ترجمه
و گمان نکنم که آن ساعت برپا شود و اگر به نزد پروردگارم بازگردانده شوم بیتردید بازگشتگاهی بهتر از این جای خواهم یافت.
اختلاف قرائت
اهل عراق، یعنی کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو)، به صورت «مِنْها» قرائت کردهاند.
اما اهل حجاز، یعنی مکه (ابنکثیر) و مدینه (نافع)، و نیز اهل شام (ابنعامر)، و همچنین ابوجعفر (از قراء عشره) و ابنمحیصن و ابنزبیر و زید بن علی و ابوبحریة و شیبه و حمید و ابنمناذر به صورت «مِنْهُما» قرائت کردهاند.
همچنین و در مصحف کوفه و بصره هم به صورت «منها» و در مصحف مدینه و مکه و شام هم به صورت «منهما» کتابت شده است. (مجمع البيان، ج۶، ص۷۲۱[۱]؛ البحر المحيط، ج۷، ص۱۷۶[۲])
قبلا درباره یکسانسازی مصاحف در زمان عثمان توضیح داده شد که وی «پنج مصحف» در شهرهای مدینه، مکه، کوفه، بصره و شام قرار داد، که «هفت قرائت»ی که امروزه رایجتر است، بر اساس همین پنج مصحف است (در کوفه سه قرائت رواج یافت). (در جلسه۲۸۰ http://yekaye.ir/al-hegr-15-41/ و سپس جلسه۳۴۲ http://yekaye.ir/al-balad-90-13/ و نیز در پاورقی اول جلسه۳۵۶ http://yekaye.ir/al-alaq-96-9-10/#_ftn1 و جلسه۳۷۵، تدبر۴ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-17/ )
الان فقط اضافه میکنیم که این مصاحف اندک اختلافاتی با هم داشتند که همگی این موارد نیز دقیقا معلوم است.
حدیث
۱) ابوحمزه ثمالی از امام سجاد ع روایت میکند که فرمودند:
در عجبم از متکبر فخرفروش، که دیروزش نطفهای بود و فردایش جنازهای؛
و عجب اندر عجب از کسی که در خداوند شک میکند در حالی که مخلوقات را میبیند؛
و عجب اندر عجب از کسی که مرگ را انکار میکند [= به فراموشی میسپارد] در حالی روز و شب کسانی که میمیرند را میبیند؛
و عجب اندر عجب از کسی که نشأه [= عالَم] دیگر را انکار میکند در حالی که نشأه اول را میبیند؛
و عجب اندر عجب از کسی که سرای فانی را آباد میکند و سرای باقی را رها کرده است.
المحاسن، ج۱، ص۲۴۲
عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:
عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الْفَخُورِ كَانَ أَمْسِ نُطْفَةً وَ هُوَ غَداً جِيفَةٌ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ شَكَّ فِي اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى الْخَلْقَ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى مَنْ يَمُوتُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ وَ هُوَ يَرَى الْأُولَى وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِعَامِرِ دَارِ الْفَنَاءِ وَ يَتْرُكُ دَارَ الْبَقَاء.[۳]
۲) از امام صادق ع روایت شده است که حضرت عیسی بن مریم فرمودند:
برای دنیا کار انجام میدهید در حالی که اگر نکنید هم روزیتان را میدهند؛ و برای آخرتتان کاری نمیکنید در حالی که آنجا جز با عمل روزی نمیدهند…
الكافي، ج۲، ص۳۱۹
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ص تَعْمَلُونَ لِلدُّنْيَا وَ أَنْتُمْ تُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ عَمَلٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ لِلْآخِرَةِ وَ أَنْتُمْ لَا تُرْزَقُونَ فِيهَا إِلَّا بِالْعَمَلِ…[۴]
۳) از امام صادق ع روایت شده است که پدرم همواره میفرمود:
همانا خداوند این قضاءرا به طور حتم مقرر فرموده که نعمتی به بندهای نداده که آن را از او بگیرد، مگر اینکه آن بنده مرتکب گناهی شود که به خاطر آن گناه، نعمت از او سلب گردد؛ و این همان سخن خداوند است که «همانا خداوند برای هیچ قومی تغییری ایجاد نمیکند مگر اینکه خودشان در خود تغییری ایجاد کنند.» (رعد/۱۱)
تفسير العياشي، ج۲، ص۲۰۶
عَنْ أَبِي عَمْرٍو الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبِي كَانَ يَقُولُ:
إِنَّ اللَّهَ قَضَى قَضَاءً حَتْماً لَا يُنْعِمُ عَلَى عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ فَيَسْلُبَهَا إِيَّاهُ قَبْلَ أَنْ يُحْدِثَ الْعَبْدُ مَا يَسْتَوْجِبُ بِذَلِكَ الذَّنْبِ سَلْبَ تِلْكَ النِّعْمَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».
۴) از امیرالمومنین عروایت شده است:
کسی که به وضعیت فعلیاش مغرور شود، در چارهاندیشی [برای فردایش] کوتاهی کند.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۱۱
عن أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قال:
مَنِ اغْتَرَّ بِحَالِهِ قَصَّرَ عَنِ احْتِيَالِه.
تدبر
۱) «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً»
انسانی که به عقده خودبزرگبینی مبتلا شود، از دیگران، حتی از خدا، انتظارات غیرمنطقی پیدا میکند:
از طرفی قیامت را انکار میکند؛
از طرف دیگر، انتظار دارد که اگر قیامتی هم باشد خدا نهتنها به خاطر این انکارش – که انکار وعده الهی بوده – او را مواخذه نکند، بلکه باید امکانات بیشتر و بهتری هم به او بدهد؛
الف. آن هم تا حدی که سوگند میخورد و با قاطعیت بر اینکه حتما امتیاز ویژهای خواهد داشت، اصرار میورزد؛ و
ب. حتی برآورده شدن این آرزو را هم نه نعمتی از جانب خدا، بلکه به خاطر امتیاز ویژه خودش میبیند!
توضیح چگونگی استنباط دو مطلب فوق از آیه
الف. «ل» در «لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي» لام سوگند است، یعنی «سوگند میخورم اگر به سوی خدا برگردم»؛ و جزای شرط (لَأَجِدَنَّ…) را هم با لام، و نون مشدد همراه کرد که هردو علامت تاکید است: «حتما حتما خواهم یافت …»؛
ب. نگفت «إن ردني ربي إليه، آتاني الله: اگر پروردگارم مرا به سوی خود برگرداند او به من … خواهد داد» بلکه هم برگشت خود را با فعل مجهول بیان کرد [که گویی خدا کارهای نیست و معلوم نیست چه کسی او را به سوی خدا برمیگرداند] و هم به وضعیت بهتر رسیدن را با تعبیر «مییابم» بیان کرد نه با تعبیر «خدا میدهد».
نکته تخصصی انسانشناسی
شاهد بر اینکه مطلب فوق (در اثر نعمت و مبتلا شدن به خودبزرگبینی، به انکار قیامت بپردازد و در همان حال انتظار جایگاه بهتر از خدا داشته باشد) ، نه فقط وضع و حال یک نفر در یک موقعیت خاص، بلکه ویژگی هر انسانی است، این آیه است که درباره همه انسانهاست:
«… الْإِنْسانُ …؛ وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لِي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى: انسان … و اگر او را پس از آنكه آسيب و ضررى به او رسيده، رحمتى از جانب خود بچشانيم حتما خواهد گفت: اين از آن من است [= به سبب لياقت خود من است] و گمان ندارم قيامتى برپا شود، و اگرهم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم حتما براى من در نزد او وضع خوبتری خواهد بود» (فصلت/۵۰)
المیزان، ج۱۳، ص۳۱۲
۲) «قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً؛ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً»
در آیه قبل، وی گفت: «گمان نکنم که این تا ابد از بین برود» و در این آیه گفت «و گمان نکنم که آن ساعت برپا شود»
یعنی:
دل بستن به دنیا و آرزوهای دور و دراز داشتن، زمینه تردید و انکار آخرت را فراهم میآورد.
۳) «قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً؛ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً»
انسان دنیامدار، مبنای زندگی و باورهای اساسیاش را ظن و گمان قرار میدهد.
نکته تخصصی معرفتشناسی
یقین معرفتی، در عین اینکه یک امر معرفتشناختی است، یک حالت روانشناختی نیز هست. اگرچه صِرف این حالت روانشناختی (احساس یقین) دلیل بر معرفت نمیشود (چون ممکن است جهل مرکب باشد) اما کسی که از این حالت روانشناختی محروم شود، طبیعی است که به لحاظ روانشناختی، در رسیدن انسان به «یقین معرفتی» هم بیشتر تردید میکند.
اکنون اگر توجه شود که کسی که دنیامدار، و از خدا رویگردان شده، مبنای زندگی و باورهای اساسیاش ظن و گمان، و نه یقین، میباشد، شاید بتوان نتیجه گرفت که یکی از عوامل روانشناختی مهم در اینکه در دوره جدید، تردیدها در زمینه امکان رسیدن به یقین معرفنی زیاد شده، همین غلبه دنیامداری و فراموشی یاد خدا بوده است.
۴) «وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فقال … أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً … وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً»
انسان دنیامدار همّ و غمّ اصلیاش، یا اموال بیشتر (مسائل اقتصادی) است ویا قدرت و شهرت بیشتر (مسائل سیاسی)؛
و این اقتصاد و سیاستِ دنیامدارانه، تخریبکننده باورهای دینیاش خواهد شد تا حدی که به تردید و انکار معاد روی آوَرَد!
به تعبیر دیگر،
دلبستگى و غرور به مال و قبيله، زمينهى طغيان [در برابر حق و حقیقت] است (تفسير نور، ج۷، ص۱۷۰)
۵) «… وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً»
کسی که نعمت خدا را، نه مایه آزمایش، بلکه علامت این بداند که خدا او را اکرام ویژه کرده، پرمدعا شود و خود را همواره از خدا طلبکار ببیند!
مضمون این آیه، از این جهت بسیار شبیه است به آیات زیر:
«فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبّى أَكْرَمَنِ؛ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ؛ كلّا: اما انسان هر گاه كه پروردگارش او را آزمايش كند: پس اكرامش نمايد و نعمتش بخشد، گويد: پروردگارم مرا گرامى داشت؛ و اما هر گاه كه او را آزمايش كند، پس روزى را بر او تنگ گيرد، گويد: پروردگارم مرا خوار كرد. چنين نيست» (فجر/۱۵-۱۷)
۶) «وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي …»
با اینکه وی عملا قیامت را انکار میکند، چرا از «پروردگارم» سخن میگوید و زنده شدن بعد از مرگ را با عبارت «به نزد پروردگارم بازگردانده شوم» تعبیر مینماید؟
الف. چون انسان فطرتاً گرايش به خدا و معنويات دارد. (تفسير نور، ج۷، ص۱۷۱)
ب. چون هرگونه باور به زندگی پس از مرگ، مستلزم اذعان به وجود پروردگاری است که تدبیر انسان به دست اوست.
ج. …
[۱] . قرأ أهل الحجاز و ابن عامر خيرا منهما بزيادة ميم و كذلك هو في مصاحفهم و قرأ أهل العراق «مِنْها» بغير ميم
[۲] . قرأ ابن الزبير و زيد بن عليّ و أبو بحرية و أبو جعفر و شيبة و ابن محيصن و حميد و ابن مناذر و نافع و ابن كثير و ابن عامر منهما على التثنية و عود الضمير على الجنتين، و كذا في مصاحف مكة و المدينة و الشام. و قرأ الكوفيون و أبو عمرو مِنْها على التوحيد و عود الضمير على الجنة المدخولة و كذا في مصاحف الكوفة و البصرة.
[۳] . در همانجا این روایت هم آمده است:
عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلشَّاكِّ فِي قُدْرَةِ اللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اللَّهِ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُكَذِّبِ بِالنَّشْأَةِ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُصَدِّقِ بِدَارِ الْخُلُودِ وَ هُوَ يَعْمَلُ لِدَارِ الْغُرُورِ وَ الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِلْمُخْتَالِ الْفَخُورِ الَّذِي خَلَقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ يَصِيرُ جِيفَةً وَ هُوَ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ لَا يَدْرِي كَيْفَ يَصْنَعُ.
و نیز این روایت در الكافي، ج۲، ص۳۲۸ ظاهرا برگرفته از همان روایت متن باشد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَجَباً لِلْمُتَكَبِّرِ الْفَخُورِ الَّذِي كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً ثُمَّ هُوَ غَداً جِيفَةٌ.
[۴] . ادامه روایت: وَيْلَكُمْ عُلَمَاءَ سَوْءٍ الْأَجْرَ تَأْخُذُونَ وَ الْعَمَلَ تُضَيِّعُونَ يُوشِكُ رَبُّ الْعَمَلِ أَنْ يُقْبَلَ عَمَلُهُ وَ يُوشِكُ أَنْ يُخْرَجُوا مِنْ ضِيقِ الدُّنْيَا إِلَى ظُلْمَةِ الْقَبْرِ كَيْفَ يَكُونُ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ مَنْ هُوَ فِي مَسِيرِهِ إِلَى آخِرَتِهِ وَ هُوَ مُقْبِلٌ عَلَى دُنْيَاهُ وَ مَا يَضُرُّهُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِمَّا يَنْفَعُهُ
بازدیدها: ۶