۲۶۹) فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

ترجمه

پس فرشتگان همگی‌شان جمعاً سجده کردند؛

نکات ترجمه

«سَجَدَ»: قبلا درباره «سجده» توضیح داده شد که لزوما به معنای یک حالت خاص فیزیکی نیست، بلکه هرگونه ابراز فروتنی‌ای است که هیچ اثری از منیّت در شخص نماند (جلسه۲۲۴)

«الْمَلائِكَةُ» قبلا توضیح داده شد که درباره ریشه این کلمه اختلاف است و به ترتیب، سه ریشه «ألک» و «لأک» و «ملک» برای آن مطرح شده که معنای لغوی آن در دو دیدگاه نخست، به معنای «پیام‌رسان» می‌باشد. (جلسه۱۰۰)[۱]

«اَجْمَعُونَ»: قبلا توضیح داده شد که کلمه «جمیع» و «أجمع» برای تاکید بر «اجتماع در یک امر» است (مفردات/۲۰۲) به‌ویژه در جایی که احتمال جدایی افراد می‌رود (المصباح المنیر۲/ ۱۰۹) و علی‌القاعده این تاکید در تعبیر «أجمعون» بیشتر هم شده است. (جلسه۱۴۱، تدبر۲)

«الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»: از آنجا که کلمه «ملائکه» جمع است و در این آیه حرف «الـ»  بر روی آن آمده است (اصطلاحا: جمع مُحَلی به الف و لام) دلالت بر «همه» ملائکه می‌کند و دو تعبیر «كُلُّهُمْ» و «أَجْمَعُونَ» را تاکید بعد از تاکید دانسته‌اند و در واقع با سه عبارت، بر اینکه همه فرشتگان با هم سجده کردند تاکید شده است.[۲]

حدیث

۱) امام رضا ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع از رسول خدا ص روایت کرده‌اند که ایشان فرمود: خداوند مخلوقی برتر و گرامی‌تر از من نیافرید.

علی ع می‌گوید: گفتم: رسول خدا ! آیا شما برترید یا جبرئیل؟

فرمود: علی! بدرستی که خداوند تبارک و تعالی پیامبران فرستاده شده‌ی خود را بر فرشتگان مقربش برتری داد و مرا بر جمیع پیامبران و فرستادگان برتری بخشید و این فضیلت پس از من برای تو است ای علی، و برای امامان پس از توست؛ و بدرستی که فرشتگان خدمتگزار ما و خدمتگزار دوستداران مایند.

علی جان! «کسانی که حامل عرش هستند و کسانی که پیرامون آنند با حمد پروردگارشان تسبیح می‌گویند … و طلب مغفرت می‌کنند برای کسانی که ایمان آوردند» (غافر/۷) به ولایت ما.

علی جان! اگر ما نبودیم خداوند نه آدم را می‌آفرید و نه حوا را و نه بهشت را و نه جهنم را و نه آسمان را و نه زمین را؛ پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم در حالی که در معرفت پروردگارمان و تسبیح و تهلیل (= ابراز لا اله الا الله) و مقدس شمردن او بر آنها پیشی جستیم؛ چرا که اولین چیزی که خداوند آفرید روح‌های ما بود پس ما را برای بیان وحدانیت و حمد گفتن خویش به سخن درآورد؛ سپس فرشتگان را آفرید؛ پس چون ارواح ما را نور واحدی دیدند امر ما را عظیم شمردند؛ پس ما تسبیح گفتیم تا فرشتگان بدانند که ما هم مخلوقاتی آفریده شده هستیم و خداوند از صفات ما منزه و برتر است؛ پس فرشتگان به تسبیح ما تسبیح گفتند و او را از صفات ما منزه شمردند؛

و چون عظمت شأن ما را دیدند تهلیل (لا اله الا الله) گفتیم تا فرشتگان بدانند که خدایی جز الله نیست و ما هم بندگان اوییم، نه خدایانی که لازم باشد همراه او و یا به جای او پرستیده شوند؛ پس آنها هم لا اله الا الله گفتند؛

و چون کِبَر و بزرگی جایگاه ما را دیدند، ما تکبیر گفتیم تا فرشتگان بدانند که خداوند بزرگتر از آن است که بزرگیِ جایگاهی جز به وسیله او دست‌یافتنی باشد؛

و چون آنچه خداوند از عزت و قوت برای ما قرار داده، دیدند، «لا حول و لا قوة الا بالله» گفتیم تا فرشتگان بدانند که هیچ تغییر و قدرتی نیست جز به وسیله خدا؛

و چون آن نعمتی را که خداوند بر ما ارزانی داشته و اطاعت از ما را واجب کرده بود دیدند، «الحمد لله» گفتیم تا فرشتگان بدانند آن سپاس نعمتی را که سزاوار خداوند متعال است؛ پس فرشتگان گفتند الحمدلله.

پس به وسیله ما به معرفت توحید خدا و تسبیح و تهلیل و حمدگویی و سپاسگزاری وی راه یافتند؛

سپس خداوند متعال آدم را آفرید و ما را در صلب او قرار داد و به فرشتگان دستور داد تا بر او از باب عظیم شمردن و احترام به ما سجده کنند  و سجده‌شان ابراز عبودیتی بود نسبت به خداوند عز و جل، و احترامی بود به آدم و اطاعتی بود به خاطر اینکه ما در صلب او بودیم؛ پس چگونه ما از فرشتگان برتر نباشیم در حالی که «همگی‌شان جمعا» (حجر/۳۰) بر آدم سجده کردند؟

و بدرستی که وقتی مرا به آسمان عروج دادند جبرئیل عبارات اذان را دوتا دوتا بیان کرد و سپس دوتا دوتا اقامه گفت و بعد به من گفت: محمد ص! [برای اقامه نماز جماعت] جلو بایست!

به او گفتم: آیا من جلوی تو بایستم؟

گفت: بله، زیرا خداوند تبارک و تعالی پیامبرانش را بر جمیع فرشتگانش برتری بخشید و تو را به نحو خاص برتری داد.

پس جلو ایستادم و به عنوان امام آنها، نماز را اقامه کردم و جای هیچ فخرفروشی‌ای نیست.

پس هنگامی که به پایان حجابهای نورانی رسیدیم، جبرئیل به من گفت: محمد! جلو بیفت و مرا پشت سر بگذار.

گفتم: جبرئیل! آیا در چنین جایی از من جدا می‌شوی؟

گفت: محمد! نهایت حدی که خداوند برای من قرار داده بود تا اینجا بود و اگر ذره‌ای از آن عبور کنم بالهایم به خاطر تعدی از حدودی که خداوند عز و جل قرار داده خواهد سوخت. پس من در نور شتابی داده شدم تا بدانجایی از علوّ سلطنت خداوند رسیدم که او می‌خواست؛

پس مرا ندا داد: محمد!

گفتم پروردگارا ! لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ !

به من فرمود: محمد! تو بنده منی و من پروردگار توام؛ پس تنها مرا عبادت کن و تنها بر من توکل نما، که همانا تو نوری در میان بندگانم و فرستاده‌ای به سوی مخلوقاتم و حجتی بر آفریدگانم هستی؛ برای تو و هرکه تو را پیروی کند، بهشتم را آفریدم؛ و برای کسی که با تو مخالفت ورزد آتشم را آفریدم؛ و برای جانشینانت کرامت و احترام را واجب کردم؛ و برای شیعیان ( = پیروان راستین) ایشان پاداشم را واجب نمودم.

گفتم: پروردگارا ! جانشینان من کیانند؟

فرمود: محمد! جانشینان تو در ساق عرش من ثبت شده‌اند.

پس در  حالی که پیش روی پروردگارم جل جلاله بودم، به ساق عرش نگریستم؛ دوازده نور دیدم و در هر نوری، سطری که در آن اسم جانشینی از جانشینانم سبز شده بود؛ اولینشان علی بن ابی‌طالب ع و آخرینشان مهدیِ امتم.

آنگاه گفتم: پروردگارا ! اینها جانشینان من بعد از من‌اند؟!

به من فرمود: محمد! اینها اولیا و دوستان و برگزیدگان و حجتهای من بعد از تو بر آفریدگانم هستند و آنها جانشینان و خلفای تو و بهترین مخلوقات پس از تویند؛ و به عزت و جلالم سوگند، با آنها دینم را غالب می‌گردانم، و به واسطه آنها کلمه خود را اعتلا می‌بخشم، و با آخرین آنها زمین را از دشمنانم پاک می‌کنم، و او را در شرق و غرب زمین مکنت می‌بخشم، و بادها را به تسخیر او درمی‌آورم، و ابرهای سرکش را برای او رام می‌کنم، و او را بر اسباب تسلط می‌دهم، و او را با سپاهیانم یاری کرده، با فرشتگانم مدد می‌بخشم، تا دعوت مرا فراگیر کند و خلق را بر وحدانیت من گرد آورد، سپس سلطنتش را دوام می‌بخشم و زمانه را بین اولیای خود تا روز قیامت دست به دست می‌کنم.

علل الشرائع، ج‏۱، ص۵-۷؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏۱، ص۲۶۲-۲۶۴

حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ فُرَاتٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبُخَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ الْهَرَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي قَالَ عَلِيٌّ ع فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِي لَكَ يَا عَلِيُّ وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِكَ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا يَا عَلِيُّ «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ … وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» بِوَلَايَتِنَا يَا عَلِيُّ لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَقْدِيسِهِ لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقُ أَرْوَاحِنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِيدِهِ وَ تَحْمِيدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أَمْرَنَا فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِيدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ يَجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَلَمَّا شَاهَدُوا كِبَرَ مَحَلِّنَا كَبَّرْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّ اللَّهَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُنَالَ عِظَمُ الْمَحَلِّ إِلَّا بِهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَهُ‏ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ قُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا حَوْلَ لَنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ مَا يَحِقُّ لِلَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَيْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَى نِعْمَتِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَى مَعْرِفَةِ تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَحْمِيدِهِ وَ تَمْجِيدِهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِيماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لآِدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِي صُلْبِهِ فَكَيْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ وَ أَنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِيلُ مَثْنَى مَثْنَى وَ أَقَامَ مَثْنَى مَثْنَى ثُمَّ قَالَ لِي تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ أَتَقَدَّمُ عَلَيْكَ فَقَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ عَلَى مَلَائِكَتِهِ أَجْمَعِينَ وَ فَضَّلَكَ خَاصَّةً فَتَقَدَّمْتُ فَصَلَّيْتُ بِهِمْ وَ لَا فَخْرَ فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى حُجُبِ النُّورِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفْ عَنِّي فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فِي مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ انْتِهَاءَ حَدِّيَ الَّذِي وَضَعَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ إِلَى هَذَا الْمَكَانِ فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِي بِتَعَدِّي حُدُودِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَزُجَّ بِي فِي النُّورِ زَجَّةً حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى حَيْثُ مَا شَاءَ اللَّهُ مِنْ عُلُوِّ مُلْكِهِ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ رَبِّي وَ سَعْدَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِي وَ أَنَا رَبُّكَ فَإِيَّايَ فَاعْبُدْ وَ عَلَيَّ فَتَوَكَّلْ فَإِنَّكَ نُورِي فِي عِبَادِي وَ رَسُولِي إِلَى خَلْقِي وَ حُجَّتِي عَلَى بَرِيَّتِي لَكَ وَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ خَلَقْتُ جَنَّتِي وَ لِمَنْ خَالَفَكَ خَلَقْتُ نَارِي وَ لِأَوْصِيَائِكَ أَوْجَبْتُ كَرَامَتِي وَ لِشِيعَتِهِمْ أَوْجَبْتُ ثَوَابِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ وَ مَنْ أَوْصِيَائِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ أَوْصِيَاؤُكَ الْمَكْتُوبُونَ عَلَى سَاقِ عَرْشِي فَنَظَرْتُ وَ أَنَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ نُوراً فِي كُلِّ نُورٍ سَطْرٌ أَخْضَرُ عَلَيْهِ اسْمُ وَصِيٍّ مِنْ أَوْصِيَائِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِيُّ أُمَّتِي فَقُلْتُ يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي فَنُودِيتُ يَا مُحَمَّدُ هَؤُلَاءِ أَوْلِيَائِي وَ أَحِبَّائِي وَ أَصْفِيَائِي وَ حُجَجِي بَعْدَكَ عَلَى بَرِيَّتِي وَ هُمْ أَوْصِيَاؤُكَ‏ وَ خُلَفَاؤُكَ وَ خَيْرُ خَلْقِي بَعْدَكَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُظْهِرَنَّ بِهِمْ دِينِي وَ لَأُعْلِيَنَّ بِهِمْ كَلِمَتِي وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِي وَ لَأُمَكِّنَنَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّيَاحَ وَ لَأُذَلِّلَنَّ لَهُ السَّحَابَ الصِّعَابَ وَ لَأَرْقِيَنَّهُ فِي الْأَسْبَابِ وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِي وَ لَأَمُدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِي حَتَّى تَعْلُوَ دَعْوَتِي وَ يَجْتَمِعَ الْخَلْقُ عَلَى تَوْحِيدِي ثُمَّ لَأُدِيمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَيَّامَ بَيْنَ أَوْلِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.

تدبر

۱)‌ «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»

بعد از اینکه از روحی الهی در آدم دمیده شد و خدا به فرشتگان دستور سجده بر آدم داد، همه سجده کردند. در این آیه بر این مطلب که همه فرشتگان در این سجده کردن حضور داشتند، تاکیدات مکرر آمده است؛ سلسله مراتب تاکیدات که در آیه وارد شده را می توان به صورت زیر نشان داد:

فَسَجَدَ مَلائِكَةٌ

فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ

فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلّاً

فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ

فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ جمیعاً

فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ

چرا این اندازه تاکید بر اینکه «همه» فرشتگان بر آدم سجده کردند؟

الف. فرشتگان مخلوقاتی هستند که از جانب خداوند تدبیر همه امور عالم را برعهده دارند (نازعات/۵) با این تعبیر نشان می‌دهد که همه عالَم در خدمتِ انسانِ برگزیده‌ی خداوند است.

ب. در آیه بعد، به سرپیچیِ ابلیس اشاره شده است. شاید با این تاکیدات می‌خواهد نشان دهد که ابلیس اگرچه در رده فرشتگان قرار گرفته بود، اما واقعا از فرشتگان نبوده؛ زیرا هرکه فرشته باشد حتما حتما بر انسان سجده می‌کند.

ج. …

نکته تخصصی انسان‌شناسی

این آیه بالاترین حد انسان‌گرایی و بها دادن به انسان است و نشان می‌دهد در منطق اسلام، همه فرشتگان – که مدبرات کل عالم‌اند- را در خدمت انسان‌اند. آنگاه چقدر جای تعجب و تاسف دارد که مکاتبی که انسان را در حد یک ماشین پیچیده یا حداکثر یک حیوان پیشرفته تنزل داده و بقدری انسان را در عالم ماده محصور می‌بینند که به خاطر طرد نظریه زمین‌مرکزی، مرکزیت انسان در عالم را انکار می‌کنند، و به تبعیت از شیطان، زیر بار مقام برتر انسان در کل عالم نمی‌روند، با این حال شعار اومانیسم (انسان‌گرایی) سر داده، دین الهی را مخالف انسان‌گرایی معرفی می‌کنند!

۲) «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»

خدا دستور سجده داد بلافاصله (فـ + سجد) فرشتگان به سجده افتادند.

کسی که فرشته‌خو باشد، در انجام دستورات خدا لحظه‌ای درنگ نمی‌کند.

۳) «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»

اجمعون برای تاکید مضاعف بر «اجتماع در یک امر» است (توضیح در نکات ترجمه)

برخی کارها هست که همه با هم باید بدان اقدام کنند تا مقصود حاصل شود؛ حتی در عرصه فرشتگان!

موید این برداشت آن است که در آیه ۳۲ ابلیس، نه صرفا به خاطر سجده نکردن، بلکه به خاطر اینکه با بقیه سجده‌کنان همراهی نکرده، مواخذه می‌شود (يا إِبْليسُ ما لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدينَ)

[۱] . توضیح مذکور این است:

«الْمَلائِكَةُ» : برخلاف آنچه شاید در ابتدا به نظر برسد، بسیاری از اهل لغت، حتی برخی از کسانی که این کلمه را در ذیل ماده «م‌ل‌ک» مورد بررسی قرار داده‌اند (مثلا المحيط في اللغة‏۶/ ۲۷۵؛ مجمع البحرين‏۵/ ۲۹۲) بر این باورند که کلمه «ملائکه» لزوماً از این ریشه «م‌ل‌ک» نیست.

معروفترین دیدگاه این است که اصل آن از «أل‌ک» بوده است که به معنای «رسالت» (پیام‌رسانی) می‌باشد و در وزن مفعله (مألکه) قرار گرفته، بعد قلب رخ داده (جابجایی دو حرف «أ» و «ل») و به صورت «ملأکه» (بر وزن معفله) درآمده و بعد به صورت «ملائکه» درآمده است. در این دیدگاه، درباره اینکه آیا «ملَک» به معنای مفرد است یا جمع، نظر قطعی‌ای داده نمی‌شود و برخی ملائکه را جمع ملک می‌دانند و برخی هر دو کلمه ملَک و ملائکه را جمع می‌دانند. (كتاب العين‏۵/ ۳۸۱؛ لسان العرب۱۰/ ۳۹۴ ؛ المصباح المنير‏۲/ ۱۹ ؛ تاج العروس‏۱۳/ ۵۱۱ ؛ مفردات ألفاظ القرآن/۸۲)

دیدگاه کم طرف‌دارتر این است که قلبی در آن رخ نداده، بلکه ریشه «ل‌أک» بوده و این ماده هم به معنای رسالت (پیام‌رسانی) به کار می‌رود؛ و در اصل، «مَلْأَك» (بر وزن مَفعل) بوده است و در این کلمه، به خاطر سهولت در بیان، همزه ساقط شده و به صورت «مَلَک» درآمده و آنگاه جمع «مَلْأَك»، ملائکه شده که گاهی «ه» آن هم می‌افتد و «ملائک» گفته می‌شود. (النهاية في غريب الحديث و الأثر‏۴/ ۳۵۹) البته برخی در کتابشان ماده «لأک» را هم مطرح کرده‌اند، اما در پایان نظر قبلی را برتر دانسته‌است. (لسان العرب‏۱۰/ ۴۸۲؛ تاج العروس‏۱۳/ ۶۳۴)

البته در میان قدما ابن‌کیسان معتقد بوده این کلمه از همان ماده «م‌ل‌ک» گرفته شده، در واقع مفرد آن «ملأک» بر وزن «فعأل» بوده که همزه‌اش چون زاید بوده افتاده و به «مَلَک» تبدیل شده و «ملائکه» بر وزن «فعائله» می‌باشد. (به نقل از مجمع البيان‏۱/ ۱۷۴) که بر این دیدگاه نقدهایی نیز وارد شده است. (لسان العرب‏۱۰/ ۴۸۲)

ظاهرا چون مهمترین گروه رسولان الهی غیر انسان، فرشتگان بوده‌اند این نام برای آنها به کار رفته است وگرنه با توجه به آیه «يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ» فرشتگان غیر رسول هم داریم (مجمع البيان‏۱/ ۱۷۵)

همچنین با این اوصاف معلوم می‌شود که تعبیر «مَلِک» که به معنای حکمران در انسان [و نیز خدا] به کار می‌رود از ماده «م‌ل‌ک» است؛ اما آنچه در مورد فرشتگان است «ملَک» است که در اصل به معنای «پیام‌رسان» می‌باشد. (مفردات ألفاظ القرآن/۷۷۷)

[در مورد «مَلَک» ظاهرا دیدگاه درست این است که هم برای مفرد و هم برای جمع به کار می‌رود (مجمع البيان‏۱۰/ ۵۲۰) و در قرآن کریم،

این کلمه گاه به وضوح برای مفرد (ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوت؛ بقره/۱۰۲؛ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ ، اعراف/۲۰ ؛ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُم، سجده/۱۱ ؛ ْ إِنِّي مَلَک، انعام/۵۰ و هود/۳۱ ؛ ً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ ، یوسف/۳۱ ؛ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً ، فرقان/۷)

و گاه آشکارا برای جمع (جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ فجر/۲۲ ؛ وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْني‏ شَفاعَتُهُم‏، نجم/۲۶)

و در یک آیه هم در آن واحد هم به معنای مفرد و هم به صورت جمع به کار رفته است (وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ ، انعام/۹)

البته برخی موارد هم هست که وضوح قطعی در مفرد یا جمع ندارد (لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً ، انعام/۸ ؛ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ، هود/۱۲ ؛ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً ، إسراء/۹۵ ؛ وَ الْمَلَكُ عَلى‏ أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ ؛ الحاقه/۱۷) ]

[۲] . از قول «مبرّد» (از علمای معروف نحو) نقل شده که در تحلیل این آیه گفته است: وقتی گفته شد «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ» هنوز ممکن است کسی توهم کند که شاید برخی از ملائکه سجده نکرده باشند؛ با آمدن تعبیر «كُلُّهُمْ» این احتمال از بین می‌رود اما هنوز ممکن است کسی احتمال دهد که آنها یکدفعه سجده نکردند بلکه هرکدام در یک زمان و جداگانه سجده‌ای کرد و آمدن تعبیر «أَجْمَعُونَ» این احتمال را هم از بین می‌برد (اعراب القرآن و بيانه، ج‏۵، ص۲۳۷) البته برخی به این تعبیر اخیر اشکال گرفته و گفته‌اند اگر «اجمعون» به معنای یکدفعه باشد، باید «حال» و منصوب باشد؛ پس اجمعون فقط تاکیدی است بر همگی آنها.  (اعراب القرآن (للنحاس)، ج‏۲، ص۲۳۹)

Visits: 91

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*