ترجمه
و هنگامی که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس؛ سرباز زد و استکبار ورزید و از کافران بود.
نکات ترجمه
«اسجدوا»: از ماده «سجد» میباشد که اصل آن به معنای «خم شدن» (تطامُن) و ذلیل شدن است و در اشعار عرب به کسی که در مقابل دیگری سر خم میکرد و یا در مورد شتری که سرش را خم میکرد تعبیر «اسجد» به کار میرفت و برخی این لفظ را دال بر معنای «خیره ماندن» هم دانستهاند و البته منظور خیره ماندنی است که از روی ذلت و بیچارگی باشد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۱۳۳-۱۳۴) بدین ترتیب معلوم میشود معنای اصطلاحی سجده (که به حالت خاصی روی زمین قرار گرفتن است) لزوما در این کلمه نهفته نیست [که معنای سجده فرشتگان و یا سجده ماه و خورشید در خواب حضرت یوسف (یوسف/۴)، و یا سجده کل موجودات (رعد/۱۵) را بخواهیم با سجده خودمان یکی کنیم] و در واقع سجده ابراز خضوعی است که هیچ اثری از منیّت در آن نماند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۵۱).
«ابلیس»: در مورد کلمه «ابلیس» در جلسه ۲۱۵ به مناسبت بحث از کلمه «مبلسون» توضیحی گذشت و اشاره شد که اغلب بر این باورند که اصل این کلمه عربی نیست. در عین حال برخی از احادیث هست که وجه تسمیهای به زبان عربی برای آن اشاره کردهاند. چنانکه از امام رضا ع روایتی آمده که اسم اصلی ابلیس «حارث» بود و سخن خداوند عز و جل «یا ابلیس» [به معنای] «ای معصیتکار» است و ابلیس نامیده شد زیرا از رحمت خداوند عز و جل دچار ابلاس (نومیدی) گردید. (معاني الأخبار، ص۱۳۸)[۱]
در کانال نگذاشتم:
«الْكافِرين»: «کافر» اسم فاعل از «کفر» است و درباره معنای «کفر» در جلسه ۲۰۵ توضیح داده شد و در جلسه۱۵۹، حدیث۱ و جلسه ۱۴۸، حدیث۳ احادیثی درباره معانی کفر در قرآن کریم ارائه شد.
حدیث
۱) در جلسه ۱۷۰، حدیث۱ به حکایت یهودیای اشاره شد که برای سوالاتی به مدینه آمده بود و همه درمانده شده بودند تا به امیرالمومنین ع رسید. محور سوالات وی این بود که چرا مسلمانان پیامبر اکرم ص را از همه انسانهای دیگر برتر میدانند؟ فراز دیگری از آن گفتگو چنین است:
یهودی گفت: این آدم است که خداوند فرشتگانش را برای او به سجده انداخت. آیا با [حضرت] محمد ص چنین کاری کرده است؟
حضرت علی علیهالسلام فرمود: درست است که خداوند فرشتگانش را برای آدم به سجده انداخت، اما سجده آنها به آدم، سجده اطاعت نبود و چنین نبود که آنها آدم را به جای خداوند عز و جل بپرستند؛ بلکه صرفا اعترافی به فضیلت آدم و رحمت ویژه خدا نسبت به او بود؛ در حالی که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله برتر از این را بخشید؛ همانا خداوند عز و جل در جبروتش و نیز تمام فرشتگانش بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم صلوات فرستاد و مومنان را با صلوات فرستادن بر او به عبودیت واداشت؛ پس این بیش از آن است، ای یهودی!
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۲۱۱
قَالَ الْيَهُودِيُّ هَذَا آدَمُ ع أَسْجَدَ اللَّهُ لَهُ مَلَائِكَتَهُ فَهَلْ فَعَلَ لِمُحَمَّدٍ شَيْئاً مِنْ هَذَا؟
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَقَدْ كَانَ كَذَلِكَ أَسْجَدَ اللَّهُ لِآدَمَ مَلَائِكَتَهُ فَإِنَّ سُجُودَهُمْ لَهُ لَمْ يَكُنْ سُجُودَ طَاعَةٍ وَ أَنَّهُمْ عَبَدُوا آدَمَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنِ اعْتَرَافاً بِالْفَضِيلَةِ وَ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لَهُ وَ مُحَمَّدٌ ص أُعْطِيَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ صَلَّى عَلَيْهِ فِي جَبَرُوتِهِ وَ الْمَلَائِكَةُ بِأَجْمَعِهَا وَ تَعَبَّدَ الْمُؤْمِنِينَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ فَهَذِهِ زِيَادَةٌ يَا يَهُودِي.
۲) جمیل بن دراج میگوید: از امام صادق ع سوال کردم که آیا ابلیس از فرشتگان بود یا اینکه بهرهای از آسمانیان داشت؟
فرمود: از فرشتگان نبود، ولی فرشتگان به نظرشان میآمد که ابلیس از آنهاست، و خداوند میدانست که از آنها نیست، و بهرهای از آسمانیان و کرامتی هم نداشت.
[جمیل میگوید] به طیار برخورد کردم و آنچه شنیده بودم را به او گفتم. قبول نکرد و گفت: چگونه از فرشتگان نبوده، در حالی که خداوند به فرشتگان گفت که «به آدم سجده کنید و سجده کردند جز ابلیس». پس طیار خدمت امام صادق ع آمد و سوالش را پرسید در حالی که من هم آنجا بودم.
گفت: فدایت شوم آیا این سخن خداوند عز و جل در جاهای مختلف قرآن که مومنان را خطاب قرار داده که «ای کسانی که ایمان آوردهاید» آیا این خطاب منافقان را هم دربرمیگیرد؟
فرمود: بله، این سخن [بویژه وقتی دستوری میدهد] منافقان و اهل ضلالت و هرکسی که اقرار ظاهری به اسلام کرده باشد، شامل میشود.
الكافي، ج۸، ص۲۷۴ ؛ تفسير العياشي، ج۱، ص۳۳
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ إِبْلِيسَ أَ كَانَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَمْ كَانَ يَلِي شَيْئاً مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ؟
فَقَالَ لَمْ يَكُنْ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَمْ يَكُنْ يَلِي شَيْئاً مِنْ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ لَا كَرَامَةَ.
فَأَتَيْتُ الطَّيَّارَ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا سَمِعْتُ فَأَنْكَرَهُ وَ قَالَ وَ كَيْفَ لَا يَكُونُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ» فَدَخَلَ عَلَيْهِ الطَّيَّارُ فَسَأَلَهُ وَ أَنَا عِنْدَهُ
فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ رَأَيْتَ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» فِي غَيْرِ مَكَانٍ مِنْ مُخَاطَبَةِ الْمُؤْمِنِينَ أَ يَدْخُلُ فِي هَذَا الْمُنَافِقُونَ؟
قَالَ نَعَمْ يَدْخُلُ فِي هَذَا الْمُنَافِقُونَ وَ الضُّلَّالُ وَ كُلُّ مَنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ.
[دونکته:
- در روایت دیگری که همین راوی از امام نقل کرده، امام برای اثبات مدعای خود به آیه «کان من الجن» (کهف/۵۰) تمسک میکنند.[۲]
- با توجه به اینکه گوینده دو جمله اخیر در روایت معلوم نشده ممکن است جمله «فدایت شوم ..» را کسی سخن امام صادق ع قلمداد کند که خواسته با یک سوال دیگر، وی را متوجه اشتباهش بکند؛ اما با توجه به نقل دیگری که مرحوم کلینی از این حدیث آورده (الكافي، ج۲، ص۴۱۲) [۳] و اینکه غالبا تعبیر «فدایت شوم» را اصحاب خطاب به امام ع میآوردهاند، ظاهرا همان طور است که در ترجمه آورده ایم که سخن امام را با «فرمود» و سخن طیار را با «گفت« نشان دادهایم.]
۳) امام صادق ع فرمود:
اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود [قیاس: حکم کردن صرفا بر اساس مشابهت ظاهری دو چیز؛ چون شیطان گفت من از آتشم و آدم از خاک، پس من برتر از اویم] و او استکبار ورزید، و استکبار ورزیدن اولین معصیتی است که خدا با آن عصیان شد.
و فرمود: ابلیس گفت: پروردگارا، مرا از سجده بر آدم معاف کن و من تو را چنان عبادت کنم که هیچ فرشته مقرب و پیامبر فرستاده شدهای آن گونه عبادتت نکرده باشد!
خداوند تبارک و تعالی فرمود: من نیازی به عبادت تو ندارم. من میخواهم آن گونه که خودم می خواهم عبادت شوم نه آن گونه که تو میخواهی.
پس ابلیس از سجده کردن سرپیچی کرد.
تفسير القمي، ج۱، ص۴۲
قَالَ الصَّادِقُ ع
فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ وَ اسْتَكْبَرَ وَ الِاسْتِكْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِيَةٍ عُصِيَ اللَّهُ بِهَا قَالَ فَقَالَ إِبْلِيسُ يَا رَبِّ اعْفُنِي مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع وَ أَنَا أَعْبُدُكَ عِبَادَةً لَمْ يَعْبُدْكَهَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا حَاجَةَ لِي إِلَى عِبَادَتِكَ إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ فَأَبَى أَنْ يَسْجُد.
۴) از امام رضا ع روایت شده است که فرمود: هنگامی که رسول خدا ص [در رویای صادقهاش] دید که افرادی از تَیم و عَدی و بنیامیه بر منبرش بالا میروند بسیار بر او سخت آمد، پس خداوند تبارک و تعالی آیاتی از قرآن را نازل کرد که به آن تأسی جوید: «و هنگامی که به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس» سپس به او وحی شد که محمد! من دستور دادم و اطاعت نشد؛ پس ناراحت نباش اگر تو هم دستور دادی و در مورد جانشینت اطاعت نشد.
مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، ص۳۱۸
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ:
لَمَّا رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص تَيْماً وَ عَدِيّاً وَ بَنِي أُمَيَّةَ يَرْكَبُونَ مِنْبَرَهُ أَفْظَعَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُرْآناً يَتَأَسَّى بِهِ وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى ثُمَّ أَوْحَى إِلَيْهِ يَا مُحَمَّدُ أَنِّي أَمَرْتُ فَلَمْ أُطَعْ فَلَا تَجْزَعْ أَنْتَ إِذَا أَمَرْتَ فَلَمْ تُطَعْ فِي وَصِيِّك.
۵) موسی بن بکیر میگوید: از امام کاظم ع درباره کفر و شرک سوال کردم که کدام قدیمیتر است.
فرمود: چکار داری با دعواهای [بیحاصل] مردم؟
گفتم: هشام بن سالم [از اصحاب خاص امام] از من خواست که از شما این را سوال کنم.
فرمود: کفر، که همان انکار و زیر بار حق نرفتن باشد، قدیمیتر است؛ خداوند عز و جل فرمود: «جز ابلیس؛ سرباز زد و استکبار ورزید و از کافران بود.»
الكافي (ط الإسلامية)، ج۲، ص۳۸۵
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْكُفْرِ وَ الشِّرْكِ أَيُّهُمَا أَقْدَمُ قَالَ فَقَالَ لِي مَا عَهْدِي بِكَ تُخَاصِمُ النَّاسَ قُلْتُ أَمَرَنِي هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ لِي الْكُفْرُ أَقْدَمُ وَ هُوَ الْجُحُودُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِين.[۴]
برای رعایت اختصار، دیگر این روایت را در کانال نگذاشتم.
۶) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که پیامبر خدا ص به معراج رفت و هنگام نماز شد، جبرئیل اذان داد و اقامه گفت و سپس گفت: محمد! (ص) ، جلو بایست. پیامبر خدا ص فرمود: جبرئیل تو جلو بایست.
جبرئیل گفت: از آن زمان که به ما دستور سجده بر آدم داده شد، ما [در نماز] جلوی آدمیان نمیایستیم.
علل الشرائع، ج۱، ص۸
حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ النَّيْسَابُورِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: [۵]
لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ تَقَدَّمْ
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص تَقَدَّمْ يَا جَبْرَئِيلُ
فَقَالَ لَهُ إِنَّا لَا نَتَقَدَّمُ عَلَى الْآدَمِيِّينَ مُنْذُ أُمِرْنَا بِالسُّجُودِ لآِدَمَ.[۶]
تدبر
۱) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:
سجده به معنای آن است که شخصی در مقابل دیگری کاملا خاضع و مطیع باشد. قطعا معنای سجده کردن فرشتگان و عدم سجده شیطان صرفا یک خم و راست شدن یا نشدن آنها در برابر انسان نیست (نکات ترجمه)؛ بلکه اینکه خداوند فرشتگان را امر به سجده کرد، در راستای همان مقام خلیفةاللهی است؛ و شیطان هم از این سجده سرپیچی کرد، یعنی نشان داد که مهمترین عاملی است که میکوشد مانع رسیدن انسان به مقام خلیفةاللهی شود؛ و این سرپیچیاش ناشی از این است که خود را برتر میبیند (استکبار میورزد) و از ابتدا به مقام ویژه انسان کافر بوده است. (جلسه۲۲۳، حدیث۱)
بحث تخصصی انسانشناسی:
میدانیم که فرشتگان کارگزاران الهی در تدبیر امور عالماند (نازعات/۵) و هر آنچه خدا دستور دهد بیهیچ عصیانی انجام میدهند (تحریم/۶). خداوند آدم را خلیفه خود در زمین قرار داد و سپس به فرشتگان فرمود بر او سجده کنند. پس، سجده فرشتگان بر انسان بدین معناست که آنها کاملا برای رسیدن انسان به جایگاه نهایی خویش، که همان مقام خلیفةاللهی است، کاملا همراه و در اختیار اویند و ذرهای انسان را در این مسیر تنها نمیگذارند؛
به تعبیر دیگر، اگر تدبیر عالم از طریق فرشتگان انجام میشود و فرشتگان در مقابل خلیفةالله خاضع و مطیع محض هستند، پس طبیعی است که کسی که به مرتبه خلیفةاللهی برسد، تمام عالم زیر فرمان او قرار میگیرد.
مقاماتی که بر اساس آیات و روایات برای پیامبر اکرم ص و اهل بیت ایشان وجود دارد، ناشی از همین است که آنها به بالاترین جایگاه در مقام خلیفةاللهی رسیدهاند؛ چنانکه در برخی احادیث هم به اینکه اساساَ فلسفه سجده بر آدم، وجود پنج تن آلعبا بوده است، تصریح شده است (مثلا حدیث۲ در جلسه۲۲۲)
سرپیچی شیطان را هم در همین راستا باید فهمید. یعنی در میان مخلوقات الهی، فرشتگان درصددند که انسان را در رسیدن به مقام خلیفةاللهی یاری رسانند و شیطان تمام هم و غماش این است که این مقام را از انسان انکار کند، و این بدان معناست که مانع رسیدن انسان به این مقام شود.
۲) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ»:
آیا سجده فرشتگان بر آدم، سجده بر تمام انسانها بوده است یا فقط سجده بر یک شخص خاص؟
پاسخ:
در اینکه سجده بر یک شخص خاص، به نام حضرت آدم ع رخ داده، تردیدی نیست؛ اما آنچه از مجموع آیات و روایات به نظر میرسد این است که وی به نمایندگی از نوع انسان در این جایگاه قرار گرفت؛ نه فقط به عنوان شخص خودش. اما معنای نمایندگی نوع، متفاوت است از اینکه این سجده را بر تمام انسانها بدانیم.
دلیل:
این سجده به خاطر مقام خلافت آدم بود، و اشکالی که فرشتگان گرفتند (آیا کسی را میگذاری که خونریزی کند و …) و خدا هم اصل اشکال را رد نکرد، بلکه به وجود ابعاد دیگر در آدم اشاره کرد؛ و معلوم است که اشکال به شخص حضرت آدم نبوده، بلکه بر نوع انسان بوده است که در میانش امکان دارد برخی چنان کنند.
بحث تخصصی انسانشناسی: معنای نمایندگی آدم از نوع انسان
درواقع با تعلیم اسماء به آدم، نوع انسان یک ظرفیت عظیمی در عالَم پیدا کرد که میتواند به مقام خلیفةاللهی برسد، مقامی که از فرشتگان هم برتر است و فرشتگان هم با سجده خود صددرصد در اختیار و مطیع او قرار میگیرند. از طرف دیگر واضح است که فرشتگان در خدمت کافران و گناهکاران نیستند، بلکه کافران و گناهکاران مسیر شیطان را در پیش گرفتهاند که منکر مقام خلیفةاللهی برای آدم بود. پس کافران و گناهکاران به اختیار خود از حرکت به سمت مقام خلیفةاللهی صرف نظر کردهاند و لذا دیگر مسجود فرشتگان نیستند. البته هرگاه توبه کنند و بخواهند آن گونه که خدا دستور داده، باشند، مسجود فرشتگان قرار میگیرند، یعنی فرشتگان تماماً خاضع و مطیع آنها خواهند بود و آنها را در رسیدن به هدفشان یاری خواهند رساند.
۳) «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:
ابلیس سجده نکرد، سرباز زد و استکبار ورزید و از کافران بود.
ظاهرا این جملات در پی هم، در مقام تفسیر همدیگرند:
سجده نکرد. چرا؟ آیا عامل خارجیای مانع شده بود و یا غفلت کرده بود و …؟ خیر، بلکه سرپیچی و تمرد کرد. (پس میشود کسی خدا را بشناسد و در عین حال از دستور او سرپیچی کند)
چرا سرپیچی کرد؟ چون استکبار ورزید؛ چون دچار مرض خودبزرگبینی شده بود. (یکی از ریشههای اینکه شخص، علیرغم اینکه وظیفهاش را میداند اما آن را انجام نمیدهد، خودبزرگبینی است)
چرا استکبار ورزید؟ چون از کافران بود و تسلیم حقیقت نبود. (ریشهایترین مشکل هر گناهکاری، مشکلی در حوزه اعتقادات است و آن، تسلیم نبودن در برابر حقیقت است)
۴) «اِبْليسَ … كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:
آیه نفرمود: از کافران شد؛ بلکه فرمود شیطان از کافران بود. چرا؟
الف. اشاره دارد به کفر و انکار شیطان در قبال دستور خدا. درست است که شیطان دلیل سجده نکردن خود را این معرفی کرد که خود را برتر از آدم میداند (اعراف/۱۲) اما حقیقتش این است که در مقابل خدا سرکشی و گردنفرازی کرد و از این جهت که تصمیم گرفته بود که حتی اگر خدا به او دستور دهد اطاعت نکند، (جلسه۲۲۳، حدیث۱) کافر بود. (یکبار دیگر حدیث۳ را از این منظر بخوانید)
ب. اشاره دارد به کفر و انکار شیطان در برابر مقام خلیفةاللهی انسان؛ چرا که خودش را از ابتدا برتر از آدم میدید (اعراف/۱۲)
ج. میخواهد نشان دهد که:
از طرفی، عمل شخص، ریشه در اعتقاداتش دارد: او استکبار ورزید؛ چرا؟ چون قبلا کافر شده بود؛
و از طرف دیگر، اعتقادات مخفی افراد در بحرانها و هنگام آزمایشهاست که خود را نشان میدهد: او قبلا کافر بود، برای همین الان که در معرض این اقدام قرار گرفت، کفرش بروز کرد و استکبار ورزید.
د. …
۵) «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:
ما انسانها موجودات عجیبی است:
شیطان مقام ما را انکار کرد و خدا او را به خاطر اینکه بر ما سجده نکرد، از بهشت راند؛ آنگاه ما خدا را اطاعت نمیکنیم و شیطان را اطاعت میکنیم!
شیطان مقام خلیفةاللهی ما را انکار کرد، امروز هم بسیاری از انسانها دست به دست هم دادهاند تا با سوءاستفاده از نظریه داروین، و خلاصه کردن تمام حقیقت انسان در افق ماده، این مقام خود را انکار کنند! (جلسه۱۶۶، تدبر۱؛ جلسه۲۲۰، تدبر۲)
۶) «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ»:
راه رشد در نظام الهی، آن هم تا مراتب بسیار بالا برای همه باز است، حتی برای بدترینها؛ پس هیچگاه نباید ناامید شد.
توضیح:
تا قبل از آفرینش انسان، نه مخلوقی برتر از فرشتگان وجود داشت. شیطان هم بدترین موجود عالم است. این بدترین موجود عالم، با اینکه رگههای کفر در وجودش بود، اما [بر اثر اعمال خود] توانسته بود تا رده فرشتگان (که تا قبل از آدم، خود را برترین مخلوقات الهی میدانستند) بالا رود، تا حدی که فرشتگان هم او را از خود تمییز ندهند (حدیث۲) و وقتی خطابی به فرشتگان برسد، شامل حال او هم بشود.
اگر خودش سرپیچی نمیکرد، از آن مقام بیرونش نمیکردند. (بر طبق روایات، حتی اگر بعدا هم توبه میکرد و الان هم توبه کند، خدا میپذیرد) اما او کاملاً ناامید است (در نکات ترجمه اشاره شد که ابلیس به معنای «ناامید» است) و دیگر هیچ انگیزهای برای توبه ندارد؛ و کسی که ناامید باشد، در راه ابلیس قدم نهاده است.
۷) «اِبْليسَ … كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:
ابلیس هم خدا را میشناخت (چون به خدا قسم خورده و با او صحبت کرده: ص/۸۲) و هم از وجود پیامبران و حتی معصوم بودن آنها خبر داشت (چون خود را از فریفتن آنها ناتوان دانست: ص/۸۳) و هم از وجود آخرت و معاد باخبر بود (چون بعد از رانده شدن، از خدا تا قیامت مهلت خواست: اعراف/۱۴). یعنی به سه اصل اصلی اصول دین (توحید، نبوت و معاد) کاملا آگاه بود. با این حال خدا او را از کافران دانست. پس، کفر و ایمان صرفا شناختن و نشناختن نیست، بلکه تسلیم بودن در برابر حقیقتی که میشناسیم معلوم میکند که آیا واقعا کافریم یا مومن. (مطهری، عدل الهی، ص۳۱۸)
۸) «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:
شیطان خیلی عبادت کرده بود، اما مشکلش این بود که عبادتهایش واقعا عبادت و بندگی خدا نبود. بنده خدا کسی است که خداییِ خدا را به رسمیت میشناسد و آن گونه که خدا دستور داده او را عبادت میکند؛ نه آن گونه که خودش میپسندد. شیطان حاضر بود به گونهای دیگر و از نظر ظاهری بسیار جدیتر خدا را عبادت کند، اما این عبادت واقعا نبود، خودخواهیای بود که خودش نامش را عبادت میگذاشت. (حدیث۳)
امروز هم بسیاری میگویند برای خداپرستی، دینداری و شریعت را منکرند و دنبال معنویت منهای شریعت میروند. به زبان سادهتر، برخی میگویند ما نماز نمیخوانیم، اما با خدا هر وقت دلمان خواست مناجات میکنیم. ظاهراً شیطان خوب شاگردانی پرورش داده است!
[۱] . متن حدیث در جلسه۲۳۸، حدیث۲ خواهد آمد.
[۲] . عن جميل بن دراج عن أبي عبد الله ع قال سألته عن إبليس أ كان من الملائكة أو هل كان يلي شيئا من أمر السماء قال: لم يكن من الملائكة و لم يكن يلي شيئا من أمر السماء و كانَ مِنَ الْجِنِّ، و كان مع الملائكة و كانت الملائكة ترى أنه منها، و كان الله يعلم أنه ليس منها، فلما أمر بالسجود كان منه الذي كان. (تفسير العياشي، ج۱، ص۳۴)
[۳] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: كَانَ الطَّيَّارُ يَقُولُ لِي إِبْلِيسُ لَيْسَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ إِنَّمَا أُمِرَتِ الْمَلَائِكَةُ بِالسُّجُودِ- لآِدَمَ ع فَقَالَ- إِبْلِيسُ لَا أَسْجُدُ فَمَا لِإِبْلِيسَ يَعْصِي حِينَ لَمْ يَسْجُدْ وَ لَيْسَ هُوَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ قَالَ فَدَخَلْتُ أَنَا وَ هُوَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فَأَحْسَنَ وَ اللَّهِ فِي الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ رَأَيْتَ مَا نَدَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ قَوْلِهِ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَ دَخَلَ فِي ذَلِكَ الْمُنَافِقُونَ مَعَهُمْ قَالَ نَعَمْ وَ الضُّلَّالُ وَ كُلُّ مَنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ وَ كَانَ إِبْلِيسُ مِمَّنْ أَقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظَّاهِرَةِ مَعَهُمْ.
[۴] این حدیث با دو نقل دیگر از دو نفر دیگر هم نقل شده است:
عن بكر بن موسى الواسطي قال سألت أبا الحسن موسى ع عن الكفر و الشرك أيهما أقدم فقال: ما عهدي بك تخاصم الناس، قلت: أمرني هشام بن الحكم أن أسألك عن ذلك فقال لي: الكفر أقدم و هو الجحود قال لإبليس أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِين.
تفسير العياشي، ج۱، ص۳۴
وَ قَالَ لَهُ أَبُو أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِيُّ الْكُفْرُ أَقْدَمُ أَمِ الشِّرْكُ فَقَالَ [الإمام الكاظم] ع لَهُ مَا لَكَ وَ لِهَذَا مَا عَهْدِي بِكَ تُكَلِّمُ النَّاسَ قُلْتُ أَمَرَنِي هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَنْ أَسْأَلَكَ فَقَالَ قُلْ لَهُ الْكُفْرُ أَقْدَمُ أَوَّلُ مَنْ كَفَرَ إِبْلِيسُ «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ» وَ الْكُفْرُ شَيْءٌ وَاحِدٌ وَ الشِّرْكُ يُثْبِتُ وَاحِداً وَ يُشْرِكُ مَعَهُ غَيْرَهُ.
تحف العقول، النص، ص۴۱۲
[۵] . این مضمون با تفصیل بیشتری در جلسه ۲۶۹، حدیث۱ خواهد آمد. ضمنا چنین گفتگویی بین جبرئیل و پیامبران قبلی هم رد و بدل شده است. مثلا: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: … فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا هِبَةَ اللَّهِ إِنَّ أَبَاكَ قَدْ قُبِضَ وَ إِنَّا نَزَلْنَا لِلصَّلَاةِ عَلَيْهِ فَارْجِعْ فَرَجَعَ فَوَجَدَ آدَمَ ع قَدْ قُبِضَ فَأَرَاهُ جَبْرَئِيلُ كَيْفَ يُغَسِّلُهُ فَغَسَّلَهُ حَتَّى إِذَا بَلَغَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ قَالَ هِبَةُ اللَّهِ يَا جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ فَصَلِّ عَلَى آدَمَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنَا أَنْ نَسْجُدَ لِأَبِيكَ آدَمَ وَ هُوَ فِي الْجَنَّةِ فَلَيْسَ لَنَا أَنْ نَؤُمَّ شَيْئاً مِنْ وُلْدِهِ فَتَقَدَّمَ هِبَةُ اللَّهِ فَصَلَّى عَلَى أَبِيهِ وَ جَبْرَئِيلُ خَلْفَهُ وَ جُنُودُ الْمَلَائِكَة (الكافي، ج۸، ص۱۱۴)
[۶] . این روایت هم جالب است: عن بدر بن خليل الأسدي عن رجل من أهل الشام قال قال أمير المؤمنين ص، أول بقعة عبد الله عليها ظهر الكوفة لما أمر الله الملائكة أن يسجدوا لآدم سجدوا على ظهر الكوفة. (تفسير العياشي، ج۱، ص۳۴)
بازدیدها: ۱۱۸
بازتاب: یک آیه در روز - 631) وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَ