۱۴-۱۸ ربیعالاول ۱۴۴۱
ترجمه
آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید؛ برای مردان حظّ و بهرهای است از آنچه به دست آوردند و زنان را هم حظّ و بهرهای است از آنچه به دست آوردند؛ و از خداوند از فضلش درخواست کنید؛ همانا خداوند به همه چیز داناست.
اختلاف قرائت
وَ سْئَلُوا /وَ سَلُوا
در قرائت اهل مدینه (نافع) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و اغلب اهل کوفه (عاصم و حمزه) و نیز قرائت یعقوب و روایت مشهور از قرائت ابوجعفر (هر دو از قراء عشره) فعل امر «اسئلو» به همین صورت با حرف همزه آمده است؛
اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی از اهل کوفه (کسائی) و نیز قرائت خلف و روایتی از قرائت ابوجعفر (از قراء عشره) و ابنمحیصن (از قراء اربعه عشر) و برخی از قرائت غیرمشهور (قرائت سهل و اسماعیل و أبان و روایتی از قرائت شیبه) به صورت «وَ سَلوا» (یعنی با حذف حرف همزه و انتقال حرکت آن به سین) قرائت شده است؛ و در حمزه هم در وقف شبیه این حالت قرائت کرده است؛ و گفتهاند حذف همزه در فعل امر از ماده «سئل» گویش اهل حجاز است؛ و باقی نگهداشتنش گویش بنی تمیم؛ و نیز گفتهاند در گویش قریش همزاه را حذف میکنند مگر اینکه قبل از آن حرف «و» یا «فـ» آمده باشد. در هر صورت هر دو حالت در زبان عربی رایج است.
مجمع البيان، ج۳، ص۶۳[۱]؛ معجم القراءات، ج۲، ص۶۰[۲]
نکات ادبی
لا تَتَمَنَّوْا
قبلا بیان شد که اصل ماده «منی» به معنای «تقدیرِ» (=اندازهگیریِ) چیزی میباشد ویا اینکه حکمی در مورد آن چیز محقق گردد. به «منیِ» انسان و حیوانات از این جهت «منی» میگویند که خلقت آنها از این طریق مقدر شده است. برخی گفتهاند اصل این ماده به معنای «میل به حصول چیزی است که البته در آن نوعی تقدیر و اندازهگیری هم مد نظر باشد. و «منی» همچنی به معنای «قصد» هم به کار رفته است؛ که ممکن است «منی» اصطلاحی هم از این جهت باشد که بروز و ظهور نوعی قصد و میل است.
«أمنی یُمنی» را اغلب به همان معنای «مقدر کردن» دانستهاند و لذا تعبیر «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى» اشاره است به منیای که به اراده خداوند انسان از آن مقدر میشود و برخی آن را هممعنای «منی الرجل» (منی از آن مرد خارج شد) دانستهاند [یعنی اشاره است به منیای که از انسان خارج میشود] و حتی برخی تعبیر کردهاند که این به معنای ریختن منی در رَحِم میباشد.
«مَنِیّة» به معنای «مرگ» است از این جهت که برای همگان مقدر شده است.
«تَمَنِّي» (فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ … وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً، بقره/۹۴-۹۵ وجمعه/۶-۷؛ وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ، آلعمران/۱۴۳؛ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ، نساء/۳۱؛ وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ، قصص/۸۲؛ أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى، نجم/۲۴) به معنای آرزویی است که شخص در نظر گرفته است و گفتهاند در واقع یک نوع معین و مقدر کردن چیزی در ذهن است و چون غالبا بر اساس تخمین و گمان بوده است و غالبا نادرست درمیآمده، اغلب برای آرزوهای بیپشتوانه به کار میرود [در فارسی تعبیر «تمنا کردن» از همین ماده است]؛ چنانکه مرحوم طبرسی توضیح داده که «تمنی» آن است که وقتی چیزی واقع شده باشد شخص بگوید ای کاش نمیشد؛ و یا اگر رخ نداده باشد بگوید ای کاش رخ می داد؛ و از ابوهاشم نقل کرده که تمنی حصول یک معنای در دل است، نه از مقوله شهوت است و نه اراده؛ زیرا اراده فقط به چیزی تعلق میگیرد که رخ دادنش صحیح و ممکن باشد و شهوت هم بدان چیزی که گذشته است تعلق نمیگیرد؛ در حالی که تمنی غالبا نسبت به گذشته است.
«اُمْنِيَّة» (إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ؛ حج/۵۲) هم صورتی است که از تمنای چیزی در ذهن حاصل میآید و جمع آن «أَمانِيَّ» (لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِیّ، بقره/۷۸؛ لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتاب، نساء/۱۲۳) میباشد. وقتی به وزن تفعیل برود «منّی یمنّی» (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم … يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ؛ نساء/۱۱۹-۱۲۰) به معنای آن است که با مشتبه کردن امور، امنیه و آرزویی در شخصی ایجاد کنند.
جلسه ۳۹۵ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-37/
فَضَّلَ /فَضْلِهِ
درباره ماده «فضل» و معنای «تفضیل بعضهم علی بعض» در آیه ۳۴ (جلسه ۹۶۲) به تفصیل بحث خواهد شد؛ ان شاءالله.
لِلرِّجالِ /لِلنِّساءِ
درباره دو کلمه «رجال» و «نساء» در آیه ۱ همین سوره توضیح داده شد.
جلسه ۹۲۶ http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
نَصیبٌ
درباره کلمه «نصیب» و ماده «نصب» در آیه ۷ همین سوره توضیح داده شد.
جلسه ۹۳۲ http://yekaye.ir/an-nesa-4-7/
اكْتَسَبُوا /اكْتَسَبْنَ
ابنفارس ماده «کسب» رادر اصل به معنای طلب کردن ودرصدد چیزی برآمدن و بدان رسیدن معرفی کرده (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۱۷۹) و مرحوم مصطفوی توضیح داده که اصل معنای آن به دست آوردن چیزی (مادی یا معنوی) است و مقصود ابنفارس این کارها با هم است، نه صرف مثلا طلب کردن یا درصدد برآمدن (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۰، ص۵۳). در هر صورت کسب عبارت است از آنچه انسان انجام می دهد تا به چیزی که از نظر خودش منفعت و بهرهای عاید او میکند برسد؛ و حتی در جایی که واقعا ضرری متوجه وی میشود اما به خیال خودش منفعت خواهد داشت نیز به کار میرود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۹)
در قرآن کریم از این ماده تنها به دو صورت فعل ثلاثی مجرد (کسب) و فعل باب افتعال (اکتسب) به کار رفته است.
در تفاوت «کسب» و «اکتساب» برخی گفتهاند که «کسب» اعم از جایی است که انسان منفعتی برای خود یا برای دیگران به دست آورد و لذاست که «کسب» به صورت دومفعولی هم به کار میرود و میگویند «کسبتُ فلاناً کذا» [شاید این آیه شاهد خوبی بر این مدعا باشد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاس»؛ روم/۴۱] اما اکتساب در جایی است که صرفا درصدد منفعتی برای خودش باشد [«لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء/۳۲)]؛ لذا هر اکتسابی کسب هست اما هر کسبی اکتساب نیست (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۹). اما برخی بر این باورند که «کسب» صرف به دست آوردن چیزی است «وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْها» (انعام/۱۶۴) «لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُ» (بقره/۱۳۴ و ۱۴۱) «يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ» (رعد/۴۲) «ما تَدْري نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً» (لقمان/۳۴) « لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا» (بقرة/۲۶۴)؛ اما اکتساب به خاطر اینکه به باب افتعال رفته دلالت بر اختیار و قصد مخصوص داشتن در کسب دارد، و از این جهت است که در خصوص آنچه انسان با اختیار و تلاش خود کسب میکند: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء/۳۲) ویا اعمال زشتی که با تعمد انجام شده: «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» (نور/۱۱) «وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا» (احزاب/۵۸) به کار میرود.
البته کلمه «کسب» عام است و هم در مورد به دست آوردن اعمال صالح و هم اعمال زشت به کار رفته است؛ مثلا در خوبیها: «أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً» (أنعام/۱۵۸) یا «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً … لهم نصیبٌ مِمَّا كَسَبُوا» (بقرة/۲۰۱- ۲۰۲)؛ و در بدیها: «أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ» (أنعام/۷۰)، «أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا« (أنعام/۷۰)، «إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الْإِثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِما كانُوا يَقْتَرِفُونَ« (أنعام/۱۲۰)، «وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» (بقره/۷۹) «فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ» (اعراف/۳۹) «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ» (یونس/۵۲) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۱۰) و البته در خصوص مطلق اعمال (صرف نظر از خوب یا بد بودن آنها) نیز استعمال میشود، مثلا: «وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ» (آل عمران/۲۵) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۰، ص۵۴)
در مورد آیه «لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ» (بقره/۲۸۶) گفته شده «کسب» ناظر به اعمال صالح و «اکتساب» ناظر به اعمال بد است؛ و نیز گفته شده که «کسب» ناظر به اعمالی است که در آخرت به دست انسان میرسد و اکتساب اعمالی است که در دنیا به انسان میرسد؛ و نیز گفته شده «کسب» کارهای خوبی است که انسان انجام میدهد و نفعش به دیگران میرسد اما اکتساب کارهایی است که برای نفع بردن خودش انجام می دهد (همگی به نقل از مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۱۰)
ماده «کسب» در قالب همین دو باب مذکور ۶۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
شأن نزول
در شأن نزول این آیه سه مطلب گفته شده است:
۱) جمعی از زنان حدمت رسول الله ص آمدند و گفتند: یا رسول الله! مگر نه این است که خداوند پروردگار هم مردان و هم زنان است و شما پیامبر خدا به سوی همه آنانی؟! پس چرا خداوند مردان را ذکر کرد و ما را یاد نکرد؛ میترسیم که مبادا در ما خیری نباشد و خداوند کاری به کار ما نداشته باشد؛ آنگاه این آیه نازل شد.[۳]
۲) از مجاهد روایت شده که ام سلمه گفت:یا رسول الله! مردان به جهاد میروند و زنان از جهاد محرومند؛ و همانا برای ما نصف سهم الارث قرار داده شده است؛ ای کاش ما هم مرد بودیم و به جهاد میرفتیم و به آن مقاماتی که مردان میرسند میرسیدیم. پس این آیه نازل شد.[۴] (در روایتی از عکرمه این سخن از قول جمعی از زنان صادر شد؛ اسباب نزول القرآن، ص۱۵۴[۵])
۳) از قتاده و سدی روایت شده که: [هنگامی که آیه «بهره مردان دو برابر بهره زنان است» نازل شد،][۶] مردان گفتند: امیدواریم که خداوند ما را به خاطر کارهای خوبمان بر زنان در آخرت هم برتری دهد همان گونه که در دنیا در سهم الارث برتری داد؛ و در نتیجه پاداش ما دو برابر پاداش زنان باشد.
و زنان گفتند: ما هم امیدواریم که بار گناهان ما در آخرت نصف بار گناهان مردان باشد همان گونه که سهم الارث ما در دنیا نصف سهم الارث مردان است؛ پس این آیه نازل شد.[۷]
مجمع البيان، ج۳، ص۶۳-۶۴؛ اسباب نزول القرآن، ص۱۵۴
حدیث
۱) الف. از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل که میفرماید «آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید» (نساء/۳۲) سوال شد؛ فرمودند:
مردی زنِ مرد دیگری و یا دختر وی را آرزو نکند؛ بلکه مثل آنها را آرزو کند.
[ظاهرا یعنی اگر میخواهد آرزو کند، از خدا بخواهد خدا مثل آنها را نصیب وی کند نه اینکه خود آن زن را آرزو کند و دنبال زن شوهردار راه بیفتد و …]
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۹
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعبدالله ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ»
قَالَ: لَا يَتَمَنَّى الرَّجُلُ امْرَأَةَ الرَّجُلِ وَ لَا ابْنَتَهُ وَ لَكِنْ يَتَمَنَّى مِثْلَهُمَا.[۸]
ب. و باز از امام صادق ع روایت شده است:
اینکه خداوند میفرماید «آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید» (نساء/۳۲) یعنی احدی از شما نگوید ای کلاش آنچه از مال و نعمت و زن زیبا به فلانی داده شده بود به من داده میشد زیرا این حسد است؛ ولیکن جایز است که بگوید خدایا مثل اینها را به من بده!
مجمع البيان، ج۳، ص۶۴
قال «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ» أي لا يقل أحدكم ليت ما أعطي فلان من المال و النعمة و المرأة الحسناء كان لي فإن ذلك يكون حسدا و لكن يجوز أن يقول اللهم أعطني مثله؛ عن ابن عباس و هو المروي عن أبي عبد الله (ع)
۲) الف. از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
همانا روزی از آسمان به تعداد قطرات باران نازل میشود، به هرکس آن اندازه که برایش مقدر شده است؛ ولیکن خداوند فضلهایی (زیادیهایی) هم دارد؛ پس «از خداوند از فضلش درخواست کنید»
قرب الإسناد، ص۱۱۷
عَنْهُ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ:
إِنَّ الرِّزْقَ لَيَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى عَدَدِ قَطْرِ الْمَطَرِ، إِلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُدِّرَ لَهَا، وَ لَكِنْ لِلَّهِ فُضُولٌ فَـ«اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه.»
ب. از امام باقرع روایت شده است:
هیچکس نیست مگر اینکه خداوند عز و جل برایش روزی حلالی واجب فرموده که در سلامتی [= بیمشکل] به وی میرسد؛ و بر او حرام از راه دیگری عرضه میشود اگر چیزی از آن حرام را برداشت از آن حلالی که برای وی واجب شده بود به تقاصش کم میشود؛ و البته نزد خداوند غیر از این دو فضل فراوانی است و این همان سخن خداوند عز و جل است که میفرماید «از خداوند از فضلش درخواست کنید» (نساء/۳۲)
الكافي، ج۵، ص۸۰؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۹
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
لَيْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلَّا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهَا رِزْقَهَا حَلَالًا يَأْتِيهَا فِي عَافِيَةٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَإِنْ هِيَ تَنَاوَلَتْ شَيْئاً مِنَ الْحَرَامِ قَاصَّهَا بِهِ مِنَ الْحَلَالِ الَّذِي فَرَضَ لَهَا وَ عِنْدَ اللَّهِ سِوَاهُمَا فَضْلٌ كَثِيرٌ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِه».[۹]
ج. حسین بن مسلم میگوید از امام باقر ع عرض کردم: فدایت شوم! برخی میگویند خوابیدن بعد از اذان صبح مکروه است؛ زیرا روزیها در آن زمان تقسیم میشود.
حضرت فرمودند: روزیها مقدر و تقسیم شده است؛ و خداوند را فضلی است که از طلوع فجر تا طلوع آفتاب آن را تقسیم میکند و این همان سخن اوست که فرمود «از خداوند از فضلش درخواست کنید» (نساء/۳۲).
سپس فرمودند: و ذکر خدا بعد از طلوع فجر، در طلب روزی، کاراتر است رفتن برای تجارت است.
تفسير العياشي، ج۱، ص۲۴۰
وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ النَّوْمَ بَعْدَ الْفَجْرِ مَكْرُوهٌ، لِأَنَّ الْأَرْزَاقَ یُقْسَمُ [تقسم] فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ؟
فَقَالَ: الْأَرْزَاقُ مَوْظُوفَةٌ مَقْسُومَةٌ وَ لِلَّهِ فَضْلٌ يَقْسِمُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ».
ثُمَّ قَالَ: وَ ذِكْرُ اللَّهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ، أَبْلَغُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِي الْأَرْضِ.
۳) الف. از ابن مسعود نقل شده که پیامبر اکرم ص فرمودند:
از خداوند از فضلش درخواست کنید که همانا او دوست دارد که مورد درخواست واقع شود؛ و برترین عبادت انتظار فرج است.
مجمع البيان، ج۳، ص۶۴
عن ابن مسعود عن النبي ص قال:
سلوا الله من فضله فإنه يحب أن يسأل و أفضل العبادة انتظار الفرج.
ب. از امام باقر ع سوال میشود کدام عبادت برتر است؟
فرمودند: هیچ چیزی نزد خداوند عز و جل برتر از این نیست که مورد درخواست قرار بگیرد و از آنچه نزد اوست طلب شود؛ و هیچکس نزد خداوند مبغوضتر نیست از کسی که از عبادت خداوند تکبر میورزد و از آنچه نزد اوست درخواست نمیکند.
الكافي، ج۲، ص۴۶۶
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ ابْنِ مَحْبُوبٍ جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَيُّ الْعِبَادَةِ أَفْضَلُ؟
فَقَالَ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يُسْئَلَ وَ يُطْلَبَ مِمَّا عِنْدَهُ وَ مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا يَسْأَلُ مَا عِنْدَهُ.
ج. میسر بن عبدالعزیز میگوید: امام صادق ع به من فرمود:
میسر! دعا کن! و نگو کار تمام شده است؛ همانا نزد خداوند جایگاهی است که جز با درخواست بدان نائل نتوان شد؛ و اگر بندهای دهانش را ببندد و چیزی درخواست نکند، چیزی به او داده نخواهد شد؛ پس درخواست کن تا به تو داده شود.
میسر! دری نیست که کوبیده شود مگر اینکه برای وی در را باز کنند!
الكافي، ج۲، ص۴۶۶
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ لِي:
يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ! إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ. وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ. يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِه.
د. از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که از خداوند از فضلش درخواست نکند قطعا فقیر شده است.
الكافي، ج۲، ص۴۶۷؛ الإختصاص، (للمفید)، ص۲۲۳
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْخَشَّابِ عَنِ ابْنِ بَقَّاحٍ عَنْ مُعَاذٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ لَمْ يَسْأَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدِ افْتَقَرَ.
ه. از امام صادق ع روایت شده است:
همانا خداوند عز و جل خوش ندارد اصرار مردم نزد همدیگر در درخواستها و گدایی کردنهایشان را؛ ولی خداوند عز و جل دوست دارد که مورد درخواست قرار گیرد و از او از آنچه نزدش است طلب شود.
الكافي، ج۲، ص۴۷۵
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ حَسَّانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الْمَسْأَلَةِ وَ أَحَبَّ ذَلِكَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ أَنْ يُسْأَلَ وَ يُطْلَبَ مَا عِنْدَهُ.
و. از پیامبر ص روایت شده است:
از دعا عاجر نشوید که همانا هیچکسی با دعا هلاک نشود؛ و هریک از شما از پروردگارش درخواست کند حتی بند کفشش را هم اگر پاره شد، از او درخواست کند «و از خداوند از فضلش درخواست کنید» که همانا او دوست دارد که مورد درخواست قرار گیرد؛ و هیچ مسلمانی نیست که برای درخواستی – که در آن تقاضای گناه ویا قطع رحم نباشد- دست به دعا بردارد مگر اینکه خداوند متعال یکی از این سه را به او بدهد: یا در اجابت درخواستش تعجیل کند؛ یا آن را برای آخرتش ذخیره فرماید؛ و یا اینکه به خاطر آن دعا از شری نظیر آن وی را حفظ نماید.
گفتند: یا رسول الله! پس خیلی چیز زیاد به دست میاوریم! [یا: پس خیلی چنین کنیم!]
فرمود: (فضل) خدا هنوز بیشتر است [یا: خداوند بیشتر چنین کند.]
الدعوات (للراوندي)، ص۱۹
قَالَ النبی ص لَا تَعْجِزُوا عَنِ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ لَمْ يَهْلِكْ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ وَ لْيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَتَّى يَسْأَلَهُ شِسْعَ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فَإِنَّهُ يُحِبُّ أَنْ يُسْأَلَ وَ مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو بِدَعْوَةٍ لَيْسَ فِيهَا إِثْمٌ وَ لَا قَطِيعَةُ رَحِمٍ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا إِحْدَى ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ إِمَّا أَنْ يَدَّخِرَهَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ يَكُفَّ عَنْهُ مِنَ الشَّرِّ مِثْلَهَا قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَنْ نُكْثِرُ قَالَ اللَّهُ أَكْثَرُ.
۴) از رسول الله ص روایت شده است:
همانا خداوند تبارک و تعالی چیزی را برای خودش دوست داشت و برای مخلوقاتش آن را ناخوش داشت؛ ناخوش داشت برای مخلوقاتش که [از همدیگر] درخواست [گدایی] کردن را؛ و دوست داشت که خودش مورد درخواست قرار گیرد؛ و چیزی نزد خداوند دوستداشتنیتر نیست از اینکه مورد درخواست قرار گیرد؛ پس هیچیک از شما خجالت نکشد از اینکه از خداوند از فضلش درخواست کند، ولو در حد بند کفشی.
الكافي، ج۴، ص۲۰؛ من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۷۰
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَبَّ شَيْئاً لِنَفْسِهِ وَ أَبْغَضَهُ لِخَلْقِهِ أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ وَ أَحَبَ لِنَفْسِهِ أَنْ يُسْأَلَ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ فَلَا يَسْتَحْيِي أَحَدُكُمْ أَنْ يَسْأَلَ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ وَ لَوْ بِشِسْعِ نَعْلٍ.
۵) الف. معاویه بن عمار میگوید:
از امام صادق ع درخواست کردم دعایی برای روزی به من یاد بدهد. دعایی یادم دادم که چیزی که در جلب روزی از آن بهتر باشد ندیدم. فرمودند:
بگو: خدایا روزیم بده از فضل گسترده و حلال و پاکیزهات روزیای گشترده و حلال و پاکیزه، که مایه بلاغ در دنیا و آخرت باشد، همین طور پیاپی نازل شود، لذیذ و گوارا و بدون هیچ گونه دردسری و نه منتی از جانب احدی از خلایق؛ مگر از جانب گستره فضب گسترده تو؛ که همانا خودت فرمودی «و از خداوند از فضلش درخواست کنید» پس، از فضل تو درخواست میکنم و از عطایای تو میخواهم و از دست پُرِ تو طلب میکنم.
الكافي، ج۲، ص۵۵۱
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَنْ يُعَلِّمَنِي دُعَاءً لِلرِّزْقِ.
فَعَلَّمَنِي دُعَاءً مَا رَأَيْتُ أَجْلَبَ مِنْهُ لِلرِّزْقِ قَالَ:
قُلِ: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ الْحَلَالِ الطَّيِّبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلَالًا طَيِّباً بَلَاغاً لِلدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِيئاً مَرِيئاً مِنْ غَيْرِ كَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدِ خَلْقِكَ إِلَّا سَعَةً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ قُلْتَ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ عَطِيَّتِكَ أَسْأَلُ وَ مِنْ يَدِكَ الْمَلْأَى أَسْأَلُ.
ب. در فرازی از دعای امام سجاد در سحرهای ماه رمضان که به دعای ابوحمزه ثمالی معروف است آمده است:
خدایا تو خودت گفتی و سخن تو حق است و وعدهات راست: «و از خداوند از فضلش درخواست کنید» «همانا خداوند به شما مهربان است». و از خصلتهای تو این نیست – ای سرور من – که به درخواست کردن دستور دهی، و در عین حال از عطا کردن خودداری کنی؛ و تو کسی هستی که با عطاهایت همواره بر ساکنان ممکلتت منت میگذاری و با عطف توجه مهربانانهات بدانان روی میکنی! خدایا! در کوچکی مرا در نعمت و احسانت پروراندی و در بزرگی اسمم را بلندآوازه کردی؛ پس ای کسی که مرا در دنیا با احسان و تفضل و نعمتهایش پروراند و در آخرت مرا به عفو و کرمش حواله داد …
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۵۸۱؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۶۸
رَوَى أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ ص يُصَلِّي عَامَّةَ اللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِذَا كَانَ السَّحَرُ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ: إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ …
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُكَ حَقٌّ وَ وَعْدُكَ صِدْقٌ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» «إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» وَ لَيْسَ مِنْ صِفَاتك يَا سَيِّدِي أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَ الْعَائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِكَ إِلَهِي رَبَّيْتَنِي فِي نِعَمِكَ وَ إِحْسَانِكَ صَغِيراً وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِي كَبِيراً فَيَا مَنْ رَبَّانِي فِي الدُّنْيَا بِإِحْسَانِهِ وَ تَفَضُّلِهِ وَ نِعَمِهِ وَ أَشَارَ لِي فِي الْآخِرَةِ إِلَى عَفْوِهِ وَ كَرَمِه …
ج. از امام صادق ع دعایی برای شب نیمه شعبان روایت شده است بدین بیان:
خدایا تویی زنده و قوامبخش، برتر و عظیم، آفریننده و روزی دهنده، زنده کننده و میراننده، اول و آغازگر، جلال و فضل برای توست؛ و حمد و منت هم تو را سزاست؛ جود و کرم از توست و امر و شکر هم برای تو، تو تنهایی و شریکی نداری!
ای تک و تنها و ای بینیاز، ای کسی که نه میزاید و نه زاده شده و نه هیچکس همتای اوست؛ بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرست و مرا ببخش و مورد رحمت قرار بده و آنچه را برایم ضرورت دارد کفایت فرما، و بدهیام را ادا کن، و در روزیام وسعت بده؛ که همانا تو در این شب هر امر حکیمانهای را جدا می کنی، و هرکس از خلایقت را که بخواهی روزی میدهی؛ پس مرا روزی بده که تو بهترین روزیدهندگانی؛ که همانا خودت فرمودی و تو بهترین گوینده و سخنگویی: «و از خداوند از فضلش درخواست کنید» پس، تنها از فضل تو درخواست میکنم و تنها تو را قصد کردم و به فرزند پیامبرت اعتماد نمودم و به تو امید بستم؛ پس بر من رحم کن که تو رحمکنندهترین رحمکندگانی.
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۸۴۳-۸۴۴؛ المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص۴۱۱-۴۱۲
وَ رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيُّ قَالَ: عَلَّمَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ دُعَاءً أَدْعُو بِهِ لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ وَ هُوَ:
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ، الْخَالِقُ الرَّازِقُ، الْمُحْيِي الْمُمِيتُ، الْبَدِيءُ الْبَدِيعُ، لَكَ الْجَلَالُ وَ لَكَ الْفَضْلُ، وَ لَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الْمَنُّ، وَ لَكَ الْجُودُ وَ لَكَ الْكَرَمُ، وَ لَكَ الْمَجْدُ، وَ لَكَ الْأَمْرُ وَ لَكَ الشُّكْرُ، وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ.
يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ، يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي، وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي، وَ اقْضِ دَيْنِي، وَ وَسِّعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِي، فَإِنَّكَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ كُلَّ أَمْرٍ حَكِيمٍ تَفْرُقُ، وَ مَنْ تَشَاءُ مِنْ خَلْقِكَ تَرْزُقُ، فَارْزُقْنِي وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ. فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ أَنْتَ خَيْرُ الْقَائِلِينَ النَّاطِقِينَ: «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»، فَمِنْ فَضْلِكَ أَسْأَلُ، وَ إِيَّاكَ قَصَدْتُ، وَ ابْنَ نَبِيِّكَ اعْتَمَدْتُ، وَ لَكَ رَجَوْتُ، فَارْحَمْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.[۱۰]
۶) از امام باقر ع و امام صادق ع روایت شده است که درباره این سخن خداوند که میفرماید «آن فضل خداست که به هرکس [از بندگانش] که بخواهد میدهد» (مائده/۵۴ و حدید/۲۱؛ جمعه/۴) و نیز اینکه میفرماید «آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید» (نساء/۳۲) فرمودندکاین دو آیه درباره آنها [= اهل بیت پیامبر ص] نازل شد.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص۹۹
الْبَاقِرُ وَ الصَّادِقُ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ» مِنْ عِبَادِهِ، وَ فِي قَوْلِهِ «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ» إِنَّهُمَا نَزَلَا فِيهِمْ.[۱۱]
تدبر
۱) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیماً»
درباره ارتباط این آیه با آیات قبل (که نهی از خوردن اموال به باطل و به هلاکت انداختن بود) چند تحلیل وجود دارد:
الف. خداوند ابتدا از خوردن اموال به باطل و قتل نهی کرد، سپس در این آیه کاری که رعایت این دستورات را برای انسان آسان میکند برشمرد و آن این است که هرکس بدانچه خداوند به او داده راضی باشد و برتریهای دیگران را آرزو نکند؛ که اگر چنین شد دیگر به سراغ ظلم به جان و مال دیگران نخواهد رفت. (قفال، به نقل از مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج۱۰، ص۶۴)
ب. ابتدا اعمال جوارحی را ذکر کرد تا ظاهر انسان از گناه پاک شود سپس سراغ اعمال جوانحی و قلبی (حسد و آرزو کردن وضعیت دیگران) رفت تا باطن انسان از اخلاق ناپسد پاک گردد. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۴)
ج. در اسلام مسائل اقتصادى و اخلاقى بهم آميخته است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۹)
د. …
۲) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیماً»
خداوند انسانهای متعددی آفریده است؛ و تعدد امکان ندارد مگر اینکه تفاوتی در کار باشد؛ و همین که دو موجود متفاوت و غیر از همدیگر باشند بدان معناست که یکی چیزی دارد که دیگری ندارد و البته در بسیاری از موارد دومی هم چیزی دارد که اولی ندارد. کسی که عاقل باشد و این واقعیت را بفهمد که لازمه آفرینش موجودات متعدد، تفاوت در داراییهای آنان است، هیچگاه درصدد نمیآید که آنچه مایه برتری تکوینی دیگری بر اوست را طلب کند.
در مورد زنان و مردان نیز چنین است: خداوند زنان و مردان را متفاوت آفریده؛ یعنی آنان را از جهات گوناگون بر همدیگر برتری داده است: در مردها یک ظرفیتها و امکاناتی را نهاده که در زنان نیست و بالعکس.
اما این به معنای آن نیست که به لحاظ ارزشی یکی از این دو را بر دیگری برتری داده است: نصیب هریک از زنان و مردان، آن چیزی است که با کار و تلاش خود بدان میرسند.
البته هر انسانی میتواند از خداوند افزایش طرفیت و امکانات بخواهد؛ یعنی میتواند حتی به خداوند امید ببندند که مازاد بر تلاششان و از فضلش بدانها بدهد؛ اما آنچه مهم است این است که مستقیما از فضل خدا طلب کنند، نه اینکه چشم طمع به فضل و برتریای که خداوند به دیگری داده است بدوزند؛ چرا که خداوند به هر چیزی داناست و در این تفاوتهایی که بین انسانها قرار داده حکمتی را تعقیب میکند؛ و قرار نیست که به دلخواه ما نظام عالم را به هم بزند؛ بله، فضل او زیاد است و اگر از فضل او، نه صرف برتریای که به دیگری داده، بخواهید به شما از فضلش میدهد.
نکته تخصصی انسانشناسی: فمینیسم و «تفکیک جنس از جنسیت»
خداوند زن و مرد را از جهات متعددی متفاوت آفریده است، هم از جهات بیولوژیک و زیستشناسی و هم از جهات روانشناختی و جامعهشناختی و نفشآفرینی هریک در نظام خانواده.
با این حال از سال ۱۹۷۹ روانشناس اجتماعی فمینیست، خانم رودا انگر اول بار به تفکیک جنس (sex) از جنسیت (gender) اقدام کرد و به کوشش جریان فمیسنیم امروزه برای بسیاری از افراد گمان میکنند که زن و مرد علیرغم داشتن تفاوتهای بیولوژیک (که به جنس آنها مربوط میشود) طبیعتا و ذاتا اقتضای هیچ تفاوت جنسیتی را ندارند و هر تفاوت جنسیتی (فرهنگی- اجتماعی) که بین زن و مرد پیدا میشود برساخته جوامع و محیط است.
با این حال، با پیشرفتهای علمی در قرن بیست و یکم، بویژه در زمینه علوم شناختی، وجود تفاوتهای واقعی غیربیولوژیک بین زن و مرد دوباره به طور جدی مطرح شد چنانکه شاهد شکلگیری موجی از فمیسنیتهای سابق هستیم که به خاطر توجه به همین تفاوتها، با تاکید شدید بر احیای خانواده سنتی برای شکوفایی زنانگی، منتقد شدید فمینیسم شدند، و به تدریج جریان فمینیسم خانوادهگرا را به عنوان بخشی از موج سوم فمینیسم (موج پست مدرن) رقم زدند؛ و حتی برخي با نشان دادن تفاوتهاي فيزيولوژيکي بين مغز زن و مرد به اين نتيجه رسيدند که مدلهاي آموزش به زن و مرد نيز بايد متفاوت باشد و طرفدار تفکیک جنسیتی نظام آموزشی در تمام مقاطع تحصیلی شدند. (برای توضیح تفصیلی و اسناد این مدعا، ر.ک: جنسیت و دوستی (سوزنچی)، ص۴۶-۴۷ و ۶۹-۷۰) شايد سادهترين و واضحترين مصداقي كه براي اين تفاوتهاي ذاتي بتوان نشان داد، «عاطفه مادري» و «لذت مادري» است، كه هرچند مدتها به خاطر غلبه رويکردهاي فمينيستي نادیده گرفته میشد، اما امروزه دوباره مورد توجه واقع شده، و بهويژه اگر میزان و شدت آن با «عاطفه پدري» و «لذت پدري» مقايسه شود، ترديدي در تفاوت واقعي و طبیعی روحيات زن و مرد باقي نميگذارد.
آنچه در جریان فمینیسم در یک قرن گذشته رخ داد این بوده که عدهای راه احیای حقوق زنان را در این دیدند که تفاوتهای زن و مرد را انکار کنند و در واقع، آن برتریهایی که خداوند به مردان بر زنان داده بود را معیار انسانیت قلمداد کنند و همانها را برای زنان طلب کنند. در واقع آنان ناخودآگاه معیار انسان را «مرد»ها قرار دادند و خواستند که زنان را به صورت مردان بازسازی کنند؛ در حالی که خداوند در این آیه به ما تذکر میدهد که زن و مرد هر یک مدار خود و نصیب خود از تلاش خویش را دارد و هیچیک از این دو نباید دیگری را برتر مطلق ببیند و مثل دیگری بودن را طلب کند. بله، هم مردان و هم زنان میتوانند بیش از آنچه فعلا هستند باشند، و راهش این است که به وضع موجود خود بسنده نکنند و از خداوند از فضلش طلب کنند، اما این طلب فضل، نباید با معیار قرار دادن شخص دیگر باشد (یعنی هر فضل و برتریای را نگاه کنیم که آیا واقعا برای ما مفید و در راستای وجودی ما هست یا نه، و اگر چنین بود آن را طلب کنیم، نه صرفا از این جهت که چون دیگرانی هستند که از فضلی برخوردارند حتما آن فضل برای ما هم فضل و برتری میآورد.)
خداوند اگر تفاوتی بین زن و مرد قرار داده، از روی علم بوده است؛ و سابقه یک قرن اخیر تمدن غرب نشان داد که مخالفت با این تفاوتها و یکسانپنداری زن و مرد، نهتنها به احیای حقوق زنان منجر نخواهد شد، بلکه الگوی زنان را عملا مردان قرار میدهد و چون زن مرد نمیشود خروجیاش «نا-مرد» (Pseudo-man) خواهد بود، که نه زن بودن خود را حفظ کرده و نه واقعا مرد شده است.
(این مطلب را به تفصیل در سخنرانی «زن به مثابه نا-مرد» توضیح دادهام:
http://www.souzanchi.ir/the-redefinition-of-womens-identity-in-islam-and-feminism/
۳) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ»
درباره اینکه مقصود از «آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید» چیست، دیدگاههای متعددی ابراز شده است (با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا همگی ممکن است منظور بوده باشد):
الف. هیچکس اموال، نعمتها، همسر و سایر چیزهایی که خداوند به دیگران داده را طلب نکند. (ابنعباس، به نقل از مجمعالبیان، ج۳، ص۶۴؛ و حدیث۱)
ب. این گونه نباشد که مردان آرزو کنند که ای کاش زن بودند ویا آنچه به زنان داده شده به آنها داده میشد، یا زنان آرزو کنند ای کاش مرد بودند و یا آنچه به مردان داده شده، به آنها داده میشود زیرا خداوند به مصلحت هرکس آگاهتر است. (بلخی، به نقل از مجمعالبیان، ج۳، ص۶۴؛ و نیز: فقه القرآن، ج۲، ص۳۴۴)
ج. چنین نباشد که مرد یا زن حقوق شرعیای که خداوند به نفع دیگری (مثلا بیشتر بودن سهمالارث و امکان تعدد زوجات برای مرد یا حق مهریه و نفقه برای زن) قرار داده را طلب کنند. (المیزان، ج۴، ص۳۳۶)
د. چشمتان به داشتههای دیگران نباشد و مقیاستان برای تلاش و به دست آوردن اموال و …، آنچه دیگران دارند، نباشد.
ه. خوشبختی برای آدمی در سه مرتبه قابل ذکر است: مرتبه نفسانی (که یا مربوط به قوه نظری است مانند خوش استعدادی و خوش فکری و زیرکی و بیشتر از دیگران دانستنِ و یا مربوط به قوه عملی مانند عفت و شجاعت و حکمت عملی که جامع این سه عدالت است) مرتبه بدنی (مانند زیبایی و سلامت و عمر طولانی و …) و خوشبختیهای ناشی از امور بیرون از انسان (مانند کثرت اولاد صالح و دوستان و ثروت و ریاست و شهرت و محبوبیت و …) برتریهای انسانها نهایتا به این سه قسم برمیگردد که مشاهده برتری دیگران در هریک از اینها ممکن است محل آرزوی انسان قرار گیرد. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۴)
و …
۴) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ»
به دادههاى الهى راضى باشيم و حسودانه، آرزوى برتريهاى ديگران را نداشته باشيم. (تفسير نور، ج۲، ص۲۷۹)
۵) «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»
مقصود از این تعبیر، میتواند ناظر به بهره دنیوی باشد یا اخروی یا هردو؛ که هریک به نوبه خود میتواند اقسامی داشته باشد:
الف. بهره اخروی:
الف.۱. هریک از زن و مرد ثواب و عقاب اعمالش را بر حسب آنچه از وظایف بر دوش اوست، دریافت میکند، پس خلاف این تدبیر را آرزو نکنید. (قتاده، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۶۴؛ و مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
الف.۲. مردان با انجام وظایفشان در قبال زنان بهره و ثواب خود را میبرند و زنان هم با ادای وظایفشان در قبال مردان. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
الف.۳. هرکسی به اندازه آنچه از طاعات کسب کرده ثواب میبرد، پس سزاوار نیست که با حسد به دیگران همان بهره خود را ضایع کند؛ یعنی تقدیر کلام این است که چنین نباش که آرزوی بهره دیگران را داشته باشی و دارایی خودت را ضایع کنی. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
الف.۴. …
ب. بهره دنیوی:
ب.۱. هریک از زن و مرد بهره و نصیب خودش را از آنچه در دنیا کسب میکند (از تجارت و زراعت و سایر انواع کسب و کار) خواهد داشت پس سزاوار است که هرکس به سهم خود و آنچه خداوند برای او قرار داده، راضی باشد. (مجمع البيان، ج۳، ص۶۴؛ مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
ب.۲. این ناظر به ارث است، (ابن عباس، به نقل از مجمع البيان، ج۳، ص۶۴) که در همین زمینه سه تحلیل ارائه شده است:
– هریک از زن و مرد سهمش از ارث را بر اساس آنچه خداوند تقسیم کرده دریافت میکند؛ که در این حالت، اکتساب به معنای رسیدن و احراز کردن است. (مجمع البيان، ج۳، ص۶۴؛ مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
– اهل جاهلیت ارث بردن زنان را قبول نداشتند و خداوند این را باطل کرد و فرمود هرکس ارث و سهم خود را میبرد. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
– این آیه نه ناظر به تقابل، بلکه بیان حق هریک از زن و مرد (به عنوان انسان) در اموالی است که از او برجای میماند. یعنی هر انسانی، چه زن باشد چه مرد، حق دارد در یک سوم اموالی که در زندگی دنیا به دست آورده وصیت کند و وارثان باید این سهم وصیتکننده را برای او به رسمیت بشناسند و در راهی که او خواسته آن مقدار از اموال وی را خرج کنند. (فقه القرآن، ج۲، ص۳۲۱)
ب.۳. این آیه دلالت بر استقلال مالی هریک از زن و مرد دارد: یعنی هم مردان و هم زنان، اگر کسب و کاری انجام دهند، خودشان از آن نصیب میبرند و این گونه نیست که کسی کسب و کاری انجام دهد ولی از آن نصیبی نداشته باشد.
نکته تاریخی: حق مالکیت زنان در غرب و اسلام
استقلال مالی زنان و حق مالکیت آنان را که کشورهای غربی در قرن ۱۹ (ظاهرا اول بار در بریتانیا در سال ۱۸۸۲) و بعد از انقلاب صنعتی و برای استفاده از نیروی کار ارزان زنان برای زنان به رسمیت شناختند، اسلام ۱۴۰۰ سال قبل، و نه برای بهرهکشی از زنان، بلکه در راستای عدالتی که در میان همه انسانها، از جمله بین زنان و مردان باید برقرار باشد، به رسمیت شناخت.
ب.۴. …
ج. با توجه به اینکه کلمه نصیب عام است میتواند شامل تمام مصادیق فوق (اعم از بهرههای دنیوی یا اخروی) بشود. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۶)
۶) «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»
انسان، تنها مالك بخشى از دست رنج خود است. بخش ديگر سهم فقرا و حكومت اسلامى است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۸۰)
نکته تفسیری
این برداشت مبتنی بر این است که حرف «مِن» من تبعیضیه باشد، و مفهوم مخالف را هم بپذیریم؛ آنگاه تعبیر «نصیب من ما کسبوا: بهرهای از آنچه کسب کردهاند» دلالت دارد که چه زن و چه مرد، صاحب تمام آنچه خودش به دست آورده نیست؛ بلکه صرفا بهرهای از آنچه به دست آورده از آن اوست.
بحث تخصصی اقتصادی: فلسفه واجبات مالی
در واقع، چهبسا این آیه به نحو غیرمستقیم اشاره دارد به فلسفه برخی از واجبات مالی که بهنوعی حق الله محسوب میشود (مانند خمس و زکات)؛ و میفرماید که گمان نکنید چون با زحمت خودتان مالی به دست آوردید تمام آن کاملا در اختیار شماست و اگر واجبات مالیای بر دوش شما نهاده شده شما بر خدا منت دارید! چرا که در آنچه انسان کسب میکند علاوه بر اینکه هزاران عوامل طبیعی و … در کارند که اگر آنها نباشند ذرهای از تلاش انسان به ثمر نمیرسد، خود فکر و قدرت وی بر انجام کار نیز از افاضه الهی است.
۷) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»
به جاى تمنّاى آنچه ديگران دارند، در پى كسب و تلاش باشيم. (تفسير نور، ج۲، ص۲۸۰)
۸) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ … وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ؛ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیماً»
غالبا چنین است که هر فضلی که میخواهیم درخواست، ابتدا آن فضل را در دیگران دیده و به فضل بودن آن پی بردهایم و سپس آن را درخواست میکنیم. به تعبیر دیگر، همین که بخواهیم از خداوند فضلی را درخواست کردیم، عموما فضلی که به کسی دیگر داده را تمنا کردهایم. پس چه معنی دارد که ابتدا میفرماید «آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید» سپس میفرماید «از خداوند از فضلش درخواست کنید»؟
الف. مقصود این است که به جاى چشمداشت به داشتههاى ديگران، به فضل و لطف خدا چشم داشته باشيد. (تفسير نور، ج۲، ص۲۸۰)
نکته اخلاقی
در واقع، اگر انسان میخواهد از فضل خداوند طلب کند، مقیاسش دارایی دیگران نباشد، و چشمش به دنبال داشتههای دیگران نباشد، بلکه از خود خداوند و مستقیما از فضل او درخواست کند؛ زیرا فضل به دست خداست، و اوست که به هر صاحب فضلی فضلش را عطا کرده و میکند: «يُؤْتِ كُلَّ ذي فَضْلٍ فَضْلَه» (هود/۳). زیرا خداوند برتریهایی که به برخی افراد داده و به دیگران نداده، کاملا بر اساس علم و حکمتش بوده است. (المیزان، ج۴، ص۳۳۸)
ب. منظور این است که به خصلتها جهت صحيح بدهيم. آرزو در انسان هست، امّا جهت اين آرزو را درخواست نعمت از خدا قرار دهيم، نه سلب نعمت از ديگران. (تفسير نور، ج۲، ص۲۸۰)
ج. چهبسا این تمنی مذموم، تمنای از دیگران باشد؛ و در مقابل، آن درخواست ممدوح، درخواست از خود خداست؛ یعنی از افراد آنچه خداوند بدان وسیله آنان را برتری داده، طلب نکنید؛ بلکه از خود خداوند طلب کنید.
د. …
۹) «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»
هم كار (اکتسبوا)، هم دعا (اسئلوا الله). (تفسير نور، ج۲، ص۲۸۰)
۱۰) «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»
چرا نفرمود «وَ سْئَلُوا اللَّهَ فَضْلَهُ: از خداوند فضل او را درخواست کنید» و فرمود: از خداوند از فضلش درخواست کنید»؟
الف. این تعبیر مستلزم ابهام در فضل مورد درخواست میشود و این دو خاصیت دارد:
الف.۱. تعلیم به ادب دعا و درخواست از خداوند است، زیرا انسان به نفع و ضرر واقعی خویش آگاه نیست، و چه بسیار دیدهایم که کسی مال و فرزند و … را دائما درخواست میکرده اما همانها نهایتا وبال گردنش شدند؛ پس در عین حال که فضل خدا را طلب میکند، مصداقش را مبهم میگذارد که خود خداوند آنچه به صلاحش است به وی دهد. (الميزان، ج۴، ص۳۳۸)
الف.۲. آنچه مورد درخواست است چیزی نباشد برخلاف حکمت الهی در این تفاضلی که خداوند بر حسب تکوین یا تشریع مقرر فرموده است؛ و به نحوی اشاره است به فراز قبلی که گفت فضلی را که خداوند به دیگران داده آرزو نکنید. (الميزان، ج۴، ص۳۳۹)
ب. …
۱۱) «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیماً»
با توجه به اینکه «علیم بودن خداوند» در پایان آیه را ناظر به کدام فراز آیه در نظر بگیریم معانی متعددی قابل برداشت است که همگی میتواند مد نظر بوده باشد:
الف. ناظر به فراز اول: «وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ»
الف.۱. خداوند نه فقط به ظاهر، بلکه به باطن شما عالم است؛ پس داشتههای دیگران را آرزو مکنید که اگر به داشتههای دیگران حسد بورزید، جز گناه برای خود به دست نیاوردهاید. (مجمعالبیان، ج۳، ص۶۴)
الف.۲. اگر خداوند، چيزى به كسى داد يا از او گرفت، حكيمانه و آگاهانه است. در واقع، ايمان به علم خداوند سبب بازداشتن انسان از طمع و چشم داشت [به داشتههای دیگران] است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۸۰)
الف.۳. …
ب. ناظر به «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»
ب.۱. اینکه خداوند مقدر فرموده که هرکس از کسب و کار خود سهم ببرد (از جمله اینکه حق مالکیت زنان را به رسمیت شناخته) بر اساس علمش بوده است؛ لذاست که به رسمیت شناختن این استقلال – برخلاف آنچه در غرب رخ داد – از باب مطامع سرمایهداران و همراه با تخریب روابط زن و شوهر و نهاد خانواده نبود. (توضیح در تدبر۵، فقرهی ب.۳)
ب.۲. اگر خداوند برای هرکس وظایف مالی تعیین کرد (یعنی هرکس از بخشی، و نه از همه آنچه به دست آورده سهم دارد) (تدبر۶) بر اساس علم خداوند بوده است.
ب.۳. …
ج. ناظر به عبارت «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»
ج.۱. اگر فضل میخواهید طلب کنید، از خود خداوند طلب کنید نه بر اساس داشتههای دیگران؛ زیرا با توجه به تفاوت انسانها شما آگاه نیستید که آنچه دیگری دارد واقعا برای شما هم خوب است یا خیر.
ج.۲. ناظر به ابهامی که در تعبیر «من فضله» وجود دارد (توضیح در تدبر۱۰.الف) یعنی وقتی خداوند به مصلحت درخواست کننده آگاهتر از خود اوست پس سزاار است که درخواست کننده به طور کلی تقاضای فضل خدا کند و معین نکند. (مفاتيح الغيب، ج۱۰، ص۶۷)
ج.۳. …
[۱] . قرأ ابن كثير و الكسائي «و سلوا الله» بغير همز و كذلك كل ما كان أمرا للمواجه في كل القرآن و الباقون بالهمز و لم يختلفوا في «وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا» أنه مهموز. الحجة: قال أبو علي الهمز و ترك الهمز حسنان فلو خفف الهمزة في قوله «وَ لْيَسْئَلُوا» لكان أيضا حسنا.
[۲] . قرأ ابن كثير والكسائي وخلف وسهل وإسماعيل وابن محيصن وأبان، وأبو جعفر وشيبة في رواية عنهما «وسَلُوا» بحذف الهمزة، وإلقاء حركتها على السين، وذلك إذا كان أمرا للمخاطب وقبل السين واو أو فاء. وقراءة حمزة في الوقف بنقل حركة الهمزة أيضا كقراءة ابن كثير ومن معه. وروي وجه آخر وهو التسهيل بين بين، وهو ضعيف. وحذف الهمزة في «سل» لغة الحجاز ، وإثباتها لغة لبعض تميم. و روى اليزيدي عن أبي عمرو أن لغة قريش «سَل» ، فإذا أدخلوا الواو والفاء همزوا. وقرأ أبو عمرو ونافع وابن عامر وعاصم وحمزة وأبو جعفر ويعقوب «واسألوا» بالهمز.
[۳] . قيل جاءت وافدة النساء إلى رسول الله (ص) فقالت يا رسول الله أ ليس الله رب الرجال و النساء و أنت رسول الله إليهم جميعا فما بالنا يذكر الله الرجال و لا يذكرنا نخشى أن لا يكون فينا خير و لا لله فينا حاجة فنزلت هذه الآية. این نقل فقط در مجمع البیان آمده است؛ اما دو مورد دیگر در ساباب النزول هم آمده است.
[۴] . أخبرنا إسماعيل بن أبي القاسم الصّوفي، أخبرنا إسماعيل بن نجيد، حدَّثنا جعفر بن محمد بن سوَّار، أخبرنا قُتَيْبَة، حدَّثنا سفيان بن عُيَيْنَةَ، عن ابن أبي نُجَيح، عن مجاهد، قال: قالت أم سلمة: يا رسول اللَّه، يغزو الرجال و لا نغزو، و إنما لنا نصف الميراث. فأنزل اللَّه تعالى: وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ.
[۵] . أخبرنا محمد بن عبد العزيز: أن محمد بن الحسين أخبرهم عن محمد بن يحيى بن يزيد، أخبرنا إسحاق بن إبراهيم، أخبرنا عَتَّابُ بن بَشِير، عن خُصيف، عن عكرمة: أن النساء سألن الجهاد فقلن: وَدِدْنَا أن اللَّه جعل لنا الغزو فنصيب من الأجر ما يصيب الرجال. فأنزل اللَّه تعالى: وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ.
[۶] . این فراز در مجمع البیان نیامده است.
[۷] . و قال قتادة و السدي: لما نزل قوله تعالى: لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ قال الرجال: إنا لنرجو أن نُفَضِّل على النساء بحسناتنا في الآخرة كما فضَّلنا عليهن في الميراث، فيكون أجرنا على الضعف من أجر النساء، و قالت النساء: إنا لنرجو أن يكون الوزر علينا نصف ما على الرجال في الآخرة، كما لنا الميراث على النصف من نصيبهم في الدنيا. فأنزل اللَّه تعالى: وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ.
[۸] . در همین راستا این روایت در روضة الواعظين، ج۲، ص۴۲۴ هم قابل توجه است:
وَ رَأَى مُوسَى ع رَجُلًا عِنْدَ الْعَرْشِ فَغَبَطَهُ بِمَكَانِهِ فَسَأَلَ عَنْهُ فَقَالَ كَانَ لَا يَحْسُدُ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يُقَالُ لَا رَاحَةَ لِحَسُودٍ الْحَاسِدُ طَوِيلُ الْحَسَرَاتِ.
[۹] . این دو روایت در تفسير العياشي، ج۱، ص۲۳۹ نیز در همین راستاست:
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ كَثِيرٍ، رَفَعَ الْحَدِيثَ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» قَالَ: فَقَالَ أَصْحَابُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: مَا هَذَا الْفَضْلُ؟ أيكم يسأل رسول الله ص عن ذلك قال: فقال علي بن أبي طالب ع: أنا أسأله عنه، فسأله عن ذلك الفضل ما هو فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقَهُ وَ قَسَمَ لَهُمْ أَرْزَاقَهُمْ مِنْ حِلِّهَا وَ عَرَضَ لَهُمْ بِالْحَرَامِ فَمَنِ انْتَهَكَ حَرَاماً نَقَصَ لَهُ مِنَ الْحَلَالِ بِقَدْرِ مَا انْتَهَكَ مِنَ الْحَرَامِ وَ حُوسِبَ بِهِ.
وَ عَنِ ابْنِ الْهُذَيْلِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ قَسَمَ الْأَرْزَاقَ بَيْنَ عِبَادِهِ وَ أَفْضَلَ فَضْلًا كَثِيراً لَمْ يَقْسِمْهُ بَيْنَ أَحَدٍ، قَالَ اللَّهُ: «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ».
[۱۰] . روایات فراوانی هست که در آنها از خداوند «فضل»ش طلب میشود که همه میتوانند به معنایی مصداق عمل به این آیه باشند. از باب نمونه به برخی از آنها اشاره میشود:
– عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: ادْعُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ فِي الْمَكْتُوبَةِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ يَا خَيْرَ الْمَسْئُولِينَ وَ يَا خَيْرَ الْمُعْطِينَ ارْزُقْنِي وَ ارْزُقْ عِيَالِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ فَإِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ. (الكافي، ج۲، ص۵۵۱)
– أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الْمَعِيشَةِ مَعِيشَةً أَتَقَوَّى بِهَا عَلَى جَمِيعِ حَوَائِجِي وَ أَتَوَصَّلُ بِهَا فِي الْحَيَاةِ إِلَى آخِرَتِي مِنْ غَيْرِ أَنْ تُتْرِفَنِي فِيهَا فَأَطْغَى أَوْ تَقْتُرَ بِهَا عَلَيَّ فَأَشْقَى- أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ حَلَالِ رِزْقِكَ وَ أَفِضْ عَلَيَّ مِنْ سَيْبِ فَضْلِكَ نِعْمَةً مِنْكَ سَابِغَةً وَ عَطَاءً غَيْرَ مَمْنُونٍ ثُمَّ لَا تَشْغَلْنِي عَنْ شُكْرِ نِعْمَتِكَ بِإِكْثَارٍ مِنْهَا تُلْهِينِي بَهْجَتُهُ وَ تَفْتِنِّي زَهَرَاتُ زَهْوَتِهِ وَ لَا بِإِقْلَالٍ عَلَيَّ مِنْهَا يَقْصُرُ بِعَمَلِي كَدُّهُ وَ يَمْلَأُ صَدْرِي هَمُّه … (الكافي، ج۲، ص۵۵۳)
– عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَبَّاحٍ الْحَذَّاءِ عَنِ ابْنِ الطَّيَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ كَانَ فِي يَدِي شَيْءٌ تَفَرَّقَ وَ ضِقْتُ ضَيْقاً شَدِيداً فَقَالَ لِي أَ لَكَ حَانُوتٌ فِي السُّوقِ قُلْتُ نَعَمْ وَ قَدْ تَرَكْتُهُ فَقَالَ إِذَا رَجَعْتَ إِلَى الْكُوفَةِ فَاقْعُدْ فِي حَانُوتِكَ وَ اكْنُسْهُ فَإِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَخْرُجَ إِلَى سُوقِكَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ أَوْ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ قُلْ فِي دُبُرِ صَلَاتِكَ- تَوَجَّهْتُ بِلَا حَوْلٍ مِنِّي وَ لَا قُوَّةٍ وَ لَكِنْ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ إِلَّا بِكَ فَأَنْتَ حَوْلِي وَ مِنْكَ قُوَّتِي اللَّهُمَّ فَارْزُقْنِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ رِزْقاً كَثِيراً طَيِّباً وَ أَنَا خَافِضٌ فِي عَافِيَتِكَ فَإِنَّهُ لَا يَمْلِكُهَا أَحَدٌ غَيْرُكَ قَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ وَ كُنْتُ أَخْرُجُ إِلَى دُكَّانِي حَتَّى خِفْتُ أَنْ يَأْخُذَنِي الْجَابِي بِأُجْرَةِ دُكَّانِي وَ مَا عِنْدِي شَيْءٌ قَالَ فَجَاءَ جَالِبٌ بِمَتَاعٍ فَقَالَ لِي تُكْرِينِي نِصْفَ بَيْتِكَ فَأَكْرَيْتُهُ نِصْفَ بَيْتِي بِكِرَى الْبَيْتِ كُلِّهِ قَالَ وَ عَرَضَ مَتَاعَهُ فَأُعْطِيَ بِهِ شَيْئاً لَمْ يَبِعْهُ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ لَكَ إِلَيَّ خَيْرٌ تَبِيعُنِي عِدْلًا مِنْ مَتَاعِكَ هَذَا أَبِيعُهُ وَ آخُذُ فَضْلَهُ وَ أَدْفَعُ إِلَيْكَ ثَمَنَهُ قَالَ وَ كَيْفَ لِي بِذَلِكَ قَالَ قُلْتُ وَ لَكَ اللَّهُ عَلَيَّ بِذَلِكَ قَالَ فَخُذْ عِدْلًا مِنْهَا فَأَخَذْتُهُ وَ رَقَمْتُهُ وَ جَاءَ بَرْدٌ شَدِيدٌ فَبِعْتُ الْمَتَاعَ مِنْ يَوْمِي وَ دَفَعْتُ إِلَيْهِ الثَّمَنَ وَ أَخَذْتُ الْفَضْلَ فَمَا زِلْتُ آخُذُ عِدْلًا عِدْلًا فَأَبِيعُهُ وَ آخُذُ فَضْلَهُ وَ أَرُدُّ عَلَيْهِ مِنْ رَأْسِ الْمَالِ حَتَّى رَكِبْتُ الدَّوَابَّ وَ اشْتَرَيْتُ الرَّقِيقَ وَ بَنَيْتُ الدُّورَ. (الكافي، ج۳، ص۴۷۴)
– عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ ابْنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا وَلِيدُ أَيْنَ حَانُوتُكَ مِنَ الْمَسْجِدِ فَقُلْتُ عَلَى بَابِهِ فَقَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَأْتِيَ حَانُوتَكَ فَابْدَأْ بِالْمَسْجِدِ فَصَلِّ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ أَوْ أَرْبَعاً ثُمَّ قُلْ غَدَوْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ غَدَوْتُ بِلَا حَوْلٍ مِنِّي وَ لَا قُوَّةٍ بَلْ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ يَا رَبِّ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَيَسِّرْ لِي ذَلِكَ وَ أَنَا خَافِضٌ فِي عَافِيَتِكَ. (الكافي، ج۳، ص۴۷۵)
– عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِي يَا فُلَانُ أَ مَا تَغْدُو فِي الْحَاجَةِ أَ مَا تَمُرُّ بِالْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ عِنْدَكُمْ بِالْكُوفَةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَصَلِّ فِيهِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ قُلْ فِيهِنَّ غَدَوْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ غَدَوْتُ بِغَيْرِ حَوْلٍ مِنِّي وَ لَا قُوَّةٍ وَ لَكِنْ بِحَوْلِكَ يَا رَبِّ وَ قُوَّتِكَ أَسْأَلُكَ بَرَكَةَ هَذَا الْيَوْمِ وَ بَرَكَةَ أَهْلِهِ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَرْزُقَنِي مِنْ فَضْلِكَ حَلَالًا طَيِّباً تَسُوقُهُ إِلَيَّ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ أَنَا خَافِضٌ فِي عَافِيَتِكَ. (الكافي، ج۳، ص۴۷۵)
– عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا غَدَوْتَ فِي حَاجَتِكَ بَعْدَ أَنْ تَجِبَ الصَّلَاةُ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنَ التَّشَهُّدِ قُلْتَ اللَّهُمَّ إِنِّي غَدَوْتُ أَلْتَمِسُ مِنْ فَضْلِكَ كَمَا أَمَرْتَنِي فَارْزُقْنِي رِزْقاً حَلَالًا طَيِّباً وَ أَعْطِنِي فِيمَا رَزَقْتَنِي الْعَافِيَةَ تُعِيدُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ أُخْرَاوَيْنِ فَإِذَا فَرَغْتَ مِنَ التَّشَهُّدِ قُلْتَ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ غَدَوْتُ بِغَيْرِ حَوْلٍ مِنِّي وَ لَا قُوَّةٍ وَ لَكِنْ بِحَوْلِكَ يَا رَبِّ وَ قُوَّتِكَ وَ أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بَرَكَةَ هَذَا الْيَوْمِ وَ بَرَكَةَ أَهْلِهِ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَرْزُقَنِي مِنْ فَضْلِكَ رِزْقاً وَاسِعاً طَيِّباً حَلَالًا تَسُوقُهُ إِلَيَّ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ وَ أَنَا خَافِضٌ فِي عَافِيَتِكَ تَقُولُهَا ثَلَاثاً. (الكافي، ج۳، ص۴۷۵)
[۱۱] . عبارت «فیهم» در بحار الأنوار، ج۲۴، ص۶۲ که از مناقب نقل شده به همین صورت (فِيهِمْ عَلَيْهِمْ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) است؛ اما در البرهان في تفسير القرآن، که او هم از مناقب نقل کرده، به جای ج۲، ص۷۲ «فی علیًّ ع» و در ج۵، ص۲۹۷ «فی المیرالمومنین ع» آورده است.
بازدیدها: ۶۹