۱۲-۱۳ ذیالحجه ۱۴۴۱
ترجمه
پس، بر آن از آن آب جوشان بنوشید؛
اختلاف قرائت
فَشارِبُونَ[۱] / ثم إنهم لشاربون[۲]
نکات ادبی
فَشارِبُونَ
ماده «شرب» به معنای نوشیدن کلمه معروفی است، که در مقابل «أکل: خوردن» و برای تناول مایعات (چیزی که خوردنش نیاز به جویدن ندارد) به کار میرود؛ و این نوشیدن هم منحصر به آب نیست، بلکه نوشیدن هر چیز مایعی – حتی عسل – را شامل میشود (وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ …. يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ؛ نحل/۶۹) و بر این اساس «شراب» را میتوان به «نوشیدنی» ترجمه کرد. و این تعبیر هم برای نوشیدنیهای بهشتیان (وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً؛ إنسان/۲۱) و هم جهنمیان (لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ؛ یونس/۴) به کار رفته است. «شارب» اسم فاعل آن است؛ به معنای کسی که مینوشد.
جلسه ۸۲۳ http://yekaye.ir/ya-seen-36-73/
الْحَمیمِ
درباره اینکه ماده «حمم» در اصل بر چه چیزی دلالت دارد در آیه ۴۲ همین سوره اشاره شد که ابن فارس حداقل پنج اصل متمایز برای این ماده قائل شده است که سهتای آنها در قرآن کریم به کار رفته است:
الف. سیاهی، که «یحموم» به معنای دود سیاه و غلیظ از همین باب است: «وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ» (واقعه/۴۳)
ب. حرارت، که به آب جوش «حمیم» گویند: وظاهرا آب جوشی است که در حال جوشیدن باشد: «كَغَلْيِ الْحَميمِ» (دخان/۴۶) و در قرآن کریم چنین حمیمی هم نوشیدنی جهنمیان است: «شَرابٌ مِنْ حَميمٍ» (انعام/۷۰ و یونس/۴) و «لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَرابا إِلاَّ حَميماً وَ غَسَّاقاً» (نبأ/ ۲۵)؛ و هم وسیلهای برای عذاب جهنمیان: «يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ» (حج/۱۹) «ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَميمٍ» (صافات/۶۷) «هذا فَلْيَذُوقُوهُ حَميمٌ وَ غَسَّاقٌ» (ص/۵۷) «فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ» (غافر/۷۲) «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/۴۸) «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ» (الرحمن/۴۴) «في سَمُومٍ وَ حَميمٍ» (واقعه/۴۲) «فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ» (واقعه/۹۳)؛ و از برخی آیات معلوم میشود که همان نوشیدنی هم از باب عذاب بوده است نه صرفا رفع عطش: «کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/۱۵) «فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ» (واقعه/۵۴)
ج. نزدیکی و حضور، چنانکه برای پیش آمدن و نزدیک شدن یک حاجت تعبیر «أَحَمَّتِ الحاجةُ» به کار میبرند و تعبیر «أحَمَّ الأمرُ» میز به معنای نزدیک شدن است؛ و شاید حمیم به معنای دوست صمیمی و نزدیک هم از همین باب باشد چنانکه در این معنا هم بارها در قرآن کریم به کار رفته است: «وَ لا صَديقٍ حَميمٍ» (شعراء/۱۰۱) «ما لِلظَّالِمينَ مِنْ حَميمٍ وَ لا شَفيعٍ يُطاعُ» (غافر/۱۸) «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ» (فصلت/۳۴) «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَميمٌ» (حاقه/۳۵) «وَ لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً» (معارج/۱۰). اما بسیاری از اهل لغت سعی کردهاند با محور قرار دادن معنای حرارت بقیه را هم به این برگردانند.
لازم به ذکر است که وزن فعیل هم به معنای فاعل و هم به معنای مفعول به کار میرود و در خصوص «حمیم» هر دو معنا میتواند مد نظر باشد یعنی هم به آبی که می جوشاند (حرارتش بر دیگران تاثیر میگذارد) میتواند گفته شود و هم بر آبی که میجوشد و خودش در حال جوشیدن است.
جلسه ۱۰۰۹ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-42/
حدیث
جلسه ۱۰۱۹ حدیث۳ نیز کاملا به این آیه مرتبط میباشد.
۱) از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است:
همانا اهل جهنم هنگامی که زقوم و ضریع (خار خشکیده تلخ؛ غاشیه/۶) در شکمهایشان همچون جوشش آب جوش به غلیان درآمد تقاضای نوشیدنیای کنند؛ پس برایشان نوشیدنیای از غساق (چرکآب؛ ص/۵۸) و صدید (آبى چركين خونآلود؛ ابراهیم/۱۶) آورده میشود «که آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد، و مرگ از هر جانبى به سويش مىآيد در حالی که مردنی نیست؛ و عذابى سخت به دنبال دارد.» (ابراهیم/۱۷) و نیز از «حمیم» (آب جوشان)ی که در جهنم میجوشد از آن زمانی که آفریده شد «مانند مس گداختهای كه چهرهها را بريان مىكند! چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است.» (کهف/۲۹)
تفسير العياشي، ج۲، ص: ۲۲۳
عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَمَّا غَلَى الزَّقُّومُ وَ الضَّرِيعُ فِي بُطُونِهِمْ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ، سَأَلُوا الشَّرَابَ فَأُتُوا بِشَرَابٍ غَسَّاقٍ وَ صَدِيدٍ يَتَجَرَّعُهُ وَ لَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ، وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ» وَ حَمِيمٍ يَغْلِي فِي جَهَنَّمَ مُنْذُ خُلِقَتْ «كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ، بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقاً».
۲) الف. از امام رضا ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
همانا قاتل امام حسین ع در تابوتی از آتش است و به اندازه نیمی از عذاب اهل دنیا سهم اوست در حالی که پاها و دستانش با زنجیرهایی از آتش بسته شده و در آتش سرنگون میشود تا به قعر جهنم برسد و بویی دارد که از شدت بدبویی اهل آتش از بوی آن به خدا پناه میبرند؛در حالی که او در آنجا جادانه است و از عذاب دردناک میچشد همراه با همه کسانی که در قتل ایشان وی را همراهی کردند «هر گاه كه پوستشان بريان گردد خداوند عز و جل پوستهاىِ ديگرى بر جايش نهد تا بچشند آن عذابِ» (نساء/۵۶) دردناک را؛ لحظهای «از آن تخفیف نمی یابند» (زخرف/۷۵) و از حمیم (آب جوشان)جهنم مینوشند؛پس وای بر آنها از عذاب خداوند متعال در آتش.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص: ۴۷
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِيهُ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَيْمَانَ الطَّائِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي فِي سَنَةِ سِتِّينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ وَ حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ بَكْرٍ الْخُورِيُّ بِنَيْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْفَقِيهُ الْخُورِيُّ بِنَيْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِيُّ الشَّيْبَانِيُّ عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع وَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأُشْنَانِيُّ الرَّازِيُّ الْعَدْلُ بِبَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْفَرَّاءِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِنَّ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ عَلَيْهِ نِصْفُ عَذَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ قَدْ شُدَّتْ يَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ بِسَلَاسِلَ مِنْ نَارٍ مُنَكَّسٌ فِي النَّارِ حَتَّى يَقَعَ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَهُ رِيحٌ يَتَعَوَّذُ أَهْلُ النَّارِ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ شِدَّةِ نَتْنِهِ وَ هُوَ فِيهَا خَالِدٌ ذَائِقُ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ مَعَ جَمِيعِ مَنْ شَايَعَ عَلَى قَتْلِهِ «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمُ الْجُلُودَ حَتَّى يَذُوقُوا الْعَذَابَ» الْأَلِيمَ «لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ» سَاعَةً وَ يُسْقَوْنَ مِنْ حَمِيمِ جَهَنَّمَ فَالْوَيْلُ لَهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ تَعَالَى فِي النَّارِ.
ب. هشام بن سالم روایتی طولانی از امام صادق ع درباره زیارت قبر امام حسین ع روایت کرده که در فرازی از آن امام ع توضیح میدهد که اگر شخصی در مسیر این زیارت زندانی شود چگونه خداوند در قیامت جبران میکند و اگر در این مسیر کتک بخورد چگونه برایش جبران میشود تا بدینجا که میفرمایند:
و کتکزننده وی را برای حساب حاضر کنند؛پس نه از او سوالی شود و نه حساب و کتابی برایش انجام شود بلکه از بازوانش بگیرند و او را کشان کشان به نزد فرشتهای ببرند که برایش نوشیدنیای از حمیم (آب جوشان) و نوشیدنیای از غسلین (چرکآب) آمده تقدیم کند و او را روی دیگی از آتش بگذارند و به او گفته شود: بچش این را به خاطر آنچه خودت از پیش فرستادی در حق این شخصی که او را به خاطر اینکه برای رضای خداوند و رضای رسولش آمده بود کتک زدی … .
كامل الزيارات، ص۱۲۴
بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَصَمِّ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ يُزَارُ وَالِدُكَ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ…
قُلْتُ فَمَا لِمَنْ حُبِسَ فِي إِتْيَانِهِ؟
قَالَ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ يُحْبَسُ وَ يَغْتَمَّ فَرْحَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِنْ ضُرِبَ بَعْدَ الْحَبْسِ فِي إِتْيَانِهِ كَانَ لَهُ …[۳] وَ يُؤْتَى ضَارِبُهُ لِلْحِسَابِ فَلَا يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ وَ لَا يُحْتَسَبُ بِشَيْءٍ وَ يُؤْخَذُ بِضَبُعَيْهِ حَتَّى يُنْتَهَى بِهِ إِلَى مَلَكٍ يَحْبُوهُ وَ يُتْحِفُهُ بِشَرْبَةٍ مِنَ الْحَمِيمِ وَ شَرْبَةٍ مِنَ الْغِسْلِينِ وَ يُوضَعُ عَلَى مِثَالٍ [مَقَالٍ] فِي النَّارِ فَيُقَالُ لَهُ ذُقْ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ فِيمَا آتَيْتَ إِلَى هَذَا الَّذِي ضَرَبْتَهُ سَبَباً إِلَى وَفْدِ اللَّهِ وَ وَفْدِ رَسُولِهِ …[۴]
۳) روایتی طولانی از رسول الله درباره ماه رمضان است و در فرازی از آن درباره کسانی که با روزهخواری و ارتکاب انواع گناهان حرمت این ماه را نگه نمیدارند، توضیحاتی میدهد و از جمله خطاب به آنها میفرماید:
… و شما در آتش جاودانهاید و در آن عذاب میشوید و خوار میگردید؛ و از آتش آن به سوی زمهریرش جابجا میشوید؛ و در حمیم (آب جوش) آن غوطهور میگردید و از زقوم آن میخورید و با گرزهای آن فروکوبیده میشوید و با انواع عذابهایش معاقبه میشوید؛ نه در آن زندهاید و نه تا ابدالآباد میمیرید؛ مگر کسی که رحمتی از جانب پروردگار عالمیان وی را در برگیرد و با شفاعت حضرت محمد ص برترین پیامبران، بعد از چشیدن این عذاب و مواخذه شدید نجات یابد.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۶۶۵
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
… وَ أَنْتُمْ فِي النَّارِ خَالِدُونَ، تُعَذَّبُونَ فِيهَا وَ تُهَانُونَ، وَ مِنْ نِيرَانِهَا إِلَى زَمْهَرِيرِهَا تُنْقَلُونَ، وَ فِي حَمِيمِهَا تُغْمَسُونَ وَ مِنْ زَقُّومِهَا تُطْعَمُونَ، وَ بِمَقَامِعِهَا تُقْمَعُونَ وَ بِضُرُوبِ عَذَابِهَا تُعَاقَبُونَ- لَا أَحْيَاءٌ أَنْتُمْ فِيهَا وَ لَا تَمُوتُونَ أَبَدَ الْآبِدِينَ، إِلَّا مَنْ لَحِقَتْهُ مِنْكُمْ رَحْمَةُ رَبِّ الْعَالَمِينَ، فَخَرَجَ مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلِ النَّبِيِّينَ بَعْدَ [مَسِ] الْعَذَابِ الْأَلِيمِ وَ النَّكَالِ الشَّدِيدِ.
۴) از امام صادق ع روایت شده است که خداوند عز و جل میفرماید:
کسی که شراب مستکنندهای بنوشد ویا آن را به کودکی که درک و فهم ندارد بنوشاند، او را از آب حمیم (آب جوشان) بنوشانم خواه [نهایتا] عذاب شود یا مورد غفران قرار گیرد؛ و کسی که شراب مستکنندهای را به خاطر رضایت من ترک کند او را در بهشت وارد کنم و از رحیق مختوم (شراب سر به مهر بهشتی) بنوشانم و او را همان اکرامی کنم که در حق اولیایم انجام دهم.
الكافي، ج۶، ص۳۹۷
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ دُرُسْتَ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ جَمِيعاً عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَنْ شَرِبَ مُسْكِراً أَوْ سَقَاهُ صَبِيّاً لَا يَعْقِلُ سَقَيْتُهُ مِنْ مَاءِ الْحَمِيمِ مُعَذَّباً أَوْ مَغْفُوراً لَهُ وَ مَنْ تَرَكَ الْمُسْكِرَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ سَقَيْتُهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ وَ فَعَلْتُ بِهِ مِنَ الْكَرَامَةِ مَا أَفْعَلُ بِأَوْلِيَائِي.[۵]
۵) از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده است که:
همانا چهارتن هستند که جهنمیان از وضعیت آنان متاذی شوند؛از حمیم (آب جوشان) و جحیم نوشانده شوند و فریاد واویلا و هلاک شدیم سر دهند؛ به طوری که جهنمیان از همدیگر بپرسند این چهار تن را چه شود که ما علیرغم این همه اذیتها از بودن آنان هم اذیت میشویم. یکی شخصی است آویخته در تابوتی از گُلِ آتش و شخصی که امعاء و احشائش کشیده میشود و شخصی که از دهانش چرک و خون راه گرفته است و شخصی که گوشت خود را میخورد. پس به آن شخص در تابوت گفته میشود: این دور افتاده از رحمت، چه کرده که با این همه اذیتهایمان از او هم اذیت میشویم؟
می گوید: این دورافتاده ازرحمت، مُرد در حالی که برگردنش اموال مردم بود که نه ادای آن را برعهدهاش گرفت و نه وفای به آن را.
سپس به شخصی که که امعاء و احشائش کشیده میشود گفته میشود: این دور افتاده از رحمت، چه کرده که با این همه اذیتهایمان از او هم اذیت میشویم؟
می گوید: این دورافتاده ازرحمت هیچ برایش مهم نبود که ادرارش در کجای بدنش میریزد [= نسبت به رعایت طهارت و نجاست کاملا بیمبالات بود].
سپس به شخصی که از دهانش چرک و خون راه گرفته است گفته میشود: این دور افتاده از رحمت، چه کرده که با این همه اذیتهایمان از او هم اذیت میشویم؟
می گوید: این دورافتاده ازرحمت مرد هر حرفی را نقل میکرد؛ هر مطلب خباثتآلودی را که میدید بدان استناد میکرد و آن را برای این و آن حکایت مینمود.
سپس به شخصی که گوشت خود را میخورد گفته میشود: این دور افتاده از رحمت، چه کرده که با این همه اذیتهایمان از او هم اذیت میشویم؟
می گوید: این دورافتاده ازرحمت با غیبت کردن گوشت مردم را میخورد و به سخنچینی میپرداخت.
الأمالي( للصدوق)، ص۵۸۱؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۴۸
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ أَبُو الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنِي حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أَرْبَعَةٌ يُؤْذُونَ أَهْلَ النَّارِ عَلَى مَا بِهِمْ مِنَ الْأَذَى يُسْقَوْنَ مِنَ الْحَمِيمِ وَ الْجَحِيمِ يُنَادُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ يَقُولُ أَهْلُ النَّارِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا بَالُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ قَدْ آذَوْنَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟
فَرَجُلٌ مُعَلَّقٌ فِي تَابُوتٍ مِنْ جَمْرٍ وَ رَجُلٌ يَجُرُّ أَمْعَاءَهُ وَ رَجُلٌ يَسِيلُ فُوهُ قَيْحاً وَ دَماً وَ رَجُلٌ يَأْكُلُ لَحْمَهُ؛
فَقِيلَ لِصَاحِبِ التَّابُوتِ: مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟
فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ قَدْ مَاتَ وَ فِي عُنُقِهِ أَمْوَالُ النَّاسِ لَمْ يَجِدْ لَهَا فِي نَفْسِهِ أَدَاءً وَ لَا وَفَاءً.
ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَجُرُّ أَمْعَاءَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟
فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ لَا يُبَالِي أَيْنَ أَصَابَ الْبَوْلُ مِنْ جَسَدِهِ.
ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَسِيلُ فُوهُ قَيْحاً وَ دَماً مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟
فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ يُحَاكِي فَيَنْظُرُ إِلَى كُلِّ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ فَيُسْنِدُهَا وَ يُحَاكِي بِهَا.
ثُمَّ يُقَالُ لِلَّذِي يَأْكُلُ لَحْمَهُ مَا بَالُ الْأَبْعَدِ قَدْ آذَانَا عَلَى مَا بِنَا مِنَ الْأَذَى؟
فَيَقُولُ إِنَّ الْأَبْعَدَ كَانَ يَأْكُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ وَ يَمْشِي بِالنَّمِيمَةِ.
۶) از رسول الله ص روایت شده است:
کسی که از راه [سوءاستفاده از] برادر مومنش بخورد یا بنوشد یا چیزی بپوشد [یعنی خوراکی یا نوشیدنی یا پوشاکی را با سوء استفاده از ویا فریب برادر مومنش به دست آورد] خداوند به او خوردنیای از آتش بجهنم بخوراند و نوشیدنیای از حمیم به وی بنوشاند و لباسی از سرابیل جهنم بر او بپوشاند …
الإختصاص، ص۲۲۷
قَالَ النَّبِيُّ ص:
مَنْ أَكَلَ بِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ أَوْ شَرِبَ أَوْ لَبِسَ بِهِ ثَوْباً أَطْعَمَهُ اللَّهُ بِهَا أَكْلَةً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَ سَقَاهُ سَقْيَةً مِنْ حَمِيمِ جَهَنَّمَ وَ كَسَاهُ ثَوْباً مِنْ سَرَابِيلِ جَهَنَّمَ …
۷) حضرت عبدالعظیم حسنی از امام جواد ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت کرده است که فرمودند:
من و فاطمه س یکبار بر رسول الله ص وارد شدیم و ایشان را بشدت گریان دیدیم. گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله! چه چیزی شما را گریان کرده است؟
فرمود: یا علی! هنگامی که در شب معراج به آسمان رفتم زنانی از امتم را در عذابی شدید دیدم که از آن وضع بسیار ناراحت شدم و به خاطر شدت عذابی که برای آنان دیدم چنین به گریه افتادهام؛زنی را دیدم که از موهایش آویزان بود و مغز سرش به جوشیدن افتاده بود؛ و زنی را دیدم که به زبانش آویخته بود و حمیم (آب جوشان) در حلقش میریختند و …
حضرت فاطمه س فرمود: پدرجان! کار و سیره آنان چه بود که به چنین عذابهایی گرفتار آمده بودند.
فرمود: دخترکم! اما آنکه از موهایش آویزان بود زنی بود که موهایش را از مردان نمیپوشاند؛ و آنکه از زبانش آویزان بود زنی بود که [با زبان تلخ خود] شوهرش را آزار میداد؛ و …
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۱۰-۱۱
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ الْآدَمِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:
دَخَلْتُ أَنَا وَ فَاطِمَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَوَجَدْتُهُ يَبْكِي بُكَاءً شَدِيداً؛ فَقُلْتُ: فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا الَّذِي أَبْكَاكَ؟
فَقَالَ: يَا عَلِيُّ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ رَأَيْتُ نِسَاءً مِنْ أُمَّتِي فِي عَذَابٍ شَدِيدٍ فَأَنْكَرْتُ شَأْنَهُنَّ؛ فَبَكَيْتُ لِمَا رَأَيْتُ مِنْ شِدَّةِ عَذَابِهِنَّ. وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِشَعْرِهَا يُغْلَى دِمَاغُ رَأْسِهَا؛ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِلِسَانِهَا وَ الْحَمِيمُ يُصَبُّ فِي حَلْقِهَا …
فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع: حَبِيبِي وَ قُرَّةُ عَيْنِي؛ أَخْبِرْنِي مَا كَانَ عَمَلُهُنَّ وَ سِيرَتُهُنَّ حَتَّى وَضَعَ اللَّهُ عَلَيْهِنَّ هَذَا الْعَذَابَ؟
فَقَالَ: يَا بُنَيَّتِي أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ لَا تُغَطِّي شَعْرَهَا مِنَ الرِّجَالِ وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسَانِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ تُؤْذِي زَوْجَهَا …
۸) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که داخل حمام شود و چشمش را از نگاه کردن به عورت برادرش نگه دارد خداوند روز قیامت وی را از حمیم ایمن بدارد.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۹
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:
مَنْ دَخَلَ الْحَمَّامَ فَغَضَّ طَرْفَهُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى عَوْرَةِ أَخِيهِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنَ الْحَمِيمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
تدبر
۱) «فَشارِبُونَ عَلَیهِ مِنَ الْحَمیمِ»
روی آن خوراک زقوم، نوشیدنیای از حمیم مینوشند؛ یعنی از آبی جوشان. چرا؟
الف. غالبا نوشیدنی را روی خوردنیای مینوشند که هضم و فرو بردن آن خوردنی را تسهیل کند.این نشان میدهد آن زقوم چنان در گلویشان گیر میکند ویا چنان آنان را از درون میسوزاند که چارهای جز پناه بردن به نوشیدن آبی که خود این آب هم در حالت جوشش و غلیان است نمیبینند.
ب. چهبسا این نشاندهنده شدت عذاب آنهاست؛ یعنی فرشتگان عذاب فقط به اینکه آنان از زقوم بخورند رضایت نمیدهند؛ بلکه آنان را مجبور میکنند که روی آن از این آب جوشان هم بخورند تا کاملا غذاب در تمام وجودشان رسوخ کند.
ج. شاید این اشاره به تجسم عمل دنیوی آنان است؛ یعنی همان طور که پر کردن شکم از حرام تجسمش خوردن زقوم است، تجسم برخی از اعمال همچون شرابخواری و … (احادیث۴ تا ۶) نوشیدن حمیم است.
د. …
۲) «فَشارِبُونَ عَلَیهِ مِنَ الْحَمیمِ»
قبلا در بحث از آیه ۴۲ (جلسه ۱۰۰۹، تدبر۵) اشاره شد که حمیم در جهنم،
هم جایگاه آنان است: «في سَمُومٍ وَ حَميمٍ» (واقعه/۴۲) و «فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ» (واقعه/۹۳) و «فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ» (غافر/۷۲) و آنان را در آن میانه میگردانند «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ» (الرحمن/۴۴)؛
و هم آن را بر سرشان میریزند و وسیلهای است برای عذاب آنان: «يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ» (حج/۱۹) «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/۴۸)
هم نوشیدنی آنهاست؛ و اشاره شد که همان نوشیدن از آن هم از باب عذاب بوده است نه صرفا رفع عطش: «کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/۱۵)
اکنون ببینیم چه کسانیاند که حمیم نوشیدنیشان است:
۱. کسانی که دینشان را به بازی میگیرند: «وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ» (انعام/۷۰)
۲. کسانی که کفر میورزند: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ» (یونس/۴)
۳. ظالمان: «إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمين … ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَميمٍ» (صافات/۶۳-۶۷)
۴. طغیانگران: «هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغينَ لَشَرَّ مَآب … هذا فَلْيَذُوقُوهُ حَميمٌ وَ غَسَّاقٌ» (ص/۵۵-۵۷) ؛ «لِلطَّاغينَ مَآبا … لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَرابا، إِلاَّ حَميماً وَ غَسَّاقاً» (نبأ/ ۲۲-۲۵)
۵. گمراهان تکذیبگر: « ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ … فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ» (واقعه/۵۱-۵۴)
اگر دقت شود تقریبا همه موارد ناظر به خروج از دین حق و یا مقابله با آن است. فقط مورد سوم (ظالمان) شاید در وهله اول متفاوت به نظر برسد که اگر به ادامه آیاتی که در وصف اینان است هم توجه کنیم معلوم میشود که اینان هم ظلمشان بیش از آنکه ظلم اجتماعی و در حق دیگران باشد خروج از دین حق است: «إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ؛ فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ؛ وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلينَ» (صافات/۶۹-۷۱) همان که در جای دیگر شرک را ظلم عظیم نامید: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم» (لقمان/۱۳). در خصوص مواردی چون شرابخواری که در احادیث آمده، اینکه این به صورت نوشیدن حمیم تجسم پیدا کند نسبتا واضح است؛ اما چرا بیدینی و انحراف دینی به صورت نوشیدن از حمیم جلوه میکند؟
الف. شاید از این جهت که دین حق همچون آبی گوارا و حیاتبخش است که بدون آن نمیتوان زندگی کرد (جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ؛ انبیاء/۳۰)؛ پس کسی که خود را از این آب پاک و حیاتبخش محروم کند چون حیات هر چیزی در گروی آب است ناچار است عطش و تشنگی خود را با آبی عذابآور جبران کند.
ب. …
۳) «فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ فَشارِبُونَ عَلَیهِ مِنَ الْحَمیمِ»
ظاهرا در آیه قبل اشاره دارد که از «آن» شکمشان را پر می کنند و اینجا هم اشاره دارد که «بر روی آن» حمیم می نوشند. پس چرا ضمیری که ناظر به «آن» است را در آیه قبل (منها) مونث آورد و در این آیه (علیه) مذکر؟
الف. مرجع ضمیر «آن» کلمه «شجر» و یا «ثمر» است که هم مونث به کار میرود و هم مذکر. (الميزان، ج۱۹، ص۱۲۶[۶]) اما این سخن قابل مناقشه است چنانکه در قران »شجر» همواره مذکر به کار رفته است: «الشَّجَرِ الْأَخْضَر» (یس/۸۱)؛ «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» (الرحمن/۶) ؛ «مِنْهُ شَجَرٌ فيهِ تُسيمُونَ» (نحل/۱۰)
ب. «شجر» در معنا مونث است و در لفظ مذکر؛ و در هریک از این دو آیه، یکی از این دو مد نظر قرار گرفته است. (الكشاف، ج۴، ص۴۶۳[۷]) این سخن نیز قابل مناقشه است. اینکه «شجر» در معنا مونث است چه معنایی دارد؟ مگر مقصود این است که چون مفردش «شجره» است پس اصل معنای آن مونث است؛ که این هم وجه وجیهی به نظر نمیرسد.
ج. …
[۱] . قراءة الإمالة فيه عن مجاهد وأبي عثمان النهدي. (معجم القراءات ج۹، ص۳۰۶)
[۲]. النضر، عن محمد بن هاشم، عمن أخبره، عن أبي جعفر عليه السلام: إنهم لآكون من شجر من زقوم فمالئون منها البطون ثم إنهم لشاربون عليه من الحميم فشاربون شرب الهيم [فشاربون > ثم إنهم لشاربون). (کتاب القراءات (سیاری)، ص۱۵۳)
[۳] . بِكُلِّ ضَرْبَةٍ حَوْرَاءُ وَ بِكُلِّ وَجَعٍ يَدْخُلُ عَلَى بَدَنِهِ أَلْفُ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ يُمْحَى بِهَا عَنْهُ أَلْفُ أَلْفِ سَيِّئَةٍ وَ يُرْفَعُ لَهُ بِهَا أَلْفُ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ يَكُونُ مِنْ مُحَدِّثِي رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ فَيُصَافِحُهُ حَمَلَةُ الْعَرْشِ وَ يُقَالُ لَهُ سَلْ مَا أَحْبَبْتَ
[۴] . وَ يَأْتِي بِالْمَضْرُوبِ إِلَى بَابِ جَهَنَّمَ وَ يُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى ضَارِبِكَ وَ إِلَى مَا قَدْ لَقِيَ فَهَلْ شَفَيْتُ صَدْرَكَ وَ قَدِ اقْتُصَّ لَكَ مِنْهُ فَيَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي انْتَصَرَ لِي وَ لِوُلْدِ رَسُولِهِ مِنْهُ.
[۵] . این دو روایت هم در همین مضمون در همانجا آمده است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَمْرِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِيرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَوْثَانَ وَ قَالَ أَقْسَمَ رَبِّي أَنْ لَا يَشْرَبَ عَبْدٌ لِي فِي الدُّنْيَا خَمْراً إِلَّا سَقَيْتُهُ مِثْلَ مَا شَرِبَ مِنْهَا مِنَ الْحَمِيمِ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُعَذَّباً أَوْ مَغْفُوراً لَهُ وَ لَا يَسْقِيهَا عَبْدٌ لِي صَبِيّاً صَغِيراً أَوْ مَمْلُوكاً إِلَّا سَقَيْتُهُ مِثْلَ مَا سَقَاهُ مِنَ الْحَمِيمِ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُعَذَّباً بَعْدُ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ بَشِيرٍ الْهُذَلِيِّ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَوْلُودُ يُولَدُ فَنَسْقِيهِ مِنَ الْخَمْرِ فَقَالَ مَنْ سَقَى مَوْلُوداً خَمْراً أَوْ قَالَ مُسْكِراً سَقَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْحَمِيمِ وَ إِنْ غَفَرَ لَهُ.
[۶] . و ضمير «مِنْهَا» للشجر أو الثمر و كل منهما يؤنث و يذكر و لذا جيء هاهنا بضمير التأنيث و في الآية التالية في قوله: «فَشارِبُونَ عَلَيْهِ» بضمير التذكير.
[۷] . و أنث ضمير الشجر على المعنى، و ذكره على اللفظ في قوله مِنْهَا و عَلَيْهِ
بازدیدها: ۷۳