۱۹ رمضان ۱۴۳۸
ترجمه
و به ارث شما درآورد زمینهایشان و خانههایشان و اموالشان و زمینی را که بر آن نتاختهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست.
نکات ترجمه
«لَمْ تَطَﺀـُوها»
ماده «وطأ» در اصل به معنای آمادهسازی چیزی برای انجام کاری میباشد (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۱۲۰) و برخی گفتهاند در معنای آن نوعی استعلاء و تحت نفوذ قرار دادن لحاظ شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۳، ص۱۳۶)[۱].
«وطئ برِجلیه» به معنای گام نهادن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷۵) و به نظر میرسد به خاطر کثرت استفاده آن در معنای «وطی برجله» کمکم «وطی» بتنهایی هم به معنای گام برداشتن به کار رفته است: «يَطَئوُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّار» (هر قدمی برمیدارند که کفار را به غیظ درآورد، توبه/۱۲۰) چنانکه در آیه «لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تتَطَﺀـُوهُمْ» (فتح/۲۵) هم به معنای زیر پا ماندن و پایمال کردن میباشد. و در آیه «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً» (مزمل/۶) عبارت «أَشَدُّ وَطْئاً» به معنای «اثبت قیاما: استوارتر و ثابتقدمتر» میباشد (معاني القرآن، ج۳، ص۱۹۷)
«مُوَاطَأَةُ» به معنای «موافقت» و همانند هم کردن است (یُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ، توبه/۳۷) و گفتهاند اصلش این بوده که کسی گامهایش را دقیقا در جای گامهای رفیقش بگذارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷۵)[۲]
این ماده و مشتقاتش در قرآن ۶ بار به کار رفته است.
عبارت «لَمْ تَطَﺀـُوها» در اصل به صورت «لم + تطئون + ها» بوده است که چون حرف «لم» بر «تطئون» وارد شده، آن را مجزوم کرده و حرف «ن» ساقط شده است. و جایگاه نحوی این عبارت «نعت» (= صفت) است برای «أرضاً».
«دیار»
از ماده «دور» و جمع «دار» (به معنای خانه) است که قبلا در جلسه۱۶۱ درباره این کلمه توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-ankabut-029-64/
حدیث
۱) روایت شده است که پیامبر ص اموال غیرمنقول (زمینها و مزارع و …) آنها [بنیقریظه] را برای مهاجران قرار داد.
انصار ابراز نارضایتی کردند، حضرت پاسخ داد که شما در منزلهای خودتان هستید [شما ملک و زمین برای سکونت دارید، اما مهاجران خانه و کاشانهشان را رها کردهاند.].
عمر گفت: آیا [فقط] خمس آن را معلوم نمیکنی آن گونه که در جنگ بدر [فقط درباره خمس آن] چنین کردی [و بقیه را به عنوان غنیمت جنگی صرفا به خود رزمندگان واگذار نمودی؟]
فرمود: خیر، این [= سرزمینی که بدون جنگ و خونریزی به دست آمده است] اختیارش کاملا به من داده شده است.
أنوار التنزيل (بیضاوی)، ج۴، ص۲۳۰؛ كنز الدقائق، ج۱۰، ص۳۵۸
روي أنه عليه الصلاة و السلام جعل عقارهم للمهاجرين فتكلم فيه الأنصار فقال ص: إنكم في منازلكم و قال عمر أما تخمس كما خمست يوم بدر فقال: لا إنما جعلت هذه لي طعمة.
۲) از امام صادق ع درباره غنیمت سوال شد؛ فرمودند: خمس آن را باید جدا کنند [و به پیامبر ص و امام ص یا نایب آنها بدهند] و بقیهاش بین کسانی که در میدان جنگ حضور و مشارکت داشتهاند تقسیم میشود؛ اما فیء و انفال [جاهایی که بدون جنگ به دست آمده] صرفاً از آن رسول خدا ص است.
تهذيب الأحكام، ج۴، ص۱۳۳
۲) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْغَنِيمَةِ قَالَ يُخْرَجُ مِنْهَا الْخُمُسُ وَ يُقْسَمُ مَا بَقِيَ بَيْنَ مَنْ قَاتَلَ عَلَيْهِ وَ وَلِيَ ذَلِكَ فَأَمَّا الْفَيْءُ وَ الْأَنْفَالُ فَهُوَ خَالِصٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص.
۳) از امام صادق ع روایت شده است: انفال هرسرزمینی است که در آن خونی ریخته نشد یا قومی در مورد آن مصالحه کردند و به دست خودشان آن را تحویل دادند؛ و هر زمین غیرآباد یا صحراهای غیرمسکونی همگی آنها از فیء محسوب میشود؛ و انفال از آنِ خدا و رسول ص است (انفال/۱) و هر آنچه از آنِ خدا باشد، از آنِ رسول ص است که آن را در هر جا که صلاح بداند، مصرف میکند.
تهذيب الأحكام، ج۴، ص۱۳۳
عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ
إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهِ هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٍ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ فَمَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ص فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ.
۴) روایت شده است که رسول الله ص وقتی از جنگ خیبر فارغ شد، خداوند در دل اهالی فدک رعب انداخت و شخصی را نزد رسول خدا ص فرستادند و با ایشان در مورد نصف منطقه فدک مصالحه کردند؛ و فرستادههای آنها در خیبر یا در راه یا بعد از اینکه حضرت به مدینه رسید بر ایشان وارد شدند و حضرت از آنها پذیرفت؛ و لذا فدک، [نه جزء اموال عمومیای که باید بین مسلمانان تقسیم شود، بلکه] صرفاً از آنِ رسول الله ص بود، چرا که هیچ سوارهنظام و پیادهنظامی در آنجا گام ننهاد.
السقيفة و فدك، ص۹۷؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج۱۶، ص۲۱۰
قال أبو بكر الزهري و روى محمد بن إسحاق أيضا أن رسول الله ص لما فرغ من خيبر قذف الله الرعب في قلوب أهل فدك فبعثوا إلى رسول الله ص فصالحوه على النصف من فدك فقدمت عليه رسلهم بخيبر أو بالطريق أو بعد ما أقام بالمدينة فقبل ذلك منهم و كانت فدك لرسول الله ص خالصة له لأنه لم يوجف عليها ب خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ.
تدبر
۱) «وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَئُوها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديراً»
مسلمانان در جنگ احزاب مورد هجومی همهجانبه قرار گرفتند، هم از جانب دشمن بیرونی، و هم از جانب همپیمانان داخلی؛ اما با استقامتی که به خرج دادند، نه تنها هر دوی آنها شکست خوردند، بلکه خداوند آنها را وارث زمینها و خانهها و اموال آنها کرد؛ و حتی سرزمینهایی که برایش جنگی نکرده بودند نیز به دست آنها افتاد.
پس ببینید که خداوند بر انجام هر کاری تواناست.
ثمره اخلاقی- اجتماعی
در محاسباتتان صرفاً بر اساس معیارهای مادی نیندیشید. اگر وعده خدا را باور کنید، خدای که بر انجام هر کاری تواناست، قطعا میتواند به وعدهاش عمل کند، هرچند تمام محاسبات ظاهری خلاف آن باشد.
۲) «وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ … وَ أَرْضاً لَمْ تَطَئُوها»
درباره اینکه منظور از «زمینی که بر آن نتاختهاید» چیست، مفسران چند گونه نظر دادهاند.
الف. به معنای اینکه «هنوز بر آن نتاختهاید و بعدا آن را فتح میکنید»؛ و آنگاه در اینکه منظور کجا بوده، چند نظر مطرح شده است:
الف.۱. منظور جایی است که هنوز بر آن نتاختهاید، یعنی سرزمینهای خیبر، که خداوند بعد از بنیقریظه آن را بر مسلمانان گشود. (ابن زيد و يزيد بن رومان و مقاتل؛ به نقل مجمع البيان، ج۸، ص۵۵۱)
الف.۲. منظور مكه است. (قتادة؛ به نقل مجمع البيان، ج۸، ص۵۵۱)
الف.۳. منظور سرزمینهای ایران و روم است. (حسن بصری؛ به نقل مجمع البيان، ج۸، ص۵۵۱)
الف.۴. منظور هر سرزمینی است که تا روز قیامت توسط مسلمانان فتح شود. عكرمة؛ به نقل مجمع البيان، ج۸، ص۵۵۱)
ب. به معنی اینکه اساساً بدون اینکه بر آن بتازید و جنگی رخ دهد، به دست شما میافتد. (ابومسلم؛ به نقل مجمع البيان، ج۸، ص۵۵۱) که در این صورت هم معنا میشود با مضمون «ما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكاب: براى [گرفتن] آن اسب و شترى نتاختيد؛ حشر/۷).
توجه
در میان اهل سنت، دیدگاه سومی هم مطرح شده، و آن اینکه کنایه از زنان آنها باشد! این سخن را ابنابیالحدید به عنوان یکی از کنایههای قرآن ذکر کرده است: (شرح نهج البلاغة، ج۵، ص۱۶)[۳] ولی برخی دیگر از اهل سنت، همانند زمخشری (الكشاف، ج۳، ص۵۳۴) و ابوحیان (البحر المحيط في التفسير، ج۸، ص: ۴۷) چنین برداشتی را از بدعتهای تفسیری دانستهاند.[۴]
[۱] . چنانکه در معنای «وطی کردن زن» که به صورت کنایه از «جماع» بوده – البته به خاطر کثرت استفاده امروزه به صورت تصریح درآمده است – نیز نوعی استعلاء نهفته است.
[۲] . البته با توجه به اینکه تعبیر «وِطَاءَ» در مورد زمین صاف و همواری که هیچ پستی و بلندی ندارد به کار رفته است «لسان العرب، ج۱، ص۱۹۹) و وزن «فِعال» برای مصدر در باب مفاعله هم به کار میرود (مثلا جهاد و مجاهده) بعید نیست که معنای موافقت و یکسان شدن، از این کلمه «وطاء» به این فعل منتقل شده باشد.
[۳] . و من كنايات الكتاب العزيز أيضا قوله تعالى «وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها» كنى بذلك عن مناكح النساء.
[۴] . و من بدع التفاسير: أنه أراد نساءهم
بازدیدها: ۲۵