ترجمه
بیتردید برعهده ماست هدایت کردن.[۱]
اختلاف قرائت[۲]
حدیث
۱) بزنطی میگوید: از امام رضا ع درباره این آیه که « بیتردید برعهده ماست هدایت کردن» سوال کردم.
امام ع پاسخ داد: «همانا خداوند هدایت میکند هرکه را بخواهد، و گمراه میکند هر که را بخواهد.» (اقتباس از آیه۴ سوره ابراهیم)
گفتم: خدا خیرتان دهد! گروهی از اصحاب ما گمان میکنند معرفت [= وصول به هدایت]، امری اکتسابی است؛ و آنها اگر از وجه درستی نظر کنند [= واقعا دغدغه داشته باشند] بدان دست مییابند.
ایشان این را انکار کرد و فرمود: پس آنها را چه شده که خوبی برای خودشان کسب نمیکنند [سرنوشت خوب و هدایت قطعی را برای خودشان رقم نمیزنند]؟ هیچیک از مردم نیست مگر اینکه دوست دارد بهتر باشد از کسی که از او بهتر است؛ مثلا این بنی هاشم را ببین؛ جایگاهشان همان است که هست، خویشاوندیشان هم همان است که هست؛ و [بر همین اساس ممکن است به نظر برسد که] آنها به این امر [پذیرش امامت] سزاوارتر از شمایند [با این حال بسیاری از آنها به این امر هدایت نشدهاند]. آیا به نظرت میرسد که آنها دغدغه خودشان را ندارند؟ در حالی که شما به معرفت رسیدهاید و آنها به این معرفت نرسیدهاند! [به این جهت است که] امام باقر ع میفرمود: اگر مردم استطاعت داشتند [امورشان کاملا به دست خودشان بود] حتما ما را دوست میداشتند!
قرب الإسناد، ص۳۵۶
أَحْمَدُ بن محمد عن أحمد بن محمد بن أبي نصر الْبَزَنْطِي قَالَ: وَ سَمِعْتُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ فِي تَفْسِيرِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» …[۳] فَقُلْتُ لَهُ: قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى» قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ».
فَقُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِنَا يَزْعُمُونَ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مُكْتَسَبَةٌ، وَ أَنَّهُمْ إِذَا نَظَرُوا مِنْ وَجْهِ النَّظَرِ أَدْرَكُوا، فَأَنْكَرَ ذَلِكَ وَ قَالَ: «فَمَا لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكْتَسِبُونَ الْخَيْرَ لِأَنْفُسِهِمْ؟ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا وَ هُوَ يُحِبُّ أَنْ يَكُونَ خَيْراً مِمَّنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ، هَؤُلَاءِ بَنُو هَاشِمٍ مَوْضِعُهُمْ مَوْضِعُهُمْ، وَ قَرَابَتُهُمْ قَرَابَتُهُمْ، وَ هُمْ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ، أَ فَتَرَوْنَ أَنَّهُمْ لَا يَنْظُرُونَ لِأَنْفُسِهِمْ، وَ قَدْ عَرَفْتُمْ وَ لَمْ يَعْرِفُوا؟! قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: لَوِ اسْتَطَاعَ النَّاسُ لَأَحَبُّونَا»
۲) نباتة بن محمد بصری میگوید: میسر بن عبدالعزیز مرا خدمت امام صادق ع برد و در خانه حدود چهل نفر بودند. میسر شروع به معرفی افراد کرد و میگفت: فدایت شوم: این فلانی پسر فلانی است که فلان خاندان، تا رسید به من و گفت: این کسی است که در خاندانشان غیر از خودش هیچکس این امر [ضرورت اذعان به امامت اهل بیت ع] را نمیشناسد.
امام صادق ع فرمود: هنگامی که خداوند خیر بندهای را بخواهد فرشتهای را بر او میگمارد تا دستش را بگیرد و در این امر وارد کند. [یعنی این گونه نیست که حتما باید در خانوادهاش افراد هدایتشدهای باشند تا هدایت شود.]
المحاسن، ج۱، ص: ۲۰۳
عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ نُبَاتَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ: أَدْخَلَنِي مُيَسِّرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ فِي الْبَيْتِ نَحْوٌ مِنْ أَرْبَعِينَ رَجُلًا فَجَعَلَ مُيَسِّرٌ يَقُولُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ كَذَا وَ كَذَا حَتَّى انْتَهَى إِلَيَّ؛ فَقَالَ إِنَّ هَذَا لَيْسَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ غَيْرَهُ!
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعَضُدِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْر.
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که خداوند خیر بندهای را بخواهد در دلش نقطه نورانیای قرار میدهد که دل به تکاپو میافتد و دنبال حق میگردد؛ آنگاه سرعت چنین کسی [برای رسیدن] به این امر شما [= هدایتی که شما بدان دست یافتهاید] بیشتر است از سرعت پرنده [برای رسیدن] به آشیانه خود.
المحاسن، ج۱، ص: ۲۰۱
عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً بَيْضَاءَ فَجَالَ الْقَلْبُ يَطْلُبُ الْحَقَّ ثُمَّ هُوَ إِلَى أَمْرِكُمْ أَسْرَعُ مِنَ الطَّيْرِ إِلَى وَكْرِه.[۴]
تدبر
۱) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
چون «علینا» مقدم بر «الهدی» آمده پس دلالت بر حصر (یا لااقل: تاکید) دارد.
اینکه تاکید عبارت بر «علینا» باشد (و در همین هم، تاکید بر «علی» باشد یا بر «نا») یا تاکید بر «لَلهدی»، در معنا تاثیر میگذارد و چون استفاده از یک لفظ در چند معنا ممکن است، احتمالا همه این معانی مد نظر باشد. بدین ترتیب، برخی از معانی این آیه این گونه خواهد شد:
الف. برعهده ما (نه بر عهده کس دیگر) هدایت کردن است. یعنی هدایت حقیقی تنها توسط خداوند انجام میشود و او این را به مقتضای حکمت بر خود واجب کرده است؛ چرا که او آنان را آفرید تا عبادتش کنند «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات/۵۶) و عبادت خود را غایت آفرینش آنان قرار داد و صراط مستقیمی به سوی آن گشود «إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» (آلعمران/۵۱) پس بر خود واجب ساخت که راه را بدانها بنمایاند «وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ» (احزاب/۴). (المیزان، ج۲۰، ص۳۰۳)
ب. برعهده ما (نه به نفع ما) هدایت کردن است (قابل استنباط از تقابل «عَلَینا» در این آیه با «لَنا» که در آیه بعدی آمده است) یعنی اگر شما را هدایت میکنیم برای نفعرسانی به شماست نه اینکه این هدایت نفع و سودی برای خود ما داشته باشد.
ج. برعهده ما هدایت کردن است، نه کاری دیگر. (تدبر۵)
۲) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
«هدی» دارای حرف «الـ» است؛ این «الـ»، میتواند:
الف. علامت معرفه بودن باشد؛ یعنی هدایتی که برعهده ماست، یک هدایت خاص و معین است (این معنا با روایاتی که این آیه را بر هدایت به امیرالمومنین ع تطبیق داده اند مناسب است؛ حدیث۲ و ۳؛ و نیز تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۷۸۱)[۵]
ب. علامت جنس باشد؛ یعنی جنس هدایت کردن و حقیقت هدایت کردن تنها و تنها از ما برمیآید؛ و اگر انبیاء و دیگران هم اقدام به هدایت کردن میکنند («وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» شورى/۵۲) کاملا به اذن ماست.
ج. علامت استغراق باشد؛ یعنی هرگونه هدایت کردنی، اعم از هدایت تشریعی، تکوینی، هدایت به کمک عقل و … (المیزان، ج۲۰، ص۳۰۴)
د. …
۳) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
ارتباط این آیه با آیات قبل چیست؟
الف. در مقام بیان علت آیات قبلی (آسانی و دشواریای که خداوند برای مومن بخشنده و کافر بخیل پیش میآورد) است؛ یعنی اگر ما آسانی را برای عدهای میسر می کنیم از این باب است که هدایت برعهده ماست و کسی نمیتواند مانع هدایتگری ما شود؛ و اگر سختی و عذاب را برای عدهای میسر میکنیم چون آنان در مقابل هدایتگریِ ما بیاعتنایی و سرکشی کردهاند. (المیزان، ج۲۰، ص۳۰۳-۳۰۴)
ب. آنچه واقعا نیاز انسان را برطرف میکند مال و ثروت نیست؛ بلکه مشمول هدایت خداوند قرار گرفتن است.
ج. …
۴) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
هدایت فقط برعهده خداست، نه حتی برعهده پیامبر (إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ؛ قصص/۵۵). البته پیامبر (چه رسد به من و امثال من) باید وظیفهاش را انجام دهد؛ اما اینکه حالا پس اینکه ابلاغ کرد، هدایت هم حاصل بشود یا نشود، برعهده خود خداست نه بر عهده ما.
ثمره اجتماعی
اگر در کار فرهنگی وظیفهمان را درست شناختیم و درست عمل کردیم، ولی تاثیری در مخاطب ندیدیم، ناراحت نشویم. ما کارمان را درست انجام دهیم، خدا خودش بلد است کار خودش را درست انجام دهد.
۵) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
چون «علینا» مقدم بر «الهدی» آمده پس دلالت بر حصر دارد؛ یعنی تنها کاری که در قبال ما برعهده خداست، هدایت کردن است. پس، آیا خدا هیچ کار دیگری برای ما نمیکند؟!
الف. منظور این است که ما هدایت می کنیم خواه آنان این راه را در پیش گیرند یا از آن منحرف شوند: «وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْها جائِرٌ»(نحل/۹)، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»: (إنسان/۳) (المیزان، ج۲۰، ص۳۰۴) به تعبیر دیگر، هدایت کردن از جانب خدا حتمی است، اما پذیرش آن از جانب ما حتمی نیست: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى: و اما ثمود، پس آنان را هدایت کردیم اما آنان کوری را بر هدایت ترجیح دادند؛ فصلت/۱۷) (تفسیر نور، ج۱۰، ص۵۱۰)
ب. هدایت کردن یعنی به مقصد رساندن؛ و خدا برای مخلوقاتش در مجموع دو کار انجام میدهد: آنها را میآفریند و هدایت میکند (رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ طه/۵۰) پس هدایت کردن یعنی همه آن کارهایی که خدا بعد از آفرینش برای ما انجام میدهد. یعنی اگر خوب بنگریم روزی دادن، امکان شغل و ازدواج و … مهیا کردن و … همگی جزء هدایت کردن خداست.
نکته تخصصی دینشناسی: دین حداقلی و حداکثری
اگر هر کاری خدا برای ما میکند جزء هدایت کردن اوست، پس هدایت کردن فقط آموزش نماز و روزه نیست.
برخی از این سخن صحیح که «همه مطالب دین فقط برای هدایت کردن است» برداشت کردهاند که «نیاز نیست دین در همه عرصههای زندگی حضور و مداخله داشته باشد!» مشکل اینان آن است که تلقی صحیحی از مفهوم هدایت ندارند. اگر انسان توجه کند که در دنیا آمده تا مسیر لقاءالله را گام به گام بپیماید و تمام اعمالش – تاکید میکنم: تمام اعمالش- در روز قیامت مورد محاسبه قرار خواهد گرفت، آیا معنی دارد که عرصهای از عرصههای زندگی از حضور و نقشآفرینی دین خالی باشد.
البته حضور و نقشآفرینی دین بدین معنا نیست که همه جا صرفاً امر و نهی کند؛ بلکه تعیین مباحات هم نوعی نقشآفرینی است؛ به تعبیر دیگر، مباح به این معنا نیست که در این عرصه ما هیچ رجوعی به دین نداشتهایم؛ بلکه خود همین که «حکم شارع در این عرصه، اباحه [= آزادی عمل] است» و «چون شریعت آن را مباح اعلام کرده من خود را مجاز به انجام هر کاری در آن محدوده میبینم»، مصداق مراجعه ما به شریعت در آن عرصه است.
ج. …
۶) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
خدا ما را آفرید و رهایمان نکرد. (أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدى؛ قیامت/۳۶) بلکه هدایت ما را برعهده گرفت.
اما ما چقدر این اقدام خدا را جدی میگیریم؟ چقدر به هدایت او تن میدهیم؟ خوشحالیم که خدا ما را هدایت کرده یا ناراحتیم و ترجیح میدهیم کاری به ما کاری نداشته باشد؟ آیا مفهوم «آزادی» را درست فهمیدهایم؟
۷) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
اگر خدا با ما جز هدایت کاری نمیکند (تدبر۵)، پس هیچ سختیای سختی نیست و در دل هر سختیای آسانی است (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا؛ انشراح/۵)؛ و هیچ مصیبتی مصیبت نیست.
شاید این باشد معنای «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْری» (پس بزودی او را برای راحتترین [وضعیت] آماده میسازیم)
کسی که کار خدا با خود و اطرافیان خود را جز هدایت نمیبیند طبیعی است که در سختترین مصیبتها فریاد «ما رایت الا الجمیل: جز زیبایی ندیدم» سر دهد.
۸) «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
اگر خدا هدایت ما را برعهده گرفته، آیا نیاز است این در و آن در بزنیم و دنبال هر دعوتی راه بیفتیم؟
اگر هدایت، همه نیازهای مادی و معنوی ما را شامل میشود (تدبر۵، بندب)، پس فقط باید سراغ خودش برویم (إِيَّاكَ نَسْتَعين؛ حمد/۵)؛ راه خودش هم را از طریق پیام به پیامآورش (پیامبرش) داده که به ما بدهد، آن هم با عشق! (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ؛ آلعمران/۳۱)
تاملی با خویش
حیف نیست که آدم این راه را جدی نگیرد و مرتب معترض باشد که چرا خدا برای هدایت من (از جمله برای روزی من، برای ازدواج من، برای …) کاری نمیکند و بعد هرکس یک وضعیت بزککردهای را بیاورد، دل ما را ببرد؟
[۱] . این آیه در اوایل کار در جلسه۲۱ مورد بررسی قرار گرفت اما از آنجا که بررسیهای اوایل کار بسیار مختصر بود صلاح دیدیم که در اینجا مجددا به آن بپردازیم. http://yekaye.ir/12-92-al-lail/
[۲]. عَلَيْنا / عَلِيّاً
در روایات زیر برخی مطلب به صورت قرائت دیگر آمده و برخی به عنوان تفسیر آیه:
وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ فَيْضِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَرَأَ إِنَّ عَلِيّاً لَلْهُدَی وَ إِنَّ لَهُ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَی وَ ذَلِكَ حَيْثُ سُئِلَ عَنِ الْقُرْآنِ قَالَ فِيهِ الْأَعَاجِيبُ فِيهِ وَ كَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ بِعَلِيٍّ وَ فِيهِ إِنَّ عَلِيّاً لَلْهُدَی وَ إِنَّ لَهُ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَی. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۷۸۱)
جَاءَ مَرْفُوعاً عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ … وَ أَمَّا قَوْلُهُ إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدی يَعْنِي أَنَّ عَلِيّاً هُوَ الْهُدَی (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۷۸۱؛ فراز اول این روایت در روایت۱ جلسه۵۶۲ گذشت.)
وَ بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى الثِّقَاتِ الَّذِينَ كَتَبُوا الْأَخْبَارَ أَنَّهُمْ وَضَحَ لَهُمْ فِيمَا وَجَدُوا وَ بَانَ لَهُمْ مِنْ أَسْمَاءِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع ثَلَاثُمِائَةِ اسْمٍ فِي الْقُرْآنِ مِنْهَا مَا رَوَاهُ بِالْإِسْنَادِ الصَّحِيحِ عَنِ ابْنِ مَسْعُود … وَ قَوْلُهُ: إِنَّ عَلِيّاً لَلْهُدَی وَ إِنَّ لَهُ لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى (الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص۱۷۴؛ الروضة في فضائل أميرالمؤمنين ع (لابن شاذان القمي)، ص۲۳۱)
قَالَ فرات حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى … إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى إِنَّ عَلِيّاً هَذَا الْهُدَى وَ إِنَّ لَنا [لَهُ] لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى … (تفسير فرات الكوفي، ص۵۶۸؛ فراز ابتدایی این روایت در روایت۲ جلسه۵۷۱ گذشت).
[۳] . این روایت همان حکایت ابوالدحداح است که در شأن نزول جلسه۵۶۲ بدان اشاره شد و متن ابتدای روایت در پاورقی همانجا آمد.
[۴] . در الكافي، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۷ بابی است با عنوان «بَابُ الْهِدَايَةِ أَنَّهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ» که احادیثی در آن آمده که چون هضمش برای اغلب افراد دشوار است و ممکن است برداشت جبر کنند صرفا در پاورقی اشاره میشود.
۱- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ هِدَايَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ يُضِلُّوهُ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُولُ أَحَدٌ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ- ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.
۲- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً- نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً مِنْ نُورٍ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً يُسَدِّدُهُ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً سَوْدَاءَ وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ شَيْطَاناً يُضِلُّهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ.
۳- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِينِكُمْ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِنَبِيِّهِ ص إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ قَالَ أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ذَرُوا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّي سَمِعْتُ أَبِي ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَتَبَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ يَدْخُلَ فِي هَذَا الْأَمْرِ كَانَ أَسْرَعَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّيْرِ إِلَى وَكْرِهِ.
۴- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع نَدْعُو النَّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا يَا فُضَيْلُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً أَمَرَ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ كَارِهاً.
ضمنا همین احادیث به اضافه چند حدیث دیگر در المحاسن، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۳ (۳ باب الهداية من الله عز و جل) آمده است که دو موردی که در متن اشاره شد نیز از همین باب بود.
[۵] . احادیثش در پاورقی مربوط به «اختلاف قرائتها» گذشت.
بازدیدها: ۱۳۴