ترجمه
که حقاً انسان را در رنج [و سختی] آفریدیم.
یا:
حقیقتا انسان را در وضعیت ایستاده و معتدل آفریدیم.
نکات ترجمه
«كَبَد»
ماده «کبد» در اصل دلالت بر شدت و قوت در چیزی میکند؛ و خود واژه «كَبَد» به معنای مشقت (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۱۵۳؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۵؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۴۷) ویا تحمل کردن سختی و مشقت میباشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۰، ص۱۵) و به جگر انسان هم کبد میگویند و به نحو استعاری در مورد وسط هر چیزی هم کبد آن چیز میگویند (مانند کبد کمان، کبد آسمان) (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۱۵۳)
همچنین برخی معنای «کبد» را «صاف ایستادن» (منتصبا معتدلا) دانستهاند (معانیالقرآن (للفراء) ج۳، ص۲۶۴) و دیگران در توضیحش گفتهاند مقصود آیه این است که انسان تنها موجودی است که بر سر دوپایش میایستد ولی سایر حیوانات به نحو غیرایستاده (در حالی که سر رو به پایین است و دستها بر زمین است) حرکت میکنند؛ و یا اینکه در شکم مادر ابتدا به حالت ایستاده است و هنگامی که وقت تولدش میشود سرش پایی قرار میگیرد؛ اما ظاهرا بقیه حیوانات از ابتدا سرشان رو به پایین است و خلاف جهت مادرشان در شکم مادر هستند؛ و از «منذری» نقل شده که «کبد» به معنای ایستادن و استقامت ورزیدن (الاستواء و الاستقامة) است. (لسان العرب، ج۳، ص۳۷۶؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۴۸)[۱]
البته کسانی که معنای «کبد» را «رنج و سختی» میدانند، معنای ایستادن (قام منتصبا) را از این جهت مرتبط با معنای «کبد» میدانند که انسان در اثر زیاد ایستادن است که خسته میشود (در حالی که در وضعیتهای دیگر بدن مانند نشستن و خوابیدن، چنین خستگیای در کار نیست) (معجم مقاییس، ج۵، ص۴۳۴)
این ماده فقط همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) در ضمن روایتی از امام صادق ع آمده است:
…و فرزند آدم در شکم مادرش به حالت ایستاده است و این همان سخن خداوند عز و جل است که میفرماید «همانا انسان را در وضعیت ایستاده آفریدیم.» (بلد/۴) در حالی که غیر از انسان، سرش در پایین و پشت [مادرش] است و دستانش در [میانه] دستان اوست.
[اینکه یکی از معانی «کبد» «وضعیت ایستاده بودن» است در نکات ترجمه توضیح داده شد]
علل الشرائع، ج۲، ص۴۹۵
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ قال أَبوعَبْدِ اللَّهِ ع …[۲]و ابْنُ آدَمَ مُنْتَصِبٌ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ وَ مَا سِوَى ابْنِ آدَمَ فَرَأْسُهُ فِي دُبُرِهِ وَ يَدَاهُ بَيْنَ يَدَيْهِ. [۳]
۲) دعای۲۲ صحیفه سجادیه دعای هنگام مبتلا شدن به سختیها و دشواریهاست. امام سجاد ع این دعا با این تعابیر آغاز فرمودهاند:
خدایا! تو تکالیفی را درباره خودم بر دوشم نهادهاى كه خودت از من درباره آنها صاحباختیارتری، و قدرت تو بر آن و بر من از قدرت من بيش است. پس از من به من چیزی بده كه تو را از من خشنود گرداند و خشنودى خود از مرا در عافیت بخواه.
بار خدايا، مرا طاقت رنج نیست، و توان شكيبايى در بلا را ندارم، مرا توانی بر فقر نيست. پس روزىام را از من دريغ مدار و مرا به مخلوقانت وامگذار؛ بلکه خودت نيازم را برآر و كفاف مرا بر عهده دار؛ و در من بنگر و در همه كارهایم مراقبم باش، كه اگر مرا به نفسم واگذارى، از [صلاح] آن ناتوانم [یا: از اینکه از عهده نفسم برآیم ناتوانم] و آنچه مصلحتش است نتوانم بپا دارم. و اگر مرا به آفريدگانت واگذارى، بر من روى ترش كنند؛ و اگر مرا به پناه خويشاوندانم بفرستى، محرومم دارند؛ و اگر دهند، اندك دهند و بىمقدار، و بسى بر من منّت نهند و فراوان مرا مذمّت كنند.
بار خدايا، پس به فضل خود توانگرم گردان؛ و به عظمت خود مرتبتى بزرگم ده؛ و به توانگرى خود گشاده دستىام عطا فرما و از آنچه نزد توست مرا کفایت کن….
الصحيفة السجادية، (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ الشِّدَّةِ وَ الْجَهْدِ وَ تَعَسُّرِ الْأُمُورِ) (ترجمه: اقتباس از ترجمه آیتی)
اللَّهُمَّ إِنَّكَ كَلَّفْتَنِي مِنْ نَفْسِي مَا أَنْتَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي، وَ قُدْرَتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيَّ أَغْلَبُ مِنْ قُدْرَتِي، فَأَعْطِنِي مِنْ نَفْسِي مَا يُرْضِيكَ عَنِّي، وَ خُذْ لِنَفْسِكَ رِضَاهَا مِنْ نَفْسِي فِي عَافِيَةٍ.
اللَّهُمَّ لَا طَاقَةَ لِي بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِي عَلَى الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَيَّ رِزْقِي، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى خَلْقِكَ، بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِي، وَ تَوَلَّ كِفَايَتِي وَ انْظُرْ إِلَيَّ وَ انْظُرْ لِي فِي جَمِيعِ أُمُورِي، فَإِنَّكَ إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَى نَفْسِي عَجَزْتُ عَنْهَا وَ لَمْ أُقِمْ مَا فِيهِ مَصْلَحَتُهَا، وَ إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَى خَلْقِكَ تَجَهَّمُونِي، وَ إِنْ أَلْجَأْتَنِي إِلَى قَرَابَتِي حَرَمُونِي، وَ إِنْ أَعْطَوْا أَعْطَوْا قَلِيلًا نَكِداً، وَ مَنُّوا عَلَيَّ طَوِيلًا، وَ ذَمُّوا كَثِيراً فَبِفَضْلِكَ، اللَّهُمَّ، فَأَغْنِنِي، وَ بِعَظَمَتِكَ فَانْعَشْنِي، وَ بِسَعَتِكَ، فَابْسُطْ يَدِي، وَ بِمَا عِنْدَكَ فَاكْفِنِي….[۴]
۳) از امام صادق ع روایت شده است که میفرمود:
خداوند مومن را از [مبتلا شدن به] شداید تکاندهنده دنیا ایمن نکرده؛ ولی او را از کورباطنی در دنیا و شقاوت در آخرت ایمن نموده است.
الكافي، ج۲، ص۲۵۵
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُهْلُولٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
لَمْ يُؤْمِنِ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ مِنْ هَزَاهِزِ الدُّنْيَا وَ لَكِنَّهُ آمَنَهُ مِنَ الْعَمَى فِيهَا وَ الشَّقَاءِ فِي الْآخِرَةِ.
۴) از امام صادق ع روایت شده است:
بدرستی که مومن نزد خداوند بقدری کرامت دارد که بهشت و آنچه در آن است را از او بخواهد به او بدهد بدون اینکه اندکی از مُلکش کم شود؛
و بدرستی که کافر نزد خداوند این اندازه پست است که اگر دنیا و آنچه در آن است را از او بخواهد، به او بدهد بدون اینکه از مُلکش اندکی کم شود؛
و بدرستی که خداوند متعهد شده که بنده مومنش را به بلا مبتلا سازد همان گونه که شخص مسافر خود را متعهد میکند که برای خانوادهاش سوغاتی بیاورد؛ و همانا خداوند او را با دنیا داغ مینهد [یا: از دنیا منع میکند] همان گونه که پزشک بر بیمار داغ مینهد [یا: مریض را پرهیز میدهد].
الكافي، ج۲، ص۲۵۸-۲۵۹
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَكْرُمُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الْجَنَّةَ بِمَا فِيهَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ مُلْكِهِ شَيْئاً
وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَهُونُ عَلَى اللَّهِ حَتَّى لَوْ سَأَلَهُ الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا أَعْطَاهُ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ مُلْكِهِ شَيْئاً
وَ إِنَّ اللَّهَ لَيَتَعَاهَدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ كَمَا يَتَعَاهَدُ الْغَائِبُ أَهْلَهُ بِالطُّرَفِ وَ إِنَّهُ لَيَحْمِيهِ الدُّنْيَا كَمَا يَحْمِي الطَّبِيبُ الْمَرِيضَ.
تدبر
۱) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»
این آیه به نحوی محوریت مباحث این سوره را عهدهدار است؛ از سویی جواب قسمهایی است که در آیات قبل ارائه شد (سوگند به چه و چه، که انسان را در رنج آفریدیم)؛ و از سوی دیگر، مبنای هشدارها، و نیز ارائه دهندهی معیاری برای مقایسه بین سبکزندگیهایی است که در آیات بعد ارائه میگردد.
۲) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»
خداوند انسان را در رنج و سختی آفریده است. چرا؟
الف. انسان با استعدادی برای طی مرتب کمال آفریده شده است؛
پس باید این مراتب کمال را با سعی و تلاش و تحمل مشقتها به دست آورد؛
پس نمیشود انسان به جایگاه خود برسد مگر در پرتوی مشقت و سختی. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۰، ص۱۶-۱۷)[۵]
نکته تخصصی انسانشناسی
فرشتگان جایگاهشان ثابت و تعیینشده است (وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُوم؛ صافات/۱۶۴) و این ظاهرا بدان معناست که هر کمالی که میتوانند داشته باشند، بالفعل دارند. ولی انسان موجودی است که کمالاتی که میتواند داشته باشد، بالفعل دارا نیست؛ بلکه در او «ظرفیت بینهایت»، و امکان حرکت به سمت کمالات نامتناهی را قرار دادهاند؛ و در عین حال، به او اختیار دادهاند که خودش این مسیر را طی کند؛ و معنای اینکه اختیار دارد، این است که گزینه دیگری هم پیش روی او ممکن است؛ و آن گزینه، عدم تلاش برای رسیدن به آن کمال برتر، و رضایت دادن به همین موقعیت کنونی است.
شاید بدین جهت است که امیرالمومنین ع (در خطبه ۱۷۶ نهجالبلاغه) از رسول خدا ص روایت میکند که راه بهشت محفوف به سختیهاست و راه جهنم محفوف به لذتها[۶]؛
و شاید به همین جهت است که مومن دائما در بلا و سختی است و کافر غالبا در خوشی و راحتی؛
و شاید به همین جهت است که گفتهاند:
هر که در این دار مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند
ب. …
۳) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»
توجه به این واقعیت که «خداوند انسان را در رنج آفریده است»، واقعبینیای به انسان میدهد که توان خود را بیهوده هدر ندهد.
نکته تخصصی انسانشناسی
در دنیای مدرن یکی از مهمترین مطلوبهای بشر بهرهمندی از رفاه و آسایش و خوشی معرفی میشود؛ و چنین وانمود میشود که بهرهمندی از تکنولوژی میتواند این آرزو را محقق سازد؛ و انسانها تشویق میشوند که هرچه بیشتر از سرمایه عمرشان خرج کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند تا از تکنولوژیهای بهروزتری برخوردار شوند تا به رفاه و آسایش و خوشی بیشتری برسند.
اما آیا واقعا چنین معاملهای بهصرفه است؟ آیا تکنولوژی و درآمدِ بیشتر، میتواند «رنج» را از زندگی بزداید؟
پس چرا بیشترین آمار خودکشی در جهان، در میان قشر مرفه است؟!
در مقابل، کسی که عظمت انسان را باور دارد و میداند افق حیات انسان در دنیا تمام نمیشود؛ و دنیا فقط مزرعهای است که ثمرهاش را در جای دیگری باید برداشت کرد، کار و تلاش و سختی کشیدن در این مزرعه را امری طبیعی میشمرد و میداند هرچه بیشتر زحمت بکشد، برداشت بیشتری خواهد داشت؛ پس، توان خود را به جای اینکه در مسیر رها شدن از رنج و سختی در دنیا هدر دهد، صرفِ جایی میکند که واقعا در آنجا، آسایش حقیقی و خلاصی کامل از رنج و سختی ممکن است.
۴) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»
«خداوند انسان را در رنج آفریده است»؛ کسی که از رنج و سختی در دنیا فرار میکند، نهایتا به یاس و ناامیدی خواهد افتاد؛ اما کسی که میداند دنیا محل آسایش نیست، سختیهای دنیا هیچگاه او را ناامید نخواهد کرد.
بدین جهت است که یک انسان مومن حتی اگر بلاها از آسمان و زمین بر سرش بریزیند، ناامید نمیشود، چرا که افق زندگی خود را در این دو روزه دنیا محدود نمیبیند؛ و لذاست که هیچگاه یک انسان مومن خودکشی نمیکند.
۵) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»
یکی از معانی «کبد» ایستاده بودن است (توضیح در نکات ترجمه).
برخی مفسران اساسا این آیه را بدین معنا دانستهاند که «انسان را ایستاده آفریدیم و هیچ چیزی را از این جهت مثل او نیافریدیم» (تفسير القمي، ج۲، ص۴۲۲)[۷] (همچنین حدیث۱)
انسان در میان رده جانداران در میان پستانداران، قرار میگیرد؛ و در میان این رده، تنها موجودی است که در حالت عادیاش ایستاده راه میرود؛ یعنی سر او رو به بالاست؛ و سرش بالاتر از قلبش، و این دو بالاتر از شکم و اندامهای جنسیاش قرار دارند؛ در حالی که عموم پستانداران، سرشان رو به پایین است؛ و سر و قلب و شکم و اندامهای جنسیشان در یک راستاست.
نکته تخصصی انسانشناسی
با توجه به وظایفی که این اعضاء برعهده دارند، آیا این نحوه خلقت خاص انسان، پیامی برای انسان ندارد؟ خصوصا اگر توجه کنیم که همه ما در زندگیمان در حال حرکت به سویی هستیم؛ و در این حرکت کردنمان قرار است انسان باشیم، نه فقط یک چارپای دوپا !
۶) «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ»
انسان همواره در سختی است و مشقتها هیچگاه وی را رها نمیکنند، تا اینکه به «عَقَبة: [=گردنه]» برسد و از آن عبور کند (بلد/۱۱-۱۲)، آنگاه است که به سرای «قرار» خواهد رسید [و از این سختیها و اضطرابها و دلهرهها همیشه راحت خواهد شد.] (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۹۶)[۸]
پس مادام که کسی از آن گردنه عبور نکرده، بیهوده خیال «آسایش» در سر نپروراند. (انشاءالله در آیات ۱۱ به بعد درباره این عقبه بیشتر خواهیم اندیشید.)
[۱] . «کبد» به معنای ایستاده بودن نهتنها در روایات ذیل این آیه آمده (که در قسمت احادیث خواهد آمد) بلکه در روایات دیگری هم کاملا در همین معنا به کار رفته است مانند این روایت توحیدی:
۲- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَال …وَ هُوَ قَائِمٌ لَيْسَ عَلَى مَعْنَى انْتِصَابٍ وَ قِيَامٍ عَلَى سَاقٍ فِي كَبَدٍ كَمَا قَامَتِ الْأَشْيَاءُ وَ لَكِنْ قَائِمٌ يُخْبِرُ أَنَّهُ حَافِظٌ كَقَوْلِ الرَّجُلِ الْقَائِمُ بِأَمْرِنَا فُلَانٌ وَ اللَّهُ هُوَ الْقَائِمُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَت…( التوحید (للصدوق) ص۲۸۸؛ الکافی، ج۱، ص۱۲۱)
[۲] . عبارت محذوف چنین است:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّا نَرَى الدَّوَابَّ فِي بُطُونِ أَيْدِيهَا الرُّقْعَتَيْنِ مِثْلَ الْكَيِّ فَمِنْ أَيِّ شَيْءٍ ذَلِكَ فَقَالَ ذَلِكَ مَوْضِعُ مَنْخِرَيْهِ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ
[۳] . این روایت هم در همین مضمون است ولی طولانی تر:
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِمِنًى إِذَا أَقْبَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى حِمَارٍ لَهُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا جَلَسَ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُقَايِسَكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ فِي دِينِ اللَّهِ قِيَاسٌ وَ لَكِنْ أَسْأَلُكَ عَنْ حِمَارِكَ هَذَا فِيمَ أَمْرُهُ قَالَ عَنْ أَيِّ أَمْرِهِ تَسْأَلُ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ هَاتَيْنِ النُّكْتَتَيْنِ اللَّتَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ مَا هُمَا فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ خُلِقَ فِي الدَّوَابِّ كَخَلْقِ أُذُنَيْكَ وَ أَنْفِكَ فِي رَأْسِكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع خَلَقَ اللَّهُ أُذُنِي لِأَسْمَعَ بِهِمَا وَ خَلَقَ عَيْنَيَّ لِأُبْصِرَ بِهِمَا وَ خَلَقَ أَنْفِي لِأَجِدَ بِهِ الرَّائِحَةَ الطَّيِّبَةَ وَ الْمُنْتِنَةَ فَفِيمَا خَلَقَ هَذَانِ وَ كَيْفَ نَبَتَ الشَّعْرُ عَلَى جَمِيعِ جَسَدِهِ مَا خَلَا هَذَا الْمَوْضِعَ فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَتَيْتُكَ أَسْأَلُكَ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ تَسْأَلُنِي عَنْ مَسَائِلِ الصِّبْيَانِ فَقَامَ وَ خَرَجَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَأَلْتَهُ عَنْ أَمْرٍ أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَهُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ- لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ يَعْنِي مُنْتَصِباً فِي بَطْنِ أُمِّهِ مَقَادِيمُهُ إِلَى مَقَادِيمِ أُمِّهِ وَ مَآخِيرُهُ إِلَى مَآخِيرِ أُمِّهِ غِذَاؤُهُ مِمَّا تَأْكُلُ أُمُّهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُ أُمُّهُ تُنَسِّمُهُ تَنْسِيماً وَ مِيثَاقُهُ الَّذِي أَخَذَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ فَإِذَا دَنَا وِلَادَتُهُ أَتَاهُ مَلَكٌ يُسَمَّى الزَّاجِرَ فَيَزْجُرُهُ فَيَنْقَلِبُ فَيَصِيرُ مَقَادِيمُهُ إِلَى مَآخِيرِ أُمِّهِ وَ مَآخِيرُهُ إِلَى مَقَادِيمِ أُمِّهِ لِيُسَهِّلَ اللَّهُ عَلَى الْمَرْأَةِ وَ الْوَلَدِ أَمْرَهُ وَ يُصِيبُ ذَلِكَ جَمِيعَ النَّاسِ إِلَّا إِذَا كَانَ عَاتِياً فَإِذَا زَجَرَهُ فَزِعَ وَ انْقَلَبَ وَ وَقَعَ إِلَى الْأَرْضِ بَاكِياً مِنْ زَجْرَةِ الزَّاجِرِ وَ نَسِيَ الْمِيثَاقَ وَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ جَمِيعَ الْبَهَائِمِ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِهَا مَنْكُوسِينَ مُقَدَّمُهَا إِلَى مُؤَخَّرِ أُمَّهَاتِهَا وَ مُؤَخَّرُهَا إِلَى مُقَدَّمِ أُمَّهَاتِهَا وَ هِيَ تربض [تَتَرَبَّصُ] فِي الْأَرْحَامِ مَنْكُوسَةً قَدْ أَدْخَلَ رَأْسَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ يَأْخُذُ الْغِذَاءَ مِنْ أُمِّهِ فَإِذَا دَنَا وِلَادَتُهَا انْسَلَّتْ انْسِلَالًا وَ مَوْضِعُ أَعْيُنِهَا فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِهَا وَ هَاتَانِ النُّكْتَتَانِ اللَّتَانِ بَيْنَ أَيْدِيهَا كُلِّهَا مَوْضِعُ أَعْيُنِهَا فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِهَا وَ مَا فِي عَرَاقِيبِهَا مَوْضِعُ مَنَاخِيرِهَا لَا يَنْبُتُ عَلَيْهِ الشَّعَرُ وَ هُوَ لِلدَّوَابِ كُلِّهَا مَا خَلَا الْبَعِيرَ فَإِنَّ عُنُقَهُ طَالَ فَنَفَذَ رَأْسُهُ بَيْنَ قَوَائِمِهِ فِي بَطْنِ أُمِّهِ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَيُّمَا ظِئْرِ قَوْمٍ قَتَلَتْ صَبِيّاً لَهُمْ وَ هِيَ نَائِمٌ انْقَلَبَتْ عَلَيْهِ فَقَتَلَتْهُ فَإِنَّ عَلَيْهَا الدِّيَةَ مِنْ مَالِهَا خَاصَّةً إِنْ كَانَتْ إِنَّمَا ظَاءَرَتْ طَلَبَ الْعِزِّ وَ الْفَخْرِ وَ إِنْ كَانَتْ إِنَّمَا ظَاءَرَتْ مِنَ الْفَقْرِ فَإِنَّ الدِّيَةَ عَلَى عَاقِلَتِهَا (المحاسن، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵)
[۴] . ادامه این دعا چنین است:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلِّصْنِي مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِي عَنِ الذُّنُوبِ، وَ وَرِّعْنِي عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرِّئْنِي عَلَى الْمَعَاصِي، وَ اجْعَلْ هَوَايَ عِنْدَكَ، وَ رِضَايَ فِيمَا يَرِدُ عَلَيَّ مِنْكَ، وَ بَارِكْ لِي فِيمَا رَزَقْتَنِي وَ فِيمَا خَوَّلْتَنِي وَ فِيمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ، وَ اجْعَلْنِي فِي كُلِّ حَالاتِي مَحْفُوظاً مَكْلُوءاً مَسْتُوراً مَمْنُوعاً مُعَاذاً مُجَاراً.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ عَنِّي كُلَّ مَا أَلْزَمْتَنِيهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَيَّ لَكَ فِي وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ طَاعَتِكَ أَوْ لِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ إِنْ ضَعُفَ عَنْ ذَلِكَ بَدَنِي، وَ وَهَنَتْ عَنْهُ قُوَّتِي، وَ لَمْ تَنَلْهُ مَقْدُرَتِي، وَ لَمْ يَسَعْهُ مَالِي وَ لَا ذَاتُ يَدِي، ذَكَرْتُهُ أَوْ نَسِيتُهُ. هُوَ، يَا رَبِّ، مِمَّا قَدْ أَحْصَيْتَهُ عَلَيَّ وَ أَغْفَلْتُهُ أَنَا مِنْ نَفْسِي، فَأَدِّهِ عَنِّي مِنْ جَزِيلِ عَطِيَّتِكَ وَ كَثِيرِ مَا عِنْدَكَ، فَإِنَّكَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ، حَتَّى لَا يَبْقَى عَلَيَّ شَيْءٌ مِنْهُ تُرِيدُ أَنْ تُقَاصَّنِي بِهِ مِنْ حَسَنَاتِي، أَوْ تُضَاعِفَ بِهِ مِنْ سَيِّئَاتِي يَوْمَ أَلْقَاكَ يَا رَبِّ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لِآخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي، وَ حَتَّى يَكُونَ الْغَالِبُ عَلَيَّ الزُّهْدَ فِي دُنْيَايَ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً، وَ آمَنَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً، وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ، وَ أَسْتَضِيءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهَاتِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي خَوْفَ غَمِّ الْوَعِيدِ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى أَجِدَ لَذَّةَ مَا أَدْعُوكَ لَهُ، وَ كَأْبَةَ مَا أَسْتَجِيرُ بِكَ مِنْهُ
اللَّهُمَّ قَدْ تَعْلَمُ مَا يُصْلِحُنِي مِنْ أَمْرِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَكُنْ بِحَوَائِجِي حَفِيّاً.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْزُقْنِي الْحَقَّ عِنْدَ تَقْصِيرِي فِي الشُّكْرِ لَكَ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فِي الْيُسْرِ وَ الْعُسْرِ وَ الصِّحَّةِ وَ السَّقَمِ، حَتَّى أَتَعَرَّفَ مِنْ نَفْسِي رَوْحَ الرِّضَا وَ طُمَأْنِينَةَ النَّفْسِ مِنِّي بِمَا يَجِبُ لَكَ فِيمَا يَحْدُثُ فِي حَالِ الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ الرِّضَا وَ السُّخْطِ وَ الضَّرِّ وَ النَّفْعِ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي سَلَامَةَ الصَّدْرِ مِنَ الْحَسَدِ حَتَّى لَا أَحْسُدَ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِكَ، وَ حَتَّى لَا أَرَى نِعْمَةً مِنْ نِعَمِكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ تَقْوَى أَوْ سَعَةٍ أَوْ رَخَاءٍ إِلَّا رَجَوْتُ لِنَفْسِي أَفْضَلَ ذَلِكَ بِكَ وَ مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِي التَّحَفُّظَ مِنَ الْخَطَايَا، وَ الِاحْتِرَاسَ مِنَ الزَّلَلِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فِي حَالِ الرِّضَا وَ الْغَضَبِ، حَتَّى أَكُونَ بِمَا يَرِدُ عَلَيَّ مِنْهُمَا بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ، عَامِلًا بِطَاعَتِكَ، مُؤْثِراً لِرِضَاكَ عَلَى مَا سِوَاهُمَا فِي الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَعْدَاءِ، حَتَّى يَأْمَنَ عَدُوِّي مِنْ ظُلْمِي وَ جَوْرِي، وَ يَيْأَسَ وَلِيِّي مِنْ مَيْلِي وَ انْحِطَاطِ هَوَايَ وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَدْعُوكَ مُخْلِصاً فِي الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِينَ الْمُضْطَرِّينَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
[۵] . و أمّا كون خلق الإنسان في كبد: فانّ الإنسان مخلوق على كيفيّة خاصّة ركّب من موادّ عالم الطبيعة و من نفخة من عالم الروحانيّة، و له استعداد العروج الى مقامات عالية.
و كلّما كانت القوى الاستعداديّة في شيء كثيرة، و مقتضيات البلوغ الى المراتب الكماليّة قويّة: فلا بدّ في مقام السير الى الكمال و تحصيل مراتب الفعليّة، من المجاهدة و السعى البليغ و تحمّل المشاقّ في رفع الموانع الموجودة و الحادثة.
و من المكابدة المستمرّة للإنسان: احتياجه الى تأمين جهات الحوائج البدنيّة، و جهات روحانيّة لازمة، فلا بدّ من نظم و اعتدال و رعاية جهات توجب الائتلاف بينهما و تأدية حقوق الجانبين.
و الى هذا المعنى يشار في:. وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ- ۲۹/ ۶. يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ- ۸۴/ ۶. فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ- ۴۲/ ۱۵ فمسير الإنسان في حياته: هو البلوغ الى أقصى مراتب الكمالات الروحانيّة، و النيل الى كسب المعارف و الحقائق الإلهيّة، و هذا السير انّما يتحصّل و يتيسّر بمركب البدن، بأن يجعل البدن و قواه وسيلة للسلوك الى المقصد، و لا يصحّ صرف الأيّام في تأمين البدن الفاني الّذى هو المركب و الوسيلة، و الغفلة عن السير و المرحلة المقصودة الانسانيّة.
[۶] . ِ … فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي كُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَة …
[۷] . ِ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ أَيْ مُنْتَصِباً وَ لَمْ يُخْلَقْ مِثْلَهُ شَيْءٌ
[۸] . و الْكَبَدُ: المشقّة. قال تعالى: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ [البلد/ ۴] تنبيها أنّ الإنسان خلقه اللّه تعالى على حالة لا ينفكّ من المشاقّ ما لم يقتحم العقبة و يستقرّ به القرار، كما قال: لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ [الانشقاق/ ۱۹].
بازدیدها: ۲۱۵