ترجمه
آنان که کفر ورزیدند، برایشان عذابی شدید است؛ و آنان که ایمان آوردند و شایستهها انجام دادند، برایشان مغفرت و پاداشی بزرگ است.
نکات ادبی
عبارتِ «الذین کفروا …» را بهتر آن است که به عنوان جمله مستأنفه در نظر بگیریم؛ یعنی مطلب آیه قبل تمام شد و اکنون این آیه افراد را در قبال جوابی که به شیطان دادند به دو دسته تقسیم میکند (مجمعالبیان، ج۸، ص۶۲۸؛ الجدول في إعراب القرآن، ج۲۲، ص۲۵۳) و البته سه احتمال دیگر هم برای اعراب آن میتوان در نظر گرفت:
صفت یا بدل برای «اصحاب سعیر»، و لذا مجرور باشد، (ترجمه: او حزبش را صرفاً فرامیخواند که باشند از اصحاب سعیری که کفر ورزیدند …)
بدل از «حزبه»، و لذا منصوب باشد، (ترجمه: او حزبش، همانها که کفر ورزیدند … را صرفاً فرامیخواند که باشند از اصحاب سعیر)
بدل از ضمیر مستتر در «لیکونوا»، و لذا مرفوع باشد. (ترجمه: او حزبش را صرفاً فرامیخواند تا اینان که کفر ورزیدند از اصحاب سعیر باشند.) (إعراب القرآن (نحاس)، ج۳، ص۲۴۶؛ البحر المحيط، ج۹، ص۱۵)
حدیث
۱) موسی بن بکر واسطی میگوید: از امام کاظم ع درباره کفر و شرک سوال کردم که کدامیک قدیمیتر است؟
فرمودند: از تو سابقه مجادله و بحث با مردم ندارم!
گفتم: هشام بن حکم از من خواست که این را از شما سوال کنم.
فرمود: کفر مقدم است؛ و آن لجاجت ورزیدن و زیر بار حق نرفتن است، همان که در مورد ابلیس فرمود «سرپیچی کرد و تکبر ورزید و از کافران بود» (بقره/۳۴)
تفسير العياشي، ج۱، ص۳۴
عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنِ الْكُفْرِ وَ الشِّرْكِ أَيُّهُمَا أَقْدَمُ؟
فَقَالَ مَا عَهْدِي بِكَ تُخَاصِمُ النَّاسَ
قُلْتُ أَمَرَنِي هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ ذَلِكَ
فَقَالَ لِي الْكُفْرُ أَقْدَمُ وَ هُوَ الْجُحُودُ قَالَ لِإِبْلِيسَ «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِين»
۲) هیثم تمیمی میگوید: یکبار امام صادق ع فرمود:
هیثم تمیمی! همانا گروهی به ظاهر ایمان آوردند و به باطن کفر ورزیدند، پس سودی برایشان نداشت؛ و بعد از آنان گروهی آمدند که به باطن ایمان آوردند و به ظاهر کفر ورزیدند، و اینان نیز سودی برایشان نداشت؛ ایمان به ظاهر، جز با [ایمان به] باطن نیست؛ و [ایمان] به باطن، جز با [ایمان به] ظاهر نیست.
بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۳۷؛ مختصر البصائر، ص۲۳۸
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ هِشَامٍ [هُشَيْمِ بْنِ بَشِير] عَنِ الْهَيْثَمِ التَّمِيمِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا هَيْثَمُ التَّمِيمِيُّ إِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِالظَّاهِرِ وَ كَفَرُوا بِالْبَاطِنِ فَلَمْ يَنْفَعْهُمْ شَيْءٌ وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنْ بَعْدِهِمْ فَآمَنُوا بِالْبَاطِنِ وَ كَفَرُوا بِالظَّاهِرِ فَلَمْ يَنْفَعْهُمْ ذَلِكَ شَيْئاً وَ لَا إِيمَانَ بِظَاهِرٍ [إِلَّا بِبَاطِنٍ] وَ لَا بِبَاطِنٍ إِلَّا بِظَاهِرٍ.
۳) زراره میگوید: خدمت امام صادق ع همراه با برخی از شیعیان نامهای نوشتیم و سوال کردیم درباره آنچه مردم از پیامبر ص روایت میکنند که «کسی که به خداوند شرک بورزد، آتش بر او واجب میشود؛ و کسی که به خداوند شرک نورزد، بهشت بر او واجب میشود». فرمودند: اما کسی که به خدا شرک بورزد، مقصود همان شرک آشکار است و این همان سخن خداوند است که میفرماید «کسی که به خدا شرک بورزد، خداوند بهشت را بر او حرام کند» (مائده/۷۲) و اما اینکه کسی که به خدا شرک نورزیده باشد بهشت بر او واجب باشد، این جای تامل دارد؛ این برای کسی است که معصیت خدا را نکرده باشد.
تفسير العياشي، ج۱، ص۳۳۵
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَعَ بَعْضِ أَصْحَابِنَا فِيمَا يَرْوِي النَّاسُ عَنِ النَّبِيِّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ أَنَّهُ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ وَ مَنْ لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ أَمَّا مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ فَهَذَا الشِّرْكُ الْبَيِّنُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ» وَ أَمَّا قَوْلُهُ مَنْ لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَاهُنَا النَّظَرُ هُوَ مَنْ لَمْ يَعْصِ اللَّه.[۱]
۴) حضرت امیر ع در روایتی طولانی به ریشهها و شاخههای ایمان و کفر و نفاق اشاره کردهاند که
فراز مربوط به ایمان در جلسه ۵۳۶ حدیث۳ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-47/
و فراز مربوط به نفاق در جلسه ۴۳۱، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-12/
گذشت. اینک به سراغ فراز مربوط به «کفر» میرویم:
امیرالمومنین ع فرمودند:
کفر بر چهار بنیان بنا شده است:
فسق و غلوّ و شک و شبهه؛
- فسق خودش چهار شاخه دارد: جفا و کوری و غفلت و سرکشی (عُتُوّ)
- کسی که جفا پیشه کند، حق را حقیر شمرد و فقیهان را دشمن دارد و بر گناه عظیم اصرار ورزد؛
- و کسی که کور باشد، ذکر را فراموش کند و از ظن و گمان پیروی نماید و با آفریدگارش درافتد و شیطان بر او اصرار ورزد . مغفرت بدون توبه و بدون تضرع و بدون اینکه [از گناه] غافل شود را طلب نماید.
- و کسی که غفلت ورزد بر خویش جنایت کرده و به پشت خود برگشته و گمراهی خود را رشد میپندارد و آرزوها او را مغرور سازد و وقتی کار به پایان رسد و پرده از او برافتد و آنچه جسابش را نمیکرد بر او آشکار گردد، حسرت و ندامت دامن گیرش شود.
- و کسی که از امر خدا سرکشی کند دچار شک شود و کسی که به دچار شک شود خداوند بر او برتری جوید و به سلطنتش وی را ذلیل سازد و به جلالتش وی را کوچک نماید همان گونه که او به پروردگار کریمش مغرور شد و در کارش افراط نمود
- غلوّ هم چهار شاخه دارد: در نظرات شخصی غوطهور شدن (التعمق بالرای) و نزاع در آن و انحراف و شقاق؛
- کسی که [در نظرات شخصی خود] غطهور شود به حق برنگردد و جز غرق شدن در دریاهای عمیق نصیبی نبرد و از هیچ فتنهای رهایی نیابد مگر اینکه به فتنه دیگری گرفتار شود و دینش شکاف بردارد و در وضعیتی آشفته سقوط کند؛
- و کسی که در این گونه نظرات به نزاع و مجادله برخیزد، به خاطر ادامه یافتن لجبازیها به حماقت و خشکمغزی معروف شود؛
- و کسی که منحرف شود خوبی نزد او زشت؛ و بدی نیز او خوب خواهد بود؛
- و کسی که راه شقاق و جدایی در پیش گیرد، راهها بر او سخت شود و خروجش دشوار گردد اگر که راه مومنین را پیروی نکند.
- شک نیز چهار شاخه دارد: تردید و هوی [= هوس] و تردد [= حیرانی و سردرگمی] و تسلیم شدن؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که «پس درباره کدامین نعمت پروردگارتان تردید دارید» (النجم/۵۵) ؛ (و در روایتی دیگر آمده است: بر تردید و وحشت از حق و تردد [= حیرانی و سرگردانی] و تسلیم جهالت شدن.)
- پس هرکه از آنچه در پیش دارد وحشت کند به عقب برگردد؛
- و کسی که در امر دین تردید کند در وضعیتی متزلزل متردد شود و گذشتگان بر او سبقت گیرند و بعدیها هم به او برسند و زیر سمهای شیطان لگد شود؛
- و کسی که تسلیم امور هلاک کننده دنیا و آخرت شود بین آن دو هلاک شود و کسی که از این نجات یابد به خاطر فضل و برتری ناشی از یقین است و خداوند آفریدهای کمتر از یقین نیافریده است.
- شبهه نیز چهار شاخه دارد: با زیورها به شگفتی درآمدن [مسحور زیورها شدن] ، و تسویل نفس [اینکه نفس انسان امور زشت را زیبا جلوه دهد] ، و وضعیت کج و معوج را مبنای خود قرار دادن، و حق را لباس باطل پوشاندن؛ و مطلب بدین قرار است که:
- زینت و زیور، شخص را از بینه [دلیل روشن] بازمیدارد
- و تسویل نفس، انسان را به شهوترانی میکشاند
- و وضعیت کج و معوج، تدریجا صاحب خود را به انحراف و فاصله گرفتنی عظیم از مسیر میکشاند؛
- و پوشاندن هم ظلمتهایی است برخی روی برخی دیگر؛
این بود کفر و بنیانها و شاخههایش.
الكافي، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۳ ؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص۹۵۰-۹۵۲
این حدیث در الغارات، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۴[۲] و الخصال، ج۱، ص۲۳۲-۲۳۴[۳] با سند و اندک عباراتی متفاوت آمده است.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص قَالَ:
بُنِيَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ
وَ الْفِسْقُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْجَفَاءِ وَ الْعَمَى وَ الْغَفْلَةِ وَ الْعُتُوِّ فَمَنْ جَفَا احْتَقَرَ الْحَقَ وَ مَقَتَ الْفُقَهَاءَ وَ أَصَرَّ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ وَ مَنْ عَمِيَ نَسِيَ الذِّكْرَ وَ اتَّبَعَ الظَّنَّ وَ بَارَزَ خَالِقَهُ وَ أَلَحَّ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ طَلَبَ الْمَغْفِرَةَ بِلَا تَوْبَةٍ وَ لَا اسْتِكَانَةٍ وَ لَا غَفْلَةٍ وَ مَنْ غَفَلَ جَنَى عَلَى نَفْسِهِ وَ انْقَلَبَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ حَسِبَ غَيَّهُ رُشْداً وَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِيُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ وَ النَّدَامَةُ إِذَا قُضِيَ الْأَمْرُ وَ انْكَشَفَ عَنْهُ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ شَكَّ وَ مَنْ شَكَّ تَعَالَى اللَّهُ عَلَيْهِ فَأَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلَالِهِ كَمَا اغْتَرَّ بِرَبِّهِ الْكَرِيمِ وَ فَرَّطَ فِي أَمْرِهِ
وَ الْغُلُوُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّعَمُّقِ بِالرَّأْيِ وَ التَّنَازُعِ فِيهِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ لَمْ يَزْدَدْ إِلَّا غَرَقاً فِي الْغَمَرَاتِ وَ لَمْ تَنْحَسِرْ عَنْهُ فِتْنَةٌ إِلَّا غَشِيَتْهُ أُخْرَى وَ انْخَرَقَ دِينُهُ فَهُوَ يَهْوِي فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ وَ مَنْ نَازَعَ فِي الرَّأْيِ وَ خَاصَمَ شُهِرَ بِالْعَثَلِ مِنْ طُولِ اللَّجَاجِ وَ مَنْ زَاغَ قَبُحَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ مَنْ شَاقَ اعْوَرَّتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ اعْتَرَضَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ فَضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ إِذَا لَمْ يَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُؤْمِنِينَ
وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْمِرْيَةِ وَ الْهَوَى وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى عَلَى الْمِرْيَةِ وَ الْهَوْلِ مِنَ الْحَقِّ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ لِلْجَهْلِ وَ أَهْلِهِ فَمَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنِ امْتَرَى فِي الدِّينِ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَ سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَدْرَكَهُ الْآخِرُونَ وَ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيْطَانِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيمَا بَيْنَهُمَا وَ مَنْ نَجَا مِنْ ذَلِكَ فَمِنْ فَضْلِ الْيَقِينِ وَ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ خَلْقاً أَقَلَّ مِنَ الْيَقِينِ
وَ الشُّبْهَةُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ إِعْجَابٍ بِالزِّينَةِ وَ تَسْوِيلِ النَّفْسِ وَ تَأَوُّلِ الْعِوَجِ وَ لَبْسِ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ الزِّينَةَ تَصْدِفُ عَنِ الْبَيِّنَةِ وَ أَنَّ تَسْوِيلَ النَّفْسِ يُقْحِمُ عَلَى الشَّهْوَةِ وَ أَنَّ الْعِوَجَ يَمِيلُ بِصَاحِبِهِ مَيْلًا عَظِيماً وَ أَنَّ اللَّبْسَ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ فَذَلِكَ الْكُفْرُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ.
در نهجالبلاغه، حکمت ۳۱ نیز ظاهرا همین حدیث آمده؛ اما حقیقت این است که در آنجا به جای اینکه «کفر» از ابتدا به این تقسیمات تقسیم شود آنچه در احادیث فوق در تقسیم «عتو» آمده به عنوان تقسیمات کفر آمده و بعدش هم تقسیمات «شک» را آورده و به همین مقدار بسنده شده است.[۴]
همچنین درباره اقسام مختلف کفر (در واقع: معانی و استعمالات متعدد این واژه) در جلسه ۱۵۹، حدیث۱ روایتی طولانی گذشت که آن غیر از بحث بنیانها و شاخههای کفر است. http://yekaye.ir/al-jathiyah-45-24/
تدبر
۱) «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
بعد از اینکه وعده خدا را حتمی خواند و درباره پیروی از شیطان هشدار داد، مردم را در قبال پاسخی که به شیطان میدهند به دو دسته تقسیم کرد:
عدهای که به وعده خدا کفر میورزند و شیطان را پیروی میکنند، که برایشان عذابی شدید است؛
و آنان که به وعده خدا ایمان میآورند و از این رو، اعمال صالح انجام میدهند، که برایشان مغفرت و پاداشی بزرگ است.
(مجمعالبیان، ج۸، ص۶۲۸؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۸)
۲) «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
کفر ورزیدن بتنهایی برای جهنمی شدن کافی است اما ایمان حتما باید با عمل صالح همراه شود تا بهشت برای انسان قطعی شود. (حدیث ۳)
نکته تخصصی انسانشناسی
کسی که کفر میورزد، حقیقتا عمل صالحی ندارد، هرچند برخی از اعمال او بظاهر اعمال خوبی باشد، اما چون این عمل بدون پشتوانه از او سر زده است، صرفا ظاهرش خوب است و از باطن خوبی بهرهمند نیست.
این تعبیر بخوبی نشان میدهد که آنچه در خصوص اعمال و رفتار انسان مهم و در سعادت و شقاوت وی اثرگذار است، معنایی است که خود وی در آن رفتار اشراب نموده است، و صرف ظاهر رفتار، نقشی در سعادت انسان ندارد.
تبصره
البته توجه شود که این بحث، درباره کفر حقیقی است، نه کفر شناسنامهای؛ یعنی این وعده عذاب برای کسی است که از حق بودن حق باخبر شود اما در مقابل آن لجاجت ورزد؛ وگرنه کسی که صرفا به خاطر بیخبری و بیاطلاعی به دین حق رو نیاورده، اصطلاحا «مستضعف فکری» است که وضعیت دیگری دارد.
۳) «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
چرا برای کافران عذاب «شدید» و برای مومنان نیکوکار اجر «کبیر» مطرح کرد، و صرفا به عذاب برای آنان و پاداش برای اینان بسنده نکرد؟
الف. شاید بدین جهت که رفتار انسان تنها و تنها متوجه خودش نیست و در کل عالم و دیگران تاثیرگذار است؛ کسی که کفر میورزد هم خودش به سوی شقاوت میرود و هم با عمل خویش جامعه را به سوی شقاوت میبرد و بالعکس آن در مورد مومن نیکوکار؛ برای همین اثر عمل هریک بسیار بیش از اثر عادیای است که تنها بر عمل خود او مترتب میشود.
ب. چون انسان ظرفیت عظیم خلیفةاللهی دارد و با این ظرفیت، اگر بد شود خیلی بد است (از حیوان بدتر) و اگر خوب شود خیلی خوب است (از فرشته بالاتر)
ج. …
۴) «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
چرا برای مومنانی که اهل انجام کارهای خوب هستند، صرفا از اجر و پاداششان سخن نگفت و ابتدا از مغفرت سخن گفت؟
الف. تا گناهان آمرزيده نشود، زمينه براى ورود به بهشت و دريافت پاداش فراهم نمىشود. (تفسير نور، ج۹، ص۴۷۷)
ب. شاید میخواهد اشاره کند که خداوند در آخرت با همگان با فضل خود رفتار میکند و بقدری ما در کارهایمان قصور و تقصیر داریم که اگر فضل او نباشد همه زیانکار خواهیم بود و هیچکس ابداً پاک و طاهر نخواهد شد؛ یعنی همان که در جاهای دیگر فرمود: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين» (بقره/۶۴) «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدا» (نور/۲۱)
ج. …
۵) «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
تعبیر «برایشان مغفرت و پاداشی بزرگ است» در دو جای دیگر قرآن کریم هم آمده است:
- إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ (هود/۱۱)
- إِنَّ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبير (ملک/۱۲)
از کنار هم قرار دادن این سه آیه میتوان به نکات متعددی دست یافت، از جمله:
الف. ایمان در کنار عمل صالح، همان اثری را دارد که صبر در کنار عمل صالح دارد؛ در واقع، ایمان و صبر با هم تلازم دارند.
ب. اثر خشیت مخفیانه از خدا (که تنها و تنها برای خدا باشد و از شائبه ریا به دور)، همان اثر ایمان و عمل صالح و نیز همان اثر صبر و عمل صالح است؛ پس یک راه تقویت ایمان و صبر و عمل صالح، افزایش خشیت نسبت به خداوند است
ج. آیه سوره هود به خاطر افوزدن کلمه «اولئک» بنوعی دلالت بر حصر میکند؛ آنگاه از مقایسه آن و آیه سوره فاطر نتیجه میشود که کسی نمیتواند ادعا کند که ایمان دارد مگر اینکه صبر داشته باشد. همان که از امام صادق ع روایت شده که صبر همانند سر برای ایمان است و ایمان بدون صبر همانند بدن بدون سر است. (کافی، ج۲، ص۸۷)[۵]
د. خشیت از خدا بتنهایی هم کار ایمان را انجام میدهد و هم کار عمل صالح را.
ه. …
۶) «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
در حالی که میتوانست تعبیر کند که «ما کافران را عذاب و مومنان را پاداش میدهیم» بیان کرد که: برای آنها چنین و چنان است.
چرا؟
الف. شاید میخواهد اشاره کند که آن عذاب و این مغفرت و اجر باطن و حقیقت کفر و ایمان آنهاست؛ یعنی همان که پاداشهای اخروی تجسم اعمال خود افراد است نه پاداشی قراردادی.
ب. …
۷) «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
قبلا (جلسه ۷۰۵، تدبر۶) بیان شد که آیات ۳-۵ بنوعی مرور بر اصول دین (توحید و نبوت و معاد) است.
می توان گفت که این آیه با تقویت عاقبت اندیشی و توجه دادن به فرجام کار، میخواهد روحیه جدی گرفتن اصول دین را در ما تقویت کند.
این را در کانال نگذاشتم
۸) «الَّذينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبيرٌ»
اینکه عذاب و نیز مغفرت و اجر را نکره آورد دلالت میکند بر ابهامی که به نوعی عظمت و نیز مراتب مختلف داشتن آنها را میرساند. (المیزان، ج۱۷، ص۱۸)
[۱] . در الكافي، ج۲، ص۴۶۴ نیز دو روایت ناظر به همین موضوع آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ أَبِي أُمَيَّةَ يُوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِي سَعْدَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ: الْإِيمَانُ لَا يَضُرُّ مَعَهُ عَمَلٌ وَ كَذَلِكَ الْكُفْرُ لَا يَنْفَعُ مَعَهُ عَمَلٌ.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِيثٌ رُوِيَ لَنَا أَنَّكَ قُلْتَ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْ شَرِبُوا الْخَمْرَ فَقَالَ لِي إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَكُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ إِنَّمَا قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْكَ.
[۲] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو غَسَّانَ النَّهْدِيُّ مَالِكُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ حَرْبٍ النَّهْدِيُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُوقَةَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: قَامَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِيمَان ِ فَقَالَ ع… و حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ: وَ حَدَّثَنَا أَبُو زَكَرِيَّا بِهَذَا الْكَلَامِ أَكْثَرَ مِنْ هَذَا وَ رَوَاهُ عَنْ أَهْلِ الْعِلْمِ مِنْ أَصْحَابِهِ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ ع …
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ فَالْفِسْقُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْجَفَاءِ وَ الْعَمَى وَ الْغَفْلَةِ وَ الْعُتُوِّ فَمَنْ جَفَا حَقَّرَ الْحَقَّ وَ مَقَتَ الْفُقَهَاءَ وَ أَصَرَّ عَلَى الْحِنْثِ وَ مَنْ عَمِيَ نَسِيَ الذِّكْرَ وَ اتَّبَعَ الْبَاطِلَ وَ بَارَزَ رَبَّهُ وَ خَالَفَهُ وَ أَلَحَّ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ مَنْ غَفَلَ جَثَا عَلَى ظَهْرِهِ وَ حَسِبَ غَيَّهُ رُشْداً وَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِيُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ إِذَا انْقَضَى الْأَمْرُ وَ انْكَشَفَ عَنْهُ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُنْ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلَالِهِ كَمَا فَرَّطَ فِي جَنْبِهِ وَ اغْتَرَّ بِرَبِّهِ الْكَرِيمِ وَ الْغُلُوُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ لَمْ يَزْدَدْ إِلَّا غَرَقاً فِي الْغَمَرَاتِ وَ لَمْ تَحْسِرْ عَنْهُ فِتْنَةٌ إِلَّا غَشِيَتْهُ أُخْرَى وَ انْخَرَقَ دِينُهُ فَهُوَ يَهْوِي فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ وَ مَنْ نَازَعَ وَ خَاصَمَ قَطَعَ سَهْمَ الْفَشَلِ وَ بَلِيَ أَثَرُهُ مِنْ طُولِ اللَّجَاجِ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ مَخْرَجُهُ وَ حَرِيٌ أَنْ يَنْزِعَ عَنْ رُتْبَتِهِ بِمَا لَمْ يَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْمِرْيَةِ وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكَ يَتَمَارَى الْمُمْتَرُونَ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ وَ أَدْرَكَهُ الْآخَرُونَ وَ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِتَهْلِكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا وَ مَنْ نَجَا مِنْ ذَلِكَ فَبِفَضْلِ الْيَقِينِ وَ الشُّبْهَةُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى إِعْجَابٍ بِالزِّينَةِ وَ تَسْوِيلِ النَّفْسِ وَ تَأَوُّلِ الْعِوَجِ وَ لَبْسِ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ الزِّينَةَ تَأْفِكُ عَنِ الْبَيِّنَةِ وَ أَنَّ تَسْوِيلَ النَّفْسِ تُقْحِمُ إِلَى الشَّهْوَةِ وَ أَنَّ الْعِوَجَ يَمِيلُ مَيْلًا عَظِيماً وَ أَنَّ اللَّبْسَ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَ ذَلِكَ الْكُفْرُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُه
[۳] . حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع …
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْفِسْقِ وَ الْعُتُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ وَ الْفِسْقُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْجَفَاءِ وَ الْعَمَى وَ الْغَفْلَةِ وَ الْعُتُوِّ فَمَنْ جَفَا حَقَّرَ الْحَقَّ وَ مَقَتَ الْفُقَهَاءَ وَ أَصَرَّ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ وَ مَنْ عَمِيَ نَسِيَ الذِّكْرَ وَ اتَّبَعَ الظَّنَّ وَ أَلَحَّ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ وَ مَنْ غَفَلَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِيُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ إِذَا انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُنْ يَحْتَسِبُ وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَلَيْهِ ثُمَّ أَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلَالِهِ كَمَا فَرَّطَ فِي جَنْبِهِ وَ عَتَا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ الْكَرِيمِ وَ الْعُتُوِّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ لَمْ يَزْدَدْ إِلَّا غَرْقاً فِي الْغَمَرَاتِ فَلَمْ تُحْتَبَسْ عَنْهُ فِتْنَةٌ إِلَّا غَشِيَتْهُ أُخْرَى وَ انْخَرَقَ دِينُهُ فَهُوَ يَهِيمُ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ وَ مَنْ نَازَعَ وَ خَاصَمَ قَطَعَ بَيْنَهُمْ الْفَشَلُ وَ ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ مَنْ سَاءَتْ عَلَيْهِ الْحَسَنَةُ اعْوَرَّتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ اعْتَرَضَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ وَ حَرِيٌّ أَنْ تَرْجِعَ مِنْ دِينِهِ وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْهَوْلِ وَ الرَّيْبِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكَ يَتَمَارَى الْمُتَمَارُونَ فَمَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ وَ أَدْرَكَهُ الْآخِرُونَ وَ قَطَعَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ هَلَكَ فِيمَا بَيْنَهُمَا وَ مَنْ نَجَا فَبِالْيَقِينِ وَ الشُّبْهَةُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْإِعْجَابِ بِالزِّينَةِ وَ تَسْوِيلِ النَّفْسِ وَ تَأَوُّلِ الْفُرَجِ وَ تَلَبُّسِ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ الزِّينَةَ تُزِيلُ عَلَى الْبَيِّنَةِ وَ أَنَّ تَسْوِيلَ النَّفْسِ يُقْحِمُ عَلَى الشَّهْوَةِ وَ أَنَّ الْفُرَجَ يُمِيلُ مَيْلًا عَظِيماً وَ أَنَّ التَّلَبُّسَ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ فَذَلِكَ الْكُفْرُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُه
[۴] . وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّيِّئَةُ وَ سَكِرَ سُكْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَيْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَيْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَيْهِ مَخْرَجُهُ وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّمَارِي وَ الْهَوْلِ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ وَ مَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا.
[۵] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِيمَانِ.
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ.
بازدیدها: ۲۰
سلام من امروز اتفاقی سایتتون رو دیدم بسیار مفید بود انشالله در سال جدید میخوام اگر خدا کمک کنه هر روز با شما همراه باشم و یک آیه رو با تدبر بخونم 😊
فکر میکنم سایت شما هدیه و عیدی خدا بود به من در سال جدید
انشالله خداوند همیشه پشت و پناهاتون باشه