکید است و لذا دو تاکید در این عبارت به کار رفته است.
«أغوی» از ماده «غوی» است (مصدر: غیّ و غوایه) که چون به باب إفعال رفته، متعدی شده است. «غیّ» درست نقطه مقابل «رشد» است (بقره/۲۵۶؛ اعراف/۱۴۶) برخی تعریف آن را بر همین اساس دانستهاند که اگر «رشد» به معنای قرار گرفتن در مسیر صلاح و رستگاری است، «غیّ» قرار گفتن در مسیر شر و فساد است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۷/ ۲۸۷). پس اصل این کلمه به معنای فروافتادن در جهل و گمراهی است (کتاب العین۴/ ۴۵۶ ؛ المحيط في اللغة، ج۵، ص۱۴۹)؛ و برخی اصل آن را برگرفته از تعبیر «غَوِیَ الفصیل» دانستهاند که در مورد [شتر] شیرخوارهای به کار میرود که یا به خاطر اینکه او را از شیر گرفتهاند ویا به خاطر اینکه بیش از حد توانش شیر خورده است، به هلاکت کشیده شده است. (کتاب العین۴/ ۴۵۶) همچنین برخی معتقدند که کلمه «غوایه» به نحوی از کلمه «غیابة» (به معنای غبار و ظلمتی که روی امور را میپوشاند) اشتقاق یافته و گویی کسی که دچار «غیّ» شده در حجابی فرو رفته که دیگر توان دیدن حقیقت را ندارد (معجم المقاييس اللغة۴/ ۳۹۹؛ أساس البلاغة/۴۵۹). مراجعه به آیات قرآن نشان میدهد که تفاوت ظریفی بین «غیّ» و «ضلالت» وجود دارد (نجم/۲) و درباره این تفاوت گفتهاند که «غیّ» درجه خفیفتری از «ضلالت» و به نحوی مقدمه آن است؛ یعنی ضلالت، وقوع در باطل است، اما «غیّ» قرار گرفتن در مسیری است که سرانجامش به باطل میرسد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۷/ ۲۸۷ ؛ الفروق في اللغة/۲۰۸) با این اوصاف، شاید بتوان «سردرگمی» را معادل خوبی برای «غیّ» دانست.
«لَأُغْوِيَنَّهُمْ» = «لـ» برای قسم یا جواب قسم + أغوی: اغوا میکنم + نّ ثقیله برای تاکید + «هُم: آنها را». با توجه به اینکه هم لام قسم آمده و هم نون ثقیله، لذا دو تاکید در این عبارت به کار رفته است. و تعبیر «اجمعین» تاکیدی دیگر است بر ضمیر «هُم: آنها»
[۳] . اینکه شیطان «اغواگری» را به خدا نسبت داده و خدا این عبارتش را پاسخ نداده، موجب شده که بحثهای شدیدی بین مفسران درگیرد که معنای اغواگری خدا نسبت به شیطان چیست؛ و گاه اقوال بعضا عجیب و بوضوح نادرستی ارائه شده (مثلا اینکه این نشان میدهد خدا کار قبیح هم انجام میدهد و….) و علامه طباطبایی هم در پاسخ گفتهاند این اغوا همان لعنی است که خدا به خاطر اقدامش در حق او انجام داد (المیزان، ج۱۲، ص۱۶۱). در حالی که به نظر میرسد این توجیه هم خروج از معنای ظاهری باشد و به نظر میرسد با توجه به آنچه در تدبرهای ۲تا ۴ گفته شد، نیازی به این توجیهات نیست. شیطان برای توجیه اقدام خود، به یک نکته صحیح در خداشناسی – ربوبیت مطلق خدا و اینکه مشیت خدا حاکم بر همه چیز است- استناد کرده اقتضای همین ربوبیت خدا این بوده که او را به صورت موجودی مختار بیافریند؛ و ربوبیت خدا زمانی سلب مسئولیت از شیطان میکند و توجیه وی را موجه میسازد که به او اختیار نمیداد.
[۴] . این مطلبی است که از قدیم برخی بر آن تاکید کردهاند چنانکه ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه (ج۱۳، ص۱۴۱) به مناسبتی به این آیه میرسد و میگوید: «و أما لفظة الأرض فالمراد بها هاهنا الدنيا التي هي دار التكليف كقوله تعالى «وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» ليس يريد به الأرض بعينها بل الدنيا و ما فيها من الملاذ و هوى الأنفس.»
بازدیدها: ۲۲۱
سلام اقای سوزنچی میخواستم نظر شما رو درباره این حرف مفسرین بدونم
مفسرین برای اینکه اثبات کنند شیطان تا روز قیامت زنده است استدلال زیر را می اورند:
“اینکه ابلیس برای بار دوم گفت(همه انها را اغوا میکنم)خود شاعد بر این است که ابلیس میدانسته تا اخرین فردی که از بشر زنده است،او نیز زنده است و به اغوایشان دسترسی دارد”
چون من فکر میکنم کلمه اجمعین(همه) میتواند بیان یک نوع نسبت باشد؛مثلا فرض کنید خدا به شیطان بگه که تو تا ظهور امام زمان زنده ای.شیطان هم در پاسخ بگه که منم همه ی انسان هایی رو که تا قبل از ظهور هستند اغوا میکنم
شیطان مایل بوده که تا قیامت بماند ودر نقلهای متعدد قرآن در خواست خود از خدا را هم تا قیامت مطرح میکند:
(۷) الأعراف : ۱۴ قالَ أَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
(۱۵) الحجر : ۳۶ قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
(۳۸) ص : ۷۹ قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون
اما خداوند فقط تا زمانی معلوم (نه تا زمان مورد درخواست وی) مهلت میدهد:
(۱۵) الحجر : ۳۸ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
(۳۸) ص : ۸۱ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم
که در احادیث این وقت معلوم پایان ظهور و استقرار حکومت مهدوی ویا رجعت معرفی شده است که ذیل آیه سوره حجر بدین اشاره کرده ام:
https://yekaye.ir/al-hegr-15-38/
اما این منافاتی ندارد که توان اغوایش شامل همه انسانها بشود. مخصوصا اگر پایان کار وی در رجعت باشد یعنی همه انسانها در دنیا آمده اند و رجعت هم رخ داده و بعد شیطان هلاک می شود
در واقع می شود پذیرفت که شیطان به اغوای همگان دسترسی دارد اما مهلتش مدتی قبل از قیامت به پایان می رسد و در آن مهلت بعدی دیگر انسان جدیدی زاده نمیشود
سلام آقای سوزنچی
من از این آیه یه برداشتی کرده ام
از شما که مفسر هستید میپرسم آیا این نظر مرا تایید میکنید یا نه
شیطان تو این آیه به خدا میگه زمین(کنایه از این دنیا ) را در نظرشون زینت میدم
آیا از این آیه میشه گفت که خود این دنیا در نظر شیطان بی ارزشه؟! چون اگه واقعا دنیا یه برتری و زینت خاصی داشته باشه اونوقت هیچ نیازی به امثال شیطان نداره که اونو تبلیغش کنه! به قول معروف گل خوشبو نیاز به تمجید عطار نداره!
سوال نهایی>اگه پاسختون اینه که برداشت من غلطه اون وقت دیگه حرفی واسه گفتن ندارم ولی اگه پاسختون اینه که دنیا در نظر شیطان هم بی ارزشه این سوال مطرح میشه که شیطان چرا تمرد میکنه؟کافران انسان به علت زینت های دنیا کافر میشن، شیطان چطور کافر شده؟!! دیگه هیچ زینتی وجود نداره که شیطان به خاطرش کافر بشه.با عقل جور در نمیاد
سلام علیکم
لزوما از آیه درنمیآید که دنیا در نظر شیطان بی ارزشه؛
استدلال شما درست نیست زیرا زینت دادن صرفا در جایی نیست که خودش شیء در نظر شخص زیبا نباشد؛ بلکه گاه برای زیباتر شدن است مانند زیورآلاتی که خانمها استفاده می کنند. البته درست نبودن استدلال دلیل بر غلط بودن مدعا نیست؛ بلکه اگر منظور این باشد که خود شیطان به پلید بودن دنیا آگاه است و باز آن را زینت میدهد این حرف می تواند حرف صحیحی باشد. (یعنی مدعای شما می تواند درست باشد اما استدلالتان درست نیست)
اما اینکه شیطان چرا کافر شده آیات قرآن نشان می دهد که او به خاطر تکبرورزیدنش بر انسان و در مقابل دستور خدا کافر شد. همیشه افراد به خاطر منافع گناه نمی کنند. بلکه گاهی حسد نسبت به دیگران (بدون اینکه هیچ سودی برای خود شخص داشته باشد) عامل گناه است و ظاهرا در شیطان این پررنگ است.
در واقع اگر منظور شما از «دنیا» دلخواههایی است که در برابر دستور خداست باید گفت این دلخواهها برای شیطان هست نه اینکه اینها برایش بی ارزش باشد