ترجمه
بیقین، کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا رضایت دادند و بدان اطمینان کردند و کسانی که ایشان از آیات ما غافلند، …
نکات ترجمهای و نحوی
«لِقاءَ» از ماده «لقی» میباشد[۱] که به معنای مواجهه و مقابل هم قرار گرفتن و به هم رسیدن است؛ و لقاء همان ملاقات است (مفردات/۷۵۴) و برخی توضیح دادهاند که در لقی دو قید لحاظ شده است: مقابل هم بودن و ارتباط داشتن، و دیدار و مواجهه و به هم رسیدن از آثار این معناست (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۱۰/ ۲۲۸)
حدیث
۱) یکی از اصحاب امام صادق ع میگوید به ایشان گفتم: خدا به شما خیر دهد؛ آیا واقعا چنین است که کسی که لقاءالله را دوست دارد خدا ملاقات او را دوست دارد و کسی که از لقاءالله بیزار است، خدا هم از دیدار او بیزار است؟ [این متن حدیث نبوی است[۲]]
فرمود: بله.
گفتم: به خدا قسم ما از مرگ میترسیم؟!
فرمود: آن گونه که فکر کردهای نیست. آن که گفته شد مربوط به لحظه دیدن [مرگ] است؛ هنگامی که آنچه را که دوست دارد دید، آنگاه هیچ چیزی برایش محبوبتر از آن نیست که بخواهد آن را ترجیح دهد؛ و خدا دیدار او را دوست دارد و او هم در آن هنگام لقاء الله را دوست دارد؛ و هنگامی هم که آنچه ناخوشایند دارد ببیند، هیچ چیزی نزد او منفورتر از لقاءالله نیست و خدا هم دیدار او را مبغوض میدارد.
[یعنی، معیار این نیست که الان از مرگ نترسد؛ بلکه لحظه مرگ وقتی با حقیقت مواجه شد، آن موقع است که معلوم میشود لقاء الله را دوست دارد یا نه؛ و مومن واقعی، الان ممکن است از مرگ بترسد اما در لحظه مرگ چیزهایی میبیند که مرگ را از هر چیزی بیشتر دوست خواهد داشت.]
الكافي، ج۳، ص۱۳۴؛ معاني الأخبار، ص۲۳۶
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ لِقَاءَ اللَّهِ أَبْغَضَ اللَّهُ لِقَاءَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَوَ اللَّهِ إِنَّا لَنَكْرَهُ الْمَوْتَ فَقَالَ لَيْسَ ذَلِكَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا ذَلِكَ عِنْدَ الْمُعَايَنَةِ إِذَا رَأَى مَا يُحِبُّ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ أَنْ يَتَقَدَّمَ وَ اللَّهُ تَعَالَى يُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ هُوَ يُحِبُّ لِقَاءَ اللَّهِ حِينَئِذٍ وَ إِذَا رَأَى مَا يَكْرَهُ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنْ لِقَاءِ اللَّهِ وَ اللَّهُ يُبْغِضُ لِقَاءَهُ.
۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
و جایگاه خودتان نزد خدا را به خاطر این دنیای حقیر نادیده نگیرید؛ بدانچه خدا به شما دستور داده، درآویزید، که در این صورت، بین هریک از شما و اینکه به وضعیتی برسد که به حالش غبطه خورند و آنچه دوست دارد ببیند فاصلهای نیست مگر اینکه محضر رسول خدا را درک کند؛ و آنچه نزد خداست بهتر و باقیماندنیتر است و آنگاه است که بشارت به او برسد و چشمش روشن شود و لقاء الله را دوست داشته باشد.
تحف العقول، ص۱۰۵
و روي عن أمير المؤمنين آدابه ع لأصحابه و هي أربعمائة باب للدين و الدنيا … وَ لَا تَكْذِبُوا أَنْفُسَكُمْ فِي مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بِالْحَقِيرِ مِنَ الدُّنْيَا تَمَسَّكُوا بِمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ- فَمَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى مَا يُحِبُّ إِلَّا أَنْ يَحْضُرَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى وَ تَأْتِيهِ الْبِشَارَةُ وَ اللَّهِ فَتَقَرُّ عَيْنُهُ وَ يُحِبُّ لِقَاءَ اللَّه.
۳) امام باقر ع فرمود:
نصرتی از جانب خدا بر حسین بن علی ع نازل شد و این نصرت بین آسمان و زمین بود؛ و آنگاه ایشان مخیر شد بین نصرت و لقاء الله؛ و ایشان لقاء الله را برگزیدند.
الكافي، ج۱، ص۴۶۵
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
لَمَّا نَزَلَ النَّصْرُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ حَتَّى كَانَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ خُيِّرَ النَّصْرَ أَوْ لِقَاءَ اللَّهِ فَاخْتَارَ لِقَاءَ اللَّهِ.
۴) امیرالمومنین ع در فرازی از نامهای که خطاب به مردم مصر نوشته و همراه مالک اشتر برای آنها فرستادند، فرمودهاند:
به خدا اگر تنها آنان را مىديدم، و آنان زمين را پر مىكردند، نه باك داشتم و نه مىهراسيدم، كه من بر گمراهى آنان و رستگارى خود نيك آگاهم و با يقين از جانب پروردگار همراه، و من آرزومند ديدار خدايم و پاداش نيك او را مىپايم؛
ليكن دريغم آيد كه بيخردان و تبهكاران اين امّت حكمرانى را به دست آرند، و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به خدمت گمارند، و با پارسايان در پيكار باشند و فاسقان را يار، چه از آنان كسى است كه در ميان شما شراب نوشيد و حد اسلام بر او جارى گرديد، و از آنان كسى است كه به اسلام نگرويد تا بخششهايى بدو عطا گرديد، و اگر نه از حكومت اينان بر شما مىترسيدم، شما را بر نمىانگيختم و سرزنشتان نمىكردم، و به فراهم آمدنتان نمىخواندم، و آن هنگام كه سر باز زديد و سستى گرفتيد رهاتان مىكردم.
نمىبينيد بر مرزهاى شما دست افكندهاند و شهرهاتان گشوده است و كشورهاتان ربوده. در شهرهاتان جنگ برقرار- و دشمن با شما در پيكار- خداتان بيامرزاد! گروه گروه روى به جنگ دشمنتان نهيد و در خانهها و شهرهاتان درنگ مكنيد، كه به ستم گرفتار شويد و به خوارى دچار، بهرهتان كم مقدار.
همانا جنگجو بيدار است، و آنكه بخواب رود چشمى پى او باز و هشيار. و السّلام.
نهج البلاغ، نامه۶۲، ترجمه شهيدى، ص۳۴۸
إِنِّي وَ اللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ وَ إِنِّي مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي وَ إِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ [لِحُسْنِ] حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ [هَذِهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ فَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى انْفِرُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ وَ تَبَوَّءُوا بِالذُّلِّ وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ وَ السَّلَامُ.
۵) امیرالمومنین ع در پاسخ شخصی که در مورد برخی آیات قرآن در مورد لقاءالله به شبهه افتاده بود، فرمود:
اما اینکه فرمود «بلکه آنها به لقاء پروردگارشان کافرند» (سجده/۱۰) منظورش برانگیخته شدن [در قیامت] است و خدا آن را لقاء خود نامید
و همین طور در مورد مومنین فرمود «کسانی که ظن دارند که پروردگارشان را ملاقات میکنند» (بقره/۴۶) منظورش این است که یقین دارند که برانگیخته و محشور میشوند و مورد محاسبه قرار میگیرند و با ثواب و عقاب جزا داده میشوند، «ظن» در اینجا به معنای یقین خاص است؛
و همچنین است این سخن خدا که «پس هرکه امید به لقاء پروردگارش دارد باید که عملی صالح انجام دهد» (کهف/۱۱۰) و این آیه که «هرکه امید به لقاء الله دارد [بداند] که مهلت خدا حتما سر میرسد» (عنکبوت/۵) یعنی هرکه ایمان دارد که برانگیخته خواهد شد بداند که وعده ثواب و عقاب خدا حتما خواهد آمد؛ پس لقاء در اینجا به معنای دیدن نیست بلکه به معنای برانگیخته شدن است؛ پس هرآنچه در کل کتاب الله درباره لقاء خدا آمده را بفهم که منظورش برانگیخته شدن است؛
و همچنین این آیه که فرمود: «تحیتگویی آنها در روزی که او را ملاقات میکنند، سلام [سلامتی] است» (احزاب/۴۴) یعنی در روزی که برانگیخته میشوند، ایمان از قلبهای آنها زدوده نخواهد شد.
گفت: عقده مرا گشودی خدا مشکلاتت را حل کند یا امیرالمومنین!
التوحيد (للصدوق)، ص۲۶۷
فَقَالَ ع … فَأَمَّا قَوْلُهُ «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ» يَعْنِي الْبَعْثَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِقَاءَهُ وَ كَذَلِكَ ذِكْرُ الْمُؤْمِنِينَ «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ» يَعْنِي يُوقِنُونَ أَنَّهُمْ يُبْعَثُونَ وَ يُحْشَرُونَ وَ يُحَاسَبُونَ وَ يُجْزَوْنَ بِالثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَالظَّنُّ هَاهُنَا الْيَقِينُ خَاصَّةً وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً» وَ قَوْلُهُ «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ» يَعْنِي مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مَبْعُوثٌ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَآتٍ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَاللِّقَاءُ هَاهُنَا لَيْسَ بِالرُّؤْيَةِ وَ اللِّقَاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمِيعَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ لِقَائِهِ فَإِنَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ الْبَعْثَ وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ» يَعْنِي أَنَّهُ لَا يَزُولُ الْإِيمَانُ عَنْ قُلُوبِهِمْ يَوْمَ يُبْعَثُونَ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ فَقَدْ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَة …[۳]
تدبر
۱) «إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ»:
مرگ، به تعبیر امام صادق ع، یقینیترین واقعیتی است که همه نسبت به آن مانند امری مشکوک برخورد میکنند! (خصال۱/ ۱۴)[۴] یعنی هیچکس تردید ندارد که بالاخره روزی خواهد مرد، اما اغلب ما به گونهای به زندگی دنیا رضایت داده و بدان دلبسته و آرامش خود را در آن میجوییم، که گویی هیچگاه نمیمیریم!
اما چرا چنین است؟
علامه طباطبایی معتقد است که در این آیه، دو جملهی «به زندگی دنیا رضایت داده و بدان اطمینان کردهاند» در مقام تفسیر جمله اول «امیدی به دیدار ما ندارند» است. (المیزان۱۰/ ۱۵)
یعنی علت اینکه ما این گونه به دنیا چسبیدهایم این است که ملاقات خدا را جدی نگرفته، و امیدی بدان نداریم؟ در واقع، خودمان را دست کم میگیریم! باورمان نمیشود که ما را برای دیدار خدا آفریدهاند؛ فلسفه آفرینش ما، و در نتیجه، فلسفه زندگی ما عبودیت بود (ذاریات/۵۶، جلسه۱۲۵) که باطن این عبودیت، آن بود که مشمول رحمت ویژه خدا شویم (هود/۱۱۸-۱۱۹، جلسه ۱۲۷، تدبر۲) و این رحمت ویژه خدا، توفیق لقاءالله است.
اما ما باورمان نمیشود که ما را برای لقاءالله آفریدهاند؛ لذا امیدی به لقاء الله نداریم؛ لذا به زندگی پرمشکل دنیا دلخوش کرده و خوشی و آرامش را در آن میجوییم.
شاید ادامه آیه هم دارد دلیل دیگری برای این وضعیت ما بیان میکند: «ایشان از نشانههای ما غافلند» :
خداوند همه عالم را نشانه آفرید تا کسی که مومن است با این علائم و نشانهها، راه را بیابد (جاثیه/۳، جلسه۱۲۴، تدبر۲). ولی کسی که این نشانهها را جدی نمیگیرد و از آنها غفلت میکند، طبیعی است که همه هم و غمش زندگی دنیا میشود.
پس چه کنیم:
این آیه خیلی ساده، با نشان دادن اشتباه گمراهان، دو راه حل پیش روی ما میگذارد:
- باور داشته باشیم که ما توانایی و حق لقاء الله را داریم. اگر باور کنیم، امید به لقاء الله پیدا میکنیم، و اگر امید پیدا کنیم به سمت آن حرکت میکنیم.
- همه عالم نشانه است. نشانههای خدا را در این مسیر جدی بگیریم.
۲) «لا يَرْجُونَ لِقاءَنا» ما میدانیم که میمیریم؛ اما از مرگ میترسیم. چرا؟ چون آن را پایان کار میبینیم، نه گام نهادن در وادی دیدار یار. اگر کسی واقعا مومن به خدا شد، ممکن است که به خاطر ناآشنایی با مرگ و پس از آن، همچنان از مرگ بترسد، اما، لحظه مرگ که ایمانش به دادش میرسد، از شوق لقای پروردگار، لحظهای در رفتن درنگ نمیکند (حدیث۱ و ۲ را یکبار دیگر بخوانید)
وقتی کسی مرگ را لقاء الله میبیند، فریاد برمیآورد که «به خدا سوگند، انس پسر ابوطالب به مرگ، بسیار بیش از انس کودک با سینه مادر است» (نهجالبلاغه، خطبه۵)[۵]
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ (دیوان شمس، غزل ۱۳۲۶)
http://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh1326/
۳) «رَضُوا + بِـ + الْحَياةِ الدُّنْيا» و «اطْمَأَنُّوا + بِـ + ها»: هر انسانی دنبال رضایت خاطر و آرامش است؛ و دل میدهد به هرکه او را واقعا به این دو برساند. مهم این است که بداند این دو «به وسیله» حیات دنیا حاصل نمیشود؛ بلکه اطمینان و آرامش تنها با یاد خدا (رعد/۲۸) و زندگی رضایتمندانه (عیشة راضیة) تنها با جدی گرفتن ملاقات خدا (حاقه/۲۰-۲۱) و عمل صالح (قارعه/۶-۷) حاصل میشود.
۴) «وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ»: خداوند جهان را پر از نشانه آفرید، بلکه هرچیزی در آسمانها و زمین را به عنوان نشانه (آیه) آفرید (جاثیه/۳، جلسه۱۲۴، تدبر۱). مهم این است که چشم نشانهیاب پیدا کنیم.
حقیقتش این است که همین که ما را انسان (خلیفهالله) آفریدند، این چشم را به ما دادند، فقط برای استفاده از آن باید زنگار غفلت را از قلب خود بزداییم (جلسه۱۲۸، تدبر۷)
مانند علائم رانندگی است که جلوی چشم ما پر است، اما اگر کسی دوره آموزش رانندگی نرفته باشد، اغلب این علائم برای او معنای چندانی ندارد، هرچند که برخی از علائم بقدری آشکار است که برای همه قابل فهم است؛ البته کسی که نخواهد علائم را ببیند، این علائم آشکار را هم نمیبیند.
۵) «لا يَرْجُونَ لِقاءَنا» اميد و يأس، در اصلاح و افساد انسان، نقش مؤثّرى دارد. (قرائتی، تفسير نور۵/ ۱۸۵)
[۱] . ماده «لقو» هم داریم که مخصوصا کلمه اللِّقْوَة به معنای عقاب از آن گرفته شده است (و در اصل به معنای اعوجاج است) و از این جهت که نوک عقاب حالت خمیده دارد به او لقوه گویند. (مثلا: کتاب الماء۳/ ۱۱۵۷) البته بسیاری از اهل لغت بین این دو ماده فرقی نگذاشتهاند و معتقدند که حرف معتل در ماده تغییری ایجاد نمیکند (معجم مقاییس اللغه۵/ ۲۶۰) تذکر این نکته از این جهت لازم بود که در هنگام جستجو در نرم افزرها باید علاوه بر حروف «لقی» حروف «لقو» هم جستجو شود زیرا برخی این کلمه را ذیل دومی قرار دادهاند..
[۲] . قَالَ الصَّادِقُ ع …… قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ كَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَه (مصباح الشريعة، ص۱۷۲)
[۳] . این دو حدیث هم بسیار مرتبط بود که برای رعایت اختصار نیاوردم:
فَحَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قوله …. و قوله إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا أي لا يؤمنون به وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ قال الآيات أمير المؤمنين و الأئمة ع و الدليل على ذلك قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع «مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي»
(تفسير القمي، ج۱، ص۳۰۹)
عن النبی ص … يَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ لَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ وَ يُسَمُّونَهُ النَّبِيذَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ أَنَا مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ هُمْ مِنِّي بُرَآءُ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ الزَّانِي بِأُمِّهِ أَهْوَنُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنْ يُدْخِلُ فِي مَالِهِ مِنَ الرِّبَا مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ وَ مَنْ شَرِبَ الْمُسْكِرَ قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً فَهُوَ أَشَدُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ آكِلِ الرِّبَا لِأَنَّهُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ يَا ابْنَ مَسْعُودٍ أُولَئِكَ يَظْلِمُونَ الْأَبْرَارَ وَ يُصَدِّقُونَ الْفُجَّارَ وَ الْفَسَقَةَ الْحَقُ عِنْدَهُمْ بَاطِلٌ وَ الْبَاطِلُ عِنْدَهُمْ حَقٌّ هَذَا كُلُّهُ لِلدُّنْيَا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ عَلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ لَكِنْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون…
مكارم الأخلاق، ص۴۵۲-۴۵۳
[۴] . حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقِيناً لَا شَكَّ فِيهِ أَشْبَهَ بِشَكٍّ لَا يَقِينَ فِيهِ مِنَ الْمَوْتِ.
[۵] . وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه
بازدیدها: ۱۳۴