۶ جمادیالثانی ۱۴۴۰
ترجمه
و آن روز جهنم آورده شود؛ آن روز است که انسان متذکر شود، ولی برای او دیگر چه جای تذکر است؟
نکات ادبی
جيءَ … بِجَهَنَّمَ
در آیه قبل درباره ماده «جیء» که به معنای «آمدن» است و با آمدن حرف «بـ» متعدی میشود، و نیز درباره تفاوت «مجیء» با «اقبال» و «اتیان» توضیحاتی گذشت. http://yekaye.ir/al-fajr-89-22/
اکنون می افزاییم «جیء» فعل مجهول است که در اصل به صورت «جُیِءَ» و چون کسره بر یاء ثقیل بوده به ماقبلش منتقل شده است. این فعل چون مجهول است نایب فاعل میخواهد و چون بوسیله حرف «بـ» متعدی شده بود، نایب فاعل آن همان «جهنم» است که به حرف «بـ» مجرور شده است؛ که برخی خود کلمه «جهنم» را – با اینکه مجرور است – نایب فاعل معرفی کردهاند (الجدول في إعراب القرآن، ج۳۰، ص۳۲۶) و برخی ظاهرا برای رفع این مشکل (که نایب فاعل باید مرفوع باشد اما جهنم مجرور است) کل عبارت «بجهنم» را قائم مقام نایب فاعل دانستهاند (إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۴۷۶)
يَتَذَكَّرُ / الذِّكْری
قبلا بیان شد که ماده «ذکر» در اصل در دو معنای مختلف به کار میرود: یکی در معنای جنس نر در مقابل ماده، یا مذکر در مقابل مؤنث (وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى، آل عمران/۳۶) و دیگری در معنای «یاد و حافظه» که نقطه مقابل «غفلت» (وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا، کهف/۲۸) و «نسیان» (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيت، کهف/۲۴) میباشد.
در این معنای دوم، «ذِکر» گاه به حالت نفسانیای گفته میشود که که انسان به وسیله آن اطلاعاتی را که به دست آورده نگهداری میکند و همان «حفظ و حافظه» است با این تفاوت که حفظ و حافظه را از حیث به دست آوردن و در مخزن ذهن نگهداشتن میگویند، اما «ذکر» را از حیث احضار [مجدد] آن مطلب در ذهن؛ و گاه به خود حضور چیزی در دل [= ذهن] یا در سخن میگویند، و به همین جهت اخیر است که ذکر را به دو قسم «ذکر قلبی» (فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ، کهف/۶۳) و «ذکر زبانی» (لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ، انبیاء/۱۰) تقسیم میکنند؛ که هر کدام هم دو قسم دارد: ذکر به معنای به یاد آوردن بعد از فراموشی، و ذکر به معنای تداوم در یادسپاری.
«ذِكْرَى» (ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ، ذاریات/۵۵) را همانند خود کلمه «ذِکر» (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، رعد/۲۸) مصدر دانستهاند و برخی توضیح دادهاند که «ذکری» به معنای کثرت ذکر است.
«ذکَّر، یُذَکّر تذکیر» حالت متعدی ذکر است یعنی مطلبی را به یاد کسی انداختن، (وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ، إبراهيم/۵؛ َ تَذْكيري بِآياتِ اللَّه، یونس/۷۱)؛ و «تذکّر» از باب تفعل، و واکنش انسان به تذکیر است، یعنی به یاد آوردن (ذکّرتُه فتذکّر یعنی به یادش انداختم پس به یاد آورد) و تفاوت «تذکر» با «تنبّه» در این است که در تذکر اصل مطلب را شخص میدانسته و از یاد برده است اما در تنبه ممکن است شخص اصلا معرفتی به موضوع مرود بحث نداشته باشد و با تنبه او را متوجه آن موضوع کنیم.
وقتی ماده «ذکر» به باب تفعُّل میرود گاه به صورت معمولی (تذکّر) میآید (أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ، انعام/۸۰) و گاه ادغامی در آن رخ میدهد (حرف «ت» به لحاظ تلفظی به «ذ» نزدیک است به آن تبدیل میشود و در هم ادغام میشوند) و «یتذکّر» به صورت «یذَّکّر» درمیآید (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ، بقره/۲۶۹).
جلسه ۴۶۵ http://yekaye.ir/al-muzzammil-73-19/
حدیث
۱) در آیه ۱۴ حدیثی از قول امام باقر ع گذشت. (جلسه ۸۸۵ حدیث۴ http://yekaye.ir/al-fajr-89-14/)
ابتدای آن چنین است:
هنگامی که این آیه (آیه وجیء یومئذ بجهنم …: و آن روز جهنم آورده شود…) نازل شد، از رسول الله ص دربارهاش سوال شد. ایشان فرمودند:
روح الامین به من خبر داد که همانا خدایی که معبودی جز او نیست هنگامی که خلایق را احضار فرمود و اولین و آخرین را گرد آورد جهنم را بیاورد در حالی که با هزار زمام مهار شده و هر زمامی همراه با صدهزار فرشته از فرشتگان غلاظ و شداد؛ و آن را شدت و غضب و فریاد و خروشی است؛ و صدای آتش آن با شدت تمام به گوش میرسد به طوری که اگر نبود که خداوند عز و جل مردمان را برای حسابرسی نگه داشته بود همگی را هلاک میکرد؛ سپس از آن زبانهای سر می کشد که همه خلایق اعم از نیکوکار و بدکار را احاطه میکند؛ و خداوند هیچ بندهای از بندگان را، و حتی فرشته باشد یا پیامبر، نیافریده، مگر اینکه ندا می دهد: پروردگاراً خودم! خودم! و تو ای رسول الله ندا می دهی: امتم! امتم!
سپس بر روی جهنم صراط [= راه] قرار داده میشود که از لبه شمشیر تیزتر است (یا: از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است) و روی آن سه پل است؛ بر روی اولی امانت و رَحِم [= خویشاوندی] (در نسخه دیگر: رحمت) است؛ بر روی دومی نماز است؛ و بر سومی عدل رب العالمین – که معبودی جز او نیست – میباشد؛ پس همه مکلف به عبور از آن میشوند؛ ابتدا رَحِم (یا: رحمت) و امانت آنان را نگه میدارد؛ اگر از آن دو نجات یافتند، نماز آنان را نگه میدارد؛ و اگر از آن هم نجات یافتند، نهایت کارشان به رب العالمین است و این همان سخن خداوند است که فرمود «بیتردید پروردگارت واقعاً به کمینگاه است.» (فجر/۱۴)
و مردم بر صراطند؛ پس یکی به دست آویخته و قدمش لغزیده، و دیگری قدمش ثابت است؛ و فرشتگان حول آن ندا میدهند: ای خدای بردبار! ببخش و درگذر و با فضل خویش با آنان بنگر و سالم بدار و سالم بدار!
و مردم در آتش میافتند مانند پروانهها [= پروانههایی که خود را به آتش چراغ درمیافکنند]؛ پس هر نجات یابندهای که به رحمت خداوند نجات یابد از آن درگذرد و گوید: حمد و سپاس از آن خداوند است که به نعمت او گذر کردم؛ واقعا اعمال صالح کار را تمام میکند و نیکیها پاک مینماید؛ و حمد خدایی را که بعد از ناامیدیای که گرفتارش شده بودم با منت و فضل خویش، مرا از دست تو نجات داد «که همانا او بسیار آمرزنده و شکربجاآورنده است» (فاطر/۳۴).
تفسير القمي، ج۲، ص۴۲۱؛ الكافي، ج۸، ص۳۱۲[۱]؛ الأمالي( للصدوق)، ص۱۷۶-۱۷۷[۲]
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ [جَابِرٍ عَنْ] أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص، فَقَالَ بِذَلِكَ أَخْبَرَنِي الرُّوحُ الْأَمِينُ أَنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ إِذَا أَبْرَزَ [وَقَفَ] الْخَلَائِقَ وَ جَمَعَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أُتِيَ بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِأَلْفِ زِمَامٍ مَعَ كُلِّ [أَخَذَ بِكُلِّ] زِمَامٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ مِنَ الْغِلَاظِ الشِّدَادِ، [و] لَهَا هَدَّةٌ وَ غَضَبٌ [تَحَطُّمٌ/ تَغِيظُ] وَ زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْلَا أَنَّ اللَّهَ [عَزَّ وَ جَلَّ] أَخَّرَهُمْ لِلْحِسَابِ [إِلَى الْحِسَابِ] لَأَهْلَكَتِ الْجَمِيعَ. ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ فَيُحِيطُ بِالْخَلَائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللَّهُ [عَزَّ وَ جَلَّ] عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ مَلَكاً وَ لَا نَبِيّاً [مِنْ عِبَادِهِ مَلَكٍ وَ لَا نَبِيٍّ] إِلَّا يُنَادِي [يَا رَبِّ] نَفْسِي نَفْسِي وَ أَنْتَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ تُنَادِي أُمَّتِي أُمَّتِي [أَنْتَ تَقُولُ يَا رَبِّ أُمَّتِي أُمَّتِي]
ثُمَّ يُوضَعُ عَلَيْهَا الصِّرَاطُ [صِرَاطٌ] أَدَقَّ مِنْ حَدِّ السَّيْفِ [أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّيْفِ]، عَلَيْهَا [علیه] ثَلَاثُ قَنَاطِرَ فَأَمَّا وَاحِدَةٌ [الْأُولَى] فَعَلَيْهَا الْأَمَانَةُ وَ الرَّحِمُ [الرَّحْمَةُ]، وَ الثَّانِيَةُ فَعَلَيْهَا الصَّلَاةُ، وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَعَلَيْهَا عَدْلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ [عَلَيْهَا رَبُّ الْعَالَمِينَ] لَا إِلَهَ غَيْرُهُ فَيُكَلَّفُونَ بِالْمَمَرِّ عَلَيْهَا فَيَحْبِسُهُمُ الرَّحِمُ [الرَّحْمَةُ] وَ الْأَمَانَةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهُمَا حَبَسَتْهُمُ الصَّلَاةُ فَإِنْ نَجَوْا مِنْهَا كَانَ الْمُنْتَهَى إِلَى رَبِّ الْعَالَمَينَ [جَلَّ ذِكْرُهُ] وَ هُوَ قَوْلُهُ [قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى] «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»؛ وَ النَّاسُ عَلَى الصِّرَاطِ فَمُتَعَلِّقٌ بِيَدٍ وَ تَزُولُ قَدَمٌ وَ مُسْتَمْسِكٌ بِقَدَمٍ [فَمُتَعَلِّقٌ تَزِلُّ قَدَمُهُ وَ تَثْبُتُ قَدَمُهُ/ فَمُتَعَلِّقٌ وَ قَدَمٌ تَزِلُّ وَ قَدَمٌ تَسْتَمْسِكُ] وَ الْمَلَائِكَةُ حَوْلَهَا [حَوْلَهُمْ] يُنَادُونَ [يَا كَرِيمُ] يَا حَلِيمُ اعْفُ [اغْفِرْ] وَ اصْفَحْ وَ عُدْ بِفَضْلِكَ وَ سَلِّمْ وَ سَلِّمْ، وَ النَّاسُ يَتَهَافَتُونَ فِي النَّارِ [فیها] كَالْفَرَاشِ فِيهَا فَإِذَا نَجَا نَاجٍ بِرَحْمَةِ اللَّهِ مَرَّ بِهَا [بِرَحْمَةِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَظَرَ إِلَيْهَا] فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ وَ تَزْكُو الْحَسَنَاتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانِي مِنْكِ بَعْدَ الْيَأْسِ [يَأْسٍ] بِمَنِّهِ وَ فَضْلِهِ «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ».
۲) الف. امام رضا ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت کردهاند که پیامبر اکرم ص فرمودند: آیا می دانید تفسیر این آیه چیست که میفرماید «نه چنین است؛ هنگامی که زمین کوبیده و هموار شود، کوبیدنی شدید؛ [و آمد پروردگارت، و فرشتگان صف به صف؛ و آن روز جهنم آورده شود؛ آن روز است که انسان متذکر شود…]؟ و خودشان فرمودند:
هنگامی که روز قیامت شود، جهنم را بیاورند با هفتاد هزار زمام، که هریک به دست هفتاد هزار فرشته است؛ و بناگاه رم کند که اگر نبود که خداوند آن را محبوس فرموده آسمانها و زمین میسوختند.
الأمالي (للطوسي)، ص۳۳۷؛ صحيفة الإمام الرضا عليه السلام، ص۶۱
أَخْبَرَنَا ابْنُ الصَّلْتِ، عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): هَلْ تَدْرُونَ مَا تَفْسِيرُ هَذِهِ الْآيَةِ «كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا [وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ …]» قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ تُقَادُ جَهَنَّمُ بِسَبْعِينَ أَلْفَ زِمَامٍ [كُلُّ زِمَامٍ] بِيَدِ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ، فَتُشْرَدُ شَرْدَةً لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) حَبَسَهَا لَأَحْرَقَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ [الْأَرَضِين].
ب. روایتی را ابوسعید خدری و سلمان فارسی از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند که به نظر میرسد تفصیل همین مطلبی است که امام رضا ع از قول امیرالمومنین ع به اختصار اشاره فرمودند. روایت مذکور بدین قرار است:
هنگامی که این آیه نازل شد رنگ از رخسار رسول الله ص پرید و ناراحتی در صورتشان نمایان شد چنانکه بر اصحاب سخت و ناگوار آمد آنچه از حال رسول الله ص مشاهده کردند. برخی از آنان به سراغ امیرالمومنین ع رفتند و گفتند: یا علی! پیشامدی رخ داده که اثرش را در رخسار رسول الله ص مشاهده کردیم.
پس حضرت علی ع آمد و ایشان را از پشت در آغوش گرفت و بین کتفهای ایشان را بوسید و عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم به فدایت! امروز چه بر شما گذشته است؟
پیامبر ص فرمود: جبرئیل آمد و بر من آیه «و جهنم آورده شد» (فجر/۲۳)را قرائت کرد. به او گفتم: چگونه میآورندش؟ گفت:دستور میآید و جهنم را با هفتاد هزار زمام حرکت میدهند که بر هر زمامی هفتاد هزار فرشته است و در دست هر فرشتهای گرزی از آهن؛ پس با زمامها و زنجیرهایش آن را حرکت میدهند … و آنجاست که جهنم به فزع و جزع درآید و با خوف حرکت داده شود، و همه آن ازخوف خداوند متعال است؛ پس ندایی از جانب خداوند متعال آید که صبر کن صبر کن ای جهنم! بر تو حرجی نیست؛ من تو را برای چیزی نیافریدم که با آن تو را عذاب کنم؛ بلکه تو را به عنوان عذاب و مایه نقمت کسانی آفریدم که با من مخالفت میورزند، روزی مرا می خورند ولی غیر مرا میپرستند، و نعمت مرا انکار میکنند و معبودی جز مرا [به عبادت] برمیگزینند!
آنگاه جهنم میگوید: خدایا ! آیا اجازه سجده و ثناء در پیشگاهت را میدهی؟!
خداوند فرماید: چنین کن ای جهنم!
آنگاه جهنم در پیشگاه خداوند رب العالمین به سجده افتد و سپس به ثناء و تسبیح خداوند رب العالمین سر بلند کند.
توجه:
واضح است که حرکت کردن و سجده و ثناء و تسبیح جهنم، به فراخور حقیقت وجودی خودش است، نه لزوما شبیه حرکت و سجده فیزیکی انسانها؛ شبیه سجده فرشتگان بر حضرت آدم ع و …
تحفة الإخوان (نسخه خطی، ص۱۱۱) به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۶۵۳-۶۵۴
بحذف الاسناد، عن أبي سعيد الخدري، و سلمان الفارسي، قال: لما نزلت هذه الآية تغير وجه رسول الله (صلى الله عليه و آله)، و عرف ذلك من وجهه حتى اشتد على الصحابة و عظم عليهم ما رأوا من حاله، فانطلق بعضهم إلى أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السلام)، فقالوا: يا علي، لقد حدث أمر رأيناه في وجه رسول الله (صلى الله عليه و آله).
قال: فأتى علي (عليه السلام) فاحتضنه من خلفه و قبل ما بين عاتقيه، ثم قال: يا نبي الله، بأبي [أنت] و أمي، ما الذي حدث عندك اليوم؟».
قال ص: جاء جبرئيل، فأقرأني «وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ». فقلت: و كيف يجاء بها؟ قال: يؤمر بجهنم فتقاد بسبعين ألف زمام، لكل زمام سبعون ألف ملك، في يد كل ملك مقرعة من حديد، فيقودونها بأزمتها و سلاسلها …[۳] فعند ذلك تفزع جهنم و تجزع و تقاد على خوف، كل ذلك خوفا من الله تعالى، ثم تقول: أقسمت عليكم يا ملائكة ربي، هل تدرون ما يريد الله أن يفعل بي، و هل أذنبت ذنبا حتى استوجبت منه العذاب؟ فيقولون كلهم: لا علم لنا يا جهنم. قال: فتقف و تشهق و تعلق و تضطرب، و تشرد شردة لو تركت لأحرقت الجمع، كل ذلك خوفا و فزعا من الله تعالى، فيأتي النداء من قبل الله تعالى: مهلا مهلا يا جهنم، لا بأس عليك، ما خلقتك لشيء أعذبك به، و لكني خلقتك عذابا و نقمة على من جحدني، و أكل رزقي، و عبد غيري، و أنكر نعمتي، و اتخذ إلها من دوني. فتقول: يا سيدي، أ تأذن لي في السجود [و الثناء عليك]؟ فيقول الله: افعلي يا جهنم، فتسجد لله رب العالمين، ثم ترفع رأسها بالتسبيح و الثناء لله رب العالمين.
این روایت به طور مختصرتر در مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۱ و روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۵۵-۵۶ آمده است[۴]؛ فقط در پایان آن این جمله هم از قول جبرئیل نقل شده است: فَلَا يَبْقَى يَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلَّا قَالَ نَفْسِي نَفْسِي وَ إِنَّ مُحَمَّداً يَقُولُ رَبِّ أُمَّتِي أُمَّتِي» در آن روز احدی نمیماند مگر اینکه میگوید: خودم! خودم! و حضرت محمد ص میگوید: پروردگارا ! امتم! امتم!
تدبر
۱) «وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّكْری»
وقتی انسان جهنم را در پیش خود حاضر ببیند آنگاه به تمام حقایقی که در عمرش مورد غفلت و انکار قرار داده بود متذکر میشود؛ اما در آنجا دیگر تذکر سودی ندارد.
شاید بدین جهت است که یکی از اوصاف تقواپیشگان در کلام امیرالمومنین ع این است که جهنم را همواره در پیش روی خود حاضر میبینند: «هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُون» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۳ معروف به خطبه متقین)
تاملی با خویش
ما چه اندازه جهنم را جدی گرفتهایم؟!
۲) «وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»
با توجه به اینکه نسبتهای زمانی و مکانی که میشناسیم همه درهمپیچیده میشود (يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُب؛ انبیاء/۱۰۴) مقصود از آوردن جهنم چیست؟
الف. بعید نیست که مقصود، آشکار شدن جهنم برای همگان باشد چنانکه در جای دیگر فرمود: «وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرى: جهنم برای کسی که میبیند آشکار شد» (نازعات/۳۶) یا «وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ: جهنم برای گمراهان آشکار شد» (شعراء/۹۱) ویا فرمود: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ: حقاً كه از اين [سخت در غفلت بودى. و پردهات را از تو برداشتيم و ديدهات امروز تيزبین است.» (ق/۲۲) (المیزان، ج۲۰، ص۲۸۴)
در واقع، طبق آیات قرآن همه انسانها در معرض جهنم قرار گرفته و بلکه در آن وارد شده و در حال عبور از آن هستند («وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا؛ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمينَ فيها جِثِيًّا: وهیچیک از شما نیست مگر آنکه در آن وارد میشود این بر پروردگارت قضای رانده شده و حتمی است؛ سپس کسانی که تقواپیشه میکردند را نجان میدهیم و ظالمان را در آن به زانو درآمده رها میکنیم.» مریم/۷۱-۷۲) و در حقیقت همین الان هم جهنم کافران را دربرگرفته است: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين» (توبه/۴۹ و عنکبوت/۵۴) لیکن مساله این است که همگان در پرده غفلتند و متوجه جهنم نیستند (ق/۲۲)؛ در قیامت، همه چیز را برای انسان بارز میکنند و برای کسی که تاکنون از وجود و حضور جهنم غافل بوده، مانند آن است که جهنم را پیش رویش میآورند.
ب. …
۳) «وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»
فرمود: جهنم آورده میشود. «آوردن» در مورد چیزی به کار میرود که موجود است؛ نه چیزی که بخواهند آن را پدید آورند؛ پس:
جهنم هماکنون موجود است؛ و ماییم که از آن غافلیم.
و اگر توجه کنیم که عذابهای جهنم، محصولِ – و به تعبیر دقیقتر، باطنِ – عمل خود ماست (مثلا نساء/۱۰)[۵] آنگاه معنای آیهای که میفرماید جهنم بر کفرپیشگان احاطه دارد (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرين؛ توبه/۴۹ و عنکبوت/۵۴) بهتر معلوم میشود. یعنی انسانها با باورهایی که بدان دل میبندند و اعمالی که انجام میدهند [بهشت و] جهنم خویش را نزد خود پدید آوردهاند و این همراه آنهاست؛ و روز قیامت فقط این حقیقتی را که در همه عمر همراهشان بوده میفهمند.
۴) «وَ جيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ»
هر انسانی هر اندازه هم که عنود باشد و در برابر حق و حقیقت لجاجت ورزد، روز و موقعیتی خواهد رسید که در مقابل حقیقت راهی برای انکار ندارد!
۵) «يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ»
قیامت روز هوشیاری و یادآوری است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۴۷۸)
۶) «يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّكْری»
در ابتدا میفرماید انسان متذکر میشود و در ادامه این تذکر را نفی میکند. یعنی موقعیتی هست که امکان متذکر شدن به حقیقت هست اما فهمیدن حقیقت و متذکر شدن به آن دیگر سودی ندارد. (مجمع البیان، جج۱۰، ص۷۴۲)
[۱] سند کافی و شروع حدیث اندکی تفاوت دارد: « عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص أَخْبَرَنِي الرُّوحُ الْأَمِينُ أَنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ غَيْرُه…». همچنین در متن تفاوتهای مختصری هست که همگی را داخل کروشه نشان دادهام. عمدتا افزوده بر این دارد؛ فقط در فراز پایانی، عبارت « الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ وَ تَزْكُو الْحَسَنَاتُ وَ» را ندارد.
[۲]. سند صدوق چنین است: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ… و عباراتش گاهی شبیه تفسیر قمی است و گاهی شبیه کافی، و همچون کافی فراز مذکور را ندارد.
[۳] . و لها قوائم غلاظ شداد، كل قائمة مسيرة ألف سنة من سنين الدنيا، و لها ثلاثون ألف رأس، في كل رأس ثلاثون ألف فم، في كل فم ثلاثون ألف ناب، كل ناب مثل جبل أحد ثلاثون ألف مرة، كل فم له شفتان، كل واحدة مثل أطباق الدنيا، في كل شفة سلسلة يقودها سبعون ألف ملك، كل ملك لو أمره الله أن يلتقم الدنيا كلها و السماوات كلها و ما فيهن و ما بينهن، لهان ذلك عليه
[۴] . رُوِيَ مَرْفُوعاً عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ تَغَيَّرَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عُرِفَ [ذَلِكَ] فِي وَجْهِهِ حَتَّى اشْتَدَّ عَلَى أَصْحَابِهِ مَا رَأَوْا مِنْ حَالِهِ وَ انْطَلَقَ بَعْضُهُمْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالُوا يَا عَلِيُّ لَقَدْ حَدَثَ أَمْرٌ رَأَيْنَاهُ فِي وَجْهِ نَبِيِّ اللَّهِ ص فَجَاءَ عَلِيٌّ ع فَاحْتَضَنَهُ مِنْ خَلْفِهِ وَ قَبَّلَ بَيْنَ عَاتِقَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي مَا الَّذِي حَدَثَ الْيَوْمَ؟ قَالَ ص: جَاءَ جَبْرَئِيلُ ع فَأَقْرَأَنِي «وَ جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ». فَقُلْتُ وَ كَيْفَ يُجَاءُ بِهَا؟ قَالَ يَجِيءُ بِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَقُودُونَهَا بِسَبْعِينَ أَلْفَ زِمَامٍ فَتَشْرَدُ شَرْدَةً لَوْ تُرِكَتْ لَأَحْرَقَتْ أَهْلَ الْجَمْعِ. ثُمَّ أَتَعَرَّضُ أَنَا لَهَا فَتَقُولُ مَا لِي وَ مَا لَكَ يَا مُحَمَّدُ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَكَ عَلَيَّ
[۵] . إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً.
بازدیدها: ۱۷۰