۱۱۲۸) أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ

 ۲۸-۲۹ شعبان ۱۴۴۵

ترجمه

آنان‌اند که همان کفرپیشگان گنه‌پیشه‌اند.

نکات ادبی

الْكَفَرَةُ

درباره ماده «کفر» ذیل آیه ۱۷ همین سوره توضیحات لازم گذشت (جلسه https://yekaye.ir/ababsa-80-17/).

در اینجا فقط اضافه می‌کنیم که کلمه «کافر» هم به صورت جمع سالم جمع بستده می‌شود (کافرون و کافرات) و هم به صورت جمع مکسر، که در حالت جمع مکسر به سه صورت «كُفَّار» و «كَفَرَة» و «كِفار» و در خصوص زنان کافر به صورت «كَوافِر» می‌آید (لسان العرب، ج‏۵، ص۱۴۵[۱]؛ المصباح المنير، ج‏۲، ص۵۳۵[۲])؛ که از این حالات مختلف، در قرائت حفص از عاصم، فقط به صورت «کافرات» و «كِفار» در قرآن کریم به کار نرفته است.

الْفَجَرَةُ

قبلا بیان شد که ماده «فجر» در اصل به معنای گشودگی در چیزی، و یا شکافتن و حصول شکاف گسترده در چیزی می‌باشد. برخی توضیح داده‌اند که «فجر» شکافی است که همراه با آشکار شدن چیزی باشد. به صبح «فجر» می‌گویند (يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ؛ بقره/۱۸۷)، چون شب را می‌شکافد، و از این شکاف نور آشکار می‌شود.

«فجور» [یکی از مصدرهای فعل فَجَرَ] دریدن پرده دیانت و تقوی است؛ و «فاجر» به معنای کسی است که پرده‌دری می‌کند که جمع آن «فُجَّار» (إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ‏/ انفطار/۱۴) و «فَجَرَة» (أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ؛ عبس/۴۲) است و به خاطر کثرت استعمال این ماده در شکافتن و باز کردن باب گناهان (بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ، قيامة/۵)، کلمه «فجور»، به نحو خاص در مورد گناه استفاده می‌شود، به نحوی که هرکسی که از حق فاصله بگیرد، «فاجر» خوانده می‌شود؛ و بیشترین کاربرد آن در مورد «دروغگو»، و نیز کسی است که اهل زنا و لواط می‌باشد.

جلسه ۷۸۲ http://yekaye.ir/ya-seen-36-34/

حدیث

ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانسته‌اند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کرده‌اند. که در آنجا آمد: سپس دشمنان آل محمد ص را یاد کرد و فرمود: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ؛ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» [قترة] یعنی فقر و نداری‌ای از خیر و ثواب. «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَة». اما احادیث دیگر:

۱) از امام باقر ع روایتی طولانی نقل شده است که وضعیت کافر حقیقی از لحظه مرگ تا عالم قبر و ورود در محشر و نهایتا وضعیتش در جهنم را توضیح می‌دهند که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۳] در فرازی دیگر ابتدای برانگیخته شدن وی از قبر را چنین توصیف می‌کند:

چون صیحه قیامت سر داده شود قبرش آتشی را شعله‌ور کند و او گوید: وای بر من که قبرم آتشی را شعله‌ور کرده است. پس منادی ندا دهد: بدان که ویل و خواری به تو نزدیک شد؛ از آتش قبر به سوی آتشی برو که خاموش نشود. پس از قبرش بیرون آید در حالی که چهره اش سیاه، و چشمانش کبود، و بینی‌اش بلند، و دست و بالش بسته، و سرش افکنده است و دزدکی نگاه می‌کند؛ پس عمل خبیثش نزد وی آید و گوید: به خدا سوگند تو را نشاختم جز به اینکه در طاعت خداوند، کُند، و در معصیت او، سریع بودی. تو در دنیا بر من سوار بودی و من امروز می‌خواهم همان طور که تو سوارم بودی سوارت شوم و تو را به سوی آتش چهنم پیش ببرم. سپس بر شانه‌های او بنشیند و [همچون سوارکاری که با پای خود به اسب می‌زند] به پشت او لگد زند تا وی را به انتهای جهنم برساند.

الإختصاص، ص۳۶۱

سَعِيدُ بْنُ جَنَاحٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَوْفُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِيُّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قَبْضَ رُوحِ الْكَافِر …

فَإِذَا كَانَتْ صَيْحَةُ الْقِيَامَةِ اشْتَعَلَ قَبْرُهُ نَاراً فَيَقُولُ لِيَ الْوَيْلُ إِذَا اشْتَعَلَ قَبْرِي نَاراً فَيُنَادِي مُنَادٍ أَلَا الْوَيْلُ قَدْ دَنَا مِنْكَ وَ الْهَوَانُ قُمْ مِنْ نِيرَانِ الْقَبْرِ إِلَى نِيرَانٍ لَا تُطْفَأُ فَيَخْرُجُ مِنْ قَبْرِهِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ قَدْ طَالَ خُرْطُومُهُ وَ كُسِفَ بَالُهُ مُنَكَّساً رَأْسُهُ يُسَارِقُ النَّظَرَ فَيَأْتِيهِ عَمَلُهُ الْخَبِيثُ فَيَقُولُ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُكَ إِلَّا كُنْتَ عَنْ طَاعَةِ اللَّهِ مُبْطِئاً وَ إِلَى مَعْصِيَتِهِ مُسْرِعاً قَدْ كُنْتَ تَرْكَبُنِي فِي الدُّنْيَا فَأَنَا أُرِيدُ أَنْ أَرْكَبَكَ الْيَوْمَ كَمَا كُنْتَ تَرْكَبُنِي وَ أَقُودُكَ إِلَى النَّارِ قَالَ ثُمَّ يَسْتَوِي عَلَى مَنْكِبَيْهِ فَيَرْكَلُ قَفَاهُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى عَجُزَةِ جَهَنَّم‏.

 

۲) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

همانا روز قیامت نور در بین مردم به آندازه ایمانشان تقسیم می‌شود و سهم منافق را هم می دهند و نورش به اندازه انگشت کوچک پای چپش است که همان هم [خاموش] پوشیده می‌شود. پس [منافق] می‌گوید: «لحظه‌ای بمانید تا از نور شما بهره‌ای گیریم؛ گفته مى‏شود: به پشت سرتان بازگرديد و نورى بجوييد.» (حدید/۱۳) یعنی همانجایی که نور تقسیم می‌شد. پس برمی‌گردند ولی آن دیوار بین آنها زده می‌شود. پس از پشت دیوار «ندایشان  مى‏دهند: آيا در دنيا با شما نبوديم؟ گويند: آرى، و لكن شما خود را به هلاكت افكنديد و مترصد بودید و شك كرديد و آرزوها شما را مغرور ساخت تا فرمان خدا در رسيد، و آن فريبنده شما را درباره خدا فريب داد. پس امروز نه از شما و نه از كسانى كه كفر ورزيدند فديه پذيرفته نمى‏شود، جايگاه شما آتش است، آنجا براى شما سزاوارتر است و بد جاى بازگشتى است.» (حدید/۱۳-۱۵)

سپس فرمود: ابومحمد! به خدا سوگند که خداوند این را به یهود و نصاری نفرمود؛ بلکه مقصودش اهل قبله بود.

الزهد، ص۹۳

الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّد عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

إِنَّ النَّاسَ يُقَسَّمُ بَيْنَهُمُ النُّورُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِمْ وَ يُقَّسَمُ [يَقْسِمُهُ‏] لِلْمُنَافِقِ فَيَكُونُ نُورُهُ عَلَى قَدْرِ إِبْهَامِ رِجْلِهِ الْيُسْرَى [فَيُطْفَأُ] فَيُعْطَى نُورُهُ فَيَقُولُ مَكَانَكُمْ حَتَّى أَقْتَبِسَ «مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» يَعْنِي حَيْثُ قُسِمَ النُّورُ. قَالَ: فَيَرْجِعُونَ فَيُضْرَبُ بَيْنَهُمُ السُّورُ. قَالَ: فَيُنَادُونَهُمْ مِنْ وَرَاءِ السُّورِ «أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ؟ قالُوا بَلى‏ وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ. فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ.»

ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! أَمَا وَ اللَّهِ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ لَكِنَّهُ عَنَى أَهْلَ الْقِبْلَة.

 

۳) این مضمون که «ظلم، ظلمات روز قیامت است» با سندهای متعدد در معتبرترین منابع اهل سنت (همچون صحيح البخاري، ج۳، ص۱۲۹[۴]؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۹۹۶[۵]؛ مسند أحمد، ج۱۰، ص۸۹[۶])، و نیز در منابع شیعه (عوالي اللئالي، ج‏۱، ص۱۴۹ و ۳۶۴[۷]؛ بحار الأنوار، ج‏۷، ص۲۲۹؛ جامع الأخبار(للشعيري)، ص۱۵۵[۸]؛ مجموعة ورام، ج‏۱، ص۵۶[۹]؛ نهج الفصاحة، ص۱۶۴)، با تعابیر مختلف از رسول الله ص روایت شده است؛ که در اینجا یکی از آن روایات که تقدیم می‌شود:

الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:

ظلم، ظلمات روز قیامت است؛ و از ناسزاگویی بپرهیزید که خداوند گفتن و شنیدن آن را دوست ندارد؛ و از شُحّ [= بخل و حرص] بپرهیزید که همین بود که گذشتگانتان را هلاک کرد، آنان را به قطع کردن [پیوند خویشاوندی] واداشت و آنان قطع کردند وآنان را به بخل واداشت و آنان بخل ورزیدند و آنان را به فجور واداشت و آنان فجور ورزیدند.

مسند أحمد، ج۱۱، ص۲۶؛ مسند أبي داود الطيالسي، ج۴، ص۳۰[۱۰]؛ صحيح ابن حبان، ج۱۱، ص۵۷۹[۱۱]؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۱۰، ص۴۱۱[۱۲]

حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عَدِيٍّ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ص يَقُولُ:

الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَإِيَّاكُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ الْفُحْشَ، وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِيَّاكُمْ والشُّحَّ، فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، أَمَرَهُمْ بِالْقَطِيعَةِ، فَقَطَعُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ، فَبَخِلُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ، فَفَجَرُوا

ب. همچنین در وصایای لقمان به فرزندش آمده است:

فرزندم: به خاطر ظلم کردن به احدی خوشحال نشو بلکه برای ظلمِ کسی که بر او ظلم کردی ناراحت باش؛ فرزندم: ظلم ظلمات است و روز قیامت سراسر حسرت است و هرگاه قدرتت تو را به ظلم بر کسی که پایین‌تر از توست فراخواند قدرت خداوند بر خویش را به یاد آور!

إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۱، ص۷۲

مِنْ وَصِيَّةِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ قَالَ:

… يَا بُنَيَّ لَا تَفْرَحْ عَلَى ظُلْمِ أَحَدٍ بَلِ احْزَنْ عَلَى ظُلْمِ مَنْ ظَلَمْتَهُ يَا بُنَيَّ الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَسَرَاتٌ وَ إِذَا دَعَتْكَ الْقُدْرَةُ عَلَى ظُلْمِ مَنْ هُوَ دُونَكَ فَاذْكُرْ قُدْرَةَ اللَّهِ عَلَيْك‏.

 

۴) از امام باقرع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

کسی که شهادتی را کتمان کند یا در جایی برود شهادت دهد که به خاطر شهادت دادنش خون انسان مسلمانی هدر رود یا مال وی به چپاول رود روز قیامت وی را بیاورند در حالی که برای چهره‌اش تا جایی که چشم می‌بیند ظلمت است و در چهره‌اش خراشیدگی‌ای است که همه خلایق وی را به اسم خود و نَسَبش می‌شناسند.

سپس امام باقر ع افزودند: آیا ندیده‌ای که خداوند تبارک  وتعالی می‌فرماید: «و شهادت را به خاطر خدا بدهید».

الكافي، ج‏۷، ص۳۸۰-۳۸۱؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏۳، ص۵۸؛ تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۲۷۶؛ الأمالي (للصدوق)، ص۴۸۲

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ كَتَمَ شَهَادَةً أَوْ شَهِدَ بِهَا لِيُهْدِرَ لَهَا بِهَا دَمَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَوْ لِيَزْوِيَ مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ ظُلْمَةٌ مَدَّ الْبَصَرِ وَ فِي وَجْهِهِ كُدُوحٌ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ مَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ حَقٍّ لِيُحْيِيَ بِهَا حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ أَتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لِوَجْهِهِ نُورٌ مَدَّ الْبَصَرِ تَعْرِفُهُ الْخَلَائِقُ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ.

ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ: «وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّه‏».

 

۵) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

شرابخوار را روز قیامت بیاورند در حالی که چهره‌اش سیاه است؛ بدنش به حالت شل و افتاده است؛ زبانش از دهان بیرون افتاده و فریاد می‌زند العطش العطش.

الكافي، ج‏۶، ص۳۹۷

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

شَارِبُ الْخَمْرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَأْتِي مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مَائِلًا شِقُّهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ يُنَادِي: الْعَطَشَ الْعَطَشَ.

اینکه شرابخوار سیه‌رو محشور می‌شود در روایات متعددی با طول و تفصیل‌های بیشتری آمده است؛ از جمله در

الكافي، ج‏۶، ص۳۹۶[۱۳]؛ تهذيب الأحكام، ج‏۹، ص۱۰۳[۱۴]؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۴۳[۱۵] و همین حدیث فوق با طول و تفصیل بیشتری از امام صادق ع از قول رسول الله ص در الأمالي( للصدوق)، ص۴۱۶-۴۱۷[۱۶] روایت شده است.

 

۶) از امام حسن ع از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:

یکبار عده‌ای از یهودیان نزد پیامبر ص آمدند و داناترینشان از ایشان سوالاتی پرسید. از جمله سوالاتش این بود که: به من خبر بده که به چه علتی خداوند عز و جل این نمازهای پنجگانه را در پنج وقت از ساعات روز و شب بر امتت واجب کرده است؟

پیامبر ص تک تک آنها را توضیح دادند و در خصوص نماز عشاء فرمودند:

و اما نماز عشای پایان شب؛ زیرا قبر ظلمتی دارد و روز قیامت هم ظلمتی و پروردگارم این نماز را به من دستور داد تا قبر را نورانی کند و به من و امتم نور بر صراط عطا فرماید و قدمی به سوی انجام نماز شب برداشته نشود مگر اینکه خداوند عز و جل بدن آن نمازگزار را بر آتش جهنم حرام کند و این همان نمازی است که خداوند متعال برای پیامبران پیش از من هم برگزید.

علل الشرائع، ج‏۲، ص۳۳۷؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص۲۱۳

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:

جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ فَرَضَ هَذِهِ الْخَمْسَ صَلَوَاتٍ فِي خَمْسِ مَوَاقِيتَ عَلَى أُمَّتِكَ فِي سَاعَاتِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ؟ فَقَالَ النَّبِيُّ ص:

جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى النَّبِيِّ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ مِمَّا سَأَلَهُ أَنَّهُ قَالَ أَخْبِرْنِي‏ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْخَمْسَ الصَّلَوَاتِ فِي خَمْسِ مَوَاقِيتَ عَلَى أُمَّتِكَ فِي سَاعَاتِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص: …[۱۷]

وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّ لِلْقَبْرِ ظُلْمَةً وَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ظُلْمَةً أَمَرَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ أُمَّتِي بِهَذِهِ الصَّلَاةِ لِتُنَوِّرَ الْقَبْرَ وَ لِيُعْطِيَنِي وَ أُمَّتِيَ النُّورَ عَلَى الصِّرَاط وَ مَا مِنْ قَدَمٍ مَشَتْ إِلَى صَلَاةِ الْعَتَمَةِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَسَدَهَا عَلَى النَّارِ وَ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي اخْتَارَهَا اللَّهُ تَعَالَى وَ تَقَدَّسَ ذِكْرُهُ لِلْمُرْسَلِينَ قَبْلِي …[۱۸]

تدبر

۱) «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

«كفرة» جمع كافر و «فجرة» جمع فاجر است. در این آیه پایانی می‌فرماید آن کسانی که بر آنان غباری است و چهره‌هایشان سیه‌چرده است همان کافرپیشگان گنه‌پیشه‌اند؛ و چنانچه اغلب مفسران گفته‌اند اولی اشاره به فساد عقيده دارد و دومی اشاره به فساد عمل. (التبيان فی تفسير القرآن، ج‏۱۰، ص۲۷۸[۱۹]؛ تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۹۱[۲۰]) یعنی از حیث دینداری کافر و از حیث اعمال فاجر و گناهکارند (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۶۶۹[۲۱]؛ الميزان، ج‏۲۰، ص۲۱۰[۲۲]).

اما چرا درباره آنان که چهره هایشان تابناک بود نفرمود چگونه بوده‌اند و چکار کرده‌اند اما در مورد اینان فرمود؟

الف. آوردن این فراز در خصوص گروه دوم، به این جهت است که:

الف.۱. سخن در مقام انذار و هشدار دادن است (الميزان، ج‏۲۰، ص۲۱۱[۲۳])؛ چون فضای کلی سوره فضای انذار است و اقتضای انذار این است که مخاطب بداند چرا اینان این گونه سیه‌رو شدند که بکوشد تا از این دسته نباشد؛

الف.۲. یک احتمال این است که این «اولئک» دلالت داشته باشد بر همان کسانی که از همه نزدیکان خود فرار می‌کردند. یعنی از آیه ۳۳ به بعد دارد افرادی را توصیف می‌کند که از همه کس فراری‌اند و این به خاطر گرفتاری شدیدی است که دارند؛ بعد با یک جمله معترضه، عملا دسته‌بندی‌ای از انسانها در قیامت ارائه می‌شود که در آنجا با دو چهره مواجهیم: یکی چهره‌های تابناک و دیگری چهره های غبارگرفته سیه‌چرده؛ و این آیه آخر می‌خواهد بفرماید آنان که از همه نزدیکانشان فراری بودند همین انسانهای غبارگرفته سیه‌چرده هستند که کافران گنهکارند نه عموم افراد.

الف.۳. …

ب. عدم تصریح به گروه اول، می‌تواند علاوه بر نکات فوق، جهت اضافی‌ای هم داشته باشد مانند اینکه:

ب.۱. اقتضای رحمت واسعه خدا این است که دقیقا مصداق را معین نکند تا همه شوق داشته باشند که بلکه فضل خدا شامل حال آنان شود و سفیدرو محشور شوند.

ب.۲. اگرچه به قرینه تقابل با این آیه معلوم است که آنان اهل ایمان و عمل صالح هستند، اما اقتضای نگه داشتن افراد بین خوف و رجا این است دقیقا معلوم نشود که اینها چه کسانی‌اند که شخص به خود مغرور نشود.

ب.۳. …

 

۲) «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ … و وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

در اولین تدبر ذیل آیه ۴۰ اشاره شد که به نظر می‌رسد این دسته‌بندی را چندگونه می‌توان فهمید: (۱) به صورت تقسیم ثنایی؛ یعنی همه افراد از این دو حال خارج نیستند؛ (۲) به صورت تقسیم طیفی و بیان دو سر طیف؛ (۳) به صورت تقسیم ثلاثی؛ (۴) اصلا هدف ارائه یک تقسیم منطقی نیست بلکه توجه دادن به دو گروه خیلی مهم در قیامت است که موضوعیت خاص دارند؛ و همانجا وعده داده شد درباره تقسیم ثلاثی در این آیه بحث کنیم. برای اینکه این تقسیم بهتر معلوم شود ابتدا به شبهه‌ای که خوارج و مرجئه مشترکا ذیل این آیه مطرح کرده‌اند اشاره می‌شود:

شبهه خوارج و مرجئه با استناد به این آیه:

مرجئه (کسانی که عمل را شرط ایمان نمی‌دانند و معتقدند که با انجام همه گناهان کبیره هم ذره‌ای خدشه در ایمان شخص وارد نمی‌شود!) و خوارج (کسانی که می‌گویند اگر کسی گناه کبیره کرد از مسلمانی خارج است، و کافر می‌شود) هر دو متفقا گفته‌اند که این آیات دلالت دارد که اهل قیامت بر دو قسم‌اند: اهل ثواب و اهل عقاب، و اهل عقاب کافرانند؛ اما در ادامه:

مرجئه می‌گویند: دلیل داریم که هر مسلمانی که گناهکار باشد کافر نیست، پس با استناد به این آیه که اهل عقاب را کافران معرفی کرد معلوم می‌شود که گناهکار (ولو مرتکب کبیره) اهل ثواب است و عقابی ندارد؛ و

خوارج می‌گویند: دلیل داریم که کسی که مرتکب گناهان کبیره شود عقاب دارد، و چون آیه می‌فرماید کسی که عقاب دارد کافر است پس هر گناهکار مرتکب کبیره کافر است. (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج‏۳۱، ص۶۱).

پاسخ شبهه

خلاصه پاسخی که به هر دو داده شده این است که در اینجا فقط به دو گروه اشاره کرد و اثبات شیء‌نفی ما عدا نمی‌کند که گروه سومی در کار نباشد (همان[۲۴])؛ اما می‌شود همین سخن را دست کم دو گونه تبیین کرد: یکی همان گزینه (۲) که قبلا گذشت؛ یعنی این آیات دارد دو سر طیف را توضیح می‌دهد نه همه افراد را و بین این دو طیف گروههای دیگری هستند.

گزینه دیگر این است که همینجا عملا به نحو خیلی ظریفی تفکیک کرد بین چهار گروه. توضیح اینکه نسبت کلمه «فجرة» با «کفرة» را دو گونه می‌توان فهمید؛ و در هر دو حالت چهارگروه قابل تصور است:

الف. اولی به مثابه قید تفسیری برای دومی باشد، یعنی این آیه دارد توضیح می‌دهد که این کافران اساسا فاجرند. اما چون «ال» دارد لزوما نمی‌توان گفت کل کافران فاجرند وبالعکس[۲۵]؛‌یعنی کاملا محتمل است «ال» تعریف باشد و مقصود خصوص این افرادی باشد که هم غبار بر چهره دارند و هم خود چهره‌شان سیه‌چرده است.

ب. به مثابه قید احترازی، یعنی کافران بر دو قسم‌اند: کافران فاجر و کافران غیرفاجر؛ و همچنین فاجران بر دو قسم‌اند فاجران کافر و فاجران غیرکافر؛ آنگاه این آیه فقط درباره کافران فاجر است و درباره کافران غیرفاجر و فاجران غیرکافر سخنی نگفته است. و خود آوردن دو تعبیر «غبار بر چهره‌آنان است» و «سیه‌چردگی چهره آنان را فراگرفته» در دو آیه قبل مویدی است که دو حیثیت کفر و فجور مستقلا موجب عذاب است. یعنی آیات عملا افراد را به سه دسته تقسیم کرده است: کسانی که چهره‌ای درخشان دارند که اینان علی‌القاعده مومنانی‌اند که اهل عمل صالح بوده‌اند؛ دسته دیگر کسانی که هم غبار دارند و هم سیه‌چرده‌اند و اینان کافران فاجرند و دسته سوم کسانی که یا غبار برچهره دارند ویا سیه‌چرده‌اند و اینان کافران غیرفاجر یا فاجران غیرکافر می‌باشند. (اقتباس از التبيان فی تفسير القرآن، ج‏۱۰، ص۲۷۸-۲۷۹[۲۶] و مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۶۶۹[۲۷]).

 

۳) «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ، تَرْهَقُها قَتَرَةٌ، أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ»

آلودگی به [کفر]‌ و گناه در دنيا، سبب آلودگی چهره در قيامت می‏شود؛ و [کفر] و گناه، باعث می‏شود كه چهره پاك الهی انسان، با نقابی زشت و سياه پوشيده شود. (تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۹۱).

 

 


[۱] . و الجمع كُفَّار و كَفَرَة و كِفارٌ مثل جائع و جِياعٍ و نائم و نِيَامٍ؛ قال القَطامِيّ: «و شُقَّ البَحْرُ عن أَصحاب موسى، / و غُرِّقَتِ الفَراعِنةُ الكِفَارُ» و جمعُ الكافِرَة كَوافِرُ.

[۲] . وَ هُوَ (كَافِرٌ) و (كَفَرَةٌ) و (كُفَّارٌ) و (كَافِرُونَ) و الأُنْثَى (كَافِرَةٌ) و (كَافِراتٌ) و (كَوَافِرُ)

[۳] . در جلسه۳۲۶ (حدیث۳) http://yekaye.ir/al-hajj-22-21/  كه قسمتي از آن در جلسه ۹۰۵، حدیث۵ https://yekaye.ir/ale-imran-3-182/ بیان شد.

در جلسه ۳۴۹ (حدیث۱) http://yekaye.ir/al-balad-90-20/  آخرین مرحله استقرار کافر در جهنم بیان شد.

در جلسه ۵۵۴ حدیث۳ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-66/  اولین مرحله ورود او در جهنم بيان شد.

[۴] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِيزِ المَاجِشُونُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دِينَارٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: «الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ القِيَامَةِ»

[۵] . حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ، حَدَّثَنَا شَبَابَةُ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ الْمَاجِشُونُ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: «إِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ مَسْلَمَةَ بْنِ قَعْنَبٍ، حَدَّثَنَا دَاوُدُ يَعْنِي ابْنَ قَيْسٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ مِقْسَمٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ص، قَالَ: «اتَّقُوا الظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَاتَّقُوا الشُّحَّ، فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، حَمَلَهُمْ عَلَى أَنْ سَفَكُوا دِمَاءَهُمْ وَاسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُمْ».

[۶] . حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَاصِمٍ، عَنْ عَطَاءٍ يَعْنِي ابْنَ السَّائِبِ، عَنْ مُحَارِبٍ يَعْنِي ابْنَ دِثَارٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: ” يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ”

[۷] . وَ قَالَ ص الظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَة

[۸] . وَ قَالَ ص: إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

[۹] . عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ يَرْفَعُهُ قَالَ ص: اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

[۱۰] . حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، وَالْمَسْعُودِيُّ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَارِثِ، يُحَدِّثُ عَنْ أَبِي كَثِيرٍ الزُّبَيْدِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِيَّاكُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَإِيَّاكُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِيَّاكُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّهُ أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، أَمَرَهُمْ بِالْقَطِيعَةِ فَقَطَعُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ فَفَجَرُوا»

[۱۱] . أَخْبَرَنَا أَبُو يَعْلَى، قَالَ: حَدَّثَنَا بُنْدَارٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا بن أَبِي عَدِيٍّ، وَأَبُو دَاوُدَ، قَالَا: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ، عَنْ أَبِي كَثِيرٍ الزُّبَيْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: “إِيَّاكُمْ وَالظُّلْمَ، فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَإِيَّاكُمْ وَالْفُحْشَ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ، وَإِيَّاكُمْ وَالشُّحَّ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الشُّحُّ أَمَرَهُمْ بِالْقَطِيعَةِ، فَقَطَعُوا أَرْحَامَهُمْ، وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ، فَفَجَرُوا وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا

[۱۲] . أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ فُورَكٍ , أنبأ عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ , ثنا يُونُسُ بْنُ حَبِيبٍ , ثنا أَبُو دَاوُدَ , ثنا شُعْبَةُ , وَالْمَسْعُودِيُّ , عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ , قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللهِ بْنَ الْحَارِثِ يُحَدِّثُ , عَنْ أَبِي كَثِيرٍ الزُّبَيْدِيِّ , عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ , قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ص: ” إِيَّاكُمْ وَالظُّلْمَ , فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ , وَإِيَّاكُمْ وَالْفُحْشَ , فَإِنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ الْفُحْشَ وَلَا التَّفَحُّشَ , وَإِيَّاكُمْ وَالشُّحَّ , فَإِنَّهُ أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ , أَمَرَهُمْ بِالْقَطِيعَةِ فَقَطَعُوا , وَأَمَرَهُمْ بِالْبُخْلِ فَبَخِلُوا , وَأَمَرَهُمْ بِالْفُجُورِ فَفَجَرُوا

[۱۳] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُؤْتَى شَارِبُ الْخَمْرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ يَسِيلُ لُعَابُهُ عَلَى صَدْرِهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْقِيَهُ مِنْ طِينَةِ خَبَالٍ أَوْ قَالَ مِنْ بِئْرِ خَبَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا بِئْرُ خَبَالٍ قَالَ بِئْرٌ يَسِيلُ فِيهَا صَدِيدُ الزُّنَاة.

[۱۴] . مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَأْتِي شَارِبُ الْخَمْرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْلِعاً لِسَانَهُ يَسِيلُ لُعَابُهُ عَلَى صَدْرِهِ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى أَنْ يَسْقِيَهُ مِنْ بِئْرِ خَبَالٍ قَالَ قُلْتُ وَ مَا بِئْرُ خَبَالٍ قَالَ بِئْرٌ يَسِيلُ فِيهِ صَدِيدُ الزُّنَاةِ.

[۱۵] . أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: يَجِي‏ءُ مُدْمِنُ الْخَمْرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مَائِلًا شَفَتُهُ يَسِيلُ لُعَابُهُ مَشْدُودَةً نَاصِيَتُهُ إِلَى إِبْهَامِ قَدَمَيْهِ خَارِجَةً يَدُهُ مِنْ صُلْبِهِ فَيَفْزَعُ مِنْهُ أَهْلُ الْجَمْعِ إِذْ رَأَوْهُ مُقْبِلًا عَلَى الْحِسَابِ.

[۱۶] .  حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ عَنِ الْخَمْرِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِي عَنْهُ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مُلَاحَاةِ الرِّجَالِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَنِي رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِيرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ أَوْثَانَهَا وَ أَزْلَامَهَا وَ أَحْدَاثَهَا أَقْسَمَ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَقَالَ لَا يَشْرَبُ عَبْدٌ لِي خَمْراً فِي الدُّنْيَا إِلَّا سَقَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِثْلَ مَا شَرِبَ مِنْهَا مِنَ الْحَمِيمِ مُعَذَّباً بَعْدُ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ وَ قَالَ ع لَا تُجَالِسُوا شَارِبَ الْخَمْرِ وَ لَا تُزَوِّجُوهُ وَ لَا تَتَزَوَّجُوا إِلَيْهِ وَ إِنْ مَرِضَ فَلَا تَعُودُوهُ وَ إِنْ مَاتَ فَلَا تُشَيِّعُوا جَنَازَتَهُ إِنَّ شَارِبَ الْخَمْرِ يَجِي‏ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَائِلًا شِدْقُهُ سَائِلًا لُعَابُهُ دَالِعاً لِسَانُهُ مِنْ قَفَاهُ.

[۱۷] . إِنَّ الشَّمْسَ عِنْدَ الزَّوَالِ لَهَا حَلْقَةٌ تَدْخُلُ فِيهَا فَإِذَا دَخَلَتْ فِيهَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَيُسَبِّحُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ دُونَ الْعَرْشِ بِحَمْدِ رَبِّي وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي يُصَلِّي عَلَيَّ فِيهَا رَبِّي فَفَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيَّ وَ عَلَى أُمَّتِي فِيهَا الصَّلَاةَ وَ قَالَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي يُؤْتَى فِيهَا بِجَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُوَافِقُ تِلْكَ السَّاعَةَ أَنْ يَكُونَ سَاجِداً أَوْ رَاكِعاً أَوْ قَائِماً إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعَصْرِ فَهِيَ السَّاعَةُ الَّتِي أَكَلَ آدَمُ فِيهَا مِنَ الشَّجَرَةِ فَأَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُرِّيَّتَهُ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ اخْتَارَهَا لِأُمَّتِي وَ هِيَ مِنْ أَحَبِ‏ الصَّلَوَاتِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَوْصَانِي أَنْ أَحْفَظَهَا مِنْ بَيْنِ الصَّلَوَاتِ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْمَغْرِبِ فَهِيَ السَّاعَةُ الَّتِي تَابَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهَا عَلَى آدَمَ وَ كَانَ بَيْنَ مَا أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ بَيْنَ مَا تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ مِنْ أَيَّامِ الدُّنْيَا وَ فِي أَيَّامِ الْآخِرَةِ يَوْمٌ كَأَلْفِ سَنَةٍ مَا بَيْنَ الْعَصْرِ وَ الْعِشَاءِ فَصَلَّى آدَمُ ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ رَكْعَةً لِخَطِيئَتِهِ وَ رَكْعَةً لِخَطِيئَةِ حَوَّاءَ وَ رَكْعَةً لِتَوْبَتِهِ فَافْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الثَّلَاثَ رَكَعَاتٍ عَلَى أُمَّتِي وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ فَوَعَدَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْتَجِيبَ لِمَنْ دَعَاهُ فِيهَا وَ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي أَمَرَنِي بِهَا رَبِّي فِي قَوْلِهِ فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُون‏‏

[۱۸] . وَ أَمَّا صَلَاةُ الْفَجْرِ فَإِنَّ الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَطْلُعُ عَلَى قَرْنَيْ شَيْطَانٍ فَأَمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ أُصَلِّيَ صَلَاةَ الْغَدَاةِ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ يَسْجُدَ لَهَا الْكَافِرُ فَتَسْجُدُ أُمَّتِي لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُرْعَتُهَا أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِيَ الصَّلَاةُ الَّتِي تَشْهَدُهَا مَلَائِكَةُ اللَّيْلِ وَ مَلَائِكَةُ النَّهَارِ.

قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ.

[۱۹] . ثم اخبر أن من كان علی وجهه الغبرة التي تغشاها القترة «هُمُ الْكَفَرَةُ» جمع كافر «الْفَجَرَةُ» جمع فاجر، كما أن كاتباً يجمع كتبة، و ساحراً يجمع سحرة.

[۲۰] . «كفرة» جمع كافر و «فجرة» جمع فاجر است. اولی اشاره به فساد عقيده دارد و دومی اشاره به فساد عمل.

[۲۱] . «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ» في أديانهم «الْفَجَرَةُ» في أفعالهم

[۲۲] . قوله تعالی: «أُولئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ» أي الجامعون بين الكفر اعتقادا و الفجور و هو المعصية الشنيعة عملا أو الكافرون بنعمة الله الفاجرون.

[۲۳] . و هذا تعريف للطائفة الثانية و هم أهل الشقاء و لم يأت بمثله في الطائفة الأولی و هم أهل السعادة لأن الكلام مسوق للإنذار و الاعتناء بشأن أهل الشقاء.

[۲۴] . و اعلم أن المرجئة و الخوارج تمسكوا بهذه الآية، أما المرجئة فقالوا: إن هذه الآية دلت علی أن أهل القيامة قسمان: أهل الثواب، و أهل العقاب، و دلت علی أن أهل العقاب هم الكفرة، و ثبت بالدليل أن الفساق من أهل الصلاة ليسوا بكفرة، و إذا لم يكونوا من الكفرة كانوا من أهل الثواب، و ذلك يدل علی أن صاحب الكبيرة من أهل الصلاة ليس له عقاب، و أما الخوارج فإنهم قالوا: دلت سائر الدلائل علی أن صاحب الكبيرة يعاقب، و دلت هذه الآية علی أن كل من يعاقب فإنه كافر، فيلزم أن كل مذنب فإنه كافر و الجواب: أكثر ما في الباب أن المذكور هاهنا هو هذا الفريقان، و ذلك لا يقتضي نفي الفريق الثالث، و اللّه أعلم؛ و الحمد للّه رب العالمين و صلاته علی سيد المرسلين محمد النبي و آله و صحبه أجمعين.

[۲۵] . و لذا این برداشت که برخی گفته‌اند «کفر سبب ارتکاب فسق و فجور است»(تفسير نور، ج‏۱۰، ص۳۹۱) لزوما از این آیه درنمی‌آید و شاید در خصوص آیه «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً» (نوح/۲۷) بشود چنین اطلاقی را نتیجه گرفت که این دو با هم تلازم داشته باشند که باز چون در خصوص واقعه خاصی است لزوما چنین نتیجه‌ای معلوم نیست.

[۲۶] . و ليس في ذلك ما يدل علی مذهب الخوارج من ان من ليس بمؤمن لا بد أن يكون كافراً من حيث أن اللَّه قسم الوجوه هذين القسمين. و ذلك انه تعالی ذكر قسمين من‏ الوجوه متقابلين، وجوه المؤمنين و وجوه الكفار، و لم يذكر وجوه الفساق من أهل الملة. و يجوز ان يكون ثَم صفة اخری بخلاف ما لهذين، بان يكون عليها غبرة لا يغشاها قترة او يكون عليها صفرة، و لو دل ذلك علی ما قالوه لوجب أن يدل قوله «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» علی أن كل من لا يبيض وجهه من المؤمنين يجب أن يكون مرتداً، لأنه تعالی قال لهم «أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ» و الخوارج لا تقول ذلك، لان من المعلوم ان هاهنا كفاراً في الأصل ليسوا مرتدين عن الايمان.

[۲۷] . و استدلت الخوارج بذلك علی أن من ليس بمؤمن لا بد أن يكون كافرا فإن الله سبحانه قسم الوجوه هذين القسمين و لا تعلق لهم به لأنه سبحانه ذكر هنا قسمين من الوجوه متقابلين وجوه المؤمنين و وجوه الكفار و لم يذكر وجوه الفساق من أهل الصلاة فيجوز أن يكون لها صفة أخری بأن يكون عليها غبرة لا تغشاها قترة أو يكون عليها صفرة أو لون آخر.

بازدیدها: ۳۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*