ترجمه
و کسانی که کفر ورزیدند به کسانی که ایمان آوردند گفتند راه ما را پیروی کنید و [بار] خطاهای شما برعهده ما؛ در حالی که برعهدهگیرنده چیزی از خطاهای آنها نیستند؛ آنان قطعا دروغگویند.
حدیث
۱) از امام صادق ع سوال شد: کمترین چیزی که به واسطه آن بندهای کافر میشود، چیست؟
فرمودند: اینکه چیزی را از جانب خود بدعت بگذارد و کسی که آن را قبول کرد، به دوستی برگیرد و از کسی که با آن مخالفت کند، بیزاری بجوید. (= آن بدعت را معیار دوستی و دشمنی قرار دهد)
معاني الأخبار، ص۳۹۳
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ كَافِراً؟
قَالَ أَنْ يَبْتَدِعَ بِهِ شَيْئاً فَيَتَوَلَّى عَلَيْهِ وَ يَتَبَرَّأَ مِمَّنْ خَالَفَهُ.
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
در قدیمالایام مردی بود که دنیا را از راه حلال طلب کرد، بدان دست نیافت؛ از راه حرام طلب کرد، بدان نرسید؛ پس شیطان نزد او آمد و گفت: فلانی! دنیا را از راه حلال طلب کردی موفق نشدی؛ از راه حرام طلب کردی بدان نرسیدی؛ آیا میخواهی راهی نشانت دهم که هم دنیایت را زیاد کنی و هم پیروان فراوانی پیدا کنی؟
گفت: بله.
گفت: یک دین اختراع کن و مردم را بدان بخوان.
این کار را کرد و مردم اجابتش کردند و از او اطاعت نمودند و به دنیا رسید. سپس بعد از مدتی با خود فکر کرد و گفت: این چه کاری بود که کردم؟ یک دینی اختراع کردم و مردم را بدان خواندم؟! توبهای ندارم جز اینکه به سراغ هرکس که دعوتش کردم بروم و او را از این مسیر برگردانم. پس به نزد اصحابش که دعوتش را اجابت کرده بودند رفت و گفت: آنچه شما را بدان دعوت کردم باطل بود و من خودم آن را اختراع کردم.
اما آنها گفتند: دروغ میگویی! آن حق است ولکن تو خودت در دینت شک کرده و از آن برگشتهای.
چون چنین دید رفت و زنجیری آورد و با میخ آن را محکم کرد و به گردنش انداخت و گفت این را از گردنم باز نمیکنم تا خداوند متعال توبهام را بپذیرد.
پس خداوند متعال به پیامبری از پیامبرانش وحی کرد: برو به فلانی بگو: به عزتم سوگند اگر آن قدر مرا بخواند که اعضای بدنش از هم متلاشی شود جوابش را نمیدهم مگر اینکه کسانی را هم که به وی ایمان آوردند ومردند از دعوتی که کرده برگرداند.
علل الشرائع، ج۲، ص۴۹۳
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
كَانَ رَجُلٌ فِي الزَّمَنِ الْأَوَّلِ طَلَبَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهَا فَأَتَاهُ الشَّيْطَانُ فَقَالَ لَهُ يَا هَذَا إِنَّكَ قَدْ طَلَبْتَ الدُّنْيَا مِنْ حَلَالٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا وَ طَلَبْتَهَا مِنْ حَرَامٍ فَلَمْ تَقْدِرْ عَلَيْهَا أَ فَلَا أَدُلُّكَ عَلَى شَيْءٍ تَكْثُرُ بِهِ دُنْيَاكَ وَ يَكْثُرُ بِهِ تَبَعُكَ قَالَ بَلَى قَالَ تَبْتَدِعُ دِيناً وَ تَدْعُو إِلَيْهِ النَّاسَ فَفَعَلَ فَاسْتَجَابَ لَهُ النَّاسُ فَأَطَاعُوهُ وَ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ إِنَّهُ فَكَّرَ فَقَالَ مَا صَنَعْتُ ابْتَدَعْتُ دِيناً وَ دَعَوْتُ النَّاسَ مَا أَرَى لِي تَوْبَةً إِلَّا [أَنْ] آتِيَ مَنْ دَعَوْتُهُ إِلَيْهِ فَأَرُدَّهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يَأْتِي أَصْحَابَهُ الَّذِينَ أَجَابُوهُ فَيَقُولُ إِنَّ الَّذِي دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ بَاطِلٌ وَ إِنَّمَا ابْتَدَعْتُهُ فَجَعَلُوا يَقُولُونَ كَذَبْتَ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ لَكِنَّكَ شَكَكْتَ فِي دِينِكَ فَرَجَعْتَ عَنْهُ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ عَمَدَ إِلَى سِلْسِلَةٍ فَوَتَدَ لَهَا وَتِداً ثُمَّ جَعَلَهَا فِي عُنُقِهِ وَ قَالَ لَا أَحُلُّهَا حَتَّى يَتُوبَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيَّ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ قُلْ لِفُلَانٍ وَ عِزَّتِي لَوْ دَعَوْتَنِي حَتَّى تَنْقَطِعَ أَوْصَالُكَ مَا اسْتَجَبْتُ لَكَ حَتَّى تَرُدَّ مَنْ مَاتَ إِلَى مَا دَعَوْتَهُ إِلَيْهِ فَيَرْجِعَ عَنْهُ.
تدبر
۱) «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ … إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»
این سخن که «تو این کار را انجام بده، گناهش بر عهده من» ادعایی دروغ، و منطق کافرانی است که – چنانکه در آیه بعد اشاره شده – روز قیامت بشدت مواخذه خواهند شد.
۲) «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»
دغدغه یک مومن این است که مبادا کاری انجام دهد که روز قیامت نتواند پاسخگوی ما باشد.
یکی از ترفندهای منکران حقیقت، برای اینکه این دغدغه را بیاهمیت نشان دهند، این است که راه ما ضرری ندارد و اگر ضرر داشت ما مسئولیتش را برعهده میگیریم؛ در حالی که روز قیامت، هرکسی مسئول اعمال خویش است و هیچ کس بار دیگری را بر دوش نکشد: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/۱۶۴؛ اسراء/۱۵؛ فاطر/۱۸؛ زمر/۷ ؛ نجم/۳۸)
نکته تخصصی انسانشناسی
دغدغههای انسان است که هویت و تصمیمات او را رقم میزند. هرکس بخواهد مردم را به هر سمت و سویی بکشاند، گام اولش این است که دغدغههای آنها را در همان سمت و سو قرار دهد.
از دغدغههای یک انسان متدین، «گناه» نکردن است؛ و از مهمترین ابزارهای بیدین کردن مردم این است که «گناه کردن» را کم اهمیت جلوه دهند؛ و این مسیری است که هر فرهنگ باطلی برای گسترش خویش در پیش میگیرد؛ و یکی از علل اصرار اسلام بر نهی از منکر، همین است که کمکم منکر، معروف نشود.
شاید مهمترین روشی که در تهاجم فرهنگی به کار گرفته میشود همین است. مثلا از طریق فیلمها و سریالهای ماهوارهای روابط نامشروع به نحوی بسیار عادی و طبیعی جلوه داده میشود تا تدریجا دغدغههای دینی افراد کمرنگ شود.
۳) «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»
چرا وقتی اغواگران گفتند «اگر گناهی داشت برعهده من». خداوند در مقام پاسخ، صرفا به جمله «آنها بار گناهان شما را بر دوش نخواهند کشید.» که رد ادعای آنهاست، بسنده نکرد؛ بلکه با تاکیدات شدید بر دروغگو بودن وی اصرار ورزید؟
(توجه شود که تعبیر «إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ» شامل چهار تاکید است: «انّ» + «لـ» + اسمیه بودن جمله، + استفاده از اسم فاعل به جای فعل (کاذبون، به جای کذبوا) )
الف. شاید میخواهد یاد دهد که در مورد کسی که قصد انحراف دیگران را دارد، صرفا به بیان خطای وی نباید بسنده کرد، بلکه باید با قاطعیت وی را به رسوا کرد.
ب. شاید از این جهت است که آنها روی دغدغهها و گرایشات مومنان سرمایهگذاری کردهاند (تدبر۲) خدا هم تعبیری به کار میبرد که حساسیتها را علیه آنان برانگیزاند.
نکته تخصصی انسانشناسی
از مفاهیم مهم دینی، «تبری» است. یک مومن همان گونه که باید با مومنان «تولی» و رابطه مسئولانه و دلسوزانه داشته باشد، باید بغض گمراهان را در دل داشته باشد تا آنها نتوانند در وی رخنه کنند. برخی خیال میکنند که انسان نباید بُغض هیچکسی را داشته باشد و باید همه را دوست داشته باشد؛ در حالی که غافلند که اولا «باطل» و «شر» را نباید دوست داشت؛ و ثانیا برخی افراد چنان در باطل و شرّ فرو رفتهاند که لازمه دوست داشتن آنان، اجازه دادن به گسترش شرّ و باطل، و نهایتا نابودی انسانیت است:
ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان
و به قول سعدی شیرازی:
هر که را دشمن پیش است، اگر نکشد دشمن خویش است
http://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab8/sh44/
خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی به دولت تو گنه میکند به انبازی
http://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab8/sh7/
ج. …
۴) اتَّبِعُوا سَبيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ؛ وَ ما هُمْ بِحامِلينَ مِنْ خَطاياهُمْ «مِنْ شَيْءٍ»
با اینکه میتوانست بسنده کند به «عهدهدار خطایای آنها نیستند»، تعبیر «من شیء» را افزود و فرمود: «عهدهدار هیچ چیزی از خطایای آنها نیستند.». چرا؟
الف. شاید میخواهد تاکید کند که در هیچ موردی، اگر کسی ما را به انجام کاری دعوت کرد، و هر گونه ضمانتی هم داد، باز هم ذرهای از مسئولیت ما کاسته نخواهد شد؛ و این مساله صرفا به امور کلان و چشمگیر محدود نمیشود. حتی اگر در مورد استفاده شخصی از یک خودکار دولتی، کسی گفت انجام بده، گناهش با من، همین را هم نمیتواند برعهده بگیرد و ما همچنان مسئول خواهیم بود.
ب. …
بازدیدها: ۸