۲۳۴) قالَ أَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

ترجمه

گفت: مهلتم ده تا روزی که مبعوث می‌شوند!

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«أَنْظِرْني‏» = «أَنْظِرْ» (فعل امر) + «ن» وقایه + «ی» (ضمیر متکلم وحده، مفعول)

«أَنْظِرْ» از ماده «نظر» است که اصل این ماده دلالت بر تأمل کردن و نگریستن در چیزی می‌باشد و سپس به نحو استعاری در معانی دیگر نیز توسعه داده شده است، از جمله در معنای مهلت دادن (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۴۴۴). برخی توضیح داده‌اند که «نظر» به معنای برگرداندن (تقلیب) بصر (= چشم) ویا بصیرت به منظور ادراک و دیدن چیزی است و لذا گاه به معنای تامل کردن به کار می‌رود؛ و این کلمه در نزد عامه عموما در مورد بصر (دیدن با چشم)، و در نزد خواص غالبا در مورد «بصیرت» به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۱۲) در واقع، نظر ادراکی است که با اقبالی از جانب دیده ویا با فکر حاصل می‌شود: نظر با چشم، اقبال با دیدگان و گرداندن حدقه چشم به سوی شیء مورد نظر است؛ و نظر با فکر، اقبال ذهن به جانب امری است که مورد تامل قرار گرفته و نظر کردن سلطان در کار رعیت، اقبال به جانب ایشان با حُسن سیاست است و «نظیر» هم ‌به معنای «مثل و مانند» است گویی دو چیز که نظیر همدیگرند در کار هم نظر می‌کنند ویا در کارشان یکسان نظر شده است؛ و تفاوت «نظر» با تأمل در این است که تأمل، نظری است که امید می‌رود به معرفت آن چیزی که در آن نظر شده، برسد و غالبا نیازمند زمان است (الفروق في اللغة، ص۶۵-۶۶) با این اوصاف معنای مهلت دادن در کلمه «انظار» ناشی از این است که گویی می‌خواهند در کار شخصی که به او مهلت می‌دهند تاملی ‌کنند و «أَنْظِرْني‏» یعنی در وضعیت من تاملی فرما

«يُبْعَثُونَ»: ماده «بعث» به معنای برانگیختن و به جانب چیزی یا کاری روانه کردن است که متناسب با مورد آن تفاوت می‌کند، چنانکه هم در مورد احیای مردگان این تعبیر به کار می‌رود و هم در مورد برگزیدن شخصی به مقام نبوت (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۳۲-۱۳۳)

حدیث

۱) از امام صادق ع روایت شده است. امام سجاد ع وقتی به «ملتزم» می‌آمد [فاصله بین درب کعبه تا رکن حجر‌الاسود، که دعا در آنجا بسیار توصیه شده] ، چنین مناجات می کرد:

خدایا ! مرا افواجی از گناه و افواجی از خطایاست و تو را افواجی از رحمت و افواجی از مغفرت؛ ای کسی که ندای مبغوض‌ترین بندگانت را، هنگامی که گفت: «مهلتم بده تا روزی که مبعوث می‌شوند» اجابت کردی، مرا هم اجابت کن و برای من چنین و چنان کن.

تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۴۱

عَنْ أَبَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ إِذَا أَتَى الْمُلْتَزَمَ قَالَ

اللَّهُمَّ إِنَّ عِنْدِي أَفْوَاجاً مِنْ ذُنُوبٍ وَ أَفْوَاجاً مِنْ خَطَايَا وَ عِنْدَكَ أَفْوَاجٌ مِنْ رَحْمَةٍ وَ أَفْوَاجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ يَا مَنِ اسْتَجَابَ لِأَبْغَضِ خَلْقِهِ إِلَيْهِ إِذْ قَالَ «أَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»، اسْتَجِبْ لِي وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا.

۲) در حدیثی طولانی آمده است که زندیقی [= کافری] نزد امیرالمومنین ع آمد و به خیال خود تناقض‌هایی در قرآن یافته بود. حضرت یکی یکی اشکالات او را پاسخ گفت. در فرازی از این پاسخ‌ها آمده است:

امیرالمومنین ع فرمود: … ایمانِ با قلب، همان تسلیم شدن در برابر پروردگار است و کسی که امور را تسلیم مالکشان کند هیچگاه در برابر امر او استکبار نمی‌ورزد، آن گونه که ابلیس از سجده بر آدم استکبار ورزید، و اکثر امتها از اطاعت پیامبرانشان استکبار ورزیدند، و دیگر توحید نفعی برایشان نداشت، همان گونه که آن سجده طولانی نفعی برای ابلیس نداشت: همانا او یک سجده انجام داد که چهار هزار سال طول کشید، اما با آن سجده درصدد زیورهای زندگی دنیوی و بهره‌مند شدن از آن «مهلت» بود؛ به همین جهت نماز و صدقه هم سودی ندارد مگر همراه با هدایت شدن به راه نجات و مسیرهای حق….

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۱، ص۲۴۸

جَاءَ بَعْضُ الزَّنَادِقَةِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ ع وَ قَالَ لَهُ لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ‏ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ فَقَالَ لَهُ ع وَ مَا هُوَ؟ قَال‏ …

… فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏…فَالْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ التَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ وَ مَنْ سَلَّمَ الْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ السُّجُودِ لِآدَمَ وَ اسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ الْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ التَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ السُّجُودُ الطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلَافِ عَامٍ وَ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ الدُّنْيَا وَ التَّمْكِينِ مِنَ النَّظِرَةِ فَلِذَلِكَ لَا تَنْفَعُ الصَّلَاةُ وَ الصَّدَقَةُ إِلَّا مَعَ الِاهْتِدَاءِ إِلَى سَبِيلِ النَّجَاةِ وَ طُرُقِ الْحَقِّ…

تدبر

۱) «قالَ أَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»:

پس از اینکه شیطان به آدم سجده نکرد و از درگاه خدا رانده شد، به جای اینکه در مقام عذرخواهی برآید و ابراز پشیمانی کند، تا «روزی که برانگیخته می‌شوند» مهلت خواست. این تعبیر هم شدت کینه‌توزیِ وی را نشان می‌دهد و هم اینکه چگونه حسد، چشن شخص را کور می‌کند و وی را به موضع تناقض‌آلود می‌کشاند.

چگونه؟

اولا نگفت تا «روز قیامت» بلکه گفت «تا روزی که برانگیخته می‌شوند». یعنی اگرچه به خیال خود هنوز قصد خود از این مهلت‌خواهی را ابراز نکرد و بعد از اینکه به او مهلت داده شد قصدش را ابراز کرد (آیات بعدی)، اما از همین نوع بیانش می‌شد قصدش را فهمید: او می‌خواهد از انسان انتقام بگیرد لذا نهایت مهلت خود را زمانی معرفی کرد که انسانها «برانگیخته می‌شوند» و دیگر تکلیفشان یکسره شده است.

ثانیا او در حالی که از رحمت خدا مایوس شده بود، اما برای درخواست مهلت، از رحمت خدا مایوس نیست! یعنی کینه و حسدچنان چشم او را کور کرد که حاضر شد از خدا درخواستی بکند، اما به جای اینکه درخواستی بکند که نفعش به خودش برگردد (که مثلا خدا او را ببخشد)، درخواست مهلت (برای انتقام‌گیری از آدم) را مطرح کرد.

۲) «قالَ أَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»:

شیطان که مبغوض‌ترین خلایق بود، بلافاصله بعد از گناهش – که علی‌القاعده بدترین گناه عالم بوده (چون او را از در ردیف فرشتگان مقرب بودن، به بدترین موجود تبدیل کرد) – از خدا درخواستی کرد؛ و جالب این است که خدا هم تقاضایش را رد نکرد؛

پس تحت هیچ شرایطی و هر گناهی هم که کرده باشیم، از لطف و عنایت خدا نباید ناامید شد. (حدیث۱)

۳) «قالَ أَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»:

چرا پایان مهلت خود را روز قیامت قرار داد، نه بیشتر؟ (چون خود قیامت تازه شروع حسابرسی‌ای است که برای برخی هزاران سال طول می‌کشد)

الف. او قصدش از این مهلت‌جویی، زمین زدن انسانها بود و می‌دانست با برپایی قیامت، دیگر جایی برای فریب نخواهد ماند.

ب. می خواست به روال مخالفت با خدا ادامه دهد و می‌دانست که اختیار برای مخالفت با خدا تنها تا قبل از برپایی قیامت معنی دارد و در قیامت بساط دوراهی‌ها و عمل اختیاری به این معنا، برچیده می‌شود. یعنی پایانی‌ترین زمانی که مهلت برایش معنی‌دار بود را درخواست کرد.

ج. …[۱]

 


[۱] . یک احتمال دیگر این است که: از تعبیری که خدا در موردش فرمود (در جای دیگر کلام خدا به ابلیس طولانی‌تر نقل شده است: «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ»(حجر/۳۴-۳۵)) همین که تعبیر لعنت تا «روز جزا» مطرح شد، فهمید که از روز جزا به بعد دیگر هیچ کاری از او ساخته نیست.

Visits: 110

2 Replies to “۲۳۴) قالَ أَنْظِرْني‏ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ”

    • سلام علیکم
      بنده هم البته جزء منتقدین جدی جریان بی حجابی در کشور هستم
      اما این که شما نوشتید تفسیر به رای است و ما حق نداریم برای هدفمان هر قدر هم که هدف مقدس باشد تفسیر به رای بکنیم

پاسخ دادن به souzanchi لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*