ترجمه
بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته]
ادامه مطلب ۳۴۹) عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ
بازدیدها: ۲۱۷
تاملاتی درباره تک تک کلمات و آیات قرآن، همراه با نشان دادن احادیث مربوطه
بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته]
ادامه مطلب ۳۴۹) عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ
بازدیدها: ۲۱۷
و کسانی که به نشانههای ما کفر ورزیدند، آنان اهل شومی و بیبرکتیاند.
ادامه مطلب ۳۴۸) وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ
بازدیدها: ۱۸
آنان اهل یُمن و برکتاند.[۱]
«أصْحاب»
از ماده «صحب» است که در اصل دلالت دارد بر نزدیک هم قرار گرفتن و مقارن همدیگر شدن؛ و «صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته میشود که همراهیشان زیاد باشد و درباره این واژه در جلسه۲۲۹ توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-baqarah-002-039/
«الْمَيْمَنَة»
از ماده «یمن»[۲] گرفته شده است. غالبا اصل معنای این کلمه از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانستهاند که بعدا به مناسبتهای مختلف در معانی «قدرت» (چون دست راست غالبا قویتر از دست چپ است)، «یُمن» و برکت (چون عرب سمت راست را غالبا به فال نیک میگرفت)، و «سوگند خوردن» (چون هنگام همقسم شدن غالبا دست راست را در دست هم میگذاشتند) به کار رفته است. (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۱۵۸؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۹۳) هرچند عدهای معتقدند دو مفهوم ««دست راست» و «سوگند خوردن»، اگرچه با معنای اصلی این کلمه در زبان عربی نسبتی دارد؛ اما در اصل از زبانهای عبری و سریانی وارد شده، اصل معنای این ماده در همان معنای «یُمن» و برکت (نقطه مقابل «شوم») است که مشتمل بر سه مولفه «قوت» در مسیر «خوبی» همراه با نوعی «فزونی» است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۴، ص۲۷۰)
برخی بعد از اینکه به کاربرد «یمین» در معنای «یُمن» و برکت اشاره کردهاند، گفتهاند «میمنة» به معنای سمت و ناحیه «یمین» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۹۴). درواقع، وزن «مفعل» از وزنهایی است که به عنوان ظرف و اسم مکان به کار برده میشود و «ة» آن دلالت بر مبالغه می کند؛ لذا «میمنة» محلی است که در آن یمن و برکت فراوان است.
البته از قدیم دو معنا برای «أصْحابُ الْمَيْمَنَة» مطرح بوده است. برخی تاکید را بر معنای «دست راست» گذاشته و میگفتهاند کسانی که از سمت راست نامه عملشان را دریافت میکنند (جبائی) و برخی میگفتهاند که منظور اهل یُمن و برکت میباشند (حسن بصری و ابومسلم) (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۵۱) و بعید نیست که هر دو معنا در این تعبیر لحاظ شده باشد، چرا که آنان که نامه عملشان را به دست راستشان میدهند همانانیاند که اهل سعادت و در وادی یمن و برکت خواهند بود.
۱) جابر جعفی میگوید: از امام باقر ع در مورد روح سوال کردم. فرمود:
جابر! بدرستی که خداوند مردم را بر سه دسته آفرید و در سه مرتبه جای داد:
… و اما «اصحاب میمنت» [= ملازمان وادی یُمن و برکت] آناناند که مومنان حقیقیاند؛ خداوند در آنها چهار روح قرار داد: روح ایمان و روح قوت و روح شهوت و روح بدن؛
و بنده دائما با این ارواح چهارگانه کارش را انجام میدهد تا اینکه قصد گناه کند. هنگامی که قصد گناه کند، روح شهوت آن گناه را برایش زینت میدهد و روح قوت وی را بر آن کار تشجیع میکند [= شجاعت میدهد] و روح بدن او را به جلو میراند تا اینکه در آن گناه بیفتد؛
هنگامی که با گناه تماس برقرار کرد، از ایمان کم میشود و ایمان از او کم میشود؛ پس اگر توبه و بازگشت کرد خدا به او بازگشت می دهد؛
و گاه بر بنده حالاتی عارض میشود که برخی از این چهارتا از او کم شود؛ و این همان سخن خداوند متعال است که میفرماید: «و از شما برخی به سرازیری عمر بازگردانیده شود تا چنان شود که در پی دانایی، [دیگر] چیزی نداند» (حج/۵) پس، از روح قوتش کم میشود و دیگر توان جهاد با دشمن و تامین معیشت را ندارد، و از روح شهوتش کم میشود به طوری که اگر زیباترین دختران از مقابلش عبور کنند، میلی بدانها پیدا نمیکند، و در او روح ایمان و روح بدن باقی میماند؛ پس با روح ایمان خدا را میپرستد، و با روح بدن راه میرود و جابجا میشود تا اینکه فرشته مرگ سر رسد. …
بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۴۸
حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِيِّ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرُّوحِ قَالَ يَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ عَلَى ثَلَاثِ طَبَقَاتٍ وَ أَنْزَلَهُمْ ثَلَاثَ مَنَازِلَ…[۳]
وَ أَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنْ أَصْحَابِ الْمَيْمَنَةِ فَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً جَعَلَ فِيهِمْ أَرْبَعَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ وَ لَا يَزَالُ الْعَبْدُ مُسْتَعْمِلًا بِهَذِهِ الْأَرْوَاحِ الْأَرْبَعَةِ حَتَّى يَهُمَّ بِالْخَطِيئَةِ فَإِذَا هَمَّ بِالْخَطِيئَةِ زَيَّنَ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ شَجَّعَهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ قَادَهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّى يُوقِعَهُ فِي تِلْكَ الْخَطِيئَةِ فَإِذَا لَامَسَ الْخَطِيئَةَ انْتَقَصَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ انْتَقَصَ الْإِيمَانُ مِنْهُ فَإِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ قَدْ يَأْتِي عَلَى الْعَبْدِ تَارَاتٌ يَنْقُصُ مِنْهُ بَعْضُ هَذِهِ الْأَرْبَعَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً فَتَنْتَقِصُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ لَا يَسْتَطِيعُ مُجَاهَدَةَ الْعَدُوِّ وَ لَا مُعَالَجَةَ الْمَعِيشَةِ وَ يَنْتَقِصُ مِنْهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ فَلَوْ مَرَّتْ بِهِ أَحْسَنُ بَنَاتِ آدَمَ لَمْ يَحِنَّ إِلَيْهَا وَ تَبْقَى فِيهِ رُوحُ الْإِيمَانِ وَ رُوحُ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْإِيمَانِ يَعْبُدُ اللَّهَ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ يَدِبُّ وَ يَدْرُجُ حَتَّى يَأْتِيَهُ مَلَكُ الْمَوْت… (بقیه این روایت در جلسه بعد خواهد آمد) [۴]
۲) سلمان فارسی روایت کرده است:
در مریضیای که پیامبر ص جان به جانآفرین تسلیم کرد، بر ایشان وارد شدم و در مقابلشان نشستم. حضرت فاطمه س هم وارد شد؛ و هنگامی که حال و روز ایشان را دید، بغض گلویش را گرفت و اشک از دیدگانش جاری شد.
چون نگاه پیامبر ص به او افتاد، فرمود: دخترکم! چرا گریه میکنی؟
گفت: و چگونه نگریَم در حالی شما را در این حال و روز میبینم. ای رسول خدا ! بعد از تو چه کسی را خواهیم داشت؟
فرمود: خدا را دارید؛ بر او توکل کنید و صبر پیشه سازید همان گونه که پدرانت که پیامبر بودند، و مادرانت که همسران آنها بودند، صبر پیشه میکردند.
فاطمه جان! آیا نمیدانستی که خداوند تبارک و تعالی پدرت را انتخاب کرد و او را نبی قرار داد و به رسالت فرستاد؛ سپس علی ع را به همسری تو درآورد و او را وصی قرار داد به طوری که او بعد از پدرت بیشترین حق را بر مسلمانان دارد و پیش از همه اسلام آورد و بیش از همه خطر کرد و اخلاقش از همه نیکوتر بود و برای خدا و برای من شدیدتر از همه غضبناک شد و قلبش از همه شجاعتر بود و ثابتقدمتر و سینهفراختر و گشادهدستترینِ اشخاص بود؟
حضرت فاطمه س بسیار خوشحال شد؛ رسول خدا ص فرمود: دخترکم! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله ای رسول خدا ! شادم کردی و غمگینم کردی.
فرمود: دنیا این گونه است که شادیاش با غم آمیخته است.
آیا دلت میخواهد که درباره همسرت باز هم از خوبیهایش بگویم؟
گفت: بله ای رسول خدا !
فرمود: همانا علی ع اولین کسی است که به خدا [و من] ایمان آورد و او پسرعموی رسول خداست و برادر رسول و وصی رسول و همسر دختر رسول الله ص است و دو فرزندش نوههای دوست داشتنی رسول الله ص است و عمویش [حمزه] سیدالشهدا، عموی رسول الله ص است؛ و برادرش جعفر است که در بهشت پرواز میکند و پسر عموی رسول الله ص است؛ و مهدیای که پشت سرش حضرت عیسی ع نماز میگذارد، از تو و اوست؛
اینها ویژگیهایی است که پیش و پس از وی به هیچکس داده نشده، ای دخترکم! آیا خوشحالت کردم؟
گفت: بله ای رسول خدا !
فرمود: آیا دلت میخواهد که درباره همسرت باز هم از خوبیهایش بگویم؟
گفت: بله!
فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی خلایق را دو دسته کرد و من و همسرت را در آن دسته بهتر قرار داد؛ و این سخن خداوند عز و جل است که: «اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست» (واقعه/۸)؛ سپس این دوتا را سهتا کرد و من و شوهرت را در بهترینِ این سهتا قرار داد و این همان سخن خداوند است که میفرماید: «وسبقتگیرندگان سبقتگیرندگان، آناناند که مقرباناند در بهشتهای نعمت» (واقعه/۱۰-۱۲)
[ظاهرا مقصود این است که در یک تقسیم انسانها را در دو دسته «اصحاب میمنت و اصحاب مشئمت» قرار داد (در سوره بلد/۱۹-۲۰) و سپس در تقسیم دیگر، همین اصحاب میمنت را به دو دسته اصحاب یمین و السابقون تقسیم کرد (در سوره واقعه/۸-۱۱)]
تفسير فرات الكوفي، ص۴۶۴-۴۶۵
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ يَقُولُ:
لَمَّا أَنْ مَرِضَ النَّبِيُّ ص الْمَرْضَةَ الَّتِي قَبَضَهُ اللَّهُ فِيهَا دَخَلْتُ فَجَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ [الزَّهْرَاءُ] ع فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِهِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى فَاضَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدَّيْهَا فَلَمَّا أَنْ رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ مَا يُبْكِيكِ يَا بُنَيَّةِ؟
قَالَتْ وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنَا أَرَى مَا بِكَ مِنَ الضَّعْفِ فَمَنْ لَنَا بَعْدَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ لَهَا لَكُمُ اللَّهُ فَتَوَكَّلِي عَلَيْهِ وَ اصْبِرِي كَمَا صَبَرَ آبَاؤُكِ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُمَّهَاتِكِ مِنْ أَزْوَاجِهِمْ يَا فَاطِمَةُ أَ وَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ أَبَاكِ فَجَعَلَهُ نَبِيّاً وَ بَعَثَهُ رَسُولًا ثُمَّ عَلِيّاً فَزَوَّجَكِ إِيَّاهُ وَ جَعَلَهُ وَصِيّاً فَهُوَ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ أَبِيكِ وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَعَزُّهُمْ خَطَراً وَ أَجْمَلُهُمْ خَلْقاً وَ أَشَدُّهُمْ فِي اللَّهِ وَ فِيَّ غَضَباً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَثَبْتَهُمْ وَ أَرْبَطُهُمْ جَأْشاً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً
فَفَرِحَتْ بِذَلِكَ فَاطِمَةُ [الزَّهْرَاءُ] ع فَرَحاً شَدِيداً فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص هَلْ سَرَرْتُكِ يَا بُنَيَّةِ؟
قَالَتْ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ سَرَرْتَنِي وَ أَحْزَنْتَنِي
قَالَ كَذَلِكَ أُمُورُ الدُّنْيَا يَشُوبُ سُرُورُهَا بِحُزْنِهَا قَالَ أَ فَلَا أَزِيدُكِ فِي زَوْجِكِ مِنْ مَزِيدِ الْخَيْرِ كُلِّهِ
قَالَتْ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ إِنَّ عَلِيّاً أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ زَوْجُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنَاهُ سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ وَ عَمُّهُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخُوهُ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يُصَلِّي عِيسَى خَلْفَهُ مِنْكِ وَ مِنْهُ فَهَذِهِ خِصَالٌ لَمْ يُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا أَحَدٌ بَعْدَهُ يَا بُنَيَّةِ هَلْ سَرَرْتُكِ؟
قَالَتْ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ أَ وَ لَا أَزِيدُكِ [فِي زَوْجِكِ] مَزِيدَ الْخَيْرِ كُلِّهِ
قَالَتْ بَلَى
قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ فَجَعَلَنِي وَ زَوْجَكِ فِي أَخْيَرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكِ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ثُمَّ جَعَلَ الِاثْنَيْنِ ثَلَاثاً فَجَعَلَنِي وَ زَوْجَكِ فِي أَخْيَرِهِمَا ثُلُثاً وَ ذَلِكِ قَوْلُهُ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ».
۱) «أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
کسانی که با ایمان و اقدامات آن چنانی (آزاد کردن برده، اطعام در قحطی، سفارش متقابل به صبر و رحمت) از آن گردنه عبور کردند، در روز قیامت نامه عملشان به دست راستشان داده میشود و مییابند که آن ایمان و اعمالشان سراسر یمن و برکت برایشان به ارمغان آورده است. (المیزان، ج۲۰، ص۲۳۹)
۲) «أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
نسبت اصحاب میمنه با اصحاب یمین و سابقون:
ظاهرا (با توجه به حدیث۲)، در قرآن کریم، وقتی که «اصحاب میمنت» به طور مطلق در مقابل «اصحاب مشئمت» (شوم) میآید (مانند: بلد/۱۸-۱۹)، شامل همه خوبان میشود و منحصر در «اصحاب یمین» (واقعه/۲۷ و ۳۸) نمیباشد؛ اما وقتی که در کنار اصحاب میمنت، از «سابقون» هم سخن به میان میآید (واقعه/۸-۱۰)، آنگاه اصحاب میمنت فقط اصحاب یمیناند (واقعه/۸۸-۹۲).
شاید بدین جهت است که برخی مفسرانی که عمدتا بر اساس روایات تفسیر میکردهاند، با اینکه حضرت علی ع جزء سابقون است، با این حال، در اینجا مصداق اصلی اصحاب میمنت را امیرالمومنین ع معرفی کردهاند. (تفسیر قمی، ج۲، ص۴۲۳)
۳) «أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
اصل اعتقاد به «یُمن» و خوشیُمن بودن، یک امر خرافی نیست؛ امری حقیقی است؛ آنچه خرافه است این است که یُمن را به اموری خیالی و توهمی و شانس و اقبال نسبت دهیم؛
این آیات صراحت دارند که عدهای از انسانها خوشیُمناند، اما این خوشیُمنی آنها، نه به خاطر شانس و اقبال، بلکه در گروی ایمان و اعمال صالح خودشان است.
۴) «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ؛ أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ»
ایمان و صبر و رحمت آوردن به دیگران، مایه برکت است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۴۹۱)
[۱] . در جلسه ۹۷۵ درباره اصحاب میمنت بحثهای دیگری مطرح خواهد شد.
[۲]. این ماده در جلسه ۹۵۱ تکمیل شد.
[۳] . وَ بَيَّنَ ذَلِكَ فِي كِتَابِهِ حَيْثُ قَالَ فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فَأَمَّا مَا ذَكَرَ مِنَ السَّابِقِينَ فَهُمْ أَنْبِيَاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَيْرُ مُرْسَلِينَ جَعَلَ اللَّهُ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ وَ بَيَّنَ ذَلِكَ فِي كِتَابِهِ حَيْثُ قَالَ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ثُمَّ قَالَ فِي جَمِيعِهِمْ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِيَاءَ مُرْسَلِينَ وَ غَيْرَ مُرْسَلِينَ وَ بِرُوحِ الْقُدُسِ عَلِمُوا جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ وَ بِرُوحِ الْإِيمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَايِشَهُمْ وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذَّةَ الطَّعَامِ وَ نَكَحُوا الْحَلَالَ مِنَ النِّسَاءِ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ يَدِبُّ وَ يَدْرُجُ
[۴] . روایت فوق به طور مختصرتر هم در الكافي، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۴۶ و تفسير فرات الكوفي، ص۴۶۵ آمده است که بعدا در جلسه ۹۷۴، حدیث۱ خواهد آمد.
ضمنا شبیه این روایت در گفتگویی بین یکی از شیعیان و امیرالمومنین ع آمده که متن آن در جلسه ۹۷۴، حدیث۲ و جلسه ۹۷۵ خواهد آمد.
بازدیدها: ۱۰
سپس از کسانی باشد که ایمان آوردند و [همدیگر را] به صبر سفارش، و به رحمت توصیه نمودند.
بازدیدها: ۱۵
[طعام دادن در روز قحطی، به یتیمی خویشاوند] یا مستمندی زمینگیر؛
ادامه مطلب ۳۴۵) أَوْ مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ
بازدیدها: ۲۱
[طعام دادن در روز قحطی،] به یتیمی خویشاوند،
ادامه مطلب ۳۴۴) يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ
بازدیدها: ۱۰
یا طعام دادنی در ایام قحطی و گرسنگی،
در تمام قرائاتی که آیه قبل به صورت «فَكَّ رَقَبَةً» روایت کرده بودند، این آیه را هم به صورت
أَوْ أطْعَمَ …
(ترجمه: یا اطعام کرد…)
قرائت کردهاند (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۴۴؛ أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۰، الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص۵۹۴)[۱]
ادامه مطلب ۳۴۳) أَوْ إِطْعامٌ في يَوْمٍ ذي مَسْغَبَةٍ
بازدیدها: ۳۵
گشودن گردنی [از یوغ بردگی]
قرائت فوق از این آیه، قرائت عاصم و حمزه (برخی از اهل کوفه) و اهل مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) است؛ اما این آیه در برخی از قرائات سبعه – از جمله قرائت کسائی و اهل مکه (ابنکثیر) و بصره (ابوعمرو) – و نیز در قرائات شاذه (ابنمحیصن، یزیدی، حسن، مجاهد، ابورجاء) به صورت:
«فَكَّ رَقَبَةً»
(ترجمه: گردنی را [از یوغ اسارت و بردگی] گشود)
نیز قرائت شده است (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۴۴؛ أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۰، الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص۵۹۴)
ادامه مطلب ۳۴۲) فَكُّ رَقَبَةٍ
بازدیدها: ۶۷
و چه چيزی آگاهت کرد [= میتواند آگاهت کند] كه آن گردنه چيست؟
ادامه مطلب ۳۴۱) وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ
بازدیدها: ۸۶