۹۱۴) الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ

۱۶ رجب۱۴۴۰

ترجمه

همانان که خدا را یاد کنند، ایستاده و نشسته و بر پهلوی خویش [آرمیده] ؛ و در آفرینش آسمانها و زمین تفکر نمایند: پروردگارا این را باطل نیافریدی؛ منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش در امان بدار!

نکات ادبی[۱]

فَقِنا = فـ + قِ + نا

حرف «قِ» فعل امر ثلاثی مجرد از ماده «وقی» بوده است؛ و قبلا بیان شد که ماده «و‌قی» به معنای نگهداشتن و حفظ کردن است. و «وِقَايَة» به معنای حفظ چیزی است از اینکه مورد اذیت و ضرر قرار بگیرد، و «تَقْوی» به معنای قرار دادن خود در «وقایه»‌ای نسبت به آن چیزی است که ترس از آن می‌رود، و به همین مناسبت است که «تقوای الهی» در معنای «ترس از خدا» هم به کار رفته است.

جلسه ۱۳۵ http://yekaye.ir/ash-shams-091-08/

درباره ماده «وقی» و کلمه «تقوی» و کاربردهای قرآنی آن در جلسه ۱۰۷۸ به تفصیل بیشتری بحث خواهد شد. https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/

شأن نزول

از امام باقر و امام صادق ع روایت شده است که این آیات پایانی سوره آل عمران درباره حضرت علی ع و جماعتی از اصحابش نازل شد و حکایت از این قرار است که خداوند بعد از رحلت عموی پیامبر ص، ابوطالب، به وی دستور هجرت به مدینه را داد، چرا که قریش با هم سوگند حورده بودند که شبانه وقتی او خواب است به او یورش برند و همگی یک ضربت بر او فرود آروند تا معلوم نشود که قاتلش کیست و نتوانند انتقامش را بگیرند؛ پس خداوند به او دستور داد که پسرعمویش علی ع را به جای خود در بستر بخواباند و شبانه به سوی مدینه بیرون رود؛ و او چنین کرد و علی ع را شبانه بر بستر خود خواباند و به او سفارش کرد که خانواده و همسران وی را با خود به مدینه بیاورد. هنگامی که مشرکان برای انجام آنچه عهد کرده و بر آن با هم سوگند خورده بودند آمدند علی ع را در جای او یافتند و عقب عقب برگشتند و خداوند عهد و سوگند آنان را باطل کرد.

سپس حضرت علی ع خانواده و همسران وی را همراه خود کرد و به سوی مدینه راه افتاد. ابوسفیان خبردار شد و دنبالش رفت تا او را برگرداند؛ و برده سیاه‌پوستی داشت که خیلی قوی و جنگجو بود ؛ به او دستور داد سریعتر برود و مانع از حرکت حضرت علی ع شود تا اینها به او برسند.

وی خود را به علی ع رساند و گفت: با همراهیانت از حرکت بایست تا مولای من برسد.

حضرت فرمود: نزد مولایت برگرد و جلوی ما را مگیر وگرنه تو را به هلاکت می‌رسانم.

او قبول نکرد و حضرت شمشیر کشید و با ضربتی سر از تنش جدا کرد و با همراهاهش به راه افتاد.

ابوسفیان آمد و برده خود را کشته شده دید. پس سرعت گرفت و خود را به علی ع رساند و گفت: علی! دخترعموهای ما را بدون اجازه ما با خودت می‌بری و برده مرا می‌کشی؟!

فرمود: آنها را با اجازه کسی بردم که اجازه‌شان با او بود. تو هم راه خودت را بگیر و برو!

ابوسفیان برنگشت و با تمامی اصحابش به علی ع حمله‌ور شدند اما نتوانستند جلوی او مقاومت کنند و همگی ناتوان و دست خالی به عقب برگشتند.

حضرت علی ع با همراهیانش در حالی که نبرد و کشتار آنان را خسته کرده بود به راه افتادند و اندکی بعد حضرت علی ع دستور داد که اطراق کنند تا استراحتی نمایند. پس همه فرود آمدند و در حدی که توانشان بود نماز گزاردند و ناتوان بر زمین افتادند ولی در همه این حالات تا صبح خداوند متعال را یاد می‌کردند و او را حمد و سپاس می‌گفتند و او را عبادت می‌کردند.

سپس به سوی مدینه و به جانب پیامبر اکرم ص به راه افتادند و جبرئیل قبل از اینکه آنان برسند خدمت پیامبر ص آمد و گفت: خداوند سبحان درباره تو و اصحابت آیاتی را نازل کرده و این آیات را تا آخرش خواند؛ و الحمد لله.

نهج البيان عن كشف معاني القرآن، (شیبانی) ج‏۲، ص۹۷-۱۰۱؛ البرهان في تفسير القرآن، ج‏۱، ص۷۲۷-۷۲۸[۲]

ابن دأب یکی از علمای زمان هادی عباسی است. او کتابی نوشته درباره هفتاد فضیلت امیرالمومنین ع که در کس دیگری یافت نمی‌شود و شیخ صدوق قسمت زیادی از آن را در کتاب الاختصاص نقل کرده است.

حکایتش این است که می‌گوید سخن مشهوری از اهل کتاب بود که خداوند پیامبری در عرب مبعوث می‌کند یکی از اصحابش کسی است که هفتاد خصلت از مکارم دنیا و آخرت دارد؛ و هرچه گشتند کسی را که این ویژگی‌ها را داشته باشد نیافتند جز علی بن ابی طالب ع. وی این خصلتها را یکی یکی برمی‌شمرد؛ تا می‌رسد به خصلت خویشتن‌داری و کَرَم، و شاهدش را این می‌آورد که:

وی با پای پیاده به مدینه آمد در حالی که دختران [و همسران] رسول الله را روی مرکب نشانده بود؛ و روزها آنها را مخفی می‌کرد و شبها به راهشان می‌انداخت و خودش با پای خود این مسیر را پیمود تا اینکه بر پیامبر ص وارد شد در حالی که پاهایش خونین و مجروح بود؛ و پیامبر ص به او گفت: آیا می‌دانی که خداوند درباره تو چه نازل فرموده است؟ و آنگاه به او خبر داد که خداوند چیزی در حق او نازل کرده که اگر تا دنیا باقی است دنیا برای او بود، باز هم این اندازه نمی‌شد «پس خداوند درخواست آنان را اجابت فرمود که همانا من ضایع نمی‌گردانم عمل هیچکس را، مرد باشد یا زن؛» که منظور از مرد حضرت علی ع بود و منظور از زن، دختران پیامبر؛ و خداوند تبارک و تعالی ادامه داد «پس آنان که که هجرت کردند و از دیارشان بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کُشتند و کشته دادند، حتما بدی‌هایشان را نابود می‌کنم و حتما آنان را در بهشت‌هایی که رودها از پایین آن جاری است وادر می‌سازم که این پادداشی از جانب خداست و نزد خداوند است بهترین پاداش. (آل عمران/۱۹۵)

توجه:

در نقل اول، به آیه ۱۹۱ که آغاز این چند آیه است اشاره شد؛ و در این نقل به آیه ۱۹۵ که پایان این چند آیه و محل اشاره پاداش آنهاست.

(الإختصاص، ص۱۴۴و ۱۴۷[۳])

این حکایت با طول و تفصیل بیشتر در الأمالي (للطوسي)، ص۴۶۹-۴۷۲ نیز آمده است.[۴]

حدیث

۱) از امام باقر ع روایت شده است:

مومن مادامی که در یاد خداوند عز و جل است در نماز است: استاده باشد یا نشسته یا آرمیده، چرا که خداوند متعال می‌فرماید: « همانان که خدا را یاد کنند، ایستاده و نشسته و بر پهلوی خویش [آرمیده] ؛ و در آفرینش آسمانها و زمین تفکر نمایند: پروردگارا این را باطل نیافریدی؛ منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش در امان بدار!« (آل عمران/۱۹۱)

الأمالي (للمفيد)، ص۳۱۰؛ الأمالي (للطوسي)، ص۷۹؛ تفسير العياشي، ج‏۱، ص۲۱۱و۲۱۴

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ الْمُفِيدُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَيَّدَ اللَّهُ تَمْكِينَهُ قَالَ أَخْبَرَنِي الْمُظَفَّرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِيُّ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيُّ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ:

لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ فِي صَلَاةٍ مَا كَانَ فِي ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِماً كَانَ أَوْ جَالِساً أَوْ مُضْطَجِعاً [لِـ] انَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

 

۲) از امام باقر ع درباره این سخن خداوند عز و جل که فرموده «آنان که خدا را یاد کنند، ایستاده و نشسته و بر پهلوی خویش [آرمیده]» فرمودند:

شخص سالم نمازش را ایستاده می‌خواند؛ «نشسته» مریضی است که نشسته نماز می‌خواند؛ و «بر پهلوی خویش» کسی است که مریضی‌اش شدیدتر از کسی است که نشسته نماز می‌خواند.

الكافي، ج‏۳، ص۴۱۱؛ تهذيب الأحكام، ج‏۲، ص۱۶۹ و ج۳، ص۱۷۶؛ تفسير العياشي، ج‏۱، ص۲۱۱[۵]

عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» قَالَ: الصَّحِيحُ يُصَلِّي قَائِماً وَ «قُعُوداً» الْمَرِيضُ يُصَلِّي جَالِساً «وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» الَّذِي يَكُونُ أَضْعَفَ مِنَ الْمَرِيضِ الَّذِي يُصَلِّي جَالِساً.

 

۳) از امام باقر ع روایت شده که حضرت علی ع بعد از بازگشت از جنگ نهروان در کوفه به گوشش رسید که معاویه او را دشنام می‌دهد و لعن می‌فرستد و اصحاب وی را به قتل می‌رساند. پس خطبه‌ای خواند و بعد از حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر اکرم ص و اشاره‌ای به نعمتهایی که خداوند بر پیامبرش و بر وی ارزانی داشته، فرمودند:

اگر آیه‌ای در کتاب خدا نبود آنچه الان در این موقعیت می‌خواهم متذکر شوم را متذکر نمی‌شدم. خداوند عز و جل می‌فرماید: «و اما تنها به نعمت پروردگارت حکایت کن» (ضحی/۱۱) خدایا تو را حمد می‌گویم بر نعمتهایت که شمارش نشوند و فضل تو که فراموش نشود؛ ای مردم! به من خبر رسیده آنچه خبرش باید می‌رسید و من می‌بینم که اجلم نزدیک شده و شما را در وضیعتی می‌بینم که گویی نسبت به کار من جاهلید و من در شما آن چیزی را باقی می‌گذارم که رسول الله ص باقی گذاشت: کتاب خداوند و عترت او که همان عترت هدایت کننده به نجات، یعنی عترت خاتم انبیا و سید نجباء و نبی مصطفی است؛ ای مردم شما بعد از من کسی را نخواهید یافت که سخنانی مثل سخنان من بگوید مگر اینکه دروغگو باشد! من برادر رسول الله ص و پسر عمویش و شمشیر برّان او و پرچم نصرت وی و مظهر شدت و سختگیری‌او هستم …

[حضرت شروع می‌کنند به بیان ویژگی‌های خاص خود و آیاتی که در وصف خویش نازل شده بود را یکایک برای مردم می‌شمرند، از جمله:]

و من «ذاکر» [= یادکننده خداوند] هستم آنجا که خداوند عز و جل می‌فرماید «آنان که خدا را یاد کنند، ایستاده و نشسته و بر پهلوی خویش [آرمیده]» (آل عمران/۱۹۱)

معاني الأخبار، ص۵۸-۶۰؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص۱۲-۱۳

حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُغِيرَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا رَجَاءُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنَ عَلِيٍّ ع قَالَ:

خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ النَّهْرَوَانِ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ يَسُبُّهُ وَ يَلْعَنُهُ وَ يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ذَكَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ وَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ:

لَوْ لَا آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مَا ذَكَرْتُ مَا أَنَا ذَاكِرُهُ فِي مَقَامِي هَذَا يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ‏  اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى نِعَمِكَ الَّتِي لَا تُحْصَى وَ فَضْلِكَ الَّذِي لَا يُنْسَى يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ بَلَغَنِي مَا بَلَغَنِي وَ إِنِّي أَرَانِي قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلِي وَ كَأَنِّي بِكُمْ وَ قَدْ جَهِلْتُمْ أَمْرِي وَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا تَرَكَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي وَ هِيَ عِتْرَةُ الْهَادِي إِلَى النَّجَاةِ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ سَيِّدِ النُّجَبَاءِ وَ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَعَلَّكُمْ لَا تَسْمَعُونَ قَائِلًا يَقُولُ مِثْلَ قَوْلِي بَعْدِي إِلَّا مُفْتَرٍ أَنَا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ سَيْفُ نَقِمَتِهِ وَ عِمَادُ نُصْرَتِهِ وَ بَأْسُهُ وَ شِدَّتُهُ …[۶]

وَ أَنَا الذَّاكِرُ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ‏» …[۷]

۴) از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

کسی که زیاد خداوند عز و جل را یاد کند خداوند او را دوست دارد و کسی که زیاد خداوند را یاد کند برایش دو برائت‌نامه نوشته شود: برائتی از آتش و برائتی از نفاق.

الكافي، ج‏۲، ص۵۰۰

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً كُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَتَانِ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاقِ.

 

۵) از امام صادق ع روایت شده است:

برترین عبادت، تفکر همیشگی در خداوند و قدرت اوست.

الكافي، ج‏۲، ص۵۵

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ.[۸]

تدبر

مضمون این آیه تا حدودی با آیه «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار» مشترک است که این آیه قبلا در جلسه ۱۷۴ بحث شد http://yekaye.ir/saad-38-27/ و مطالب آنجا مجددا تکرار نمی‌شود.

۱) «أُولِي الْأَلْبابِ؛ الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

خردمند واقعی در منطق قرآن صرفا کسی نیست که از بهره هوشی بالایی برخوردار باشد؛ بلکه کسی واقعا صاحب خرد است که:

الف. دائما به یاد خدا باشد، ایستاده، نشسته ویا حتی وقتی که در بستر آرمیده؛

ب. اهل تفکر در نظام آفرینش باشد، و در این تفکر:

ب.۱. ربوبیت عام و شامل خدا را دریابد؛ و تنها به ربوبیت او پناهنده شود؛

ب.۲. بفهمد که این آفرینش غایتی دارد و نظام جهان پوچ و باطل نیست؛ و خدا را از انجام کار عبث منزه بداند؛

ج. و در نتیجه این نگرش، دغدغه جدی نسبت به سرنوشت خویش داشته باشد؛ و افق سرنوشت خود را در بی نهایت (عالم آخرت و پس از مرگ) ببیند، نه صرفا در دنیا.

 

۲) «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

یاد خداوند در حالی پسندیده است: ایستاده باشد، یا نشسته ویا بر پهلوی خویش [آرمیده]

* این سه تعبیر می‌تواند:

الف. بیانگر حالات فیزیکی انسان باشد: یعنی در هر وضعیت و موقعیت جسمانی‌ای.

ب. بیانگر حالات روحی و روانی انسان باشد: یعنی چه وقتی که سرحال و کاملا برپاست، چه وقتی که نشاط کمتری دارد و با کمک دیگران کارهایش پیش می‌رود، و چه وقتی که کاملا زمین‌گیر و از پای افتاده شده است.

ج. بیانگر موقعیت اجتماعی فرد باشد: یعنی چه وقتی که قیامی را آغاز نموده است، چه وقتی که در اوضاع آرامش است که هرکس بر جای خود نشسته، و چه هنگامی که در وضعیت عسرت و در دوره حکومت باطل است و وی به لحاظ فعالیت‌های اجتماعی زمین‌گیر شده است.

د. …

* و متناسب با هریک از این احوالات، تفکر در آفرینش آسمانها و زمین، و توجه یافتن به باطل و بیهوده نبودن این آفرینشُ می‌تواند معنایی داشته باشد:

الف. همین که این نظام آفرینش که انسان به نحو ظاهری در آن زندگی می‌کند، باطل و بیهوده نیست؛ نظمی بر آن حکمفرماست که او با توجه به این نظم است که می‌تواند موقعیتهای فیزیکی مختلفی داشته باشد و به حیات خود ادامه دهد؛

ب. اقبال و ادبار دل، و حالات قبض و بسطی که خداوند در آسمان و زمین دل او قرار داده، هیچیک باطل و عبث قرار داده نشده است؛ این فراز و فرودهای روحی است که زندگی او را رنگ و بوی خاص می‌بخشد؛ از این رو، نه وقتی نشاط و شادابی دارد دچار غرور و طغیان می‌شود؛ و نه وقتی که در فشار و سختی قرار گرفته دچار ناامیدی و اضطراب می‌گردد.

ج. این فراز و فرودهای جامعه که خداوند عده‌ای را در عرش و عده‌ای را در فرش قرار داده، بیهوده نیست و چنین نیست که کار از دست خدا خارج شده باشد؛ هم اگر توانست قیام کند و یا جامعه‌اش به آرامش رسید بر اثر رسیدن به قدرت خود را گم نمی‌کند؛ و هم اگر دوره غلبه با کفر و نفاق بود، از آینده ناامید نمی‌شود و دست از تلاش برنمی‌دارد.

د. …

 

۳) «يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ»

آنان که در آفرینش آسمانها و زمین تفکر می‌نمایند، سخن و منطقشان این است که پروردگارا این را باطل نیافریدی؛ منزهی تو!

پس:

کسی که نظام جهان را باطل و بی‌هدف می‌انگارد، در آفرینش آسمانها و زمین خوب تفکر نکرده است.

کسی که نظام جهان را باطل و بی‌هدف می‌انگارد، بر خداوند خرده می‌گیرد و خدا را از نقص [از اینکه آفرینش بی‌عیب و نقصی انجام داده باشد] منزه نمی‌داند.

تاملی در جامعه ما

متاسفانه سالهاست که بد و بیراه گفتن به زمین و زمان و در پیش گرفتن رویکرد نهیلیستی (پوچ‌گرایی)، علامت روشنفکری قلمداد شده است! آیا این نشان نمی‌دهد که این گونه آراء نه‌تنها علامت روشن‌فکری نیست، بلکه علامت بی‌فکری است؟!

آیا بر حال جامعه‌ای که معیارهای روشن‌فکری‌اش هم تقلیدی شده نباید گریست؟!

 

۴) «يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

آنان که در آفرینش آسمانها و زمین تفکر می‌نمایند، و به باطل نبودن آن پی می‌برند، از خدا نجات از آتش را می‌خواهند؛

در مقابل، آنان که آفرینش آسمانها و زمین را باطل می‌دانند؛ باید در انتظار آتش جهنم باشند: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار» (ص/۲۷)

این نشان می‌دهد که عذاب جهنم صرفا به عمل انسان مربوط نیست؛ بلکه اندیشه‌های باطل نیز انسان را می‌تواند جهنمی کند؛ اما واقعا چه ارتباطی بین باطل دانستن آفرینش آسمان و زمین، و جهنمی شدن هست؟

الف. شاید بدین جهت که حقیقت هرکس را باورهای درونی وی تشکیل می‌دهد و تلقی‌های انسانهاست که نحوه هستی و زندگی آنها را رقم می‌زند و آتش آن حقیقتی است که نیست و نابود می‌کند و پوچی وجودشان را برملا می‌سازد. (توضیح بیشتر در جلسه ۱۷۴، تدبر۱ http://yekaye.ir/saad-38-27/)

ب. هستى هدفدار است، پس هر چه از هدف الهى دور شويم به دوزخ نزديك مى‏شويم. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۴)

ج. کسی که آفرینش را هدفمند نمی‌داند زندگی حقیقیي بی‌نهایت خویش را جدی نمی‌گیرد، به دنیا بسنده می‌کند و برای آخرت کار نمی‌کند

د. …

 

۵) «أُولِي الْأَلْبابِ؛ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ»

نشانه‏ى خردمندى، ياد خدا در هر حال است. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۴)

 

۶) «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ«

اهل فكر، اهل ذكرند.

در واقع، ذكر و فكر، همراه يكديگر ارزش است. متأسفانه كسانى ذكر مى‏گويند، ولى اهل فكر نيستند؛ و كسانى اهل فكر هستند، ولى اهل ذكر نيستند. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۳)

بدین ترتیب، شاید بتوان گفت:

ذکری که با فکر همراه نباشد صرفا لقلقه زبان است؛

و فکری که به ذکر نیانجامد، خیالبافی و توهم فکر است.

 

۷) «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ …»

«يَذْكُرُونَ» و «يَتَفَكَّرُونَ» فعل مضارع‏اند كه نشان استمرار است.

این نشان می‌دهد ايمان بر اساس فكر و انديشه ارزشمند است؛ و آنچه سبب رشد و قرب است، ذكر و فكر دائمى است نه موسمى. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۴)

 

۸) «يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، رَبَّنا»

كسى كه در آفرينش آسمان‏ها و زمين فكر كند، پى مى‏برد كه خالق هستى، پروردگار ما نيز هست. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۴)

 

۹) «يَتَفَكَّرُونَ … رَبَّنا … سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

اوّل تعقّل و انديشه، سپس ايمان و عرفان، آن گاه دعا و مناجات. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۴)

 

۱۰) «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً … فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

اگر هستى بيهوده و باطل نيست، ما هم نبايد بيهوده و باطل باشيم. (تفسير نور، ج‏۲، ص۲۲۴)

 

۱۱) «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»

حکایت۱

ابو الاحوص گفت چنين خواندم در كتابى كه: عابدى در بنى اسرائيل سى سال عبادت كرد. در بنى اسرائيل چنان عادت بود كه چون عابدى سى سال عبادت كردى خالص، و در آن ميانه گناهى نكردى، ابرى بيامدى و او را سايه كردى. اين عابد پس از سى سال عبادت از آن هيچ اثر نديد، مادر را گفت: يا مادر! اين چه حال است من عبادت كردم سى سال و اثر آن پيدا نشد؟

گفت: همانا گناهى كردى در آن ميانه؟

گفت: نكردم، و نه نيز همّت كردم.

گفت: هيچ بار اتّفاق افتاد كه بر آسمان نگريدى و انديشه ناكرده چشم از او بگرفتى؟

گفت: بسيار.

گفت: تو را از اين جا آفت آمد.

(روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن (ابوالفتوح رازی)، ج‏۵، ص۲۱۰)

 


[۱] . برخی نکات نحوی این آیه به نقل از مجمع البيان، ج‏۲، ص۹۰۹

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ» في موضع جر صفة لأولي الألباب

«قِياماً وَ قُعُوداً» نصب علی الحال

و «عَلی‏ جُنُوبِهِمْ» أيضا في موضع نصب علی الحال و لذلك عطف علی قياما و قعودا أي و مضطجعين لأن الظرف يكون حالا للمعرفة كما يكون نعتا للنكرة لما فيه من معنی الاستقرار تقول مررت برجل علی الحائط أي مستقر علی الحائط و كذا مررت برجل في الدار و تقول أنا أصير إلی فلان ماشيا و علی الفرس فيكون موضع علی الفرس نصبا علی الحال من الضمير في أصير

و قوله «ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» أي يقولون ما خلقت هذا الخلق و لذلك لم يقل هذه و لا هؤلاء

و «باطلا» نصب علی أنه المفعول الثاني و قيل تقديره بالباطل و للباطل

[۲] . روى عن أبي جعفر و أبي عبد الله (عليهما السلام): «أن هذه الآيات التي أواخر آل عمران نزلت في علي (عليه السلام) و في جماعة من أصحابه، و ذلك أن النبي (صلى الله عليه و آله) لما أمره الله تعالى بالمهاجرة إلى المدينة بعد موت عمه أبي طالب (رحمة الله عليه)، و كان قد تحالفت عليه قريش بأن يكبسوا عليه ليلا و هو نائم، فيضربوه ضربة رجل واحد، فلم يعلم من قاتله، فلا يؤخذ بثاره، فأمر الله بأن يبيت مكانه ابن عمه عليا (عليه السلام)، و يخرج ليلا إلى المدينة، ففعل ما أمره الله به، و بيّت مكانه عليا (عليه السلام) على فراشه، و أوصاه أن يحمل [اهله و] أزواجه إلى المدينة، فجاء المشركون من قريش لما تعاقدوا عليه و تحالفوا، فوجدوا عليا (عليه السلام) مكانه، فرجعوا القهقرى، و أبطل الله ما تعاقدوا عليه و تحالفوا.

ثم إن عليا (عليه السلام) حمل أهله و نساءه [أزواجه] إلى المدينة [فعلم أبو سفيان بخروجه و سيره إلى المدينة] فتبعه ليردهم، و كان معه عبد له أسود، فيه شدة و جرأة في الحرب، فأمره سيده أن يلحقه فيمنعه عن المسير حتى [الی ان] يلقاه بأصحابه، فلحقه، فقال له: لا تسر بمن معك إلى أن يأتي مولاي. فقال له علی (عليه السلام): ويلك، ارجع إلى مولاك و إلا قتلتك. فلم يرجع، فشام [فشال] عليّ (عليه السلام) سيفه و ضربه، فأبان عنقه عن جسده، و سار بالنساء و الأهل،

و جاء أبو سفيان فوجد عبده مقتولا، فتبع عليا (عليه السلام) و أدركه، فقال له: يا علي، تأخذ بنات عمنا من عندنا من غير إذننا، و تقتل عبدنا! فقال: أخذتهم بإذن من له الإذن، فامض لشأنك. فلم يرجع، و حاربه على ردّهم بأصحابه يومه أجمع، فلم يقدروا على منعه [رده]، و عجزوا عنه هو و أصحابه، فرجعوا خائبين.

و سار علي (عليه السلام) بأصحابه و قد كلّوا من الحرب و القتال، فأمرهم علي (عليه السلام) بالنزول ليستريحوا و يسير بمن‏ معه، فنزلوا و صلوا على ما تمكّنوا [يتمكنون]، و طرحوا أنفسهم عجزا يذكرون الله تعالى في هذه الحالات كلها إلى الصباح، و يحمدونه، و يشكرونه، و يعبدونه.

ثم سار بهم إلى المدينة، إلى النبي (صلى الله عليه و آله)، و نزل جبرئيل (عليه السلام) قبل وصولهم، فحكى للنبي (صلى الله عليه و آله) حكايتهم، و تلا عليه الآيات إلى قوله: إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ»

فلما وصل (عليه السلام) بهم إلى النبي (صلى الله عليه و آله)، قال له: إن الله سبحانه قد أنزل فيك و في أصحابك قرآنا، و تلا عليه الآيات إلى آخرها» و الحمد لله.

[۳] . حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ رَوَى لَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْفَضْلِ بْنِ عَامِرٍ الْكُوفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ الْفَرَزْدَقِ الْفَزَارِيُّ الْبَزَّازُ قِرَاءَةً عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عِيسَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَمْرَوَيْهِ الطَّحَّانُ وَ هُوَ الوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِ ابْنِ دَأْبٍ‏  قَالَ:

لَقِيتُ النَّاسَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ الْعَرَبَ كَانَتْ تَقُولُ إِنْ يَبْعَثُ اللَّهُ فِينَا نَبِيّاً يَكُونُ فِي بَعْضِ أَصْحَابِهِ سَبْعُونَ خَصْلَةً مِنْ مَكَارِمِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَنَظَرُوا وَ فَتَّشُوا هَلْ يَجْتَمِعُ عَشْرُ خِصَالٍ فِي وَاحِدٍ فَضْلًا عَنْ سَبْعِينَ فَلَمْ يَجِدُوا خِصَالًا مُجْتَمِعَةً لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ وَجَدُوا عَشْرَ خِصَالٍ مُجْتَمِعَةٍ فِي الدُّنْيَا وَ لَيْسَ فِي الدِّينِ مِنْهَا شَيْ‏ءٌ وَ وَجَدُوا زُهَيْرَ بْنَ حُبَابٍ الْكَلْبِيَّ وَ وَجَدُوهُ شَاعِراً طَبِيباً فَارِساً مُنَجِّماً شَرِيفاً أَيِّداً كَاهِناً قَائِفاً عَائِفاً زَاجِراً  وَ ذَكَرُوا أَنَّهُ عَاشَ ثَلَاثَمِائَةِ سِنِينَ وَ أَبْلَى أَرْبَعَةَ لَحْمٍ.

قَالَ ابْنُ دَأْبٍ: ثُمَّ نَظَرُوا وَ فَتَّشُوا فِي الْعَرَبِ وَ كَانَ النَّاظِرُ فِي ذَلِكَ أَهْلَ النَّظَرِ فَلَمْ يَجْتَمِعْ فِي أَحَدٍ خِصَالٌ مَجْمُوعَةٌ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِالاضْطِرَارِ عَلَى مَا أَحَبُّوا وَ كَرِهُوا إِلَّا فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَحَسَدُوهُ عَلَيْهَا حَسَداً أَنْغَلَ الْقُلُوبَ‏  وَ أَحْبَطَ الْأَعْمَالَ وَ كَانَ أَحَقَّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِذَلِكَ إِذْ هَدَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ بُيُوتَ الْمُشْرِكِينَ وَ نَصَرَ بِهِ الرَّسُولَ ص وَ اعْتَزَّ بِهِ الدِّينُ فِي قَتْلِهِ مَنْ قَتَلَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فِي مَغَازِي النَّبِيِّ ص.

قَالَ ابْنُ دَأْبٍ فَقُلْنَا لَهُمْ: وَ مَا هَذِهِ الْخِصَالُ؟

قَالُوا الْمُوَاسَاةُ لِلرَّسُولِ ص وَ بَذْلُ نَفْسِهِ دُونَهُ وَ الْحَفِيظَةُ وَ دَفْعُ الضَّيْمِ عَنْهُ وَ التَّصْدِيقُ لِلرَّسُولِ ص بِالْوَعْدِ وَ الزُّهْدُ وَ تَرْكُ الْأَمَلِ وَ الْحَيَاءُ وَ الْكَرَمُ …

قَالَ فَمَا الْحَفِيظَةُ وَ الْكَرَمُ؟

قَالُوا مَشَى عَلَى رِجْلَيْهِ وَ حَمَلَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى الظَّهْرِ وَ كَمَنَ‏ النَّهَارَ وَ سَارَ بِهِنَ‏ اللَّيْلَ‏ مَاشِياً عَلَى رِجْلَيْهِ فَقَدِمَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ تَعَلَّقَتْ قَدَمَاهُ دَماً وَ مِدَّةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص هَلْ تَدْرِي مَا نَزَلَ فِيكَ فَأَعْلَمَهُ بِمَا لَا عِوَضَ لَهُ لَوْ بَقِيَ فِي الدُّنْيَا مَا كَانَتِ الدُّنْيَا بَاقِيَةً قَالَ يَا عَلِيُّ نَزَلَ فِيكَ‏ «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»‏  فَالذَّكَرُ أَنْتَ وَ الْإِنَاثُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ «فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب‏»

[۴] . وَ انْطَلَقَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لِوَجْهِهِ يَؤُمُّ الْمَدِينَةَ، وَ كَانَ مُقَامُهُ فِي الْغَارِ ثَلَاثاً، وَ مَبِيتُ عَلِيٍّ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) عَلَى الْفِرَاشِ أَوَّلَ لَيْلَةٍ.

قَالَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي رَافِعٍ: وَ قَدْ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) شِعْراً يَذْكُرُ فِيهِ‏

مَبِيتَهُ عَلَى الْفِرَاشِ وَ مُقَامِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي الْغَارِ ثَلَاثاً:

وَقَيْتُ بِنَفْسِي خَيْرَ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا             وَ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ وَ بِالْحِجْرِ

مُحَمَّدٌ لَمَّا خَافَ أَنْ يَمْكُرُوا بِهِ‏                    فَوَقَاهُ رَبِّي ذُو الْجَلَالِ مِنَ الْمَكْرِ

وَ بِتُّ أُرَاعِيهِمْ مَتَى يَنْشُرُونَنِي‏                                وَ قَدْ وُطِّنَتْ نَفْسِي عَلَى الْقَتْلِ وَ الْأَسْرِ

وَ بَاتَ رَسُولُ اللَّهِ فِي الْغَارِ آمِناً                  هُنَاكَ وَ فِي حِفْظِ الْإِلَهِ وَ فِي سِتْرٍ

أَقَامَ ثَلَاثاً ثُمَّ زُمَّتْ قَلَائِصُ‏                                    قَلَائِصُ يَفْرِينَ الْحَصَا أَيْنَمَا تَفْرِي‏

وَ لَمَّا وَرَدَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) الْمَدِينَةَ، نَزَلَ فِي بَنِي عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ بِقُبَاءَ، فَأَرَادَهُ أَبُو بَكْرٍ عَلَى دُخُولِهِ الْمَدِينَةَ وَ أَلَاصَهُ‏  فِي ذَلِكَ، فَقَالَ: مَا أَنَا بِدِاخِلِهَا حَتَّى يَقْدَمَ ابْنُ عَمِّي وَ ابْنَتِي، يَعْنِي عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ).

قَالَ: قَالَ أَبُو الْيَقْظَانِ: فَحَدَّثَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ نَحْنُ مَعَهُ بِقُبَاءَ، عَمَّا أَرَادَتْ قُرَيْشٌ مِنَ الْمَكْرِ بِهِ وَ مَبِيتِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَلَى فِرَاشِهِ، قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) أَنِّي قَدْ آخَيْتُ بَيْنَكُمَا وَ جَعَلْتُ عُمُرَ أَحَدِكِمَا أَطْوَلَ مِنْ عُمُرِ صَاحِبِهِ فَأَيُّكُمَا يُؤْثِرُ أَخَاهُ فَكِلَاهُمَا كَرِهَا الْمَوْتَ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمَا: عَبْدِي أَلَّا كُنْتُمَا مِثْلَ وَلِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، آخَيْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَبِيِّي فَآثَرَهُ بِالْحَيَاةِ عَلَى نَفْسِهِ، ثُمَّ ظَلَّ- أَوْ قَالَ: رَقَدَ- عَلَى فِرَاشِهِ يَفْدِيهِ بِمُهْجَتِهِ، اهْبِطَا إِلَى الْأَرْضِ كِلَاكُمَا فَاحْفَظَاهُ مِنْ عَدُوِّهِ، فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ، وَ مِيكَائِيلُ عِنْدَ رِجْلَيْهِ، وَ جَعَلَ جَبْرَئِيلُ يَقُولُ: بَخْ بَخْ مَنْ مِثْلُكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يُبَاهِي بِكَ الْمَلَائِكَةَ! قَالَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِي عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» .

قَالَ أَبُو عُبَيْدَةَ: قَالَ أَبِي وَ ابْنُ أَبِي رَافِعٍ: ثُمَّ كَتَبَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِلَى‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) كِتَاباً يَأْمُرُهُ فِيهِ بِالْمَسِيرِ إِلَيْهِ وَ قِلَّةِ التَّلَوُّمِ‏ ، وَ كَانَ الرَّسُولُ إِلَيْهِ أَبَا وَاقِدٍ اللَّيْثِيَّ، فَلَمَّا أَتَاهُ كِتَابُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تَهَيَّأَ لِلْخُرُوجِ وَ الْهِجْرَةِ، فَآذَنَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ ضُعَفَاءِ الْمُؤْمِنِينَ، فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَتَسَلَّلُوا وَ يَتَخَفَّفُوا إِذَا مَلَأَ اللَّيْلُ بَطْنَ كُلِّ وَادٍ إِلَى ذِي طُوًى، وَ خَرَجَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِفَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ الزُّبَيْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ- وَ قَدْ قِيلَ هِيَ ضُبَاعَةُ- وَ تَبِعَهُمْ أَيْمَنُ ابْنُ أُمِّ أَيْمَنَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ أَبُو وَاقِدٍ رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فَجَعَلَ يَسُوقُ بِالرَّوَاحِلِ فَأَعْنَفَ بِهِمْ، فَقَالَ عَلِيٌّ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ): ارْفُقْ بِالنِّسْوَةِ يَا أَبَا وَاقِدٍ، إِنَّهُنَّ مِنَ الضَّعَائِفِ. قَالَ: إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُدْرِكَنَا الطَّالِبُ- أَوْ قَالَ: الطَّلَبُ- فَقَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): ارْبَعْ عَلَيْكَ‏ ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ لِي: يَا عَلِيُّ، إِنَّهُمْ لَنْ يَصِلُوا مِنَ الْآنَ إِلَيْكَ بِمَا تَكْرَهُهُ. ثُمَّ جَعَلَ- يَعْنِي عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ)- يَسُوقُ بِهِنَّ سَوْقاً رَفِيقاً وَ هُوَ يَرْتَجِزُ وَ يَقُولُ: (لَيْسَ إِلَّا اللَّهُ فَارْفَعْ ظَنَّكَا / يَكْفِيكَ رَبُّ النَّاسِ مَا أَهَمَّكَا) وَ سَارَ فَلَمَّا شَارَفَ ضَجْنَانَ أَدْرَكَهُ الطَّلَبُ، وَ عَدَدُهُمْ سَبْعَةُ فَوَارِسَ مِنْ قُرَيْشٍ مُسْتَلْئِمِينَ‏ ، وَ ثَامِنُهُمْ مَوْلًى لِحَرْبِ بْنِ أُمَيَّةَ يُدْعَى جَنَاحاً، فَأَقْبَلَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَلَى أَيْمَنَ وَ أَبِي وَاقِدٍ، وَ قَدْ تَرَاءَى الْقَوْمُ، فَقَالَ لَهُمَا: أَنِيخَا الْإِبِلَ وَ اعْقِلَاهَا، وَ تَقَدَّمَ حَتَّى أَنْزَلَ النِّسْوَةَ، وَ دَنَا الْقَوْمُ فَاسْتَقْبَلَهُمْ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) مُنْتَضِياً سَيْفَهُ، فَأَقْبَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا: أَ ظَنَنْتَ أَنَّكَ يَا غُدَرُ  نَاجٍ بِالنِّسْوَةِ! ارْجِعْ لَا أَبَا لَكَ. قَالَ: فَإِنْ لَمْ أَفْعَلْ قَالُوا: لَتَرْجِعَنَّ رَاغِماً، أَوْ لَنَرْجِعَنَّ بِأَكْثَرِكَ شَعْراً وَ أَهْوَنُ بِكَ مِنْ هَالِكٍ، وَ دَنَا الْفَوَارِسُ مِنَ النِّسْوَةِ وَ الْمَطَايَا لِيَثُورُوهَا، فَحَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهَا، فَأَهْوَى لَهُ جَنَاحٌ بِسَيْفِهِ، فَرَاغَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) عَنْ ضَرَبْتِهِ وَ تَخَتَّلَهُ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَضَرَبَهُ عَلَى عَاتِقِهِ، فَأَسْرَعَ السَّيْفُ‏ مُضِيّاً فِيهِ حَتَّى مَسَّ كَاثِبَةَ فَرَسِهِ‏ ، فَكَانَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَشُدُّ عَلَى قَدَمِهِ شَدَّ الْفَرَسِ، أَوِ الْفَارِسِ عَلَى فَرَسِهِ، فَشَدَّ عَلَيْهِمْ بِسَيْفِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: (خَلُّوا سَبِيلَ الْجَاهِدِ الْمُجَاهِدِ / آلَيْتُ لَا أَعْبُدُ غَيْرَ الْوَاحِدِ) فَتَصَدَّعَ عَنْهُ الْقَوْمُ وَ قَالُوا لَهُ: أَغْنِ عَنَّا نَفْسَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ. قَالَ: فَإِنِّي مُنْطَلِقٌ إِلَى ابْنِ عَمِّي رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بِيَثْرِبَ، فَمَنْ سَرَّهُ أَنْ أَفْرِيَ لَحْمَهُ وَ أُرِيقَ دَمَهُ فَلْيَتَعَقَّبْنِي أَوْ فَلْيَدْنُ مِنِّي. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى صَاحِبَيْهِ أَيْمَنَ وَ أَبِي وَاقِدٍ فَقَالَ لَهُمَا: أَطْلِقَا مَطَايَاكُمَا. ثُمَّ سَارَ ظَاهِراً قَاهِراً حَتَّى نَزَلَ ضَجْنَانَ، فَتَلَوَّم بِهَا قَدْرَ يَوْمِهِ وَ لَيْلَتِهِ، وَ لَحِقَ بِهِ نَفَرٌ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ فِيهِمْ أُمُّ أَيْمَنَ مَوْلَاةُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فَظَلَّ لَيْلَتَهُ تِلْكَ هُوَ وَ الْفَوَاطِمُ- أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ الزُّبَيْرِ- طَوْراً يُصَلُّونَ وَ طَوْراً «يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ‏»، فَلَمْ يَزَالُوا كَذَلِكَ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ فَصَلَّى (عَلَيْهِ السَّلَامُ) بِهِمْ صَلَاةَ الْفَجْرِ، ثُمَّ سَارَ لِوَجْهِهِ يَجُوبُ مَنْزِلًا بَعْدَ مَنْزِلِ لَا يَفْتُرُ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ، وَ الْفَوَاطِمُ كَذَلِكَ وَ غَيْرُهُمْ مِمَّنْ صَحِبَهُ حَتَّى قَدِمُوا الْمَدِينَةَ، وَ قَدْ نَزَلَ الْوَحْيُ بِمَا كَانَ مِنْ شَأْنِهِمْ قَبْلَ قُدُومِهِمْ بِقَوْلِهِ (تَعَالَى): «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» إِلَى قَوْلِهِ: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏» الذَّكَرُ عَلِيٌّ، وَ الْأُنْثَى الْفَوَاطِمُ الْمُتَقَدِّمُ ذِكْرُهُنَّ، وَ هُنَّ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ، وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ الزُّبَيْرِ «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» يَقُولُ: عَلِيٌّ مِنْ فَاطِمَةَ- أَوْ قَالَ: الْفَوَاطِمُ- وَ هُنَّ مِنْ عَلِيٍ‏ «فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ» وَ تَلَا (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» .

قَالَ: وَ قَالَ: يَا عَلِيُّ، أَنْتَ أَوَّلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِيمَاناً بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ أَوَّلُهُمْ هِجْرَةً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ آخِرُهُمْ عَهْداً بِرَسُولِهِ، لَا يُحِبُّكَ- وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ- إِلَّا مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ، وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ أَوْ كَافِرٌ..

[۵] . در تفسیر عیاشی مطلب را هم به صورت فوق روایت کرده و هم بدین صورت: و في رواية عن أبي حمزة عن أبي جعفر ع قال: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً»  الْأَصِحَّاءُ «وَ قُعُوداً» يَعْنِي الْمَرْضَى «وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ‏» قَالَ اعَلُّ مِمَّنْ يُصَلِّي جَالِساً وَ أَوْجَعُ.

[۶] . أَنَا رَحَى جَهَنَّمَ الدَّائِرَةُ وَ أَضْرَاسُهَا الطَّاحِنَةُ أَنَا مُوتِمُ الْبَنِينَ وَ الْبَنَاتِ أَنَا قَابِضُ الْأَرْوَاحِ وَ بَأْسُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ أَنَا مُجَدِّلُ الْأَبْطَالِ وَ قَاتِلُ الْفُرْسَانِ وَ مُبِيرُ مَنْ كَفَرَ بِالرَّحْمَنِ‏  وَ صِهْرُ خَيْرِ الْأَنَامِ أَنَا سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ أَنَا بَابُ مَدِينَةِ الْعِلْمِ وَ خَازِنُ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَا زَوْجُ الْبَتُولِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ- فَاطِمَةَ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الزَّكِيَّةِ الْمَبَرَّةِ  الْمَهْدِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِ اللَّهِ وَ خَيْرِ بَنَاتِهِ وَ سُلَالَتِهِ وَ رَيْحَانَةِ رَسُولِ اللَّهِ سِبْطَاهُ خَيْرُ الْأَسْبَاطِ وَ وَلَدَايَ خَيْرُ الْأَوْلَادِ هَلْ أَحَدٌ يُنْكِرُ مَا أَقُولُ- أَيْنَ مُسْلِمُو أَهْلِ الْكِتَابِ أَنَا اسْمِي فِي الْإِنْجِيلِ إِلْيَا وَ فِي التَّوْرَاةِ بَرِيْ‏ءٌ وَ فِي الزَّبُورِ أري وَ عِنْدَ الْهِنْدِ كبكر وَ عِنْدَ الرُّومِ بطريسا وَ عِنْدَ الْفُرْسِ جبتر  وَ عِنْدَ التُّرْكِ بثير وَ عِنْدَ الزِّنْجِ حيتر  وَ عِنْدَ الْكَهَنَةِ بويئ وَ عِنْدَ الْحَبَشَةِ بثريك‏  وَ عِنْدَ أُمِّي حَيْدَرَةُ وَ عِنْدَ ظِئْرِي مَيْمُونٌ وَ عِنْدَ الْعَرَبِ عَلِيٌّ وَ عِنْدَ الْأَرْمَنِ فريق وَ عِنْدَ أَبِي ظهير أَلَا وَ إِنِّي مَخْصُوصٌ فِي الْقُرْآنِ بِأَسْمَاءٍ احْذَرُوا أَنْ تَغْلِبُوا عَلَيْهَا فَتَضِلُّوا فِي دِينِكُمْ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ‏  أَنَا ذَلِكَ الصَّادِقُ وَ أَنَا الْمُؤَذِّنُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‏  أَنَا ذَلِكَ الْمُؤَذِّنُ وَ قَالَ‏ وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏  فَأَنَا ذَلِكَ الْأَذَانُ وَ أَنَا الْمُحْسِنُ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ‏  وَ أَنَا ذُو الْقَلْبِ فَيَقُولُ اللَّهُ «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ‏»

[۷] . وَ نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ أَنَا وَ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ اللَّهِ فَالِقِ الْحَبِّ وَ النَّوَى لَا يَلِجُ النَّارَ لَنَا مُحِبٌّ وَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ لَنَا مُبْغِضٌ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ‏  وَ أَنَا الصِّهْرُ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً – وَ أَنَا الْأُذُنُ‏ الْوَاعِيَةُ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ  وَ أَنَا السَّلَمُ لِرَسُولِهِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ‏  وَ مِنْ وُلْدِي مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَلَا وَ قَدْ جُعِلْتُ مِحْنَتَكُمْ بِبُغْضِي يُعْرَفُ الْمُنَافِقُونَ وَ بِمَحَبَّتِي امْتَحَنَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا عَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ إِلَيَّ أَنَّهُ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ أَنَا صَاحِبُ لِوَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ فَرَطِي وَ أَنَا فَرَطُ شِيعَتِي وَ اللَّهِ لَا عَطِشَ مُحِبِّي وَ لَا خَافَ وَلِيِّي وَ أَنَا وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهُ وَلِيِّي حَسْبُ‏  مُحِبِّي أَنْ يُحِبُّوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ وَ حَسْبُ‏  مُبْغِضِي أَنْ يُبْغِضُوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ أَلَا وَ إِنَّهُ بَلَغَنِي أَنَّ مُعَاوِيَةَ سَبَّنِي وَ لَعَنَنِي اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَيْهِ وَ أَنْزِلِ اللَّعْنَةَ عَلَى الْمُسْتَحِقِّ آمِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ رَبَّ إِسْمَاعِيلَ وَ بَاعِثَ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»

ثُمَّ نَزَلَ ع عَنْ أَعْوَادِهِ فَمَا عَادَ إِلَيْهَا حَتَّى قَتَلَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ.

[۸] . در تفسير الصافي، ج‏۱، ص۴۰۹ در ذیل این آیه این روایات را هم آورده است:

قال النبي ص من أحب أن يرتع في رياض الجنة فليكثر من ذكر الله. (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱۰، ص۱۵۴)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ وَ جَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ. (الكافي، ج‏۲، ص۵۴)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. (الكافي، ج‏۲، ص۵۵)

و عن النبي صلّى اللَّه عليه و آله و سلم تفكر ساعة خير من قيام ليلة، و في رواية من عبادة سنة، و في أخرى ستين سنة

و در تفسير نور الثقلين، ج‏۱، ص۴۲۴ این دو حدیث هم ذیل این آیه آمده است:

في عيون الاخبار [ج‏۱، ص۱۳۲] في باب ما جاء عن الرضا عليه السلام من الاخبار في التوحيد حديث يقول فيه عليه السلام: لَمَّا نَظَرْتُ إِلَى جَسَدِي فَلَمْ يُمْكِنِّي زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ فِي الْعَرْضِ وَ طَوْلٍ وَ دَفْعُ الْمَكَارِهِ عَنْهُ وَ جَرُّ الْمَنْفَعَةِ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْيَانِ بَانِياً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَى مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَكِ بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَ مَجْرَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْآيَاتِ الْعَجِيبَاتِ الْمُتْقَنَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ مُنْشِئا

و في نهج البلاغة [خطبه ۱۸۹] قال عليه‌السلام أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض‏.

بازدیدها: ۲۷۲

One Reply to “۹۱۴) الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلی‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ”

  1. بازتاب: ۹۱۷) رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ | یک آیه در روز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*