۱۱۱۳) فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا

۵-۱۲ جمادی‌الاولی ۱۴۴۵

ترجمه

پس در آن دانه‌ای رویانیدیم،

نکات ادبی

فَأَنْبَتْنا

ماده «نبت» در مجموع دلالت بر روییدن دارد؛ ابن فارس اصل این ماده را روییدنی که در خصوص کِشتزار باشد دانسته که به استعاره در جاهای دیگر به کار رفته (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۳۷۸[۱])؛ و ظاهرا خلیل هم چنین نظری دارد زیرا «نَبت» را به معنای گیاه بدون ساقه دانسته و «نبات» را فعل آن معرفی کرده است (كتاب العين، ج‏۸، ص۱۲۹[۲])؛ و حسن جبل هم معنای محوری آن را امتداد یافتن گیاهی تر و تازه از زمین به سوی بالا معرفی کرده است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۱۴۹[۳])؛ اما مرحوم مصطفوی آن را تعمیم داده و اصل آن را خروج چیزی از محل خود بر اثر روییدن دانسته، اعم از اینکه آن محل زمین باشد یا محلی دیگر، و اعم از اینکه آن روییدنی همچون درختان تنه داشته باشد یا همچون علفها بدون تنه باشد ویا اساسا غیرگیاه و غیرمادی باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۰[۴])؛ هرچند راغب تقریبا حد میانه را گرفته است، یعنی بر این باور است که «نَبْت» و «نَبَات» در اصل برای گیاهانی که از زمین بیرون می‌آید به کار می‌رود، اعم از اینکه تنه داشته باشند یا خیر، اما به نحو متعارف برای چیزی که تنه ندارد رایج شده است، بلکه نزد عامه در خصوص چیزی که حیوان آن را بخورد به کار می‌رود (شاید این آیه را هم موید خود بیاورند که: «کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ» (یونس/۲۴)]، وگرنه اگر حقیقتش در نظر گرفته شود برای هر چیزی که رشد دارد اعم از گیاه و حیوان و انسان به کار می‌رود، چنانکه فعل انبات در قرآن کریم نه‌‌تنها برای گیاهان «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا؛ وَ عِنَباً وَ قَضْباً؛ وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا؛ وَ حَدائِقَ غُلْباً؛ وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» (عبس/۲۷-۳۱)، بلکه برای انسان هم به کار رفته است، مانند «وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً» (نوح/۱۷) ویا تعبیر «وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» (آل عمران/۳۷) در مورد حضرت مریم ع (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۷[۵]؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۱[۶]).

این ماده در وزنهای افعال و تفعیل به صورت متعدی به کار می‌رود؛ البته در قرآن کریم فقط وزن افعال آن به کار رفته است: «يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها» (بقره/۶۱)، «كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِل» (بقره/۲۶۱)، «فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَه» (نمل/۶۰)، «تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ» (حج/۵)، «فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا» (عبس/۲۷)[۷]؛ و در خصوص تعبیر «أنبت علی» در آيه «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ» (صافات/۱۴۶)، توضیح داده‌اند که مقصود آن است که برگهای درخت مذکور چنان بزرگ بود که بدن و اعضای بدن وی را تحت پوشش خود قرار داد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۱[۸]).

اما درباره اینکه فعل ثلاثی مجرد آن لازم است یا متعدی، اختلاف است، مرحوم مصطفوی «نَبْت» و «نَبَات» را دو مصدر ثلاثی مجرد دانسته که لازم‌اند؛ و بر این باور است که برای متعدی شدن یا به باب افعال و تفعیل می‌رود ویا با حرف «ب» متعدی می‌شود، مانند: «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلينَ» (مومنون/۲۰) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۰[۹])؛ اما راغب بر این باور است که در حالت ثلاثی مجرد هم متعدی است و در خصوص آیه فوق هم تحلیلش این است که حرف «ب» نه برای تعدیه، بلکه برای حال آمده است و تقدیر کلام این است که «تَنْبُتُ حاملةً للدُّهْن» یعنی می‌روید در حالی که دهن در آن بالقوه موجود است؛ و بر همین اساس هم احتمال اولی که برای کلمه «نبات» در آیه «وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً» (نوح/۱۷) ذکر کرده این است که «نبات» مفعول مطلق و دقیقا به جای «انبات» به کار رفته باشد[۱۰]؛ هرچند که به عنوان احتمال دوم این را هم مطرح می‌کند که که در اینجا نبات، حال باشد نه مصدر، یعنی می‌خواهد تنبه دهد که انسان از این وجه که اصل او از خاک آفریده شده و از خاک بیرون آمده همانند نبات است هرچند که وصفی زاید بر نباتات و گیاهان هم دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۷[۱۱]). البته به نظر می‌رسد حق با مرحم مصطفوی باشد که واقعا «نبت» (روییدن) فعل لازم است؛ و در خصوص اینکه چرا در دو آیه «وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً» (نوح/۱۷) ویا تعبیر «وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» (آل عمران/۳۷) برای فعل «أنبت» از مصدر نبات استفاده شد مرحوم مصطفوی به نکته جالبی اشاره می‌کنند که: «إنبات» بر وزن افعال دلالت بر جهت نسبت فعل به فاعل دارد و این مقدار از معنا، با خود فعل «أنبت» در آیه حاصل می‌شود؛ از این رو اگر «إنباتا» می‌فرمود جز مفعول مطلقی برای تأکید نمی‌بود؛ اما «نبات» که مصدر ثلاثی مجرد است دلالت بر استمرار و امتداد در مفهوم رشد و نمو فی نفسه دارد و الف آن دلالت بر استمرار دارد، پس در ترکیب «أنبَت نباتا» هم لحاظ قیام فعل به فاعل (اینکه خداوند چینن کرد) وجود دارد و هم دلالت بر استمرار رشد و نمو (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۲[۱۲]).

البته کلمه «نبات» علاوه بر معنای مصدری، به معنای اسمی (خود گیاه) هم به کار می‌رود: «فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى» (طه/۵۳) و گفته‌اند به اعتبار اینکه مصداق نبت و روییدن است چنین اطلاق می‌شود و حرف «ا» هم موید این اطلاق است گویی این معنای نبت و روییدن در «نبات» استمرار دارد  (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۰[۱۳]).

از توضیحات فوق معلوم می‌شود که ماده «نبت» به ماده «نمو» خیلی نزدیک است؛ در تفاوت این دو گفته‌اند که در «نبات» نظر به این ماده است از جهت خروجش از محل با روییدن؛ اما در «نمو» نگاه به حصول زیاده و رشد بعد از خروج است  (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۰[۱۴]).

ماده «نبت» و مشتقات آن ۲۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

حَبًّا

قبلا بیان شد که ماده «حبب» در معانی متعددی به کار رفته است؛ دو معنای رایجتر آن، که در قرآن کریم به کار رفته، یکی «دوست داشتن» است و دیگری «دانه».

برخی اساساً به سه اصل و ریشه مستقل برای این ماده باور دارند: یکی همین معنای «دانه»، دیگری لزوم و ثبات (که محبت و دوست داشتن را به این معنا برمی‌گردانند) و سوم کوتاه بودن (قِصَر) است. اما دیگران همان دو معنا را اساسی دانسته‌اند؛ و در این میان، برخی همچون مرحوم مصطفوی همه این معانی را به «دوست داشتن» برمی‌گردانند و می‌گویند «دانه» هم از این جهت که محبوب کشاورز است، «حبّ» نامیده شده و برخی هم همچون راغب اصفهانی «دوست داشتن» را به «دانه» برمی‌گردانند با این توضیح که اصل این کلمه برای گندم و جو و سایر دانه‌های خوردنی به کار می‌رفته، سپس تعبیر «حَبَّةُ القلب» از باب تشبیه قلب به شکل دانه به کار رفته؛ و از اینجا تعبیر «حَبَبْتُ فلانا» در اصل به این معنا بوده که «حبه‌ی قلبم به تو اصابت کرد» و بتدریج برای دوست داشتن به کار رفته است.

در هر صورت، معنای «دانه» یکی از معانی پرکاربرد این ماده است. این کلمه، علاوه بر به دو صورت «حَبّ» (إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوی‏، أنعام/۹۵؛ فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ، ق/۹) و «حَبّة» (كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ، بقرة/۲۶۱؛ وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ‏، أنعام/۵۹) در زبان عربی به صورت «حِبّة» (جمعِ «حِبّ») نیز به کار رفته است؛ ابن فارس بر این باور است که با فتحه برای دانه‌هایی که خودشان خوراکی‌اند (بویژه گندم و جو) به کار می‌رود، اما با کسره برای اشاره به دانه‌هایی که «بذر» گیاهان هستند، می‌باشد؛ و این نیز گفته شده که به دانه‌ی هر چیز دانه‌داری (یعنی حتی عدس و لوبیا و …) «حِبّ» گفته می‌شود و تنها به دانه‌های گندم و جو «حَبّ» اطلاق می‌گردد.

جلسه ۷۸۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-33/

حدیث

۱) در فرازی از یکی از ادعیه روایت شده از پیامبر اکرم ص که به دعای اسماء الحسنی معروف است آمده است:

و از تو درخواست می‌کنم به حق آن اسمت که بدان زمین را شکافتی، [چه] شکافتنی؛ پس در آن رویانیدی «دانه‌ای؛ و [درخت] انگوری و سبزيجاتى؛ [درخت] زيتونی و [درخت] خرمايى؛ و باغ‏هايى انبوه؛ و ميوه‏اى و مراتعی» (عبس/۲۶-۳۱)؛ ای خداوند!

و از تو درخواست می‌کنم به حق آن اسمت که بدان دانه‌ها را از زمین بیرون آوردی و بدانها زمین را زینت دادی، تا به نعمتت یاد شوی ای خداوند! …

البلد الأمين، ص۴۱۳

الأسماء الحسنى‏، وَ هِيَ مَرْوِيَّةٌ عَنِ النَّبِيِّ ص وَ لَهَا شَرْحٌ عَظِيمٌ وَ لَا تَقْرَأُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ طَاهِرٌ وَ هِيَ:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ يَا اللَّهُ آهِياً هُوَ اللَّهُ شَرَاهِياً يَا اللَّه‏ …

وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي شَقَقْتَ بِهِ الْأَرْضَ شَقًّا وَ أَنْبَتَّ «فِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا وَ حَدائِقَ غُلْباً وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» يَا اللَّهُ وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تُخْرِجُ بِهِ الْحُبُوبَ مِنَ الْأَرْضِ فَتَزَيَّنُ بِهَا الْأَرْضَ فَتُذْكَرُ بِنِعْمَتِكَ يَا اللَّه‏ …

 

۲) مفضل بن عمر به امام صادق ع نامه‌ای می‌نویسد وبه ایشان عرض می‌کند که عده‌ای هستند که به انکار ربوبیت خداوند می‌پردازند و از ایشان راهنمایی می‌خواهد که استدلالهایی به وی بیاموزد که بتواند با آنها بحث کند. امام صادق ع در پاسخ مطلبی طولانی می‌نویسند که به رساله اهلیلجه معروف است. در فرازی از این رساله حضرت بعد از اینکه درباره کار باد در پراکندن ابرها و نقش ابرهای در انتقال آب توضیحاتی می‌دهند می‌فرمایند:

و اگر [ابرها] از زمامشان و وقتشان رها شوند [ظاهرا یعنی در آن محدوده‌ و زمانی که در تدبیر الهی نهفته که در آنجا و آن زمان باران ببارند، نبارند] مخلوقات به هلاکت افتند و باغها خشک شوند؛ پس خداوند باران را در زمان و وقتش بر زمینی فروفرستاد که برای بنی آدم آن را آفریده و بستر و گهواره او قرار داده و از اینکه مستقیم بر خود آنها فرود آيد باز داشت و کوهها را میخی برای آن [= زمین] قرار داد و در آن چشمه‌هایی قرار داد که در زمین جاری می‌شوند  و بواسطه رویشی رخ می‌دهد که اگر نبود باغها و مخلوقات پابرجا نمی‌ماندند و جز بدان کارشان راست نمی‌آمد به اضافه دریاهایی که بر آن سوار می‌شوند و از آن بیرون می‌آورند زیورآلاتی که می‌پوشند و گوشت تازه‌ و سایر چیزیهایی که می‌خورند؛ پس معلوم می‌شود که خداوند خشکی و دریا و آسمان و زمین و آنچه بین این دو است یکی است همان زنده پابرجای مدبر حکیم، که اگر غیر از اویی [به عنوان خدا ودر عرض او] در کار بود اشیاء دگرگون می‌شد؛ و همچنین است آسمان شبیه این زمینی است که خداوند از آن بیرون آورد «دانه‌ای؛ و [درخت] انگوری و سبزيجاتى؛ [درخت] زيتونی و [درخت] خرمايى؛ و باغ‏هايى انبوه؛ و ميوه‏اى و مراتعی» (عبس/۲۶-۳۱) با تدبیری درهم‌تنیده و تصویرگری شکوفه و میوه، که مایه حیات بنی‌آدم ‌شده است و زمینه‌ساز معیشیتی که بدنهایشان بدان پابرجاست، و چارپایانشان هم بدان زنده‌اند، …

بحار الأنوار، ج‏۳، ص۱۹۱-۱۹۲

الخبر المروي عن المفضل بن عمر في التوحيد المشتهر بالإهليلجة

حَدَّثَنِي مُحْرِزُ بْنُ سَعِيدٍ النَّحْوِيُّ بِدِمَشْقَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي مُسْهِرٍ بِالرَّمْلَةِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ:

كَتَبَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ الْجُعْفِيُّ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ ع يُعْلِمُهُ أَنَّ أَقْوَاماً ظَهَرُوا مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْمِلَّةِ يَجْحَدُونَ الرُّبُوبِيَّةَ وَ يُجَادِلُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ يَسْأَلُهُ أَنْ يَرُدَّ عَلَيْهِمْ قَوْلَهُمْ وَ يَحْتَجَّ عَلَيْهِمْ فِيمَا ادَّعَوْا بِحَسَبِ مَا احْتَجَّ بِهِ عَلَى غَيْرِهِمْ فَكَتَبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ …

… أَقُولُ: ذَكَرَ السَّيِّدُ ابْنُ طَاوُسٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فِي كِتَابِ النُّجُومِ مِنْ هَذِهِ الرِّسَالَةِ جُمْلَةً لَيْسَتْ فِيمَا عِنْدَنَا مِنَ النُّسَخِ فَلْنَذْكُرْهَا

… وَ لَوِ احْتُبِسَ عَنْ أَزْمِنَتِهِ وَ وَقْتِهِ هَلَكَتِ الْخَلِيقَةُ وَ يَبِسَتِ الْحَدِيقَةُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ الْمَطَرَ فِي أَيَّامِهِ وَ وَقْتِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي خَلَقَهَا لِبَنِي آدَمَ وَ جَعَلَهَا فَرْشاً وَ مِهَاداً وَ حَبَسَهَا أَنْ تَزُولَ بِهِمْ وَ جَعَلَ الْجِبَالَ لَهَا أَوْتَاداً وَ جَعَلَ فِيهَا يَنَابِيعَ تَجْرِي فِي الْأَرْضِ بِمَا تَنْبُتُ فِيهَا لَا تَقُومُ الْحَدِيقَةُ وَ الْخَلِيقَةُ إِلَّا بِهَا وَ لَا يُصْلِحُونَ إِلَّا عَلَيْهَا مَعَ الْبِحَارِ الَّتِي يَرْكَبُونَهَا وَ يَسْتَخْرِجُونَ مِنْهَا حِلْيَةً يَلْبَسُونَهَا وَ لَحْماً طَرِيّاً وَ غَيْرَهُ يَأْكُلُونَهُ فَعُلِمَ أَنَّ إِلَهَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا وَاحِدٌ حَيٌّ قَيُّومٌ مُدَبِّرٌ حَكِيمٌ وَ أَنَّهُ لَوْ كَانَ غَيْرَهُ لَاخْتَلَفَتِ الْأَشْيَاءُ وَ كَذَلِكَ السَّمَاءُ نَظِيرُ الْأَرْضِ الَّتِي أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهَا «حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا وَ حَدائِقَ غُلْباً وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» بِتَدْبِيرٍ مُؤَلَّفٍ مُبَيَّنٍ بِتَصْوِيرِ الزَّهْرَةِ وَ الثَّمَرَةِ حَيَاةً لِبَنِي آدَمَ وَ مَعَاشاً يَقُومُ بِهِ أَجْسَادُهُمْ وَ تَعِيشُ بِهَا أَنْعَامُهُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ فِي «أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى‏ حِينٍ» وَ الِانْتِفَاعِ بِهَا وَ الْبَلَاغِ عَلَى ظُهُورِهَا مَعَاشاً لَهُمْ لَا يَحْيَوْنَ إِلَّا بِهِ وَ صَلَاحاً لَا يَقُومُونَ إِلَّا عَلَيْه‏ …

 

۳) نعمانی رساله‌ای نوشته است مشتمل بر احادیثی از امیرالمومنین ع در توضیح و تفسیر آیات، که ظاهرا سند را انداخته است؛ مرحوم مجلسی آن را بتمامه در بحار الانوار آورده است و در پایان آن رساله سند دیگری بر آن احادیث از ابن قولویه ارائه کرده است. در فرازی از آن از امیرالمومنین ع روایت شده است:

و اما آن سببی که بقای خلق بخاطر آن است؛ پس خداوند متعال در کتابش بیان کرد که بقای خلق از چهار* وجه است: طعام و نوشیدنی، و لباس، و خانه، و آمیزشهای مربوط به بقای نسل، که در هریک نیاز به امر و نهی دارد. اما غذاها اصنافی از روییدنی‌ها [=گیاهان] و چارپایان است که خداوند خوردنشان را حلال‌ کرد؛ که خداوند متعال در خصوص روییدنی‌ها می‌فرماید: «همانا ما آب را ریختیم، [چه] ریختنی؛ سپس زمین را شکافتیم، [چه] شکافتنی؛ پس در آن رویانیدیم دانه‌ای؛ و [درخت] انگوری و سبزيجاتى؛ [درخت] زيتونی و [درخت] خرمايى؛ و باغ‏هايى انبوه؛ و ميوه‏اى و مراتعی؛ براى برخوردارى شما و چهارپايانتان» (عبس/۲۶-۳۱).

*پی‌نوشت: اینکه «چهار وجه» فرمود ولی پنج مورد برشمرد از باب این است که خوردنی و نوشیدنی را یک محور قلمداد کرده‌است؛ چنانکه در ادامه حدیث اینها را با هم توضیح می‌دهد و سپس سراغ سه موضوع لباس و خانه و نکاح می‌رود؛ و این طور نیست که بحث مستقلی برای نوشیدنی‌ها باز کند.

بحار الأنوار، ج‏۹۰، ص۳۹

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدٌ الْأَشْعَرِيُّ الْقُمِّيُّ أَبُو الْقَاسِمِ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ هُوَ مُصَنِّفُهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ ذِي النَّعْمَاءِ وَ الْآلَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْعِزِّ وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلَى آلِهِ الْبَرَرَةِ الْأَتْقِيَاءِ رَوَى مَشَايِخُنَا عَنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه‏ …

… وَ أَمَّا السَّبَبُ الَّذِي بِهِ بَقَاءُ الْخَلْقِ فَقَدْ بَيَّنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ أَنَّ بَقَاءَ الْخَلْقِ مِنْ أَرْبَعِ وُجُوهٍ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ اللِّبَاسِ وَ الْكِنِّ وَ الْمَنَاكِحِ لِلتَّنَاسُلِ مَعَ الْحَاجَةِ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَى الْأَمْرِ وَ النَّهْي‏ فَأَمَّا الْأَغْذِيَةُ فَمِنْ أَصْنَافِ النَّبَاتِ وَ الْأَنْعَامِ الْمُحَلَّلِ أَكْلُهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي النَّبَاتِ «أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا وَ حَدائِقَ غُلْباً وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ» …

تدبر

۱) «فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»

درباره مراد از این آیه:

الف . عموم مفسران توضیح داده‌اند که مراد از «فیها» در «زمین» است و مراد از «حَبًّا» حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى‏رسد، مانند گندم و جو و نخود و عدس و امثال اينها (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۶۶۸[۱۵]؛ الميزان، ج‏۲۰، ص۲۰۹[۱۶]) و برخی افزوده‌اند که در این آیات خداوند هشت نوع روییدنی را بیان کرد که اولین آنها همین حبوبات است (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج‏۳۱، ص۵۹[۱۷]؛ تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۸۸).

ب. اما بر اساس اینکه مقصود از «طعام» در آیه ۲۴، علم باشد (جلسه ۱۱۱۰، حدیث۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-24/)، دیدیم که مقصود از زمین هم اموری است همچون قلب و روح آدمی (جلسه ۱۱۲، تدبر۱.ج https://yekaye.ir/ababsa-80-26/) و طبیعی است که این دانه چیزی است از جنس بذر علم در آن جوانه می‌زند؛ و به تعبیر مرحوم مجلسی این دانه و سایر میوه‌هایی که در آیات بعد اشاره شده ثمرات علمی است که در دل انسان افاضه شده است (بحار الأنوار، ج‏۲، ص۹۶[۱۸]).

ج. …

 

۲) «ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا؛ فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»

از عظمت و شگفتی‌های آفرینش این است که خداوند دانه‌هایی بسیار نرم و لطیف و آسیب پذیر را که براحتی با انگشت له می‌شود از زمین سخت می‌رویاند و با این دانه بسیار نرم و ضعیف، در آن زمین سخت شکافی می‌افکند.

 

۳) «فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»

نگاه توحیدی به معنای اینکه انسان فقط به ماورای طبیعت بیندیشد و عالم طبیعت را نادیده بگیرد، نیست، بلکه نگاه توحیدی، دیدن دست قدرت و تدبیر خدا را در همه واقعیات عالم است.

امروزه وقتی بخواهند این وقایع را توضیح دهند می‌گویند «همانا آب از آسمان فروریخت، چه ریختنی؛ سپس زمین شکافته شد، چه شکافتنی؛ پس در آن رویید دانه‌ای؛ و [درخت] انگوری و سبزيجاتى؛ و …»؛ اما نگاه توحیدی همه اینها را به خدا نسبت می‌دهد: «همانا ما آب را ریختیم، [چه] ریختنی؛ سپس زمین را شکافتیم، [چه] شکافتنی؛ پس در آن رویانیدیم دانه‌ای؛ و [درخت] انگوری و سبزيجاتى؛ ….»[۱۹].

 

۴) «فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»

مساله نزول باران که موجب رویاندن گیاهان می‌شود در چند آیه دیگر هم مطرح شده است؛ که:

الف. در برخی از زاویه اینکه تمهید مقدمه‌ای برای زندگی و رفع نیاز انسان است مورد توجه قرار گرفته است، مانند همین آیه ۲۷ سوره عبس و «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْزُونٍ» (حجر/۱۹)[۲۰] و «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَريم‏» (لقمان/۱۰) و «أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا يُبْصِرُون‏» (سجده/۲۷) و «الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَكَ لَكُمْ فيها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى» (طه/۵۳)

ب. در برخی از حیث تذکر انسان به حشر و قیامت،

ب.۱. خواه مستقیم مانند: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ» (حج/۵)[۲۱]

ب.۲. خواه غیرمستقیم و از حیث توجه به تطور زندگی دنیا، که چگونه می‌روید و سپس می‌پژمرد، مانند: «إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (یونس/۲۴) و «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مُقْتَدِراً» (کهف/۴۵) و «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِأُولِي الْأَلْباب‏» (زمر/۲۱)

ج. و در برخی از از زاویه تقویت نگاه توحیدی به عالم: «سُبْحانَ الَّذي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ» (یس/۳۶)[۲۲] و «أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ» (نمل/۶۰)

البته در برخی از آیات بیش از یکی از نکات فوق مد نظر بوده است، مانند آیه «وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى‏ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في‏ ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (انعام/۹۹) که با توجه به آیه قبلش ناظر به تمهید مقدمه برای زندگی انسان است و با توجه به آیه بعدش ناظر است به تقویت نگاه توحیدی؛ ویا آیه «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصيدِ» (ق/۹) که با توجه به آیات بعدش هم ناظر به تمهید مقدمه برای زندگی انسان و هم ناظر به تذکر حشر و قیامت.

نتیجه‌گیری:

یک واقعه واحد را می‌توان از چشم‌اندازهای مختلف دید و هریک از زاویه خود آیتی است بر حقیقتی.

 

 


[۱] . النون و الباء و التاء أصلٌ واحدٌ يدلُّ على نماءٍ في مزروع، ثم يستعار. فالنَّبت معروفٌ، يقال نَبَت. و أنْبَتَتِ الأرض. و نَبَّتُّ الشَّجرَ: غَرستُه. و يقال: إنَّ [في] بني فلانٍ لَنابِتَةَ شرّ. و نبَتَتْ لبني فلانٍ نابتةٌ، إذا نشَأ لهم نَشْ‏ءٌ صِغار من الوَلَد. و النَّبيت: حىٌّ من اليمن. و ما أحسَنَ نِبتةَ هذا الشَّجر. و هو في مَنبِتِ صدقٍ، أي أصلٍ كريم.

[۲] . النَّبْت: الحشيش، و النَّبَات فعله، و يجرى مجرى اسمه. [تقول: أَنْبَتَ الله النَّبَات إِنْبَاتاً و نَبَاتاً، و نحو ذلك‏]. [ص۱۳۰] و الرجل يُنَبِّتُ الحب تَنْبِيتاً، إذا غرسه و زرعه. و النِّبْتَة: ضرب من فعل النبات لكل شي‏ء، تقول: إنه لحسن النبتة. و الْمَنْبِت: الأصل، و الموضع الذي يَنْبُتُ فيه الشي‏ء، … و الرجل يُنْبِتُ الجارية، أي يغذوها و يحسن القيام عليها رجاء فضل ربحها. و الْيَنْبُوتُ: شجر الخشخاش، الواحدة يَنْبُوتَة و خشخاشة و خروبة. و النَّبِيت: حي من الأنصار.

[۳] . امتداد الزرع الغض من الأرض سامیا الی الأعلی کالنبات.

[۴] . أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو خروج شي‏ء من محلّ بالنموّ، سواء كان المحلّ أرضا أو محلّا آخر، و سواء كان النبات الخارج له ساق كالأشجار أم لا كالكلإ و غيره ممّا لا ساق له، أو غير نبات، و غير مادّىّ.

[۵] . النَّبْتُ و النَّبَاتُ: ما يخرج من الأرض من النَّامِيات، سواء كان له ساق كالشجر، أو لم يكن له ساق كالنَّجْم، لكن اختَصَّ في التَّعارُف بما لا ساقَ له، بل قد اختصَّ عند العامَّة بما يأكله الحيوان، و على هذا قوله تعالى: لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً [النبأ/ ۱۵] و متى اعتبرت الحقائق فإنّه يستعمل في كلّ نام، نباتا كان، أو حيوانا، أو إنسانا، و الْإِنْبَاتُ يستعمل في كلّ ذلك. قال تعالى: فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا؛ وَ عِنَباً وَ قَضْباً؛ وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا؛ وَ حَدائِقَ غُلْباً؛ وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا [عبس/ ۲۷- ۳۱]، فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها [النمل/ ۶۰]، يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ‏ [النحل/ ۱۱]، و قوله: وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً [نوح/ ۱۷].

[۶] . رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي …. فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً- ۳/ ۳۸. وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيها وَ يُخْرِجُكُمْ إِخْراجاً- ۷۱/ ۱۷ في هاتين الآيتين يتعلّق الإنبات الى مريم عليها سلام اللّه و الى أفراد الإنسان عموما، باعتبار وجود مفهوم النبات في الحيوان و الإنسان، فانّه جنس أعمّ. و الحيوان يخرج من محلّ و هو مبدأ تكوّنه الأصيل، أى التراب و الأرض، فيخرج منها بالنموّ و الرشد بالتدريج إلى أن يصل الى الحيوانيّة و الانسانيّة، ثمّ يعيد الإنسان من التراب الذّى يصير اليه مرّة اخرى. و امّا إنبات مريم: فهو عامّ يشمل التربية و الرشد مادّيّا و روحانيّا، فهي مخرجة من محلّ مادّىّ، ثمّ يحصل لها الرشد و النموّ تحت تربية اللّه تعالى. ففي الآيتين دلالة على عموميّة مفهوم الإنبات و إطلاقه، من جهة الأرض‏ و الشجر و النموّ المادّىّ و غيرها. فالأصل فيه: خروج شي‏ء مطلقا عن محلّ مطلق بالنموّ و الرشد مادّيّا أو معنويّا.

[۷] . توضیحات مرحوم مصطفوی درباره معنای انبات در این آیات قابل تامل است:

. فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا- ۸۰/ ۲۷. فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها- ۲۷/ ۶۰. يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ‏- ۱۶/ ۱۱. وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ‏- ۳۷/ ۱۴۶ يراد جعل الحبّ و الحدائق و الشجر و الزرع ذوات نبات خارجة من الأرض.

. فَأَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ- ۳۱/ ۱۰. وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْزُونٍ‏- ۱۵/ ۱۹. وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ‏- ۲۲/ ۵ المفعول به في هذه الموارد غير مذكور بقرينة ما يذكر في مقام التوضيح، و هذا من الضوابط الّتى تجرى في جميع المكالمات و اللغات، أى أزواجا و أشياء منها.

و نسب الإنبات في هذه الآيات الكريمة الى اللّه عزّ و جلّ، إشارة الى إظهار القدرة و إعمال الحكومة و إجراء السلطة. و نسب في آية: . فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ‏ الى الأرض: فانّ الإنبات هنا في أثر إنزال اللّه تعالى الماء و في نتيجة هذه القدرة و التدبير، فيكون بعده أمرا طبيعيّا. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۲۰-۲۱)

[۸] . و أمّا الإنبات عليه: فهو بمعنى كون الشجرة من جهة أوراقها الكبيرة المنبسطة ساترة لبدنه و أعضائه- و ليراجع الى يقطين.

[۹] . و النَّبْتُ و النَّبَاتُ مصدران لازما، و يقال في التعدّى: أنبته و نبت به و نبّته.

[۱۰] . که خلیل وجه آن را این می‌گوید که چون ریشه واحد است چنین استعمالی جایز است:

و قول الله تعالى: وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً»، و يفسر كالنبات. و أحسن من ذلك قال: «ترى الفتى ينبت إنبات الشجر» أي كما أنبتكم فنبتم نباتا، و ربما رفعوا مصدرا إلى فعل غيره بعد أن يكون الاشتقاق واحدا، قال: «ترى الفتى يَنْبُتُ إِنْبَات الشجر»؛ أي كما أنبت الله الشجر، و نحو ذلك قول رؤبة: «صحراء لم يَنْبُتْ بها تِنْبِيت» بكسر التاء و تغيير البناء، و كل صواب (كتاب العين، ج‏۸، ص۱۳۰).

اما مرحوم مصطفوی تحلیل جالبتری دارد که در ادامه می‌آید.

[۱۱] . و قوله: وَ اللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً [نوح/ ۱۷] فقال النّحويّون: قوله: «نَباتاً» موضوع موضع الإنبات، و هو مصدر. و قال غيرهم: قوله: «نَباتاً» حال لا مصدر، و نبّه بذلك أنّ الإنسان هو من وجه نبات من حيث إنّ بدأه و نشأه من التّراب، و إنه ينمو نموّه، و إن كان له وصف زائد على النّبات، و على هذا نبّه بقوله: هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ [غافر/ ۶۷]، على ذلك قوله: وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً [آل عمران/ ۳۷]، و قوله: تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ‏ [المؤمنون/ ۲۰] الباء للحال لا للتّعدية، لأنّ «نبت» متعدّ تقديره: تَنْبُتُ حاملةً للدُّهْن. أي: تنبت و الدّهن موجود فيها بالقوّة، و يقال: إنّ بني فلان لَنَابِتَةُ شَرّ، و نبتت فيهم نَابِتَةٌ أي: نشأ.

[۱۲] . و أمّا التعبير في المصدر بالنبات دون الإنبات: فانّ الإنبات إفعال و هو يدلّ على جهة نسبة الحدث الى الفاعل و قيامه به، و هذا المعنى يستفاد من أنبت، و تكرير مصدره لا يزيد إلّا تأكيدا كما في باب المفعول المطلق، و أمّا النبات فيدل على استمرار و امتداد في مفهوم النموّ و الرشد نفسه و من حيث هو، فانّه مصدر مجرّد، و الألف يدلّ على استمرار، فقوله تعالى- أنبَتكم نباتا: فيه دلالة على لحاظ قيام الفعل بالفاعل، و على استمرار النموّ و الرشد. و في المفعول المطلق يكفى ما يدلّ على مفهوم الفعل، و لو لم يكن من مادّة الفعل.

[۱۳] . و يطلق النبات على ما ينبت باعتبار كونه مصداقا للنبت، و الألف يؤيّد هذا الإطلاق، فكأنّه يستمرّ فيه هذا المفهوم.

[۱۴] . و الفرق بين المادّة و النمو: أنّ النظر في المادّة الى جهة الخروج من محلّ بالنموّ. و في النموّ الى جهة حصول زيادة و رشد بعد الخروج.

[۱۵] . «فَأَنْبَتْنا فِيها» أي في الأرض «حَبًّا» أي جنس الحبوب التي يتغذى بها و تدخر.

[۱۶] . و قوله: «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا» ضمير «فِيها» للأرض، و المراد بالحب جنس الحب الذي يقتات به الإنسان كالحنطة و الشعير و نحوهما و كذا في العنب و القضب و غيرهما.

[۱۷] . …ثم ذكر تعالى ثمانية أنواع من النبات: أولها: الحب: و هو المشار إليه بقوله: فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا» و هو كل ما حصد من نحو الحنطة و الشعير و غيرهما، و إنما قدم ذلك لأنه كالأصل في الأغذية…حَبًّا: يشمل ما يسمى حبا من حنطة و شعير و ذرة و سلت و عدس و غير ذلك.

[۱۸] . المحاسن أَبِي عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ مِمَّنْ يَأْخُذُهُ. بيان هذا أحد بطون الآية الكريمة و على هذا التأويل المراد بالماء العلوم الفائضة منه تعالى فإنها سبب لحياة القلوب و عمارتها و بالأرض القلوب و الأرواح و بتلك الثمرات ثمرات تلك العلوم.

[۱۹] . شبیه این نکته قبلا ذیل آیه «وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فيها مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْزُونٍ» (جلسه ۲۵۷، تدبر۴ https://yekaye.ir/al-hegr-15-19/ ) بیان شده بود.

[۲۰] . درباره این آیه در جلسه ۲۵۷ (https://yekaye.ir/al-hegr-15-19/) بحث شد.

[۲۱] . درباره این آیه در جلسه ۳۱۰ (https://yekaye.ir/al-hajj-22-5/) بحث شد.

[۲۲] . درباره این آیه در جلسه ۷۸۴ (https://yekaye.ir/ya-seen-36-36/) بحث شد.

Visits: 52

2 Replies to “۱۱۱۳) فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا”

  1. بازتاب: ۱۱۱۵) وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلاً | یک آیه در روز

  2. بازتاب: ۱۱۱۶) وَ حَدائِقَ غُلْباً | یک آیه در روز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*