۲۹ جمادی الاولی ۱۴۴۱
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً.
وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْليهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً.
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً.
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً.
وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذينَ عَقَدَتْ أَيْمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيداً.
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً؛
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً.
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً
ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموالتان را بین خود به ناروا نخورید، مگر آنکه تجارتی با رضایت طرفینی از جانب شما واقع شود؛ و خودهایتان را نکشید، که خداوند نسبت به شما رحیم بوده است.
و کسی که از روی عداوت و ظلم چنین کند پس بزودی او را به آتشی بسوزانیم و این بر خداوند آسان است.
اگر از گناهان کبیرهای که از آن بازتان میدارند کناره گیرید بدیهایتان را از شما محو میکنیم و شما را به جایگاهی ارجمند وارد میکنیم.
آنچه را که خداوند بدان برخی از شما را بر برخی دیگر تفضیل داده است، آرزو مکنید؛ برای مردان حظّ و بهرهای است از آنچه به دست آوردند و زنان را هم حظّ و بهرهای است از آنچه به دست آوردند؛ و از خداوند از فضلش درخواست کنید؛ همانا خداوند به همه چیز داناست.
و برای هریک قرار دادیم موالی [افرادی که اولیترند] از آنچه باقی گذاشتند والدین و نزدیکان و کسانی که با شما پیمان بستهاند [با آنها همقسم شدهاید] پس نصیب آنان را بدیشان بدهید که خداوند بر هر چیزی شاهد است.
مردان قیامکننده به [= متصدی] امور زناناند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کردهاند؛ پس زنان صالح، پیوسته فرمانبردارند، نسبت به غیب حافظاند، به [سبب] اینکه [یا: بدانچه] خداوند حفظ کرده است؛ و آن زنانی که از سرکشیشان بیم دارید، پس پندشان دهید و در بسترهای خواب رهایشان کنید و آنان را بزنید؛ پس اگر اطاعتتان کردند پس علیه آنان بهانهای مجویید؛ همانا خداوند بلندمرتبه و بزرگ است.
و اگر از شکاف بین آن دو بیم داشتید پس حَکَمی از وابستگان مرد و حَکَمی از وابستگان زن را برانگیزید، که اگر آن دو بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو وفاقی ایجاد میکند؛ همانا خداوند همواره دانا و باخبر بوده است.
و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری و رویگردانی داشت، پس بر آنان باکی نیست که بین خودشان با صلح اصلاحی انجام دهند؛ و صلح بهتر است؛ ولی نفسها در [پیشگاه] تنگچشمی احضار شدهاند؛ و اگر نیکی کنید و تقوا ورزید پس حتما خداوند همواره بدانچه میکنید بدقت آگاه است.
تدبر
قبلا (جلسه ۹۲۵) اشاره شد که شاید بتوان گفت این سوره در مقام تکوین بنیان جامعه، یا به تعبیر دقیقتر امت دینی است؛ امتی که شروع و زیربنایش نظام خانواده است؛ و البته میخواهد آن نوع روابط مطلوب خانوادگی به افق روابط اجتماعی هم کشیده شود؛ و آرمان امت اسلامی، نه فقط برابری و عدالت، که برادری و مودت قرار داده شود.
محوری از سوره که بر مسائل خانوادگی تمرکز دارد عمدتا تا آیه ۳۶ است (هرچند در اواسط و پایان سوره نیز گریزهای مجددی به مسائل خانواده را شاهدیم). در این محور عملا به مساله تکفل اجتماعی و اقتصادی، و اقتضائات حقوقی و فرهنگی آن در خانواده و جامعه میپردازد. در واقع، سه گونه تکفل داریم: یکی تکفلی که کاملا به صورت طبیعی (به خاطر علائق طبیعیای که خداوند در دل والدین نسبت به فرزندان قرار داده) حاصل میشود؛ که در این سوره چندان متعرض آن نشده است. دوم و سوم تکفل در جایی است که اقتضای خود طبیعت نیست؛ که یکی آن حالتی است که بدون اختیار شخص تحت تکفل حاصل شده (یتیمان) و دیگری جایی است که این تکفل با اختیار خود شخص تحت تکفل حاصل شده (زنان در ازدواج)؛ که این دو، بویژه دومی به تفصیل بحث میشود که مبنای اصلی شکلگیزی خانواده است.
در این مسیر اشارهای به انواع دیگری از پیوندهای زناشویی مجاز (تعدد زوجات و ازدواج موقت) و غیرمجاز (زناکاری و همجنسبازی) پرداخته و عملا نشان داده میشود که اگرچه شالوده اصلی ازدواج بر شکلگیری مودت و رحمت است؛ اما خداوند واقعیتهای عینیای را که تهدیدی برای شکلگیری خانواده عادی میباشد در نظر داشته؛ و آن اندازه که ممکن بوده، راههایی برای حل این مشکلات پیرامونی قرار داده است؛ و نهایتا سراغ تقسیم کار درون خانواده و چگونگی رفع اختلافات و ملاحظات ناظر به بقای خانواده میرود.
اشاره شد که ظاهرا خود این محور نیز در سه فراز ارائه شده است:
الف. فراز اول آیات ۱ تا ۱۴ بود که ابتدا مردم را به تقوای الهی میخواند و در این مقام بر ربوبیت خداوند که همگی را از یک زن و مرد پدید آورد، مردان و زنان را از آنها پراکند، و بین آنان نسبتهای خویشاوندی قرار داد، تاکید کرد. سپس محور بحث را بر رعایت حال ضعیفترها، بویژه در امور اقتصادی در جامعه قرار داد؛ و بر دو گروه متمرکز شد: یتیمان، و زنان؛ که اولی بناچار و دومی به اختیار خویش، مسائل مالیاش تحت تکفل دیگری قرار گرفته است؛ و در هر دو تاکید بر این بود که مبادا این تفوق اقتصادی شما موجب شود در حق آنان ستم کنید. سپس به مساله ارث در خانواده پرداخت؛ و پس از دو توصیه اخلاقی (بهرهمند کردن نیازمندانی که صریحا سهمالارثی ندارند، و هشدار به اقویا در خصوص مصادره نکردن اموال ضعفا و یتیمان)، به بیان احکام طبقه اول (فرزندان و والدین)، و طبقه دوم (برادر و خواهر) و نیز زوجین (که با همه طبقات ارث میبرند) پرداخت؛ و نهایتا هشدار داد که آنچه گذشت حدود الهی است که حرکت انسان در آن، وی را به رستگاری عظیم میرساند؛ و خروج انسان از این حد و مرزها وی را به جهنم و خواری خواهد کشاند.
ب. فراز دوم آیات ۱۵ تا ۲۸ بود که عمدتا ناظر به مشکلات عینی و کجراهههایی است که تهدیدی برای وضعیت اصیل خانواده میباشد. ابتدا به سراغ زنان و مردانی رفت که مرتکب فحشاء میشوند؛ که اگرچه باب توبه در آن هم باز است؛ اما اگر این اقدامات چنان برای آنان عادی و علنی شود که چهار فرد عادل بتوانند آن را مشاهده و بر آن شهادت دهند، با شدیدترین مجازاتها با آن فحشاپیشگان برخورد خواهد شد. سپس هشدارهایی داد به مردان در خصوص حقوق مالی زنان؛ که مبادا با تحت فشار قرار دادن و یا با هر ترفند دیگری، بخواهید زنانتان را در تنگنای مالی قرار دهید؛ ویا چون قصد تجدید فراش کردهاید، در ادای حقوق همسر قبلیتان کوتاهیای کنید. در ادامه به برشمردن زنانی پرداخت که ازدواج با آنان بر مردان حرام است؛ سنت جاهلی تصاحب زن پدر را محکوم، و محارم نسبی و رضاعی و سببی را فهرست کرد و به حرمت ازدواج با مطلق زنان شوهردار پرداخت و نهایتا فرمود به غیر اینها حق دارید با هر زنی ازدواج کنید و تشکیل خانواده دهید؛ و اگر این مقدار هم میسورتان نبود حق دارید متعه کنید؛ و یا با کنیزان با اجازه مالکشان ازدواج کنید؛ و تذکر داد که در هر صورت مساله مهم این است که طرف ازدواج شما باید افراد پاکدامن باشند، نه اهل فحشاء و دوستیهای پنهانی.
سپس در سه آیه پیاپی به مشیت خداوند در این مباحث – که اساساً چرا خداوند این راهها را باز کرده ویا بسته – و آنچه نقطه مقابل مشیت اوست پرداخت: یعنی دو اراده در کار است: یکی اراده خداوند که با لحاظ ضعف ما، میخواهد بهترین برنامه هدایتی را برای بازگشت ما به مسیر عبودیت در اختیارمان قرار دهد و در این راه، برای فحشاء مجازات قرار داده، مردان را به رعایت حقوق مالی زنانشان بجد دعوت میکند و مرزهای محرم و نامحرم را با دقت تصویر میکند؛ و دومی اراده شهوترانان که با ترویج فحشاء و بیمبالاتی مردان در حقوق مالی زنان و به هم زدن مرزهای محرم و نامحرم میخواهند جامعه اسلامی را به انحراف بکشانند. به تعبیر دیگر، محور بحث این است که در مسیر زندگی بیراهههای جدیای در کار است که خداوند در همه برنامههایش هدفش این است که شما را دائما به سوی مسیر اصلی بازگشت دهد؛ اما شهوترانان میخواهند شما در همان بیراههها بیفتید و دیگر به راه اصلی برنگردید.
ج. اما آیات فراز سوم، یعنی آیات ۲۹ تا ۳۵
۱) در این فراز ابتدا در آیات ۲۹ تا ۳۱ به مساله روابط اقتصادی و لقمه حرام اشاره کرد که اگر عامدانه باشد انسانها را به هلاکت ابدی میکشاند؛ و هشدار داد که محور خودسازیتان را پرهیز از گناهان کبیره قرار دهید؛ که اگر مشکل را از این زاویه حل کردید، خداوند در عرصههای دیگر نیز شما را کمک و مشکل شما را حل میکند.
۲) آیات بعد ظاهرا درصدد بیان تفاوتهایی است که بین دو جنس زن و مرد وجود دارد که آنان را مکمل همدیگر میگرداند و موجب میشود پیوند ازدواج یک پیوند مقدس و خانواده یک نهاد واقعی و اصیل (نه صرفا یک نهاد اعتباری محض) بشود. جدی گرفتن تفاوتهای زن و مرد، که در زندگی مشترک آنان بشدت نقش ایفا میکند موجب میگردد وظایف، و در نتیجه حقوق آنان متفاوت شود. مقدمهچینی این آیات برای شرح تفاوتهای حقوقی زن و مرد بقدری دقیق و معجزهآمیز است که گویی خداوند مشخصا برای این زمانه ما سخن میگوید؛ زمانهای که به بهانه دروغین تساوی حقوق، بنیان خانواده را بر باد میدهند؛ و به بهانه دفاع از حقوق زن، او و به تبع او کل جامعه را به ورطه هلاکت می اندازند.
اولین و مهمترین مقدمهچینی مساله این است که واقعا بین انسانها تفاضل تکوینی برقرار است؛ یعنی انسانها واقعا متفاوت آفریده شدهاند. در واقع، خداوند با اینکه تفاوتهای برساختهی اجتماع را نفی نمیکند، اما از ما میخواهد که توجه کنیم که برخی تفاوتهای بین انسانها هست که صرفا برساخت نیست؛ بلکه اینها در متن آفرینش قرار داده شده است: خداوند در هرکس از زاویهای برتریای قرار داده و از زاویه دیگر همو را پایینتر گذاشته؛ که این تفاوتهاست که زندگی جمعی را ممکن و مطلوب انسانها میگرداند؛ و بعد این را در خصوص زن و مرد برجسته میسازد. قرآن کریم بلافاصله بعد از توجه دادن به این تفاوتها تذکر میدهد که اگر این تفاوتها را دیدید درصدد انکار نظری و عملی آن برنیایید؛ یعنی نخواهید که خدا هرچه را به دیگران داده به شما بدهد؛ بلکه اگر درخواست برتریای دارید مستقیما از خدا، نه بر اساس مقایسه خود با دیگران، و درخواست موقعیت دیگران، درخواست کنید که او به همه چیز داناست؛ و میداند چه برتریای واقعا برای شما خوب است و بدهد و چه واقعا برایتان خوب نیست.
مقدمهچینی دوم این است که این را وارد عرصه اقتصادی میکند و نشان میدهد که ببینید نسبتهای آدمیان با همدیگر متفاوت است و در مسالهای مثل تقسیم ارث، افرادی نسبت به افراد دیگر اولویت دارند؛ خود شما هم میپذیرید که با این تفاوتها واقعا بهرهوری افراد از هم، و سپس ارث بردن افراد از همدیگر متفاوت شوند.
۳) با این دو مقدمه وارد مساله قوامیت مردان بر زنان میشود که دو علت برای آن برمی شمرد: تفاوتهایی که خداوند بین زن و مرد قرار داده؛ و اینکه مسئولیت تامین معیشت خانواده بر عهده مردان است. در واقع، اگر دقت کنیم دو مقدمهچینی قبل دقیقا ناظر به همین دو علت بود: یکی اهتمام جدی به مسائل اقتصادی بود؛ و دیگری اینکه تفاوتها را جدی بگیرید و نخواهید که آنها را انکار کنید.
مساله قوامیت مرد در خانواده بقدری موضوعیت دارد که ادامه آیه دستهبندی زنان را بر اساس موضعشان در قبال این قوامیت مردان تعریف میشود (صالح و همراه، یا سرکش)؛ و سعی میکند با تشویق زنان به پذیرش این قوامیت و دادن اختیاراتی به مرد، کاری کند که حتیالامکان اختلافات خانوادگی به بیرون از خانواده درز نکند.
اما چنین نیست که همواره با همین قوامیت داخلی مشکلات خانوادگی حل شود: گاه مرد توان قوامیت صحیح ندارد، و یا از قدرت خود سوءاستفاده میکند؛ و یا زن با برخوردهایی که به مرد اجازه داده شده، به راه صحیح برنمیگردد؛ اینجاست که خداوند از دیگران میخواهد که حَکَمی از خانواده هریک از زن و مرد برانگیزانند و وعده میدهد که اگر واقع قصد اصلاحی در کار باشد خداوند هم توفیق خود را بدانان ارزانی خواهد داشت.
نکته تخصصی انسانشناسی: تقابل بنیادین نگاه قرآنی با مدرنیته در باب انسان
۴) از نکات قابل توجه در مجموع آیاتی که از ابتدای سوره تا اینجا گذشت این بود که میتوان کل بحثهای آیات قبل را در یک نگاه کلان در دو محور مسائل اقتصادی و مسائل ناظر به دو جنس دید؛ که هر دو را در افق خانواده فهم و حل کرد.
بسیاری از متفکران بر این باورند که مارکس و فروید (که هر دو به نحوی تحت تاثیر نیچه بودهاند) پیامبران اومانیسم و مدرنیتهاند. شالوده تحلیل آنها از انسان، یکی بر اساس روابط و مسائل اقتصادی است؛ و دیگری بر اساس روابط و مسائل جنسی؛ یعنی تمام حقیقت انسان را به این دو مولفه برمیگردانند؛ و هر دو میکوشند جامعه انسانی را صرفاً ذیل یکی از این دو مطلب تحلیل کنند و تمام ابعاد اجتماعی و متعالیِ انسان را به این دو فروبکاهند.
بنیادِ – و به نظر ما نقطه ضعف اصلیِ- تحلیلهای آنها هم این است خانواده هیچ اصالتی ندارد: انسان در فضای تنازع بقای داروینی پا به عرصه هستی گذاشته است؛ و مساله انسان با دیگران یا دائر مدار روابط اقتصادی اوست ویا نیاز جنسی او؛ و همه آنچه در جامعه می گذرد تحت تاثیر یکی از این دو مقوله است؛ و از این روست که جز بدبختی و زندگیای در تنگنا آینده دیگری برای خود متصور نیست؛ چرا که غایت اصلی انسان را آزادی نفس اماره میدانند و از این رو به صراحت اعلام میکنند که تمدن، شر مطلق است. به نظر میرسد این همان پیشبینی خداوند است از انسانی که هبوط کرده و حاضر نیست خود را در معرض هدایت الهی قرار دهد و قانونی جز دشمنی و تنازع برای بقا بر او حکمفرما نیست: «قال اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً: گفت: از اين مقام هبوط کنید در حالى كه دشمن همديگر خواهيد بود؛ پس اگر از جانب من براى شما هدايتى آمد، هر كه از هدايت من پيروى كند هرگز نه گمراه شود و نه شقى و بدبخت گردد. و هر كه از ياد من روى گرداند حتما براى او زندگى تنگى خواهد بود (طه/۱۲۳-۱۲۴)
در مقابل، در نگاه قرآن کریم، پیش از آنکه بخواهیم بحثهای اجتماعی و نقشآفرینی انسان در جامعه را ببینیم باید انسان را ابتدا در افق خانواده فهم و تعریف کنیم؛ آن هم خانوادهای در افق فطرت، که اساساً ماهیتی متمایز از اجتماعات خانوادگی حیوانی دارد؛ و آنگاه این دو عرصه اساسی اقتصاد و مسائل بین دو جنس را ابتدا با محوریت دادن به خانوادهای که بر اعضای آن، نه قانون تنازع بقا، و نه حتی قانون عدالت، بلکه قانون مودت و رحمت حکمفرماست، حل کنیم.
عملا مشاهده میشود با یک تقسیم کار بسیار پیچیده، بار اصلی وظایف اقتصادی بر دوش مرد، و بار اصلی وظایف جنسی بر دوش زن گذاشته شد (توضیح مساله در جلسه ۹۶۴، تدبر۵ گذشت) و بدین ترتیب با یک توازن قوا بین زن و مرد – آن هم نه زن و مردی مستقل و در برابر هم (آن گونه که در سازمانهای اجتماعی دیده میشود)، بلکه زن و مردی که مکمل همدیگرند– عملا این دو بنیاد انسان و جامعه انسانی را (که تمدن غرب چون فهم این دو را در ساحت حیوانیت انسان قرار داده، خانواده را هیچ اصالتی ندادند بشریت را به سراشیبی سقوط هل دادند) چنان ذیل فطرت الهی انسان قرار میدهد که مسیر سعادت وی هموار گردد.
این همان مطلبی است که بارها گفته شد: در نگاه اسلامی خانواده تفاوتی بنیادین با نظامات اجتماعی دارد و تقدمی جدی بر آنها دارد به طوری که شکلگیری امت در معنای صحیح آن تنها با گذر از یک خانواده استوار میسر خواهد بود.
بازدیدها: ۱۷