۱۱-۲۱ جمادیالثانی ۱۴۴۵
ترجمه
[تا] متاعی [= بهرهای، مایه استفادهای] باشد برای شما و برای چارپایانتان.
اختلاف قرائت
لِأَنْعامِكُمْ[۱]
نکات ادبی
مَتاعاً
قبلا بیان شد که ماده «متع» در اصل بر منفعت و بهرهوری دلالت دارد؛ و در تفاوتش با نفع، برخی گفتهاند نفعی است که مدتی ادامه داشته باشد و برخی گفتهاند نفع و منفعتی است که همراه با لذت و رفع حاجت باشد، مخصوصا اگر انسان لذتش را زود درک کند مانند لذت پولدار شدن؛ در حالی که نفع در جایی که برای رسیدن به لذت باید صبر کرد نیز به کار میرود.
«متاع»، هم به معنای مصدری به کار میرود (به معنای بهرهمند شدن و نفع بردن)، و هم به معنای آن چیزی که مورد بهرهوری قرار میگیرد، که به هر چیزی که به نحوی از آن بتوان استفاده کرد اطلاق میشود و در بسیاری از آیات قرآن هر دو میتواند مد نظر بوده باشد: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ؛ نساء/۷۷) و جمع آن «أَمْتِعَة» (أَمْتِعَتِكُمْ؛ نساء/۱۰۲) میباشد.
«مُتْعَة» نیز به معنای چیزی است که برای رفع نیاز استفاده میشود و به نحو اصطلاحی، با دو تعبیر «متعه نکاح» و «متعه حج» مواجهیم؛ که اولی همان است که «ازدواج موقت» نامیده میشود که تفاوت مهمش با ازدواج عادی این است که زمانش معلوم است و با پایان زمان، بدون طلاق از هم جدا میشوند [و در قرآن کریم با تعبیر «استمتع» از آن یاد شده «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُ» (نساء/۲۴)]؛ و و دومی آن است که انسان عمره را به حج ملحق کند «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ» (بقرة/۱۹۶) و از خلیفه دوم روایت شده است که «مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَأَنَا أَنْهَى عَنْهُمَا وَأُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا: دو متعه در زمان پیامبر رایج بود اما من از آن دو نهی کردم و هرکس انجامش دهد مجازاتش میکند».
همچنین به طور اصطلاحی، دو کلمه «متعه» و «متاع» هم به صورت اسم (مثلا: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ؛ بقرة/۲۴۱) وهم به صورت فعل (مثلا: وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ؛ بقرة/۲۳۶) در مورد چیزی که به زن مطلقه میدهند تا در ایامی که عده نگه میدارد مخارجش تامین باشد نیز گفته میشود.
جلسه ۵۱۸ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-28/
به لحاط نحوی برای منصوب بودن «متاعا» چند وجه گفته شده است:
الف. مفعول مطلق است (إعراب القرآن (نحاس)، ج۵، ص۹۶[۲]؛)، که دو گونه تحلیل برای همین حالت بیان شده است:
الف.۱. مصدر موکد برای کلمه «أنبتنا» در آيات قبل است، از این جهت که انبات اشیاء بهرهمند ساختن (إمتاع) است برای جمیع موجودات زنده (زجاج، به نقل مفاتيح الغيب، ج۳۱، ص۶۰[۳]؛ إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۳۸۶[۴])
الف.۲. مفعول مطلق برای فعل محذوفی که در اصل چنین بوده است: «متّعكم بذلك متاعا» (الجدول في إعراب القرآن، ج۳۰، ص۲۴۸[۵]).
ب. مفعول عادی، که اغلب فعلش را محذوف دانستهاند؛ یعنی در اصل چنین بوده که ما اینها را آفریدیم یا چنین کردیم برای بهرهمندی شما (معاني القرآن (فراء)، ج۳، ص۲۳۸[۶]؛ إعراب القرآن الكريم، ج۳، ص۴۲۱[۷]؛ إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۳۸۶[۸]).
لِأَنْعامِكُمْ
قبلا بیان شد که معنای محوری ماده «نعم» نرمی و رقت در چیزی و خالی بودن آن از خشونت و غلظت است؛ و ظاهرا با توجه به کلمه «نعمت» بوده که بسیاری توضیح دادهاند که اصل این ماده دلالت دارد بر برخورداری از رفاه (ترفّه) و خوشایند بودن معیشت (طیب العیش) و «بر وفق مراد بودن» امور؛ اما در واقع، نعمت را هم به همین جهت نعمت گفتهاند که وضعیتی است که با نرمی و لطافت همراه؛ و از سختی و غلظت به دور است. از این ماده مشتقات فراوانی ساخته شده است، مانند «نَعْمَة» (با فتحه ن) «وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ» (دخان/۲۷)، «نِعمت» (با کسره ن) «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل/۱۸)، «نَعِيم» «جَنَّاتُ النَّعِيمِ» (قلم/۳۴)، «نَعَّمَ، تنعیم» «فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ» (فجر/۱۵)، «أنعَمَ، إِنْعَام» «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» (فاتحة/۷)، «نَعْمَاء» «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ» (هود/۱۰)، «ناعم» «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ» (غاشیة/۸)، «نِعْمَ» «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص/۴۴)، «نِعِمَّا» «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِيَ» (بقره/۲۷۱)، «نَعَمْ» «فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قالُوا: نَعَمْ» (أعراف/۴۴)؛ که قبلا به تفصیل درباره تمام آنها صحبت شد.
یکی از آن مشتقات «نَعَم» است که برخی آن را به معنای شتر دانسته، از این جهت که برخورداری از آن برای عرب نعمت بزرگی بوده؛ و گفتهاند که جمع آن را که «أنعام» است، درباره چهارپایان اهلی (مشخصا شتر و گاو و گوسفند) به کار میبرند «وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً» (أنعام/۱۴۲) و تاکید کردهاند زمانی این برای چارپایان اهلی به کار میرود که حتما در میانشان شتر وجود داشته باشد؛ اما به نظر میرسد که اگرچه احتمالا اصل این کلمه را ابتدا برای «شتر» استفاده کرده باشند، اما تدریجا حتی مفرد آن (نَعَم) را برای مطلق چارپایان اهلی به کار برده باشند چنانکه اغلب، آیه «مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ» (مائده/۹۵) را مختص شتر ندانستهاند؛ و دیگران هم این کلمه را شامل حال همه بهائم دانستهاند.
جلسه ۴۵۸ http://yekaye.ir/al-qalam-68-34/
حدیث
تمام احادیثی که ذیل آیه ۲۷ (جلسه ۱۱۱۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-27/) گذشت به این آیه نیز مربوط میشود؛ اما احادیث دیگر:
۱) از امام حسن عسکری ع از پدرانشان روایت شده است که شخصی از امام رضا ع درباره تفسیر «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» سوال کرد.
ایشان فرمودند پدرم از پدرشان از جدشان از امام باقر ع از زین العابدین ع از پدرش روایت کرده که شخصی سراغ امیرالمومنین ع آمد و همین سوال را کرد و ایشان در پاسخ فرمودند: …
و فرمود: رب العالمین یعنی مال آنها و آفریدگارشان و کسی که روزی آنان را از آنجا که میدانند و نمی دانند سوی آنان سوق می دهد؛ وس روزی قسمت قرار داده شده و سراغ آدم میآید در هر موقعیتی از موقعیتهای دنیا که باشد؛ نه تقوای تقواپیشگان آن را زیاد می کند و نه فجور فاجران آن را می کاهد؛ و بین این و آن حجابی است که وی آن را بطلبد؛ به نحوی که اگر کسی از روزی خویش فرار کند روزی به دنبالش افتد همان طور که مرگ به دنبال افراد میافتد …
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۱، ص۲۸۲؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص۳۰-۳۱؛ علل الشرائع، ج۲، ص۴۱۷؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص۲۱۳
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ الْمُفَسِّرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» مَا تَفْسِيرُهُ؟
فَقَالَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مَا تَفْسِيرُهُ فَقَالَ: …[۹]
وَ قَالَ ع رَبُّ الْعَالَمِينَ مَالِكُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَيْهِمْ مِنْ حَيْثُ يَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ فَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ وَ هُوَ يَأْتِي ابْنَ آدَمَ عَلَى أَيِّ سِيرَةٍ سَارَهَا مِنَ الدُّنْيَا لَيْسَ تَقْوَى مُتَّقٍ بِزَائِدِهِ وَ لَا فُجُورُ فَاجِرٍ بِنَاقِصِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ سِتْرٌ وَ هُوَ طَالِبُهُ فَلَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ كَمَا يَطْلُبُهُ الْمَوْت…
۲) الف. قبلا فرازهای متعددی از حدیث معروف توحید مفضل که از امام صادق ع روایت شده تقدیم شد.[۱۰] در فراز دیگری از این حدیث آمده است:
ای مفضل! اولین عبرت و دلیل بر باری تعالی نحوه تدارک دیدن این عالم و همبستگی اجزاء و نظم آن است بدان صورتی که هست؛ که اگر در این عالم با فکر خویش تامل کنی و با عقل خویش بررسی نمایی آن را همچون خانه بنا شدهای مییابی که در آن جمیع آنچه بندگانش بدان نیاز دارند آماده شده است؛ پس آسمان همچون سقف برافراشته است و زمین همچون بساطی پهن شده و ستارگان همچون چراغهایی نورافشانی میکنند و جواهر همچون ذخیرههایی در خزانه ذخیره شده شدهاند و هر چیزی در آن برای کار خویش آماده شده است؛ و انسان همچون سرور این خانه است و همه آنچه در آن است به وی واگذار شده و انواع گیاهان برای مصرف آماده شده و انواع حیوانات را در مصالح و منافع خویش به کار گرفته است …
توحيد المفضل، ص۴۷
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَر عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: …
… يَا مُفَضَّلُ أَوَّلُ الْعِبَرِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى الْبَارِي جَلَّ قُدْسُهُ تَهْيِئَةُ هَذَا الْعَالَمِ وَ تَأْلِيفُ أَجْزَائِهِ وَ نَظْمُهَا عَلَى مَا هِيَ عَلَيْهِ؛ فَإِنَّكَ إِذَا تَأَمَّلْتَ الْعَالَمَ بِفِكْرِكَ وَ خَبَرْتَهُ بِعَقْلِكَ وَجَدْتَهُ كَالْبَيْتِ الْمَبْنِيِّ الْمُعَدِّ فِيهِ جَمِيعُ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ عِبَادُهُ: فَالسَّمَاءُ مَرْفُوعَةٌ كَالسَّقْفِ، وَ الْأَرْضُ مَمْدُودَةٌ كَالْبِسَاطِ، وَ النُّجُومُ مُضِيئَةٌ كَالْمَصَابِيحِ، وَ الْجَوَاهِرُ مَخْزُونَةٌ كَالذَّخَائِرِ، وَ كُلُّ شَيْءٍ فِيهَا لِشَأْنِهِ مُعَدٌّ؛ وَ الْإِنْسَانُ كَالْمَلِكِ ذَلِكَ الْبَيْتِ وَ الْمُخَوَّلِ جَمِيعَ مَا فِيهِ وَ ضُرُوبُ النَّبَاتِ مُهَيَّأَةٌ لِمَآرِبِهِ وَ صُنُوفُ الْحَيَوَانِ مَصْرُوفَةٌ فِي مَصَالِحِهِ وَ مَنَافِعِهِ …[۱۱]
موارد زیر ابتدا ذیل این آیه جستجو و در کانال بارگذاری شد اما هریک به تناسب آن وجه متاع بودنش که در آیات قبل بیان شد جداگانه ذیل آیات مربوطه نیز قرار گرفت.
ب. در فراز دیگری از همین حدیث توحید مفضل، روایت شده که امام صادق ع فرمودند:
همچنين اگر آب، فراوان نبود و اگر در چشمهساران نمىجوشيد و درهها، جويها و رودها از آن پر نبود، تنگ میآمد بر مردم نیازهایی که بدان دارند از قبيل: نوشيدن خودشان، و نوشاندن به حيوانات و چهارپايانشان، و آبيارى کردن كشتزارها و درختان و انواع غلاتشان، و نیز دشوار میشد عرصه برای نوشيدن حيوانات وحشى و پرندگان و درندگان، و نيز جايگاه زندگى ماهيان و آبزيان، و ديگر منافعى كه مىدانى ولى اى بسا از اهميت و عظمت آن غافلى. همچنين گذشته از آنكه آب، مايۀ حيات جانداران و جانوران روى زمين است و در زندگى روندگان و رويندگان نقش اساسى دارد، با ديگر نوشيدنيها آميخته مىشود تا براى نوشنده لذيذ و خوش طعم گردد. با آب، بدنها و كالاها و چيزهاى ديگر را از آلودگى و چرك مىشويند و پاكيزه مىكنند، خاك را تر مىنمايند تا امکان انجام کارهای مختلف با آن میسر شود و ….
توحيد المفضل، ص۱۴۵
ثُمَّ الْمَاءُ لَوْ لَا كَثْرَتُهُ وَ تَدَفُّقُهُ فِي الْعُيُونِ وَ الْأَوْدِيَةِ وَ الْأَنْهَارِ لَضَاقَ عَمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ لِشُرْبِهِمْ وَ شُرْبِ أَنْعَامِهِمْ وَ مَوَاشِيهِمْ وَ سَقْيِ زُرُوعِهِمْ وَ أَشْجَارِهِمْ وَ أَصْنَافِ غَلَّاتِهِمْ وَ شُرْبِ مَا يَرِدُهُ مِنَ الْوُحُوشِ وَ الطَّيْرِ وَ السِّبَاعِ وَ تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْحِيتَانُ وَ دَوَابُّ الْمَاءِ وَ فِيهِ مَنَافِعُ أُخَرُ أَنْتَ بِهَا عَارِفٌ وَ عَنْ عَظِيمِ مَوْقِعِهَا غَافِلٌ. فَإِنَّهُ سِوَى الْأَمْرِ الْجَلِيلِ الْمَعْرُوفِ مِنْ عَظِيمِ غَنَائِهِ فِي إِحْيَاءِ جَمِيعِ مَا عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْحَيَوَانِ وَ النَّبَاتِ يُمْزَجُ الأشربة [بِالْأَشْرِبَةِ] فَتَلَذُّ وَ تَطِيبُ لِشَارِبِهَا وَ بِهِ تُنَظَّفُ الْأَبْدَانُ وَ الْأَمْتِعَةُ مِنَ الدَّرَنِ الَّذِي يَغْشَاهَا وَ بِهِ يُبَلُ التُّرَابُ فَيَصْلُحُ لِلْأَعْمَال…
ج. در فراز دیگری از همین حدیث توحید مفضل، روایت شده که امام صادق ع فرمودند:
اى مفضّل بينديش در آسمان صاف و بارانى كه چگونه دنبال هم در اين جهان میآیند و چه مصلحتی در این است؛ که اگر يكيشان هميشگی بود تباهى مىآورد. آیا نمیبينى كه اگر باران پيوسته ببارد ترهها و سبزيها بگندند و تن جانوران سست شود، هوا محصور گردد و انواعى بيمارى در آن پديد شوند، راهها و معابر همه ويران شوند؛ اگر هميشه آسمان صاف [بدون ابر] باشد، زمین خشك شود و گياه بسوزد و آب چشمهها و نهرها فرو رود، و مردم زيانمند شوند، و خشکی بر هوا غلبه کند و انواع ديگرى از بيمارى رخ نماید؛ ولی چون این دو در عالم به دنبال هم بیایند هوا معتدل گردد و هر كدام ضرر ديگرى را جلوگيری کند و امور خوب و استوار گردد…
و در نزول باران بر زمین و تدبیری که در آن است بينديش …
که با نزولی آرام و تدریجی نازل مىشود تا دانه كاشته را بروياند و زمين زنده شود و زراعت برپا گردد، و باز هم در نزولش مصالح ديگري است زيرا بدنها را نرم كند، و آلودگی هوا را پاك كند، که در نتیجه بیماریهای ناشی از آلودگی هوا را برطرف سازد، و از درخت و زراعت بیماریای که به نام یرقان شناخته میشود را بشويد و مانند اینها.
توحيد المفضل، ص۱۴۸-۱۵۰
فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي الصَّحْوِ وَ الْمَطَرِ كَيْفَ يَتَعَاقَبَانِ عَلَى هَذَا الْعَالَمِ لِمَا فِيهِ صَلَاحُهُ وَ لَوْ دَامَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَيْهِ كَانَ فِي ذَلِكَ فَسَادُهُ. أَ لَا تَرَى أَنَّ الْأَمْطَارَ إِذَا تَوَالَتْ عَفِنَتِ الْبُقُولُ وَ الْخُضَرُ وَ اسْتَرْخَتْ أَبْدَانُ الْحَيَوَانِ وَ حُصِرَ الْهَوَاءُ فَأَحْدَثَ ضُرُوباً مِنَ الْأَمْرَاضِ وَ فَسَدَتِ الطُّرُقُ وَ الْمَسَالِكُ وَ أَنَّ الصَّحْوَ إِذَا دَامَ جَفَّتِ الْأَرْضُ وَ احْتَرَقَ النَّبَاتُ وَ غِيضَ مَاءُ الْعُيُونِ وَ الْأَوْدِيَةِ فَأَضَرَّ ذَلِكَ بِالنَّاسِ وَ غَلَبَ الْيُبْسُ عَلَى الْهَوَاءِ فَأَحْدَثَ ضُرُوباً أُخْرَى مِنَ الْأَمْرَاضِ فَإِذَا تَعَاقَبَا عَلَى الْعَالَمِ هَذَا التَّعَاقُبَ اعْتَدَلَ الْهَوَاءُ وَ دَفَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَادِيَةَ الْآخَرِ فَصَلَحَتِ الْأَشْيَاءُ وَ اسْتَقَامَتْ …[۱۲]
تَأَمَّلْ نُزُولَهُ عَلَى الْأَرْضِ وَ التَّدْبِيرَ فِي ذَلِكَ …[۱۳]
فَصَارَ يَنْزِلُ نُزُولًا رَقِيقاً فَيُنْبِتُ الْحَبَّ الْمَزْرُوعَ وَ يُحْيِي الْأَرْضَ وَ الزَّرْعَ الْقَائِمَ وَ فِي نُزُولِهِ أَيْضاً مَصَالِحُ أُخْرَى فَإِنَّهُ يُلَيِّنُ الْأَبْدَانَ وَ يَجْلُو كَدَرَ الْهَوَاءِ فَيَرْتَفِعُ الْوَبَاءُ الْحَادِثُ مِنْ ذَلِكَ وَ يَغْسِلُ مَا يَسْقُطُ عَلَى الشَّجَرِ وَ الزَّرْعِ مِنَ الدَّاءِ الْمُسَمَّى بِالْيَرَقَانِ إِلَى أَشْبَاهِ هَذَا مِنَ الْمَنَافِعِ …[۱۴]
د. در فراز دیگری از همین حدیث توحید مفضل، روایت شده که امام صادق ع فرمودند:
اى مفضّل! در اين گياه و انواع منافعی که در آن قرار داده شده، بنگر! ميوه براى تغذيه، كاه براى خوراك حيوانات، هيزم براى سوختن، چوب براى بسيارى از صنايع و حرفهها، و پوست برگ، ريشه، ساقه، شاخه و صمغ درختان براى منافع مختلف.
آیا مىدانى كه اگر ميوهها را به صورت آماده و گرد آمده بر روى زمين مىيافتيم و بر شاخههایی که آنها را در بردارند نبود، چه خللهایی در معیشتمان به ما میسید مىرسيد؟ [در اين حالت] اگر چه غذا وجود داشت، امّا از فوايد بسيار چوب، هيزم، كاه و ديگر چيزهايى ارزشمند و مهمى كه برشمرديم محروم بوديم؛ به علاوه که دیدن منظره نیکو و دلانگیز این گیاهان لذتی را رقم میزند که هیچ منظرهاى از منظرهها و تفریحگاههای دنیا قابل مقایسه با آن نيست…
توحيد المفضل، ص۱۵۴
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَر عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: …
فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي هَذَا النَّبَاتِ وَ مَا فِيهِ مِنْ ضُرُوبِ الْمَآرِبِ فَالثِّمَارُ لِلْغِذَاءِ وَ الْأَتْبَانُ لِلْعَلَفِ وَ الْحَطَبُ لِلْوُقُودِ وَ الْخَشَبُ لِكُلِّ شَيْءٍ مِنْ أَنْوَاعِ النِّجَارَةِ وَ غَيْرِهَا وَ اللِّحَاءُ وَ الْوَرَقُ وَ الْأُصُولُ وَ الْعُرُوقُ وَ الصُّمُوغُ لِضُرُوبٍ مِنَ الْمَنَافِعِ.
أَ رَأَيْتَ لَوْ كُنَّا نَجِدُ الثِّمَارَ الَّتِي نَغْتَذِي بِهَا مَجْمُوعَةً عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَ لَمْ تَكُنْ تَنْبُتُ عَلَى هَذِهِ الْأَغْصَانِ الْحَامِلَةِ لَهَا كَمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَيْنَا مِنَ الْخَلَلِ فِي مَعَاشِنَا وَ إِنْ كَانَ الْغِذَاءُ مَوْجُوداً فَإِنَّ الْمَنَافِعَ بِالْخَشَبِ وَ الْحَطَبِ وَ الْأَتْبَانِ وَ سَائِرِ مَا عَدَدْنَاهُ كَثِيرَةٌ عَظِيمٌ قَدْرُهَا جَلِيلٌ مَوْقِعُهَا هَذَا مَعَ مَا فِي النَّبَاتِ مِنَ التَّلَذُّذِ بِحُسْنِ مَنْظَرِهِ وَ نَضَارَتِهِ الَّتِي لَا يَعْدِلُهَا شَيْءٌ مِنْ مَنَاظِرِ الْعَالَمِ وَ مَلَاهِيه…
ه. در فراز دیگری از همین حدیث توحید مفضل، روایت شده که امام صادق ع فرمودند:
اى مفضّل! در خصلت زیادشدنی که در محصولات زراعی قرار داده شده انديشه كن. يك دانه كما بيش صد دانه مىدهد. مىشد كه يك دانه تنها يك دانه بدهد؛ ولى چرا اين افزونى در آن نهاده شد؟ آيا جز براى آن است كه غلات و حبوبات فزونى يابند، قوت و روزى كشاورزان تأمين گردد و بذر سال آينده نيز به دست آيد؟ نمىبينى كه اگر پادشاهى بخواهد سرزمينى را آباد كند، راهش این است که بذر و دانه در اختیار مردم قرار دهد تا كشت را به عمل آورند؟ بنگر كه چگونه اين امر حكيمانه و مدبّرانه پديد آمده و كشتزار اين گونه بذر و دانه فراوان مىدهد تا هم روزيشان حاصل آيد و هم بذر كشت پديد آيد؟ و همچنین درخت، گياه و نخل نيز فزونی فراوانی دارند. از اين رو از يك ريشه و تنه، پاجوشهای [= نهالهای کوچکی که میتوان آنها را جدا کرد و مستقل کاشت] فراوان مىبينى. چرا چنين است؟ آيا جز براى آن است كه مردم از آن ببرند و در کارهای مختلفشان استفاده کنند و باز در زمین بکارند؟! اگر هر اصلهای فقط خودش بود و افزايش نمىيافت و تنها مىماند کجا ممکن بود که مردم از آن برای استفادههایشان و برای کشت جدید بکَنند و در آن صورت اگر آفتی به آن میرسید اصل آن نابود میشد و دیگر جایگزینی هم نداشت.
در شكل بوتۀ حبوباتى؛ چون: عدس، ماش، باقلا و جز آنها انديشه كن. دانههاى آنها در كيسهها و ظروفى نهاده شده تا نگاهدارى شوند، رشد و استحكام يابند و از آفات در امان بمانند چنان كه جفت و بچهدان جنين نيز دقيقا به همين خاطر است. گندم و همانند آن نيز به صورت خوشه، در پوستهايى سخت نهاده شدهاند. نيز بر سر هر دانه چيزى چون نيزه قرار گرفته كه پرندگان را از خوردن آنها باز مىدارد تا به كارندگان و كشاورزان زيان نرسد. اگر كسى بگويد: آيا پرندگان از گندم و حبوبات نمىخورند؟ گفته مىشود: بله تقدير چنين است. پرنده نيز از آنجا كه آفريدهاى از آفريدگان است از زمين خداى جلّ و علا نصيب و سهمى دارد، ولى اين حبوبات نيز اين گونه محافظت مىشوند تا پرندگان، يكسره ويرانش نكنند و زيان بسيار بهبار نياورند. اگر پرندگان دانهها را عيان و ناپوشيده بنگرند هيچ منعى ندارند كه به آن حمله كنند و بوته را نابود سازند واى بسا اين عمل باعث عدم تعادل تغذيۀ پرندگان، سوء هاضمه و مرگ آنها گردد و كشتزار را هم به نابودى كشاند در نتيجه، اين موانع پيشگيرنده براى آن است كه دانهها نگاهدارى شوند و پرندگان به قدر روزى و نياز از آنها برگيرند و بيشتر آن براى آدمى بماند؛ زيرا او از پرندگان مهمتر و نيازمندتر است و هم او زحمت و مشقت بارورى آن را بر دوش كشيده است.
در حبوباتی همچون عدس، ماش، باقلا و مانند آنها تأمل کن، که آنها از ظروفى همچون چوب خراطی شده بیرون میآیند تا آن ظرفها اینها را حفظ کنند و تا زمانی که رشد و استحكام يابند آنان را از آفات در امان بدارند، چنان كه جفت و رَحِم برای جنين نيز دقيقا به همين خاطر است. گندم و همانند آن نيز به صورت خوشه، در پوستهايى سخت نهاده شدهاند و بر سر هر دانه چيزى چون نيزه قرار گرفته كه پرندگان را از خوردن آنها باز مىدارد تا به كشاورزان زيان نرسد. اگر كسى بگويد: آيا پرندگان از گندم و حبوبات نمىخورند؟ گفته مىشود: بله تقدير برایش چنین رقم خورده است. پرنده نيز از آنجا كه آفريدهاى از آفريدگان است از آنچه از زمين بیرون میآید سهمى دارد، ولى اين حبوبات نيز اين گونه محافظت مىشوند تا پرندگان، يكسره ويرانش نكنند و زيان بسيار بهبار نياورند. اگر پرندگان دانهها را عيان و ناپوشيده بنگرند که هيچ چیزی آنان را در نگرفته باشد به آن حمله كنند و بوته را یکسره نابود سازند؛ واى بسا اين عمل باعث پرخوری پرندگان و مرگ آنها گردد و کشاورز نیز از کشت خود دست خالی برگردد؛ در نتيجه، اين موانع پيشگيرنده براى آن است كه دانهها نگاهدارى شوند و پرندگان هم اندکی به قدر روزى و نياز از آنها برگيرند و بيشتر آن براى آدمى بماند؛ زيرا انسانی که برای آماده سازی آن زحمت کشیده و رنج برده است برای خوردن و بهرهمند شدن از آن سزاوارتر است و نیازی که وی بدانها دارد بیش از نیازی است که پرندگان دارند.
توحيد المفضل، ص۱۵۴-۱۵۶
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَر عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: …
فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي هَذَا الرَّيْعِ الَّذِي جُعِلَ فِي الزَّرْعِ فَصَارَتِ الْحَبَّةُ الْوَاحِدَةُ تُخَلِّفُ مِائَةَ حَبَّةٍ وَ أَكْثَرَ وَ أَقَلَّ وَ كَانَ يَجُوزُ لِلْحَبَّةِ أَنْ تَأْتِيَ بِمِثْلِهَا؛ فَلِمَ صَارَتْ تَرِيعُ هَذَا الرَّيْعَ إِلَّا لِيَكُونَ فِي الْغَلَّةِ مُتَّسَعٌ لِمَا يَرِدُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْبَذْرِ وَ مَا يَتَقَوَّتُ الزُّرَّاعُ إِلَى إِدْرَاكِ زَرْعِهَا الْمُسْتَقْبَلِ؟ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْمَلِكَ لَوْ أَرَادَ عِمَارَةَ بَلَدٍ مِنَ الْبُلْدَانِ كَانَ السَّبِيلُ فِي ذَلِكَ أَنْ يُعْطِيَ أَهْلَهُ مَا يَبْذُرُونَهُ فِي أَرْضِهِمْ وَ مَا يَقُوتُهُمْ إِلَى إِدْرَاكِ زَرْعِهِمْ؟! فَانْظُرْ كَيْفَ تَجِدُ هَذَا الْمِثَالَ قَدْ تَقَدَّمَ فِي تَدْبِيرِ الْحَكِيمِ: فَصَارَ الزَّرْعُ يَرِيعُ هَذَا الرَّيْعَ لِيَفِيَ بِمَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ لِلْقُوتِ وَ الزِّرَاعَةِ وَ كَذَلِكَ الشَّجَرُ وَ النَّبْتُ وَ النَّخْلُ يَرِيعُ الرَّيْعَ الْكَثِيرَ فَإِنَّكَ تَرَى الْأَصْلَ الْوَاحِدَ حَوْلَهُ مِنْ فِرَاخِهِ أَمْراً عَظِيماً فَلِمَ كَانَ كَذَلِكَ إِلَّا لِيَكُونَ فِيهِ مَا يَقْطَعُهُ النَّاسُ وَ يَسْتَعْمِلُونَهُ فِي مَآرِبِهِمْ وَ مَا يُرَدُّ فَيُغْرَسُ فِي الْأَرْضِ وَ لَوْ كَانَ الْأَصْلُ مِنْهُ يَبْقَى مُنْفَرِداً لَا يُفْرِخُ وَ لَا يَرِيعُ لَمَا أَمْكَنَ أَنْ يُقْطَعَ مِنْهُ شَيْءٌ لِعَمَلٍ وَ لَا لِغَرْسٍ ثُمَّ كَانَ إِنْ أَصَابَتْهُ آفَةٌ انْقَطَعَ أَصْلُهُ فَلَمْ يَكُنْ مِنْهُ خَلَفٌ.
تَأَمَّلْ نَبَاتَ هَذِهِ الْحُبُوبِ مِنَ الْعَدَسِ وَ الْمَاشِ وَ الْبَاقِلَاءِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ فَإِنَّهَا تَخْرُجُ فِي أَوْعِيَةٍ مِثْلِ الْخَرَائِطِ لِتَصُونَهَا وَ تَحْجُبَهَا مِنَ الْآفَاتِ إِلَى أَنْ تَشْتَدَّ وَ تَسْتَحْكِمَ كَمَا قَدْ تَكُونُ الْمَشِيمَةُ عَلَى الْجَنِينِ لِهَذَا الْمَعْنَى بِعَيْنِهِ وَ أَمَّا الْبُرُّ وَ مَا أَشْبَهَهُ فَإِنَّهُ يَخْرُجُ مُدْرَجاً فِي قُشُورٍ صِلَابٍ عَلَى رُءُوسِهَا أَمْثَالُ الْأَسِنَّةِ مِنَ السُّنْبُلِ لِيُمْنَعَ الطَّيْرُ مِنْهُ لِيَتَوَفَّرَ عَلَى الزُّرَّاعِ. فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: أَ وَ لَيْسَ قَدْ يَنَالُ الطَّيْرُ مِنَ الْبُرِّ وَ الْحُبُوبِ؟ قِيلَ لَهُ: بَلَى عَلَى هَذَا قُدِّرَ الْأَمْرُ فِيهَا؛ لِأَنَّ الطَّيْرَ خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَى وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ فِي مَا تُخْرِجُ الْأَرْضُ حَظّاً وَ لَكِنْ حُصِنَتِ الْحُبُوبُ بِهَذِهِ الْحُجُبِ لِئَلَّا يَتَمَكَّنَ الطَّيْرُ مِنْهَا كُلَّ التَّمَكُّنِ فَيَعْبَثَ بِهَا وَ يُفْسِدَ الْفَسَادَ الْفَاحِشَ فَإِنَّ الطَّيْرَ لَوْ صَادَفَ الْحَبَّ بَارِزاً لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ يَحُولُ دُونَهُ لَأَكَبَّ عَلَيْهِ حَتَّى يَنْسِفَهُ أَصْلًا فَكَانَ يَعْرِضُ مِنْ ذَلِكَ أَنْ يَبْشَمَ الطَّيْرُ فَيَمُوتَ وَ يَخْرُجَ الزَّارِعُ مِنْ زَرْعِهِ صِفْراً فَجُعِلَتْ عَلَيْهِ هَذِهِ الْوَقَايَاتُ لِتَصُونَهُ فَيَنَالَ الطَّائِرُ مِنْهُ شَيْئاً يَسِيراً يَتَقَوَّتُ بِهِ وَ يَبْقَى أَكْثَرُهُ لِلْإِنْسَانِ فَإِنَّهُ أَوْلَى بِهِ إِذْ كَانَ هُوَ الَّذِي كَدَحَ فِيهِ وَ شَقِيَ بِهِ وَ كَانَ الَّذِي يَحْتَاجُ إِلَيْهِ أَكْثَرَ مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الطَّيْر.
و. در فراز دیگری از همین حدیث توحید مفضل، روایت شده که امام صادق ع فرمودند:
در گياهان دارويى و اينكه هر كدام در تهيه دارويى خاص به كار مىروند بينديش: يكى مانند «شاه تره» در عروق، اعماق و مفاصل بدن فرو مىرود و مواد زايد و سنگين را دفع مىكند، يكى ديگر چون «أفتيمون» مواد سودايى را از بدن مىكشد، ديگرى چون «سكبينه» باد [معده] را دفع میکند و آن یکی ورمها را تحلیل میبرد و مانند این کارها. چه كسى اين قوا را در اينها آفريده است غیر از کسی که یاینها را برای این منفعت خلق کرده است؟ و چه كسى مردم را نسبت به آنها آگاه كرد جز آنكه این خواص را در آنها نهاد؟ و كجا مىتوان تصادفى و اتفاقى به اين ويژگيها پى برد، چنان كه برخى پنداشتهاند؟ فرض کنیم که انسان با ذكاوت و تجربهآموزى دقیقش بدینها پی برده، حيوانات چگونه از برخى از ويژگيهاى درمانى گياهان آگاهند چنانکه برخى از درندگان، زخم خود را با مالیدن خود به برخی از این گياهى دارويى درمان مىكنند و پرندهاى با حقنه كردن، يبوست خود را درمان مىنمايد و مانند اینها فراوان است.
چه بسا در گياهانى كه در دشت و صحرا مىرويد ترديد كنى و بگويى در اين مناطق كه انسانى زندگى نمىكند اينها زايدند و به كار نمىآيند. در حالى كه چنين نيست، بلکه آنها غذاى حيوانات، دانههایشان براى پرندگان، و چوبها و تنههایشان مورد استفاده انسانها قرار میگیرد و علاوه بر اینها در آنها چیزهایی است که برای معالجه بدنها مورد استفاده قرار میگیرد و از برخی از آنها براى دباغى پوستها، از بعضى براى رنگ آميزى اشياء و مانند اینها استفاده مىشود.
توحيد المفضل، ص۱۶۴
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَر عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: …
…فَكِّرْ فِي هَذِهِ اَلْعَقَاقِيرِ وَ مَا خُصَّ بِهَا كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهَا مِنَ اَلْعَمَلِ فِي بَعْضِ اَلْأَدْوَاءِ فَهَذَا يَغُورُ فِي اَلْمَفَاصِلِ فَيَسْتَخْرِجُ اَلْفُضُولَ اَلْغَلِيظَةَ مِثْلَ اَلشَّيْطَرَجِ وَ هَذَا يَنْزِفُ اَلْمِرَّةَ اَلسَّوْدَاءَ مِثْلَ اَلْأَفْتِيمُونِ وَ هَذَا يَنْفِي اَلرِّيَاحَ مِثْلَ اَلسَّكْبِينَجِ وَ هَذَا يُحَلِّلُ اَلْأَوْرَامَ وَ أَشْبَاهَ هَذَا مِنْ أَفْعَالِهَا فَمَنْ جَعَلَ هَذِهِ اَلْقُوَى فِيهَا إِلاَّ مَنْ خَلَقَهَا لِلْمَنْفَعَةِ وَ مَنْ فَطَّنَ اَلنَّاسَ لَهَا إِلاَّ مَنْ جَعَلَ هَذَا فِيهَا وَ مَتَى كَانَ يُوقَفُ عَلَى هَذَا مِنْهَا بِالْعَرَضِ وَ اَلاِتِّفَاقِ – كَمَا قَالَ اَلْقَائِلُونَ-. وَ هَبِ الْإِنْسَانُ فَطَنَ لِهَذِهِ الْأَشْيَاءِ بِذِهْنِهِ وَ لَطِيفِ رَوِيَّتِهِ وَ تَجَارِبِهِ فَالْبَهَائِمُ كَيْفَ فَطَنَتْ لَهَا حَتَّى صَارَ بَعْضُ السِّبَاعِ يَتَدَاوَى مِنْ جِرَاحَةٍ إِنْ أَصَابَتْهُ بِبَعْضِ الْعَقَاقِيرِ فَيَبْرَأُ وَ بَعْضُ الطَّيْرِ يَحْتَقِنُ مِنَ الْحُصْرِ يُصِيبُهُ بِمَاءِ الْبَحْرِ فَيَسْلَمُ وَ أَشْبَاهُ هَذَا كَثِيرٌ.
وَ لَعَلَّكَ تُشَكِّكُ فِي هَذَا النَّبَاتِ النَّابِتِ فِي الصَّحَارِي وَ الْبَرَارِي حَيْثُ لَا أُنْسَ وَ لَا أَنِيسَ فَتَظُنُّ أَنَّهُ فَضْلٌ لَا حَاجَةَ إِلَيْهِ وَ لَيْسَ كَذَلِكَ بَلْ هُوَ طُعْمٌ لِهَذِهِ الْوُحُوشِ وَ حَبُّهُ عَلَفٌ لِلطَّيْرِ وَ عُودُهُ وَ أَفْنَانُهُ حَطَبٌ فَيَسْتَعْمِلُهُ النَّاسُ وَ فِيهِ بَعْدُ أَشْيَاءُ تُعَالَجُ بِهَا الْأَبْدَانُ وَ أُخْرَى تُدْبَغُ بِهَا الْجُلُودُ وَ أُخْرَى تُصْبَغُ [بِهِ] الْأَمْتِعَةُ وَ أَشْبَاهُ هَذَا مِنَ الْمَصَالِح.
ز. در فراز دیگری از همین حدیث توحید مفضل، روایت شده که امام صادق ع فرمودند:
در حکمت آفرينش درخت و انواع گياهان تأمل كن، از آنجا كه درخت نيز بسان حيوان همواره به غذا محتاج است و در عین حال نه دهانی همانند حيوانات دارد و نه حرکتی میکند که بتواند دنبال غذا برود، برایش ريشههاىی قرار داده شده که در دل زمين فرو رفته تا غذا را از زمين برکشد و آن را به شاخهها، و برگ و ميوههای روی آن رساند. پس زمين مانند مادر پرورش دهندۀ آن است و ريشههایش که همچون دهانهایی است كه درون زمین گذاشته شده تا از آن غذایش را برگيرد همان طور که در میان حيوانات، مادرانشان بچههای خود را شير مىدهند.
آیا نمىبینى كه چگونه ستونهاى خيمهها از هر سو با طناب بسته شده تا بر پاى استوار ايستد، و نه نقش زمين گردد و نه كج شود؛ گياهان را نيز چنين می یابی، تمام آنها ريشههاى خود را در دل زمين به هر جانبى دوانيدهاند تا آن را برپا و استوار نگاه دارند؛ و اگر این نبود چگونه يك نخل بلندقامت ویا چنار بزرگ در توفانهاى سهمگين بر پاى مىماندند؟ پس به حكمت آفریدگار بنگر كه چگونه بر حكمت صنعتگران پيشى گرفته؛ و همان ترفندی که صنعتگران در پايدارى خيمهها از آن بهره می گیرند، قبلا در آفرینش درختان بوده است؛ زيرا آفرينش درخت پيش از ساختن خيمهها بوده است. نمىبينى كه پايه و ستون خيمهها از چوب درختان است، پس صناعت مردم از كار آفرينش گرفته شده است.
توحيد المفضل، ص۱۵۶-۱۵۷
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَر عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: …
تَأَمَّلِ الْحِكْمَةَ فِي خَلْقِ الشَّجَرِ وَ أَصْنَافِ النَّبَاتِ فَإِنَّهَا لَمَّا كَانَتْ تَحْتَاجُ إِلَى الْغِذَاءِ الدَّائِمِ كَحَاجَةِ الْحَيَوَانِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهَا أَفْوَاهٌ كَأَفْوَاهِ الْحَيَوَانِ وَ لَا حَرَكَةٌ تَنْبَعِثُ بِهَا لِتَنَاوُلِ الْغِذَاءِ جُعِلَتْ أُصُولُهَا مَرْكُوزَةً فِي الْأَرْضِ لِتَنْزِعَ مِنْهَا الْغِذَاءَ فَتُؤَدِّيَهُ إِلَى الْأَغْصَانِ وَ مَا عَلَيْهَا مِنَ الْوَرَقِ وَ الثَّمَرِ فَصَارَتِ الْأَرْضُ كَالْأُمِّ الْمُرَبِّيَةِ لَهَا وَ صَارَتْ أُصُولُهَا الَّتِي هِيَ كَالْأَفْوَاهِ مُلْتَقِمَةً لِلْأَرْضِ لِتَنْزِعَ مِنْهَا الْغِذَاءَ كَمَا تُرْضِعُ أَصْنَافَ الْحَيَوَانِ أُمَّهَاتُهَا.
أَ لَمْ تَرَ إِلَى عَمَدِ الْفَسَاطِيطِ وَ الْخِيَمِ كَيْفَ تُمَدُّ بِالْأَطْنَابِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَثْبُتَ مُنْتَصِبَةً فَلَا تَسْقُطُ وَ لَا تَمِيلُ؛ فَهَكَذَا تَجِدُ النَّبَاتَ كُلَّهُ لَهُ عُرُوقٌ مُنْتَشِرَةٌ فِي الْأَرْضِ مُمْتَدَّةٌ إِلَى كُلِّ جَانِبٍ لِتُمْسِكَهُ وَ تُقِيمَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ كَيْفَ كَانَ يَثْبُتُ هَذَا النَّخْلُ الطِّوَالُ وَ الدَّوْحُ الْعِظَامُ فِي الرِّيحِ الْعَاصِفِ؟! فَانْظُرْ إِلَى حِكْمَةِ الْخَالِقِ كَيْفَ سَبَقَتْ حِكْمَةَ الصِّنَاعَةِ فَصَارَتِ الْحِيلَةُ الَّتِي تَسْتَعْمِلُهَا الصُّنَّاعُ فِي ثَبَاتِ الْفَسَاطِيطِ وَ الْخِيَمِ مُتَقَدِّمَةً فِي خَلْقِ الشَّجَرِ لِأَنَّ خَلْقَ الشَّجَرِ قَبْلَ صَنْعَةِ الْفَسَاطِيطِ وَ الْخِيَمِ أَ لَا تَرَى عَمَدَهَا وَ عِيدَانَهَا مِنَ الشَّجَرِ فَالصِّنَاعَةُ مَأْخُوذَةٌ مِنَ الْخِلْقَة.[۱۵]
تدبر
تذکر: این آیه عینا در سوره نازعات (آیه ۳۳) هم آمده است. اما تدبرهای مربوط به این آیه:
۱) «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»
در این سوره، بعد از اینکه از انسان خواست که به طعامش بنگرد که چگونه باران بارید و زمین شکافت و دانهها و درخت انگور و سبزیجات و درختان زیتون و خرما و انواع درختان انبوه و انواع میوه و علوفه را در آن رویاند، میفرماید تا اینها متاع و مایه استفادهای باشد برای شما و برای چارپایانتان.
در واقع اگر دستهبندی موجودات زنده به سه دسته کلی گیاه و حیوان و انسان توجه کنیم، به انسان که خوراکش از گیاه و حیوان است تذکر میدهد که ببین با چه ساز و کار پیچیدهای گیاهان را رویانیدیم که هم مایه استفاده مستقیم شما باشد و هم مایه استفاده حیواناتی که مورد تغذیه و انواع استفادههای شما قرار میگیرد؛ و اینکه ابتدای این آیات به نحو غایب درباره انسان سخن گفت و در این آیه فضای سخن را به حالت خطاب درآورد میتواند برای تاکید بر این منتی باشد که بر انسان نهاده است، خواه از جانب این تدبیر پیچیده و خواه از جانب این نعمتهایی که در این فرایند به انسان داده است (الميزان، ج۲۰، ص۲۱۰[۱۶]).
۲) «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»
چرا با اینکه شروع این فراز با آیه «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» بود که خطابش به انسان است در فرازهای مختلفش از خوردنیهای حیوانات هم (مانند قضب و أبّ) سخن گفت و نهایتا اینها را متاعی هم برای انسان و هم برای چارپایان دانست؟
الف. [شاید میخواهد بگوید:] اگر ملاكهاى معنوى نباشد، انسان و حيوان در كاميابى از غذا و طبيعت، در يك رديفند (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۹).
ب. آیات قبل، خطابی بود به انسانی که کفر میورزد؛ و کسی که کفر بورزد در حقیقتش فطرت الهی و نفخه روح در خویش را نادیده گرفته است و چنین کسی تفاوتی با حیوان ندارد؛ اما اگر در همین وضع کاملا مشابه حیوانش تأمل کند میبیند که چگونه خداوند او همه حیوانات را با انواع نعمتها بهرهمند کرده است. یعنی حتی اگر در حد حیوان هم به نعمتهایی که خدا به شما داده بنگرد دست از کفران نعمت برمیدارد؛ چه رسد که در افق انسانیت خود قرار بگیرید.
ج. …
۳) «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»
این فراز در ادامه آیاتی آمد که انسان را به خاطر کفرورزیاش مذمت میکرد؛ و در ادامهاش آیاتی میآید که هشدار به قیامت و حشر و تعیین تکلیف همگان است. بر این اساس برخی بر این باورند که مقصود از ذکر اینها سه مطلب بوده است: (۱) دلالتشان بر توحید؛ (۲) دلائلی دال بر قدرت بر معاد؛ (۳) این خدایی که با چنین احسان عظیمی به بندگانش نیکی کرده هیچ عاقلی سزاوار نمیبیند که او را تمرد کند (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج۳۱، ص۶۱[۱۷]).
۴) «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ …شَقَقْنَا الْأَرْضَ … فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا … مَتاعاً لَکمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»
ريزش باران و رويش انواع گياهان و درختان، هدفمند است؛ و فراهم شدن غذا براى انسان و حيوانات، يكى از حكمتهاى آن است (تفسير نور، ج۱۰، ص۳۸۹)
[۱] . . قراءة حمزة في الوقف بإبدال الهمزة ياء (معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۱۲).
و اذا وقف علیهه حمزة فله وجهان: التحقیق و ابدالها یاءا خالصة (الکامل المفصل فی القراءات الاربعة عشر، ص۵۸۵)
[۲] . مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ نصب على المصدر.
[۳] . قال: مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ. قال الفراء: خلقناه منفعة و متعة لكم و لأنعامكم، و قال الزجاج: هو منصوب لأنه مصدر مؤكد لقوله: فَأَنْبَتْنا لأن إنباته هذه الأشياء إمتاع لجميع الحيوان.
[۴] . (مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ) متاعا مصدر مؤكد لأنبتنا لأن إنباته الأشياء إمتاع لجميع الكائنات الحيّة
[۵] . (متاعا) مفعول مطلق لفعل محذوف أي متّعكم بذلك متاعا، (لكم) متعلّق ب (متاعا) و كذلك (لأنعامكم) .
[۶] . «مَتاعاً» مفعول لأجله منصوب و «لَكُمْ» متعلقان بمتاعا «وَ لِأَنْعامِكُمْ» معطوفان على ما قبلهما.
[۷] . و قوله تبارك و تعالى: مَتاعاً لَكُمْ أي: خلقناه متعة لكم و منفعة
[۸] . أو مفعول لأجله و العامل فيه محذوف تقديره فعل ذلك متاعا لكم
[۹] . الْحَمْدُ لِلَّهِ هُوَ أَنْ عَرَّفَ عِبَادَهُ بَعْضَ نِعَمِهِ عَلَيْهِمْ جُمَلًا إِذْ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى مَعْرِفَةِ جَمِيعِهَا بِالتَّفْصِيلِ لِأَنَّهَا أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَوْ تُعْرَفَ فَقَالَ لَهُمْ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ هُمُ الْجَمَاعَاتُ مِنْ كُلِّ مَخْلُوقٍ مِنَ الْجَمَادَاتِ وَ الْحَيَوَانَاتِ وَ أَمَّا الْحَيَوَانَاتُ فَهُوَ يَقْلِبُهَا فِي قُدْرَتِهِ وَ يَغْذُوهَا مِنْ رِزْقِهِ وَ يُحَوِّطُهَا بِكَنَفِهِ وَ يُدَبِّرُ كُلًّا مِنْهَا بِمَصْلَحَتِهِ وَ أَمَّا الْجَمَادَاتُ فَهُوَ يُمْسِكُهَا بِقُدْرَتِهِ وَ يُمْسِكُ الْمُتَّصِلَ مِنْهَا أَنْ يَتَهَافَتَ وَ يُمْسِكُ الْمُتَهَافِتَ مِنْهَا أَنْ يَتَلَاصَقَ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَنْخَسِفَ إِلَّا بِأَمْرِهِ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ.
[۱۰]. ذیل آیه ۲۵ همین سوره (حدیث ۱ جلسه ۱۱۱۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-25/) مواردی که قبلا آمده بود اشاره شده است. البته آنچه در آنجا و نیز در آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ و ۳۱ آمده را هم باید به آن فهرست اضافه کرد.
[۱۱] . فَفِي هَذَا دَلَالَةٌ وَاضِحَةٌ عَلَى أَنَّ الْعَالَمَ مَخْلُوقٌ بِتَقْدِيرٍ وَ حِكْمَةٍ وَ نِظَامٍ وَ مُلَائَمَةٍ وَ أَنَّ الْخَالِقَ لَهُ وَاحِدٌ وَ هُوَ الَّذِي أَلَّفَهُ وَ نَظَّمَهُ بَعْضاً إِلَى بَعْضٍ جَلَّ قُدْسُهُ وَ تَعَالَى جَدُّهُ وَ كَرُمَ وَجْهُهُ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ تَعَالَى عَمَّا يَقُولُ الْجَاحِدُونَ وَ جَلَّ وَ عَظُمَ عَمَّا يَنْتَحِلُهُ الْمُلْحِدُون…
[۱۲] . فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ وَ لِمَ لَا يَكُونُ فِي شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ مَضَرَّةٌ الْبَتَّةَ قِيلَ لَهُ لِيَمُضَّ ذَلِكَ الْإِنْسَانَ وَ يُؤْلِمَهُ بَعْضَ الْأَلَمِ فَيَرْعَوِيَ عَنِ الْمَعَاصِي فَكَمَا أَنَّ الْإِنْسَانَ إِذَا سَقُمَ بَدَنُهُ احْتَاجَ إِلَى الْأَدْوِيَةِ الْمُرَّةِ الْبَشِعَةِ لِيَقُومَ طِبَاعُهُ وَ يَصْلُحَ مَا فَسَدَ مِنْهُ كَذَلِكَ إِذَا طَغَى وَ اشْتَدَّ احْتَاجَ إِلَى مَا يَمُضُّهُ وَ يُؤْلِمُهُ لِيَرْعَوِيَ وَ يَقْصُرَ عَنْ مَسَاوِيهِ وَ يُثْبِتَهُ عَلَى مَا فِيهِ حَظُّهُ وَ رُشْدُهُ وَ لَوْ أَنَّ مَلِكاً مِنَ الْمُلُوكِ قَسَمَ فِي أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ قناطيرا (قَنَاطِيرَ) مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّةٍ أَ لَمْ يَكُنْ سَيَعْظُمُ عِنْدَهُمْ وَ يَذْهَبُ لَهُ بِهِ الصَّوْتُ فَأَيْنَ هَذَا مِنْ مَطْرَةٍ رَوَاءٍ يُعَمُّ بِهِ الْبِلَادُ وَ يَزِيدُ فِي الْغَلَّاتِ أَكْثَرَ مِنْ قَنَاطِيرِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ فِي أَقَالِيمِ الْأَرْضِ كُلِّهَا أَ فَلَا تَرَى الْمَطْرَةَ الْوَاحِدَةَ مَا أَكْبَرَ قَدْرَهَا وَ أَعْظَمَ النِّعْمَةَ عَلَى النَّاسِ فِيهَا وَ هُمْ عَنْهَا سَاهُونَ وَ رُبَّمَا عَاقَتْ عَنْ أَحَدِهِمْ حَاجَةٌ لَا قَدْرَ لَهَا فَيَتَذَمَّرُ وَ يَسْخَطُ إِيثَاراً لِلْخَسِيسِ قَدْرُهُ عَلَى الْعَظِيمِ نَفْعُهُ جَمِيلًا مَحْمُوداً لِعَاقِبَتِهِ وَ قِلَّةَ مَعْرِفَتِهِ لِعَظِيمِ الْغَنَاءِ وَ الْمَنْفَعَةِ فِيهَا.
[۱۳] . فَإِنَّهُ جُعِلَ يَنْحَدِرُ عَلَيْهَا مِنْ عُلْوٍ لِيَغْشَى مَا غَلُظَ وَ ارْتَفَعَ مِنْهَا فَيُرْوِيَهُ وَ لَوْ كَانَ إِنَّمَا يَأْتِيهَا مِنْ بَعْضِ نَوَاحِيهَا لَمَا عَلَا الْمَوَاضِعَ الْمُشْرِفَةَ مِنْهَا وَ يَقِلُّ مَا يُزْرَعُ فِي الْأَرْضِ أَ لَا تَرَى أَنَّ الَّذِي يُزْرَعُ سَيْحاً أَقَلُّ مِنْ ذَلِكَ فَالْأَمْطَارُ هِيَ الَّتِي تُطَبِّقُ الْأَرْضَ وَ رُبَّمَا تُزْرَعُ هَذِهِ الْبَرَارِي الْوَاسِعَةُ وَ سُفُوحُ الْجِبَالِ وَ ذُرَاهَا فَتُغِلُ الْغَلَّةَ الْكَثِيرَةَ وَ بِهَا يَسْقُطُ عَنِ النَّاسِ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْبُلْدَانِ مَئُونَةُ سِيَاقِ الْمَاءِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ وَ مَا يَجْرِي فِي ذَلِكَ بَيْنَهُمْ مِنَ التَّشَاجُرِ وَ التَّظَالُمِ حَتَّى يَسْتَأْثِرَ بِالْمَاءِ ذُو الْعِزِّ وَ الْقُوَّةِ وَ يُحْرَمُهُ الضُّعَفَاءُ ثُمَّ إِنَّهُ حِينَ قُدِّرَ أَنْ يَنْحَدِرَ عَلَى الْأَرْضِ انْحِدَاراً جُعِلَ ذَلِكَ قَطْراً شَبِيهاً بِالرَّشِّ لِيَغُورَ فِي قَعْرِ الْأَرْضِ فَيُرْوِيَهَا وَ لَوْ كَانَ يَسْكُبُهُ انْسِكَاباً كَانَ يَنْزِلُ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فَلَا يَغُورُ فِيهَا ثُمَّ كَانَ يَحْطِمُ الزُّرُوعَ الْقَائِمَةَ إِذَا انْدَفَقَ عَلَيْهَا
[۱۴] . فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ أَ وَ لَيْسَ قَدْ يَكُونُ مِنْهُ فِي بَعْضِ السِّنِينَ الضَّرَرُ الْعَظِيمُ الْكَثِيرُ لِشِدَّةِ مَا يَقَعُ مِنْهُ أَوْ بَرَدٍ يَكُونُ فِيهِ تَحَطُّمُ الْغَلَّاتِ وَ بَخُورَةٍ يُحْدِثُهَا فِي الْهَوَاءِ فَيُوَلِّدُ كَثِيراً مِنَ الْأَمْرَاضِ فِي الْأَبْدَانِ وَ الْآفَاتِ فِي الْغَلَّاتِ قِيلَ بَلَى قَدْ يَكُونُ ذَلِكَ الْفَرْطُ لِمَا فِيهِ مِنْ صَلَاحِ الْإِنْسَانِ وَ كَفِّهِ عَنْ رُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ التَّمَادِي فِيهَا فَيَكُونُ الْمَنْفَعَةُ فِيمَا يَصْلُحُ لَهُ مِنْ دِينِهِ أَرْجَحَ مِمَّا عَسَى أَنْ يُرْزَأَ فِي مَالِه
[۱۵] . در تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۸۶ ذیل این آیه این حدیث را آورده است:
«عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَحْدِی فَنَکَسَ رَأْسَهُ إِلَی الْأَرْضِ فَقَالَ … یَا کَامِلُ النَّاسُ کُلُّهُمْ بَهَائِمُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِیبٌ.» و این گونه ترجمه کرده است:
کامل تمّار گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) بودم و از ایشان دربارهی آیه: مَّتَاعًا لَّکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ پرسیدم، فرمود: «مردم همه مانند چهارپایان هستند بهجز تعداد کمی از مسلمانان».
و آدرس به بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۲۲ داده است. در این صفحه از کتاب بصائر حدیث به این دو صورت آمده است؛ که هیچیک ربطی به آیه محل بحث ندارد:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمٍ عَنْ كَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا كَامِلُ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» الْمُسَلِّمُونَ يَا كَامِلُ إِنَّ الْمُسَلِّمِينَ هُمُ النُّجَبَاءُ يَا كَامِلُ إِنَّ النَّاسَ أَشْبَاهُ الْغَنَمِ إِلَّا قَلِيلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنُ قَلِيلٌ.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عُثْمَانَ الْأَحْوَلِ عَنْ كَامِلٍ التَّمَّارِ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَحْدِي فَنَكَسَ رَأْسَهُ إِلَى الْأَرْضِ فَقَالَ: قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِينَ هُمُ النُّجَبَاءُ يَا كَامِلُ النَّاسُ كُلُّهُمْ بَهَائِمُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ.
لازم به ذکر است که الكافي، ج۲، ص۲۴۲ نیز با سند دیگر بدین صورت آمده است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ كَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ: النَّاسُ كُلُّهُمْ بَهَائِمُ- ثَلَاثاً- إِلَّا قَلِيلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
[۱۶] . و قوله: «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ» مفعول له أي أنبتنا ما أنبتنا مما تطعمونه ليكون تمتيعا لكم و للأنعام التي خصصتموها بأنفسكم. و الالتفات عن الغيبة إلى الخطاب في الآية لتأكيد الامتنان بالتدبير أو بإنعام النعمة.
[۱۷] . و اعلم أنه تعالى لما ذكر هذه الأشياء و كان المقصود منها أمورا ثلاثة: أولها: الدلائل الدالة على التوحيد و ثانيها: الدلائل الدالة على القدرة على المعادو ثالثها: أن هذا الإله الذي أحسن إلى عبيده بهذه الأنواع العظيمة من الإحسان، لا يليق بالعاقل أن يتمرد عن طاعته و أن يتكبر على عبيده أتبع هذه الجملة بما يكون مؤكدا لهذه الأغراض و هو شرح أهوال القيامة، فإن الإنسان إذا سمعها خاف فيدعوه ذلك الخوف إلى التأمل في الدلائل و الإيمان بها و الإعراض عن الكفر، و يدعوه ذلك أيضا إلى ترك التكبر على الناس، و إلى إظهار التواضع إلى كل أحد، فلا جرم ذكر القيامة: فقال:…
بازدیدها: ۹