۳۷۸) كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ

ترجمه

اما نه، بلکه این [دنیای] زودرس را دوست دارید؛

نکات ترجمه

«الْعاجِلَةَ» از ماده «عجل» به معنای «چیزی که زود برسد و انسان در دست‌یابی به آن عجله و شتاب داشته باشد» می‌باشد که درباره این ماده در جلسه ۱۶۲ توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-isra-017-018/

«تحبون»

این کلمه و کلمه «تذرون» در آیه بعد، در قرائت اهل مدینه و کوفه [یعنی قرائت نافع و عاصم و حمزه و کسائی] به صورت مخاطب (تحبون، تذرون) قرائت شده؛ و در بقیه قرائات [یعنی قرائت مکه (ابن‌کثیر) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن‌عامر)] (مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۹۹) و نیز در قرائت ابن‌محیصن و یزیدی و حسن بصری (الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص۵۷۸) و نیز مجاهد و قتادة و جحدري (البحر المحیط، ج۱۰، ص۳۵۰) به صورت غایب (یحبون، یذرون) قرائت شده است.

میلاد جواد الائمه مبارک باد

حدیث

۱) امیرالمومنین ع در خطبه‌ای فرمودند:

شما را از اين دنيا برحذر می‌دارم، كه منزلگاهى است ناپايدار، نه خانه‌ی ماندن و نه جايگاه قرار.

خود را به فریب آراسته، و ديگران را به زينت خويشتن فريفته.

خانه‏اى که نزد پروردگارش خوار است، که حلالش به حرامش آمیخته، و خوبى‌اش به بدى‏اش، و زندگانى‏اش به مرگش، و شیرینی‌اش به تلخی‌اش.

خداوند تعالى آن را براى دوستانش نگزيد، و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزيد.

خير آن اندك است، و شرّ آن آماده؛ فراهمِ آن پريشان، و مُلك آن از دست رفته؛ و آبادان آن رو به ويرانى نهاده.

پس، خوب و مطلوب نیست خانه‌ای که ويران گردد، و عمرى كه چون توشه پايان پذيرد، و روزگارى كه چون پيمودن راه به سر آيد.

آنچه را خدا بر شما واجب كرده مطلوب خود شماريد؛ و توفيق گزاردن حقّى را كه از شما خواسته، هم از او چشم داريد؛ و پيش از آنكه مرگ شما را فرا خواند، گوش به دعوتش بداريد.

آنان كه خواهان دنيا نيستند، دلهاشان گريان است، هرچند بخندند؛ و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند؛ و نفس خود را دائما فروکوبند، هر چند ديگران بدانچه نصيب آنان شده، غبطه خورند.

ياد مرگ از دلهاى شما رفته؛ و آرزوهاى فريبنده جاى آن را گرفته. دنيا بيش از آخرت مالكتان گرديده و آنچه زودرس است، آن را که در پیش است، از يادتان برده؛ در حالی که شما بر دين خدا برادرانید؛ چيزى شما را از هم جدا نكرده، جز باطنی خبیث و ضمیری پليد. نه بار هم را به دوش می‌کشید، نه خيرخواه همید؛ نه به يكديگر چيزى مى‏بخشيد، و نه با هم دوستى مى‏ورزيد.

شما را چه مى‏شود كه به اندك دنيا، كه به دست مى‏آوريد، شاد مى‏شويد؛ و از بسيار آخرت، كه از دستتان مى‏رود، اندوهناك نمى‏گرديد؟ و اندك دنيا را كه از دست مى‏دهيد، ناآرامتان مى‏گرداند، چندان كه اين ناآرامى در چهره‏هاتان آشكار مى‏شود، و ناشكيبا بودن از آنچه از دستتان رفته، پديدار.

گويى كه دنيا شما را خانه اقامت و قرار است، و متاع آن آن هميشه براى شما پايدار.

چيزى شما را باز نمى‏دارد، از آنكه عيب برادر خود را- كه از آن بيم دارد- روياروى او بگوييد، جز آنكه مى‏ترسيد او نیز چنان عيبی را- كه در شماست- به رُخِتان آرد.

در واگذاشتن آخرت و دوستى دنيا با هم يك‌دل‌ايد، و هر يك از شما دين را بر سر زبان داريد؛ با این حال همچون عاملی می‌نُمایید که عملش را به پايان آورده، و رضایت سرور خويش را حاصل كرده!

نهج‌‌البلاغه، خطبه۱۱۳ (اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۱۱۰-۱۱۱)

و من خطبة له ع‏

وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ قَدْ تَزَيَّنَتْ بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِينَتِهَا دَارٌ هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلَالَهَا بِحَرَامِهَا وَ خَيْرَهَا بِشَرِّهَا وَ حَيَاتَهَا بِمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا لَمْ يُصْفِهَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَوْلِيَائِهِ وَ لَمْ يَضِنَّ بِهَا [عَنْ‏] عَلَى أَعْدَائِهِ خَيْرُهَا زَهِيدٌ وَ شَرُّهَا عَتِيدٌ وَ جَمْعُهَا يَنْفَدُ وَ مُلْكُهَا يُسْلَبُ وَ عَامِرُهَا يَخْرَبُ فَمَا خَيْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبِنَاءِ وَ عُمُرٍ يَفْنَى فِيهَا فَنَاءَ الزَّادِ وَ مُدَّةٍ تَنْقَطِعُ انْقِطَاعَ السَّيْرِ اجْعَلُوا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ مِنْ [طَلِبَتِكُمْ‏] طَلَبِكُمْ وَ اسْأَلُوهُ مِنْ أَدَاءِ حَقِّهِ [كَمَا] مَا سَأَلَكُمْ وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَكُمْ قَبْلَ أَنْ يُدْعَى بِكُمْ إِنَّ الزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا تَبْكِي قُلُوبُهُمْ وَ إِنْ ضَحِكُوا وَ يَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ إِنْ فَرِحُوا وَ يَكْثُرُ مَقْتُهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ إِنِ اغْتَبَطُوا بِمَا رُزِقُوا قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبِكُمْ ذِكْرُ الآْجَالِ وَ حَضَرَتْكُمْ كَوَاذِبُ الآْمَالِ فَصَارَتِ الدُّنْيَا أَمْلَكَ بِكُمْ مِنَ الآْخِرَةِ وَ الْعَاجِلَةُ أَذْهَبَ بِكُمْ مِنَ الآْجِلَةِ وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِينِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَا تَوَازَرُونَ وَ لَا تَنَاصَحُونَ وَ لَا تَبَاذَلُونَ وَ لَا تَوَادُّونَ مَا بَالُكُمْ تَفْرَحُونَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الدُّنْيَا تُدْرِكُونَهُ وَ لَا يَحْزُنُكُمُ الْكَثِيرُ مِنَ الآْخِرَةِ تُحْرَمُونَهُ وَ يُقْلِقُكُمُ الْيَسِيرُ مِنَ الدُّنْيَا يَفُوتُكُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ ذَلِكَ فِي‏ وُجُوهِكُمْ وَ قِلَّةِ صَبْرِكُمْ عَمَّا زُوِيَ مِنْهَا عَنْكُمْ كَأَنَّهَا دَارُ مُقَامِكُمْ وَ كَأَنَّ مَتَاعَهَا بَاقٍ عَلَيْكُمْ وَ مَا يَمْنَعُ أَحَدَكُمْ أَنْ يَسْتَقْبِلَ أَخَاهُ بِمَا يَخَافُ مِنْ عَيْبِهِ إِلَّا مَخَافَةُ أَنْ يَسْتَقْبِلَهُ بِمِثْلِهِ قَدْ تَصَافَيْتُمْ عَلَى رَفْضِ الآْجِلِ وَ حُبِّ الْعَاجِلِ وَ صَارَ دِينُ أَحَدِكُمْ لُعْقَةً عَلَى لِسَانِهِ صَنِيعَ مَنْ فَرَغَ مِنْ عَمَلِهِ وَ أَحْرَزَ [رِضَا] رِضَى سَيِّدِهِ.[۱]

۲) امیرالمومنین ع در خطبه‌ای فرمودند:

نه دعوت‌كننده‌ای را پاسخ گفتند، و نه آنچه را ترغيب كردى پذيرفتند، و نه بدانچه تشويقشان كردى مشتاق شدند.

به مردارى روی آوردند که با خوردن آن رسوايى به خود خريدند، و در دوستى آن با هم به سازش گراييدند:

هر كه عاشق چيزى شود، ديده‏اش را كور سازد و قلبش را مریض کند.

پس با دیده‌ای بنگرد که صحیح نمی‌بیند و با گوشی گوش دهد که ناشنواست.

شهوات، پرده عقلش را دريده؛ و دنيا دلش را ميرانيده؛ جان او شيفته دنياست و او بنده آن است، و به سوى هر كه چيزى از دنيا در دست دارد، نگران است. هر جا كه دنيا رود، در پى آن رود، و هر جا روى آرد، روى بدانجا كند. نه به گفته بازدارنده از سوى خدا خود را بازدارد، و نه پند آن كس را كه از سوى او پند دهد در گوش آرد…

نهج‌البلاغه، خطبه۱۰۹

…فَلَا الدَّاعِيَ أَجَابُوا وَ لَا فِيمَا رَغَّبْتَ رَغِبُوا وَ لَا إِلَى مَا شَوَّقْتَ إِلَيْهِ اشْتَاقُوا أَقْبَلُوا عَلَى جِيفَةٍ قَدِ افْتَضَحُوا بِأَكْلِهَا وَ اصْطَلَحُوا عَلَى‏ حُبِّهَا وَ مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى‏ بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْ‏ءٌ مِنْهَا حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا وَ حَيْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا لَا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ…

تدبر

۱) «كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

بسیاری از مفسران، چهار آیه قبل را همانند جمله معترضه دانسته‌ و این آیه را در ادامه آیات قبل‌تر قلمداد کرده‌اند (مثلا تفسیر الصافی، ج۵،‌ص۲۵۶؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۱۱) در واقع بحث در مورد انسانی است که در مورد آخرت تردید می‌افکند ویا با اینکه بر خویشتن آگاه است بهانه‌تراشی می‌کند؛ این آیه می‌فرماید: مساله‌تان اینها نیست؛ بلکه مساله این است که به دنیا و متاع زودرس آن دل بسته‌اید و به تعبیر عامیانه، فقط تا نوک بینی‌تان را می‌بینید!

ثمره تخصصی معرفت‌شناسی

محبت و علاقه به چیزی می‌تواند چشم عقل را بندد و انسان را در تشخیص دچار خطا کند.

ثمره اخلاقی

برای اینکه به شناخت درست برسیم، صرف مطالعه و اندیشیدن کفایت نمی‌کند. باید حب و بغض‌های خود را هم مدیریت کنیم. (حدیث۲)

 

۲)‌ «كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

محبت و علاقه به آنچه دم‌دستی و زودرس است، از مهمترین عواملی است که مانع جدی گرفتن آخرت، و در واقع مانع عاقبت‌اندیشی می‌شود، تا جایی که امیرالمومنین ع فرمودند:

بِإِيثَارِ حُبِّ الْعَاجِلَةِ صَارَ مَنْ صَارَ إِلَى سُوءِ الْآجِلَةِ

به خاطر ترجیح دادن علاقه به وضعیت زودرس است که آنکه عاقبتش بد شد، چنین شد. (عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۸۸)[۲]

 

۳) «كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

دوست داشتن آنچه نقد و حاضر ودر دسترس است، مبنای بسیاری از خطاهای انسان است.

شبهه

پس چرا گفته‌اند «سرکه نقد به از حلوای نسیه؟»

پاسخ

این ضرب‌المثل ناروا نیست؛ اما محلش اینجا نیست. آنچه خداوند مذمت می‌کند این نیست که چرا به خاطر حلوای نسیه، سرکه نقد را رها کرده‌اید؛ بلکه مانند این است که بگویند چرا مثلا برای ۲۰۰ تومان نقد، ۲۰۰ میلیارد تومان نسیه‌ای را که ضامنش هم خداست، رها کرده‌اید!

بله، اگر تفاوت نقد و نسیه در حد تفاوت سرکه و حلوا باشد، انسان نقد را رها نمی‌کند؛ اما مشکل این است که صرف نقد و دم دست حاضر بودن نباید معیار اولویت‌سنجی انسان باشد.

ثمره اجتماعی

اگر دقت کنیم نه فقط در مقایسه دنیا و آخرت، بلکه در همین دنیا هم عاقبت‌بینی عامل رشد است و دلمشغول منفعت فوری شدن، عامل بدبختی است. می‌توانید مثال‌های متعدد این را در تحصیل، ازدواج و روابط با جنس مخالف، انتخاب شغل و برنامه کسب و کار، و … ببینید. حتی در تفریحات و لذت‌بردن‌های عادی هم، بسیاری از اوقات، برای تفریح و لذت عمیق بردن، باید با دوراندیشی وارد شد، نه صرفا دم‌دست بودن (مثلا برای یک مسافرت تفریحی چگونه اقدام کنیم که بیشتر لذت ببریم؛ حساب شده و عاقبت‌اندیشانه، یا … ؟)

 

۴) «كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ»

شاید با توجه به برخی آیات (خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَل‏؛ انبیاء/۳۷)،[۳] کسی بگوید اصل «عجله» کردن در متن خلقت انسان تعبیه شده است. دست کم می‌توان گفت عجله کردن و شتافتن، اگر به سوی هدف و مقصود صحیح باشد، چیز بدی نیست؛ این آیه هم در مقام مذمت کردن چنین وضعیتی نیست؛ بلکه آنچه در این آیه مذمت شده، این است که انسان دلش را در گروی چیزی بگذارد که شتابان و سریع به انسان می‌رسد و  چیزی که مهمتر و اساسی‌تر است رها کند. (توضیح بیشتر در جلسه۱۶۲، تدبر۱) http://yekaye.ir/al-isra-017-018/

 


[۱] . این احادیث هم متناسب با این آیه می‌باشد:

إِنَّ مَنْ كَانَتِ الْعَاجِلَةُ أَمْلَكُ بِهِ مِنَ الْآجِلَةِ وَ أُمُورُ الدُّنْيَا أَغْلَبُ عَلَيْهِ مِنْ أُمُورِ الْآخِرَةِ فَقَدْ بَاعَ الْبَاقِيَ بِالْفَانِي وَ تَعَوَّضَ الْبَائِدَ عَنِ الْخَالِدِ وَ أَهْلَكَ نَفْسَهُ وَ رَضِيَ لَهَا بِالْحَائِلِ الزَّائِلِ الْقَلِيلِ وَ نَكَبَ بِهَا عَنْ نَهْجِ السَّبِيلِ. (عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۱۵۳)

عَنْهُ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللَّهُ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَة (المحاسن، ج‏۱، ص۲۹۵)

همچنین است حدیث معروف «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَة» که هم در ضمن حدیث۱ در جلسه۲۳۹ (http://yekaye.ir/al-aaraf-7-19/ ) آمده و نشان داده چگونه جامع همه خطایاست و هم مستقلا با سندی دیگر به عنوان حدیث۳ جلسه۱۶۱ (http://yekaye.ir/al-ankabut-029-64/ ) آمده است.

[۲] . عاجله نقطه مقابل عاقبه است: حدیث۱ جلسه۱۲۹ http://yekaye.ir/al-anam-006-162/

[۳] . از این جهت گفته شده «شاید» چون با توجه به سیاق، برخی از مفسران این آیه را نوعی طعنه و کنایه به انسان عجول دانسته‌اند (المیزان، ج۱۴، ص۲۸۹)، نه لزوما بیان نحوه آفرینش انسان توسط خداوند.

Visits: 17

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*