ترجمه
آن است کیفرشان جهنم، به [سبب] آنچه کفر ورزیدند و آیاتم و رسولانم را مسخره کردند.
نکات ادبی
قبلا بیان شد که ماده «هزء» به معنای «مسخره کردن» میباشد؛ برخی آن را مزاح و ریشخند گرفتن مخفیانه دانستهاند؛ و برخی اصل آن را «تحقیر» و «اهانت» کردن دانستهاند.
اغلب اهل لغت بین «هزأ» و «استهزأ» تفاوت محسوسی را قائل نیستند؛ حداکثر این است که «استهزاء»، در «هزؤ» وارد شدن است، یعنی میتوان گفت فرق «هزأ» با «استهزء» در این است که «هزء» آن وضعیت حقارتآمیزی است که حاصل شده؛ ولی «استهزاء» درصدد ایجاد آن وضعیت برآمدن است.
تفاوت «استهزاء» با «مزاح» در این است که ماده «هزأ» برای شوخیای است که ناشی از حقیر دانستن ویا همراه است با تحقیر کردن شخصی که مورد استهزاء قرار میگیرد.
همچنین در تفاوت «استهزاء» با «سُخریه» (= مسخره کردن) دو وجه مطرح شده است. یکی اینکه در مسخره کردن حتما چیزی در شخص مورد نظر هست که به خاطر آن وی مسخره میشود؛ اما در استهزاء لزوما چنین نیست، و شاید واقعا هیچ نکتهای در شخصی نباشد اما او را مورد استهزاء قرار دهند. دوم اینکه «مسخره کردن» از آنجا که از ماده «سخر» گرفته شده، در آن نوعی سلطهجویی و به تسخیر درآوردن شخص مد نظر است.
جلسه ۶۳۷ http://yekaye.ir/al-kahf-18-56/
حدیث
۱) از امام رضا ع روایت شده است:
هفت چیز اگر همراه هفت چیز نباشد، از مصادیق استهزاء و مسخره کردن است:
کسی که با زبانش طلب مغفرت کند و پشیمان نباشد، خودش را مسخره کرده است؛
و کسی که از خداوند توفیق بخواهد و تلاش نکند خودش را مسخره کرده است؛
و کسی که بخواهد دوراندیشی کند ولی احتیاط نکند، خودش را مسخره کرده است؛
و کسی که از خداوند بهشت را بخواهد ولی بر سختیها صبر نکند خودش را مسخره کرده است؛
و کسی که از آتش به خدا پناه بَرَد ولی شهوات را رها نکند، خودش را مسخره کرده است؛
و کسی که خدا را یاد کند ولی برای لقای او شتاب نگیرد خودش را مسخره کرده است؛
[و کسی که مرگ را یاد کند ولی برای آن مهیا نشود خودش را مسخره کرده است.]
كنز الفوائد (کراجکی)، ج۱، ص۳۳۰؛ معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص۵۹؛ مجموعة ورام، ج۲، ص۱۱۰
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ قَالَ قَالَ الرِّضَا ع سَبْعَةُ أَشْيَاءَ بِغَيْرِ سَبْعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الِاسْتِهْزَاءِ
مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يَنْدَمْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِيقَ وَ لَمْ يَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنِ اسْتَحْزَمَ وَ لَمْ يَحْذَرْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَی الشَّدَائِدِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
و مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ يَتْرُكِ الشَّهَوَاتِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ
وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ [تَعَالَی خَالِياً] وَ لَمْ يَسْتَبِقْ [يَشْتَقْ] إِلَی لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ.
[و مَنْ ذَكَرَ الْمَوْتَ وَ لَمْ يَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ][۱]
توجه
الف. در تمام سه سند فوق، ۶ مرود ذکر شده است، با این تفاوت که جمله پایانی آنها مختلف است، جمله پایانی در دو منبع نخست را مورد ششم، و جمله پایانی در منبع آخر را مورد هفتم قرار دادم.
ب. در جلسه۳۴ http://yekaye.ir/ya-seen-36-30/[۸] و
جلسه۶۷ http://yekaye.ir/ar-rum-030-10/[۹]
و جلسه ۶۳۷ http://yekaye.ir/al-kahf-18-56/ (آیه۵۶ همین سوره)
احادیث و تاملاتی درباره «مسخره گرفتن آیات و پیامبران خدا» مطرح شد که در اینجا نیز قابل ارائه است و مجددا تکرار نمیشود.
تدبر
۱) «ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتي وَ رُسُلي هُزُواً»
ریشه جهنمی شدن، کفر ورزیدن و مسخره کردن آیات و فرستادههای خداست.
چنانکه در جلسات ۳۴ و ۶۷ اشاره شد، «مسخره کردن» یکی از مهمترین ویژگیهای مخالفان پیامبران است؛ و در این آیه نیز مسخره کردن را مهمترین ریشه جهنمی شدن معرفی کرده است.
اما چرا؟
تاملی درباره حقیقت ایمان و کفر
ایمان یعنی باور کردن حقیقت متعالی و زندگی را بر اساس این باور تنظیم کردن؛ و کفر عبارت است از جدی نگرفتن آن حقیقت متعالی.
کسی که خداوند به عنوان حقترین حقیقت را جدی میگیرد، باور میکند که خداوند به او بیاعتنا نیست و او را به حال خود رها نکرده؛ و هم با تمامی افعال خود (یعنی مخلوقاتش که همگی آیات اویند) و هم با سخنانی که از طریق پیامرسانان او (پیامبران) به ما رسانده، با ما سخن گفته است.
در قبال این دو مواجهه خداوند با ما، مردم دو دسته میشوند:
مومنان، که آیات و رسولان را جدی میگیرند؛ یعنی
هم تمامی مخلوقات را به عنوان آیه و نشانه میبینند و از نشانه به صاحب نشانه ره مییابند؛
و هم پیامهای پیامرسانان الهی را جدی میگیرند و زندگی خود را بر اساس آن تنظیم میکنند؛
و کافران، که این دو را مسخره میگیرند؛
یعنی نه باورشان میشود که در ورای این نشانهها خبری باشد؛
و نه به سخنان آن پیامرسانان گوش میدهند.
تاملی با خویش
اگر از دینداری شناسنامهایمان صرف نظر کنیم و اندکی ساحت اندیشهورزی خود را مورد بررسی قرار دهیم، واقعا ما در کدام دسته قرار داریم؟
آیا هر چیزی که میبینیم آن را به عنوان آیت خدا میبینیم، یا صرفا از زاویه اینکه چه سودی برای من دارد؟
آیا سخنان پیامبر و کلمات خداوند را که میخوانیم بنایمان را بر این میگذاریم که بفهمیم و زندگی خود را با آن تطبیق دهیم یا برنامه زندگی خود را از سایر پیامرسانها و رسانهها میگیریم؟
۲) «ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِما كَفَرُوا وَ اتَّخَذُوا آياتي وَ رُسُلي هُزُواً»
در آیه ۱۰۱ از در پرده بودن چشمها و تاب شنیدن نداشتن گوشها سخن گفت؛
در این آیه از مسخره کردن آیات و مسخره کردن رسولان.
با توجه به تدبر ۱، میتوان گفت:
مسخره کردن آیات، همان است که آیات را ببینیم اما از آنها متذکر نشویم؛
و مسخره کردن رسولان، آن است که گوشمان تاب و تحمل شنیدن سخن دین را نداشته باشد.
۳) « الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا … ذلِكَ جَزاؤُهُمْ جَهَنَّمُ»
کسی که کارش در دنیا گم شود، پاداشش جهنم است.
به تعبیر دیگر، کاری که هدر رفته باشد، انسان را جهنمی میکند.
پس حقیقت جهنم، پوچی و بیثمری است.
نکته تخصصی انسانشناسی
اما اگر چنین است، چرا انسان «عذاب» میشود؟ آیا فرقی نیست بین بیثمری و ثمر بد داشتن؟
الف. خداوند وقتی هر انسانی را به دنیا میفرستد، سرمایهای در اختیار او قرار میدهد. آیا کسی که سرمایهاش را از دست داده، مانند کسی است که اصلا سرمایهای نداشته است؟
ب. انسان چون ظرفیت عظیمی دارد، وقتی در رتبه موجوداتی که ظرفیت کم دارند قرار بگیرد، این برایش عذاب خواهد بود، هرچند آن رتبه برای خود آن موجودات حقیر، عذاب نیست.خوک و میمون شدن یک انسان، برای انسان عذاب است اما برای خود خوک و میمون عذاب نیست. اینکه انسان پوچ میشود یعنی در افق غریزه و حیوانیت باقی میماند؛ و این افق برای یک انسان حتما عذاب است.
(تمثیل: در داستان پینوکیو، وقتی او «خر» شد، از «خر» بودنِ خودش عذاب میکشید؛ و این برای بقیه «خر»ها قابل درک نبود، که چرا او از خر بودن ناراحت است.)
ج. …
۴) «جَزاؤُهُمْ … بِما كَفَرُوا»
سرنوشت انسان در گرو اعمال خودش است. (تفسير نور، ج۷، ص۲۳۵)
[۱] . متن اصلی را به روایت کنز قرار دادم که مستند است و موارد داخل کروشه بر اساس نقل دو کتاب دیگر است که روایت را مرسل آوردهاند.
بازدیدها: ۱۸