ترجمه
به نام خداوند رحمان رحیم؛ بدرستی که ما در شب قدر نازلش کردیم.[۱]
نکات ترجمهای و نحوی
«أَنْزَلْنا» از ریشه «نزل» میباشد که به معنای حرکت از بالا به پایین (المصباح المنير۲/ ۶۰۱) و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است (معجم المقاييس اللغة۵/ ۴۱۷ ؛ لسان العرب۱۱/ ۶۵۶) و تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد (الفروق فی اللغة۱۲/ ۸۶)؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام میشود، بیشتر مورد توجه است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۱۲/ ۸۸).
فعل «نزل» لازم است که با حرف اضافه (مثلا نزل بـ) یا همزه (أنزل) یا تشدید (نزّل) متعدی میشود. (المصباح المنير۲/ ۶۰۱) درباره اینکه آیا بین «أنزل» با «نزّل» تفاوتی هست یا نه، برخی به این نظر متمایلند که تفاوت مهمی بین این دو نیست (لسان العرب۱۱/ ۶۵۶) اما برخی بین این دو تفاوت دیده و شواهدی از قرآن هم بر این تفاوت ارائه کردهاند.
امروزه معروفترین تفاوت، آن طور که در اغلب حواشی دو تفسیر کشاف و بیضاوی آمده (تاج العروس۱۵/ ۷۲۹)، این است که «نزّل» دلالت بر نزول تدریجی میکند، اما «أنزل» دلالت بر نزول دفعی دارد. البته مطلب ظاهرا دقتی بیش از این دارد. راغب اصفهانی چنین توضیح داده که «نزّل» در جایی است که فروفرستادن، جداجدا و یکی پس از دیگری انجام شده باشد؛ اما «أنزل» معنای عامی دارد و هم این حالت و هم حالتی را که یکجا فرو فرستاده شده باشد شامل میشود. (مفردات ألفاظ القرآن/ ۷۹۹) چیزی که میتواند موید خوبی برای اعم بودن معنای أنزل باشد این است که در قرآن کریم بارش باران علاوه بر اینکه با تعبیر «نزّل» آمده (عنکبوت/۶۳ ؛ زخرف/۱۱)، مکررا با تعبیر «أنزل» هم آمده است (مثلا انعام/۹۹ ؛ ) اما تنها جایی که ظاهرا این ضابطه را در خصوص کلمه «نزّل» ممکن است به چالش بکشد این آیه است که «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَة» (فرقان/۳۲) و چون نقل قول سخن کافران است لزوما چالشی ایجاد نمیکند زیرا ممکن است آیه با بلاغت تمام در مقام بیان پارادوکس مستتر در کلام کافران باشد (که از طرفی انتظار نزول دفعی (جمله واحده) دارند و از طرف دیگر انتظار خود را با تعبیر نزّل بیان میکنند). در خصوص نزول قرآن کریم، گاه در یک آیه هر دو تعبیر با هم آمده است که توجه به این تفاوت ظرافت خاصی به معنی آیه میبخشد؛ مثلا : «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم» (نحل/۴۴) یا آیه «لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ» (محمد/۲۰) که راغب اصفهانی تحلیل زیبایی از این تفاوت در تعبیر دارد که منافقان پیشنهاد میدادند که آیات جهاد کمکم نازل شود تا امکان سرپیچی برایشان مهیا باشد اما وقتی سورهای یکجا نازل شد، عمل نکردند» (مفردات ألفاظ القرآن/ ۸۰۰)[۲]. و اتفاقا یکی از نکات جالب این است که قرآن وقتی در مقام بیان موضع منافقان (که منطقشان «نومن ببعض و نکفر ببعض» بوده) برمیآید، تعبیر «أنزل»را به کار میبرد که نشان میدهد قرآن کریم در کلیتش بوده که برای آنها چالش ایجاد میکرده است. وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (نساء/ ۶۱)
برخی هم بر این باورند که تفاوت این دو تعبیر در این است که در «أنزل»، صدور فعل از فاعل، بیشتر مورد عنایت است؛ اما در «نزّل» خود فعل از جهت وقوع و تعلق گرفتن آن به متعلَقش، بیشتر مورد توجه است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۱۲/ ۸۸)
ضمنا در تفاوت وزن «تنزّل» با این دو هم گفته شده، که چون وزن «تفعّل» دلالت بر نوعی حالت قبول کردن از روی طوع و رغبت (= مطاوعه) دارد (برخلاف وزن انفعال، که نوعی قبول اجباری و قهری را القا میکند)، پس «تنزّل» در جایی است که موجودی که قرار است نازل شود، نسبت به این حالت نزول، حالت آمادگی دارد و از روی اختیار این نزول را انجام میدهد.
«الْقَدْرِ»: به معنای «اندازه» و مقدار است (مفردات ألفاظ القرآن/ ۶۵۸) و اصل این ماده بر کنه و نهایت ظرفیتی که یک شیء دارد، دلالت میکند و به همین جهت به قضای الهی که امور را به نهایت مقدر شده برایشان میرساند، قَدَر گویند (معجم المقاييس اللغة۵/ ۶۲) در برخی کتب لغت، اولین معادل آن را مبلغ (= حد بلوغ و غایت شیء) قرار دادهاند (معجم المقاييس اللغة۵/ ۶۲) که به نظر میرسد معنای متعارف «مبلغ» (به معنای قیمت) هم ظاهرا به همین «قَدْر» (= اندازه) برمیگردد.
حدیث
۱) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ لِي أَبِي مُحَمَّدٌ:
قَرَأَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ عِنْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ
فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ يَا أَبَتَاهْ كَأَنَّ بِهَا مِنْ فِيكَ حَلَاوَةً
فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنِي إِنِّي أَعْلَمُ فِيهَا مَا لَا تَعْلَمُ إِنَّهَا لَمَّا نَزَلَتْ بُعِثَ إِلَى جَدِّكَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَرَأَهَا عَلَيَّ ثُمَّ ضَرَبَ عَلَى كَتِفِيَ الْأَيْمَنِ وَ قَالَ يَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَلِيَّ أُمَّتِي بَعْدِي وَ حَرْبَ أَعْدَائِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ هَذِهِ السُّورَةُ لَكَ مِنْ بَعْدِي وَ لِوُلْدِكَ مِنْ بَعْدِكَ أَنَّ جَبْرَئِيلَ أَخِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَحْدَثَ إِلَيَّ أَحْدَاثَ أُمَّتِي فِي سُنَّتِهَا وَ إِنَّهُ لَيَحْدُثُ ذَلِكَ إِلَيْكَ كَأَحْدَاثِ النُّبُوَّةِ وَ لَهَا نُورٌ سَاطِعٌ فِي قَلْبِكَ وَ قُلُوبِ أَوْصِيَائِكَ إِلَى مَطْلَعِ فَجْرِ الْقَائِمِ ع.
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۷۹۴
از امام صادق ع روایت شده که پدرم امام باقر ع برایم تعریف کردند که یکبار حضرت علی ع «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» را میخواند و امام حسن ع و امام حسین ع نزد ایشان بودند.
امام حسین ع فرمود: پدرجان! گویی این شیرینی خاصی برای شما دارد؟
فرمود: ای پسر رسول خدا و ای پسرم! بدرستی که من در مورد آن چیزی می دانم که نمیدانی.
وقتی که نازل شد، جدت رسل خدا مرا احضار کرد و آن را بر من قرائت فرمود و بر شانه راستم زد و فرمود:
ای برادرم و ای جانشینم و ای کسی که بعد از من ولیّ امتم هستی و با دشمنانم تا روز ی که مبعوت میشوند در ستیزی! این سوره بعد از من برای توست و بعد از تو برای فرزندان توست، چرا که جبرئیل – برادرم در میان فرشتگان – برای من از شیوهای که امتم بعد از من پایهگذاری میکنند خبر داد و همانا آن برای تو هم همانند خبرهایی که به پیامبران آورده میشود خبرهایی میآورد [یا: همان طور که سختیهایی برای نبوت پیش آمد برای تو هم سختیهایی پیش میآید] و این سوره نوری تابان در قلب تو و قلوب جانشینان تو تا طلوع فجر قائم ع خواهد بود.
۲) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ حَرِيشٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ عَنْ سُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَقَالَ وَيْلَكَ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيمٍ إِيَّاكَ وَ السُّؤَالَ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَقَامَ الرَّجُلُ.
قَالَ فَأَتَيْتُهُ يَوْماً فَأَقْبَلْتُ عَلَيْهِ فَسَأَلْتُهُ فَقَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ نُورٌ عِنْدَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ لَا يُرِيدُونَ حَاجَةً مِنَ السَّمَاءِ وَ لَا مِنَ الْأَرْضِ إِلَّا ذَكَرُوهَا لِذَلِكَ النُّورِ فَأَتَاهُمْ بِهَا …
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص۲۸۰
امام باقر ع میفرمایند:
شخصی از امام صادق ع از سوره قدر سوال کرد.
فرمود: وای بر تو که از امر عظیمی سوال کردی. تو را برحذر میدارم که از چنین اموری سوال کنی! او بلند شد و رفت.
سپس روزی من خدمت ایشان رسیدم و از ایشان سوال کردم.
فرمود «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» نوری است نزد پیامبران و جانشینانشان که هیچ حاجتی در آسمان و زمین ندارند مگر اینکه آن را نزد این نور یاد میکنند و او برایشان آن را میآورد …
۳) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ جَرِيشٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
إِنَّا أَنْزَلْناهُ نُورٌ كَهَيْئَةِ الْعَيْنِ عَلَى رَأْسِ النَّبِيِّ ص وَ الْأَوْصِيَاءِ لَا يُرِيدُ أَحَدٌ مِنَّا عِلْمَ أَمْرٍ مِنْ أَمْرِ الْأَرْضِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ إِلَى الْحُجُبِ الَّتِي بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَّا رَفَعَ طَرْفَهُ إِلَى ذَلِكَ النُّورِ فَرَأَى تَفْسِيرَ الَّذِي أَرَادَ فِيهِ مَكْتُوباً.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص۴۴۳
امام صادق ع فرمود:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ» نوری است به صورت چشمی بر سر [یا: چشمهای بالای سر] پیامبر ص و جانشینانش؛ هیچ یک از ما علم امری از امور زمین و آسمان تا امور مربوط به حجابهایی که بین خدا و عرش اوست، نمیخواهد مگر اینکه با عطف توجه به بالا، نگاهش را متوجه آن نور می کند و آنگاه تفسیر آنچه را که اراده کرده بود، به صورت نوشته شده در آن میبیند.
۴) حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ لَيْلَةَ الْقَدْرِ يُكْتَبُ مَا يَكُونُ مِنْهَا فِي السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ أَوْ مَوْتٍ أَوْ حَيَاةٍ أَوْ مَطَرٍ وَ يُكْتَبُ فِيهَا وَفْدُ الْحَاجِّ ثُمَّ يقضى [يُفْضَى] ذَلِكَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَقُلْتُ إِلَى مَنْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ فَقَالَ إِلَى مَنْ تَرَى.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلوات الله عليهم، ج۱، ص۲۲۰
ابنبکیر از از امام صادق ع روایت کرده است که:
همانا در شب قدر آنچه از خیر و شر و مرگ و حیات و باران تا سال بعد قرار است واقع شود، و نیز اسامی حاجیان، ثبت میشود سپس [این حکم] به اهل زمین صادر میگردد.
سوال کردم: به چه کسی از اهل زمین؟
فرمود: به کسی که [جلویت ایستاده و] میبینی!
۵) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
التَّقْدِيرُ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ الْإِمْضَاءُ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ.[۳]
الكافي ج۴، ص۱۶۰
از امام صادق ع روایت شده است که:
«تقدیر» (= معلوم کردن اندازهها؛ سرنوشت) در شب نوزدهم است؛ و «ابرام» (محکمکاری) در شب بیست و یکم است و «امضاء» (= قطعی شدن امور) در شب بیست و سوم است.
تدبر
توجه: چون درباره «بسم الله الرحمن الرحیم» در اولین جلسه بحثی شده است دوباره بدان نمیپردازیم و از انا انزلناه شروع میکنیم:
۱) چرا فرمود «أنزلناه» و نفرمود: «نزّلناه»؟ (تفاوت این دو تعبیر در «نکات ترجمه» گذشت)
ظاهرا چون سخن از نزول کل قرآن در یک شب است. این قرآنی که بیش از ۶۰۰۰ آیه دارد و آیاتش هم غالبا متناسب و ناظر به شرایط مختلف اجتماعی نازل شده، یکجا در یک شب هم نازل شده است، نزولی جمعی و دفعی؛ و این نزول در شبی واقع شده که جایگاهی برتر از هزار ماه دارد. این سوره با آیهای شروع میشود که مدل محاسباتی ما را میشکند. (مومنون/۱۱۵، جلسه ۹۶، تدبر۱)
امشب احتمال دارد شب قدر باشد (حدیث۵) امشب مدل محاسباتی تغییر کرده است؛ نکند باز با مدلهای قبلی دنبال استفاده از این شب باشیم. (البته اعمال این شب همگی درصدد است به ما در استفاده از مدل محاسباتی این شب کمک کند.) انشاءالله آنها را جدی بگیریم و این فرصت عظیم را از دست ندهیم و از ثوابهای عظیم آنها تعجب نکینم.
۲) چرا فرمود «انزلناه» و نفرمود: «انزلنا القرآن»؛ خصوصا اینکه وقتی ضمیری میآید باید قبلش اسم ظاهر آمده باشد؛ اما در این سوره هیچ اسم ظاهری قبلش وجود ندارد؟
اغلب که مفسران مرجع ضمیر «ه» را «قرآن کریم» دانستهاند، دو دلیل ذکر کردهاند:
الف. دلالت سیاق آیات سوره
ب.آیهای که میفرماید «وَ الْكِتابِ الْمُبين إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» (دخان/۲-۳).[۴]
اما شاید علت اینکه کلمه «قرآن» نیامده و ضمیر آمده، این است که علاوه بر قرآن، اشارهای نیز باشد به حقایق آن سال که هرساله یکجا بر قلب پیامبر و امام نازل میشود؛ اما چگونه؟
الف. سیاق آیات بعد، بویژه آیه ۴ نشان میدهد که شب قدر هرسال تکرار میشود و روایات فراوانی آمده است که در شب قدر، همه حقایق سال یکجا بر قلب پیامبر ص یا امام هر زمان نازل میشود (مثلا حدیث۴، و انشاءالله در روزهای آینده در بحث از آیه۴، احادیث دیگری نیز خواهد آمد)[۵]
ب. آیا کتاب مبین، «قرآن نازل شده» است یا حقیقتی ماورایی است که باطن این قرآن است و این قرآن از آن سرچشمه گرفته است؟ تعبیر «کتاب مبین» در پنج آیه آمده است (يوسف/۱ ؛ شعراء/۲ ؛ قصص/۲ ؛ زخرف/۲ ؛ دخان/۲) که در دومی و سومی، در ادامهاش توضیحی ندارد، ولی در اولی در آیه بعدیاش فرموده «انا انزلناه قرآنا عربیا»؛ و در چهارمی در آیه بعدیاش فرموده: «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی امالکتاب لدینا لعلی حکیم» و در پنجمی هم در آیه بعدیاش فرموده «انا انزلناه فی لیله مبارکه». اگر «کتاب مبین» اشاره به سرچشمهی قرآن باشد آنگاه این ضمیر «ه» در این آیه سوره قدر میتواند اشاره به همان سرچشمهای میکند که هم قرآن و هم حقایق سال که هرساله یکجا بر قلب پیامبر و امام نازل میشود، از آن نازل میشود.
ج. قبلا اشاره شد که قرآن کریم حاوی همه حقایق است که البته توان استخراج همه حقایق از آن کار هرکسی نیست (اسراء/۸۲، جلسه۹۳ حدیث۶ و تدبر۱). شاید با توجه به دو نکته فوق، استفاده از ضمیر «ه» به جای «قرآن» برای این باشد که در این شب، آن مقدار از حقیقت قرآن که تفصیل کل وقایع سال است، یکباره بر قلب پیامبر و امام نازل میشود؛ با این توضیح، هم نزول هرساله حقایق را شرح میدهد و هم نوعی از نزول هرساله باطن جمعیِ قرآن را.[۶]
(شاید احادیث ۱-۳ در مقام بیان همین معنا باشند.)
۳) «… في لَيْلَةِ …»: چرا بر «شب» قدر تاکید است؟ چرا وقایع مهم در دنیا در شب رخ میدهد؟ و مهمترین توصیهها برای عبادت و راز و نیاز در شب است. مثلا:
«واعَدْنا مُوسى أَرْبَعينَ لَيْلَة» (بقره/۵۱) و (اعراف/۴۲)
«يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْل» (آلعمران/۱۱۳)و (زمر/۹)
«فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» (هود/۸۱) و (حجر/۶۵)
«أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً» (اسراء/۱)
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ» (اسراء/۷۹)
« أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا» (مریم/۱۰)
«فَأَسْرِ بِعِبادي لَيْلاً» (دخان/۲۳)
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ» (ق/۴۰) و (طور/۴۹)
«كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ» (ذاریات/۱۷)
«قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً» (مزمل/۲)
«إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَک» (مزمل/۲۰)
«إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً» (مزمل/۶)
«وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَويلاً» (انسان/۲۶)
«وَ لَيالٍ عَشْرٍ» (فجر/۲)
اگر به تقابل این تعبیر، با تعبیر «یوم» – که تمام وصفهای قیامت با عنوان «یوم» بیان شده (يَوْمَ الْقِيامَة ، يَوْمِ الدِّين ، يَوْمَ الْحَسْرَةِ، و …) – توجه شود، میتوان به نتایجی رسید؛ خصوصا اگر توجه کنیم که آنچه در این دنیا در باطن است در روز قیامت آشکار میشود.
۴) از ترکیب دو آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» و « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن» (بقره/۱۸۵) نتیجه میشود شب قدری که قرآن در آن نازل شد، در ماه رمضان بوده است.
نکته: اما اینکه شب قدر در هر سال دقیقا همان شبی باشد که در سالهای قبل بوده، امر مشخص و واضحی نیست؛ و شاید بدین جهت است که در روایات، شبهای مختلفی به عنوان شب قدر احتمال داده شده و حتی در برخی روایات ایامی غیر از ماه رمضان هم به عنوان شب قدر احتمال داده شده است.
این نکته صرفا در حد یک احتمال است لذا در کانال نگذاشتم
۵) چرا فرمود «انا انزلناه» و نفرمود «انی انزلته». اگرچه کاربرد جمع در اینجا اصطلاحا از باب متکلم معظم لنفسه است اما ظاهرا در قرآن کریم زمانی که خدا کار خود را با صیغه جمع به خود نسبت میدهد مواردی است که اسباب و علل هم در اینجا نقشی داشتهاند. «در انزال قرآن ملائکه نقش داشتهاند و با واسطه آنها انجام شده و لذا ضمیر جمع آمده است» (تفسیر نور۱۰/ ۵۴۳)
[۱] . سوره مبارکه قدر یا انا انزالنا تعداد آیات آن ۵ آیه است. دارای ۳۰ کلمه و ۱۱۴ حرف است. به ترتیب مصحف نود و هفتمین و به ترتیب نزول بیست و پنجمین سوره قرآن و مکی است. از نظر حجم از «مفصلات» و از گروه اوساط و از سورههای کوچک قرآن است که در ردیف سورههای جزء عم و در پایان حزب سوم جزء سی ام قرار دارد.
[۲] . فإنَّما ذَكَرَ في الأوّلِ «نُزِّلَ»، و في الثاني «أُنْزِلَ» تنبيهاً أنّ المنافقين يَقْتَرِحُونَ أن يَنْزِلَ شَيْءٌ فَشَيْءٌ من الحثِّ على القِتَال لِيَتَوَلَّوْهُ، و إذا أُمِرُوا بذلك مَرَّةً واحدةً تَحَاشَوْا منه فلم يفعلوه، فهم يَقْتَرِحُونَ الكثيرَ و لا يَفُونَ منه بالقليل
[۳] . و نیز:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعٍ الْمُسْلِيِّ وَ زِيَادِ بْنِ أَبِي الْحَلَّالِ ذَكَرَاهُ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ التَّقْدِيرُ وَ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ الْقَضَاءُ وَ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ إِبْرَامُ مَا يَكُونُ فِي السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ فِي خَلْقِهِ .
الكافي، ج۴، ص: ۱۶۰
[۴] . توجه شود اینکه آیا کتاب مبین، خود قرآن است یا حقیقتی ماورایی است که باطن قرآن است و قرآن از آن سرچشمه گرفته است، نیز جای بحث وجود دارد. این تعبیر در پنج مورد آمده است (يوسف/۱ ؛ شعراء/۲ ؛ قصص/۲ ؛ زخرف/۲ ؛ دخان/۲) که در اولی در آیه بعدیاش دارد «انا انزلناه قرآنا عربیا» و در چهارمی در آیه بعدیاش دارد: «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی امالکتاب لدینا لعلی حکیم» و در پنجمی هم در آیه بعدیاش دارد «انا انزلناه فی لیله مبارکه». اگر این دومی (یعنی فقط اشاره به سرچشمه) باشد آنگاه این ضمیر «ه» در این آیه سوره قدر میتواند هم بر قرآن تطبیق شود و هم بر حقایق سال که هرساله یکجا بر قلب پیامبر و امام نازل میشود
[۵] . همچنین در کتاب بصائرالدرجات۱/ ۲۲۰-۲۲۵، فقط در یک باب، ۱۷ حدیث درباره شب قدر آورده که در ۱۳ مورد آن به این مساله تصریح شده است
[۶] . چنانکه ظاهر برخی روایات این است که هر سال شب قدر قرآن بر پیامبر نازل میشود
بازدیدها: ۸۵
چرا براي ليل در سوره قدر ة أمده؟!
ساده ترین نکته این است که لیل به مطلق شب، و لیلة به «یک شب» معین میگویند. مثلا:
اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ (بقره/۱۶۴)
ِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْل (بقره/۱۸۷)
اما در مقابل
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُم (بقره/۱۸۷)
البته ممکن است ظرافتهای دیگری هم در کار باشد