ترجمه
و اینکه آن ساعت، آمدنی است، تردیدی در آن نیست؛ و اینکه خداوند برانگیزاند کسانی که در قبرها [دفن شده] اند.
نکات ترجمهای و نحوی
عبارت «لا رَيْبَ فيها» به لحاظ نحوی دست کم چهار وجه میتواند داشته باشد:
میتواند خبر دوم باشد برای «الساعة» (الجدول فى اعراب القرآن، ج۱۷، ص۹۱) و ضمیر «ها» در «فیها» هم به «الساعة» برگردد (قیامت آمدنی است و قیامت تردیدبردار نیست)
میتواند حال باشد برای «آتیة» (اعراب القرآن الكريم، ج۲، ص۳۰۳) و ضمیر «ها» در «فیها» هم به «آتیة» برگردد (قیامت آمدنی است در حالی که آمدنش تردیدبردار نیست)
در هر یک از حالات فوق، میتوان ضمیر «ها» در «فیها» را به کلمه دیگر برگرداند (در اولی به «آتیة» و در دومی به «الساعة»).
«یبعث» از ماده «بعث» است که چنانکه در جلسه ۲۳۴ بیان شد (http://yekaye.ir/al-aaraf-7-14/) به معنای برانگیختن و به جانب چیزی یا کاری روانه کردن است.
«مَنْ فِي الْقُبُورِ» کلمه «مَن» موصول است و صله میخواهد. عبارت «فیالقبور» جار و مجرور است و وابسته است به «صله»ای که در کلام حذف شده است؛ در واقع میتوان گفت عبارت چنین است: «کسانی که در قبور …» و این محذوف میتواند عبارتی باشد مانند: میباشند، دفن شدهاند، آرمیدهاند، منتظرند، و … .
حدیث
۱) ابنعباس روایت کرده است که مدتی بعد از آنکه حضرت محمد ص مبعوث شد و مردم را به خدا دعوت میکرد، جبرئیل دستور خدا را آورد که به اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) نامه بنویسد و آنها را هم به اسلام دعوت کند. از جمله حضرت نامهای نوشت به یهودیان خیبر که رئیس آنها عبدالله بن سلام (از علمای بزرگ یهود در آن زمان) بود. وی گفتگوی طولانیای با پیامبر ص داشته است که از اولین مطالب آن این است:
گفت: محمد (ص) ! مردم را به چه فرامیخوانی؟
فرمود: به اسلام و ایمان به خدا؟
گفت: اسلام چیست؟
فرمود: شهادت دادن به اینکه خدایی جز الله نیست، او یکی است، شریکی ندارد؛ و اینکه محمد ص بنده و رسول خداست، و «اینکه آن ساعت، آمدنی است، تردیدی در آن نیست؛ و اینکه خداوند برانگیزاند کسانی که در قبرها [دفن شده] اند.»
الإختصاص، ص۴۲
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ لَمَّا بُعِثَ مُحَمَّدٌ ص أُمِرَ أَنْ يَدْعُوَ الْخَلْقَ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَأَسْرَعَ النَّاسُ إِلَى الْإِجَابَةِ وَ أَنْذَرَ النَّبِيُّ ص الْخَلْقَ فَأَمَرَهُ جَبْرَئِيلُ بِأَنْ يَكْتُبَ إِلَى أَهْلِ الْكِتَابِ يَعْنِي الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى … ثُمَّ وَجَّهَ الْكِتَابَ إِلَى يَهُودِ خَيْبَرَ فَلَمَّا وَصَلَ الْكِتَابُ إِلَيْهِمْ حَمَلُوهُ وَ أَتَوْا بِهِ رَئِيساً لَهُمْ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ …
قَالَ يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي إِلَى مَا تَدْعُو؟
قَالَ إِلَى الْإِسْلَامِ وَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ.
قَالَ وَ مَا الْإِسْلَامُ؟
قَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ «أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُور».
۲) از امام صادق ع روایت شده است:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جبرئیل فرمود: جبرئیل! نشانم میدهی که خداوند تبارک و تعالی چگونه روز قیامت برمیانگیزاند؟
گفت: بله.
پس به جانب گورستان بنیساعده رفت و نزد قبری رسید و گفت: به اذن خدا بیرون آی!
پس مردی بیرون آمد در حالی که خاک را از سرش میتکاند و میگفت: وامصیبتا !
سپس گفت: برگرد، و او برگشت.
سپس قبر دیگری را قصد کرد و گفت: به اذن خدا بیرون آی!
پس جوانی بیرون آمد در حالی که خاک را از سرش میتکاند و میگفت: شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست، او یکی است، شریکی ندارد؛ و اینکه محمد ص بنده و رسول خداست، و «اینکه آن ساعت، آمدنی است، تردیدی در آن نیست؛ و اینکه خداوند برانگیزاند کسانی که در قبرها [دفن شده] اند.»
سپس گفت: محمد! این گونه در روز قیامت برانگیخته میشوند.
قرب الإسناد، ص۵۸
وَ عَنْهُ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِجَبْرَئِيلَ: يَا جَبْرَئِيلُ، أَرِنِي كَيْفَ يَبْعَثُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْعِبَادَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَخَرَجَ إِلَى مَقْبَرَةِ بَنِي سَاعِدَةَ، فَأَتَى قَبْراً فَقَالَ لَهُ: اخْرُجْ بِإِذْنِ اللَّهِ. فَخَرَجَ رَجُلٌ يَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ، وَ هُوَ يَقُولُ:
وَالَهْفَاهْ- وَ اللَّهْفُ هُوَ الثُّبُورُ- ثُمَّ قَالَ: ادْخُلْ. فَدَخَلَ.
ثُمَّ قَصَدَ بِهِ إِلَى قَبْرٍ آخَرَ فَقَالَ: اخْرُجْ بِإِذْنِ اللَّهِ. فَخَرَجَ شَابٌّ يَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ، وَ هُوَ يَقُولُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا، وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ.
ثُمَّ قَالَ: هَكَذَا يُبْعَثُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، يَا مُحَمَّدُ».
تدبر
۱) «وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
در دو آیه قبل فرمود که اگر چنان سیری در آفرینش شما هست که دائما از مرحلهای به مرحله دیگر منتقل میشوید؛ بدین خاطر است که خداوند سراسر حق است و اینکه او مردهها را زنده میکند و بر هر کاری تواناست.
در این آیه ظاهرا تاکید میکند که آن سیر همچنان بدین خاطر است که آن ساعت بیتردید خواهد آمد و نیز اینکه خداوند حتما اهل قبور را برمیانگیزاند.
به تعبیر دیگر، به نظر میرسد در آیه قبل میخواست بگوید که اگر خداشناسی شما اصلاح شود، درک شما از سیر آفرینش اصلاح میشود (جلسه قبل، تدبر۱)؛ و در این آیه میخواهد بگوید اگر درک شما از معاد و قیامت (که قطعا آمدنی است و قطعا مردم از قبرها برمیخیزند) اصلاح شود، درک شما از سیر آفرینش اصلاح خواهد شد.
نکته تخصصی انسانشناسی
بر اساس توضیحات فوق، ظاهرا این سه آیه میخواهند نشان دهند که اساسا فهم درست سیر زندگی انسان در دنیا (= درک صحیح فلسفه زندگی)، در گروی آن است که هم خداشناسی ما اصلاح شود، و هم باور ما به وقوع قیامت.
۲) «وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها»
در این سه آیه ۵-۷ از اینحا شروع کرد که:
اگر «ریب» (تردید)ی در «بعث» دارید، …،
و به اینجا ختم کرد که:
«آن ساعت آمدنی است و «ریب»ی در آن نیست.
ظاهرا میخواهد بگوید اگر کسی سیر زندگی انسان را درست توجه کند، میفهمد که که قیامت حتما آمدنی است و جای کوچکترین تردیدی در آن نیست.
اما چگونه؟
الف. شاید همین که سیر وجودیای در زمان در کار باشد، کافی است که دلالت کند که همه اجزای این زمان در یک فرازمانی که بر همه اینها محیط است، حضور دارند. پس همین که شما یک سیری تکاملی وجودی در زمان دارید (سیر شما در زمان، مانند حرکت یک سنگ – که تغییری در او ایجاد نمیشود- نیست؛ بلکه همانند حرکت یک دانه است که درخت میشود و وقتی درخت شد تمام مراتب قبلی را با خود دارد) و این اجزاء همگی با هم آن «لحظه فرازمان: الساعة» را رقم میزند؛ پس اگر چنین سیری در زمان هست، آن لحظه فرازمان حتما در کار است و اصلا قابل تردید نیست.
ب. …
۳) «وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
در این سه آیه ۵-۷ از اینحا شروع کرد که «اگر «ریب» (تردید)ی در «بعث» دارید، …، و به اینجا ختم کرد که «آن ساعت آمدنی است و «ریب»ی در آن نیست.
ظاهرا میخواهد بگوید اگر کسی سیر زندگی انسان را درست توجه کند، میفهمد که حتما قبر پایان کار انسان نیست و اگر در قبر رفتنی هست، برانگیخته شدنی هم در پی دارد.
اما چرا و چگونه؟
الف. شاید بدین بیان که اگر تمام مراحلی که بر شما گذشت، مراحلی از آفرینش خدا بود (نفرمود شما نطفه بودید بعد علقه شدید و …»، بلکه فرمود شما را از نطفه آفرید و بعد از علقه آفرید و …) پس این آفرینش ادامه دارد و این بار این آفرینش به صورت تبدیل آنها که در قبر هستند، به زندگانی که سوی محشر میشتابند، بروز مییابد.
ب. …
۴) «وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ …»
در این آیه و آیه بعد جمعاً پنج مطلب بیان شد: خدا حق است، خدا مردگان را زنده میکند، خدا بر هر کاری تواناست، آن ساعت حتما آمدنی است، خدا اهل قبور را برمیانکیزاند.»
اگر دقت شود در چهار جمله از آن، بیان مطلب بدین صورت است که: خدا چنین است و چنان میکند، اما در خصوص جمله «أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها» تعبیر به صورت اینکه «ساعت، آمدنی است» بیان شد، و بر سیاق عبارات قبل و بعدش، نفرمود «خدا آن ساعت را میآورد». دلیل این تفاوت چیست؟
الف. شاید اشاره است به اینکه آن ساعت کاملا ناگهانی میآید و هیچ علمی (جز علم خدا) بدان تعلق نمیگیرد (اعراف/۱۸۷) و اشاره نکردن به فاعل، حکایت از مبالغه در مخفی بودن مطلب است (المیزان، ج۱۴، ص۳۴۸)
ب. شاید میخواهد شدت وضوح مطلب را برساند. یعنی اگر کسی نظام عالم را درست درک کند، چنان وقوع قیامت برایش واضح میشود که گویی نیاز نیست که برای اثباتش به حکمت و قدرت و سایر صفات خدا تمسک کنیم.
ج. شاید میخواهد نشان دهد که مساله وقوع قیامت (= معاد) چنان استقلالی دارد که کاملا میتواند به عنوان یکی از اصول دین و در عرض توحید مطرح شود.
د. …
۵) «… أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
خدا آنان را که در قبرها هستند برمیانگیزاند. پس حشر و معاد، جسمانی هم هست.
بازدیدها: ۲۷