ترجمه
و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و نسبت به آنها کبر ورزیدند، آنها همنشینان آتشاند، به طوری که ایشان در آن جاودانه خواهند بود.
نکات ترجمه
«كَذَّبُوا بِآياتِنا» این عبارت به همین صورت در آیه ۳۹ سوره بقره آمده بود (جلسه۲۲۹) و درباره هر دو کلمه «کذبوا» (تکذیب کردن و دروغ شمردن) و «آیات» (نشانهها) در آنجا توضیح داده شد.
«اسْتَكْبَرُوا» از ماده «کبر» است که درباره این ماده قبلا توضیح داده شد و بیان شد که «استکبار» «بزرگی را برای خود طلب کردن» است (جلسه۲۳۳)
«أَصْحابُ» از ماده «صحب» و به معنای همنشینان است که دربارهاش در جلسه۲۲۹ توضیح داده شد.
ساختار نحوی این جمله مشتمل بر دست کم سه جمله تودرتوست که جمله «هُمْ فيها خالِدُونَ» حال است برای جمله «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ» که خود این جمله، خبر است برای «الَّذينَ …» و از این جهت شبیه آیه ۳۹ سوره بقره است که دربارهاش توضیح داده شد (جلسه۲۲۹)
حدیث
۱) محمد بن عمر طرسوسی میگوید که یکبار روز عید غدیر محضر امام رضا ع مشرف شده بودم و مردمی جمع شده بودند و همه را برای افطاری نگه داشت و به همه هدایایی داد که منزل ببرند واز فضیلت این روز سخن گفت از جمله فرمود که پدرم از پدرشان امام صادق ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع روایت کردهاند که در زمان حکومت امیرالمومنین ع روزی عید غدیر با روز جمعه مصادف گردید، حدود ۵ ساعت از طلوع روز گذشته بود که حضرت منبر رفتند و خطبهای خواندند … [در فرازی از آن خطبه آمده است]
آیا میدانید «استکبار (کبرورزیدن)» چیست؟ آن عبارت است از ترک اطاعت آن کسی که به اطاعتش دستور داده شدهاند و خود را برتر دیدن نسبت به کسی که به پیروی او فراخوانده شدهاند؛ و قرآن بسیار در این زمینه سخن گفته است، که اگر تدبرکنندهای در آن تدبر کند، او را [از چنین کاری] برحذر میدارد و اندرز میدهد.
مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۵۶
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِيُّ الْحَاجِبُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلَاثِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ هَارُونَ أَبُو عُمَرَ الْمَرْوَزِيُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِينَ سَنَةً قَالَ حَدَّثَنَا الْفَيَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِيُ بِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِينَ أَنَّهُ شَهِدَ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلَاتِ وَ الْكِسْوَةَ حَتَّى الْخَوَاتِيمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَيَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِيَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَيْرُ الْآلَةِ الَّتِي جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ يَوْمِهِ وَ هُوَ يَذْكُرُ فَضْلَ الْيَوْمِ وَ قِدَمَهُ فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِ ع حَدَّثَنِي الْهَادِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي الصَّادِقُ قَالَ حَدَّثَنِي الْبَاقِرُ قَالَ حَدَّثَنِي سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ قَالَ اتَّفَقَ فِي بَعْضِ سِنِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِيرُ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِكَ الْيَوْمِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ حَمْداً لَمْ يُسْمَعْ بِمِثْلِهِ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثَنَاءً لَمْ يَتَوَجَّهْ إِلَيْهِ غَيْرُهُ فَكَانَ مَا حُفِظَ مِنْ ذَلِكَ …
أَ فَتَدْرُونَ الِاسْتِكْبَارُ مَا هُوَ؟ هُوَ تَرْكُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ وَ الْقُرْآنُ يَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ كَثِيرٍ أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَهُ…
۲) ابنطلحه میگوید: امام صادق ع فرمودند که پیامبر اکرم ص فرمودهاند: هرگز داخل در بهشت نمیشود بندهای که در دلش به اندازه یک دانه خردل، «کبر» وجود داشته باشد؛ و داخل در آتش نمیشود بندهای که به اندازه یک دانه خردل «ایمان» وجود داشته باشد.
گفتم: فدایت شوم! همانا شخص گاه لباسی میپوشد و بر مرکبی سوار میشود که چهبسا از آن «کبر» تلقی شود!
فرمودند:منظور این نیست؛ بلکه کبر، انکار حق [زیر بار سخن حق نرفتن] ؛ و ایمان، اقرار کردن [و پذیرش] حق است.
معاني الأخبار، ص۲۴۱
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَلْحَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ عَبْدٌ فِي قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ كِبْرٍ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ عَبْدٌ فِي قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَلْبَسُ الثَّوْبَ أَوْ يَرْكَبُ الدَّابَّةَ فَيَكَادُ يُعْرَفُ مِنْهُ الْكِبْرُ قَالَ لَيْسَ بِذَاكَ إِنَّمَا الْكِبْرُ إِنْكَارُ الْحَقِّ وَ الْإِيمَانُ الْإِقْرَارُ بِالْحَقِّ.[۱]
۳) از امام کاظم ع روایت شده است:
خداوند در آتش جاودانه نمی کند مگر اهل کفرورزیدن و انکار حق، و اهل گمراهی و شرکورزیدن را.
التوحيد (للصدوق)، ص۴۰۷
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَقُولُ لَا يُخَلِّدُ اللَّهُ فِي النَّارِ إِلَّا أَهْلَ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ أَهْلَ الضَّلَالِ وَ الشِّرْك.[۲]
تدبر
توجه
در بحث از آیه ۳۹ سوره بقره، ۲ حدیث و ۶ تدبر مطرح گردیده که همگی با این آیه نیز تناسب دارند و لذا آن مطالب دوباره در اینجا تکرار نمیشود. (جلسه۲۲۹)
۱) «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»:
وقتی پیامبران الهی بیایند و آیات خدا را برای مردم بخوانند، مخاطبان طیفی را تشکیل میدهند که این دو آیه، وضعیت دو سر طیف را ترسیم میکند. در آیه قبل، در یک سر این طیف، کسانی را دانست که بر اساس آیات الهی، تقوی و اصلاح پیشه میکنند؛ و به حقیقت بهشت – که جای هیچ بیم و ترسی در آن نیست – می رسند؛ و در این آیه در مقابل آنها کسانی را که آیات خدا را تکذیب و نسبت به آنها تکبر میورزند را معرفی کرد که چنان به جهنم میافتند که هیچگاه از آن خارج نمیشوند.
راستی،
ما در کجای این طیف هستیم؟
۲) «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»:
در این آیه، دلیل جهنمی شدن انسانها، آن هم بدترین نوع جهنمی شدن (که هیچگاه از آن بیرون نمیآیند) این دانسته شد که آیات خدا را دروغ میشمارند و نسبت به آن تکبر میورزند.
ما غالبا جهنمی شدن افراد را بر اساس اعمالشان میدانیم؛ اما این آیه نحوه موضعگیری معرفتی افراد را عامل اصلی جهنمی شدن جاودانه افراد معرفی کرده است:
باور نکردن و جدی نگرفتن آیات الهی، و خود را برتر دیدن از اینکه این آیات به کار ما بیاید، هر دو، موضعگیری معرفتی افراد است، نه یک اقدام و عمل معین؛ و چگونه است که خداوند در جمعبندی داستان آفرینش انسان، و در مورد ریشه جهنمی شدن، بدون اشاره به هیچ عملی، صرفا از یک موضعگیری معرفتی سخن گفته است؟
نکته تخصصی انسانشناسی
علم و معرفت، آن مقدار که در مقام کشف واقعیت است، یک پدیده انفعالی است؛ یعنی مثلا من وقتی چشمم را باز میکنم و کاغذی را در مقابلم میبینم، در قبال این دیدن منفعل هستم؛ و اگر مثلا روی این کاغذ نوشتهای است و من با دیدن آن ناراحت میشوم، نمیتوانم وقتی بدان نگاه میکنم، آن را نبینم یا آن را یک شعر دلپسند ببینم. اما در عین حال، اینکه من چشمم را باز کنم یا نکنم؛ ویا اینکه به سمتی که این کاغذ هست رو نمایم یا بدان پشت کنم، ویا اینکه وقتی رویم بدین سمت است، به این کاغذ توجه کنم یا به خودکاری که کمی آن طرفتر قرار دارد، ویا … ، اینها همگی اموری در حوزه اختیار من است که دیگر من منفعل نیستم، بلکه بر اساس تصمیم خود عمل میکنم؛ و اینها همگی میتواند عاملی باشد که نوشتههای روی کاغذ را نبینم.
اما چه ببینم، چه نبینم، در آن نوشتهها، و آنچه آن نوشتهها از آن خبر میدهند تاثیری نمیگذارد.
ما برای رسیدن به سرای سعادت، نیازمند برنامه الهی هستیم؛ و خداوند این برنامه را فرستاده است. میتوانیم آن را ببینیم و بخوانیم؛ و میتوانیم به دانش محدود خویش مغرور شویم و بدون جدی گرفتن آن نوشتهها، در مقام تکذیب برآییم ویا با تکبر از خواندن آن سر برگردانده، اصلا توجهی بدانها نکنیم؛ اما در هر صورت، مسیر واقعیت تغییر نمیکند؛ و فقط من هستم که خود را محروم کردهام؛ و کسی که خود را از شناخت راه سعادت محروم کند، (آن هم در دنیایی که دشمنی همچون شیطان – که حتی فکر ما را میخواند – برای گمراه کردن ما قسم خورده) معلوم است که اصلا به سعادت نخواهد رسید و سرنوشتی جز جهنم جاودانه نخواهد داشت.
پس،
از آنجا که این گونه معرفت است که تمام سرنوشت انسان را رقم میزند، مهمترین عامل شقاوت و جهنمی شدن، موضعگیری معرفتی شخص در قبال آیات خداست.
۳) «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»:
در آیه قبل، بهشتی شدن را در گروی «تقوی و اصلاح مبتنی بر آیات خدا» دانست و این آیه، جهنمی شدن را در گروی «تکذیب آیات و کبر ورزیدن نسبت بدان». یکی از جنس عمل و اقدام (البته عمل مبتنی بر معرفتی خاص)؛ و دومی از جنس موضعگیری معرفتی.
چرا؟
الف. چنانکه قبلا هم اشاره شد، اینها دو سر طیفاند، نه اینکه انسانها در این دو دسته باشند و بس. (جلسه۲۲۹، تدبر۲) برای بهشتی شدن، انسان هم باید برنامه الهی را در مقام شناخت جدی بگیرد و هم بدان برنامه کاملا عمل کند؛ و البته هر مقدار که بدان عمل نکند، همان اندازه از آن سر طیف دور میشود. اما اگر اصل برنامه خدا را انکار کند، دیگر عمل مبتنی بر آن برنامه هم نخواهد داشت؛ و لذا اعمالی هم که انجام دهد، جهتگیری الهی نخواهد داشت و حتی اگر در دنیا در چشم ما ارزشمند به نظر برسد، در قیامت حقیقتا هیچ ارزشی نخواهد داشت. پس کسی که چنان موضعگیری معرفتیای داشته باشد، نهایتِ جهنمی شدن را برای خود رقم زده است؛ و دیگر مهم نیست که چه عملی دارد.
ب. …
۴) «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»:
با مقایسه این آیه با آیه ۳۹ سوره بقره (وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ) – که هر دو در پایان داستان آفرینش انسان، و درباره اینکه پس از آمدن هدایت چه کسانی جهنمی میشوند، آمدهاند – میبینیم کلمه «تکذیب آیات» در هر دو آمده و در یکی «کفر» (یا کفر به آیات) مطرح شده و در دیگری «استکبار از آیات».
پس،
اولا جدی نگرفتن آیات مهمترین ریشه بدبختی انسان است (توضیح در جلسه۲۲۹، تدبر۳)؛
ثانیا حقیقت «کفر» و «انکار حق»ی که انسان را جهنمی میکند، «کبر ورزیدن نسبت به آیات الهی» است.
۵) «وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»:
این آیه و آیه قبل، هر دو عاقبت دو گروه خوبان و بدان را بیان میکند. آیه قبل، این عاقبت را با حرف «فـ» (اصطلاحاً: فاء جزاء شرط: «فَلا خَوْفٌ…») بیان کرد و در آیه حاضر، «فـ» نیاورد. چرا؟
الف. گفته شده این از باب مبالغه در وعده (وعده به پاداش) و مسامحه در وعید (وعده به عذاب) است (به نقل از تفسير الصافي، ج۲، ص۱۹۵)
ب. …
[۱]. این روایت هم در همین مضمون قابل توجه است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ كِبْرٍ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ قَالَ فَاسْتَرْجَعْتُ فَقَالَ مَا لَكَ تَسْتَرْجِعُ فَقُلْتُ لِمَا أَسْمَعُ مِنْكَ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا أَعْنِي الْجُحُودَ إِنَّمَا هُوَ الْجُحُودُ. (معاني الأخبار، ص۲۴۲)
در کافی سند روایت چنین آمده است، و البته متنش یک جمله کمتر دارد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنَ الْكِبْرِ قَالَ فَاسْتَرْجَعْتُ فَقَالَ مَا لَكَ تَسْتَرْجِعُ قُلْتُ لِمَا سَمِعْتُ مِنْكَ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا أَعْنِي الْجُحُودَ إِنَّمَا هُوَ الْجُحُودُ. (کافی، ج۲، ص۳۱۰)
[۲] درباره تکبر ورزیدن این روایت هم قابل توجه است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ [وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ] عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَا تُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يُثْنِ النَّاسُ عَلَيْكَ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مَذْمُوماً عِنْدَ النَّاسِ إِذَا كُنْتَ مَحْمُوداً عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى … مَنْ ذَهَبَ يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّمَا يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَيْهِ فَضْلًا بِالْعَافِيَةِ إِذَا رَآهُ مُرْتَكِباً لِلْمَعَاصِي فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا أَتَى وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ أَ مَا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَى ع ثُمَّ قَالَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَيْهِ … ثُمَّ قَالَ يَا حَفْصُ الْحُبُّ أَفْضَلُ مِنَ الْخَوْفِ … ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا حَفْصُ كُنْ ذَنَباً وَ لَا تَكُنْ رَأْسا… (الكافي، ج۸، ص۱۲۸)
بازدیدها: ۱۱