۴-۷ شوال ۱۴۴۱
ترجمه
و سایهای کشیده شده [گسترش یافته]
نکات ادبی
ظِلٍّ
قبلا بیان شد که ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است.
در زبان عربی برای کلمه «سایه» از دو کلمه «ظِلّ» و «فیء» استفاده میشود که «فیء» فقط به سایهای که از ظهر تا مغرب پدید میآید گفته میشود ولی «ظِل» عام تر است و درباره سایهای که در کل روز تشکیل میشود و حتی درباره خود شب به کار میرود. برخی این عام بودن را این طور توضیح دادهاند که [در کاربرد حقیقی این واژه] اساساً به هر جایی که نور خورشید نرسد، تعبیر «ظل» را به کار میبرند، چنانکه تعابیری مانند «ظِلُّ اللّيل: سایه شب» و «ظِلُّ الجنّة: سایه بهشت» رایج است، اما «فیء» تنها در جایی است که نور خورشید از آنجا برچیده شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۵) و به همین جهت است که فقط به سایه ظهر تا مغرب گفته می شود، چون «فیء» به معنای رجوع است و سایه از ظهر به بعد، سایه ای است که نور خورشید در حال برگشتن و برچیده شدن است.
کلمه «ظِلّ» هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار میرود و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده میشود چنانکه برای تعابیری مانند زیر سایه کسی بودن (که به معنای تحت حمایت او بودن است) میگویند «أظَلّک فلانٌ»؛ و برخی تعابیر سایه در بهشت را (مثلا: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ و عُیونٍ، مرسلات/۴۱؛ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها، رعد/۳۵؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ، يس/۵۶) غالبا به همین معنای تحت عزت و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتن دانستهاند و البته در تمامی این آیات منافاتی ندارد که معنای سایه ظاهری هم در کار بوده باشد.
جلسه ۷۲۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-21/
مَمْدُودٍ
قبلا بیان شد که ماده «مدد» در اصل دلالت دارد بر کشیده شدن، خواه کشیده شدن خود یک چیز ویا اتصال چیزی به چیز دیگری که بر طولش بیفزاید و به این معنا امتداد یابد (مانند اتصال یک رود به رود دیگر)؛ و به تعبیر دیگر، بسط یافتن در یک یا چند جهت؛ و کمکم به معنای هرگونه کمک رساندن چیزی به چیز دیگر به کار رفته است. (أَ تُمِدُّونَنِ بِمالٍ؛ نمل/۳۶)
غالبا این ماده وقتی در باب افعال به کار میرود در معنای خوشایند است (وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ، طور/۲۲؛ وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ، نوح/۱۲؛ يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ؛ آل عمران/۱۲۵) و برای امر ناخوشایند و نامطلوب از فعل ثلاثی مجرد (مَدّ یَمُدُّ) استفاده میشود (نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا، مريم/۷۹؛ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ، بقرة/۱۵؛ وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِ، أعراف/۲۰۲) هرچند این مورد دوم عمومیت ندارد (یعنی گاه از فعل ثلاثی مجرد استفاده میشود و ربطی به خوشایندی و کراهت ندارد (وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ؛ لقمان/۲۷).
«ممدود» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ؛ واقعه/۳۰) و «مُمَدَّدَة» (في عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ؛ همزه/۹) به ترتیب اسم مفعول از ثلاثی مجرد و باب افعال این ماده میباشند، به معنای «کشیده شده» و «چیزی که امتداد زیادی دارد»؛ و «مِداد» به معنای آن چیزی است که با آن نوامتداشته میشود، که معادل معنای «مرکب» و «دوات» در فارسی است (لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي؛ کهف/۱۰۹) و درباره وجه تسمیه آن از ابنالانباری نقل شده که بدین جهت به آن «مداد» میگویند که به کمک کسی میآید که میخواهد مطلبی را بنویسد (توجه شود اینکه امروزه به قلمهایی که مغز ذغال دارند مداد میگویند به خاطر «قلم»ش نیست، بلکه به خاطر این مغز آن است که عملا نوشتن با آن انجام میشود در واقع در این مدادهای امروزی، برای اولین بار، مرکب و دوات (که در این مورد، همان ذغال مداد است) در درون قلم قرار گرفت)؛ و «مدّة» به معنای زمان است، از این جهت که طول میکشد. (فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ؛ توبه/۴)
جلسه ۶۹۳ http://yekaye.ir/al-kahf-18-109/
حدیث
۱) الف. روایت شده است که کسی نزد از حضرت فاطمه س خواستگاری نمیکرد مگر اینکه جواب رد میشنید؛ تا زمانی که خواست ایشان را به همسری حضرت علی ع درآورد. پس پیامبر ص مخفیانه این مطلب را با حضرت زهرا س درمیان گذاشت و گفتگویی بین پیامبر ص و حضرت زهرا س رد و بدل شد که در فرازی از این گفتگو پیامبر ص فرمود:
اى فاطمه! وقتى مرا به معراج بردند ديدم بر سنگ بيت المقدّس نوشته شده: «خدايى غير از خداى يكتا نيست، محمّد رسول خداست، من او را به وسيلۀ وزيرش تأييد و يارى نمودهام»
به جبرئيل گفتم:وزير من كيست؟
گفت:على بن ابى طالب.
هنگامى كه به سدرة المنتهى رسيدم ديدم بر آن نوشته شده: «من خداوندى هستم كه غير از او معبودى نيست،محمّد را كه حبيب من است به وسيلۀ وزيرش تأييد و با وزیرش او را نصرت كردهام.»
به جبرئيل گفتم: وزير من كيست؟
گفت: على بن ابى طالب.
و چون از سدرة المنتهى گذشتم و به عرش پروردگار رسيدم ديدم كه بر يكى از قائمههاى عرش نوشته شده: «من خدايى هستم كه غير از او معبودى نيست، محمّد برگزيده و حبيب من است كه او را به وسيلۀ وزيرش تأييد و يارى نمودهام.»
دوباره به جبرئيل گفتم: وزير من كيست؟
گفت: على بن ابى طالب.
و وقتى داخل بهشت شدم درخت طوبى را ديدم كه اصل و بنیانش در خانۀ على بود، و در آنجا هيچ قصر و منزلى نبود مگر اينكه در آن شاخهاى از اين درخت وجود داشت … در وسط آن [بهشت یا درخت طوبی] است «سايهاى گسترش یافته» (واقعه/۳۰) «به پهناى آسمانها و زمين که خداوند آن را براى ايمان آورندگان به خداوند و رسولش آماده كرده است» (حدید/۲۱) به طوری که شخصی سواره مدّت صد سال در آن سايه راه طىّ كند، آن سايه تمام نمىشود و این همان قول خداوند است که مىفرمايد «و ظل ممدود: و سايهاى گسترش یافته» (واقعه/۳۰).
تفسير القمي، ج۲، ص۳۳۶-۳۳۷
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ:
كَانَتْ فَاطِمَةُ ع لَا يَذْكُرُهَا أَحَدٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا أَعْرَضَ عَنْهُ حَتَّى أَيِسَ النَّاسُ مِنْهَا، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُزَوِّجَهَا مِنْ عَلِيٍّ أَسَرَّ إِلَيْهَا، فَقَالَتْ …[۱]
يَا فَاطِمَةُ! إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى صَخْرَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ». فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ مَنْ وَزِيرِي؟
فَقَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَيْهَا «إِنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي مُحَمَّدٌ [حَبِيبِي] صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ» فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ مَنْ وَزِيرِي؟
قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
فَلَمَّا جَاوَزْتُ سِدْرَةَ الْمُنْتَهَى انْتَهَيْتُ إِلَى عَرْشِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَوَجَدْتُ مَكْتُوباً عَلَى كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ «أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا مُحَمَّدٌ حَبِيبِي أَيَّدْتُهُ بِوَزِيرِهِ وَ نَصَرْتُهُ بِوَزِيرِهِ».
فَلَمَّا دَخَلْتُ الْجَنَّةَ رَأَيْتُ فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةَ طُوبَى أَصْلُهَا فِي دَارِ عَلِيٍّ وَ مَا فِي الْجَنَّةِ قَصْرٌ وَ لَا مَنْزِلٌ إِلَّا وَ فِيهَا فَرْعٌ مِنْهَا …[۲] وَسَطَهَا «ظِلٌّ مَمْدُودٌ» «كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ» يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ذَلِكَ الظِّلِّ مَسِيرَةَ مِائَةِ عَامٍ فَلَا يَقْطَعُهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»
بقیه این حدیث[۳] ان شاء الله ذیل آیه ۳۲ خواهد آمد.
ب. از امام کاظم روایت شده است که اگر کسی حاجتی به درگاه خداوند داشت و میخواست که ما را ببیند و جایگاه خویش نزد خداوند را بفهمد پس سه شب غسل کند و به وسیله ما [به درگاه خداوند] مناجات نماید که ما را خواهد دید و به سبب ما مورد مغفرت قرار خواهد گرفت و جایگاهش بر او مخفی نخواهد ماند …
همانا ما را بر عرض پروردگارمان نوشتهاند: نوشته شده [حضرت] محمد ص برترین پیامبران است و [حضرت] علی ع برترین اوصیاست؛و [حضرت] فاطمه س سرور زنان جهانیان است؛
منم خاتم اوصیاء؛ منم طلب کننده آن باب؛ منم صاحب صفین؛ منم انتقامگیرنده از اهل بصره؛ منم صاحب کربلاء؛ کسی که ما را دوست بردارد و از دشمنان ما بیزاری بجوید همراه ما خواهید بود در میانی کسانی «در آن سایه گسترش یافته و آبِ ریزان» (واقعه/۳۰-۳۱).
الإختصاص، ص۹۰-۹۱
أَبُو الْفَرَجِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
مَنْ كَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ وَ أَرَادَ أَنْ يَرَانَا وَ أَنْ يَعْرِفَ مَوْضِعَهُ مِنَ اللَّهِ فَلْيَغْتَسِلْ ثَلَاثَ لَيَالٍ يُنَاجِي بِنَا فَإِنَّهُ يَرَانَا وَ يُغْفَرُ لَهُ بِنَا وَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَوْضِعُهُ …[۴]
نَحْنُ مَكْتُوبُونَ عَلَى عَرْشِ رَبِّنَا مَكْتُوبُونَ مُحَمَّدٌ خَيْرُ النَّبِيِّينَ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ؛
أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ أَنَا طَالِبُ الْبَابِ أَنَا صَاحِبُ الصِّفِّينِ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَنَا صَاحِبُ كَرْبَلَاءَ مَنْ أَحَبَّنَا وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّنَا كَانَ مَعَنَا وَ مِمَّنْ فِي الظِّلِّ الْمَمْدُودِ وَ الْمَاءِ الْمَسْكُوبِ….[۵]
تبصره:
به کار بردن تعبیر «خاتم الاوصیاء» در روایات ما منحصر به حضرت مهدی ع نیست؛بلکه ظاهرا این خاتم بودن نسبت به خاتم النبییین است؛ چنانکه در احادیث متعددی حضرت امیر ع هم خاتم الاوصیاء معرفی شدهاند. همچنین اینکه حضرت انتقامهایی که در زمان ظهور گرفته میشود را به خود نسبت دادهاند چه بسا از باب اقدامات خود امام ع است که عملا همین اقدامات زمینهساز ظهور خواهد بود (پس ایشان هم در اینها همانقدر سهیماند) و چهبسا از باب رجعت باشد؛ ویا از باب اینکه همه ائمه اطهار ع نور واحدند.
۲) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:
در بهشت درختی است که اگر شخصی سواره به مدت صد سال راه بپیماید آن سایه را قطع نخواهد کرد؛ اگر خواستید [این مطلب را در قرآن بیابید] همان سخن خداوند متعال است که: «در سایهای گسترش یافته» [در حالی که محدودهای] به اندازه محل یک تازیانه در بهشت بهتر از دنیا و ما فیهاست؛ و اگر خواستید [این مطلب را در قرآن بیابید] همان سخن خداوند متعال است که: «پس هر كه را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند حقّا كه كامياب شده است؛ و اين زندگى دنيا جز كالاى فريب نيست» (آل عمران/۱۸۵)
مجموعة ورام، ج۱، ص۷؛ مجمع البيان، ج۹، ص۳۳۰ و ج۲، ص۹۰۳[۶]
وَ عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ: فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةٌ يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ سَنَةٍ لَا يَقْطَعُهَا فَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»
وَ مَوْضِعُ سَوْطٍ فِي الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور.
ب. و باز از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:
درهای آسمان در شب قدر باز میشود؛ پس هیچ بنده ای نیست که در آن شب نماز گزارد مگر اینکه خداوند متعال برای او به ازای هر سجدهای درختی در بهشت عنایت کند که اگر شخصی سواره به مدت صد سال در سایهاش راه بپیماید آن سایه را قطع نخواهد کرد؛ …
إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۸۶
و وجدت في كتاب كنز اليواقيت تأليف أبي الفضل بن محمد الهروي أخبارا في فضل ليلة القدر … عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ:
تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ [السَّمَاوَاتِ] فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَمَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي فِيهَا إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بِكُلِّ سَجْدَةٍ شَجَرَةً فِي الْجَنَّةِ لَوْ يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ لَا يَقْطَعُهَا …
تبصره: وجود چنین درختی که پیمودن سایهاش این اندازه طول میکشد در کتب اهل سنت با سندهای متعدد از رسول الله ص روایت شده است؛ مثلا در: الدر المنثور، ج۶، ص۱۵۷[۷]؛ جامع البيان، ج۲۷، ص۱۰۵-۱۰۶[۸].
ج. علی بن ابراهیم قمی در ادامه حدیث ۲ جلسه قبل که از امام صادق ع روایت کرده بود میگوید:
واینکه فرمود «و سایهای گسترش یافته» (واقعه/۳۰) می فرماید سایهای است گسترش یافته در وسط بهشت به پهنای بهشت؛ و پهنای بهشت همچون پهنه آسمان و زمین است و اگر شخصی سواره به مدت صد سال در آن سایه راه بپیماید آن سایه را قطع نخواهد کرد.
تفسير القمي، ج۲، ص۳۴۸
وَ قَرَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع «وَ طَلْعٍ [طلحٍ] مَنْضُودٍ» قَالَ: بَعْضُهُ إِلَى بَعْضٍ؛
وَ قَوْلُهُ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» قَالَ: ظِلٌّ مَمْدُودٌ وَسَطَ الْجَنَّةِ فِي عَرْضِ الْجَنَّةِ وَ عَرْضُ الْجَنَّةِ كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ يَسِيرُ الرَّاكِبُ فِي ذَلِكَ الظِّلِّ مَسِيرَةَ مِائَةِ عَامٍ فَلَا يَقْطَعُه.
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که برادر مسلمانش را با سخنی که در حق وی ملاطفتآمیز باشد و تنگنایی را از وی بزداید اکرام کند، همواره در سایه گسترشیافته خداوند است و رحمت بر اوست مادامی که در آن است.
الكافي، ج۲، ص۲۰۶
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ مَا كَانَ فِي ذَلِكَ.
این حدیث با سندهای متفاوت و تفاوت مختصری در عبارات در ثواب الأعمال، ص۱۴۹[۹] و الجعفريات (الأشعثيات)، ص۱۹۴[۱۰] نیز آمده است.
۴) از امام صادق ع از قول رسول خدا ص حدیثی بسیار طولانی روایت شده در وصف مراحلی که مومن از قبض روح تا عالم قبر و برزخ و سپس حشر در قیامت و ورود در بهشت و … سپری میکند، که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱۱] امام صادق ع در فرازی از آن می فرمایند:
پس چون به در بهشت میرسد به او گفته میشود جواز عبورت را نشان بده. او میگوید:این جواز عبورم است؛ که در آن نوشته شده: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ این جواز عبوری از جوازهای خداوند عزیز و حکیم است برای فلان بن فلان از جانب پرودرگار عالمیان.» پس منادیای ندا میدهد که همه اهل محشر بشنوند: هان! بدانید که فلان بن فلان به سعادتی رسید که هرگز بعد از آن شقاوتی نخواهد بود. پس وی وارد بهشت شود و در آنجا درختی است دارای «سایهای گسترش یافته و آبی ریزان» (واقعه/۳۰-۳۱) و میوههایی آویزان؛ که [آن درخت] رضوان نام دارد و از پای آن دو چشمه جاری است که وی به سوی یکی از آنان رهسپار میشود و هربار که از آن میگذرد در آن غسل میکند و در حالی که از آن خارج میشود که شادابی نعمت بر او هویداست؛ سپس از دیگری مینوشد و دیگر در شکمش هیچ گونه دلپیچه و درد و مرضی هرگز باقی نماند و این همان سخن خداوند متعال است که «و پروردگارشان آنان را شرابی طهارتبخش نوشانید» (انسان/۲۱) سپس فرشتگان به استقبال او میآیند و میگویند: خوش آمدی؛ پس همراه وارد شوندگان وارد شو!
الإختصاص، ص۳۵۰
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ عَنْ عَوْفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَبْضَ رُوحِ الْمُؤْمِنِ …
فَإِذَا انْتَهَى إِلَى بَابِ الْجَنَّةِ؛ قِيلَ لَهُ هَاتِ الْجَوَازَ!
قَالَ: هَذَا جَوَازِي؛ مَكْتُوبٌ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا جَوَازٌ جَائِزٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ لِفُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
فَيُنَادِي مُنَادٍ يُسْمِعُ أَهْلَ الْجَمْعِ كُلَّهُمْ: أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ قَدْ سُعِدَ سَعَادَةً لَا يَشْقَى بَعْدَهَا أَبَداً.
قَالَ: فَيَدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِشَجَرَةٍ ذَاتِ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ وَ ثِمَارٍ مهدلة [مُتَهَدِّلَةٍ] تُسَمَّى رِضْوَانَ يَخْرُجُ مِنْ سَاقِهَا عَيْنانِ تَجْرِيانِ فَيَنْطَلِقُ إِلَى إِحْدَاهُمَا وَ كُلَّمَا مَرَّ بِذَلِكَ فَيَغْتَسِلُ مِنْهَا فَيَخْرُجُ وَ عَلَيْهِ نَضْرَةُ النَّعِيمِ ثُمَّ يَشْرَبُ مِنَ الْأُخْرَى فَلَا تَكُنْ فِي بَطْنِهِ مَغَصٌ وَ لَا مَرَضٌ وَ لَا دَاءٌ أَبَداً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً ثُمَّ تَسْتَقْبِلُهُ الْمَلَائِكَةُ فَتَقُولُ لَهُ طِبْتَ فَادْخُلْهَا مَعَ الدَّاخِلِينَ …
۵) الف. از امام باقر روایتی طولانی نقل شده که در آن امیرالمومنین ع درباره برخی از آیاتی که در وصف بهشت آمده سوالاتی را از پیامبر اکرم ص میپرسند و ایشان توضیح میدهند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱۲] در فراز دیگری از آن بعد از اینکه پیامبر ص توضیح میدهند که چگونه فرشتگان به استقبال تقواپیشگان میآیند و چگونه با انواع غذاها و میوهها و شرابهای بهشتی از آنان پذیرایی میکنند، آمده است:
سپس وی با برادران [دینی]اش خلوت میکند و به زیارت همدیگر میروند و در بهشتهایشان متعنم می گردند؛ «در سایهای گسترش یافته» در وضعیتی همانند بین طلوع فجر تا طلوع خورشید.
الكافي، ج۸، ص۹۹
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمَدَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً فَقَالَ …
قَالَ: ثُمَّ يَتَخَلَّى مَعَ إِخْوَانِهِ وَ يَزُورُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ يَتَنَعَّمُونَ فِي جَنَّاتِهِمْ فِي ظِلٍّ مَمْدُودٍ فِي مِثْلِ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْس…
ب. و روایت شده است که اوقات بهشت همانند پگاه روزهای تابستان است؛ [هوای مطبوعی] که نه گرم است و نه سرد.
مجمع البيان، ج۹، ص۳۳۰
روي أيضاً أَنَّ أَوْقَاتَ الْجَنَّةِ كَغَدَوَاتِ الصَّيْفِ لَا يَكُونُ فِيهِ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ.
ج. روایت شده است که امام کاظم ع به طور ناشناس وارد یکی از روستاهای حوالی شام شد که در آنجا عاری بود و راهبی [مسیحی] در آن غار بود که هر سال یک روز میآمد و مردم را موعظه میکرد. چون راهب وی را دید هیبتی از وی بر دلش افتاد و گفت:فلانی! تو اینجا غریبی؟!
فرمود: بله.
گفت: از مایی یا علیه ما؟
فرمود: از شما نیستم.
گفت: از امت مرحومه؟!*
فرمود:بله؟
گفت: از عالمان آنانی یا از جاهلانشان؟
فرمود:از جاهلان نیستم.
پرسید:چگونه است که [درخت] طوبی [طبق نظر ما مسیحیان] اصل و بنیادش در خانه حضرت مسیح است؛ و [طبق نظر شما مسلمانان] اصل و بنیادش در خانه [حضرت] محمد ص است و در عین حال شاخههایش در همه خانهها؟
فرمود: خورشید هم نورش را به هر مکان و هر جایی میرساند در حالی که خودش در آسمان است.
گفت:چگونه است که در بهشت طعامش هراندازه که بخورند پایان نپذیرد و از آن کم هم نشود؟!
فرمود: چراغ در دنیا هم چنین است: از نورش بهره میبرند ولی با این بهره بردن از نور آن کم نمیشود.
گفت: آیا در بهشت سایهای گسترش یافته است؟
فرمود: شبیه همان وقت قبل از طلوع آفتاب است که همه اش سایهای گسترش یافته است و خداوند فرمود: آیا ندیدی که پروردگارت چگونه آن سایه را گستراند … (فرقان/۴۵)
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۴، ص۳۱۱
* پینوشت:
علاوه بر روایات نبوی درباره تسمیه امت اسلام به «امت مرحومه: امتی که مورد رحمت الهی واقع شده» در روایات ما هست که حضرت عیسی ع نیز در جایی امت پیامبر اسلام ص را «امت مرحومه» خوانده است؛ و ظاهرا این در انجیل هم آمده بوده و ظاهرا اشاره است به اینکه عذاب جمعیای که بر امتهای گذشته نازل شد و همه آنان را نابود کرد بر این امت وارد نخواهد شد.
دَخَلَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع بَعْضَ قُرَى الشَّامِ مُتَنَكِّراً هَارِباً فَوَقَعَ فِي غَارٍ وَ فِيهِ رَاهِبٌ يَعِظُ فِي كُلِّ سَنَةٍ يَوْماً فَلَمَّا رَآهُ الرَّاهِبُ دَخَلَهُ مِنْهُ هَيْبَةٌ فَقَالَ: يَا هَذَا أَنْتَ غَرِيبٌ؟!
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: مِنَّا أَوْ عَلَيْنَا؟!
قَالَ: لَسْتُ مِنْكُمْ.
قَالَ: أَنْتَ مِنَ الْأُمَّةِ الْمَرْحُومَةِ؟!
قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: أَ فَمِنْ عُلَمَائِهِمْ أَنْتَ أَمْ مِنْ جُهَّالِهِمْ؟!
قَالَ: لَسْتُ مِنْ جُهَّالِهِمْ.
فَقَالَ: كَيْفَ طُوبَى أَصْلُهَا فِي دَارِ عِيسَى وَ عِنْدَكُمْ فِي دَارِ مُحَمَّدٍ وَ أَغْصَانُهَا فِي كُلِّ دَارِ؟!
فَقَالَ: ع الشَّمْسُ قَدْ وَصَلَ ضَوْؤُهَا إِلَى كُلِّ مَكَانٍ وَ كُلِّ مَوْضِعٍ وَ هِيَ فِي السَّمَاءِ.
قَالَ: وَ فِي الْجَنَّةِ لَا يَنْفَدُ طَعَامُهَا وَ إِنْ أَكَلُوا مِنْهُ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْهُ شَيْءٌ؟!
قَالَ: السِّرَاجُ فِي الدُّنْيَا يُقْتَبَسُ مِنْهُ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ شَيْءٌ.
قَالَ: وَ فِي الْجَنَّةِ ظِلٌّ مَمْدُودٌ؟
فَقَالَ: ع الْوَقْتُ الَّذِي قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ كُلُّهَا ظِلٌّ مَمْدُودٌ قَوْلُهُ «أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَ …»
۶) نصر بن قابوس میگوید: از امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز و جل سوال کردم که میفرماید: «و سایهای کشیده شده؛ و آبى ريزان؛ و ميوههايى فراوان؛ كه نه تمام شدنى است و نه [استفاده از آن] ممنوع.»
فرمودند: نصر! مطلب آن گونه که مردم سراغش میروند نیست: همانا این [حکایتِ] عالِم است و آنچه از وی بیرون میآید!
بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۵؛ مختصر البصائر، ص۱۸۴
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ».
قَالَ: يَا نَصْرُ إِنَّهُ [وَ اللَّهِ] لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ [ذَهَبَ] النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ.[۱۳]
تدبر
۱) «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»
در آیات قبل درباره وضعیت اصحاب یمین به حضور آنها در موقعیتی که دو درخت سدر و طلح هستند اشاره شد؛ و اینک سخن از سایهای است که امتدادش کشیده شده و گسترش یافته است. در سایه بودن بهشتیان در آیات دیگری مانند «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ» (یس/۵۶) و «إِنَّ الْمُتَّقينَ في ظِلالٍ وَ عُيُونٍ» (مرسلات/۴۱) هم مورد تاکید واقع شده است؛ اما درباره اینکه مقصود از این سایه چیست، دیدگاههای متنوعی مطرح شده است؛ از جمله:
الف. با توجه به اینکه آیات قبل درباره برخی درختان بهشتی بود این هم سایهی درختان است چنانکه در جای دیگر فرمود: «وَ دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلاً» (انسان/۱۴)؛ که یا درختی است اگرچه خیلی گسترده، اما برای برخی از بهشتیان، که میتواند متعدد باشد (ظاهر برخی از احادیث؛ مانند احادیث بند۲)؛ ویا درختی است که ظاهرا همه بهشت را دربرگرفته است همچون درخت طوبی (حدیث۱) ویا درخت رضوان (حدیث۴) یا سدرةالمنتهی.
ب. سایه عرش است (مقاتل، به نقل از كشف الأسرار، ج۹، ص۴۴۷[۱۴])
ج. ظهور و تجسم حقیقت علم عالمان است؛ که به اندازه احاطه و خروجیِ علمیشان سایه علمشان گسترش یافته است (حدیث۶)
د. چهبسا کنایه از در حفظ و امان الهی بودن است؛ چنانکه وقتی میگویند فلانی در سایه فلانکس است؛ یعنی تحت حمایت اوست؛ بویژه که در بهشت [با توجه به آیاتی همچون: «لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً» (انسان/۱۳) و «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تکویر/۱)] ظاهرا خورشیدی در کار نیست (كشف الأسرار، ج۹، ص۴۴۷[۱۵])
ه. شاید اشاره به همان تعبیر سایههایی از ابر است که شامل یک نحوه تجلی خداوند در عرصه قیامت است که فرمود: «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ في ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» (بقره/۲۱۰)
و. …
تبصره
توجه شود که این معانی با هم منافاتی ندارد و کاملا می تواند در طول هم باشد؛ یعنی حتی اگر کسی منکر قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا باشد باز همه این معانی در این آیه میتواند صحیح و مد نظر بوده باشد.
۲) «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»
ظهور اولیه این عبارت آن است که امتداد مورد نظر، امتداد خود ظل باشد، یعنی همان مضمون «أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً» (فرقان/۴۵)؛ هرچند این احتمال کاملا منتفی نیست که امتداد، نه امتداد خود سایه، بلکه امتداد درختانی باشد که در آیات قبل گذشت؛ و آنگاه معنای «و ظل ممدود» یعنی «سایه درختان کشیده» (بر اساس ترجمهی میبدی (قرن۶) از این آیه، در تفسیر کشفالاسرار، ج۹، ص۴۳۸)؛ یعنی تاکید کلام بر گستردگی آن درختان (مانند درخت طوبی و سدرةالمنتهی و رضوان که در تدبر۱. بند الف اشاره شد) باشد تا بر گستردگی سایه آن.
اما بر اساس اینکه این امتداد را امتداد خود ظل بدانیم باز تحلیلهای متعددی از ماهیت این امتداد میتواند مطرح شود از جمله اینکه این امتداد:
الف. زمانی است؛ یعنی سایهای دائمی و همواره باقی است، شبیه آنکه در جای دیگر فرمود: «أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» (رعد/۳۵) (مفاتيح الغيب، ج۲۹، ص۴۰۵[۱۶]) چنانکه عرب به هر چیزی که انقطاع پیدا نکند «ممدود» گوید (مجمع البيان، ج۹، ص۳۳۰[۱۷]؛ الميزان، ج۱۹، ص۱۲۳[۱۸]) و این کلمه «ممدود» در تنها مورد دیگر استعمالش در قرآن کریم، یعنی در آیه «وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً» (مدثر/۱۲)، هم ظاهرا به همین معنا به کار رفته است: یعنی مالی که بقدری گسترده و فراوان است که گویی هیچجا قطع نمیشود. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۸۵)
ب. مکانی است؛ که این دست کم دو گونه میتواند باشد:
ب.۱. عرصه بسیار وسیعی را در بر گرفته باشد که این بیشتر تناسب دارد با اینکه سایه، سایه درختی باشد که منطقه بسیار عظیمی از بهشت را دربرگرفته باشد (مجمع البيان، ج۹، ص۳۳۰[۱۹]؛ كشف الأسرار، ج۹، ص۴۴۷[۲۰]؛ و احادیث بند۲)
ب.۲. این سایه همه بهشت را در برگرفته باشد؛ خواه سایه درختی باشد مانند درخت طوبی (احادیث بند۱)؛ یا سایه عرش باشد (مقاتل، به نقل از كشف الأسرار، ج۹، ص۴۴۷) ویا سایهای که خداوند به هر نحوی آن را آفریده باشد؛ شبیه وضعیت قبل از طلوع آفتاب که هوا روشن است اما خورشید در آسمان دیده نمیشود که نور و حرارتش آزاردهنده باشد (مفاتيح الغيب، ج۲۹، ص۴۰۵[۲۱]؛ و نیز احادیث بند۵).
ب.۳. …
ج. لزوما زمانی و مکانی بودنش مد نظر نیست، بلکه خود انبساط و گسترش یافتنش موضوعیت دارد، چنانکه در جای دیگر درباره زمین هم فرمود «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِي» (حجر/۱۹ ؛ ق/۷) (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج۲۹، ص۴۰۵[۲۲]) و لذا این امتداد میتواند هم زمانی باشد و هم مکانی (یعنی همه اقوال فوق را شامل شود)؛در واقع منظور این است که بسط یافته به طوری که نه از بین میرود و نه کم و زیاد میشود (تفسير كنز الدقائق، ج۱۳، ص۲۹[۲۳]) و به تعبیر دیگر خود سایهافکندنش موضوعیت دارد شبیه تعبیری که در جای دیگر فرمود: «وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً» (نساء/۵۷)
۳) «في سِدْرٍ مَخْضُودٍ؛ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ؛ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»
در بحث از دو آیه قبل (جلسه ۹۹۵، تدبر۳) درنگی داشتیم در خصوص اینکه چرا از تعبیر «فی» برای بودن در کنار درختان سدر و طلح سخن به میان آمد. اغلب مترجمان در آنجا کلمه «سایه» را در تقدیر گرفتهاند؛ اما با توجه به اینکه در این آیه کنونی صریحا از سایه سخن به میان آمده، به نظر میرسد در آنجا تعبیر «فی» به ظرافتهای دیگری میخواهد اشاره کند که برخی از آنها همانجا اشاره شد.
[۱] . يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْتَ أَوْلَى بِمَا تَرَى غَيْرَ أَنَّ نِسَاءَ قُرَيْشٍ تُحَدِّثُنِي عَنْهُ أَنَّهُ رَجُلٌ دَحْدَاحُ الْبَطْنِ طَوِيلُ الذِّرَاعَيْنِ ضَخْمُ الْكَرَادِيسِ أَنْزَعُ عَظِيمُ الْعَيْنَيْنِ لِمَنْكِبَيْهِ مُشَاشاً كَمُشَاشِ الْبَعِيرِ ضَاحِكُ السِّنِّ لَا مَالَ لَهُ.
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا فَاطِمَةُ! أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ أَشْرَفَ عَلَى الدُّنْيَا فَاخْتَارَنِي عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ نَبِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ أُخْرَى فَاخْتَارَ عَلِيّاً عَلَى رِجَالِ الْعَالَمِينَ وَصِيّاً ثُمَّ اطَّلَعَ فَاخْتَارَكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ …
[۲] . أَعْلَاهَا أَسْفَاطُ حُلَلٍ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ يَكُونُ لِلْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ أَلْفُ أَلْفِ سَفَطٍ، فِي كُلِّ سَفَطٍ مِائَةُ أَلْفِ حُلَّةٍ مَا فَوْقَهَا حُلَّةٌ تُشْبِهُ الْأُخْرَى عَلَى أَلْوَانٍ مُخْتَلِفَةٍ، وَ هُوَ ثِيَابُ أَهْلِ الْجَنَّةِ
[۳] . أَسْفَلُهَا ثِمَارُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ طَعَامُهُمْ مُتَذَلِّلٌ فِي بُيُوتِهِمْ يَكُونُ فِي الْقَضِيبِ مِنْهَا مِائَةُ لَوْنٍ مِنَ الْفَاكِهَةِ مِمَّا رَأَيْتُمْ فِي دَارِ الدُّنْيَا وَ مِمَّا لَمْ تَرَوْهُ وَ مَا سَمِعْتُمْ بِهِ وَ مَا لَمْ تَسْمَعُوا مِثْلَهَا، وَ كُلَّمَا يُجْتَنَى مِنْهَا شَيْءٌ نَبَتَ مَكَانَهَا أُخْرَى لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ وَ يَجْرِي نَهَرٌ فِي أَصْلِ تِلْكَ الشَّجَرَةِ يَنْفَجِرُ مِنْهَا الْأَنْهَارُ الْأَرْبَعَةُ، نَهَرٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ نَهَرٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ نَهَرٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ نَهَرٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى. يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ أَعْطَانِي فِي عَلِيٍّ سَبْعَ خِصَالٍ: هُوَ أَوَّلُ مَنْ يَنْشَقُّ عَنْهُ الْقَبْرُ مَعِي، وَ أَوَّلُ مَنْ يَقِفُ مَعِي عَلَى الصِّرَاطِ فَيَقُولُ لِلنَّارِ خُذِي ذَا وَ ذَرِي ذَا، وَ أَوَّلُ مَنْ يُكْسَى إِذَا كُسِيتُ، وَ أَوَّلُ مَنْ يَقِفُ مَعِي عَلَى يَمِينِ الْعَرْشِ وَ أَوَّلُ مَنْ يَقْرَعُ مَعِي بَابَ الْجَنَّةِ، وَ أَوَّلُ مَنْ يَسْكُنُ مَعِي عِلِّيِّينَ، وَ أَوَّلُ مَنْ يَشْرَبُ مَعِي مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُومِ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ. يَا فَاطِمَةُ هَذَا مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عَلِيّاً فِي الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُ فِي الْجَنَّةِ إِذَا كَانَ فِي الدُّنْيَا لَا مَالَ لَهُ، فَأَمَّا مَا قُلْتِ إِنَّهُ بَطِينٌ، فَإِنَّهُ مَمْلُوٌّ مِنَ الْعِلْمِ خَصَّهُ اللَّهُ بِهِ وَ أَكْرَمَهُ مِنْ بَيْنِ أُمَّتِي، وَ أَمَّا مَا قُلْتِ إِنَّهُ أَنْزَعُ عَظِيمُ الْعَيْنَيْنِ، فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَهُ بِصِفَةِ آدَمَ ع، وَ أَمَّا طُولُ يَدَيْهِ، فَإِنَّ اللَّهَ طَوَّلَهُمَا لِيَقْتُلَ بِهِمَا أَعْدَاءَهُ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِهِ وَ بِهِ يُظْهِرُ اللَّهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ، وَ بِهِ يَفْتَحُ اللَّهُ الْفُتُوحَ وَ يُقَاتِلُ الْمُشْرِكِينَ عَلَى تَنْزِيلِ الْقُرْآنِ وَ الْمُنَافِقِينَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ وَ النَّكْثِ وَ الْفُسُوقِ عَلَى تَأْوِيلِهِ وَ يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ يُزَيِّنُ بِهِمَا عَرْشَهُ. يَا فَاطِمَةُ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ ذُرِّيَّتَهُ مِنْ صُلْبِهِ وَ جَعَلَ ذُرِّيَّتِي مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ، وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَتْ لِي ذُرِّيَّةٌ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ، فَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص، فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ عِنْدَ ذَلِكَ: وَ اللَّهِ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ غَيْرُ عَلِيٍّ ع.
[۴] . قُلْتُ سَيِّدِي فَإِنَّ رَجُلًا رَآكَ فِي مَنَامِهِ وَ هُوَ يَشْرَبُ النَّبِيذَ قَالَ لَيْسَ النَّبِيذُ يُفْسِدُ عَلَيْهِ دِينَهُ إِنَّمَا يُفْسِدُ عَلَيْهِ تَرَكُنَا وَ تَخَلُّفُهُ عَنَّا إِنَّ أَشْقَى أَشْقِيَائِكُمْ مَنْ يُكَذِّبُنَا فِي الْبَاطِنِ بِمَا يُخْبَرُ عَنَّا يُصَدِّقُنَا فِي الظَّاهِرِ وَ يُكَذِّبُنَا فِي الْبَاطِنِ نَحْنُ أَبْنَاءُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ أَبْنَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَبْنَاءُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَحْبَابُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَحْنُ مِفْتَاحُ الْكِتَابِ فَبِنَا نَطَقَ الْعُلَمَاءُ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَخَرَسُوا نَحْنُ رَفَعْنَا الْمَنَارَ وَ عَرَّفْنَا الْقِبْلَةَ نَحْنُ حَجَرُ الْبَيْتِ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِنَا غُفِرَ لآِدَمَ وَ بِنَا ابْتُلِيَ أَيُّوبُ وَ بِنَا افْتُقِدَ يَعْقُوبُ وَ بِنَا حُبِسَ يُوسُفُ وَ بِنَا دُفِعَ الْبَلَاءُ بِنَا أَضَاءَتِ الشَّمْسُ؛
[۵] . وَ الْحَدِيثُ طَوِيلٌ وَ فِي آخِرِهِ أَنَّ اللَّهَ اشْتَرَكَ بَيْنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ فِي الْعِلْمِ وَ الطَّاعَةِ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا قَبْلَ الْخَلْقِ بِأَلْفَيْ أَلْفِ عَامٍ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ لِتَسْبِيحِنَا.
[۶] . در مجمع این دو تعبیر مستقل آمده است؛در آدرس اول آمده «قد ورد في الخبر أن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مائة سنة لا يقطعها اقرءوا إن شئتم وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» و در آدرس دوم: قال (ص) موضع سوط في الجنة خير من الدنيا و ما فيه.
[۷] . و أخرج عبد الرزاق و ابن أبى شيبة و هناد و عبد بن حميد و البخاري و مسلم و الترمذي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه عن أبى هريرة رضى الله عنه عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مائة عام لا يقطعها اقرءوا ان شئتم وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ.
و أخرج أحمد و البخاري و الترمذي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه عن أنس ان النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال ان في الجنة لشجرة يسير الراكب في ظلها مائة عام لا يقطعها و ان شئتم فاقرؤا وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ.
و أخرج ابن مردويه عن أبى سعيد الخدري رضى الله عنه قال قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم ان في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مائة عام لا يقطعها و ذاك الظل الممدود.
[۸] . حدثنا يونس، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: أخبرني أبو يحيى بن سليمان، عن هلال بن علي، عن عبد الرحمن بن أبي عمرة، عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم:” إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مئة سنة، اقرءوا إن شئتم وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ”.
حدثنا ابن حميد، قال: ثنا يحيى بن واضح، قال: ثنا الحسين بن محمد، عن زياد، قال: سمعت أبا هريرة يقول: سمعت النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم يقول:” و إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام، اقرءوا إن شئتم وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ”.
حدثنا ابن حميد، قال: ثنا يحيى بن واضح، قال: ثنا الحسين بن محمد، عن زياد، قال: سمعت أبا هريرة يقول: سمعت النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم يقول:” إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام لا يقطعها، و اقرءوا إن شئتم وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ”.
حدثنا ابن بشار، قال: ثنا عبد الرحمن، قال: ثنا شعبة، عن أبي الضحى، قال: سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم:” و إن في الجنة لشجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام لا يقطعها، شجرة الخلد”.
حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا محمد بن جعفر، قال: ثنا شعبة، قال: سمعت أبا الضحاك يحدث، عن أبي هريرة، عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال:” إن في الجنة لشجرة يسير الراكب في ظلها سبعين أو مئة عام، هي شجرة الخلد”.
حدثنا ابن المثنى، قال: ثنا أبو داود، قال: ثنا عمران، عن قتادة، عن انس، أن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال:” و إن في الجنة لشجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام لا يقطعها”.
حدثنا ابن المثنى قال: ثنا أبو داود، قال: ثنا عمران، عن قتادة عن أنس أن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال: إن فى الجنة لشجرة لشجرة يسير الراكب فى ظلها مائة عام لا يقطعها.
قال ثنا ابو داود قال ثنا عمران عن محمد بن زياد، عن أبي هريرة، عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم، مثل ذلك.
حدثنا أبو كريب، قال: ثنا وكيع، عن حماد بن سلمة، عن محمد بن زياد، عن أبي هريرة، عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم مثله.
حدثنا أبو كريب، قال: ثنا عبدة و عبد الرحمن، عن محمد بن عمرو، عن أبي سلمة، عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم:” إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مئة سنة لا يقطعها، و اقرءوا إن شئتم قوله: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ”.
حدثنا أبو كريب، قال: ثنا فردوس، قال: ثنا ليث، عن سعيد بن أبي سعيد عن أبيه، عن أبي هريرة، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم:” إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مئة سنة”.
حدثنا أبو كريب، قال: ثنا المحاربي، عن محمد بن عمرو، عن أبي سلمة، عن أبي هريرة، عن رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم، مثله.
حدثنا محمد بن عبد الأعلى، قال: ثنا خالد بن الحارث، قال: ثنا عوف، عن الحسن، قال: بلغني أن رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم قال:” إن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام لا يقطعها”. حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا خالد، قال: ثنا عوف، عن محمد بن سيرين، عن أبي هريرة، عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم، و بمثله عن خلاس. قال ثنا بشر، قال: ثنا يزيد، قال: ثنا سعيد، عن قتادة، قوله: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ قال قتادة: حدثنا أنس بن مالك، أن نبي الله صلى الله عليه و [آله و] سلم قال:” إن في الجنة لشجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام لا يقطعها”.
حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن قتاده، عن أنس، أن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم قال:” إن في الجنة لشجرة يسير الراكب في ظلها مئة عام لا يقطعها”. حدثنا ابن عبد الأعلى، قال: ثنا ابن ثور، عن معمر، عن محمد بن زياد، عن أبي هريرة، مثل ذلك أيضا.
[۹] . أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْغِفَارِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا وَ يُفَرِّجُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ وَ الرَّحْمَةِ مَا كَانَ فِي ذَلِكَ.
[۱۰] . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا أَوْ مَجْلِسٍ يُكْرِمُهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى مَمْدُودٌ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ مَا كَانَ فِي ذَلِكَ.
[۱۱] . در جلسه ۳۲۸ حدیث۱ http://yekaye.ir/al-hajj-22-23/ اوایل این حدیث گذشت و بعد از جمله پایانیای که در آنجا آمد، آمده است: «فَيَخْرُجُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ قَدْ أَخَذَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَدْحُو بِهِ مَدَّ الْبَصَرِ فَيَبْسُطُ صَحِيفَتَهُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ هُوَ يُنَادِي هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَة» سپس وارد متن فوق میشود. و بعد از متن فوق آمده است:
فَيَدْخُلُ فَإِذَا هُوَ بِسِمَاطَيْنِ مِنْ شَجَرٍ أَغْصَانُهَا اللُّؤْلُؤُ وَ فُرُوعُهَا الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ ثِمَارُهَا مِثْلُ ثُدِيِّ الْجَوَارِي الْأَبْكَارِ فَتَسْتَقْبِلُهُ الْمَلَائِكَةُ مَعَهُمُ النُّوقُ وَ الْبَرَاذِينُ وَ الْحُلِيُّ وَ الْحُلَلُ فَيَقُولُونَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ ارْكَبْ مَا شِئْتَ وَ الْبَسْ مَا شِئْتَ وَ سَلْ مَا شِئْتَ قَالَ فَيَرْكَبُ مَا اشْتَهَى وَ يَلْبَسُ مَا اشْتَهَى وَ هُوَ عَلَى نَاقَةٍ أَوْ بِرْذَوْنٍ مِنْ نُورٍ وَ ثِيَابُهُ مِنْ نُورٍ وَ حِلْيَتُهُ مِنْ نُورٍ يَسِيرُ فِي دَارِ النُّورِ مَعَهُ مَلَائِكَةٌ مِنْ نُورٍ وَ غِلْمَانٌ مِنْ نُورٍ وَ وَصَائِفُ مِنْ نُورٍ حَتَّى تَهَابُهُ الْمَلَائِكَةُ مِمَّا يَرَوْنَ مِنَ النُّورِ فَيَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَنَحَّوْا فَقَدْ جَاءَ وَفْدُ الْحَلِيمِ الْغَفُورِ قَالَ فَيَنْظُرُ إِلَى أَوَّلِ قَصْرٍ لَهُ مِنْ فِضَّةٍ مُشْرَقاً بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَيْهِ أَزْوَاجُهُ فَيَقُلْنَ مَرْحَباً مَرْحَباً انْزِلْ بِنَا فَيَهُمُّ أَنْ يَنْزِلَ بِقَصْرِهِ قَالَ فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ سِرْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَإِنَّ هَذَا لَكَ وَ غَيْرَهُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى قَصْرٍ مِنْ ذَهَبٍ مُكَلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فَتُشْرِفُ عَلَيْهِ أَزْوَاجُهُ فَيَقُلْنَ مَرْحَباً مَرْحَباً يَا وَلِيَّ اللَّهِ انْزِلْ بِنَا فَيَهُمُّ أَنْ يَنْزِلَ بِهِنَّ فَتَقُولُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ سِرْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَإِنَّ هَذَا لَكَ وَ غَيْرَهُ قَالَ ثُمَّ يَنْتَهِي إِلَى قَصْرٍ مُكَلَّلٍ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فَيَهُمُّ أَنْ يَنْزِلَ بِقَصْرِهِ فَتَقُولُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ سِرْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَإِنَّ هَذَا لَكَ وَ غَيْرَهُ قَالَ ثُمَّ يَأْتِي قَصْراً مِنْ يَاقُوتٍ أَحْمَرَ مُكَلَّلًا بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فَيَهُمُّ بِالنُّزُولِ بِقَصْرِهِ فَتَقُولُ لَهُ الْمَلَائِكَةُ سِرْ يَا وَلِيَّ اللَّهِ فَإِنَّ هَذَا لَكَ وَ غَيْرَهُ قَالَ فَيَسِيرُ حَتَّى يَأْتِيَ تَمَامَ أَلْفِ قَصْرٍ كُلَّ ذَلِكَ يَنْفُذُ فِيهِ بَصَرُهُ وَ يَسِيرُ فِي مُلْكِهِ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَيْنِ فَإِذَا انْتَهَى إِلَى أَقْصَاهَا قَصْراً نَكَسَ رَأْسَهُ فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ مَا لَكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ قَالَ فَيَقُولُ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَادَ بَصَرِي أَنْ يُخْتَطَفَ فَيَقُولُونَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ فَإِنَّ الْجَنَّةَ لَيْسَ فِيهَا عَمًى وَ لَا صَمَمٌ فَيَأْتِي قَصْراً يُرَى بَاطِنُهُ مِنْ ظَاهِرِهِ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ بَاطِنِهِ لَبِنَةٌ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَبِنَةٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٌ مِنْ يَاقُوتٍ وَ لَبِنَةٌ دُرٌّ مَلَاطُهُ الْمِسْكُ قَدْ شُرِّفَ بِشُرَفٍ مِنْ نُورٍ يَتَلَأْلَأُ وَ يَرَى الرَّجُلُ وَجْهَهُ فِي الْحَائِطِ وَ ذَا قَوْلُهُ خِتامُهُ مِسْكٌ يَعْنِي خِتَامَ الشَّرَابِ ثُمَّ ذَكَرَ النَّبِيُّ ص الْحُورَ الْعِينَ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي …
سپس فرازی که در جلسه ۹۹۱، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-24/ گذشت؛
سپس فراز مذکور در جلسه ۹۹۰، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-23/ است؛
سپس میفرماید: وَ أَمَّا الْمَنْثُورُ فَيَعْنِي فِي الْكَثْرَةِ وَ لَهُ سَبْعُ قُصُورٍ فِي كُلِّ قَصْرٍ سَبْعُونَ بَيْتاً وَ فِي كُلِّ بَيْتٍ سَبْعُونَ سَرِيراً عَلَى كُلِّ سَرِيرٍ سَبْعُونَ فِرَاشاً عَلَيْهَا زَوْجَةٌ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ صَافٍ لَيْسَ بِالْكَدِرِ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ ضَرْعِ الْمَوَاشِي وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى لَمْ يَخْرُجْ مِنْ بُطُونِ النَّحْلِ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ لَمْ يَعْصِرْهُ الرِّجَالُ بِأَقْدَامِهِمْ فَإِذَا اشْتَهَوُا الطَّعَامَ جَاءَ بِهِمْ طُيُورٌ بِيضٌ يَرْفَعْنَ أَجْنِحَتَهُنَّ فَيَأْكُلُونَ مِنْ أَيِّ الْأَلْوَانِ اشْتَهَوْا جُلُوساً إِنْ شَاءُوا أَوْ مُتَّكِئِينَ وَ إِنْ اشْتَهَوُا الْفَاكِهَةَ تَسَعَّبَتْ إِلَيْهِمْ أَغْصَانٌ فَأَكَلُوا مِنْ أَيِّهَا اشْتَهَوْا؛
سپس فراز مذکور در جلسه ۷۳۴ پاورقی ۴ http://yekaye.ir/al-fater-35-34/
سپس فراز مذکور در جلسه ۹۱۷، حدیث۳ http://yekaye.ir/ale-imran-3-194/
[۱۲] . فراز اول آن در همین سوره در جلسه ۹۸۶ حدیث۲ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-19/ و فرازی که بلافاصله بعد از مطلبی است که در متن آمده در جلسه ۸۰۴ حدیث۲ http://yekaye.ir/ya-seen-36-56/ گذشت.
[۱۳] . همچنین تشبیه کل زندگانی دنیا به «ظل ممدود» در کلمات حضرت امیر ع آمده است:
وَ قَالَ امیرالمومنین ع مَنْ خَافَ الْوَعِيدَ قَرُبَ عَلَيْهِ الْبَعِيدُ وَ مَنْ كَانَ مِنْ قُوتِ الدُّنْيَا لَا يَشْبَعُ لَمْ يَكْفِهِ مِنْهَا مَا يَجْمَعُ وَ مَنْ سَعَى لِلدُّنْيَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا أَتَتْهُ إِنَّمَا الدُّنْيَا ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى وَ دُعِيَ إِلَى الرَّشَادِ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ نَاجٍ هَادٍ فَنَجَا قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً قَدَّمَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً كَابَرَ هَوَاهُ وَ كَذَّبَ مُنَاهُ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ لَزِمَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ وَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ وَ اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ. (تحف العقول، النص، ص۲۱۲-۲۱۳)
وَ اللَّهِ مَا أَسْمَعَكُمُ الرَّسُولُ شَيْئاً إِلَّا وَ هَا أَنَا ذَا الْيَوْمَ مُسْمِعُكُمُوهُ وَ مَا أَسْمَاعُكُمْ الْيَوْمَ بِدُونِ أَسْمَاعِكُمْ بِالْأَمْسِ وَ لَا شُقَّتْ لَهُمُ الْأَبْصَارُ وَ لَا جُعِلَتْ لَهُمُ الْأَفْئِدَةُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِلَّا وَ قَدْ أُعْطِيتُمْ مِثْلَهَا فِي هَذَا الزَّمَانِ وَ وَ اللَّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ وَ لَا أُصْفِيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِكُمُ الْبَلِيَّةُ جَائِلًا خِطَامُهَا رِخْواً بِطَانُهَا فَلَا يَغُرَّنَّكُمْ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ. (نهج البلاغه، خطبه۸۹)
لَا يَغُرَّنَّكَ مَا أَصْبَحَ فِيهِ أَهْلُ الْغُرُورِ بِالدُّنْيَا فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ إِلَى أَجَلٍ مَحْدُودٍ (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۶۷)
و در دعای عرفه امام صادق ع نیز بر بحث از تقدم خداوند بر همه چیز به تقدم او بر ظل ممدود هم اشاره شده است:
وَ مِنْ أَدْعِيَةِ يَوْمِ عَرَفَةَ مَا رَوَيْنَاهُ بِإِسْنَادِنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ بِإِسْنَادِنَا [بِإِسْنَادِهِ] إِلَى إِيَاسِ بْنِ سَلَمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ص قَالَ: سَمِعْتُهُ يَدْعُو فِي يَوْمِ عَرَفَةَ فِي الْمَوْقِفِ بِهَذَا الدُّعَاءِ فَنَسَخْتُه …الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ حِينَ لَا شَمْسٌ تُضِيءُ وَ لَا قَمَرٌ يَسْرِي وَ لَا بَحْرٌ يَجْرِي وَ لَا رِيَاحٌ تَذْرِي وَ لَا سَمَاءٌ مَبْنِيَّةٌ وَ لَا أَرْضٌ مَدْحِيَّةٌ وَ لَا لَيْلٌ يُجِنُّ وَ لَا نَهَارٌ يُكِنُّ وَ لَا عَيْنٌ تَنْبُعُ وَ لَا صَوْتٌ يُسْمَعُ وَ لَا جَبَلٌ مَرْسِيٌّ وَ لَا سَحَابٌ مُنْشَأٌ وَ لَا إِنْسٌ مَبْرُوٌّ وَ لَا جِنٌّ مَذْرُوٌّ وَ لَا مَلَكٌ كَرِيمٌ وَ لَا شَيْطَانٌ رَجِيمٌ وَ لَا ظِلٌّ مَمْدُودٌ وَ لَا شَيْءٌ مَعْدُود … (إقبال الأعمال، ج۱، ص۳۷۳).
[۱۴] . وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ دائم تامّ لا تنسخه الشمس كما بين الفجر الى طلوع الشمس. و قال مقاتل هو ظل العرش.
[۱۵] . و يحتمل ان الظل عبارة عن الحفظ. تقول- فلان فى ظلّ فلان اى- فى كنفه لانه لا شمس هناك.
[۱۶] . «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» و فيه وجوه؛ الأول: ممدود زمانا، أي لا زوال له فهو دائم، كما قال تعالى: أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها [الرعد:۳۵] أي كذلك.
[۱۷] . «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» أي دائم لا تنسخه الشمس فهو باق لا يزول و العرب تقول لكل شيء طويل لا ينقطع ممدود قال لبيد: «غلب البقاء و كان غير مغلب / دهر طويل دائم ممدود.» و قد ورد في الخبر أن في الجنة شجرة يسير الراكب في ظلها مائة سنة لا يقطعها اقرءوا إن شئتم «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» وروي أيضا أن أوقاف الجنة كغدوات الصيف لا يكون فيه حر و لا برد.
[۱۸] . قيل: الممدود من الظل هو الدائم الذي لا تنسخه شمس فهو باق لا يزول.
[۱۹] . مطالبی که در پاورقیهای قبل از وی گذشت بر این معنا هم دلالت دارد.
[۲۰] . صحّ عن رسول اللَّه (ص) انه قال ان فى الجنة شجرة يسير الراكب فى ظلها مائة عام لا يقطعها؛ و عن ابن عباس فى قوله: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ قال شجرة فى الجنة على ساق يخرج اليها اهل الجنة فيتحدّثون فى اصلها و يتذكر بعضهم و يشتهى لهو الدنيا فيرسل اللَّه عز و جل ريحا من الجنة فتحرّك تلك الشجرة بكل لهو كان فى الدنيا.
[۲۱] . «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» و فيه وجوه … الثاني: ممدود مكانا، أي يقع على شيء كبير و يستره من بقعة الجنة… فإن قيل: كيف يكون الوجه الثاني؟ نقول: الظل قد يكون مرتفعا، فإن الشمس إذا كانت تحت الأرض يقع ظلها في الجو فيتراكم الظل فيسود وجه الأرض و إذا كانت على أحد جانبيها قريبة من الأفق ينبسط على وجه الأرض فيضيء الجو و لا يسخن وجه الأرض، فيكون في غاية الطيبة، فقوله: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ أي عند قيامه عمودا على الأرض كالظل بالليل، و على هذا فالظل ليس ظل الأشجار بل ظل يخلقه اللّه تعالى.
[۲۲] . «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» و فيه وجوه … الثالث: المراد ممدود أي منبسط، كما قال تعالى: وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها* [الحجر/۱۹]
[۲۳] . «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ»: منبسط، لا يتقلّص و لا يتفاوت. وفي مجمع البيان: و ورد في الخبر: أنّ في الجنّة شجرة يسير الرّاكب في ظلّها مائة سنّة لا يقطعها، اقرؤوا إن شئتم: وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ. وروي أيضا أنّ أوقات الجنّة كغدوات الصّيف، لا يكون فيه حرّ و لا برد. وفي روضة الكافي: عليّ بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن محمّد بن إسحاق المدنيّ، عن أبي جعفر- عليه السّلام- قال: سئل رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- و نقل حديثا طويلا، يقول فيه- صلّى اللّه عليه و آله- حاكيا حال أهل الجنّة: و يزور بعضهم بعضا، و يتنعّمون في جنّاتهم في ظلّ ممدود في مثل ما بين طلوع الفجر إلى طلوع الشّمس و أطيب من ذلك.
بازدیدها: ۲۶۱