در این چند آیه (آیات ۱۰۰ تا ۱۰۶) بعد از اینکه خبر از متلاشی شدن سد ذوالقرنین و نفخ صور و جمع شدن همگان اشاره کرد، وضع و حال جهنمیان و چرایی جهنمی بودنشان را توضیح داد؛ در آنها تکتک تاملی داشتیم؛ و به نظر میرسد مناسب است که این چند آیه را یکبار با هم نیز مورد ملاحظه قرار دهیم، که با همدیگر معانی جدید را بر ما آشکار میسازند.
ابتدا یکبار متن و ترجمه آنها را مرور میکنیم:
وَ عَرَضْنا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكافِرينَ عَرْضاً
الَّذينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ في غِطاءٍ عَنْ ذِكْري وَ كانُوا لا يَسْتَطيعُونَ سَمْعاً
أَ فَحَسِبَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبادي مِنْ دُوني أَوْلِياءَ إِنَّا أَعْتَدْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ نُزُلاً
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً
الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا
أُولئِكَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً
ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتي وَ رُسُلي هُزُواً
ترجمه
و جهنم را در آن روز بر کافران، چنان که باید، نشان دهیم؛
همان کسانی که چشمانشان در حجابی بود از ذکر من؛ و اصلاً تاب و توان شنیدن نداشتند.
آیا پس آنان که کفر ورزیدند [چنین] حساب کردند [یا: کافی است] که بندگانم را از ورای من ولیّ [سرپرست] اتخاذ کنند؟ بیتردید ما جهنم را [به عنوان] جایگاه [یا: وسیله] پذیرایی برای کافران آماده کردهایم.
بگو آیا شما را از [کسانی که] زیانکارترین [هستند] در کارها[یشان] آگاه کنم؟
آنان که کوشششان در زندگی دنیا گم شده است در حالی که چنین حساب میکنند که خودشان کار خوبی انجام میدهند.
آنان کسانیاند که به آیات پروردگارشان و لقای او کفر ورزیدند پس اعمالشان حبط [تباه] شد و برایشان روز قیامت میزانی برپا نکنیم.
آن است کیفرشان جهنم، به [سبب] آنچه کفر ورزیدند و آیاتم و رسولانم را مسخره کردند.
تدبر
۱) از کنار هم نهادن این آیات میتوان نتیجه گرفت:
کافر حقیقی، که حقیقتا جهنمی است و هیچ راه نجاتی ندارد، کسی است که:
الف چشمش ببیند، ولی در حد همین ظاهر بماند و متذکر به حقایق ماورای آن نشود؛
ب. حاضر به گوش دادن به سخن حقی که خلاف دلخواه اوست، نباشد و تحمل شنیدن دعوت پیامبران را نداشته باشد؛
ج. برخی بندگان خدا را بدون حجتی از جانب خداوند، ولیّ خود قرار دهد؛
د. محاسباتش درست نیست و بر این اساس کارهایش هدر است؛
ه. به آیات خداوند و لقای او کفر ورزد.
آیا نمیتوان گفت که اینها به ترتیب همان اصول دیناند (یعنی توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد)؛ که انکار آنها همان کفر است؟!
توجه:
برخی از مفسران تذکر دادهاند که آیه پایانی این سوره که در انشاءالله در ادامه خواهد آمد بیانگر سه اصل اساسی اصول دین (توحید و نبوت و معاد) است (المیزان، ج۱۳، ص۴۰۵) که ان شاء الله بدان اشاره خواهد شد.
۲) کسی که چشمش در حجاب باشد و تحمل شنیدن نداشته باشد، مدل محاسباتیاش مختل میگردد و تلاشهایش – که خودش گمان میکند مفید است- ، یکسره هدر رفته خواهد بود.
اگر کافر جهنمی میشود، به این جهت است.
۳) در این آیات وقتی بحث عرضه جهنم به کافران و آماده کردن آن و هشدار به زیانکارترینها و برپا نشدن میزان برای آنهاست از تعبیر «ما» استفاده کرد؛ اما وقتی در مقام برشمردن گناهان آنهاست (در حجاب بودن از یاد «من»، بندگان «من» را بدون «من» ولیّ گرفتن) از تعبیر «من» استفاده نمود. چرا؟
الف. در دسته اول، اقتضای آن موارد آن است که از موضع بالا بودن متکلم آشکار شود؛ از این رو، اصطلاحاً از صیغه متکلم «معظم لنفسه» (ما) استفاده نمود؛ اما در دسته دوم، اقتضای بحث تاکید بر وحدت خدا (توجه به خود او؛ و اطاعت از خود او) است، از این رو از صیغه متکلم وحده (من) استفاده کرد.
ب. در دسته اول، به کارگیری اسباب و وسایل در فعل خدا مورد نظر بوده، لذا از صیغه «متکلم مع الغیر» (ما) استفاده نمود.
ج. …
بازدیدها: ۲