۳۶۵) كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ

ترجمه

چنین نیست [که او گمان کرده؛ یا: که بتواند کاری از پیش ببرد] ؛ اطاعتش مکن، و سجده کن و تقرب جوی.

توجه: آیه سجده‌دار

این آیه از آیاتی است که سجده واجب دارد. در صورتی که صوت آن را گوش دهید یا با صدایی که تلفظ شود، بخوانید انجام یک سجده واجب است. البته برای مرور ذهنی، سجده لازم نیست. این سجده نیاز به وضو ندارد، اما شرایط سجده را باید رعایت کرد (اعضایی که بر زمین باید گذاشته شود و اینکه پیشانی بر خاک (مُهر) باشد). هر ذکری در این سجده جایز است، اما بهتر آن است که این ذکر گفته شود[۱]:

لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ حَقّا حَقّا

لَا إِلهَ الّا اللّهُ ايماناً وَ تَصْدِيقاً

لَا إِلهَ إِلَّا اللّهُ عُبُودِيَّه وَ رِقًّا

سَجَدْتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا

لَا مُسْتَنْكِفاً وَ لَا مُسْتَكْبِراً

بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِيلٌ ضَعِيفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ.

من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص۳۰۷

حدیث

۱) از امام باقر ع روایت شده است:

سجده‌های واجب در قرآن چهارتاست: در سوره سجده (معروف به سوره «الم تنزيل» یا «الم سجده»)؛ و در سوره غافر (معروف به سوره «حم سجده»)؛ و در سوره نجم؛ و در سوره علق (معروف به سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»)، آیه «كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ».

فرمود: اینها «سُوَر عزائم» است که سجده در آنها واجب است؛ ولی در غیر اینها، اختیار با خودت است [یعنی سجده‌اش واجب نیست و مستحب است]، اگر خواستی سجده کن و اگر خواستی سجده نکن؛ و امام سجاد ع خوش داشت که در همگی آنها سجده کند.

دعائم الإسلام، ج‏۱، ص۲۱۵؛ مجمع البيان[۲]، ج‏۱۰، ص۷۸۳؛ الخصال[۳]، ج‏۱، ص۲۵۲

وَ رُوِّينَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ص أَنَّهُ قَالَ: الْعَزَائِمُ مِنْ سُجُودِ الْقُرْآنِ أَرْبَعٌ فِي الم تَنْزِيلِ السَّجْدَةِ وَ فِي حم السَّجْدَةِ وَ فِي النَّجْمِ وَ فِي «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»: «كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ» قَالَ فَهَذِهِ الْعَزَائِمُ لَا بُدَّ مِنَ السُّجُودِ فِيهَا وَ أَنْتَ فِي غَيْرِهَا بِالْخِيَارِ إِنْ شِئْتَ فَاسْجُدْ وَ إِنْ شِئْتَ فَلَا تَسْجُدْ قَالَ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ يُعْجِبُهُ أَنْ يَسْجُدَ فِيهِنَّ كُلِّهِنَّ.

 

۲) ابوبصیر حدیثی را ظاهرا از امام صادق ع روایت کرده است که:

هنگامی که آیه سجده در هریک از سوره‌های عزائم چهارگانه (سجده، غافر، نجم و علق) خوانده شد و شنیدی، سجده کن، هرچند که وضو نداشته باشی و یا جُنُب باشی و یا زنی باشد که نماز نمی‌خواند [= در ایام عادت ماهیانه است]؛ ولی آیات سجده در سایر قرآن اختیار داری؛ خواستی سجده کن و خواستی سجده نکن.

الكافي ، ج‏۳، ص۳۱۸

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ [أبوعبد اللّه عليه السلام‏]:

إِذَا قُرِئَ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْعَزَائِمِ الْأَرْبَعِ فَسَمِعْتَهَا فَاسْجُدْ وَ إِنْ كُنْتَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ وَ إِنْ كُنْتَ جُنُباً وَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ لَا تُصَلِّي وَ سَائِرُ الْقُرْآنِ أَنْتَ فِيهِ بِالْخِيَارِ إِنْ شِئْتَ سَجَدْتَ وَ إِنْ شِئْتَ لَمْ تَسْجُدْ.

 

۳) از رسول خدا ص روایت شده است که:

«نزدیکترین وضعیتی که بنده نسبت به خداوند دارد وقتی است که در سجده است.»

این مطلب، مستقیما از قول امام صادق و امام رضا ع هم روایت شده، با این تفاوت که آنها بعد از بیان این جمله فرموده‌اند:

«و این مفاد همان سخن خداوند تبارک و تعالی است که فرمود: «سجده کن و نزدیک شو.»

مجمع البيان ، ج‏۱۰، ص۷۸۳

عن عبد الله بن مسعود أن رسول الله ص:

قال أقرب ما يكون العبد من الله إذا كان ساجدا.

و فی عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۲، ص۷؛ الكافي، ج‏۳، ص۲۶۵؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص۲۰۹ :[۴]

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب‏»

 

۴) روایت شده است هنگامی که آیه «و سجده کن و نزدیک شو» نازل شود، پیامبر ص به سجده افتاد و در سجده‌اش گفت:

از خشم تو به رضای تو، و از عقوبتت به چشم‌پوشی کردنت پناه می‌برم؛ و از تو به تو پناه می‌برم؛ تو را ثنا گفتن نتوانم، تو آن گونه‌ای که خود گفته‌ای.

عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج‏۴، ص۱۱۴

رُوِيَ فِي الْحَدِيثِ أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَى «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ» سَجَدَ النَّبِيُّ ص فَقَالَ فِي سُجُودِهِ «أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ بِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِك‏».[۵]

 

تدبر

۱) «كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»

در آیات قبل حکایت شخصی را مطرح کرد که مانع نماز می‌شد و تهدید می‌کرد که عِدّه و عُدِه‌اش را علیه پیامبر ص فرامی‌خواند. طبق روایات، او ابوجهل بوده و گفته بود اگر پیامبر ص را در حال سجده ببینم، گردنش را لگدمال مي‌كنم. (جلسه۳۵۶، شأن نزول). خدا هم بعد از اینکه پاسخ تهدیدش را داد، اکنون به پیامبرش دلگرمی می‌دهد که به سخن او گوش نکن که او هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، بلکه سجده‌ات را بکن و به خداین نزدیک شو!

به قول حافظ شیرازی

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند

http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh187/

 

۲) «لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ»

کسی که می‌خواهد از اطاعت افراد طغیانگر رها شود، سر سجده بر آستان خدا می‌ساید.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

شهید مطهری در تبیین دقیقی نشان می‌دهند که «آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی سرابی بیش نیست.» (آزادی معنوی، ص۱۷-۳۵) ایشان مساله را از این زاویه تحلیل می‌کنند که کسی که به آزادی معنوی نرسیده باشد، اگر قدرت پیدا کند، آزادی دیگران را رعایت نخواهد کرد. در حالی که آن تحلیل در جای خود درست است، اما همه مساله نیست.

آیات این سوره، این وابستگی آزادی اجتماعی به آزادی معنوی را از زاویه دیگری نیز تبیین می‌کنند:

همواره در هر جامعه‌ای انسانهای طغیانگری  وجود دارند که به خاطر مال و اموالی که دارند احساس استغنا می‌کنند، (علق/۶-۷)، لذا زیر بار سخن حق نمی‌روند (علق/۱۳) و عِدّه و عُدّه‌ای گرد خود فراهم می‌آورند (علق/۱۷)، آنچه دلخواه خود را انجام می‌دهند، اما مانع فعالیت‌های دیگران می‌شوند (علق/۹-۱۰).

چه کسی می‌تواند در مقابل اینها بایستد، و از آنها اطاعت نکند؟

این آیه می‌فرماید:

کسی که پشتوانه قوی‌تر و برتری داشته باشد؛

کسی که خدا را می‌شناسد و در مقابل خداوند سر تسلیم فرو می‌آورد، کسی است که از این طغیانگرها نمی‌ترسد.

  • خداوند رحمت کند امام خمینی را که در پیام برائت خویش، بعد از کشتار حاجیان چنین فرمود:

خداوندا، تو می‌دانی که ما سر سازش با کفر را نداریم.

خداوندا، تو می‌دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند.

خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. (صحیفه امام خمینی، ج۲۱، ص۹۵)

http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=21&tid=46

 

۳) « وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»

راه تقرب به سوی خدا، سجده بر آستان اوست. (حدیث۳)

ثمره اخلاقی- اجتماعی

قبلا (در جلسه ۱۶۶ (http://yekaye.ir/sad-038-71-2/ ) و جلسه ۲۲۴ (http://yekaye.ir/2-baqare-03/ ) ) توضیح داده شد که سجده به معنای «ابراز خضوعی است که هیچ گونه اثری از منیت در شخص نماند» و این حالت بدنی خاص، جزء معنای کلمه نیست.

پس، سجده، فقط یک حالت بدنی نیست؛ بلکه حقیقت سجده، تسلیم محض بودن در برابر خداوند است. این آیه می‌فرماید که راه قرب، سجده است؛ یعنی تسلیم خدا بودن.

از کجا می‌توان فهمید کسی واقعا تسلیم خدا هست یا نه؟

از اینکه دستورات خدا را چه اندازه در زندگی‌اش عمل می‌کند. دستورات خداوند در قابل شریعت و دین به ما رسیده است. از اینکه چه اندازه از این شریعت تبعیت می‌کنیم، می‌توانیم پی ببریم چه اندازه به قرب خداوند رسیده‌ایم.

 

۴) «اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»

خداوند به ما از رگ گردن نزدیکتر است (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد؛ ق/۱۶) ؛ بلکه او از خودمان هم به ما نزدیکتر است (أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ؛ انفال/۲۴)؛ پس نزدیک شدن به خدا یعنی چه؟ و چگونه ممکن است؟

نکته تخصصی فلسفی

خداوند فوق مکان و خالق مکان است؛ پس این نزدیک بودن، قطعا نزدیکی مکانی نیست. از عمیق‌ترین معارف دینی، وجود رابطه‌هایی است که از دو سو یکسان نیستند. یکی از آنها رابطه مخلوقات با خداوند است. وقتی از زاویه خدا بنگریم، خداوند به خاطر قهاریتی که دارد، و اینکه آفریننده همه موجودات است، در یک نگاه عمیق، از خود آنها هم به آنها نزدیکتر است؛ اما مخلوقات به خاطر ضعف وجودی‌شان و حقارت بی‌حد و حصرشان در قبال عظمت الهی، بسیار از او دورند. خداوند به تمام حقیقت ما احاطه دارد، اما ما به ذره‌ای از حقیقت او راه نداریم؛ لذا ما از او دوریم و او به ما نزدیک.

تمثیل

برای فهم رابطه‌ای که از دو سو متفاوت است یک آدمی را در یک باغ در ذهن خود بسازید و به او اجازه دهید در آن باغ گردش کند. شما چه نسبتی با او دارید؟ شما به او احاطه کامل دارید و از خودش به او نزدیکترید؛ اما او از شما چه می‌داند؟

 

در عین حال، ما می‌توانیم به او نزدیک شویم.

چگونه؟

مادام که خداوند را با ساخته‌ها و بافته‌های ذهن خود می جوییم، دائما از او دور می‌شویم زیرا هر آنچه در ذهن ماست، مخلوق و ساخته ماست؛

اما این آیه می‌فرماید که راه بسته نیست؛ ما می‌توانیم کاملا تسلیم او شویم و بگذاریم که او خودش خود را به ما بنمایاند.

شاید به همین دلیل است که خداوند در عین حال که از توصیف توصیف‌کنندگان منزه و برتر دانسته شده، اما توصیف مخلَصان (یعنی کسانی که خداوند آنها را خالص کرده و هیچ چیزی از خود ندارند) در مورد او صادق است: سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون‏؛ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين‏ (صافات/۳۹-۴۰)

 


[۱] . متن فوق را اغلب فقها در فتوایشان آورده‌اند، البته ظاهرا در حدیث به نحو مرسل آمده، ولی در کافی (ج۳، ص۳۲۸) با سند صحیح بدین صورت روایت شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا قَرَأَ أَحَدُكُمُ السَّجْدَةَ مِنَ الْعَزَائِمِ فَلْيَقُلْ فِي سُجُودِهِ «سَجَدْتُ لَكَ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لَا مُسْتَكْبِراً عَنْ عِبَادَتِكَ وَ لَا مُسْتَنْكِفاً وَ لَا مُتَعَظِّماً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِيلٌ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ».

[۲] . روي عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله (ع) قال العزائم الم تنزل و حم السجدة و النجم إذا هوى و اقرأ باسم ربك و ما عداها في جميع القرآن مسنون و ليس بمفروض

[۳] . حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْعَزَائِمَ أَرْبَعٌ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ وَ النَّجْمُ وَ تَنْزِيلُ السَّجْدَةِ وَ حم السَّجْدَةِ.

[۴] سندش در کافی چنین است: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا؛ و در من لایحضره الفقیه از امام صادق ع روایت شده است.

[۵] . این حکایت درباره این آیه هم قابل توجه است:

روى أنّ النّبىّ- صلّى اللّه عليه و آله- قرأ ذات يوم: «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ» فسجد هو و من معه من المؤمنين و قريش تصفق فوق رؤوسهم و تصفر، فنزلت «فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ؛ وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُون» (انشقاق/۲۰-۲۱) (تفسير جوامع الجامع، ج‏۴، ص۴۶۷)

Visits: 55

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*