ترجمه
البته ما آنچه را که بر زمین است زینتی برایش قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدامیک از آنان کارش بهتر است؛
حدیث
۱) سعید مسیب روایت کرده است که امام سجاد ع مردم را موعظه میکرد و هر جمعه در مسجد رسول الله ص آنان را به زهد در دنیا و توجه به کار آخرت تشویق میفرمود و از جمله میفرمود:
… پس ای بندگان خدا! تقوای الهی در پیش گیرید و بدانید که خداوند عز و جل شکوفه دنیا و امور دم دستیِ آن را برای هیچیک از اولیایش دوست نداشت و آنها را نه بدان ترغیب فرمود و نه به شکوفههای زودگذرش و شادی ظاهریاش؛ و همانا دنیا را آفرید و برای آن عدهای را آفرید تا در آن «آنها را بیازماید که کدامشان کارش بهتر است» برای آخرت.
الكافي، ج۸، ص۷۵ ؛ الأمالي( للصدوق)، ص۵۰۶
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَعِظُ النَّاسَ وَ يُزَهِّدُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ يُرَغِّبُهُمْ فِي أَعْمَالِ الْآخِرَةِ بِهَذَا الْكَلَامِ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حُفِظَ عَنْهُ وَ كُتِبَ كَانَ يَقُولُ أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ …
فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُحِبَّ زَهْرَةَ الدُّنْيَا وَ عَاجِلَهَا لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ لَمْ يُرَغِّبْهُمْ فِيهَا وَ فِي عَاجِلِ زَهْرَتِهَا وَ ظَاهِرِ بَهْجَتِهَا وَ إِنَّمَا خَلَقَ الدُّنْيَا وَ خَلَقَ أَهْلَهَا «لِيَبْلُوَهُمْ» فِيهَا «أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» لآِخِرَتِه.
۲) امیرالمومنین ع در نامهای به معاویه نوشت:
اما بعد، همانا خداوند سبحان دنيا را براى بعد از دنیا قرار داد، و اهل آن را در آن بیازمود تا معلوم دارد «كدام يك کارش بهتر است». نه چنین بود که ما را براى دنيا آفريده باشند، و نه ما را به كوشش در آن امر کردند. ما را در دنيا گذاشتند تا ما را بدان بیازمایند و مبتلا سازند، و همانا خدا مرا به تو مبتلا کرد و تو را به من مبتلا نمود، و يكى از ما را حجت بر ديگرى مقرر فرمود. پس با تأويل قرآن [= سوءاستفاده معاویه از آیه۳۳ سوره اسراء] در پى دنيا تاختى، و مرا بدانچه دست و زبان من در آن جنايتى نداشت متهم ساختى. تو و مردم شام آن دروغ را [که حضرت علی ع عامل قتل عثمان است!] ساختيد و به گردن من انداختيد. داناى شما نادانتان را بر انگيزاند و ايستادهتان نشستهها را. پس در باره خود از خدا بترس و مهارت را به دست شيطان مده، و روى به آخرت نه كه راه ما و تو آن راه است. و از آن بترس كه خدا به زودى بر تو عذابی سهمگین فرستد كه بنيادت را بركند و نژادت را نيست گرداند. من براى تو به خدا سوگند مىخورم – سوگندى كه آن را بر هم نمىزنم – اگر روزگار من و تو را فراهم آرد، همچنان بر سر راه تو مىمانم «تا خدا ميان ما داورى كند و او بهترين داوران است» (اعراف/۸۷)
نهج البلاغه، نامه۵۵، (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۳۴۳)
و من كتاب له ع إلى معاوية
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَى بِهَا وَ قَدِ ابْتَلَانِيَ اللَّهُ بِكَ وَ ابْتَلَاكَ بِي فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَرِ فَعَدَوْتَ عَلَى [طَلَبِ] الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ [وَ طَلَبْتَنِي] فَطَلَبْتَنِي بِمَا لَمْ تَجْنِ يَدِي وَ لَا لِسَانِي وَ [عَصَبْتَهُ] عَصَيْتَهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ الشَّامِ بِي وَ أَلَّبَ عَالِمُكُمْ جَاهِلَكُمْ وَ قَائِمُكُمْ قَاعِدَكُمْ فَاتَّقِ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ وَ نَازِعِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ وَ اصْرِفْ إِلَى الآْخِرَةِ وَجْهَكَ فَهِيَ طَرِيقُنَا وَ طَرِيقُكَ وَ احْذَرْ أَنْ يُصِيبَكَ اللَّهُ مِنْهُ بِعَاجِلِ قَارِعَةٍ تَمَسُّ الْأَصْلَ وَ تَقْطَعُ الدَّابِرَ فَإِنِّي أُولِي لَكَ بِاللَّهِ أَلِيَّهً غَيْرَ فَاجِرَةٍ لَئِنْ جَمَعَتْنِي وَ إِيَّاكَ جَوَامِعُ الْأَقْدَارِ لَا أَزَالُ بِبَاحَتِكَ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ.[۱]
۳) عمار یاسر میگوید: شنیدم که رسول الله ص به علی ع فرمود: ای علی! خداوند تو را به زینتی مزین فرمود که بندگان به بهتر از آن مزین نشدهاند:
دنیا را منفور تو قرار داد و تو را زاهد نسبت به آن گرداند؛
و نیازمندان را محبوب تو گرداند و تو راضی شدی که آنان پیرو تو باشند و آنان هم به امامت تو راضی شدند.
و از ابنمسعود نقل شده که در مورد آیه «البته ما آنچه را که بر زمین است زینتی برایش قرار دادیم» میگفت:
زینت زمین مردانِ [نامی] اند؛ و زینت مردان علی بن ابیطالب ع است.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۱، ص۴۵۸-۴۵۹
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِيُّ إِمْلَاءً قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْخَزَّازُ [حَدَّثَنَا] الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْحِيرِيُ [حَدَّثَنَا] الْقَاسِمُ بْنُ خَلِيفَةَ [حَدَّثَنَا] حَمَّادُ بْنُ سَوَّارٍ، عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَزَوَّرِ، عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيٍّ:
يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ- لَمْ يُزَيِّنِ الْعِبَادَ بِأَحْسَنَ مِنْهَا، بَغَّضَ إِلَيْكَ الدُّنْيَا، وَ زَهَّدَكَ فِيهَا، وَ حَبَّبَ إِلَيْكَ الْفُقَرَاءَ فَرَضِيتَ بِهِمْ أَتْبَاعاً- وَ رَضُوا بِكَ إِمَاماً.
أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خُرَّزَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ قَتَادَةَ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ [عَبْدِ اللَّهِ] بْنِ مَسْعُودٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها» قَالَ:
زِينَةُ الْأَرْضِ الرِّجَالُ وَ زِينَةُ الرِّجَالِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب.[۲]
تدبر
۱) «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها»
آنچه را روی زمین است، خداوند زمین قرار داده است، نه زینت انسان؛
زینت انسان، آن است که به اینها دل نبندد (حدیث۳)؛
اهمیت و ارزش انسان، به دلش است؛ و زینتِ دلِ انسان، ایمان است (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُم؛ حجرات/۷)
نکته تخصصی انسانشناسی
کسی که خود را نشانته؛ و خود حقیقیِ خویش را گم کرده، زینت زمین (طلا و جواهر و باغ و …) را زینت خود قلمداد میکند؛ و بر سر آن با دیگران نزاع میکند و زندگی انسان را در افق «تنازع بقا» میفهمد.
چه زیبا سروده است ملای رومی:
همچو شیری صید خود را خویش کن ترک عشوهی اجنبی و خویش کن …
در زمین مردمان خانه مکن کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه تن خاکی تو کز برای اوست غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی جوهر خود را نبینی فربهی
گر میان مشک تن را جا شود روز مردن گند او پیدا شود
مشک را بر تن مزن بر دل بمال مشک چه بود نام پاک ذوالجلال
آن منافق مشک بر تن مینهد روح را در قعر گلخن مینهد
بر زبان، نام حق و در جانِ او گندها از فکرِ بیایمان او …
چون تو جزو دوزخی پس هوش دار جزو سوی کل خود گیرد قرار
ور تو جزو جنتی ای نامدار عیش تو باشد ز جنت پایدار …
ای برادر تو همان اندیشهای ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گل است اندیشة تو گلشنی ور بود خاری تو هیمة گلخنی
https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh9/
۲) «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
زینتهای دنیا، در چشم دنیازدگان زینت و جذاب است و دلشان را میبرد؛ اما در دیده انسان خداشناسِ آخرتباور، این زینتها، به خودی خود، نه خوب است و نه بد؛ بلکه مایه ابتلا و آزمایش است:
نهتنها برای اینکه معلوم شود که چه کس کار خوب میکند و چه کس کار بد؛
بلکه معلوم شود که در میان خوبان هم چه بهتر عمل میکند (أحسن عملا)
۳) «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
خداوند وقتی زیباییهای روی زمین قرار میداد؛ بلکه وقتی آسمانها و زمین را میآفرید (وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛ هود/۷)، دغدغهاش انسان بود؛
در واقع، جهان را برای انسان آفرید و زینت داد؛
اما معنای این سخن آن نیست که «پس انسانها هر کاری میتوانند بکنند»!؛
بلکه در هر دو مورد فرمود:
«هدف این بود که آنها [= شما] را بیازماید که چه کسی از حیث عمل نیکوتر است»
نکته تخصصی انسانشناسی
همه نظامات عالم برای این آفریده شده است که انسان بیاید و آزمونی بدهد و به کمال نهایی برسد. البته معنای آزمون دادن این است که عدهای هم رفوزه شوند؛ اما هدف برگزارکنندگان آزمون، هیچگاه اینان نیستند؛ بلکه هدف شناسایی و شناساندن آنانی است که برترین نمره را میگیرند.
ظاهرا بدین معناست که میگویند: پیامبر خاتم ص و اهل بیت ایشان ع هدف و منظور خدا از خلقت عالَم و آدم بوده است.
سخنی با اهل معرفت
یکی از اساتید ما میگفت: «از بهترین کتابهای روی کره زمین، «بصائر الدرجات» (صفار، م۲۹۰) و «الخرائج و الجرائح» (قطبالدین راوندی، م۵۷۳) است.» [هردو کتاب مملو از روایاتی در فضیلت و مقام حضرت محمد و آل محمد ص است.] (۱)
افرادی که افق انسان را در بهرهمندی از زینت زمین محدود میکنند، میپندارند که این روایات غلوآمیز است (روایاتی که بسیاری از آنها با سندهای معتبر در کتب دیگر، اما به طور پراکنده، آمده است)؛ در حالی که اهمیت این دو کتاب از این روست که انسان با خواندن آنها به مقام و ارزش «انسان» پی میبرد و میفهمد «أحسن عملاً» تا چه افقهایی راه دارد. اهل بیت ع «انسان» بودند و به چنین مقاماتی رسیدند و این مقامات برای «انسانِ خلیفةالله» دستیافتنی است.
آری، اگر کسی در خداشناسی بقدری کوتهبین است که با دیدن مقامات معنوی اهل بیت ع گمان میکند که نعوذ بالله آنان خدا هستند، خواندن چنین کتابهایی بر او حرام است؛ اما کسی که بر زبان دلش همواره ذکر «سبحان الله» جاری است، و میداند که «الله اکبر» نه فقط یعنی «الله اکبر من کل شیء: خدا بزرگتر از هر چیزی است»، بلکه یعنی «الله اکبر من أن یوصَف: خدا بزرگتر از آن است که وصف شود» (کافی، ج۱، ص۱۱۸)[۳]؛ میفهمد که پیامبر ص و اهل بیت ع در مقابل خداوند هیچاند و بین این مقامات – که گاه در نظر ما دستنیافتنی مینماید – تا ذات اقدس خداوند، چه فاصله بینهایتی است!
تذکری تاریخی
برخی گمان میکنند ملاک باور معتبر و صحیح شیعی، باورهای امثال شیخ صدوق و شیخ طوسی است؛ و گمان میکنند با گذر زمان، باور علمای شیعه به غلو کشیده شده!
با اینکه در جلالت قدر آن بزرگواران و نقش آنها در حفظ میراث شیعه تردیدی نیست؛ اما فروکاستن معرفت معصومین ع در حد اینان، ظلم به هر دو است. همین شیخ صدوق ع از پیامبر اکرم ص و امام صادق ع روایت کرده که ترغیب میکرد که «سخن مرا به دیگران برسانید، چون چهبسا شما حقیقت آن را نفهمید و دیگران بفهمند». (الأمالي (للصدوق)، ص۳۵۰).[۴] طبیعی است که در طول قرنها علمای شیعه بر احادیثی که همین افراد و دیگران روایت کردهاند بیندیشند و فهمهای عمیقتر کمکم برای همگان عادی شود و در گذر زمان، فهم جامعه شیعی به افقهایی برسد که آن زمان، گاه برای حتی شاگردان اهل بیت ع قابل هضم نبوده است.
معیار صحت یک باور شیعی، استناد معتبر آن به قول معصوم ع است، نه صرفاً باور فلان و بهمان عالم شیعه.
پینوشت
(۱) منظور این نیست که تمام روایات آن دو کتاب بیاستثناء معتبر است؛ هیچ عالم شیعهای چنین باوری را حتی در مورد «کافی» که معتبرترین کتاب شیعیان است، ندارد.
۴) «لَمْ يُؤْمِنُوا … ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ»
[یک] دليل ايمان نياوردن، سرمستى به جلوههاى دنياست. (تفسير نور، ج۷، ص۱۴۲)
۵) «زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ»
زينتها، وسيلهى آزمايش است تا معلوم شود چه كسى فريفته شده و خود را مىفروشد و چه كسى با قناعت و زهد و برخورد كريمانه، آنها را مقدّمهى عمل صالح قرار مىدهد. (تفسير نور، ج۷، ص۱۴۳)
۶) «أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
كيفيّت عمل مهم است، نه مقدار و كمّيت آن. «أَحْسَنُ عَمَلا»، نه «أكثر عملا» (تفسير نور، ج۷، ص۱۴۳)
این را در کانال نگذاشتم
۷) «لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
اینکه خداوند میفرماید «کدامشان به لحاظ عمل نیکوتر است» نشان میدهد که خداوند از انسانها انتظار عمل صالح دارد و اعمال انسانها به خودشان برمیگردد و این خلاف نظر کسانی است که انسان را مجبور میپندارند. (مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۵)
به تعبیر دیگر،
آزمايش، نشانهى اختيار انسان است. (تفسير نور، ج۷، ص۱۴۳)
[۱] . در خطبه۱۴۴ نهجالبلاغه هم حضرت ع میفرمایند:
بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ الْحَقِّ أَلَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ كَشَفَ الْخَلْقَ كَشْفَةً لَا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَ مَكْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ وَ لَكِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فَيَكُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً أَيْنَ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ دُونَنَا كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنَا أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ أَعْطَانَا وَ حَرَمَهُمْ وَ أَدْخَلَنَا وَ أَخْرَجَهُمْ بِنَا يُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ يُسْتَجْلَى الْعَمَى إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ.
[۲] . در مناقب آل أبي طالب، ج۲، ص۱۰۷ این مطلب ابنمسعود با سند نزدیکتر نقل شده است:
عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ فِي قَوْلِهِ «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» قَالَ زِينَةُ الْأَرْضِ الرِّجَالُ وَ زِينَةُ الرِّجَالِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
[۳] . عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ.
وَ رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ جُمَيْعِ بْنِ عُمَيْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّ شَيْءٍ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ فَقَالَ وَ كَانَ ثَمَّ شَيْءٌ فَيَكُونُ أَكْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ.
[۴] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّاسَ فِي الْحِجَّةِ الْوَدَاعِ بِمِنًى فِي الْمَسْجِدِ الْخَيْفِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا ثُمَّ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرِ فَقِيهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ.
بازدیدها: ۱۱۸