۳۲۴) ‌هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِمْ فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ

ترجمه

این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند؛ پس، کسانی که کفر ورزیدند برایشان جامه‌ای از آتش بریده شده، از فراز سرشان آب جوشان ریخته می‌شود.

شأن نزول

۱) شأن نزول این آیات (۱۹-۲۳) را اغلب مفسران شیعه و سنی در مورد سه نفر از مسلمانان و سه نفر از کفاری دانسته‌اند که در جنگ بدر در مقابل هم قرار گرفتند. از افراد سرشناس صحابه و تابعین که این شأن نزول را نقل کرده‌اند می‌توان از حضرت علی ع، ابوذر، ابوسعید خدری، ابن‌عباس، سفیان ثوری، سدی، قیس بن عباد و ابن‌سیرین، نام برد و نیز از امام صادق ع هم از طریق پدرانشان، روایت شده است. از منابع شیعی می‌توانید به تفسیر فرات کوفی (ص۲۷۱-۲۷۲) و از منابع اهل سنت می توانید به الدر المنثور (ج۴، ص۳۴۹-۳۵۰) . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل (ج‏۱، ص۵۰۳- ۵۱۶) مراجعه کنید که در منبع اخیر، مطلب با ۱۱ سند مختلف از علمای اهل سنت نقل شده است.

واقعه بر اساس نقل ابن‌سیرین، که با طول و تفصیل بیشتری بیان کرده، تقدیم می‌شود:

این آیه در مورد کسانی نازل شد که در جنگ بدر مبارزه تن به تن کردند. در جنگ بدر، عُتبه و شَیبه (پسران ربیعه) و ولید بن عُتبه ابتدا جلو آمدند و گفتند: محمد! هم‌شأن ما را برای مبارزه بفرست. گروهی از انصار بلند شدند، پیامبر خدا ص فرمود بنشینید، احسنت بر شما ! حمزه متوجه شد که پیامبر خدا ص قصدی دارد، پس بلند شد و سپس [حضرت] علی ع و سپس عبیده بلند شدند که همگی عمامه سفید بسته بودند.

آنها گفتند: ای عمامه سفیدها، خودتان را معرفی کنید تا بشناسیم‌تان!

حمزه گفت: من حمزه پسر عبدالمطلبم.

علی ع فرمود: من علی بن ابی‌طالبم

عبیده گفت: من عبیده پسر حارث بن عبدالمطلبم.

گفتند هم‌شأن‌های بزرگواری آمدند!

پس حمزه با عتبه مبارزه کرد و او را کشت؛ و علی ع با ولید مبارزه کرد و او را کشت، و عبیده با شیبه مبارزه کرد که هر دو کم آوردند و علی ع به سراغ او رفت و یاران عبیده او را برگرداند؛

و نسبت اینان به مسلمانان مانند حلقه وسط گردنبند به گردنبند بود؛ و نسبت آنان به مشرکان هم مانند حلقه وسط گردنبند به گردنبنبد بود؛ پس این آیات نازل شد، «این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند»، که از ادامه این تا عبارت «و بچشید عذاب سوزان را» (آیه۲۲) مربوط به این مشرکان بود و آیه «همانا خداوند کسانی که ایمان و عمل صالح انجام دادند» تا «به سوی صراط پسندیده» (آیات۲۳-۲۴) در مورد این مسلمانان.

تفسير فرات الكوفي، ص۲۷۲

قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ مُعَنْعَناً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِيرِينَ قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الَّذِينَ تَبَارَزُوا يَوْمَ بَدْرٍ قَالَ لَمَّا كَانَ يَوْمُ بَدْرٍ بَرَزَ عُتْبَةُ وَ شَيْبَةُ ابْنَا رَبِيعَةَ وَ الْوَلِيدُ بْنُ عُتْبَةَ فَقَالَ عُتْبَةُ يَا مُحَمَّدُ أَخْرِجْ إِلَيْنَا أَكْفَاءَنَا فَقَامَ فِئَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَلَمَّا رَآهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اجْلِسُوا قَدْ أَحْسَنْتُمْ فَلَمَّا رَأَى حَمْزَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ [ص‏] يُرِيدُ شَيْئاً قَامَ حَمْزَةُ ثُمَّ قَامَ عَلِيٌّ ثُمَّ قَامَ عُبَيْدَةُ عَلَيْهِمُ الْبَيْضُ قَالَ تَكَلَّمُوا يَا أَهْلَ الْبَيْضِ نَعْرِفْكُمْ فَقَالَ حَمْزَةُ أَنَا حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ قَالَ عَلِيٌّ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ قَالَ عُبَيْدَةُ أَنَا عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَالُوا أَكْفَاءٌ كِرَامٌ فَتَبَارَزَ حَمْزَةُ عُتْبَةَ فَقَتَلَهُ حَمْزَةُ وَ بَارَزَ عَلِيٌّ الْوَلِيدَ فَقَتَلَهُ عَلِيٌّ وَ بَارَزَ عُبَيْدَةُ شَيْبَةَ فَأَنْغَضَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فَمَالَ عَلَيْهِ عَلِيٌّ فَأَجْهَزَ [فَأَجَازَ] عَلَيْهِ وَ احْتَمَلَ عُبَيْدَةَ أَصْحَابُهُ وَ كَانُوا هَؤُلَاءِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ كَوَاسِطَةِ الْقِلَادَةِ مِنَ الْقِلَادَةِ وَ كَانُوا هَؤُلَاءِ مِنَ الْمُشْرِكِينَ كَوَاسِطَةِ الْقِلَادَةِ مِنَ الْقِلَادَةِ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَاتُ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ حَتَّى بَلَغَ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ فَهَذَا فِي هَؤُلَاءِ الْمُشْرِكِينَ وَ نَزَلَتْ إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ حَتَّى بَلَغَ إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ فَهَذَا فِي هَؤُلَاءِ الْمُسْلِمِينَ.

حدیث

۱) وقتی به امیرالمومنین ع خبر رسید که بنی‌امیه او را به مشارکت در قتل عثمان متهم می کند، فرمودند:

آيا شناختى كه فرزندان اميّه از من دارند، آنان را از عيب بر من نهادن باز نمى‏دارد؟ آيا پيشينه‏ام نادانان را بر جاى نمى‏نشاند تا به من تهمت نزنند؟! آنچه خدا آنان را بدان پند داد، از بيان من رساتر است. من مارقین (از دين بيرون شدگان) را به حجّت مغلوب كنم و با ناکثینِ (= پیمان‌شکنانِ) اهل شک و تردید، به مخاصمه برخیزم. امور شبهه‌ناك بر كتاب خدا عرضه شود، و بندگان را بدانچه در دل دارند، پاداش دهند.

ابن‌ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغة (ج‏۶، ص۱۷۱) توضیح داده، مقصود ایشان از «این امور شبهه‏ناك بر كتاب خدا عرضه شود»، اشاره است به آیه «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ»

نهج‌البلاغه، خطبه۷۵ (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۵۶)  [البته در شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، این خطبه۷۴ می‌باشد]

و من كلام له ع لما بلغه اتهام بني أمية له بالمشاركة في دم عثمان‏

أَ وَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي أَ وَ مَا وَزَعَ الْجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللَّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ وَ خَصِيمُ النَّاكِثِينَ الْمُرْتَابِينَ وَ عَلَى كِتَابِ اللَّه تُعْرَضُ الْأَمْثَالُ وَ بمَا في الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَاد.

۲) نضر بن مالک می گوید: به امام حسین ع عرض کردم: یا اباعبدالله! برای من درباره سخن خداوند که می‌فرماید: «این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند»، توضیح دهید.

فرمودند:  ما و بنی‌امیه درباره خداوند عز و جل نزاع کردیم، ما گفتیم: «خدا راست گفت» و آنها گفتند «خدا دروغ گفت»؛ پس ما و آنان در روز قیامت دشمنان هم خواهیم بود.

الخصال، ج‏۱، ص۴۳؛ تفسير القمي، ج‏۲، ص۸۰

حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَمَّارُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأُسْرُوشَنِيُّ [الْأُسْرُوشِيُ‏] رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِيُّ بِمَكَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ‏ بْنُ أَبِي شُجَاعٍ الْبَجَلِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِيِّ عَنْ يَحْيَى بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ صَدَقَةَ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ:

قُلْتُ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ حَدِّثْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ»

قَالَ نَحْنُ وَ بَنُو أُمَيَّةَ اخْتَصَمْنَا فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَ إِيَّاهُمُ الْخَصْمَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

۳) در منابع معتبر اهل سنت، از حضرت علی ع روایت شده است:

من اولین کسی هستم که روز قیامت در پیشگاه خداوند رحمان برای اقامه دعوی می‌نشینم.

صحيح بخاري، ج۵، ص۷۵؛ ج۶، ص۹۸؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل[۱]، ج‏۱، ص۵۰۳

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرَّقَاشِيُّ[و حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ]، حَدَّثَنَا مُعْتَمِرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مِجْلَزٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ عُبَادٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ:

أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو بَيْنَ يَدَيِ الرَّحْمَنِ لِلْخُصُومَةِ يَوْمَ القِيَامَةِ.

۴) ابوحمزه ثمالی از امام باقر ع درباره این آیه روایت کرده است که فرمود:

«این دو دشمنان یکدیگرند که در پروردگارشان [با هم] نزاع کردند؛ پس، کسانی که کفر ورزیدند» به ولایت علی ع، «برایشان جامه‌ای از آتش بریده شده است».

الكافي، ج‏۱، ص۴۲۲؛ مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج‏۳، ص۲۳۸

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا» بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ «قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نار».[۲]

 

تدبر

۱) «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِمْ»

در آیات قبل انسان‌ها را در چند دسته‌بندی ارائه کرد:

ابتدا سه گروه گمراه (گمراه‌کننده، پیروان آنها، دینداران سست‌بنیاد) و یک گروه مومن دارای عمل صالح (آیات۸-۱۴)؛

سپس شش گروه دینی: مومنان (مسلمان) و یهودیان و مسیحیان و صابئیان و زرتشتیان و مشرکان (آیه۱۷) که اولی‌ها هدایت‌یافته، و بقیه گمراهند؛

سپس دو گروه: یکی آنان که همراه با سایر موجودات سجده می‌کنند و دیگری آنان که عذاب بر آنها قطعیت یافته (آیه۱۸)

به نظر می‌آید آیه کنونی، جمع‌بندی‌ای از همه اینها باشد؛ یعنی همه این گروه‌بندی‌ها را می‌توان در دو گروه متخاصم قرار داد که موضوع نزاعشان خداست.

این مویدی بر همان نکته‌ای است که قبلا بیان شد دسته‌بندی انسانها بر اساس سبک زندگی‌شان، به نوع خداشناسی آنها برمی‌گردد. (جلسه۳۰۸، تدبر۱)

۲) «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِمْ فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ»

در این آیه تمام دسته‌بندی‌های اجتماعی که در آیت قبل مطرح شد – چه بر اساس باورهای آنها در قبال خدا و حقیقت محض (دسته‌بندی اول، آیات۸-۱۴)، چه بر اساس عنوان‌بندی‌های فرهنگی و اجتماعی (آیه۱۷) و چه بر اساس، نسبتی که در عمل با خدا و حق و حقیقت برقرار می‌کنند (آیه۱۸) – ، همه را در دو گروه خلاصه کرد که بر سر خدا نزاع دارند و بلافاصله سراغ وضعیت نهایی این دو گروه رفت؛ و این وضعیت نهایی را از کافران شروع کرد، که لباسی از آتش بر تن دارند و بر سرشان آب جوش ریخته می‌شود.

ثمره انسان‌شناسی

مساله «خدا» مهمترین مساله برای انسان است؛ که همه نزاع‌های بشری به قبول یا رد این مساله برمی‌گردد؛ و چشم خود را در قبال آن بستن (کفر ورزیدن)، اقدام کم‌اهمیتی نیست؛ بلکه کاملا انسان را در برمی‌گیرد و باطن زندگی را می‌سوزاند.

۳) « فَالَّذينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ»

چرا کفار لباس از آتش بر تن دارند؟ چرا از بالای سرشان آب جوش می‌ریزند؟

الف. آخرت باطن دنیاست. لباس چیزی است که از همه طرف انسان را می‌پوشاند و غالبا، سر است که از لباس بیرون می‌ماند. شاید این تعابیر بدین خاطر است که نشان دهد:

کسی که کفر می‌ورزد و در برابر حقیقت سر تسلیم فرو نمی‌آورد، وجود خود را از همه سو در هیچ و پوچ گرفتار کرده؛ و و قتی وارد عرصه بروز حقیقت می‌شود،‌ از هر سو، در معرض سوختن قرار می‌گیرد.

ب. لباس دورادور انسان را فرا می‌گیرد؛ شاید لباس آتشین هان کفر آنها باشد که دورادور وجود آنها را احاطه کرده؛ و آب جوشی که از بالا بر سرشان ریخته می‌شود، تجلی اعمال ناشایست‌شان باشد که لحظه به لحظه بر وجود آنها اضافه می‌شود و آنها را در کفرشان جلوتر می‌برد.

دقت کنید: «پوشیدن لباسی از آتش» به صورت فعل ماضی (قُطِّعَتْ) آمده که دلالت بر تمام شدن کار دارد؛ ولی ریخته شدن آب جوش از بالای سر، با فعل مضارع (یُصَبُّ) آمده که دلالت بر استمرار دارد.

ج. …

۴) «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا في‏ رَبِّهِمْ»

با اینکه همه را در دو گروه متخاصم قرار داد (هذان خصمان)، چرا دعوای آنها را به صورت جمع (اختصموا) آورد و نه به صورت تثنیه؟

الف. از این جهت که همه کسانی که با هم اختلاف دارند و روز قیامت قرار است از هم جدا شوند (آیه۱۷) نهایتا به دو گروه حق و باطل تقسیم می‌شوند، «خصمان» را مثنی آورد؛ و از این جهت که در این نزاع، اقوال بسیار متعددی در کار است، [چنانکه در آیه ۱۷ لااقل شش دسته را نام برد] عمل مخاصمه آنها را به صورت جمع آورد «اختصموا». (المیزان، ج۱۴، ص۳۶۱)

ب. «خصم» از کلماتی است که هم در مورد مفرد به کار می‌رود و هم تثنیه و هم جمع؛ هم مذکر و هم مونث؛ در اینجا خصم بودن ناظر به «گروه» هاست که در معنای جمع‌اند و چون نزاع همواره دو طرف دارد، پس این اسم جمع را به صورت تثنیه آورد؛ شبیه آیه «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا» (حجرات/۹) [که طائفه چون اسم جمع است، معنای جمع می‌دهد و در عین حال جنگ بین افراد دو طائفه است] (مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۲۳)

ج. همه گروه‌ها در جامعه را به دو گروه حق و باطل می‌توان تقسیم کرد؛ اما نزاعهای اینها کاملا یکدست نیست، ‌بلکه افراد همین دو گروه در زمینه‌های مختلف، انواعی از نزاعها با هم دارند.

د. …

 


[۱] . سند حاکم حسکانی (مولف کتاب شواهد التنزیل) تا معتمر متفاوت است و بقیه‌ سند مشترک است:

أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَالَوِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو سَعِيدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ الْقُرَشِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَيُّوبَ بْنِ يَحْيَى الرَّازِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعْتَمِر…

[۲] . در دعای وضو هنگام شستن دست چپ، پناه بردن از «مقطعات نیران» از خدا خواسته شده است:

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَمَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قَاعِدٌ وَ مَعَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ إِذْ قَالَ يَا مُحَمَّدُ ايتِنِي بِإِنَاءٍ فِيهِ مَاءٌ أَتَوَضَّأْ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ … ثُمَّ غَسَلَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِي كِتَابِي بِيَسَارِي وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَان‏… (المحاسن، ج‏۱، ص۴۵)

Visits: 10

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*