ترجمه
آنجا زمام امور [حکمفرمایی/نصرت] به دست خداوند است که حق است؛ او از نظر پاداش بهتر و از حيث فرجام نيكوتر است.
نکات ترجمه
«الْوَلايَةُ»
قبلا درباره ماده «ولی» توضیح داده شد که اصل این ماده دلالت بر معنای «قرب» می کند و «ولیّ» از این جهت ولی میگویند که نزدیکترین کسی است سرپرستی کار شخص دیگر را برعهده گرفته است.
جلسه ۸۴ (http://yekaye.ir/al-maidah-005-055/) و جلسه ۱۴۴ (http://yekaye.ir/an-nahl-016-100/) [۱]
اختلاف قرائت
این کلمه در اغلب قرائتها با فتحه واو قرائت شده و در برخی از قرائتها با کسره واو هم قرائت شده است؛ برخی بر آناند که «الْوَلايَةُ» با فتحه واو به معنای «نصرت و سرپرستی» و با کسره واو «الْوِلايَةُ» به معنای سلطنت و حکمفرمایی میباشد. (الکشاف، ج۲، ص۷۲۴)[۲] هرچند برخی بر این باورند که هر دو تلفظ در معنای دیگر هم به کار میرود (مجمع البيان، ج۶، ص۷۲۶)
«الْحَقّ»
قبلا اشاره شد «حق» نقطه مقابل «باطل» است. اصل ماده «حقق» را محکم کردن شیء (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۵) ثبات و استقرار داشتن (المصباح المنير، ج۲، ص۱۴۴) و مطابقت و موافقت داشتن با یک امر ثابت و مستقر دانستهاند، چنانکه به محور و پاشنه درب که درب با تکیه بر آن و بر مدار آن حرکت میکند «حقّ» میگویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۶).
جلسه۳۱۱ http://yekaye.ir/al-hajj-22-6/
«الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ»
اختلاف قرائت
در اغلب قرائتها «الحقِّ» مکسور قرائت شده است که به لحاظ نحوی صفت برای «الله» میباشد و بر همین اساس ترجمه شد.
در برخی از قرائتها به صورت مرفوع (الحقُّ) قرائت شده است که در این صورت صفت برای «الولایة» میباشد یعنی «آنجا ولایتِ برحق از آن خداست» و میتوان آن را خبر دوم در نظر گرفت، خواه خبر دوم برای «هنالک» (که ترجمه چنین میشود «آنجا ولایت برای خداست، و آنجا حق است») یا خبر دوم برای «الولایة» (که ترجمه چنین میشود: «آنجا ولایتِ خدا، حق است»)
البته در برخی قرائتهای غیرمشهور، «الحقَّ» منصوب هم قرائت شده است که در توضیحش گفتهاند برای تاکید است به این معنا که «آنجا ولایت حقّاً از آنِ خداست».
مجمع البيان، ج۶، ص۷۲۴و۷۲۶[۳]؛ البحر المحيط، ج۷، ص۱۸۲[۴]
«ثَواباً»
قبلا بیان شد که «ثواب» از ماده «ثوب» است که این ماده دلالت بر رجوع و برگشتن به حالت اولیه و اصلی شیء میکند و ثواب عمل هم یعنی پاداشی که از عمل انسان به وی برمیگردد. همچنین «ثیاب» (لباس) از این ریشه است و برخی وجه تسمیهاش را این دانستهاند که بارها و بارها پوشیده میشود و انسان مرتب برای استفاده، به آن رجوع میکند. تعبیر «ثواب» غالبا در مورد پاداشهای نیکو (نه جزای گناه) به کار برده میشود اما با تعبیر «ثیاب» (لباس) در خصوص جزای گناهکاران هم به کار رفته است (ثِيابٌ مِنْ نار، حج/۱۹)
جلسه۱۳۱ http://yekaye.ir/an-nisa-004-134/
«عُقْباً»
قبلا بیان شد که از ماده «عقب» گرفته شده است. برخی گفتهاند این ماده در دو معنا به کار رفته است. یکی در معنای اینکه چیزی بعد از چیز دیگر بیاید، و دیگری در معنای بلندی و شدت و سختی در معنای دوم فقط کلمه «عَقَبة» (راه صعبالعبور در کوه (= گردنه) میباشد که پیمودنش پرمشقت است) در قرآن کریم (بلد/۱۱-۱۲) به کار رفته است اما در معنای اول (عَقَب = پشت)، ۷۸ بار در قرآن کریم آمده است که یکی از آنها همین «عُقبی» است که به معنای سرانجام و پایان میباشد.
جلسه ۳۴۰ http://yekaye.ir/al-balad-90-11/
اختلاف قرائت
در اغلب قرائتها «عُقُباً» (با ضمه روی «ق») قرائت شده است اما در قرائت عاصم و حمزه (از اهل کوفه) و خلف (از قراء عشره) و اعمش و حسن (از قرائات اربعه عشر) به صورت «عُقْباً» (با سکون روی «ق») قرائت شده است.
مجمع البيان، ج۶، ص۷۲۴[۵]؛ البحر المحيط، ج۷، ص۱۸۲[۶]
حدیث
۱) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ: آنجا ولایت از آنِ خداوند است که حق است» فرمودند: [این شامل میشود] ولایت حضرت علی ع و و لایت ما پس از او را.
شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، (ابنحیون) ج۱، ص۲۴۰
أبو حمزة، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمد عليه السّلام، إنه قال في قول اللّه تعالى: «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» قال: ولاية علي عليه السّلام و ولايتنا من بعده.
و در منابع اهل سنت، از امام باقر ع درباره این آیه روایت شده است:
آن ولایت امیرالمومنین ع است که هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به [اقرار به] آن.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۱، ص۴۶۱
حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَقِيقِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْعَلَوِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَيُّوبَ الْمُزَنِيُّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ قَالَ: تِلْكَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ الَّتِي لَمْ يُبْعَثْ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِهَا.
و ابوحمزه ثمالی روایت کرده که از امام باقر ع درباره آیه « هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً: آنجا ولایت از آنِ خداوند است که حق است؛ او از نظر پاداش بهتر و از حيث فرجام نيكوتر است.» سوال کردم.
فرمود: آن ولایت علی ع است که «از نظر پاداش بهتر و از حيث فرجام نيكوتر است»؛ یعنی بهتر است از حیث فرجام، از ولایت دشمن او، صاحب آن باغ، که خداوند بهشت را بر او حرام کرد.
تأويل الآيات الظاهرة، ص۲۸۹؛ الكافي، ج۱، ص۴۱۸[۷]؛ الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج۱، ص۲۹۰[۸]
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ قَوْلُهُ تَعَالَى هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً قَالَ هِيَ وَلَايَةُ عَلِيٍّ ع هوَ خَيْرٌ ثَوَاباً وَ خَيْرٌ عُقْباً [أَيْ عَاقِبَةً مِنْ وَلَايَةِ عَدُوِّهِ صَاحِبِ الْجَنَّةِ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ][۹].
۲) موسی بن عمران نخعی از امام هادی ع تقاضا میکند که زیارتی به وی بیاموزد که در زیارت هر امامی بدان شیوه آن امام را زیارت کند. حضرت زیارتی تعلیم میدهد که بعدها به «زیارت جامعه کبیره» معروف می گردد. در فرازی از این زیارت خطاب به امامان ع آمده است:
کسی که به ولایت شما تن دهد به ولایت خدا تن داده است؛ و
کسی که با شما دشمنی ورزد با خدا دشمنی کرده است؛ و
کسی که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است؛ و
کسی که بغض شما را در دل داشته باشد بغض خدا را دارد؛ و
کسی که به شما تمسک و اعتصام جوید به خدا اعتصام جسته است؛
شایید که صراطِ کاملا مستحکم و پابرجا هستید …
من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۶۱۳؛ عيون أخبار الرضا ع، ج۲، ص۲۷۴؛ تهذيب الأحكام، ج۶، ص۹۷؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۵۲۸
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ وَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمَكِّيُّ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ فَقَال…
… مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَم…
نکته:
زیارت جامعه کبیره، برخلاف فضاسازیهایی که علیه آن میشود، از زیارتهایی است که بقدری معتبر بوده که نهتنها در دو کتاب از کتب اربعه شیعه توسط شیخ صدوق (من لایحضره الفقیه) و شیخ طوسی (تهذیب الاحکام) آمده است، بلکه سند ابنالمشهدی برای این زیارت، با واسطه شیخ طوسی و شیخ مفید به شیخ صدوق میرسد[۱۰]؛ یعنی مورد اهتمام و توجه شیخ مفید هم بوده است.
۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
[خدایا !] تو را نه از باب طمع در بهشتت پرستیدم و نه از باب ترس از آتشت؛ ولیکن تو را شایسته عبادت یافتم و آنگاه تو را پرستیدم.
عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج۱، ص۴۰۴؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۱۰، ص۱۵۷؛ روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۶۷۸[۱۱]
قَالَ عَلِيٌّ ع مَا عَبَدْتُكَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَا خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك.
و از امام صادق ع (و نیز با مضمونی مشابه از خود امیرالمومنین ع در نهجالبلاغه، حکمت۲۳۷)[۱۲] روایت شده است:
بندگان بر سه گونه اند:
عدهای خداوند عز و جل را پرستیدند از ترس؛ پس آن پرستش بردگان است؛
و گروهی خداوند تبارک و تعالی را پرستیدند به طلب پاداش، پس آن عبادت مزدبگیران [تجارتپیشگان] است؛
و گروهی خداوند عز و جل را پرستیدند از باب دوست داشتنِ او، پس آن پرستش آزادگان است؛ و آن برترین عبادت است.
الكافي، ج۲، ص۸۴
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.
تدبر
۱) «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً»
از آیه۳۲ تا بدینجا حکایت دو نفر را بیان کرد که یکی، به داراییهای دنیویاش مغرور شد و نعمت خدا بر خود را وظیفه خدا و حق خویش قلمداد کرد و خود را مستقل دید و باب فخرفروشی را باز کرد؛ و همنشین وی، که بر نگاه توحیدی اصرار ورزید و از خدا خواست آن نعمتها را از او بگیرد؛ و خداوند آن نعمتها را از یک شبه او گرفت و او را در حسرتی کامل رها کرد که نه کسی به یاریش آمد و نه امکان کمک به او وجود داشت.
به نظر میرسد این آیه جمعبندی این فراز از آیات است:
این گونه است که معلوم میشود ولایت حقیقی و زمام همه امور تنها و تنها به دست خداست: و هر کس برنامهاش را با او تنظیم کند هم به بهترین ثمرات میرسد و هم به بهترین سرانجام.
۲) «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ»
منظور از «هنالک: آنجا» کجاست:
الف. آن موقعیتی است که آن مومن و آن کافر با هم نزاع میکردند و نهایتا عذاب الهی آمد و آن کافر دید که هیچکس نمیتواند یاریش کند. (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۲۹)
ب. اشاره به روز قیامت است که همگان میفهمند که همه چیز تنها و تنها به دست خداست و حتی کافران هم [به نص آیه۱۶۶ سوره بقره] از معبودان دروغینشان تبری میجویند. (قتیبی، به نقل مجمعالبیان، ج۶، ص۷۲۹)
ج. اشاره به روز قیامت است از این جهت که خداوند مومنان را یاری و کافران را خوار میسازد. (به نقل مجمعالبیان، ج۶، ص۷۲۹)
د. اشاره به همه امور است، یعنی در هر امری و در کل زندگی انسان تنها و تنها ولایت خدا برقرار است و زمام همه امور تنها و تنها به دست خداست، چرا که تنها و تنها او حق است و هر امری در مقابل خدا باطل محض است و همه اسباب و واسطهها تنها به اذن خداوند است که اثری دارند. چیزی که این معنا را در قبال معانی فوق تقویت میکند این است که اگر صرفاً میخواست بگوید در موقعیت خاصی (وقت نزول عذاب یا در قیامت) ولایت از آن خداست، مناسب بود که خدا را با وصفی مانند «قدرت» یا «عزت» و … توصیف میکرد، اما او را با وصف «حق» توصیف فرمود. (المیزان، ج۱۳، ص۳۱۷)
ه. اگر (طبق بند د) این آیه، نه ناظر به عرصهای خاص، بلکه ناظر به کل زندگی انسان باشد، آنگاه یعنی ولایت حقیقی تنها و تنها از آن خداوند است و یا کسی که خداوند معین کرده باشد (حدیث۱)
و. …
۳) «هُوَ خَيْرٌ ثَواباً»
مقصود از این عبارت (او بهتر است از نظر پاداش) چیست؟
الف. یعنی خداوند بهترین کسی است که میتوان به پاداش و ثواب او امید بست و پاداشی که خداوند میدهد بهتر از هر پاداشی است که هر کس دیگری بخواهد بدهد. (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۲۹) و اگر کسی این را بفهمد در هیچ کاری به غیر خدا دل نمیبندد. (المیزان، ج۱۳، ص۳۱۸)
ب. خود خداوند بهترین پاداش است برای هرکه او را طلب کند؛ یعنی مضمونی شبیه آنچه حضرت امیر ع فرمود که من برای چیز دیگری (ترس از جهنم یا تمایل به بهشت) به عبادت خدا رو نیاوردم، بلکه خود او را سزاوار یافتم. (حدیث۱)
ج. …
۴) «هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً»
با توجه به اینکه «ثواب» به معنای پاداش است (بویژه اینکه پاداش، آن چیزی است که غالبا در نهایت و عاقبت کار به شخص داده میشود)، چرا علاوه بر «خیرٌ ثوابا» تعبیر «خیرٌ عقباً» را هم افزود؟
الف. در اولی میگوید اگر کسی دنبال پاداش است، خدا بهترین پاداشها را میدهد؛ اما در دومی میفرماید عاقبت اطاعت از خدا بهترین عاقبتی است که برای هرکس میتواند در کار باشد. (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۲۹)
ب. چه محاسبهگر باشيم، چه دورانديش، بايد به سراغ خدا برويم. (تفسير نور، ج۷، ص۱۷۷)
ج. شاید اولی ناظر به کسی است که هدف خود در زندگی را در «داشتن»ها جستجو میکند و دومی ناظر به کسی است که بقدری عمیق هست که هدف را در «بودنِ» خود جستجو کند. یعنی گویی آیه میفرماید: اگر دنبال پاداش هستید و هر کاری انجام میدهید برای این است که «چیزی دریافت کنید» خدا بهترین پاداشدهنده است، پس با خدا معامله کنید؛ و اگر دنبال این است که ذات و حقیقت خود را شکوفا کنید و به بهترین کمال ممکن برای خویش دست یابید بدانید که سرانجام و عاقبتی بهتر از خدا نیست؛ پس سیر الی الله را در پیش گیرید.
د. چهبسا «ثواب» و پاداش ناظر است به حوزه اعمال و رفتار ما (هر کاری پاداشی دارد) که در حقیقت، لحظه به لحظه در حال دریافت پاداشیم؛ اما «عقبی» ناظر است به حقیقتِ نهاییمان، که نهایتا وجود و هستیمان به کجا خواهد انجامید.
۵) «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً»
نصرت [= ولایت] الهى و حقانيّت خداوند، ضامن پرداخت بهترين پاداش و فرجام است. (تفسير نور، ج۷، ص۱۷۷)
[۱] . همچنین در جلسه۳۹۲ (http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-34/)درباره نسبت «ولیّ» با «أولی» بحث شد.
[۲] . الْوَلايَةُ بالفتح النصرة و التولي، و بالكسر السلطان و الملك، و قد قرئ بهما. و المعنى هنالك، أى: في ذلك المقام و تلك الحال النصرة للّه وحده، لا يملكها غيره، و لا يستطيعها أحد سواه، تقريرا لقوله وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أو: هنالك السلطان و الملك للّه لا يغلب و لا يمتنع منه. أو في مثل تلك الحال الشديدة يتولى اللّه و يؤمن به كل مضطرّ. يعنى أنّ قوله يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً كلمة ألجئ إليها فقالها جزعا مما دهاه من شؤم كفره، و لو لا ذلك لم يقلها. و يجوز أن يكون المعنى: هنالك الولاية للّه ينصر فيها أولياءه المؤمنين على الكفرة و ينتقم لهم، و يشفى صدورهم من أعدائهم، يعنى: أنه نصر فيما فعل بالكافر أخاه المؤمن، و صدّق قوله فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ و يعضده قوله خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً أى لأوليائه.
[۳] . قرأ أبو عمرو «الْوَلايَةُ» بفتح الواو و «لله الحقُّ» بالرفع و قرأ الكسائي الوِلاية بكسر الواو و الحقُّ بالرفع و قرأ حمزة و خلف الوِلاية بكسر الواو و «الْحَقِّ» بالجر و قرأ الباقون «الْوَلايَةُ» بفتح الواو و «الْحَقِّ» بالجر
و أما قوله هنالك الولاية لله الحق فقد حكى أبو عبيدة عن أبي عمرو إن الولاية هنا لحن لأن الكسر في فعالة يجيء فيما كان صنعة و معنى متقلدا كالكتابة و الإمارة و الخلافة و ما أشبه ذلك و ليس هنا معنى تولي أمر إنما هو الولاية من الدين و كذلك التي في الأنفال ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ و قال بعض أهل اللغة: الولاية النصر يقال هم أهل ولاية عليك أي متناصرون عليك و الولاية ولاية السلطان قال و قد يجوز الفتح في هذه و الكسر في تلك كما قالوا الوكالة و الوكالة و الوصاية و الوصاية بمعنى واحد فعلى هذا يجوز الكسر في الولاية في هذا الموضع
[۴] . و قرأ الأخوان و الأعمش و ابن وثاب و شيبة و ابن غزوان عن طلحة و خلف و ابن سعدان و ابن عيسى الأصبهاني و ابن جرير الْوَلايَةُ بكسر الواو و هي بمعنى الرئاسة و الرعاية. و قرأ باقي السبعة بفتحها بمعنى الموالاة و الصلة. و حكي عن أبي عمرو الأصمعي أن كسر الواو هنا لحن لأن فعالة إنما تجيء فيما كان صنعة أو معنى متقلدا و ليس هنالك تولي أمور. و قال الزمخشري: الْوَلايَةُ بالفتح النصرة و التولي و بالكسر السلطان و الملك، و قد قرىء بهما
و قرأ النحويان و حميد و الأعمش و ابن أبي ليلى و ابن مناذر و اليزيدي و ابن عيسى الأصبهاني الْحَقِّ برفع القاف صفة للولاية. و قرأ باقي السبعة بخفضها وصفا للّه تعالى.
و قرأ أبيّ هُنالِكَ الْوَلايَةُ الحقُّ للّه برفع الحق للولاية و تقديمها على قوله لِلَّهِ.
و قرأ أبو حيوة و زيد بن عليّ و عمرو بن عبيد و ابن أبي عبلة و أبو السمال و يعقوب عن عصمة عن أبي عمرو لله الحقَّ بنصب القاف. قال الزمخشري: على التأكيد كقولك هذا عبد اللّه الحق لا الباطل و هي قراءة حسنة فصيحة، و كان عمرو بن عبيد رحمة اللّه عليه و رضوانه من أفصح الناس و أنصحهم انتهى. و كان قد قال الزمخشري: و قرأ عمرو بن عبيد رحمه اللّه انتهى.
فترحم عليه و ترضى عنه إذ هو من أوائل أكابر شيوخه المعتزلة، و كان على غاية من الزهد و العبادة و له أخبار في ذلك إلّا أن أهل السنة يطعنون عليه و على أتباعه، و في ذلك يقول أبو عمرو الداني في أرجوزته التي سماها المنبهة:
و ابن عبيد شيخ الاعتزال / و شارع البدعة و الضلال
[۵] . و قرأ عاصم و حمزة و خلف «عُقْباً» ساكنة القاف و الباقون بضم القاف.
[۶] . و قرأ الحسن و الأعمش و عاصم و حمزة عُقْباً بسكون القاف و التنوين، و عن عاصم عقبى بألف التأنيث المقصورة على وزن رجعى، و الجمهور بضم القاف و التنوين و الثلاث بمعنى العاقبة
[۷] . در کافی با این سند و متن آمده و البته در تاویل الایات هم همین حدیث را از کافی نقل کرده است:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ» قَالَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ الْوَلَايَةُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» قَالَ وَلَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع.
[۸] . و منها هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ أسند الحسين بن محمد إلى الصادق ع أنها ولاية علي ع.
[۹] . اینکه این جملاتی که داخل کروشه قرار دادهایم جزئی از حدیث است یا جزیی از کلام صاحب کتاب، در بحار الأنوار (ج۳۶، ص۱۲۶) و تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب (ج۸، ص۸۲) نظر اول انتخاب شده؛ و در تفسیر برهان (ج۳، ص۶۳۸) نظر دوم.
[۱۰] . أَخْبَرَنِي الشَّيْخَانِ الْأَجَلَّانِ الْعَالِمَانِ الْفَقِيهَانِ أَبُو مُحَمَّدٍ عَرَبِيُّ بْنُ مُسَافِرٍ الْعِبَادِيُّ وَ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ نَمَا بْنِ عَلِيِّ بْنِ حُمْدُونٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قِرَاءَةً عَلَيْهِمَا فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ مِنْ سَنَةِ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ خَمْسِمِائَةٍ، قَالا جَمِيعاً: أَخْبَرَنَا الشَّيْخَانِ الْجَلِيلَانِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ طَحَّالٍ الْمِقْدَادِيُّ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِلْيَاسُ بْنُ هِشَامٍ الْحَائِرِيُّ، قَالا جَمِيعاً: أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ، عَنْ أَبِيهِ الشَّيْخِ السَّعِيدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ، عَنِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنِ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ الْكَاتِبُ، قَالا: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِي
[۱۱] . مرحوم مجلسی در اینجا این حدیث را نقل کرده و آن را متواتر دانسته است (ورد عنه متواترا أنه قال …)
[۱۲] . قَالَ ع إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار.
بازدیدها: ۲۷