۱۰۹۴) وَ هُوَ يَخْشى

 ۲۲-۲۵ محرم ۱۴۴۵

ترجمه

و او سخت هراسان است،

اختلاف قرائت

وَ هُوَ[۱]
يَخْشى[۲]

نکات ادبی

يَخْشى

قبلا بیان شد که ماده «خشی» در اصل دلالت بر نوعی خوف و ترس می‌کند، و البته با توجه به اینکه در برخی آیات در کنار «خوف» مطرح شده (لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشى‏؛ طه/۷۷) به هر گونه ترسی گفته نمی‌شود.

راغب «خشیت» را خوفی دانسته‌ که همراه با نوعی تعظیم نسبت به امر مورد نظر باشد، و شاید بدین جهت است که در آیه قرآن آن را خاص علماء دانسته است (إِنَّما يَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ فاطر/۲۸)؛ اما مرحوم مصطفوی با توجه به برخی از کاربردهای قرآنی این واژه مانند «فَخَشِينا أَنْ يُرْهِقَهُما طُغْياناً وَ كُفْراً» (کهف/۸۰) «تَخْشَوْنَ كَسادَها» (توبه/۲۴) «ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ‏ منکم» (نساء/۲۵) «خَشْيَةَ إِمْلاقٍ‏» (اسراء/۳۱) و «خَشْيَةَ الْإِنْفاق» (اسراء/۱۰۰)‏ با این تحلیل مخالفت کرده، و بر این باور است که معنای این ماده «مراقبت و محافظت کردنی است که همراه با خوف باشد» و به لحاظ معنایی به ماده «خشع» نیز نزدیک است (خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّه‏؛ حشر/۲۱).

اگرچه مرحوم مصطفوی با توجه به نکات فوق، محور معنای خشیت را «مراقبت» قرار داده که البته همراه با ترس باشد، اما آن طور که عسکری توضیح داده به نظر می‌رسد که این معنا، معنای «اتقاء» است و به نظر می‌رسد تعبیر بهتر این است که بگوییم محور معنای «خشیت» خوف است، و البته خوفی است که شخص را به مراقبت وادارد. در واقع در هر دو کلمه «خشیت» و «اتقاء» دو معنای خوف و مراقبت وجود دارد اما در خشیت محور اصلی خوف است و در اتقاء محور اصلی مراقبت است.

جلسه ۷۲۸ http://yekaye.ir/al-fater-35-28/

شأن نزول

به توضیحاتی که درباره شأن نزول این آيات ذیل آیه ۱ بیان شد مراجعه کنید.

حدیث

۱) سلام می‌گوید: خدمت امام باقر ع بودم که حمران بن اعین بر ایشان وارد شد و سوالاتی پرسید. وقتی خواست برود به امام باقر ع عرض کرد:

خداوند بقای شما و استفاده ما از محضر شما را طولانی‌تر گرداند. می‌خواهم به شما عرض کنم که ما خدمت شما می‌رسیم ولی از نزد شما نمی‌رویم   مگر اینکه رقیق القلب شده‌ایم و نفس‌مان از دنیا پر کشیده و اموالی که در دست مردمان است دیگر به چشممان نمی‌آید؛ اما وقتی که از اینجا می‌رویم و با مردم و تجار می‌گردیم دوباره دنیا محبوبمان می‌شود.

امام باقر ع فرمود: این دل است دیگر؛ گاهی سخت می‌گیرد و گاهی سهل.

سپس فرمود: همانا اصحاب حضرت محمد ص به ایشان عرض کردند که ای رسول الله! ما از نفاق بر خود نگرانیم.

فرمود: چرا؟

وقتی نزد شما هستیم و شما تذکر می‌دهید و بر رغبت ما می‌افزایید می‌ترسیم و دنیا را فراموش می‌کنیم و به آن بی‌رغبت می‌شویم، گویی در حالی که در محضر شماییم آخرت و بهشت و جهنم را به چشم می‌بینیم؛ اما وقتی از نزد شما بیرون می‌رویم و وارد این خانه‌ها می‌شویم و بوی بچه‌هایمان را استشمام می‌کنیم و اهل و عیال را می‌بینیم اندکی نمی‌گذرد که از آن حالی که نزد شما بودیم برمی‌گردیم و گویی اصلا در چنان حال و هوایی نبوده‌ایم. آیا شما بر ما نمی‌ترسید که این نفاق باشد؟

رسول الله به آنها فرمود: خیر! این گامهای شیطان است که شما را مشتاق دنیا می‌کند؛ به خدا سوگند اگر آن حالی را که توصیف کردید به طور دائم باقی می‌ماندید قطعا با فرشتگان دست می دادید و بر روی آب راه می‌رفتید.

واگر نبود که شما گناه می‌کنید و بعد استغفار می‌کنید، خداوند خلایقی را می‌آغرید تا گناه کنند و سپس استغفار کنند تا خداوند آنان را ببخشد! همانا مومن بسیار به فتنه می‌افتد و بسیار توبه می‌کند؛ آیا این سخن خداوند عز و جل را نشنیدی که فرمود: «همانا خداوند بسیار توبه‌کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد» (بقره/۲۲۲) و اینکه فرمود: «نزد پروردگارتان استغفار کنید و سپس به سوی او توبه نمایید.» (هود/۳).

الكافي، ج‏۲، ص۴۲۳-۴۲۴؛ تفسير العياشي، ج‏۱، ص۱۰۹

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ:

كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع، فَدَخَلَ عَلَيْهِ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ وَ سَأَلَهُ عَنْ أَشْيَاءَ. فَلَمَّا هَمَّ حُمْرَانُ بِالْقِيَامِ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: أُخْبِرُكَ أَطَالَ اللَّهُ بَقَاءَكَ لَنَا وَ أَمْتَعَنَا بِكَ أَنَّا نَأْتِيكَ فَمَا نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّى تَرِقَّ قُلُوبُنَا وَ تَسْلُوَ أَنْفُسُنَا عَنِ‏ الدُّنْيَا وَ يَهُونَ عَلَيْنَا مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ ثُمَّ نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ فَإِذَا صِرْنَا مَعَ النَّاسِ وَ التُّجَّارِ أَحْبَبْنَا الدُّنْيَا.

قَالَ: فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: إِنَّمَا هِيَ الْقُلُوبُ مَرَّةً تَصْعُبُ وَ مَرَّةً تَسْهُلُ. ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:

أَمَا إِنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ نَخَافُ عَلَيْنَا النِّفَاقَ!

قَالَ فَقَالَ: وَ لِمَ تَخَافُونَ ذَلِكَ؟

قَالُوا: إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ فَذَكَّرْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا وَجِلْنَا وَ نَسِينَا الدُّنْيَا وَ زَهِدْنَا حَتَّى كَأَنَّا نُعَايِنُ الْآخِرَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ نَحْنُ عِنْدَكَ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ وَ دَخَلْنَا هَذِهِ الْبُيُوتَ وَ شَمِمْنَا الْأَوْلَادَ وَ رَأَيْنَا الْعِيَالَ وَ الْأَهْلَ يَكَادُ أَنْ نُحَوَّلَ عَنِ الْحَالِ الَّتِي كُنَّا عَلَيْهَا عِنْدَكَ وَ حَتَّى كَأَنَّا لَمْ نَكُنْ عَلَى شَيْ‏ءٍ. أَ فَتَخَافُ عَلَيْنَا أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ نِفَاقاً؟

فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص: كَلَّا إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَانِ فَيُرَغِّبُكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ اللَّهِ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى الْحَالَةِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاءِ. وَ لَوْ لَا أَنَّكُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ، لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّى يُذْنِبُوا ثُمَّ يَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَيَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ.

إِنَّ الْمُؤْمِنَ مُفَتَّنٌ تَوَّابٌ؛ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» وَ قَالَ: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْه‏».

 

۲) حدیث نبوی فوق در منابع اهل سنت هم با اسناد و عبارات متفاوت آمده است؛ مثلا:

الف. حنظله که از کاتبان وحی بود روایت کرده است؛ یکبار ابوبکر مرا دید و گفت:‌ حنظله چطوری؟

گفتم: حنظله منافق شد!

گفت:‌سبحان الله! چه می‌گویی؟!

گفتم: وقتی نزد رسول الله ص هستیم، ما را به یاد بهشت و جهنم می‌اندازد، چنانکه گویی آن دو را به چشم می‌بینیم؛ و وقتی از نزد رسول الله ص بیرون می‌آییم همسران و فرزندان و باغهایی که داریم بر ما هجوم می‌آورند و اکثر آنها را از یاد می‌بریم.

ابوبکر گفت: به خدا سوگند که ما هم همین طوریم.

پس با هم راه افتادیم تا بر رسول الله ص وارد شدیم. گفتم: یا رسول الله! حنظله منافق شد!

فرمود: چه شده است؟

گفتم: یا رسول الله! وقتی نزد شما هستیم، ما را به یاد بهشت و جهنم می‌اندازید، چنانکه گویی آن دو را به چشم می‌بینیم؛ و وقتی از نزد شما بیرون می‌آییم همسران و فرزندان و باغهایی که داریم بر ما هجوم می‌آورند و اکثر آنها را از یاد می‌بریم.

رسول الله ص فرمود: به کسی که جانم به دست اوست سوگند، اگر بر آن وضعی که نزد من و هنگام تذکر دارید پایدار می‌ماندید قطعا در منزل و مسیرتان با فرشتگان دست می‌دادید؛ ولیکن ای حنظه لحظه‌ای چنین و لحظه‌ای چنان؛ و این را سه بار تکرار کرد.

صحيح مسلم، ج۸، ص۹۴

حَدَّثَنَا ‌يَحْيَى بْنُ يَحْيَى التَّيْمِيُّ ‌وَقَطَنُ بْنُ نُسَيْرٍ (وَاللَّفْظُ لِيَحْيَى) أَخْبَرَنَا ‌جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ ، عَنْ ‌سَعِيدِ بْنِ إِيَاسٍ الْجُرَيْرِيِّ ، عَنْ ‌أَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ ، عَنْ ‌حَنْظَلَةَ الْأُسَيِّدِيِّ قَالَ: وَكَانَ مِنْ كُتَّابِ رَسُولِ اللهِ ص قَالَ:

لَقِيَنِي أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ: كَيْفَ أَنْتَ يَا حَنْظَلَةُ؟

قَالَ: قُلْتُ: نَافَقَ حَنْظَلَةُ!

قَالَ: سُبْحَانَ اللهِ مَا تَقُولُ؟

قَالَ: قُلْتُ: نَكُونُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ص يُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ، حَتَّى كَأَنَّا رَأْيُ عَيْنٍ، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللهِ ص عَافَسْنَا الْأَزْوَاجَ وَالْأَوْلَادَ وَالضَّيْعَاتِ، فَنَسِينَا كَثِيرًا.

قَالَ أَبُو بَكْرٍ: فَوَاللهِ إِنَّا لَنَلْقَى مِثْلَ هَذَا.

فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ اللهِ ص قُلْتُ: نَافَقَ حَنْظَلَةُ يَا رَسُولَ اللهِ!

فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ص: وَمَا ذَاكَ؟

قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ نَكُونُ عِنْدَكَ تُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ، حَتَّى كَأَنَّا رَأْيُ عَيْنٍ، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسْنَا الْأَزْوَاجَ وَالْأَوْلَادَ وَالضَّيْعَاتِ نَسِينَا كَثِيرًا.

فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ص: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنْ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِي، وَفِي الذِّكْرِ ‌لَصَافَحَتْكُمُ ‌الْمَلَائِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ، وَفِي طُرُقِكُمْ، وَلَكِنْ يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً ثَلَاثَ مَرَّاتٍ .

مسلم همین حدیث را با سند دیگری به طور مختصرتر روایت کرده است (صحيح مسلم، ج۸، ص۹۵[۳])؛ و احمد بن حنبل هم این روایت حنظله را با سه سند متفاوت دیگر روایت کرده است (مسند أحمد، ج۲۹، ص۱۵۰[۴]؛ و ج۳۱، ص۳۹۰[۵]) تنها نکته‌ای که در روایتهای احمد هست شروع داستان این طور است که حنظله می‌گوید من خدمت رسول الله بودم و به چنان حالی رسیدم که گویی بهشت و جهنم را می‌دیدم؛ اما بعد که به منزل رفتم مشغول خنده و بازی با همسر و فرزندانم شدم و دیدم اثری از آن حالی که داشتم نیست.

ب. از ابوهریره روایت شده که: به پیامبر ص عرض کردیم:‌یا رسول الله! وقتی تو را می‌بینیم رقیق القلب و از اهل آخرت می‌شویم؛ و وقتی از تو جدا می‌شویم دنیا در چشممان بزرگ می‌آید و بوی زن و فرزندان بر جانمان خوش می‌آید.

فرمود: اگر همواره بر آن حالی بودید که نزد من هستید، قطعا با فرشتگان با دستهایشان مصافحه می‌کردید و آنان در خانه‌هایتان به دیدارتان می‌آمدند؛ ولی اگر گناه نکنید خداوند گروهی را خواهد آورد که گناه کنند تا آنان را مورد مغفرت قرار دهد.

مسند أحمد، ج۱۳، ص۴۱۰

حَدَّثَنَا أَبُو كَامِلٍ، وَأَبُو النَّضْرِ، قَالَا: حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ، حَدَّثَنَا سَعْدٌ الطَّائِيُّ – قَالَ أَبُو النَّضْرِ: سَعْدٌ أَبُو مُجَاهِدٍ -، حَدَّثَنَا أَبُو الْمُدِلَّةِ، مَوْلَى أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ، سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ:

قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّا إِذَا رَأَيْنَاكَ رَقَّتْ قُلُوبُنَا وَكُنَّا مِنْ أَهْلِ الْآخِرَةِ، وَإِذَا فَارَقْنَاكَ أَعْجَبَتْنَا الدُّنْيَا، وَشَمَمْنَا النِّسَاءَ وَالْأَوْلَادَ.

قَالَ: لَوْ تَكُونُونَ – أَوْ قَالَ: لَوْ أَنَّكُمْ تَكُونُونَ – عَلَى كُلِّ حَالٍ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْهَا عِنْدِي، ‌لَصَافَحَتْكُمُ ‌الْمَلَائِكَةُ بِأَكُفِّهِمْ، وَلَزَارَتْكُمْ فِي بُيُوتِكُمْ، وَلَوْ لَمْ تُذْنِبُوا، لَجَاءَ اللهُ بِقَوْمٍ يُذْنِبُونَ كَيْ يَغْفِرَ لَهُمْ.

ج. از انس بن مالک روایت شده است که اصحاب پیامبر ص به ایشان گفتند: هنگامی که ما نزد شماییم و شما با ما سخن می‌گویید رقیق القلب می‌شویم؛‌ و وقتی از نزد شما بیرون می‌رویم و زن و فرزندانمان بر ما هجوم می‌آورند چنین و چنان می‌کنیم.

پیامبر ص فرمود: اگر آن لحظه برایتان تداوم داشته باشد قطعا با فرشتگان دست می‌دادید.

مسند أحمد، ج۲۰، ص۱۸۹

حَدَّثَنَا مُؤَمَّلٌ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ:

أَنَّ أَصْحَابَ النَّبِيِّ ص قَالُوا لِلنَّبِيِّ ص: إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ، فَحَدَّثْتَنَا رَقَّتْ قُلُوبُنَا، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسْنَا النِّسَاءَ وَالصِّبْيَانَ، وَفَعَلْنَا وَفَعَلْنَا.

فَقَالَ النَّبِيُّ ص: إِنَّ تِلْكَ السَّاعَةَ لَوْ تَدُومُونَ عَلَيْهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ.

 

۳) حارث اعور روایت کرده است: بر امیرالمومنین ع وارد شدم و عرض کردم: یا امیرالمومنین! وقتی نزد شما هستیم چیزهایی می‌شنویم که دینمان را بدان محکم می‌کنیم؛ و وقتی از نزد شما می‌رویم مطالب مختلف و آشفته‌ای می‌شنویم که نمی‌دانیم مقصود چیست.

فرمود: آیا آنها واقع شد؟

گفتم: بله.

فرمود: از رسول الله ص شنیدم ه می‌فرمود: جبرئیل سراغم آمد و گفت: ای محمد! در امت تو فتنه‌ای رخ خواهد داد. پرسیدم: ‌راه خروج از آن چیست؟ گفت: کتاب الله؛ که در آن است هر خبری که پیش از شما بوده و هر خبری که بعد از شما رخ دهد و هر حکمی که بین شما باید واقع شود؛ «و آن قاطع و روشنگر است؛ و قطعا شوخى نيست» (برگرفته از طارق/۱۳-۱۴)؛ کسی که آن را برگیرد ولی به غیر آن عمل کند خداوند وی را درهم کوید؛ و کسی که هدایت را از غیر او بجوید خداوند گمراهش کند؛ و آن ریسمان محکم خداوند است؛ و آن ذکر حکیم است؛ ‌و آن صراط مستقیم است که هواهای نفسانی آن را به بیراهه نکشاند، و زبانها آن را نپوشاند، و با رد کردن گرد و غبار کهنگی و مندرس شدن بر آن ننشیند، و عجایبش تمام نشود، و عالمان از آن سیر نشوند؛ آن همان است که جنیان وقتی آن را شنیدند نتوانستند از بیان این مطلب خودداری کنند که بگویند: «ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم که به راه رشد هدایت می‌کند» (جن/۱). کسی که بر اساس آن سخن گوید تصدیق شود و کسی که بدان عمل کند پاداش گیرد و کسی که بدان چنگ زند «به صراط مستقیم هدایت شده است» (آل عمران/۱۰۱)؛ آن همان کتاب نفوذناپذیری است که «باطل از پیش و پس بدان راه نیابد؛ نازل‌شده‌ای از جانب حکیم و حمید است» (فصلت/۴۲).

تفسير العياشي، ج‏۱، ص۳

عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ:

دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِي نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَةً مَغْمُوسَةً لَا نَدْرِي مَا هِيَ!

قَالَ: أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا؟

قُلْتُ: نَعَمْ.

قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ! قُلْتُ: فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا؟ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ، فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَبَر [خَيْرٍ] وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ، وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ، مَنْ‏ ولاه [وَلِيَهُ] مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ، وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ، وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ، وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ، وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ، لَا تزيغه [تُزَيِّفُهُ] الْأَهْوَاءُ، وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَةُ وَ لَا يَخْلُقُ علی [عَنِ] الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ، هُوَ الَّذِي لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا: «إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ». مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِيَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِي «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد».

 

۴) مرحوم آمدی در کتاب ارزشمند غرر الحکم و دررالکلم احادیث متعددی از امیرالمومنین درباره خشیت از خداوند آورده است؛ که برخی از آنها در ادامه تقدیم می‌شود (شماره‌ای که قبل از متن عربی حدیث است مربوط به شماره‌گذاری حدیث در کتاب «تصنيف غرر الحكم و درر الكلم» است و شماره‌هایی که بعد از متن عربی حدیث آمده به ترتیب شماره جلد و صفحه بر اساس اصل کتاب «غرر الحكم و درر الكلم» است:

  • داناترین مردم به خداوند کسی است که بیشترین خشیت را در قبال او دارد.
  • سبب خشیت، علم است.
  • غایت معرفت، خشیت است؛ غایت معرفت، خوف از خداوند سبحان است.
  • هنگامی که علم کسی فزونی یابد ادبش فزونی می‌یابد و خشیتش نسبت به خداوند چندبرابر شود.
  • خشیت از عذاب خداوند خصلت تقواپیشگان است.
  • هرکس علمش به خداوند عظیمترست، خوفش از خداوند سبحان شدیدتر است
  • کسی که خشیت خدا داشته باشد علمش کامل شده است.
  • تعجب می‌کنم از کسی که خدا را شناخت چگونه خوفش شدت نگرفته است.
  • خشیت برای عالم بودن کافی است. علمی همچون خشیت نیست.
  • خشیت خصلت نیکبختان است.
  • بهترین عبادت خشیت است.
  • گریه از خشیت خداوند دل را نورانی می‌کند و انسان را از دور و بر گناه گشتن، حفظ می‌کند.
  • گریه از خشیت خداوند کلید رحمت است.
  • گریه از خشیت خداوند گناهان را ذوب می‌کند؛ گریه بنده از خشیت خداوند گناهان وی را ذوب می‌کند.

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۶۳ و ۱۹۰-۱۹۲

  • ۷۸۶ أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ أَكْثَرُهُمْ خَشْيَةً لَهُ (۴۳۰/۲).
  • ۷۸۷ سَبَبُ الْخَشْيَةِ الْعِلْمُ (۱۲۴/۴).
  • ۷۸۸ غَايَةُ الْمَعْرِفَةِ الْخَشْيَةُ (۳۷۱/۴)؛ ۷۸۹ غَايَةُ الْعِلْمِ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ (۳۷۵/۴).
  • ۷۹۱ إِذَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَ أَدَبُهُ وَ تَضَاعَفَتْ خَشْيَتُه ‏لِرَبِّهِ (۱۹۳/۳).
  • ۳۶۶۸ الْخَشْيَةُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ شِيمَةُ الْمُتَّقِينَ (۴۱/۲).
  • ۳۶۷۴ أَعْظَمُ النَّاسِ عِلْماً أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ (۴۲۸/۲).
  • ۳۶۷۶ مَنْ خَشِيَ اللَّهَ كَمُلَ عِلْمُهُ (۱۸۰/۵).
  • ۳۶۷۷ عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ كَيْفَ لَا يَشْتَدُّ خَوْفُهُ (۳۳۸/۴).
  • ۳۶۷۸ كَفَى بِالْخَشْيَةِ عِلْماً (۵۷۴/۴)؛ ۳۶۷۹ لَا عِلْمَ كَالْخَشْيَةِ (۳۵۱/۶).
  • ۳۷۰۹ الْخَشْيَةُ شِيمَةُ السُّعَدَاءِ (۱۵۶/۱).
  • ۳۷۲۰ نِعْمَ الْعِبَادَةُ الْخَشْيَةُ (۱۵۷/۶).
  • ۳۷۳۰ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُنِيرُ الْقَلْبَ وَ يَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ (۱۱۱/۲).
  • ۳۷۳۱ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ مِفْتَاحُ الرَّحْمَةِ (۱۲۱/۲).
  • ۳۷۳۲ بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تُمَحَّصُ الذُّنُوبُ (۲۴۰/۳)؛ ۳۷۳۳ بُكَاءُ الْعَبْدِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُمَحِّصُ ذُنُوبَهُ (۲۶۲/۳).

 

۵) از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:

هر چشمی روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از خشیت خداوند گریسته است؛ و چشمی که در راه خداوند شب تا صبح بیدار مانده؛ و چشمی که از محرمات الهی دیده فرو انداخته است.

وباز رسول الله ص فرمودند: خوشا به حال کسی که خداوند به او نگریست در حالی که وی از خشیت خداوند گریان بود به خاطر گناهی که جز خداوند کسی از آن خبر نداشت.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۷۷

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.

وَ قَالَ ص: طُوبَى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا تَبْكِي عَلَى ذَنْبٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ غَيْرُهُ.

فراز پایانی این روایت با سند دیگری نیز در ص۱۶۷ همین کتاب آمده است.[۶]

 

۶) از امام باقر ع روایت شده است که اززمره مطالبی که در مناجات حضرت موسی با خداوند در کوه طور رد و بدل شد این است که:

خداوند فرمود: ای موسی! به قومت ابلاغ کن که کسی همچون گریه‌کنندگان از خشیت من به من تقرب نجوید؛ و کسی همچون عبادت‌پیشگانی عبادتم را نکند که با ورع از محرماتم مرا عبادت می‌کنند؛ و کسی همچون زینت‌داده‌شدگانی زینت داده نشود که با زهد در دینا نسبت بدانچه بدان نیازی ندارند زینت یافته‌اند.

موسی گفت: ای گرامی‌ترین گرامیان! چه پاداشی به هریک خواهی داد؟

فرمود: اما تقرب‌جویندگان به من که با گریه از خشیت من تقرب می‌جویند آنان در رفیق الاعلی هستند که کسی همرتبه آنان نیست؛ اما عبادت‌پیشگانی که با خودداری از محرمات عبادتم می‌کنند من در قیامت اعمال مردم را وارسی می‌کنم اما اعمال آنها را از روی حیا تفتیش نخواهم کرد؛ و اما کسانی که با زهد در دنیا به من تقرب می‌جویند بهشتم را ارزانی‌شان می‌دارم که هرجایی از آن را خواستند بر آن گام نهند و هرجایی از آن را خواستند برای سکونت خود برگیرند (اشاره به آیه ۷۴ سوره زمر).

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۷۲

أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو أَيُّوبَ عَنِ الْوَصَّافِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

فِيمَا نَاجَى بِهِ اللَّهُ مُوسَى ع عَلَى الطُّورِ أَنْ: يَا مُوسَى أَبْلِغْ قَوْمَكَ أَنَّهُ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي؛ وَ مَا تَعَبَّدَ إِلَيَّ الْمُتَعَبِّدُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي؛ وَ لَا تَزَيَّنَ لِيَ الْمُتَزَيِّنُونَ بِمِثْلِ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا عَمَّا بِهِمُ الْغِنَى عَنْهُ.

قَالَ فَقَالَ مُوسَى ع: يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ فَمَا ذَا أَثَبْتَهُمْ عَلَى ذَلِكَ؟

فَقَالَ: يَا مُوسَى أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي فَهُمْ فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ؛ وَ أَمَّا الْمُتَعَبِّدُونَ إِلَيَّ بِالْوَرَعِ مِنْ مَحَارِمِي فإن [فَإِنِّي‏] أُفَتِّشُ النَّاسَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ حَيَاءً مِنْهُمْ؛ وَ أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا فَإِنِّي أَمْنَحُهُمُ الْجَنَّةَ بِحَذَافِيرِهَا يتبوءوا [يَتَبَوَّءُونَ‏] مِنْهَا حَيْثُ شاء [يَشَاءُونَ‏].

تدبر

۱) «وَ هُوَ يَخْشى»

این آیه توصیف حال و روز آن نابینایی است که خدمت پیامبر ص رسید که او در حالی خدمت پیامبر ص شتافت که خشیت داشت. آیه درباره اینکه او از چه چیزی خشیت داشت ساکت است؛ و اغلب مفسران بر این باورند که مقصود، خشیت از خداست، چرا که اساسا تذکر پیامبر ص در کسی اثرگذار است که اهل خشیت از خداوند باشد، چنانکه فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى،‏ إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى: قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى، جز اينكه تذکرى باشد براى هر كه خشیت دارد.‏» (طه/۳) و نیز فرمود: «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى: به زودى كسى كه خشیت دارد متذكر مى‏شود‏» (أعلى/۱۰) (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۶۶۵[۷]؛ الميزان، ج‏۲۰، ص۲۰۱[۸])؛ و این آیه می‌خواهد بفرماید این نابینایی که خدمت تو آمد اهل خشیت بود، که زمینه قبول تذکر در او بالاست، در حالی که آن ثروتمند احساس بی‌نیازی و استغنا می‌کرد و زمینه پذیرش در او پایین بود.

اما برخی از مفسران، علاوه بر این، احتمالات دیگری را هم مطرح کرده‌اند؛ مانند اینکه: از کفار و اینکه تحت آزار آنان قرار بگیرد می‌ترسید (یعنی به نزد پیامبر پناه آورده بود)؛ و احتمال خیلی ضعیفتری که مطرح کرده‌اند این است که چون نابینا بود و کسی دستش را نگرفته بود و با سرعت می‌آمد، از زمین خوردن می‌ترسید!!! (مفاتيح الغيب، ج‏۳۱، ص۵۴[۹]؛ البحر المحيط، ج‏۱۰، ص۴۰۸[۱۰]؛ الكشاف، ج‏۴، ص۷۰۲[۱۱]).

 

۲) «يَسْعى‏ وَ هُوَ يَخْشى‏»

خشيت درونى با تلاش و حركت بيرونى بايد توأم باشد (تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۸۴).

 

۳) «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏ أَمَّا مَنْ … يَخْشى»

اصل، ايمان و خداترسی انسان‏هاست نه ثروت و سرمايه آنها (تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۸۴).

 

۴) «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنىَ … وَ أَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَى‏، وَ هُوَ يَخْشىَ‏»

در این آیات دو نمونه از مواجهه انسانها با پیامبر ص (به عنوان برترین دعوت‌کننده به خدا) مطرح شده است که به نظر می‌رسد دو سر طیف باشد و همه افراد در این طیف قرار می‌گیرند: عده‌ای که در مقابل پیامبر ص و دعوت دین احساس بی‌نیازی می‌کنند؛ و عده‌ای که با شتاب و در حالی که خشیت خدا در دل دارند به سوی ایشان می‌شتابند تا از ایشان بهره‌مند شوند. و ظاهرا خداوند با مذمت توجه کردن به گروه نخست، و تشویق توجه به گروه اخیر، می‌خواهد هم به دعوت‌کنندگان تذکر دهد که سرمایه‌گذاری اصلی‌تان باید روی کسانی باشد که خودشان مشتاقند ولو در ظاهر اعتباری نداشته باشند؛ و هم به افرادی که سراغ دین می‌روند غیرمستقیم تفهیم کند که اگر با خشیت و با روی خوش و شتابان سراغ دین رفتید امیدی هست که بهره‌مند شوید نه اینکه با غرور و تکبر و احساس بی‌نیازی با دین مواجه شوید.

 


[۱] . تقدّم ضم الهاء وإسكانها مراراً ، وانظر الآيتين / ٢٩ و ٨٥ من سورة البقرة (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶).

[۲] . . الإمالة فيه والتقليل كالذي تقدم في الآية الأولى في «تولّى» (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶).

[۳] . حَدَّثَنِي ‌إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ ، أَخْبَرَنَا ‌عَبْدُ الصَّمَدِ سَمِعْتُ ‌أَبِي يُحَدِّثُ حَدَّثَنَا ‌سَعِيدٌ الْجُرَيْرِيُّ ، عَنْ ‌أَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ ، عَنْ ‌حَنْظَلَةَ قَالَ: « كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَوَعَظَنَا فَذَكَرَ النَّارَ قَالَ: ثُمَّ جِئْتُ إِلَى الْبَيْتِ فَضَاحَكْتُ الصِّبْيَانَ، وَلَاعَبْتُ الْمَرْأَةَ قَالَ: فَخَرَجْتُ، فَلَقِيتُ أَبَا بَكْرٍ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ: وَأَنَا قَدْ فَعَلْتُ مِثْلَ مَا تَذْكُرُ، فَلَقِينَا رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ نَافَقَ حَنْظَلَةُ فَقَالَ: مَهْ فَحَدَّثْتُهُ بِالْحَدِيثِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَأَنَا قَدْ فَعَلْتُ مِثْلَ مَا فَعَلَ فَقَالَ: يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً، وَلَوْ كَانَتْ تَكُونُ قُلُوبُكُمْ كَمَا تَكُونُ عِنْدَ الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ، حَتَّى تُسَلِّمَ عَلَيْكُمْ فِي الطُّرُقِ

[۴] . «حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنْ سَعِيدٍ الْجُرَيْرِيِّ، عَنْ أَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ، عَنْ حَنْظَلَةَ التَّمِيمِيِّ الْأُسَيْدِيِّ الْكَاتِبِ، قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرْنَا الْجَنَّةَ وَالنَّارَ حَتَّى كَأَنَّا رَأْيَ عَيْنٍ، فَأَتَيْتُ أَهْلِي وَوَلَدِي فَضَحِكْتُ وَلَعِبْتُ، وَذَكَرْتُ الَّذِي كُنَّا فِيهِ، فَخَرَجْتُ فَلَقِيتُ أَبَا بَكْرٍ، فَقُلْتُ: نَافَقْتُ نَافَقْتُ. فَقَالَ: إِنَّا لَنَفْعَلُهُ، فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ، فَقَالَ: ” يَا حَنْظَلَةُ، لَوْ كُنْتُمْ تَكُونُونَ كَمَا تَكُونُونَ عِنْدِي، لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ – أَوْ فِي طُرُقِكُمْ، أَوْ كَلِمَةً نَحْوَ هَذَا، هَكَذَا قَالَ هُوَ، يَعْنِي سُفْيَانَ – يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً.

[۵] . حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الزُّبَيْرِيُّ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، عَنِ الْجُرَيْرِيِّ، عَنْ أَبِي عُثْمَانَ، عَنْ حَنْظَلَةَ قَالَ: كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرْنَا الْجَنَّةَ وَالنَّارَ حَتَّى كَانَا رَأْيَ عَيْنٍ، فَقُمْتُ إِلَى أَهْلِي فَضَحِكْتُ وَلَعِبْتُ مَعَ أَهْلِي وَوَلَدِي، فَذَكَرْتُ مَا كُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَخَرَجْتُ، فَلَقِيتُ أَبَا بَكْرٍ، فَقُلْتُ: يَا أَبَا بَكْرٍ، نَافَقَ حَنْظَلَةُ. قَالَ: وَمَاذَاكَ ذَاكَ؟ قُلْتُ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرْنَا الْجَنَّةَ وَالنَّارَ حَتَّى كَأَنَّا رَأْيَ عَيْنٍ، فَذَهَبْتُ إِلَى أَهْلِي، فَضَحِكْتُ وَلَعِبْتُ مَعَ وَلَدِي وَأَهْلِي، فَقَالَ: إِنَّا لَنَفْعَلُ ذَاكَ. قَالَ: فَذَهَبْتُ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهُ، فَقَالَ: ” يَا حَنْظَلَةُ لَوْ كُنْتُمْ تَكُونُونَ فِي بُيُوتِكُمْ كَمَا تَكُونُونَ عِنْدِي ‌لَصَافَحَتْكُمُ ‌الْمَلَائِكَةُ وَأَنْتُمْ عَلَى فُرُشِكُمْ وَبِالطُّرُقِ، يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً.

حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ، حَدَّثَنَا عِمْرَانُ يَعْنِي الْقَطَّانَ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الشِّخِّيرِ، عَنْ حَنْظَلَةَ الْأُسَيِّدِيِّ قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ كُنَّا، فَإِذَا فَارَقْنَاكَ كُنَّا عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ، فَقَالَ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كُنْتُمْ تَكُونُونَ عَلَى الْحَالِ الَّذِي تَكُونُونَ عَلَيْهَا عِنْدِي لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ، وَلَأَظَلَّتْكُمْ بِأَجْنِحَتِهَا

[۶] . حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ [بْنِ‏] الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: طُوبَى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا تَبْكِي عَلَى ذَنْبٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَطَّلِعْ إِلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ غَيْرُهُ.

[۷] . «وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى‏» أي يعمل في الخير يعني ابن أم مكتوم «وَ هُوَ يَخْشى‏» الله عز و جل

[۸] . و قوله: «وَ هُوَ يَخْشى‏» أي يخشى الله و الخشية آية التذكر بالقرآن قال تعالى: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏ إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‏»: طه: ۳ و قال: «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‏»: الأعلى: ۱۰.

[۹] . و قوله: وَ هُوَ يَخْشى‏ فيه ثلاثة أوجه يخشى اللّه و يخافه في أن لا يهتم بأداء تكاليفه، أو يخشى الكفار و أذاهم في إتيانك، أو يخشى الكبوة فإنه كان أعمى، و ما كان له قائد.

[۱۰] . وَ هُوَ يَخْشى‏: أي يخاف اللّه، أو يخاف الكفار و أذاهم، أو يخاف العثار و السقوط لكونه أعمى، و قد جاء بلا قائد يقوده.

[۱۱] . وَ هُوَ يَخْشى‏ اللّه أو يخشى الكفار، و أذاهم في إتيانك. و قيل: جاء و ليس معه قائد، فهو يخشى الكبوة

بازدیدها: ۱۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*