ترجمه
و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!
یا
و مالش نیازی را از او مرتفع نسازد، هنگامی که سقوط کند.
نکات ترجمه
«وَ ما يُغْنِي»
«ما» در اینجا را برخی مای استفهامیه (استفهام انکاری) دانستهاند، به معنای «أیُّ شیءٍ …: چه چیزی» (إعراب القرآن (نحاس)، ج۵، ص۱۵۰) و برخی آن را مای نافیه معرفی کرده اند (الجدول في إعراب القرآن، ج۳۰، ص۳۴۷) و برخی هر دو احتمال را مطرح نموده (البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۹۳) و بعضاً تذکر دادهاند که در صورت اول، هم میتوان آن را مفعول مطلق قلمداد کرد (یعنی: أيّ إغناء يغني، چه بینیازیای میتواند وی را بینیاز کند) و هم مفعول به (چه چیزی میتواند وی را بینیاز کند) (إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۵۰)
ماده «غنی» در اصل به معنای «کفایت» و «بینیاز شدن» میباشد که درباره آن در جلسه ۳۵۴ توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-alaq-96-7/
«تَرَدَّى»
ماده «ردی» را در اصل به معنای «پرتاب کردن» (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۵۰۶) و یا «سقوط و انداختن با شدت» میباشد که به همین مناسبت به معنای «به هلاکت افتادن» به کار میرود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۴، ص۱۱۲) (وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى، طه/۱۶)
«أردی، یُردی» به معنای پرتاب کردن و به سقوط کشاندن است (لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دينَهُم، انعام/۳۷؛ وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ، فصلت/۲۳؛ قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدينِ، صافات/ ۵۶)
«تَرَدَّى» به معنای «در معرض هلاکت قرار گرفتن» است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۵۱)
«الْمُتَرَدِّيَة» (مائده/۳) حیوانی است که به دلیل سقوط از بلندی مرده باشد. (التحقيق، ج۴، ص۱۱۲)
برخی معتقدند در اصل تفاوتی بین ماده «ردی» و «ردء» (که «الرِّدْءُ» به معنای کسی است که در پی دیگری به راه افتد تا به او کمک کند :فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي؛ لقصص/۳۴) نیست (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۵۰-۳۵۱) و برخی دیگر به اشتقاق کبیر بین این دو از هم قائلند که گاه در مقام استعمال بین آنها خلط میشود (التحقيق، ج۴، ص۱۰۳)
ماده «ردأ» یکبار و ماده «ردی» و مشتقاتش ۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) روایتی از امام باقر ع درباره آیات این سوره در جلسه۵۶۶ (روایت۱) و جلسه۵۶۸ (روایت۲) گذشت. در ادامه این روایت آمده است:
«و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون سقوط کند؟!» فرمودند: به خدا سوگند او نه در چاهی سقوط کرده و نه از کوهی و نه از فراز دیواری؛ بلکه در آتش جهنم سقوط کرده است.
الكافي، ج۴، ص۴۶-۴۷؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۶۰؛ المقنعة، ص۲۶۶
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ … «وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی» قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ تَرَدَّی فِي بِئْرٍ وَ لَا مِنْ جَبَلٍ وَ لَا مِنْ حَائِطٍ وَ لَكِنْ تَرَدَّی فِي نَارِ جَهَنَّمَ.
۲) روایتی از امام صادق ع درباره آیات این سوره در جلسه۵۶۹ (روایت۲) گذشت. در ادامه آن روایت آمده است:
اینکه فرمود «و مالش نیازی را از او مرتفع نسازد، هنگامی که سقوط کند.» یعنی عملش نیازی را از او مرتفع نسازد هنگامی که بمیرد.
تفسير فرات الكوفي، ص۵۶۸
قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى …
«وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى» وَ مَا يُغْنِي [عَنْهُ] عِلْمُهُ [عَمَلُهُ] إِذَا مَاتَ.
۳) امیرالمومنین ع در منطقه «حاضرین» هنگام بازگشت از صفین نامهای خطاب به امام حسن ع نوشت که به وصیتنامه امیرالمومنین ع به امام حسن ع معروف شده است و از مطالب بسیار خواندنی نهجالبلاغه میباشد. فرازهایی از این نامه در جلسه ۳۱۳ (حدیث۳ http://yekaye.ir/al-hajj-22-8/ ) و جلسه ۴۱۵ (حدیث۱ http://yekaye.ir/al-anbiyaa-21-108/) گذشت. در فراز دیگری از این نامه آمده است:
و بدان كه پيشاپيش تو راهی است دراز، و رنجی جانگداز؛
و تو بینياز نيستی در اين تكاپو، از جستجو كردن به طرزی نيكو.
توشه خود را به اندازه گير چنانكه تو را رساند و پشتت سبك ماند، و بيش از آنچه توان داری بر پشت خود منه كه سنگينی آن بر تو گران آيد؛
و اگر مستمندی يافتی كه توشهات را تا به قيامت برد، و فردا كه بدان نيازمندی، تو را به كمال پس دهد، او را غنيمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار؛ و اگر تواناییاش را داری، توشه او را بیشتر كن، که چهبسا او را بجويی و نیابی [شاید اشاره به دوره ظهور است که انسان کسی را نمییابد که به او صدقه دهد]
و غنيمت دان آن را كه در حال بینيازيت از تو قرض گیرد تا در روز تنگدستیات بپردازد،
و بدان كه پيشاپيش تو گردنهای دشوار است:
«سبكبار» در بر شدن بدان، آسودهتر از «سنگينبار» است؛
و «كندرونده» در پيمودن آن، زشتحالتر از «شتابنده»؛
و فرود آمدن تو بناچار در آن خواهد بود، یا بر بهشت يا در آتش.
پس پيش از فرود آمدنت برای خويش آذوقهای روانه ساز و پيش از رسيدنت خانه را بپرداز،
كه پس از مرگ، نه جای عذر خواستن است، و نه راه به دنيا بازگشتن.
نهجالبلاغه، نامه۳۱ (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۳۰۱)؛ خصائص الأئمة عليهم السلام، ص۱۱۶
و من [وصيته] وصية له ع للحسن بن علي ع كتبها إليه بحاضرين عند انصرافه من صفين
وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ طَرِيقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِيدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِيهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِيَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِكَ فَوْقَ طَاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذَلِكَ وَبَالًا عَلَيْكَ وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زَادَكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَيُوَافِيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِيَّاهُ وَ أَكْثِرْ مِنْ تَزْوِيدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَيْهِ فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فِي حَالِ غِنَاكَ لِيَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَكَ فِي يَوْمِ عُسْرَتِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُوداً الْمُخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ [أَمْراً] حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ وَ أَنَّ [مَهْبِطَهَا بِكَ] مَهْبِطَكَ بِهَا لَا مَحَالَةَ إِمَّا عَلَى جَنَّةٍ أَوْ عَلَى نَارٍ فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ وَ لَا إِلَى الدُّنْيَا مُنْصَرَفٌ…[۱]
۴) از امام باقرع روایت شده است:
نیکوکاری و صدقه فقر را عقب میراند و در عمر میافزاید و نود نوع مرگ بد را دفع میکند.
الكافي، ج۴، ص۲
مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعَانِ تِسْعِينَ مِيتَةَ السَّوْءِ.[۲]
۵) روایت شده است که امیرالمومنین در یکی از خطبههای خود فرمودند:
ای مردم! همانا دنیا سرای فنا، و آخرت سرای بقاست؛ پس، از گذرگاهتان برای قرارگاهتان برگیرید و پردههایتان را نزد کسی که اسرارتان از او مخفی نیست ندرید؛ و دلهایتان را از دنیا بیرون برید پیش از آنکه بدنهایتان از آن بیرون رود، که در دنیا گرفتار آمدید و برای آخرت آفریده شدید؛ همانا دنیا همانند زهری است که کسی آن را می خورد که نمیشناسدش.
بدرستی که وقتی بندهای بمیرد، فرشتگان گویند چه از پیش فرستاد؛ و مردم گویند چه باقی گذاشت؛ پس مازاد را از پیش بفرستید تا برایتان باشد؛ و همه را عقب نیندازید که علیهتان شود؛ چرا که محروم واقعی کسی است که از خیر و منفعت مال و اموال خودش محروم ماند؛ و به حال کسی غبطه خورند که با صدقات و خیرات ترازویش را سنگین کند و بدان وسیله آرامگاهش در بهشت را نیکو گرداند و عبورش بر صراط را راحت و دلپسند سازد.
الأمالي( للصدوق)، ص۱۱۰
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي بَعْضِ خُطَبِهِ:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ بَقَاءٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ وَ لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ أَسْرَارُكُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ فَفِي الدُّنْيَا حَيِيتُمْ [حُبِسْتُمْ] وَ لِلْآخِرَةِ خُلِقْتُمْ إِنَّمَا الدُّنْيَا كَالسَّمِّ يَأْكُلُهُ مَنْ لَا يَعْرِفُهُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا مَاتَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ مَا قَدَّمَ وَ قَالَ النَّاسُ مَا أَخَّرَ فَقَدِّمُوا فَضْلًا يَكُنْ لَكُمْ وَ لَا تُؤَخِّرُوا كُلًّا يَكُنْ عَلَيْكُمْ فَإِنَّ الْمَحْرُومَ مَنْ حُرِمَ خَيْرَ مَالِهِ وَ الْمَغْبُوطَ مَنْ ثَقَّلَ بِالصَّدَقَاتِ وَ الْخَيْرَاتِ مَوَازِينَهُ وَ أَحْسَنَ فِي الْجَنَّةِ بِهَا مِهَادَهُ وَ طَيَّبَ عَلَى الصِّرَاطِ بِهَا مَسْلَكَهُ.[۳]
تدبر
۱) «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»
انسانی که بخل میورزد تا خود را بینیاز کند، مشکلش این است که مرگ را جدی نگرفته است. اگر مرگ را جدی بگیرد میداند این بخل و جمعآوری اموال، در مهمترین زمانی که بدان نیاز دارد به هیچ وجه نمی تواند نیاز وی را رفع کند.
تاملی با خویش
بسیاری از افراد پولی را برای روز مبادا پسانداز میکنند. واقعا مباداترین روز مبادای ما کدام است؟ آیا لحظه مرگ روز مبادا نیست؟ آیا قرار گرفتن در محضر محاسبه الهی روز مبادا نیست؟ آیا عبور از پل صراط که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است روز مبادا نیست؟
واقعا آیا همان قدر که یک تصادف، یک بیماری ناخواسته و … را روز مبادا میدانیم و برایش پساندازی کنار میگذاریم – در حالی که ممکن است تا آخر عمرمان هیچگاه پیش نیاید –؛ برای آن روز مبادایی که حتما به سراغمان خواهد آمد پساندازی تهیه کردهایم؟
۲) «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»
نیاز حقیقی و خیلی شدید انسان، در موقعیتهای بحرانی رخ می نماید، و بحرانیترین موقعیت زمانی است که انسان در معرض هلاکت قرار گیرد.
اگر کسی میخواهد برای رفع نیازش چارهای اندیشد، آن نیاز را جدی بگیرد، و چیزی تدارک ببیند که برای رفع آن نیاز به کار آید.
۳) «مَنْ بَخِلَ … ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»
نتیجه بخل سقوط است: سقوط از انسانیت و کمال، سقوط از چشم مردم، همراه با سقوط در دوزخ و محروم شدن از درجات اخروی. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۵۰۹)
۴) «اسْتَغْنی … ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»
مالکیت یک امر اعتباری است (اینکه من مالک این اموال هستم صرفا به یک قرارداد اجتماعی برمیگردد؛ و از این رو، اگر مثلا کسی تنها در جزیرهای زندگی کند مالکیت برایش بیمعنی خواهد بود)
این گونه اعتبارات اجتماعی تنها و تنها در بستر زندگی اجتماعی در دنیا به کار انسان میآید.
کسی که بخل میورزد و به خیال خودش با این کار درصدد بینیاز شدن برمیآید، میخواهد با یک امر اعتباری محض، خود را در متن واقعیت بینیاز کند؛ برای همین قرآن وی را متوجه مهمترین واقعیتی میکند که برای هیچکس قابل انکار نیست؛ یعنی مرگ؛ واقعیتی که اعتباری و غیرواقعی بودن تمام امور اعتباری را برملا میسازد.
تاملی با خویش
ما چه اندازه دل در گروی اعتباریات گذاشتهایم و چقدر خود را برای واقعیات آماده ساختهایم؟
۵) «وَ ما يُغْني عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّی»
و ثروتش چه نیازی را از او مرتفع سازد، چون نگونسار شود؟!
حکایت
حسن بصری را گفتند: فلانی مال هنگفتی جمع کرده است.
گفت: آیا برای صرف آن مال، عمری هم جمع کرده است؟
گفتند: نه!
گفت: پس این اموال به چه کار مردگان آید؟ (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۶۱)[۴]
[۱] . این فراز از نامه ایشان با توضیحاتی درباره اختلاف نسخههای آن در جلسه۳۴۱ حدیث۵ گذشت. http://yekaye.ir/al-balad-90-12/
[۲] . در همانجا این حدیث هم قابل توجه است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ
[۳] . این روایت در الكافي، ج۴، ص۳ نیز قابل توجه است:
أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَرْضُ الْقِيَامَةِ نَارٌ مَا خَلَا ظِلَّ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّ صَدَقَتَهُ تُظِلُّهُ.
[۴] . قيل للحسن أن فلانا جمع مالا فقال هل جمع لذلك عمرا قالوا لا قال فما تصنع الموتى بالأموال
بازدیدها: ۸۰