۲۸۱) إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ

ترجمه

در حقیقت، بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری، مگر کسی که تو را پیروی کند، از آن گمراهان.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«سُلْطانٌ» درباره این کلمه در جلسه ۲۵۳ توضیح داده شد که به معنای سیطره یافتنی است که با قهر و غلبه همراه باشد.

«مِنَ الْغاوينَ» «من» من بیانیه است (المیزان، ج۱۴، ص۱۶۸) یعنی بیان می‌کند چه کسانی از ابلیس تبعیت می‌کنند؛ و «غاوی» اسم فاعل از ماده «غوی» است که در جلسه ۲۷۸ درباره‌اش توضیح داده شد؛ و «غاوین» جمع آن است.[۱]

حدیث

۱) روایت شده که از امام صادق ع و نیز از امام باقر ع در مورد تفسیر آیه «در حقیقت، بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری» سوال شد؛ فرمودند:

خداوند [به شیطان] می‌فرماید: در اختیار تو نیست که آنها را وارد در بهشت ویا آتش کنی.

تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۴۲

[عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ][۲] عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ أَ رَأَيْتَ‏قَوْلَ اللَّهِ «إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ‏» مَا تَفْسِيرُ هَذَا؟ قَالَ قَالَ اللَّهُ إِنَّكَ لَا تَمْلِكُ أَنْ تُدْخِلَهُمْ جَنَّةً وَ لَا نَاراً.

۲) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند که می فرماید: «در حقیقت، بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری»، روایت شده است که:

او [= شیطان] بر این جماعت خاص [= شیعیان] هیچ گونه تسلطی ندارد.

کسی عرض می‌کند: فدایت شوم، با اینکه در میان آنها آن چیزهایی است که خودتان هم می‌دانید؟ [اشاره به گناهان آنها]

می‌فرمایند: منظورم این گونه که گمان کردی نیست. [مراد] آیه این بود که تو بر آنان سلطه‌ای نداری که کفر را محبوب و ایمان را مبغوض آنان قرار دهی.

معاني الأخبار، ص۱۵۸؛ المحاسن، ج‏۱، ص۱۷۱؛ تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۴۳

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ قَالَ لَيْسَ لَهُ عَلَى هَذِهِ الْعِصَابَةِ خَاصَّةً سُلْطَانٌ قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ فِيهِمْ مَا فِيهِمْ قَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا قَوْلُهُ لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ أَنْ يُحَبِّبَ إِلَيْهِمُ الْكُفْرَ وَ يُبَغِّضَ إِلَيْهِمُ الْإِيمَانَ. [۳]

۳) از امام صادق ع از طریق پدرانشان روایت شده است که رسول خدا ص فرمودند:

هنگامی که مرا [در سفر معراج] به آسمانها بردند، … نگاهم افتاد به بقعه‌ای از زمین در کنار کوهی سرخ که خوش‌رنگ‌تر بود از رغفران و خوش‌بوتر از مشک؛ و در آنجا پیرمردی بود که «بُرنُس»ی [نوعی کلاه خاص] بر سر داشت. به جبرئیل گفتم: این بقعه‌ سرخی که خوش‌رنگ‌تر از رغفران و خوش‌بوتر از مشک است، چیست؟

گفت: این بقعه شیعه تو و شیعه وصی تو، حضرت علیّ ع است.

گفتم: آن پیرمردی که برنس بر سر دارد، کیست؟

گفت: ابلیس است.

گفتم: از آنها چه می‌خواهد؟

گفت: می‌خواهد که آنان را از ولایت امیرالمومنین ع بازدارد و آنان را به فسق و فجور بخواند.

گفتم: مرا به سمت آنان ببر. پس سریعتر از برق جهنده و نگاه درخشان مرا به سمت آنان برد. گفتم: «قُم» [= بلند شو] ای ملعون! و [اگر می‌خواهی سراغ کسی بروی،] شریک دشمنان آنها در اموال و اولاد و همسرانشان بشو، چرا که [در مورد] شیعه من و شیعه علی ع، «تو سلطه‌ای بر آنها نداری».

و بدین سبب، [آن سرزمین] «قم» نامیده شد.

علل الشرائع، ج‏۲، ص۵۷۲

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ الْفَضْلُ بْنُ عَامِرٍ الْأَشْعَرِيُّ قَالا حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ مُقْبِلٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ الْأَزْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ حَمَلَنِي جَبْرَئِيلُ عَلَى كَتِفِهِ الْأَيْمَنِ فَنَظَرْتُ إِلَى بُقْعَةٍ بِأَرْضِ الْجَبَلِ حَمْرَاءَ أَحْسَنَ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْيَبَ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ فَإِذَا فِيهَا شَيْخٌ عَلَى رَأْسِهِ بُرْنُسٌ.

فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ مَا هَذِهِ الْبُقْعَةُ الْحَمْرَاءُ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرَانِ وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ؟

قَالَ بُقْعَةُ شِيعَتِكَ وَ شِيعَةِ وَصِيِّكَ عَلِيٍّ.

فَقُلْتُ مَنِ الشَّيْخُ صَاحِبُ الْبُرْنُسِ ؟

قَالَ إِبْلِيسُ.

قُلْتُ فَمَا يُرِيدُ مِنْهُمْ؟

قَالَ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّهُمْ عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ يَدْعُوَهُمْ إِلَى الْفِسْقِ وَ الْفُجُورِ.

فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَهْوِ بِنَا إِلَيْهِمْ.

فَأَهْوَى بِنَا إِلَيْهِمْ أَسْرَعَ مِنَ الْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ الْبَصَرِ اللَّامِعِ.

فَقُلْتُ قُمْ يَا مَلْعُونُ فَشَارِكْ أَعْدَاءَهُمْ فِي أَمْوَالِهِمْ وَ أَوْلَادِهِمْ وَ نِسَائِهِمْ فَإِنَّ شِيعَتِي وَ شِيعَةَ عَلِيٍّ «لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ» فَسُمِّيَتْ قُمْ. [۴]

تدبر

۱) «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ»

شیطان ادعا کرد که همه را گمراه می‌کند جز بندگان مخلص؛ خداوند در پاسخ نشان داد که اوضاع آن طور که ابلیس می‌خواهد نیست (حدیث۱)؛ بلکه شیطان، نه فقط بر بندگان مخلص، بلکه بر هیچیک از بندگان خدا تسلط پیدا نخواهد کرد، مگر بر گمراهانی که خودشان از او تبعیت کنند.

به تعبیر علامه طباطبایی:

شیطان،

  1. بندگان خدا را به مخلصین محدود می‌کند و معتقد است بر همه (غیر از مخلصین) تسلط دارد؛
  2. برای خود و ترفندهای خود، اثری قائل است که گمان می‌کند اوست که همه را می‌فریبد؛
  3. اغوای انسانها را کاری ابتدایی از جانب خود قلمداد می‌کند.

اما خداوند همه این ادعاها را رد کرده، مساله را معکوس معرفی می‌کند، بدین صورت که:

  1. همگان بنده خدا و خارج از سلطه شیطان‌اند و فقط کسی که با اختیار خود راه پیروی او را در پیش گیرد، تحت سلطه او قرار می‌گیرد.
  2. شیطان هیچ استقلالی از خود و توانی برای اثرگذاری ندارد و خداست که (به خاطر پیروی عده‌ای از ابلیس) اجازه سلطه ابلیس بر آنها را می‌دهد.
  3. این اجازه اغوای انسانها، اجازه‌ای ابتدایی به ابلیس نیست که هرکس را بخواهد بتواند اغوا کند؛ بلکه این اجازه تنها در مورد کسانی داده می‌شود که خودشان ابتداء دنبال ابلیس راه بیفتند. (المیزان، ج۱۴، ص۱۶۶-۱۶۷)

۲) «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ…»

خدا فرمود: «بندگانم، تو بر آنها سلطه‌ای نداری» و نفرمود «تو بر بندگانم سلطه‌ای نداری»؛ یعنی ابتدا یک تاکیدی بر «بندگانم کرد» بعد جمله مربوط به تسلط نداشتن شیطان بر آنان را بیان فرمود. چرا؟

الف. شاید می‌خواهد بگوید:‌ شما فقط یک کار باید بکنید تا از سلطه شیطان در امان باشید: اینکه «بنده من» باشید.

ثمره اخلاقی

اگر دقت کنیم که شیطان «بندگان مخلص تو» را استثناء کرد و خدا در پاسخ، «بندگانم» را ذکر کرد، چه‌بسا بتوان نتیجه گرفت که اگرچه اخلاص خیلی انسان را بالا می‌برد؛ اما برای اینکه شیطان بر ما تسلط پیدا نکند، اگر نمی‌توانیم «بنده مخلص خدا» باشیم، دست کم «بنده خدا» باشیم.

حکایت

در احوالات شیخ جعفر شوشتری نقل شده است که یکبار ایشان منبر رفتند و گفتند: مردم! من امروز می‌خواهم سخنی بر خلاف گفته انبیاء و اولیاء بگویم!

مردم تعجب کردند.

فرمود: تمام انبیاء مردم را به توحید دعوت کرده‌اند، ولی من می‌خواهم شما را به شرک دعوت کنم . همه انبیاء و اولیاء می گفتند: کار را فقط برای خدا انجام دهید، اما من می‌خواهم بگویم خدا را نیز در کارهایتان شریک کنید!

شما که موحد نمی شود و دل را مخصوص خدا نمی کنید، دست کم گوشه‌ای از دلتان را به خدا بسپارید! دربست دل را به غیر خدا ندهید، چرا که روزی پشیمان می شوید!

(بر درگاه دوست، مصباح یزدی، ج۱، ص۲۵۵)

ب. …

۳) «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ …»

شیطان بر بندگان خدا سلطه ندارد. او تنها و تنها وسوسه می‌کند. اگر کسی به وسوسه او دل می‌دهد و از او تبعیت می‌کند، تقصیر خودش است؛ چنانکه روز قیامت هم وقتی جهنمیان نزدش می‌روند که تقصیرها را بر دوش او بیندازند، می‌گوید: من سلطه‌ای بر شما نداشتم جز اینکه دعوتتان کردم و خودتان آمدید. (ابراهیم/۲۲)

۴) «إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ»

هیچ بنده‌ای از بندگان خدا نیست که شیطان ابتدائاً بر او سلطه‌ای داشته باشد؛ اما وقتی کسی از شیطان تبعیت کرد، کم‌کم شیطان بر او مسلط می‌شود و آنگاه بر او سلطه پیدا می‌کند.

ثمره اخلاقی

همان گونه که انسانهایی هستند که چشم و گوش و همه اجزای بدنشان چنان خدایی شده که جز اراده خدا از آنها صادر نمی‌شود؛ عده‌ای هم ممکن است با تبعیت از ابلیس چنان تحت تسلط وی قرار گیرند که جز کاری شیطانی از آنها صادر نشود. شاید تعبیر «شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن‏» که در قرآن کریم آمده، اشاره به همین افراد باشد. (انعام/۱۱۲)

۵) «… إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ»

«مِن» در اینجا «من» بیانیه است (المیزان، ج۱۴، ص۱۶۸)؛ یعنی بیان می‌کند که آن کسانی که از ابلیس پیروی می‌کنند، همگی «غاوین» هستند؛ یعنی تنها کسی پیروی ابلیس می‌شود که که راه حقیقت را گم کرده باشد و سردرگم شود.

ثمره در فلسفه دین

اسلام – برخلاف اغلب دین‌های موجود – بر تحقیقی بودن مسلمان شدن اصرار می‌ورزد و تقلید را فقط در فروع دین (احکام عملی) مجاز می‌شمرد، نه در اصول دین (اعتقادات و باورهای اصلی).

ریشه‌اش همین است که اولا واقعا خود را منطبق بر حقیقت می‌داند؛ و ثانیا باور دارد که اگر کسی با صدق نیت دنبال حقیقت باشد، حتما به حقیقت خواهد رسید، زیرا فقط «غاوین» یعنی کسانی که مسیر حقیقت را رها کرده‌اند، از شیطان پیروی خواهند کرد.


[۱] . «إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ» «الا» را دو گونه تحلیل کرده‌اند: می تواند استثنای متصل باشد (یعنی آن گروه از آن کل استثنا شده باشد) که این معنای متداول استثناء است یعنی: تو از میان بندگانم، تنها بر گمراهانی که از تو پیروی کنند، تسلط داری؛ و می‌تواند استثنای منقطع باشد (یعنی آن کل به خودی خود هیچ استثنایی ندارد و آن گروه به دلیل دیگری مشمول آن حکم نمی‌شود)، یعنی تو مطلقا بر بندگانم تسلط نداری؛ اما اگر گمراهی از او پیروی کرد، با این کارش زمینه تسلط او بر خود را مهیا می‌کند. (مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۱۹؛ الجدول فی اعراب القرآن، ج۱۴، ص۲۴۴) علامه طباطبایی، از استثنای متصل دفاع کرده (که در این دفاع معنای ظریف و دقیقی را ارائه می‌دهند) اما استثنای منفصل را قبول ندارند (المیزان، ج۱۴، ص۱۶۸-۱۶۹). اگرچه نقد ایشان بر برخی از معانی‌ای که مبتنی بر استثنای منفصل مطرح شده، اما به نظر می‌رسد برخی دیگر از آنها با تقریر قویتری قابل دفاع باشند (بویژه مورد آخر) و لذا می‌توان هر دو معنا را در نظر گرفت.

[۲] این عبارت در نقل بحارالانوار (ج۶۰، ص۲۵۴) از تفسیر عیاشی موجود است اما در متن فعلی تفسیر عیاشی که در متن آدرسش داده شده وجود ندارد.

[۳] دو حدیث زیر هم مضمونی نزدیک به حدیث فوق دارند:

۱) فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ‏ أَبُو بَصِيرٍ وَ قَدْ أَخَذَهُ نَفَسُهُ فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِي قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كَبِرَ [كَبِرَتْ‏] سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ لَسْتُ أَدْرِي مَا أَرِدُ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّكَ لَتَقُولُ هَذَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَذَكَرَ كَلَاماً فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا غَيْرَكُمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فَقَالَ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا إِلَّا الْأَئِمَّةَ وَ شِيعَتَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ.

تفسير فرات الكوفي، ص۲۲۶؛ (البته این حدیث با طول و تفصیل بیشتری و گاه با سندهای متفاوت در منابع زیر هم آمده است: الكافي، ج‏۸، ص۳۵؛ دعائم الإسلام، ج‏۱، ص۷۸؛ الإختصاص، (للمفید) ص۱۰۶)

۲) عن أبي بصير قال: سمعت جعفر بن محمد ع و هو يقول نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَ بَيْتِ النِّعْمَةِ وَ بَيْتِ الْبَرَكَةِ وَ نَحْنُ فِي الْأَرْضِ بُنْيَانٌ وَ شِيعَتُنَا عُرَى الْإِسْلَامِ وَ مَا كَانَتْ دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا لَنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَقَدِ اسْتَثْنَى اللَّهُ إِلَى يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ إِلَى إِبْلِيسَ فَقَالَ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطان‏ (تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۴۳)

[۴] . در همین راستا، احادیث زیر هم قابل توجه‌اند:

۱) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَذْكُرُ فِي حَدِيثِ غَدِيرِ خُمٍّ أَنَّهُ لَمَّا قَالَ النَّبِيُّ ص لِعَلِيٍّ ع مَا قَالَ وَ أَقَامَهُ لِلنَّاسِ صَرَخَ إِبْلِيسُ صَرْخَةً فَاجْتَمَعَتْ لَهُ الْعَفَارِيتُ فَقَالُوا يَا سَيِّدَنَا مَا هَذِهِ الصَّرْخَةُ فَقَالَ وَيْلَكُمْ يَوْمُكُمْ‏ كَيَوْمِ عِيسَى وَ اللَّهِ لَأُضِلَّنَّ فِيهِ الْخَلْقَ قَالَ فَنَزَلَ الْقُرْآنُ وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ صَرَخَ إِبْلِيسُ صَرْخَةً فَرَجَعَتْ إِلَيْهِ الْعَفَارِيتُ فَقَالُوا يَا سَيِّدَنَا مَا هَذِهِ الصَّرْخَةُ الْأُخْرَى فَقَالَ وَيْحَكُمْ حَكَى اللَّهُ وَ اللَّهِ كَلَامِي قُرْآناً وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ لَأُلْحِقَنَّ الْفَرِيقَ بِالْجَمِيعِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ قَالَ صَرَخَ إِبْلِيسُ صَرْخَةً فَرَجَعَتْ إِلَيْهِ الْعَفَارِيتُ فَقَالُوا يَا سَيِّدَنَا مَا هَذِهِ الصَّرْخَةُ الثَّالِثَةُ قَالَ وَ اللَّهِ مِنْ أَصْحَابِ عَلِيٍّ وَ لَكِنَّ بِعِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ يَا رَبِّ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمُ الْمَعَاصِيَ حَتَّى أُبَغِّضَهُمْ إِلَيْكَ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ الَّذِي بَعَثَ بِالْحَقِّ مُحَمَّداً لَلْعَفَارِيتُ وَ الْأَبَالِسَةُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَكْثَرُ مِنَ الزَّنَابِيرِ عَلَى اللَّحْمِ وَ الْمُؤْمِنُ أَشَدُّ مِنَ الْجَبَلِ وَ الْجَبَلُ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْفَأْسِ فَيُنْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا يُسْتَقَلُّ عَلَى دِينِه‏ (تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۰۱)

۲) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، أَنَّهُ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُؤْتَى بِإِبْلِيسَ فِي سَبْعِينَ غُلًّا وَ سَبْعِينَ كَبْلًا، فَيَنْظُرُ الْأَوَّلُ إِلَى زُفَرَ فِي‏ عِشْرِينَ وَ مِائَةِ كَبْلٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَةِ غُلٍّ، فَيَنْظُرُ إِبْلِيسُ فَيَقُولُ: مَنْ هَذَا الَّذِي أَضْعَفَهُ اللَّهُ الْعَذَابَ وَ أَنَا أَغْوَيْتُ هَذَا الْخَلْقَ جَمِيعاً. فَيُقَالُ: هَذَا زُفَرُ. فَيَقُولُ: بِمَا جُدِرَ لَهُ هَذَا الْعَذَابُ؟!. فَيُقَالُ: بِبَغْيِهِ عَلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ. فَيَقُولُ لَهُ إِبْلِيسُ: وَيْلٌ لَكَ أَوْ ثُبُورٌ لَكَ!، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِالسُّجُودِ لِآدَمَ فَعَصَيْتُهُ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ يَجْعَلَ لِي سُلْطَاناً عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِهِ فَلَمْ يُجِبْنِي إِلَى ذَلِكَ، وَ قَالَ: إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ وَ مَا عَرَفْتُهُمْ حِينَ اسْتَثْنَاهُمْ إِذْ قُلْتُ: وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ فَمَنَيْتَ بِهِ نَفْسَكَ غُرُوراً، فَيُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ الْخَلَائِقِ فَيُقَالُ لَهُ: مَا الَّذِي كَانَ مِنْكَ إِلَى عَلِيٍّ وَ إِلَى الْخَلْقِ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ عَلَى الْخِلَافِ؟!. فَيَقُولُ الشَّيْطَانُ وَ هُوَ زُفَرُ لِإِبْلِيسَ: أَنْتَ أَمَرْتَنِي بِذَلِكَ. فَيَقُولُ لَهُ إِبْلِيسُ: فَلِمَ عَصَيْتَ رَبَّكَ وَ أَطَعْتَنِي؟ فَيَرُدُّ زُفَرَ عَلَيْهِ مَا قَالَ اللَّهُ: إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ. إِلَى آخِرِ الْآيَة (تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۲۳)

۳) أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو الْبَقَاءِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْبَصْرِيُّ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ سِتَّ عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عُتْبَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ الدُّبَيْلِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ كَثِيرٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ أَبُو سَلَمَةَ الْأَصْفَهَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي رَاشِدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ وَائِلٍ الْقُرَشِيُّ قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَفْصٍ الْمَدَنِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ زَيْدِ بْنِ أَرْطَاةَ قَالَ: لَقِيتُ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَضْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِوَصِيَّةٍ أَوْصَانِي بِهَا يَوْماً هِيَ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا؟ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ: قَالَ لِي عَلِيٌّ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَاد…

يَا كُمَيْلُ اذْكُرْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى لِإِبْلِيسَ لَعَنَهُ اللَّه‏…

…يَا كُمَيْلُ إِنَّ لَهُ فِخَاخاً يَنْصِبُهَا فَاحْذَرْ أَنْ يُوقِعَكَ‏ فِيهَا يَا كُمَيْلُ إِنَّ الْأَرْضَ مَمْلُوءَةٌ مِنْ فِخَاخِهِمْ فَلَنْ يَنْجُوا مِنْهَا إِلَّا مَنْ تَثَبَّتَ بِنَا وَ قَدْ أَعْلَمَكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ لَنْ يَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا عِبَادُهُ وَ عِبَادُهُ أَوْلِيَاؤُنَا يَا كُمَيْلُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ يَا كُمَيْلُ انْجُ بِوَلَايَتِنَا مِنْ أَنْ يَشْرَكَكَ فِي مَالِكَ وَ وَلَدِكَ كَمَا أُمِرَ يَا كُمَيْلُ لَا تَغْتَرَّ بِأَقْوَامٍ يُصَلُّونَ فَيُطِيلُونَ وَ يَصُومُونَ فَيُدَاوِمُونَ وَ يَتَصَدَّقُونَ فَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُوَفَّقُونَ يَا كُمَيْلُ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ الشَّيْطَانَ إِذَا حَمَلَ قَوْماً عَلَى الْفَوَاحِشِ مِثْلَ الزِّنَاءِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الرِّبَا وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِنَ الْخَنَى وَ الْمَآثِمِ حَبَّبَ إِلَيْهِمُ الْعِبَادَةَ الشَّدِيدَةَ وَ الْخُشُوعَ وَ الرُّكُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ السُّجُودَ ثُمَّ حَمَلَهُمْ عَلَى وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُون‏ (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص۲۸)

بازدیدها: ۱۶۲

4 Replies to “۲۸۱) إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ”

  1. من هم متاسفانه جزو غاوین شدم
    و وقتی استخاره کردم که آیا مرا خواهی بخشید آیه ی آنها هیچ مهلتی نخواهند داشت آمد یعنی بسیار بد حتی یکبارهم خوب نیامد
    حتی باوجود اینکه تمام آرزویم بخشش اوست آه ولی او مرا نمیبخشد
    حتی در قران‌خواندم آمده بود هرکس بیشتر از دوبار کفر کند و توبه کند برای بار سوم توبه اش پذیرفته نخواهد شد
    حالا من نمیدانم باید چکار کنم
    البته خودم یه حدسی میزنم اینکه شاید عشق یک راه نجات باشد ولی نمیدانم باوجود این آیه در قران واقعا عشق میتواند مرا نجات دهد یانه ولی حتی اگر نجات هم دهد چگونه خودم را عاشق خدا بکنم نمیدانم

    • سلام علیکم
      هیچ آیه ای نداریم که کسی توبه کند توبه اش پذیرفته نمی شود حتی اگر دهها بار توبه شکسته باشد. اساسا خداوند تواب است یعنی بسیار توبه پذیر؛ یعنی می داند که ما باز گناه می کنیم با این حال توبه ما را می‌پذیرد.
      یاس از رحمت خداوند بزرگترین گناه است و از هر گناهی که کرده اید بزرگتر است. لذا از رحمت او هیچگاه مایوس نشوید که خداوند هر گناهی را می بخشد؛ فقط باید به سوی او برگردید؛ و شما می توانید برگردید
      قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏ (زمر/۵۳)‌ بگو ای بندگانم که بر خویش اسراف کردید از رحمت خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می بخشد همانا او بسیار آمرزنده و رحیم است.
      وَ أَنيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُون‏ (زمر/۵۴) و به سوی پروردگارتان برگردید و تسلیم او شوید پیش از آنکه عذاب سراغتان بیاید و دیگر یاری نشوید.

      اینکه توبه شما پذیرفته نخواهد شد خودش اغوای شیطان است و به او گوش ندهید

      • شاید آن آیه ای که منظورتان است این است:

        إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلا (نساء/۱۳۷) همانا کسانی که کفر ورزیدند سپس ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند سپس کفرشان زیاد شدند هرگز چنین نیست که خداوند آنان را بیامرزد و به سوی راهی هدایتشان کند.

        دقت کنید. این آیه نمی گوید بعد از کفرشان توبه کردند. بلکه اشاره می کند که آنها بین کفر و ایمان در رفت و آمدند و نهایتا کفرشان خیلی زیاد می شود.
        مطمئن باشید که هرکس توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*