۲۱-۲۳ ذیالحجه ۱۴۴۰
ترجمه
و چگونه آن را بازستانید در حالی که هریک به دیگری کام داده [به هم درآمیختهاید] و آن زنان از شما میثاق شدیدی ستاندهاند؟!
اختلاف قرائت[۱]
نکات ادبی
أَفْضى
ماده «فضو» یا «فضی» در اصل به معنای وسعت و گستردگیای در چیزی است[۲] (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۵۰۸)؛ کلمه «فضاء» از این ماده – در زبان فارسی هم رایج است – به معنای مکان وسیع است، و «أَفْضَى إلى امرأته» کنایه از خلوت کردن با همسر (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۴۰) و نزدیکی کردن با وی است. (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۵۰۸) برخی وجه تشبیه و کنایه در آیه «أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ» را این دانستهاند که گویی جلوی پیکر هریک از زن و مرد دو فضاست که با دیکدیگر تلاقی میکند؛ و این چنین تشبیهی شواهدی دارد چنانکه تعابیری مانند «أفضَى إلى فلانٍ بسرِّه» ویا «أفضى بيده إلى الأرض» برای جایی که شخص در سجده کف و قسمت داخلی دست را روی زمین قرار دهد، گفته میشود؛ و نیز وقتی انگور و خرما را مخلوط کنند «فضا» (با الف مقصوره) گویند و بلکه هر دو چیزی که در ظرفی با هم چنان مخلوط شوند که نتوان آنها را جدا از هم دید، همین تعبیر «فضی» (با الف مقصوره) برایش به کار میرود. (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۵۰۹) البته برخی اساساً معنای «أفضی إلی شیء» را به معنای «رسیدن به چیزی به حدی که تماس و لمس رخ دهد» دانستهاند (مجمع البیان، ج۳، ص۴۰) و از لیث نقل شده که اساساً تعبیر «أفضى فلان إلى فلان» به معنای «شخصی به شخص دیگر برسد» است، بدین جهت که در فُرجه و فضای او قرار گرفته است. (به نقل از مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۵)
از ماده «فضی» تنها همین یکبار در قرآن کریم استفاده شده است.
ميثاقاً
قبلا بیان شد که ماده «وثق» در اصل دلالت دارد بر گره زدن و محکم کردن. «وَثِقَ» به معنای آرامش یافتن و اعتماد کردن به چیزی، و به تعبیر دیگر، اطمینانی است که از محکمکاری حاصل میشود و «أَوْثَقَ» به معنای محکم کردن؛
«وِثَاق» مصدر باب مفاعله و «وَثَاق» اسم مصدر است که به معنای آن چیزی است که از ماده وثق حاصل میشود و لذا به معنای «پیمان» میباشد، یعنی چیزی که شخص بدان اعتماد و تکیه میکند، و هم به معنای «محکم بستن» و «به بند کشیدن»: «وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ» (فجر/۲۶)؛ «حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ» (محمد/۴)؛ و«وُثْقَی» هم مونث از «اَوْثَق» است (صفت تفضیل) و بر شدت محکمکاری دلالت میکند «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی» (بقره/۲۵۶)؛
«ميثَاق» آن چیزی است که موجب حصول اطمینان میشود؛ و لذا به معنای عقد و پیمانی است که با عهد و قسم محکمکاری شده باشد؛ و «مَوْثِق» میثاقی است که درباره موضوع خاصی قرار داده شده و شخص خود را مقید به انجامش کرده است «حَتَّی تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ … مَوْثِقَهُمْ» (يوسف/۶۶).
جلسه ۴۲۶ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
سزاوارترین شروط که وفای به آن لازم است، آن شرط و شروطی است که به واسطه آن روابط جنسی حلال میشود.
من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۳۹۹
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
إِنَّ أَحَقَّ الشُّرُوطِ أَنْ يُوفَى بِهَا مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ.
۲) از امام باقر ع روایت شده است:
«میثاق غلیظ» همان عهدی است که هنگام عقد از زوج گرفته شده که «یا به نیکی زنش را نگه دارد و یا با خوبی و خوشی رهایش سازد» (بقره/۲۲۹)
مجمع البيان، ج۳، ص۴۲؛ فقه القرآن، ج۲، ص۱۸۶
عن أبي جعفر (ع): أن الميثاق الغليظ هو العهد المأخوذ على الزوج حالة العقد من «إِمْساك بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريح بِإِحْسانٍ»
۳) از امام باقر ع درباره این سخن خداوند عز وجل که «و آنان از شما میثاق شدیدی گرفتهاند» سوال شد.
فرمودند: «میثاق» همان کلمهای است که عقد نکاح بر اساس آن انجام شد؛ و «غلیظ» همان آبی از مرد است که به همسرش میرساند.
الكافي، ج۵، ص۵۶۱ ؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۲۹
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِ[۳] قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً»؟
قَالَ الْمِيثَاقُ هِيَ الْكَلِمَةُ الَّتِي عُقِدَ بِهَا النِّكَاحُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «غَلِيظاً» فَهُوَ مَاءُ الرَّجُلِ يُفْضِيهِ إِلَى امْرَأَتِهِ.
۴) از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:
زنان را به عنوان امانت خداوند گرفتید و به کلمات الله رابطه جنسی با آنان را بر خود حلال کردید؛ اما امانت همان است که خداوند از آدم گرفت هنگامی که حوا را به همسری او درآورد؛ و اما کلمات همان کلماتی است که خداوند عز و جل بر آدم شرط کرد که او را بپرستد و شریکی برای او قرار ندهد و زنا نکند و غیر از او ولیّای برنگزیند.
معاني الأخبار، ص۲۱۲
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ يَرْفَعُ الْحَدِيثَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ فَأَمَّا الْأَمَانَةُ فَهِيَ الَّتِي أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى آدَمَ حِينَ زَوَّجَهُ حَوَّاءَ وَ أَمَّا الْكَلِمَاتُ فَهِيَ الْكَلِمَاتُ الَّتِي شَرَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا عَلَى آدَمَ أَنْ يَعْبُدَهُ وَ لَا يُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لَا يَزْنِيَ وَ لَا يَتَّخِذَ مِنْ دُونِهِ وَلِيّاً.
۵) پیامبر اکرم در آخرین حجی که بجا آورد در عرفات خطبهای خواندند و در فرازی از آن فرمودند:
ای مردم! همانا زنانتان بر شما حقی دارند و شما را هم بر آنان حقی است؛ حق شما بر آنان این است که کسی را بر بستر [متعلق به] شما وارد نکنند و کسی را دوست ندارید بدون اجازهتان در منزلتان وارد نسازند و اینکه فحشائی مرتکب نشوند، که اگر چنین کردند خداوند اجازه داده که بر آنان سخت بگیرید (نساء/۱۹) و آنان را در بسترها ترک گویید و تنبیهشان کنید (نساء/۳۴) تنبیهی که به حد آزار نرسد، پس اگر خودداری کردند و شما را اطعات نمودند، روزی آنان و پوشاک آنان در حد عرف برعهده شماست (بقره/۲۳۳)، که همانا شما آنان را به عنوان امانت خداوند گرفتهاید و رابطه جنسی با آنان را بر اساس کتاب الله حلال کردهاید؛ پس تقوای الهی را در خصوص زنان رعایت کنید و با آنان نیکی بورزید…
تحف العقول، ص۳۳
خطبته ص في حجة الوداع
… أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقّاً حَقُّكُمْ عَلَيْهِنَّ أَنْ لَا يُوطِئْنَ أَحَداً فُرُشَكُمْ وَ لَا يُدْخِلْنَ أَحَداً تَكْرَهُونَهُ بُيُوتَكُمْ إِلَّا بِإِذْنِكُمْ وَ أَلَّا يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ فَإِنْ فَعَلْنَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لَكُمْ أَنْ تَعْضُلُوهُنَّ وَ تَهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَ تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّحٍ فَإِذَا انْتَهَيْنَ وَ أَطَعْنَكُمْ فَعَلَيْكُمْ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَ بِالْمَعْرُوفِ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكِتَابِ اللَّهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ وَ اسْتَوْصُوا بِهِنَّ خَيْرا …
این مضمون با اسناد متعدد، و البته با تفاوتی مختصر در عبارات، در کتب مختلف شیعه (مثلا: الخصال، ج۲، ص۴۸۷[۴]) و اهل سنت (مثلا: صحیح مسلم ج۴، ص۳۶؛ ویا شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۱، ص۱۲۷[۵]) آمده است و در بحار الأنوار (ج۲۱، ص۴۰۵) این سخنان را به نقل از برخی از منابع اهل سنت، به نقل از امام باقر ع از جابربن عبدالله انصاری از پیامبر ص روایت کرده است.[۶]
تدبر
۱) «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»
بعد از اینکه در آیه قبل هشدار داد که اگر خواستید همسرتان را رها کنید و با شخص دیگری ازدواج کنید، مبادا به بهتان و بهانههای مختلف اموال و مهریهای که به او دادهاید بازپس گیرید؛ اکنون اظهار تعجب میکند از کسانی که چنین کاری را مرتکب میشوند و دو مطلب را برمیشمرد که هریک برای اینکه چنان کاری ناروا شمرده شود کافی است:
یکی اینکه شما با هم همبستر بودهاید و چنان به هم نزدیک شدهاید که گویی یک نفر هستید؛ و این خیلی عجیب است که کسی به خودش یا قسمتی از وی به قسمت دیگری از خودش ظلم کند؛ (الميزان، ج۴، ص۲۵۸)
و دوم اینکه آن زنان عهد و میثاق محکمی از شما گرفته بودند؛ علیرغم چنان عهد و میثاقی، چنین اقدامی با آنان رواست؟!
۲) «… فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً؛ وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»
برای اینکه مردان را از چنین اجحافی در حق زنان بازدارد، در آیه قبل دو علت و در این آیه به دو علت دیگر اشاره کرد. در آیه قبل هشدار داد که اولا این کار بهتان است که یک گناه کبیره است؛ ثانیا «إثم مبین» یعنی گناهی کاملا آشکار است که حتما عقوبت در پی خواهد داشت؛ و در این آیه به دو علت دیگر اشاره میکند: یکی اینکه این اندازه نزدیکی که یک نوع الفتی در پی دارد، با آنچنان نامردیای ناسازگار است؛ و دوم اینکه این کار مصداق بارز عهدشکنی است. (مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج۱۰، ص۱۵)
۳) «وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ»
در بيان امور مربوط به زناشويى، ادب را مراعات كنيم. (تفسير نور، ج۲، ص۴۰)
توضیح تفسیری
در نکات ادبی اشاره شد که کلمه «أفضی» از «فضا» (به معنای مکان وسیع) گرفته شده و تعبیر «أفضی بعضکم إلی بعض» به معنای رسیدن کسی به شخص دیگر است؛ درباره اینکه در این آیه تعبیر «أفضی بعضکم إلی بعض» کنایه از چیست، مفسران گفتهاند:
الف. کنایه از «جماع» است (ابنعباس، مجاهد، سدی، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۴۲)
ب. کنایه از صرف خلوت کردن به نحو خاص با همدیگر است ولو به جماع منجر نشود. (به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۴۲)[۷]
ج. …
۴) «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ»
در نهى از منكر بايد از عواطف انسانى هم بهره گرفت. شما كه مدّتها با همسر خود روابط كامل داشته و كامياب شدهايد چرا اكنون مهريه او را به ناحقّ پس مىگيريد. (تفسير نور، ج۲، ص۴۰)
۵) «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ»
هنگام ناراحتىهاى زندگى، به ياد لذّتهاى قبل باشيم. (تفسير نور، ج۲، ص۴۰)
۶) «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ»
چرا تعبیر کرد «أفضی بعضکم إلی بعض» و نفرمود «أفضیتم الیهن» ویا نفرمود «أفضی الرجال إلی النساء»؟[۸]
الف. شاید در مقابل نگرش کالایی به زن، میخواهد بر روابط عاطفی طرفینی تاکید کند.
مبارزه اسلام با نگاه کالایی به زن
در واقع، اگر تعبیر به صورتی شبیه «أفضیتم الیهن» ویا «أفضی الرجال إلی النساء» میآمد چنین القا میشد که چون شما بودید که استفادهای از زنان کردهاید، پس حق ندارید پولی که بابت این استفاده دادهاید را پس بگیرید؛ اما با تعبیر «بعضکم إلی بعض» مساله را طرفینی کرد، یعنی هم شما خود را به آنان رساندید و هم آنان خود را به شما رساندند؛ یعنی إفضاء را مسالهای طرفینی معرفی کرد؛ و در واقعمیگوید وقتی که شما میخواهید به کسی ظلم کنید که این اندازه با هم درگیر روابط متقابل شدهاید؟!
تبصره
این تعبیر شاید از بهترین شواهدی است که نشان میدهد این سخن که ادبیات قرآن ادبیات مردسالارانه است، تهمتی بیش نیست. در جایی که افراد به طور طبیعی عبارات را به گونه مردسالارانه به کار میبرند، اسلام از تعبیر طرفینی استفاده میکند.
ب. …
۷) «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ»
واضح است که عبارت «چگونه آن را بازستانید در حالی که …» از یک تعجب حکایت دارد. وجه این تعجب چیست؟
الف. شما با هم همبستر بودهاید و چنان به هم نزدیک شدهاید که گویی یک نفر هستید؛ و این خیلی عجیب است که کسی به خودش یا قسمتی از وی به قسمت دیگری از خودش ظلم کند؛ (الميزان، ج۴، ص۲۵۸)
ب. او خودش را برای لذت و بهرهوری شما در اختیارتان قرار داده و یا این کار الفت و مودتی بین شما برقرار شده، چگونه سزاوار است که با کسی که این اندازه به هم الفت گرفتهاید چنان رفتار کاسبکارانه ظالمانهای در پیش گیرید؟! (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۶)
ج. …
۸) «أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»
مقصود از میثاق غلظی که زنان از شوهرشان گرفتهاند چیست؟
الف. همان عهدی است که هنگام عقد از مرد گرفته میشود که رفتارش با زن بر اساس «نگه داشتن بر اساس عرف ویا رها کردن با نیکی» (بقره/۲۲۹) باشد (حدیث۲)[۹] و واضح است که اگر او را مجبور به پس دادن مهریهاش کند به «رها کردن به نیکی» عمل نکرده است. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۶)
ب. خود خطبه عقد است که با آن روابط جنسی بین زن و مرد مجاز میشود (حدیث ۱ و ۳ و ۴)[۱۰]
ج. این جمله عطف تفسیری جمله قبل است، یعنی همین که بین شما نزدیکی آنچنانی برقرار شد، این یعنی میثاق بسیار شدیدی بین شما بسته شد. (به نقل از مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۶؛ و بعید نیست حدیث۲ موید این برداشت باشد)
د. وابستگیای که با عقد ازدواج بین زن و مرد ایجاد میشود که از لوازم آن مهریهای است که تعیین میگردد و مرد خود را متعهد به ادای آن معرفی میکند. (الميزان، ج۴، ص۲۵۸) در واقع، گفتهاند «مصاحبت بیست روز، انسان را شبیه خویشاوند میکند؛ چه رسد به پیوند زوجیت که ارتباطی بسیار شدیدتر بین طرفین ایجاد میکند. (به نقل از مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۶)
ه. …
۹) «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً؛ وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»
درباره وضعیت حکمی که در این دو آیه آمده و منسوخ بودن یا نبودن آن سه دیدگاه مطرح است:
الف. این یک آیه محکم و غیرمنسوخ است؛ و اینکه مرد حق دارد در صورت خلع، (مقداری یا کل) مهریهاش را پس بگیرد، منافاتی با این دو آیه ندارد، زیرا مساله خلع در جایی است که نشوز از جانب زن رخ داده باشد؛ در حالی که این آیه ناظر به بهتان زدن به زن است. (نظر اکثر مفسران شیعه و سنی)
ب. این آیه محکم و غیرمنسوخ است، ولی شامل خال خلع هم میشود و لذا حکم خلع را اسلام به رسمیت نمیشناسد و مرد تحت هیچ شرایطی حق ندارد مهریهای که داده، پس بگیرد. (بكير بن بكر بن عبد الله المزني، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۴۲)
ج. این دو آیه با آیه «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ» (بقره/۲۲۹) نسخ شده است. (حسن بصری، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۴۲) معنی این آیه این است: پس اگر بيم آن داشتيد كه آن دو [زن و شوره] حدود خدا را برپا ندارند [یعنی در صورتى كه يكديگر را نمىخواهند يا زن كراهت شديد دارد] حرجی بر آنها نيست در آنچه زن [براى رهايى خود مقداری یا همه مهریه را به عنوان] فديه دهد [تا مرد او را طلاق دهد])
۱۰) «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»
و چگونه آن را بازستانید در حالی که هریک به دیگری کام داده [به هم درآمیختهاید] و آن زنان از شما میثاق شدیدی ستاندهاند؟!
[۱] . قراءة ورش بنقل حركة الهمزة إلى الدال الساكنة، وحذف الهمزة، «وقَدَ افضى» والباقون على التحقيق «وقد أفضى» (معجم القراءات، ج۲، ص۴۵).
[۲] . مرحوم مصطفوی اصل این ماده را خالی بودن از تقیدی خاص دانسته است، اما توجیهش چندان دلچسب نیست. وی میگوید:
أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو الخلوّ من تقيّد ما. و من مصاديقه: المكان الواسع إذا لوحظ فيه خلوّه و فراغه عن محدودة الأبنية. و اظهار سرّ أو علم أو خبر مكتوم فيصير في خلاء عن المحدوديّة. و إخلاء النفس و إفراغه الى التمايل الى زوج. و إخلاء اليد عن القبض و الحفظ الى الأرض و مسّها. و هكذا. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۱۱۰)
[۳] . در تفسیر عیاشی نام سوال کننده «يوسف العجلي» است.
[۴] . حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْكَرِيمِ ابْنُ أَخِي أَبِي زُرْعَةَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَكِّيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْبَلْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عُبَيْدَةَ عَنْ صَدَقَةَ بْنِ يَسَارٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ السُّورَةُ «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِي أَوْسَطِ أَيَّامِ التَّشْرِيقِ فَعَرَفَ أَنَّهُ الْوَدَاعُ فَرَكِبَ رَاحِلَتَهُ الْعَضْبَاءَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَال …
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ النِّسَاءَ عِنْدَكُمْ عَوَانٍ [عوار] لَا يَمْلِكْنَ لِأَنْفُسِهِنَّ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ فَلَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقٌّ وَ لَهُنَّ عَلَيْكُمْ حَقٌّ وَ مِنْ حَقِّكُمْ عَلَيْهِنَّ أَنْ لَا يُوطِئْنَ فُرُشَكُمْ وَ لَا يَعْصِينَكُمْ فِي مَعْرُوفٍ فَإِذَا فَعَلْنَ ذَلِكَ فَلَهُنَّ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا تَضْرِبُوهُن.
[۵] . أيها الناس إن لنسائكم عليكم حقا و لكم عليهن حقا فعليهن ألا يوطئن فرشكم غيركم و لا يدخلن بيوتكم أحدا تكرهونه إلا بإذنكم و لا يأتين بفاحشة فإن فعلن فقد أذن لكم أن تهجروهن في المضاجع و تضربوهن فإن انتهين و أطعنكم فعليكم كسوتهن و رزقهن بالمعروف فإنما النساء عندكم عوان لا يملكن لأنفسهن شيئا أخذتموهن بأمانة الله و استحللتم فروجهن بكلمة الله فاتقوا الله في النساء و استوصوا بهن خيرا
[۶] . وَ رَوَى فِي الْمُنْتَقَى (المنتقى في مولد المصطفى: الباب العاشر فيما كان سنة عشر من الهجرة. و رواه أيضا مسلم في صحيحه ج۴، ص۳۶) بِإِسْنَادِهِ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ … فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ حَجَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ …
فَأَتَى بَطْنَ الْوَادِي فَخَطَبَ النَّاسَ و قال: …
فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ فَإِنَّكُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ أَنْ لَا يُوطِئْنَ فُرُشَكُمْ أَحَداً تَكْرَهُونَهُ فَإِنْ فَعَلْنَ ذَلِكَ فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّحٍ وَ لَهُنَّ عَلَيْكُمْ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوف
[۷] . چنانکه فخر رازی شرح داده، نظر اول، علاوه بر افراد مذکور نظر مجاهد و ابنقتیبه است و شافعی با استناد به این تفسیر است که ادای تمام مهریه را در صورت جماع واجب میشمرد.، و نظر دوم روایت کلبی از نظر ابنعباس است (که مدعی است «إفضاء» با زیر یک پتو قرار گرفتن حاصل میشود، چه جماعی رخ بدهد یا ندهد) و نیز نظر فراء است و ابوحنیفه هم با استناد به این نظر ادای تمام مهریه را با صرف چنین خلوتی لازم دانسته است. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۵)
البته ظاهرا تلازم منطقیای بین هریک از این دو تفسیر و آن ضابطه فقهی در ادای مهریه نیست (زیرا فقط به این یک امر متوقف نکرد و میثاق غلیظ را هم برشمرد)؛ چنانکه در علمای شیعه هر دو تفسیر از آیه نقل شده (به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۴۲) در عین حال، در بحث مهریه نظر علمای شیعه این است که ادای تمام مهریه منوط به این است که دخول واقع شده باشد.
[۸] . توجه شود که در نکات ادبی اشاره شد که تعبیر «أفضی فلان الی فلان» رایج است،؛ یعنی این گونه نیست که اصل این تعبیر در زبان عربی صرفا به صورت «بعضکم الی بعض» بیاید؛ و به لحاظ قواعد عربی گفتن «شما به آنها افضاء کردید» کاملا مجاز است؛ از این رو، این سوال، سوالی بجاست.
[۹] . این نظر بسیاری از مفسران است مانند حسن و ابنسیرین و ضحاک و قتاده و سدی (به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۴۲) و نیز عکرمه و فراء (به نقل از مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۱۶)
[۱۰] . در مجمع البيان، ج۳، ص۴۲ مفاد حدیث۴ را متمایز از دو حدیث۱ و ۳ قرار داده و اینها به دو قول تبدیل شده؛ ولی وجه تفاوت این دو معلوم نیست؛ و برخی دیگر از مفسران مانند فخر رازی این دو را ذیل یک قول قرار دادهاند و ما هم این را رعایت کردیم.
سخن مرحوم طبرسی چنین است: و ثانيها أن المراد به كلمة النكاح التي يستحل بها الفرج عن مجاهد و ابن زيد؛ و ثالثها قول النبي ص أخذتموهن بأمانة الله و استحللتم فروجهن بكلمة الله عن عكرمة و الشعبي و الربيع (مجمع البيان، ج۳، ص۴۲)
اما توضیح فخر رازی چنین است: الثانی: قال ابن عباس و مجاهد: الميثاق الغليظ كلمة النكاح المعقودة على الصداق، و تلك الكلمة كلمة تستحل بها فروج النساء،قال صلّى اللَّه عليه و [آله و] سلّم: «اتقوا اللَّه في النساء فإنكم أخذتموهن بأمانة اللَّه و استحللتم فروجهن بكلمة اللَّه».
بازدیدها: ۳۰