ترجمه
… آنان جایگاهشان آتش است به خاطر آنچه کسب میکردهاند.
شهادت امام صادق ع تسلیت باد
شهادت امام صادق ع که بعد از انحرافات عظیمی که در عالم اسلام رخ داد، فرصتی به دست آورد تا تعالیم ناب اسلام را در میان شیعه و سنی بگستراند، تسلیت باد.
حدیث
۱) امام صادق ع در روایتی طولانی حکایت سفر معراج پیامبر اکرم ص را از قول ایشان روایت میکنند. در جایی از این روایت آمده است:
سپس صدایی شنیدم که مرا سخت ترساند. جبرئیل گفت:
محمد! میشنوی؟
گفتم: بله!
فرمود: این صخرهای است که هفتاد سال قبل از لبه جهنم پرتاب کردم و الان متوقف شد. و رسول الله از آن پس تا زمانی که قبض روح شد، خنده از لبانش محو گردید.
سپس جبرئیل به صعود خود ادامه داد و من هم همراهش در صعود بودم تا به آسمان دنیا رسیدیم …
هیچ فرشتهای را ملاقات نکردم مگر اینکه خندان و با روی باز از من استقبال کرد تا رسیدیم به فرشتهای از فرشتگان که مخلوقی عظیمتر از او که چنین زشتسیما و رویی غضبناک داشته باشد، ندیده بودم. پس او هم مانند دیگران بعثتم را تبریک گفت با این تفاوت که اصلا نمیخندید و هیچ خوشبرخوردی و تبسمی که از سایر فرشتگان می دیدم، از او ندیدم. گفتم: جبرئیل! این کیست که من از او چنین ترسانم؟
گفت: ترس از او کاملا بجاست چنانکه همه ما از او میترسیم؛ این «مالک»، نگهبان آتش [جهنم] است که تاکنون نخندیده و هیچگاه نخواهد خندید؛ از آن زمان که خداوند سرپرستی جهنم را به او سپرده، روز به روز غیض و غضبش بر دشمنان خدا و اهل معصیت او بیشتر میشود و خدا با او از آنان انتقام میگیرد؛ و اگر قرار بود در روی کسی قبل از تو ویا بعد از تو تبسم کند، حتما به تو تبسم میکرد؛ اما او هیچگاه نمیخندد.
پس به او سلام کردم و جواب سلامم را داد و مرا به بهشت بشارت داد.
پس به جبرئیل – که جبرئیل همان کسی است که خداوند در وصفش فرموده «اطاعتشدهای است که در آنجا مورد اعتماد است» (تکویر/۲۱) – گفتم: آیا به او دستور نمیدهی که آتش [جهنم] را به من بنمایاند؟
پس جبرئیل به او گفت: مالک! آتش را به محمد نشان بده!
پس او پوشش آن را از رویش برداشت و دری از آن را باز کرد، پس لهیبی تیز و تند در آسمان فوران کرد، چنانکه رعشه بر من افتاد و گمان کردم که آنچه که دیدم مرا در برخواهد گرفت، پس به جبرئیل گفتم: به او بگو پوشش را بر رویش برگرداند.
پس به آن گفت: برگرد!
و آن به جایی که از آن بیرون آمده بود، برگشت…
تفسير القمي، ج۲، ص۵
أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ بِالْبُرَاقِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص …[۱] ثُمَّ سَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي- فَقَالَ جَبْرَئِيلُ أَ تَسْمَعُ يَا مُحَمَّدُ قُلْتُ نَعَمْ- قَالَ هَذِهِ صَخْرَةٌ قَذَفْتُهَا عَنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعِينَ عَاماً- فَهَذَا حِينَ اسْتَقَرَّتْ، قَالُوا فَمَا ضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى قُبِضَ قَالَ فَصَعِدَ جَبْرَئِيلُ وَ صَعِدْتُ مَعَهُ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا …[۲] فَمَا لَقِيَنِي مَلَكٌ إِلَّا كَانَ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً حَتَّى لَقِيَنِي مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ- لَمْ أَرَ أَعْظَمَ خَلْقاً مِنْهُ كَرِيهَ الْمَنْظَرِ ظَاهِرَ الْغَضَبِ، فَقَالَ لِي مِثْلَ مَا قَالُوا مِنَ الدُّعَاءِ- إِلَّا أَنَّهُ لَمْ يَضْحَكْ- وَ لَمْ أَرَ فِيهِ مِنَ الِاسْتِبْشَارِ وَ مَا رَأَيْتُ مِمَّنْ ضَحِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَإِنِّي قَدْ فَزِعْتُ فَقَالَ يَجُوزُ أَنْ تَفْزَعَ مِنْهُ، وَ كُلُّنَا نَفْزَعُ مِنْهُ هَذَا مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ لَمْ يَضْحَكْ قَطُّ وَ لَمْ يَزَلْ مُنْذُ وَلَّاهُ اللَّهُ جَهَنَّمَ يَزْدَادُ كُلَّ يَوْمٍ غَضَباً وَ غَيْظاً عَلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَهْلِ مَعْصِيَتِهِ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ بِهِ مِنْهُمْ وَ لَوْ ضَحِكَ إِلَى أَحَدٍ قَبْلَكَ أَوْ كَانَ ضَاحِكاً لِأَحَدٍ بَعْدَكَ لَضَحِكَ إِلَيْكَ وَ لَكِنَّهُ لَا يَضْحَكُ، فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ وَ بَشَّرَنِي بِالْجَنَّةِ، فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ جَبْرَئِيلُ بِالْمَكَانِ الَّذِي وَصَفَهُ اللَّهُ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ، أَ لَا تَأْمُرُهُ أَنْ يُرِيَنِي النَّارَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا مَالِكُ أَرِ مُحَمَّداً النَّارَ، فَكَشَفَ عَنْهَا غِطَاءَهَا وَ فَتَحَ بَاباً مِنْهَا، فَخَرَجَ مِنْهَا لَهَبٌ سَاطِعٌ فِي السَّمَاءِ وَ فَارَتْ- فَارْتَعَدَتْ حَتَّى ظَنَنْتُ لَيَتَنَاوَلُنِي مِمَّا رَأَيْتُ، فَقُلْتُ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ قُلْ لَهُ فَلْيَرُدَّ عَلَيْهَا غِطَاءَهَا فَأَمَرَهَا، فَقَالَ لَهَا ارْجِعِي- فَرَجَعَتْ إِلَى مَكَانِهَا الَّذِي خَرَجَتْ مِنْهُ..[۳]
۲) امام صادق ع از پدرانشان برای فرزندشان امام کاظم ع روایت کردهاند که رسول خدا فرمود:
[در روز قیامت] دستور داده میشود که افرادی را به جانب آتش ببرند و خداوند عز و جل به مالک (نگهبان جهنم) میفرماید:
به آتش بگو که پای آنها را نسوزاند که با آن به جانب مساجد میرفتند، و صورت آنها را نسوزاند که آنها خوب وضو میگرفتند، و دستهای آنان را نسوزاند که آن را برای دعا بلند میکردند، و زبان آنان را نسوزاند که بسیار قرآن تلاوت میکردند!
نگهبان جهنم بدانها گوید:
ای بدبختها! شما چه حالی داشتید [با این کارهای خوبی که میکردید، چرا جهنمی شدید]؟
میگویند: ما [این کارها را] برای غیر خدا انجام میدادیم! پس به ما گفته شد: بروید پاداشتان را از همان کسی که برایش کار میکردید بگیرید!
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۲۴
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ الْخُرَاسَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُؤْمَرُ بِرِجَالٍ إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ لِمَالِكٍ قُلْ لِلنَّارِ لَا تُحْرِقِي لَهُمْ أَقْدَاماً فَقَدْ كَانُوا يَمْشُونَ بِهَا إِلَى الْمَسَاجِدِ وَ لَا تُحْرِقِي لَهُمْ وُجُوهاً فَقَد كَانُوا يُسْبِغُونَ الْوُضُوءَ وَ لَا تُحْرِقِي لَهُمْ أَيْدِياً فَقَدْ كَانُوا يَرْفَعُونَهَا بِالدُّعَاءِ وَ لَا تُحْرِقِي لَهُمْ أَلْسِنَةً فَقَدْ كَانُوا يُكْثِرُونَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ قَالَ فَيَقُولُ لَهُمْ خَازِنُ النَّارِ يَا أَشْقِيَاءُ مَا كَانَ حَالُكُمْ قَالُوا كُنَّا نَعْمَلُ لِغَيْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقِيلَ لَنَا خُذُوا ثَوَابَكُمْ مِمَّنْ عَمِلْتُمْ لَهُمْ.[۴]
۳) امام سجاد ع در فرازی از دعای بعد از نماز شب، چنین از آتش جهنم به خدای خود پناه میبردند:
خدايا! به تو پناه ميبرم از آتشى كه با آن بر هر كه تو را نافرمانى كرد سخت گرفتهاى، و هر كه را از رضا و خشنودى تو دورى گزيد وعده عذاب دادهاى؛
و از آتشى كه نورش ظلمت است، و آسانش دردناك، و دورش نزديك؛
و از آتشى كه پارهاى از آن پاره ديگر را ميبلعد، و شعلههایش درهم میپیچد؛
و از آتشى كه استخوانها را ميپوساند، و به اهل خود آب جوش مینوشاند؛
و از آتشى كه نه آن كس را كه زارى كند رها کند، و نه بر آن كس كه از او ترحم جويد رحمت آورد؛ و توان آن ندارد که بر کسی که برايش فروتنى نمايد و او را فرمانبردار شود تخفیف دهد، بلكه آنان را با دردناكترين شكنجه و سختترين عقاب بگدازد.
خدایا! به تو پناه مىبرم از كژدمهاى سهمناك آن، كه دهانها گشودهاند؛ و از مارهاى دهشت افزاى آن، كه نيشها آختهاند؛ و از آن آب جوشان كه احشاء و امعاء دوزخيان را شرحه شرحه كند و دلهايشان را از جاى بركند.
خداوندا! از تو راهى مىجويم كه از آن آتشم دور گرداند و واپس دارد.
صحیفه سجادیه، دعای ۳۲
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ:
…اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَيِّنُهَا أَلِيمٌ، وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ، وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ؛ وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِيماً، وَ تَسقِي أَهْلَهَا حَمِيماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِي عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَيْهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِيفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَيْهَا مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَالِ؛ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَةِ أَفْوَاهُهَا، وَ حَيَّاتِهَا الصَّالِقَةِ بِأَنْيَابِهَا، وَ شَرَابِهَا الَّذِي يُقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَ أَفْئِدَةَ سُكَّانِهَا، وَ يَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَ أَسْتَهْدِيكَ لِمَا بَاعَدَ مِنْهَا، وَ أَخَّرَ عَنْهَا…[۵]
تدبر
۱) «أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون»: «مأوی» به محلی گویند که انسان برای آرامش و سکونت خود بدان پناه میبرد. در ادبیات عامیانه، به کسی که زندگی و اموراتش پشتوانه محکمی ندارد، می گویند: «خانهاش رو هواست». اما وضع کسانی که امیدی به دیدار خدا ندارند و به دنیا دلخوش کردهاند از این هم بدتر است: آنها «خانهشان آتش است». آنکه خانهاش رو هواست، مشکلش فقط این است که تکیهگاه مطمئنی ندارد؛ اما کسی که خانهاش آتش باشد، هرچیزی هم که به خیال خود کاسبی کرده، سوخت میشود. در واقع هم خودش و هم همه اندوختههایش مفت نمیارزد و فقط به درد سوختن میخورد؛ به قول خواجه نصیرالدین طوسی:
افسوس هر آنچه بردهام، باختنی است
بشناختهها تمام نشناختنی است
برداشتهام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشتهام هر آنچه برداشتنی است
۲) «…النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون»: چرا مهمترین عذاب دنیاپرستان، آتش است؟ شاید بدین جهت که آنچه آنها را جهنمی میکند، پوچ و باطل بودن کارها و دلبستگیهایشان است و آتش چیزی است که هر چیزی را میسوزاند و پوچ و باطل میکند. پس آنها را در آتش میاندازند تا بدانند آنچه کسب کردهاند، باطل و پوچ است.
دقت شود که فرمود: این آتش، «به خاطر آنچه کسب میکردهاند» است. (توضیح بیشتر در: هود/۱۶، جلسه۵۱، تدبر۲ و ۳؛ و حدید/۱۵، جلسه۷۸، تدبر۴ و ۵)
۳) «… مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُون»: تعبیر «کانوا» وقتی قبل از فعل مضارع میآید، نشان دهنده یک روال همیشگی است. این گونه نیست هرکس گاه در زندگیاش به دنیا گرایید، حتما چنین عذابی دارد؛ بحث آیه درباره کسانی است که روال زندگیشان را بر اساس دنیامداری و بیاعتنایی به لقاءالله پایهریزی کردهاند. ما انشاءالله این گونه نیستیم؛ اما باید مواظب بود؛ اگر غفلت از نشانهها (که در آیه قبل بر آن تاکید شد) ادامه یابد، بعید نیست کار و بار ما هم بدینجا برسد.
فلسفه ریزشها در فضاهای انقلابی، (چه در صدر اسلام، و چه در انقلاب خودمان) همین دنیازدگی تدریجی است که اگر کسی بدان گرفتار شد و دلخوشی و امیدش از سمت و سوی لقاءالله، به جانب لذتهای دنیا درغلطید، دیگر امیدی به او نخواهد بود.
[۱] . فَأَخَذَ وَاحِدٌ بِاللِّجَامِ وَ وَاحِدٌ بِالرِّكَابِ- وَ سَوَّى الْآخَرُ عَلَيْهِ ثِيَابَهُ- فَتَضَعْضَعَتِ الْبُرَاقُ فَلَطَمَهَا جَبْرَئِيلُ ثُمَّ قَالَ لَهَا اسْكُنِي يَا بُرَاقُ فَمَا رَكِبَكِ نَبِيٌّ قَبْلَهُ وَ لَا يَرْكَبُكِ بَعْدَهُ مِثْلُهُ- قَالَ فَرَقَّتْ بِهِ وَ رَفَعَتْهُ ارْتِفَاعاً لَيْسَ بِالْكَثِيرِ- وَ مَعَهُ جَبْرَئِيلُ يُرِيهِ الْآيَاتِ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ- قَالَ فَبَيْنَا أَنَا فِي مَسِيرِي- إِذْ نَادَى مُنَادٍ عَنْ يَمِينِي يَا مُحَمَّدُ فَلَمْ أُجِبْهُ وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ- ثُمَّ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَسَارِي يَا مُحَمَّدُ فَلَمْ أُجِبْهُ وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ- ثُمَّ اسْتَقْبَلَتْنِي امْرَأَةٌ كَاشِفَةٌ عَنْ ذِرَاعَيْهَا وَ عَلَيْهَا مِنْ كُلِّ زِينَةِ الدُّنْيَا- فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْنِي حَتَّى أُكَلِّمَكَ- فَلَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهَا ثُمَّ سِرْتُ فَسَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي- فَجَاوَزْتُ بِهِ فَنَزَلَ بِي جَبْرَئِيلُ، فَقَالَ صَلِّ فَصَلَّيْتُ فَقَالَ أَ تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا- فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطَيْبَةَ وَ إِلَيْهَا مُهَاجَرَتُكَ، ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ- ثُمَّ قَالَ لِي انْزِلْ وَ صَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ، فَقَالَ لِي أَ تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا، فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطُورِ سَيْنَاءَ حَيْثُ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ- ثُمَّ قَالَ لِي انْزِلْ فَصَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ- فَقَالَ لِي أَ تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا، قَالَ صَلَّيْتَ فِي بَيْتِ لَحْمٍ بِنَاحِيَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ، حَيْثُ وُلِدَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَرَبَطْتُ الْبُرَاقَ بِالْحَلْقَةِ الَّتِي كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ تَرْبِطُ بِهَا- فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ إِلَى جَنْبَيِ فَوَجَدْنَا إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى فِيمَنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ قَدْ جُمِعُوا إِلَيَّ وَ أَقَمْتُ الصَّلَاةَ وَ لَا أَشُكُّ إِلَّا وَ جَبْرَئِيلُ اسْتَقْدَمَنَا، فَلَمَّا اسْتَوَوْا أَخَذَ جَبْرَئِيلُ ع بِعَضُدِي- فَقَدَّمَنِي فَأَمَّمْتُهُمْ وَ لَا فَخْرَ، ثُمَّ أَتَانِي الْخَازِنُ بِثَلَاثِ أَوَانِي، إِنَاءٌ فِيهِ لَبَنٌ وَ إِنَاءٌ فِيهِ مَاءٌ وَ إِنَاءٌ فِيهِ خَمْرٌ، فَسَمِعْتُ قَائِلًا يَقُولُ إِنْ أَخَذَ الْمَاءَ غَرِقَ وَ غَرِقَتْ أُمَّتُهُ، وَ إِنْ أَخَذَ الْخَمْرَ غَوَى وَ غَوَتْ أُمَّتُهُ- وَ إِنْ أَخَذَ اللَّبَنَ هُدِيَ وَ هُدِيَتْ أُمَّتُهُ، فَأَخَذْتُ اللَّبَنَ فَشَرِبْتُ مِنْهُ- فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هُدِيتَ وَ هُدِيَتْ أُمَّتُكَ- ثُمَّ قَالَ لِي مَا ذَا رَأَيْتَ فِي مَسِيرِكَ فَقُلْتُ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَمِينِي فَقَالَ لِي أَ وَ أَجَبْتَهُ فَقُلْتُ لَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ، فَقَالَ ذَاكَ دَاعِي الْيَهُودِ لَوْ أَجَبْتَهُ لَتَهَوَّدَتْ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ- ثُمَّ قَالَ مَا ذَا رَأَيْتَ فَقُلْتُ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَسَارِي فَقَالَ أَ وَ أَجَبْتَهُ فَقُلْتُ لَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ، فَقَالَ ذَاكَ دَاعِي النَّصَارَى لَوْ أَجَبْتَهُ لَتَنَصَّرَتْ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ مَا ذَا اسْتَقْبَلَكَ فَقُلْتُ لَقِيتُ امْرَأَةً كَاشِفَةً عَنْ ذِرَاعَيْهَا- عَلَيْهَا مِنْ كُلِّ زِينَةٍ- فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْنِي حَتَّى أُكَلِّمَكَ، فَقَالَ لِي أَ فَكَلَّمْتَهَا فَقُلْتُ لَمْ أُكَلِّمْهَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهَا، فَقَالَ تِلْكَ الدُّنْيَا- وَ لَوْ كَلَّمْتَهَا لَاخْتَارَتْ أُمَّتُكَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ،
[۲] . وَ عَلَيْهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ إِسْمَاعِيلُ وَ هُوَ صَاحِبُ الْخَطْفَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ» وَ تَحْتَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ- تَحْتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ، فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا مَعَكَ فَقَالَ: مُحَمَّدٌ ص قَالَ أَ وَ قَدْ بُعِثَ قَالَ نَعَمْ- فَفَتَحَ الْبَابَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ- وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي- وَ قَالَ مَرْحَباً بِالْأَخِ النَّاصِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ تَلَقَّتْنِي الْمَلَائِكَةُ حَتَّى دَخَلْتُ سَمَاءَ الدُّنْيَا
[۳] . درباره جایگاه افراد در جهنم این روایت نیز قابل توجه است:
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلًا- وَ فِي النَّارِ مَنْزِلًا- فَإِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ نَادَى مُنَادٍ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَشْرِفُوا- فَيُشْرِفُونَ عَلَى أَهْلِ النَّارِ وَ تُرْفَعُ لَهُمْ مَنَازِلُهُمْ فِيهَا- ثُمَّ يُقَالُ لَهُمْ هَذِهِ مَنَازِلُكُمُ- الَّتِي لَوْ عَصَيْتُمُ اللَّهَ لَدَخَلْتُمُوهَا يَعْنِي النَّارَ قَالَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ فَرَحاً- لَمَاتَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ فَرَحاً- لِمَا صُرِفَ عَنْهُمْ مِنَ الْعَذَابِ، ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ يَا أَهْلَ النَّارِ ارْفَعُوا رُءُوسَكُمْ فَيَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَيَنْظُرُونَ مَنَازِلَهُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ مَا فِيهَا مِنَ النَّعِيمِ- فَيُقَالُ لَهُمْ هَذِهِ مَنَازِلُكُمُ- الَّتِي لَوْ أَطَعْتُمْ رَبَّكُمْ لَدَخَلْتُمُوهَا- قَالَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً مَاتَ حُزْناً- لَمَاتَ أَهْلُ النَّارِ حُزْناً- فَيُورَثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ- وَ يُورَثُ هَؤُلَاءِ مَنَازِلَ هَؤُلَاءِ- وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ.
تفسير القمي، ج۲، ص۸۹
[۴] روایتی دیگر درباره وضعیت جهنمیان:
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: تُكَلِّمُ النَّارُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلَاثَةً أَمِيراً وَ قَارِئاً وَ ذَا ثَرْوَةٍ مِنَ الْمَالِ فَتَقُولُ لِلْأَمِيرِ يَا مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ سُلْطَاناً فَلَمْ يَعْدِلْ فَتَزْدَرِدُهُ كَمَا يَزْدَرِدُ الطَّيْرُ حَبَّ السِّمْسِمِ وَ تَقُولُ لِلْقَارِئِ يَا مَنْ تَزَيَّنَ لِلنَّاسِ وَ بَارَزَ اللَّهَ بِالْمَعَاصِي فَتَزْدَرِدُهُ وَ تَقُولُ لِلْغَنِيِّ يَا مَنْ وَهَبَ اللَّهُ لَهُ دُنْيَا كَثِيرَةً وَاسِعَةً فَيْضاً وَ سَأَلَهُ الْفَقِيرُ الْيَسِيرَ قَرْضاً فَأَبَى إِلَّا بُخْلًا فَتَزْدَرِدُهُ.
الخصال، ج۱، ص۱۱۱
[۵] در هشدار نسبت به نار جهنم این روایات هم قابل توجه است که برای رعایت اختصار نیاوردم و بعدا در جلسه۲۸۲ خواهد آمد.
۱) و بدانيد! كه اين پوست نازك را بر آتش سوزان شكيبايى نيست، پس بر خويشتن رحمت آريد، شما- توان- خود را در مصيبتهاى اين جهان آزموديد، آيا نديديد از خارى كه بر يكى از شما خلد، چگونه زارى كند، و يا به سر در افتادگى، كه خون آلودش گرداند، و يا ريگ تفته كه او را بسوزاند؟ تا چه رسد كه ميان دو طبقه از آتش بود سوزان، همخوابه او سنگ، و همنشينش شيطان. آيا مىدانيد چون مالك بر آتش دوزخ خشم آرد، به خاطر خشم وی برخى از آن برخى ديگر را خرد كنند، و چون بانگ بر آن زند، از شدت بانگ او ميان درهاى دوزخ یورش برند؟
اى پير سالخوردهای كه پيرى در تو راه يافته! چگونهاى آن گاه كه طوقهاى از آتش تافته، گرد گردنت افتد، و غلهايى كه گردن و دستها را به هم فرو برد، چنانكه گوشت بازوها را بخورد؟
پس خدا را، خدا را، اى گروه بندگان! حال كه سالم و تندرستيد نه بيمار، و در گشايش هستيد نه به تنگى دچار، در رهاییِ خود بكوشيد، پيش از آنكه آنچه در گرو است بگيرند و از شما توبه نپذيرند.
نهجالبلاغه، ترجمه شهیدی [با اندکی تغییر]، ص۱۹۵
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا أَ فَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَانٍ أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِكاً إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ أَيُّهَا الْيَفَنُ الْكَبِيرُ الَّذِي قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِيرُ كَيْفَ أَنْتَ إِذَا الْتَحَمَتْ أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الْأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الْجَوَامِعُ حَتَّى أَكَلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِدِ فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا.
نهجالبلاغه، خطبه۱۸۳
۲) … فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ وَ لَا تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِيهَا كُرْبَةٌ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ أَنْ يَحْسُنَ ظَنُّكُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَكُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ وَ إِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللَّهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّه…
نهج البلاغة مِنْ عَهْدٍ لَهُ ع إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ (نامه ۲۷)
۳) الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِنَّ نَارَكُمْ هَذِهِ لَجُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَ لَقَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِينَ مَرَّةً بِالْمَاءِ ثُمَّ الْتَهَبَتْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمَا اسْتَطَاعَ آدَمِيٌّ أَنْ يُطِيقَهَا [يُطْفِئَهَا] إِذَا الْتَهَبَتْ وَ إِنَّهُ لَيُؤْتَى بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى تُوضَعَ عَلَى النَّارِ فَتَصْرَخُ صَرْخَةً [مَا] لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا جَثَا عَلَى رُكْبَتَيْهِ [لِرُكْبَتَيْهِ] فَزَعاً مِنْ صَرْخَتِهَا.
الزهد (حسین بن سعید کوفی اهوازی، قرن۳)، ص۱۰۱ (در تفسير القمي، ج۱، ص۳۶۶ این روایت از امام صادق ع روایت شده است)
بازدیدها: ۱۳