ترجمه
هرکس روالش این بود که پاداش دنیا را بخواهد، پس [بداند که][۱] پاداش دنیا و آخرت [فقط] نزد خداست و خداوند شنوا و بیناست.
نکات ترجمهای و نحوی
«ثواب» از ماده «ثوب» است که این ماده دلالت بر رجوع و برگشتن به حالت اولیه و اصلی شیء میکند و ثواب عمل هم یعنی پاداشی که از عمل انسان به وی برمیگردد (مفردات ألفاظ القرآن/۱۸۰) و چون معنای رجوع در آن است فعل «ثاب» به لحاظ معنایی بسیار به فعل «تاب» نزدیک است (لسان العرب۱/ ۲۴۳). همچنین «ثیاب» (لباس) از این ریشه است و برخی وجه تسمیهاش را این دانستهاند که بارها و بارها پوشیده میشود و انسان مرتب برای استفاده، به آن رجوع میکند [یکبار مصرف نیست!] (معجم المقاييس اللغة۱/ ۳۹۵) تعبیر «ثواب» غالبا در مورد پاداشهای نیکو (نه جزای گناه) به کار برده میشود اما با تعبیر «ثیاب» (لباس) در خصوص جزای گناهکاران هم به کار رفته است (ثِيابٌ مِنْ نار، حج/۱۹)[۲] [۳]
«كانَ يُريدُ» وقتی به جای فعل مضارع، از ترکیب «کان + فعل مضارع» استفاده میشود دلالت بر استمرار و وجود یک رویه در فاعل آن کار دارد. در ترجمههای قدیمی، این عبارت به صورت «هر که باشد که خواهد» آمده است و در ترجمههای معاصر عموما به صورت مضارع ساده (میخواهد/بخواهد) ترجمه شده است.
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است که:
در میان فقیهان و حکیمان وقتی برخی برای دیگری مطلبی مینوشت [سفارشی میکرد] سه مطلب مینوشتند که اینها [بقدری خاص و مهم است که ] چهارمی ندارد:
- کسی که همتش را آخرت قرار دهد، خداوند همّ و غم او در دنیا را کفایت نماید؛
- کسی که باطنش را اصلاح کند، خدا ظاهر او را اصلاح فرماید؛
- کسی که بین خود و خدای عز و جل را اصلاح کند، خدا بین او و مردم را اصلاح فرماید.
الخصال، ج۱، ص۱۲۹ ؛ الكافي، ج۸، ص۳۰۷[۴]
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ:
كَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْحُكَمَاءُ إِذَا كَاتَبَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً كَتَبُوا ثَلَاثاً لَيْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ
مَنْ كَانَتِ الْآخِرَةُ هِمَّتَهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيَا
وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ
وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ.
۲) امام کاظم ع در ضمن روایتی طولانی به هشام بن حکم فرمودند:
… هشام! بدرستی که عاقلان در دنیا زهد ورزیدند و به آخرت متمایل شدند چرا که دانستند که دنیا طالبی است که مطلوب است؛ و آخرت طالب و مطلوب است:[۵]
کسی که آخرت را طلب کند، دنیا طالب او خواهد بود تا سهم روزیاش را بتمامه به او بدهد؛
و کسی که دنیا را طلب کند آخرت طالب او خواهد بود تا مرگ او را دریابد و دنیا و آخرتش را از بین ببرد…
الكافي، ج۱، ص۱۸؛ تحفالعقول، ص۳۸۷
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع:
….. يَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِي الدُّنْيَا وَ رَغِبُوا فِي الْآخِرَةِ لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيَا طَالِبَةٌ مَطْلُوبَةٌ وَ الْآخِرَةَ طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ فَمَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ مِنْهَا رِزْقَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَتْهُ الْآخِرَةُ فَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتَه…
۳) شخصی از رسول خدا ص سوالاتی کرد، از جمله اینکه:
پرسید: چرا دنیا را دنیا نامیدند؟
فرمود: دنیا دَنیّ [= پست] است، دونِ آخرت [= پست تر از آخرت] آفریده شده است؛ و اگر همراه [= همرتبه] آخرت آفریده شده بود، آن گونه که اهل آخرت فانی و نابود نمیشوند، اهل دنیا هم فانی و نابود نمیشدند.
پرسید: چرا قیامت را قیامت نامیدند؟
فرمود: چون در آن، خلائق برای حساب قیام میکنند [= برمیخیزند و محشور میشوند].
پرسید: چرا آخرت را آخرت نامیدند؟
فرمود: چون متأخر است و بعد از دنیا میآید، نه سالهایش قابل توصیف است و نه ایامش قابل شمارش است و نه ساکنانش میمیرند. …
علل الشرائع، ج۲، ص۴۷۰
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ يَحْيَى بْنِ ضُرَيْسٍ الْبَجَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عُمَارَةُ السَّكُونِيُّ السُّرْيَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَاصِمٍ بِقَزْوِينَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَارُونَ الْكَرْخِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَزِيدَ بْنِ سَلَّامِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ سَلَّامٍ أَنَّهُ سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ … فَأَخْبِرْنِي عَنِ الدُّنْيَا لِمَ سُمِّيَتِ الدُّنْيَا؟
قَالَ ص الدُّنْيَا دَنِيَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ الْآخِرَةِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ الْآخِرَةِ لَمْ يَفْنَ أَهْلُهَا كَمَا لَا يَفْنَى أَهْلُ الْآخِرَةِ
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنِ الْقِيَامَةِ لِمَ سُمِّيَتِ الْقِيَامَةَ قَالَ لِأَنَّ فِيهَا قِيَامَ الْخَلْقِ لِلْحِسَابِ
قَالَ فَأَخْبِرْنِي لِمَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً
قَالَ لِأَنَّهَا مُتَأَخِّرَةٌ تَجِيءُ مِنْ بَعْدِ الدُّنْيَا لَا تُوصَفُ سنيها [سِنِينُهَا] وَ لَا تُحْصَى أَيَّامُهَا وَ لَا يَمُوتُ سُكَّانُهَا …[۶]
تدبر
۱) «مَنْ كانَ يُريدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً بَصيرا»: بسیاری از ما خدا را نمیشناسیم، برای همین خودمان و عظمت خودمان را باور نداریم؛ و افق نگاهمان و خواستههایمان در حد دنیا تنزل یافته است؛ و حتی برای رسیدن به خواستههای دنیویمان هم راهش را بلد نیستیم؛ و در همین دنیا هم فقط روی اسباب ظاهری و «دودوتاچهارتا»های مادی حساب میکنیم و نهایتا وقت و سرمایه خود را محدود می بینیم، به کم راضی میشویم.
مشکل در نحوه خداشناسی ماست. اگر خدا را درست میشناختیم، میفهمیدیم که حتی اگر برای دنیا هم سراغ خدا برویم، بسیار بیشتر بهره میبردیم. در محاسبهی امکان رسیدن به خواستهها، مقیاس را خدا بگذار، نه خودت! خدا سمیع و بصیر است؛ هم خواستههای ما را میشنود و هم وضعیت و مشکلات ما را میبیند؛ خدا صریحا میفرماید: «اگر بهره دنیا را هم میخواهی بدان که بهره دنیا و آخرت دست خداست؛ و او شنوای بیناست» اما چه کسی باور میکند؟!
این آیات را میخوانیم، اما دوباره برای مشکلاتمان، اگر سراغ خدا برویم، به عنوان آخرین گزینه است و تنها زمانی است که همه راهها رفته و به بنبست خوردهایم.
میشود از همان ابتدا سراغ خدا رفت!
۲) «مَنْ كانَ يُريدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ …» بسیاری گمان میکنند که یا باید دنیا را داشت و یا آخرت را؛ و بین دنیا و آخرت نمیتوان جمع کرد.
این منطق کسانی است که دنبال دنیا هستند وگرنه خداوند به صراحت میگوید: اگر سراغ خدا بروی، هم دنیا را میتوانی داشته باشی و هم آخرت را. (توضیح مطلب: مطهری، سیری در نهجالبلاغه/۲۹۴-۳۰۳)
به قول ملای رومی:
صید دین کن تا رسد اندر تَبَع
حُسن و مال و جاه و بختِ مُنتَفع
آخرت، قطّار اُشتر دان به مِلک
در تبَع دنیاشْ همچون پشم و پِشک
پشم بگزینی، شتر نَبْوَد تو را
ور بُوَد اشتر، چه قیمت پشم را
http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar4/sh120/
میگویند پس چرا اولیاءالله، از دنیا بیبهرهاند؟ پاسخش این است که اولیاء الله به دنیا اعتنایی ندارند، که دنیا ندارند. بیبهره بودن آنها از دنیا، ناشی از بیرغبتی آنها به دنیاست، نه ناشی از ناتوانی آنها از کسب دنیا؛ و شاهدش هم کراماتی است که از آنها دیده ویا شنیده میشود، که نشان میدهد اگر بخواهند، همه چیز دارند.
مانند این است که به شخصی یک دسته چک که حداقل مبالغی که در آن میتواند بنویسد میلیاردی باشد، هدیه کنند و بعد بچهای چون می بیند که او هیچ برای خودش پفک نمیخرد، او را بیبهره از لذتها گمان میکند.
دیوانه کنی هردو جهانش بخشی
دیوانهی تو هر دو جهان را چه کند
۳) «مَنْ كانَ يُريدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»
از علامه طباطبایی نقل شده است: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب میشدم؛ تا یک روز در مدرسهای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور میکردند، چون به من رسید دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان؛ و آخرت میخواهی نماز شب بخوان!» (اسوه عارفان، ص۷۲)
[۱] . [از خدا بخواهد، که] (الهی قمشهای)
[۲] . برخی تذکر دادهاند که بر وزن تفعیل (تثویب) در مورد گناهان به کار رفته (مطففین/۳۶) است (مفردات/۱۸۰) اما به نظر میرسد که این هم به همان معنای «لبس الثیاب» باشد که در آیه ۱۹ حج آمده بود.
[۳] . تقاوت ثواب با عوض و اجر به نقل از الفروق في اللغة، ص۲۳۲
الفرق بين الثواب و العوض:
أن العوض يكون على فعل العوض، و الثواب لا يكون على فعل المثيب و أصله المرجوع و هو ما يرجع اليه العامل، و الثواب من الله تعالى نعيم يقع على وجه الاجلال و ليس كذلك العوض لانه يستحق بالالم فقط و هو مثامنة من غير تعظيم فالثواب يقع على جهة المكافأة على الحقوق و العوض يقع على جهة المثامنة في البيوع.
الفرق بين الثواب و الأجر:
أن الاجر يكون قبل الفعل المأجور عليه و الشاهد أنك تقول ما أعمل حتى آخذ أجري و لا تقول لا أعمل «۱» حتى آخذ ثوابي لأن الثواب لا يكون الا بعد العمل على ما ذكرنا هذا على أن الأجر لا يستحق له الا بعد العمل كالثواب الا أن الاستعمال يجري بما ذكرناه و أيضا فان الثواب قد شهر في الجزاء على الحسنات، و الأجر يقال في هذا المعنى و يقال على معنى الأجرة التي هي من طريق المثامنة بأدنى الاثمان و فيها معنى المعاوضة بالانتفاع.
[۴] عبارت حدیث در کافی چنین است:
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ إِذَا كَتَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ كَتَبُوا بِثَلَاثَةٍ لَيْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ كَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس
[۵] . طالب: طلب کننده، خواهان؛ مطلوب: مورد طلب واقع شده، خواسته؛ ضمنا در متن تحف العقول در خصوص دنیا هم همانند آخرت نوشته شده «أَنَّ الدُّنْيَا طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَة»
[۶] . قریب به این مضمون چنین سوالی از امیرالمومنین ع هم شده است:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ قَالَ: أَتَى عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَهُودِيٌّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ أَنْتَ أَخْبَرْتَنِي بِهَا أَسْلَمْتُ قَالَ عَلِيٌّ ع سَلْنِي يَا يَهُودِيُّ عَمَّا بَدَا لَكَ فَإِنَّكَ لَا تُصِيبُ أَحَداً أَعْلَمَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ لَهُ الْيَهُودِيُّ أَخْبِرْنِي… وَ لِمَ سُمِّيَتِ الدُّنْيَا دُنْيَا وَ لِمَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً… فَقَالَ ع أَمَّا … ِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتِ الدُّنْيَا دُنْيَا لِأَنَّهَا أَدْنَى مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ سُمِّيَتِ الْآخِرَةُ آخِرَةً لِأَنَّ فِيهَا الْجَزَاءَ وَ الثَّوَاب …
علل الشرائع، ج۱، ص۲
بازدیدها: ۲۲