ترجمه
به سمت پروردگار خویش نظارهکنان؛
میلاد امیرالمومنین ع مبارک باد.
نکات ترجمه
«ناظِرَةٌ» اسم فاعل از ماده «نظر» است که درباره این ماده در جلسه ۷۶ (http://yekaye.ir/al-hadeed-057-13/ ) و جلسه ۲۳۴ (http://yekaye.ir/al-aaraf-7-14/ ) بحث شد.
تنها اضافه میشود که کاربرد کلمه «ناظر» در معنای «منتظر» کاربرد بسیار رایجی است و در زبان فارسی نیز گاهی کلمه «ببینم» را به معنای «منتظر میمانم» نیز به کار میرود؛ چنانکه در قرآن کریم همین تعبیر «ناظرة» مشخصا در معنای «منتظر بودن» به کار رفته است و میتوان آن را به «ببینم» (به همین معنای منتظر میمانم) ترجمه کرد: «وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُون؛ [ملکه سبأ گفت: ] و من هدیهای برای آنها می فرستم تا ببینم [منتظر بمانم] که فرستادگان را با چه چیزی برمیگرداند.» (نمل/۳۵)
حدیث
۱) از امام رضا ع درباره این سخن خداوند عز و جل که میفرماید «رخسارههایی در آن روز [از فرط شادی] برافروخته است. به سمت پروردگار خویش نظارهکنان» (قیامت/۲۲-۲۳) فرمودند:
یعنی [آن رخسارهها] نورانی است و منتظر ثواب پروردگارش است.
توجه: ابنشهر آشوب این مطلب را به مفسران مهم صحابه و تابعین نسبت میدهد و سخن آنها را روایت نبوی میداند و بعد از آن میگوید:
و امیرالمومنین ع فرمود: در آخرت به او مینگرند همان گونه که در دنیا مینگریستند.
الأمالي( للصدوق)، ص۴۰۹
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الرُّؤْيَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ قَالَ يَعْنِي مُشْرِقَةٌ تَنْتَظِرُ ثَوَابَ رَبِّهَا.
متشابه القرآن و مختلفه (لابن شهر آشوب)، ج۱، ص۹۶
جاء في التفسير عن ابن عباس و الحسن و عمرو و مجاهد و قتادة و الأعمش و ابن جريح و أبي صالح و الضحاك و الكلبي و ابن المسيب و ابن جبير وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ يعني مشرقة ينتظر ثواب ربها و هو المروي عن النبي ع
و قال أمير المؤمنين ع ينظرون إليه في الآخرة كما ينظرون في الدنيا.[۱]
۲) شخصی خدمت امیرالمومنین ع میرسد و میگوید در کتاب خداوند شک کردهام و آیاتی را بیان میکند که از نظر خودش با هم ناسازگار است. فرازی از این روایت در جلسه ۱۹۳، حدیث۲ (http://yekaye.ir/fussilat-041-21/ ) گذشت. یکی از سوالهایی که میپرسد ناسازگاریای است که به نظر او بین «رخسارههایی در آن روز [از فرط شادی] برافروخته است. به سمت پروردگار خویش نظارهکنان» (قیامت/۲۲-۲۳) با آیاتی که دیدن خدا را انکار میکند، وجود دارد.
امیرالمومنین ع در پاسخ به این سوال میفرمایند:
اما اینکه فرموده است «رخسارههایی در آن روز [از فرط شادی] برافروخته است. به سمت پروردگار خویش نظارهکنان»؛ پس همانا آن در جایگاهی است که اولیای خداوند عز و جل بعد از اینکه از حساب فارغ شدند، به نهری میرسند که «زندگی» نامیده میشود پس در آن غسل میکنند و از آن مینوشند؛ پس رخسارههایشان از نورانیت برافروخته میشود و هر آلودگی و ناملایمتی از آنها زدوده میشود؛ سپس بدانها دستور ورود به بهشت داده میشود؛ پس، از این مقام است که مینگرند که پروردگارشان چگونه پاداششان میدهد و از اینجاست که وارد بهشت میشوند؛ همان سخن خداوند عز و جل درباره سلام دادن فرشتگان بر آنها: «سلام بر شما، پاک باشید! جاودانه در آن وارد شوید» (زمر/۷۳)
در آن هنگام است که یقین میکنند به ورود در بهشت و نگریستن به آنچه پروردگارشان بدانها وعده داد؛ که این سخن خداوند است که: «به سمت پروردگار خویش نظارهکنان»؛
و «ناظر» [نظارهکنان] در برخی از معانیاش به معنای «منتظر» است؛ آیا سخن خداوند متعال را نشنیدهای که «[ملکه سبا گفت: پس مینگرم [= منتظر میمانم] که فرستادگان را با چه چیزی برمیگردانند» (نمل/۳۵)
التوحيد (للصدوق)، ص۲۶۲؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۲۴۳
جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ ع وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا هُوَ؟[۲]
… وَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» وَ قَوْلُهُ «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» وَ قَوْلُهُ «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى»[۳]و …
فَقَالَ ع …فَأَمَّا قَوْلُهُ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ فَإِنَّ ذَلِكَ فِي مَوْضِعٍ يَنْتَهِي فِيهِ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ مَا يَفْرُغُ مِنَ الْحِسَابِ إِلَى نَهَرٍ يُسَمَّى الْحَيَوَانَ فَيَغْتَسِلُونَ فِيهِ وَ يَشْرَبُونَ مِنْهُ فَتَنْضُرُ وُجُوهُهُمْ إِشْرَاقاً فَيَذْهَبُ عَنْهُمْ كُلُّ قَذًى وَ وَعْثٍ ثُمَّ يُؤْمَرُونَ بِدُخُولِ الْجَنَّةِ فَمِنْ هَذَا الْمَقَامِ يَنْظُرُونَ إِلَى رَبِّهِمْ كَيْفَ يُثِيبُهُمْ وَ مِنْهُ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تَسْلِيمِ الْمَلَائِكَةِ عَلَيْهِمْ- سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ فَعِنْدَ ذَلِكَ أَيْقَنُوا بِدُخُولِ الْجَنَّةِ وَ النَّظَرِ إِلَى مَا وَعَدَهُمْ رَبُّهُمْ- فَذَلِكَ قَوْلُهُ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ [وَ النَّاظِرَةُ فِي بَعْضِ اللُّغَةِ هِيَ الْمُنْتَظِرَةُ أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى- فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ أَيْ مُنْتَظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ][۴]
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
یکبار امیرالمومنین ع بر منبر کوفه خطبه میخواند که مردی به نام ذعلب که شخصی زباندار و بلیغ و شجاعدل بود برخاست و گفت:
امیرالمومنین! آیا پروردگارت را دیدهای؟
حضرت فرمود: وای بر تو ای ذعلب! من کسی نیستم که خدایی را که نبینم بپرستم!
گفت: یا امیرالمومنین! چگونه او را دیدی؟
فرمود: وای بر تو ذعلب! چشمها با مشاهده بصری او را نبینند، ولی دلها با حقایق ایمان او را بینند.
وای بر تو ذعلب! همانا پروردگارم لطیفِ لطافت است به نحوی که با لطیف هم وصف نمیشود؛ عظیمِ عظمت است پس با عظمت هم نمیتوان توصیفش کرد؛ کبیرِ کبریاست، با کبر و بزرگی هم وضف نشود؛ جلیلِ جلالت است، با درشتی هم وصف نشود؛
قبل از هر چیزی است که نمیشود گفت چیزی قبل از اوست؛ و بعد از هر چیزی است و گفته نشود که بعدی دارد؛
اشیاء را شیئیت داد، نه با همتی درّاک و نه با حیلهای در اشیاء؛ همه آنها نه به او ممزوج و آمیخته شده، و نه از او جداست؛
ظاهر و آشکار است، اما نه به تاویلِ مباشرت؛ تجلی کرده است، اما نه آن گونه که با چشم بتوان رویت کرد؛ دور است اما نه با مسافت، و نزدیک است اما نه با کمیِ فاصله؛ لطیف [نافذ] است اما نه با تجسم؛ موجود است اما نه بعد عدم؛ فاعل است اما نه مجبور و به اضطرار؛ تعیینکننده اندازه است اما نه با حرکت؛ ارادهکننده است اما نه با اهتمام ورزیدن؛ شنواست اما نه با ابزار [گوش ویا هر وسیلهایبرای شنوایی] ؛ بیناست اما نه با ادواتِ [بینایی] ؛
مکانها او را در خود جای ندهد و زمانها او را دربرنگیرد؛ و ویژگیها او را محدود نکند؛ و سالها او را دربرنگیرد؛
بودنش بر وقتها، و وجودش بر عدم، و ازلیتش بر ابتدا سبقت گرفته است؛
با مشاعر [= ابزارهای ادراکی] را مشاعر کردن، معلوم میشود که خودش مشاعری ندارد؛ و با جوهریت دادن به جوهرها، فهمیده میشود که جوهری ندارد؛ و با ضدیتی که بین اشیاء برقرار کرده، دانسته میشود که ضدی ندارد؛ و با مقارنتی که بین اشیاء برقرار کرده، معلوم میشود که قرینی ندارد؛
ضدیت داد نور را با ظلمت، و خشک را با تَر، و خشن را با نرم، و سرد را با گرم؛ بین اختلافهایشان تالیف کرد [کنار هم قرار داد] و بین نزدیکِهمهایشان فرق انداخت؛ و با فرق انداختنشان بر فرقاندازنده دلالت کرد و با تالیف کردنشان بر مؤلِف [کنار هم قرار دهنده] ؛ و این سخن خداوند متعال است که «از هر چیزی زوجی آفریدیم باشد که متذکر شوید» (ذاریات/۴۹).
پس بین قبل و بعد تفاوت انداخت، تا معلوم شود که نه قبلی دارد و نه بعدی؛ طبیعت و غریزه قرار دادن برای اشیاء را، شاهد قرار داد که برای غریزه دهندهشان غریزه و طبیعتی در کار نیست؛ و با وقت قراردادن برای آنها، خبر داد که وقتقراردهندهشان وقتی ندارد؛ برخی را از برخی در حجاب قرار داد، تا معلوم شود که حجابی بین او و آفریدهاش نیست؛
پروردگار بود در حالی که پروردهای در کار نبود؛ و اله [معبود، آن که حیرانش شوند] بود در حالی که مألوه [عابد، حیران شده] ای در کار نبود؛ و عالم بود در حالی که معلومی در کار نبود؛ و شنوا بود در حالی که شنیدنیای در کار نبود.
الكافي، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹؛ التوحيد (للصدوق)[۵]، ص۳۰۵-۳۰۶
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَخْطُبُ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ إِذْ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ- ذِعْلِبٌ ذُو لِسَانٍ بَلِيغٍ فِي الْخُطَبِ شُجَاعُ الْقَلْبِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ؟
قَالَ وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ.
فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ؟
قَالَ وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ؛[۶]
وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ إِنَّ رَبِّي لَطِيفُ اللَّطَافَةِ لَا يُوصَفُ بِاللُّطْفِ عَظِيمُ الْعَظَمَةِ لَا يُوصَفُ بِالْعِظَمِ كَبِيرُ الْكِبْرِيَاءِ لَا يُوصَفُ بِالْكِبَرِ جَلِيلُ الْجَلَالَةِ لَا يُوصَفُ بِالغِلَظِ؛
قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ لَا يُقَالُ شَيْءٌ قَبْلَهُ وَ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ لَا يُقَالُ لَهُ بَعْدٌ؛
شَاءَ الْأَشْيَاءَ لَا بِهِمَّةٍ دَرَّاكٌ لَا بِخَدِيعَةٍ فِي الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا غَيْرُ مُتَمَازِجٍ بِهَا وَ لَا بَائِنٌ مِنْهَا؛
ظَاهِرٌ لَا بِتَأْوِيلِ الْمُبَاشَرَةِ مُتَجَلٍّ لَا بِاسْتِهْلَالِ رُؤْيَةٍ نَاءٍ لَا بِمَسَافَةٍ قَرِيبٌ لَا بِمُدَانَاةٍ لَطِيفٌ لَا بِتَجَسُّمٍ مَوْجُودٌ لَا بَعْدَ عَدَمٍ فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَارٍ مُقَدِّرٌ لَا بِحَرَكَةٍ مُرِيدٌ لَا بِهَمَامَةٍ سَمِيعٌ لَا بِآلَةٍ بَصِيرٌ لَا بِأَدَاةٍ؛
لَا تَحْوِيهِ الْأَمَاكِنُ وَ لَا تَضْمَنُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَحُدُّهُ الصِّفَاتُ وَ لَا تَأْخُذُهُ السِّنَاتُ؛
سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ؛
بِتَشْعِيرِهِ الْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لَا مَشْعَرَ لَهُ وَ بِتَجْهِيرِهِ الْجَوَاهِرَ عُرِفَ أَنْ لَا جَوْهَرَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ الْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لَا قَرِينَ لَهُ؛
ضَادَّ النُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ الْيُبْسَ بِالْبَلَلِ وَ الْخَشِنَ بِاللَّيِّنِ وَ الصَّرْدَ بِالْحَرُورِ مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَعَادِيَاتِهَا وَ مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا دَالَّةً بِتَفْرِيقِهَا عَلَى مُفَرِّقِهَا وَ بِتَأْلِيفِهَا عَلَى مُؤَلِّفِهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»
فَفَرَّقَ بَيْنَ قَبْلٍ وَ بَعْدٍ لِيُعْلَمَ أَنْ لَا قَبْلَ لَهُ وَ لَا بَعْدَ لَهُ شَاهِدَةً بِغَرَائِزِهَا أَنْ لَا غَرِيزَةَ لِمُغْرِزِهَا مُخْبِرَةً بِتَوْقِيتِهَا أَنْ لَا وَقْتَ لِمُوَقِّتِهَا حَجَبَ بَعْضَهَا عَنْ بَعْضٍ لِيُعْلَمَ أَنْ لَا حِجَابَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ؛
كَانَ رَبّاً إِذْ لَا مَرْبُوبَ وَ إِلَهاً إِذْ لَا مَأْلُوهَ وَ عَالِماً إِذْ لَا مَعْلُومَ وَ سَمِيعاً إِذْ لَا مَسْمُوعَ.[۷]
تدبر
۱) «إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ»
با توجه به اینکه ماده «نظر» هم به معنای دیدن است هم به معنای منتظر ماندن؛ درباره اینکه مراد از این آیه چیست، این دیدگاهها قابل طرح است:
الف. «ثواب [وعده داده شده] پروردگارشان را میبینند.» (حدیث۱ و ۲) برای این دیدگاه دو گونه بیان شده است:
الف.۱.در این آیه، کلمه «ثواب» در تقدیر است که از سیاق عبارت فهمیده میشود مانند تعبیر «جاء ربک» (فجر/۲۲) که به معنای «جاء امر ربک» است (نظر بسیاری از مفسران، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۱)
الف.۲. کلمه «الی»، نه حرف (= به سوی)، بلکه اسم است به معنای «نعمت»، و مفردِ کلمه «آلاء» است که در قرآن کریم زیاد به کار رفته است (فقط ۳۱ بار در سوره الرحمن)؛ و «ربها» مضاف الیه (نه مجرور به حرف جر) میباشد. در واقع اساساً ترجمه آیه چنین است «نعمتهای پروردگارشان را نظارهکناناند». (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۱؛ أمالي المرتضى، ج۱، ص۳۷)
ب. «آنها منتظر [نعمتها و ثوابهای] پروردگارشان هستند.» چون تعبیر «ناظرة» در آیه دیگری (نمل/۳۵) بوضوح در معنای «منتظر بودن» به کار رفته، اینجا هم همان معنا مد نظر است (حدیث۲) (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۲) (درباره اینکه کلمه ثواب و نعمت از کجا آمد، همان دو بیانی که در بند الف مطرح شد، اینجا هم قابل طرح است.)
ج. اینجا نوعی تعبیر ادبی است و به معنای «منتظر کرامتهای پیاپی خدا در حق خویش هستم» مانند اینکه میگوییم برای کارم به فلانی چشم دوختهام (ابومسلم، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۲)
د. به معنای امید بستن به پروردگار و قطع امید از غیر اوست؛ چنانکه میگوییم: من نگاهم به فلانی است. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۳) (چیزی که میتواند موید این معنا باشد تقابلش با آیه۲۵ است که سرنوشت بدی را در انتظار گروه مقابل مطرح کرده است. [تدبر دریافتی از یکی از اعضای کانال] )
ه. به معنای دیدن پروردگار است؛ اما نه دیدن با چشم، بلکه به معنای دیدن با چشم دل است (حدیث۳)
و. …
۲) «إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ»
برخی از مفسران اهل سنت از قدیمالایام (مثلا: کلبی، قتاده، عطاء، به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۲) گمان میکردهاند این آیه دلیلی است بر اینکه انسانها در روز قیامت، خدا را با چشم میبینند!
دوری از فرهنگ اهل بیت و رواج احادیث جعلی در مهمترین کتابهای روایی آنها بقدری انحراف ایجاد کرده که امروزه هم فراوانند کسانی که (بویژه وهابیها و اغلب سَلَفیها) اصرار دارند بر اینکه خداوند سبحان حتما با همین چشم در قیامت دیده میشود! و معتقدند که این دیدن دقیقا مانند این است که کسی ماه شب چهارده را در آسمان ببیند! (فتح القدیر (شوکانی)، ج۵، ص۴۰۷) و کسی که به این دیدگاه باور نداشته باشد، مسلمان صحیحالاعتقادی نیست! (چنانکه در کتابهای وهابیت، از جمله برخی کتابهای تبلیغیای که هر ساله به حاجیان میدهند، میتوانید این مطلب را ببینید!) و اصرار دارند که نباید آیات قرآن را از معنای ظاهری مادی آن خارج کنیم!
قرآن کریم نهتنها صریحا در آیاتی مانند (لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ؛ انعام/۱۰۳) این تلقی را که بشود خدا را با همین چشمها دید، باطل دانسته، بلکه اگر در همین آیات هم دقت شود، موصوفِ کلمه «ناظرة» – که در آیه قبل آمده – کلمه «وجوه» (جمعِ «وجه») است، نه «عیون» یا «ابصار» [چشمها] ؛ و «وجه» به معنای «رو» و جهتی است که انسان بدان رو میکند؛ و در واقع، خود آنها هم برای این عقیده ناصوابشان کلمه دیگری از این آیه را از معنای ظاهری آن خارج کردهاند! [۸]
اما الحمدلله ائمه شیعه ع نگذاشتند که این فرهنگ غلط در خداشناسی – که خدا را همچون بتپرستان موجودی مادی میدانسته – در پیروانشان رواج پیدا کند، چنانکه هربچه شیعهای هم میداند که خداوند با چشم دیدنی نیست؛ و البته تاکید کردهاند که خدا را باید دید؛ اما نه با چشم سر (چرا که چشم، تنها اشیای محدود در مکان و مشمول طیفهای رنگی خاص را میتواند ببیند؛ و خداوند نه مکانمند است و نه محدود)؛ بلکه با چشم دل. (حدیث۳)
حکایت
مرحوم آیت الله حکیم در سفر حج با بنباز، مفتی اعظم سعودی که نابینا بوده، مواجههای داشته است. بنباز با ایشان بحث میکند که ما حق نداریم در مورد هیچ آیهای حق نداریم آن را معنای ظاهری مادیاش بیرون ببریم.
ایشان در پاسخ وی این آیه را تلاوت میکنند: «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلا: کسی که در دنیا کور بود، در آخرت هم کورتر و گمراهتر است.» (اسراء/۷۲) و میفرمایند: آیا میپذیری که تو در آخرت کورتر و گمراهتری؟
۳) «إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ»
در وصف آن رخسارههای نورانی و بشاش، فقط یک جمله گفت: «به سمت پروردگار خویشاند نظارهکنان»؛ دیدار خداوند (که چون خداوند وجودی مادی نیست، واضح است که این دیدار در ساحت دل رخ میدهد نه در ساحت چشم) امیدی بوده که تمام تلاشهای دنیایشان را رقم میزده است؛ چنانکه فرمود: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا: پس هرکه به دیدار پروردگارش امید دارد باید که کار صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش احدی را شریک نکند» (کهف/۱۱۰)
مشکل بسیاری از انسانها این است که در این دیدار تردید دارند (أَلا إِنَّهُمْ في مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ؛ فصلت/۵۴) ویا بدان کفر میورزند (وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون؛ روم/۸) و بدان امیدی ندارند (إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا …؛ یونس/۷) و زیانکار شدن زیانکاران هم در گروی این است که این دیدار را دروغ میشمرند: (قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه؛ یونس/۴۵)
ثمره اخلاقی
ما چه اندازه این دیدار را جدی گرفته و برایش میکوشیم؟
۴) «إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ»
چرا نفرمود «الی الله» یا «الی الرب»؟
الف. شاید میخواهد نشان دهد که چرا آنها بدین مقام رسیدهاند؟ هرکسی «رب»ی دارد که اگر رب واقعی خودش را (که اوست که وی را پرورش میدهد) جدی بگیرد و به ربوبیت او تن دهد، هم به ربوبیت تکوینی او (از این جهت که با نظام عالم هماهنگ باشد و به رضای خدا راضی)، و هم به ربوبیت تشریعی او (یعنی تسلیم دستورات دین خدا باشد)؛ آنگاه «رو» به سوی رب خویش کرده است، پس این «رو» و «وجه» در قیامت، که همه باطنها آشکار میشود، «رخسارهای» نورانی و بشاش است، چون رو به جانب پروردگار خویش داشته و دارد.
ب. …
[۱] مطلب در مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۲ این گونه آمده است:
أن المعنى منتظرة لثواب ربها و روي ذلك عن مجاهد و الحسن و سعيد بن جبير و الضحاك و هو المروي عن علي (ع)
[۲] . شروع روایت در توحید صدوق چنین است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَيْسَابُورَ قَالَ وَجَدْتُ فِي كِتَابِ أَبِي بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدَانِيِّ أَنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي قَدْ شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لَهُ ع ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ وَ كَيْفَ شَكَكْتَ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ قَالَ لِأَنِّي وَجَدْتُ الْكِتَابَ يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَكَيْفَ لَا أَشُكُّ فِيهِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِنَّ كِتَابَ اللَّهِ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَا يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَكِنَّكَ لَمْ تُرْزَقْ عَقْلًا تَنْتَفِعُ بِهِ فَهَاتِ مَا شَكَكْتَ فِيهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل
[۳] . این عبارات در توحید صدوق بدین صورت است:
قَالَ وَ أَجِدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» وَ يَقُولُ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» وَ يَقُولُ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى. عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى» وَ يَقُولُ يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا. يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً» وَ مَنْ أَدْرَكَهُ الْأَبْصَارُ فَقَدْ أَحَاطَ بِهِ الْعِلْمُ [عِلْماً] فَأَنَّى ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَيْفَ لَا أَشُكُّ فِيمَا تَسْمَع؟ …
[۴] . به جای این عبارات داخل کروشه، در توحید صدوق چنین آمده است:
إِنَّمَا يَعْنِي بِالنَّظَرِ إِلَيْهِ النَّظَرَ إِلَى ثَوَابِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
ادامه آیاتی که درباره دیدن بوده را حضرت چنین توضیح داده اند:
وَ أَمَّا قَوْلُهُ- لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ فَهُوَ كَمَا قَالَ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ يَعْنِي لَا تُحِيطُ بِهِ الْأَوْهَامُ- وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ يَعْنِي يُحِيطُ بِهَا وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ وَ ذَلِكَ مَدْحٌ امْتَدَحَ بِهِ رَبُّنَا نَفْسَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ تَقَدَّسَ عُلُوّاً كَبِيراً وَ قَدْ سَأَلَ مُوسَى ع وَ جَرَى عَلَى لِسَانِهِ مِنْ حَمْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ فَكَانَتْ مَسْأَلَتُهُ تِلْكَ أَمْراً عَظِيماً وَ سَأَلَ أَمْراً جَسِيماً فَعُوقِبَ فَ قالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- لَنْ تَرانِي فِي الدُّنْيَا حَتَّى تَمُوتَ فَتَرَانِي فِي الْآخِرَةِ وَ لَكِنْ إِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَرَانِي فِي الدُّنْيَا فَ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي فَأَبْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَعْضَ آيَاتِهِ وَ تَجَلَّى رَبُّنَا لِلْجَبَلِ فَتَقَطَّعَ الْجَبَلُ فَصَارَ رَمِيماً- وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً يَعْنِي مَيِّتاً فَكَانَ عُقُوبَتُهُ الْمَوْتَ ثُمَّ أَحْيَاهُ اللَّهُ وَ بَعَثَهُ وَ تَابَ عَلَيْهِ فَقَالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ يَعْنِي أَوَّلُ مُؤْمِنٍ آمَنَ بِكَ مِنْهُمْ أَنَّهُ لَنْ يَرَاكَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى. عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى يَعْنِي مُحَمَّداً ص كَانَ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى حَيْثُ لَا يَتَجَاوَزُهَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ وَ قَوْلُهُ فِي آخِرِ الْآيَةِ- ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى. لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى رَأَى جَبْرَئِيلَ ع فِي صُورَتِهِ مَرَّتَيْنِ هَذِهِ الْمَرَّةَ وَ مَرَّةً أُخْرَى وَ ذَلِكَ أَنَّ خَلْقَ جَبْرَئِيلَ عَظِيمٌ فَهُوَ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ الَّذِينَ لَا يُدْرِكُ خَلْقَهُمْ وَ صِفَتَهُمْ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا. يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً لَا يُحِيطُ الْخَلَائِقُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْماً إِذْ هُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ عَلَى أَبْصَارِ الْقُلُوبِ الْغِطَاءَ فَلَا فَهْمَ يَنَالُهُ بِالْكَيْفِ وَ لَا قَلْبَ يُثْبِتُهُ بِالْحُدُودِ- فَلَا يَصِفُهُ إِلَّا كَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ- لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ- الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ- الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ فَلَيْسَ مِنَ الْأَشْيَاءِ شَيْءٌ مِثْلَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى-
فَقَالَ فَرَّجْتَ عَنِّي فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ وَ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَةً فَأَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِين.
[۵] . در توحید صدوق، سند اگرچه متصل است اما روایت نه از امام صادق ع بلکه از اصبغ بن نباته است و فقط قسمتی از این عبارات آمده و حدیث، قبل و بعدی مفصلتر دارد. از ابتدای حدیث تا قسمتی که به این بحث مربوط میشود چنین است:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي السَّرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ عَنْ سَعْدٍ الْكِنَانِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: لَمَّا جَلَسَ عَلِيٌّ ع فِي الْخِلَافَةِ وَ بَايَعَهُ النَّاسُ خَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَابِساً بُرْدَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَنَعِّلًا نَعْلَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَقَلِّداً سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ ع عَلَيْهِ مُتَمَكِّناً ثُمَّ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مَعْشَرَ النَّاسِ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي هَذَا سَفَطُ الْعِلْمِ هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص هَذَا مَا زَقَّنِي رَسُولُ اللَّهِ ص زَقّاً زَقّاً سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ- أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ لِيَ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ أَهْلَ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ حَتَّى تَنْطِقَ التَّوْرَاةُ فَتَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ مَا كَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيَّ وَ أَفْتَيْتُ أَهْلَ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ حَتَّى يَنْطِقَ الْإِنْجِيلُ فَيَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ مَا كَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيَّ وَ أَفْتَيْتُ أَهْلَ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ حَتَّى يَنْطِقَ الْقُرْآنُ فَيَقُولَ صَدَقَ عَلِيٌّ مَا كَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيَّ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْقُرْآنَ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَهَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ يَعْلَمُ مَا نَزَلَ فِيهِ وَ لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِمَا كَانَ وَ بِمَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هِيَ هَذِهِ الْآيَةُ- يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ آيَةٍ آيَةٍ فِي لَيْلٍ أُنْزِلَتْ أَوْ فِي نَهَارٍ أُنْزِلَتْ مَكِّيِّهَا وَ مَدَنِيِّهَا سَفَرِيِّهَا وَ حَضَرِيِّهَا نَاسِخِهَا وَ مَنْسُوخِهَا مُحْكَمِهَا وَ مُتَشَابِهِهَا وَ تَأْوِيلِهَا وَ تَنْزِيلِهَا لَأَخْبَرْتُكُمْ
فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ ذِعْلِبٌ وَ كَانَ ذَرِبَ اللِّسَانِ بَلِيغاً فِي الْخُطَبِ شُجَاعَ الْقَلْبِ فَقَالَ لَقَدِ ارْتَقَى ابْنُ أَبِي طَالِبٍ مِرْقَاةً صَعْبَةً لَأُخَجِّلَنَّهُ الْيَوْمَ لَكُمْ فِي مَسْأَلَتِي إِيَّاهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ قَالَ وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ لَمْ أَكُنْ بِالَّذِي أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ فَكَيْفَ رَأَيْتَهُ صِفْهُ لَنَا قَالَ وَيْلَكَ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ إِنَّ رَبِّي لَا يُوصَفُ بِالْبُعْدِ وَ لَا بِالْحَرَكَةِ وَ لَا بِالسُّكُونِ وَ لَا بِالْقِيَامِ قِيَامِ انْتِصَابٍ وَ لَا بِجَيْئَةٍ وَ لَا بِذَهَابٍ- لَطِيفُ اللَّطَافَةِ لَا يُوصَفُ بِاللُّطْفِ عَظِيمُ الْعَظَمَةِ لَا يُوصَفُ بِالْعِظَمِ كَبِيرُ الْكِبْرِيَاءِ لَا يُوصَفُ بِالْكِبَرِ جَلِيلُ الْجَلَالَةِ لَا يُوصَفُ بِالْغِلَظِ رَءُوفُ الرَّحْمَةِ لَا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ مُؤْمِنٌ لَا بِعِبَادَةٍ مُدْرِكٌ لَا بِمَجَسَّةٍ قَائِلٌ لَا بِاللَّفْظِ هُوَ فِي الْأَشْيَاءِ عَلَى غَيْرِ مُمَازَجَةٍ خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَيْرِ مُبَايَنَةٍ فَوْقَ كُلِّ شَيْءٍ فَلَا يُقَالُ شَيْءٌ فَوْقَهُ وَ أَمَامَ كُلِّ شَيْءٍ فَلَا يُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْءٍ فِي شَيْءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنْهَا لَا كَشَيْءٍ مِنْ شَيْءٍ خَارِجٍ فَخَرَّ ذِعْلِبٌ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ تَاللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا الْجَوَابِ وَ اللَّهِ لَا عُدْتُ إِلَى مِثْلِهَا. ثُمَّ قَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَقَامَ إِلَيْه …
[۶] .این فراز هم مستقلا با سند متصل آمده است که البته احتمال دارد واقعه دیگری بوده و پاسخ عینا تکرار شده است.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَوْصِلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
جَاءَ حِبْرٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَيْلَكَ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ قَالَ وَيْلَكَ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان (الكافي، ج۱، ص۹۸)
[۷] . این دو حدیث هم در همین راستاست که برای رعایت اختصار در کانال قرار ندادم:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الْحَدِيثِ الَّذِي يَرْوِيهِ أَهْلُ الْحَدِيثِ أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ مَنَازِلِهِمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ ع يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ نَبِيَّهُ محمد [مُحَمَّداً] ص عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ جَعَلَ طَاعَتَهُ طَاعَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ مُتَابَعَتَهُ وَ زِيَارَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ زِيَارَتَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ قَالَ إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ وَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي أَوْ بَعْدَ مَوْتِي فَقَدْ زَارَ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ دَرَجَةُ النَّبِيِّ ص فِي الْجَنَّةِ أَرْفَعُ الدَّرَجَاتِ فَمَنْ زَارَهُ إِلَى دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فَقَدْ زَارَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَى الْخَبَرِ الَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ ثَوَابَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ فَقَالَ ع يَا أَبَا الصَّلْتِ مَنْ وَصَفَ اللَّهَ بِوَجْهٍ كَالْوُجُوهِ فَقَدْ كَفَرَ وَ لَكِنَّ وَجْهَ اللَّهِ أَنْبِيَاؤُهُ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُهُ ص هُمُ الَّذِينَ بِهِمْ يُتَوَجَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى دِينِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ فَالنَّظَرُ إِلَى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ ع فِي دَرَجَاتِهِمْ ثَوَابٌ عَظِيمٌ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ أَبْغَضَ أَهْلَ بَيْتِي وَ عِتْرَتِي لَمْ يَرَنِي وَ لَمْ أَرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ إِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَا يَرَانِي بَعْدَ أَنْ يُفَارِقَنِي يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِمَكَانٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْأَبْصَارِ وَ الْأَوْهَام (الأمالي( للصدوق)، ص۴۶۱)
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلْ يَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ نَعَمْ وَ قَدْ رَأَوْهُ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَقُلْتُ مَتَى قَالَ حِينَ قَالَ لَهُمْ- أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى ثُمَّ سَكَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ لَيَرَوْنَهُ فِي الدُّنْيَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَ لَسْتَ تَرَاهُ فِي وَقْتِكَ هَذَا قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأُحَدِّثُ بِهَذَا عَنْكَ فَقَالَ لَا فَإِنَّكَ إِذَا حَدَّثْتَ بِهِ فَأَنْكَرَهُ مُنْكِرٌ جَاهِلٌ بِمَعْنَى مَا تَقُولُهُ ثُمَّ قَدَّرَ أَنَّ ذَلِكَ تَشْبِيهٌ كَفَرَ وَ لَيْسَتِ الرُّؤْيَةُ بِالْقَلْبِ كَالرُّؤْيَةِ بِالْعَيْنِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ وَ الْمُلْحِدُونَ. (التوحيد (للصدوق)، ص۱۱۷)
[۸] . سید مرتضی در امالی، ج۱، ص۱۵۹ بعد از اینکه معانی مختلف درباره وجه را میآورد میگوید یکی از معانی وجه «خود ذات شخص» است چنانکه در آیات «كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص/۸۸) یعنی هر چیزی جز خدا هلاک میشود و یا در آیه «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام» (الرحمن/۲۶-۲۷) یعنی فقط پروردگارت باقی میماند. بر همین اساس، اینکه وجوه نگاه میکنند یعنی ذات شخص، نه چشم او، و این موید مطلب فوق است که بند «ه» در تدبر ۱ هم گذشت که اینجا دیدن مد نظر است، اما دیدن با چشم دل.
بازدیدها: ۱۹
بازتاب: ۱۱۲۴) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ | یک آیه در روز