۱۱۷۰) نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ


۲۴-۲۹ صفر ۱۴۴۷

ترجمه

[آن] آتش افروخته خداوند [است]،

نکات ادبی

نارُ

قبلا بیان شد که همگان متفق‌اند که ماده «نور» در اصل بر «روشنایی» دلالت می‌کند، و البته برخی با توجه به برخی از مشتقات این ماده بر این باورند که در این ماده نوعی اضطراب و کم ثباتی هم نهفته است… کلمه بسیار پرکاربرد دیگر از این ماده کلمه «نار» (آتش) است که اهل لغت بر اینکه از «نور» اخذ شده تصریح کرده‌اند. برخی گفته‌اند که اساساً روشنایی و حرارت با هم متلازمند و هر دو از تموج شدید در ذرات پدید می‌آیند، وقتی روشنایی مورد تاکید باشد از کلمه «نور» و وقتی حرارت مورد تاکید باشد از کلمه «نار» استفاده می‌شود.

جلسه ۷۲۰  http://yekaye.ir/al-fater-35-20/

الْمُوقَدَةُ

قبلا بیان شد که ماده «وقد» در اصل دلالت بر شعله‌ور شدن آتش می‌کند و کلمه «وَقَد» به معنای خود آتش است. «وقود» (أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ، آل‌عمران/۱۰؛ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة، تحریم/۶) هم به معنای چیزی که با آن آتش برپا می‌کنند – مانند هیزم و نفت – به کار می‌رود، و هم به معنای لهیب و شعله برخاسته از آتش.

وقتی این ماده به باب إفعال برود (کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّه،‌ مائده/۶۴؛ فَأَوْقِدْ لي‏ يا هامان‏، قصص/۳۸؛ فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون، یس/۸۰) متعدی، و به معنای «آتش را برافروختن» می‌باشد، که اسم مفعول آن به صورت «موقَد: برافروخته» می‌باشد (نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ؛ همزه/۶).

اما وقتی به باب استفعال (استوقد) می‌رود (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً؛ بقره/۱۷) هم می‌تواند به معنای «أوقد: آتش را برافروخت» باشد؛ و هم به معنای آماده شدن برای برافروختن آتش، و یا درخواستِ برافروختن آتش کردن از دیگران.

جلسه ۷۳۰ https://yekaye.ir/ya-seen-36-80/

شأن نزول

درباره اینکه این سوره درباره چه کسی نازل شده است در مقدمه توضیحاتی گذشت؛ که می‌تواند ناظر به کل آیات باشد. ر.ک: جلسه ۱۱۶۴ https://yekaye.ir/introduction-to-al-humazah/

حدیث

۱) روایت شده است که پس از اینکه ابوبکر کارگزاران حضرت زهرا س را از فدک بیرون کرد و آن را تصاحب نمود، حضرت زهرا س همراه جمعی از زنان به مسجد رفت و خطبه‌ای خواندند که به خطبه فدکیه معروف است و فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱] در فراز پایانی آن آمده است:

و آنچه گفتم را گفتم با اینکه آگاهم از خذلان و خواری‌ای که در سینه‌هایتان جا گرفته و آن را از دلهایتان احساس می‌کنم ولیکن آنچه گفتم از روی غلیان نفس و برآمدن خشم و اندوه سینه و اتمام حجت بود، اکنون شمایید و این باری که برداشتید در حالی که پشت کرده‌اید و حق را زیرپا گذاشته و عارشان برایتان باقی و ننگش تا ابد گریبانگیرتان خواهد بود و شما را می‌رساند به «آتش افروخته خداوند که بر دلها سرمی‌کشد» (همزه/۶-۷). پس در برابر دیدگان خداوند است آنچه انجام می‌دهید «و بزودی کسانی که ظلم کردند خواهد دانست که به کدام بازگشتگاه بازمی‌گردند» (شعراء/۲۲۷) و من دختر آن کسی هستم که انداز می‌داد «در پیش روی شما عذابی شدید را» (سبأ/۴۶) پس اقدام کنید که ما هم اقدام می‌کنیم «و منتظر بمانید که ما هم منتظریم» (هود/۱۲۲).

بلاغات النساء، ص۳۱

حدثني عبد الله بن أحمد العبدي عن حسين بن علوان عن عطية العوفي: أنه سمع أبا بكر رحمه الله يومئذ يقول: لفاطمة ع: يا ابنة رسول الله‏ …

قالت: «إن الله يقول: عن نبي من أنبيائه يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوب‏ …

و قد قلت الذي قلته‏ على معرفة مني بالخذلان الذي خامر صدوركم و استشعرته قلوبكم و لكن قلته فيضة النفس و نفثة الغيظ و بثة الصدر و معذرة الحجة فدونكموها فاحتقبوها مدبرة الظهر ناكبة الحق باقية العار موسومة بشنار الأبد موصولة بنار اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» فبعين الله ما تفعلون «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» و أنا ابنة نذير «لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ» فاعملوا إنا عاملون «وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ».

متن مذکور با سندهای متفاوت و اندک تفاوتی در عبارات در منابع زیر هم آمده است:

السقيفة و فدك، ص۱۰۰ و ۱۴۴[۲]؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏۱، ص۴۹۱-۴۹۲

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۱، ص۱۰۴[۳]

دلائل الإمامة، ص۱۲۱-۱۲۲[۴]

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏۲، ص۲۰۷[۵]

شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱۶، ص۲۱۳[۶]

 

۲) ادعیه‌ای از پیامبر ص و اهل بیت ع رسیده است که برای در امان ماندن از بدی‌های کسی است که قصد بدی در حق آنها را داشت؛ که بر اساس اینکه از کدام معصوم ع روایت شده به «حجابِ …» معروفند. سید بن طاووس، برخی از این حجاب‌ها را روایت کرده است. حدیث و دعایی که به عنوان حجاب امام جواد ع مطرح است چنین است:

آفریننده عظیمتر از آفریدگان است و دست روزی‌دهنده بازتر از دست روزی‌گیرندگان است و آتش خداوند که راه را می‌بندد و در ستونهایی امتدادیافته است سینه‌های شیاطین رانده شده را به آتش می‌کشد و مکر حسودان را [به خودشان] برمی‌گرداند؛ با سوگندها، با حکم‌ها، با لوح محفوظ [یا:‌ به سوگندها به احکامِ به لوح محفوظ] و حجابی که به عرش پروردگار عظیم‌مان زده شده، در حجاب قرار گرفتم و خود را مخفی کردم و در پناه قرار دادم و پناهنده شدم و تحصن کردم به «الم» و به «كهيعص» و به «طه» و به «طسم» و به «حم» و به «حم عسق» و «ن» و به «طس» و به «ق، وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ، وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ» و خداوند ولیّ من است و او بهترین وکیل است.

مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۳۰۰؛ المصباح للكفعمي، ص۲۱۷

ذكر ما نختاره في الحجب المروية عن النبي و الأئمة ع التي احتجبوا بها ممن أراد الإساءة إليهم‏

حجاب محمد بن علي الجواد ع:‏

الْخَالِقُ أَعْظَمُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ الرَّازِقُ أَبْسَطُ يَداً مِنَ الْمَرْزُوقِينَ وَ نَارُ اللَّهِ الْمُؤْصَدَةُ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ تَكِيدُ أَفْئِدَةَ الْمَرَدَةِ وَ تَرُدُّ كَيْدَ الْحَسَدَةِ بِالْأَقْسَامِ بِالْأَحْكَامِ بِاللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ وَ الْحِجَابِ الْمَضْرُوبِ بَعَرْشِ رَبِّنَا الْعَظِيمِ احْتَجَبْتُ وَ اسْتَتَرْتُ وَ اسْتَجَرْتُ وَ اعْتَصَمْتُ وَ تَحَصَّنْتُ بِ الم وَ بِ كهيعص وَ بِ طه وَ بِ طسم وَ بِ حم وَ بِ حم عسق وَ ن وَ بِ طس وَ بِ ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ، وَ اللَّهُ وَلِيِّي وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.

 

 

۳) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:

وقتی خداوند آدم را آفرید و از روحش در او دمید آدم به سمت راست عرش نگاهی کرد و متوجه [نور] پنج شبح شد [که به شکل خود وی بودند و در حال رکوع و سجود]. گفت: پروردگارا! آیا قبل از من هم انسانی آفریده‌ای؟

فرمود: خیر.

گفت: ‌پس این پنج تنی که می‌بینم [که به صورت و شکل من هستند] کیستند؟

فرمود: اینها پنج نفر از فرزندان تو هستند که اگر آنها نبودند نه تو را می‌آفریدم و نه بهشت را و نه جهنم را و نه عرش را و نه کرسی را و نه آسمان را و نه زمین را و نه فرشتگان را و نه جن و انس را. اینان پنج تن هستند که برایشان اسمی از اسمای خود مشتق کردم:‌من محمودم و این محمد ص است؛ من أعلی هستم و این علی است؛ من فاطر هستم و این فاطمه؛ من ذوالاحسان هستم و این حسن؛ و من محسن هستم و این حسین؛ با خود عهد کرده‌ام که هیچکس نزدم نیاید که در دلش ذره‌ای محبت احدی از اینها باشد مگر اینکه او را داخل بهشتم کنم و با خودم عهد کرده‌ام که هیچکس نیاید که در دلش ذره‌ای بغض نسبت به احدی از اینها باشد مگر اینکه او را داخل در آتشم کنم.

ای آدم! اینها برگزیدگان من از مخلوقاتم هستند و به واسطه آنان است که نجات می‌دهم هرکه را نجات دهم و هلاک می‌کنم هر که را هلاک کنم.

قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۴۴-۴۵؛ شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج‏۲، ص۵۰۰[۷]؛ غرر الأخبار (للدیلمی)، ص۲۰۲

عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ أَخْبَرَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُ‏  أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ  أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ الْقَاضِي أَخْبَرَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ أَخْبَرَنَا اللَّيْثُ‏  بْنُ سَعْدٍ وَ إِسْمَاعِيلُ‏  بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ‏ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ‏ الْتَفَتَ آدَمُ يَمِينَةَ  الْعَرْشِ، فَإِذَا [من النور] خَمْسَةُ أَشْبَاحٍ [على صورته ركعا سجدا]. فَقَالَ: يَا رَبِّ هَلْ خَلَقْتَ قَبْلِي مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً؟

قَالَ: لَا.

قَالَ: فَمَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَرَى أَسْمَاءَهُمْ [أراهم على هيئتي و على صورتي]؟

فَقَالَ: هَؤُلَاءِ خَمْسَةٌ مِنْ‏ وُلْدِكَ‏ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ‏  وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ  وَ لَا الْعَرْشَ وَ لَا الْكُرْسِيَّ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ وَ لَا الْمَلَائِكَةَ وَ لَا الْجِنَّ وَ لَا الْإِنْسَ، هَؤُلَاءِ خَمْسَةٌ شَقَقْتُ [اشتققت]‌ لَهُمُ اسْماً مِنْ‏  أَسْمَائِي: فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ هَذَا مُحَمَّدٌ ص‏، وَ أَنَا الْأَعْلَى وَ هَذَا عَلِيٌّ ع، وَ أَنَا الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ ع، وَ أَنَا ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحَسَنُ ع، وَ أَنَا الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ ع، آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنَّهُ لَا يَأْتِينِي أَحَدٌ  وَ فِي قَلْبِهِ‏ مِثْقالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ مَحَبَّةِ أَحَدِهِمْ إِلَّا أَدْخَلْتُهُ جَنَّتِي، وَ آلَيْتُ بِعِزَّتِي أَنَّهُ لَا يَأْتِينِي أَحَدٌ وَ فِي قَلْبِهِ‏ مِثْقالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ بُغْضِ أَحَدِهِمْ إِلَّا أَدْخَلْتُهُ نَارِي.

يَا آدَمُ هَؤُلَاءِ صَفْوَتِي مِنْ خَلْقِي بِهِمْ أُنْجِي مَنْ أُنْجِي وَ بِهِمْ أُهْلِكُ مَنْ أُهْلِك‏.

ب) همچنین از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:

همانا خداوند تبارک و تعالی جماعاتی از فرشتگان را همچون سایه بر سر آدم فرستاد در حالی که او در وادی‌ای به نام روحاء بود که وادی‌ای بین مکه و طائف است. پس [با دست قدرت خویش] دستی بر پشت آدم کشید و سپس ذریه او را صدا زد در حالی که همچون ذراتی بودند. پس بیرون آمدند آن گونه که مورچه از لانه‌اش بیرون می‌آید و در اطراف آن وادی جمع شدند. پس خداوند به آدم فرمود: بنگر که چه می‌بینی؟

آدم گفت: ذرات فراوانی می‌بینم در اطراف این وادی.

خداوند فرمود: ای آدم! اینها ذریه تو هستند؛ آنان را از پشت تو بیرون آوردم تا از آنان برای خودم در مورد ربوبیت، و برای محمد ص در مورد نبوت، میثاقی بگیرم همان طور که در آسمان از آنان میثاق گرفته‌ام.

آدم گفت: پروردگارا! و چگونه همه اینها در پشت من جا شدند؟

فرمود: با لطافت صنع من و قدرت نافذم.

گفت: پروردگارا! در میثاق از آنان چه می‌خوای؟

فرمود: اینکه به من شرک نورزند.

گفت: پروردگارا! هرکس از ایشان که از تو اطاعت کن پاداشش چیست؟

فرمود: او را در بهشتم ساکن می‌کنم.

گفت: و کسی که عصیانت کند جزایش چیست؟

فرمود: او را در آتشم ساکن کنم.

آدم گفت: پروردگارا! در مورد آنان به عدل رفتار کردی و اگر خودت آنها را حفظ نکنی اکثرشان معصیتت کنند.

تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۱۹؛ بحار الأنوار، ج‏۵، ص۲۵۹

عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أهْبَطَ إِلَى الْأَرْضِ ظُلَلا مِنَ الْمَلَائِكَةِ عَلَى آدَمَ، وَ هُوَ بِوَادٍ يُقَالُ لَهُ الرَّوْحَاءُ، وَ هُوَ وَادٍ بَيْنَ الطَّائِفِ وَ مَكَّةَ. [قَالَ: فَمَسَحَ عَلَى ظَهْرِ آدَمَ] ثُمَّ صَرَخَ بِذُرِّيَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ. قَالَ: فَخَرَجُوا كَمَا يَخْرُجُ النَّمْلُ مِنْ كُورِهَا، فَاجْتَمَعُوا عَلَى شَفِيرِ الْوَادِي. فَقَالَ اللَّهُ لآِدَمَ: انْظُرْ مَا ذَا تَرَى؟

فَقَالَ آدَمُ: [أَرَى] ذَرّاً كَثِيراً عَلَى شَفِيرِ الْوَادِي.

فَقَالَ اللَّهُ: يَا آدَمُ هَؤُلَاءِ ذُرِّيَّتُكَ أَخْرَجْتُهُمْ مِنْ ظَهْرِكَ لِآخُذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ لِي بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ لِمُحَمَّدٍ بِالنُّبُوَّةِ، كَمَا أخذتُ عَلَيْهِمْ فِي السَّمَاءِ.

قَالَ آدَمُ: يَا رَبِّ وَ كَيْفَ وَسِعَتْهُمْ ظَهْرِي.

قَالَ اللَّهُ: يَا آدَمُ بِلُطْفِ صنعی [صَنِيعِي] وَ نَافِذِ قُدْرَتِي.

قَالَ آدَمُ: يَا رَبِّ فَمَا تُرِيدُ مِنْهُمْ فِي الْمِيثَاقِ؟

قَالَ اللَّهُ: أَنْ لَا يُشْرِكُوا بِي شَيْئاً.

قَالَ آدَمُ: فَمَنْ أَطَاعَكَ مِنْهُمْ يَا رَبِّ فَمَا جَزَاؤُهُ؟

قَالَ: أُسْكِنُهُ جَنَّتِي.

قَالَ آدَمُ: فَمَنْ عَصَاكَ فَمَا جَزَاؤُهُ؟

قَالَ: أُسْكِنُهُ نَارِي.

قَالَ آدَمُ: يَا رَبِّ لَقَدْ عَدَلْتَ فِيهِمْ وَ لَيَعْصِيَنَّكَ أَكْثَرُهُمْ إِنْ لَمْ تَعْصِمْهُمْ.

ج) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:

خداوند عز و جل در شبی که مرا به معراج بردند به من وحی کرد: ای محمد! چه کسی را در زمین در امتت جایگزین خود ساختی؛ و البته خودش بدین مطلب عالم‌تر بود.

گفتم: پروردگارا! برادرم.

فرمود: محمد! علی بن ابی‌طالب [را]؟

گفتم: بله ای پروردگار.

فرمود: محمد! من بر زمین نگاهی انداختم پس تو را برگزیدم پس یاد نشوم مگر اینکه تو با من یاد شوی؛ ‌من محمودم و تو محمد ص هستی؛ سپس بار دیگر به زمین نظر انداختم و علی بن ابی‌طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم؛ پس تو سرور پیامبرانی و علی سرور اوصیاء است. سپس اسمی از اسمهای خودم را مشتق کردم؛ پس من أعلی هستم و او علی است؛ ای محمد! من علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه را از نور واحدی آفریدم سپس ولایت آنان را بر فرشتگان عرضه کردم پس هرکس قبولش کرد از مقربین شد و کسی که انکارش کرد از کافرین شد. ای محمد اگر بنده‌ای از بندگانم مرا بقدری عبادت کند که جان دهد سپس در حالی که منکر ولایت آنهاست به دیدارم بیاید او را در آتشم وارد خواهم ساخت …

تبصره: ظاهرا مقصود از عرضه کردن بر فرشتگان و انکار برخی از آنها، شبیه حکایت سجده بر آدم است که ابلیس هم در میان فرشتگان بود و انکار کرد.

الغيبة للنعماني، ص۹۳

حَدَّثَنَا أَبُو الْحَارِثِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ سَهْلٍ الطَّبَرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّقِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِيسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّسْتُوَائِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع عَنْ سَالِمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَيَّ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي: يَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ فِي الْأَرْضِ فِي أُمَّتِكَ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِذَلِكَ.

قُلْتُ: يَا رَبِّ أَخِي.

قَالَ: يَا مُحَمَّدُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ.

قُلْتُ: نَعَمْ يَا رَبِّ. قَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُكَ مِنْهَا فَلَا أُذْكَرُ حَتَّى تُذْكَرُ مَعِي فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ؛ ثُمَّ إِنِّي اطَّلَعْتُ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً أُخْرَى فَاخْتَرْتُ مِنْهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَجَعَلْتُهُ وَصِيَّكَ؛ فَأَنْتَ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاء.ِ ثُمَّ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنْ أَسْمَائِي، فَأَنَا الْأَعْلَى وَ هُوَ عَلِيٌّ. يَا مُحَمَّدُ إِنِّي خَلَقْتُ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَايَتَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ، فَمَنْ قَبِلَهَا كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ وَ مَنْ جَحَدَهَا كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ. يَا مُحَمَّدُ لَوْ أَنَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِي عَبَدَنِي حَتَّى يَنْقَطِعَ ثُمَّ لَقِيَنِي جَاحِداً لِوَلَايَتِهِمْ أَدْخَلْتُهُ نَارِي …[۸]

د) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

خداوند عز و جل می‌فرماید: من ده فریضه را بر بندگانم واجب ساختم؛ هنگمی که آ»ها را به رسمیت بشناسند آنان را در ملکوتم سکنی خواهم داد و بهشتهایم را بر آنان مباح خواهم ساخت.

[سپس توضیح می‌دهند اولین و دومین آنها معرفت به خود خداوند و به رسول وی است و بعد می‌فرمایند:]

و سومی، معرفت به اولیای من است که آنان حجتهای بر بندگانم هستند کسی که ولایت آنان را بپذیرد به ولایت من تن داده و کسی که با آنان دشمنی کند با من دشمنی کرده است؛ و آنان عَلَم‌های بین من و مخلوقاتم هستند و کسی که آنان را انکار کند آتشم را به وی می‌چشانم و عذابم را بر وی مضاعف گردانم. …

التمحيص، ص۶۹

عَنِ الْمُفَضَّلِ‏  عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏: افْتَرَضْتُ عَلَى عِبَادِي عَشَرَةَ  فَرَائِضَ إِذَا عَرَفُوهَا أَسْكَنْتُهُمْ مَلَكُوتِي وَ أَبَحْتُهُمْ جِنَانِي:

[۹] وَ الثَّالِثَةُ: مَعْرِفَةُ أَوْلِيَائِي وَ أَنَّهُمُ الْحُجَجُ عَلَى خَلْقِي، مَنْ وَالاهُمْ فَقَدْ وَالانِي وَ مَنْ عَادَاهُمْ فَقَدْ عَادَانِي، وَ هُمُ الْعَلَمُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي، وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَصْلَيْتُهُ [أَدْخَلْتُهُ‏] نَارِي‏ وَ ضَاعَفْتُ عَلَيْهِ عَذَابِي…[۱۰]

 

۴) ذریح محاربی روایت کرده است که: به امام صادق ع گلایه کردم از آنچه از قومم و فرزندانم به من می‌رسد هنگامی که به آنان خبر می‌دهم که رفتن به مرقد امام حسین ع چه خیراتی را به ارمغان دارد؛ آنان مرا تکذیب می‌کنند و می‌گویند که تو بر جعفر بن محمد [= امام صادق ع] دروغ می‌بندی!

فرمودند: ذریح! مردم را ول کن که هرجایی می‌خواهند بروند! به خدا سوگند خداوند به زائر اما حسین ع مباهات می‌کند و کسی که بر وی وارد شود فرشتگان مقرب و حاملان عرش خداوند به استقبالش می‌روند تا حدی که به آنان می‌فرماید:

آیا نمی‌بینید که زوار قبر حسین ع را که با شوق به سراغ او و سراغ فاطمه دختر رسول الله ص آمده‌اند؟! به عزت و جلال و عظمتم سوگند، قطعا که کرامتم را بر آنان واجب کنم و قطعا که آنان را به بهشتی وارد کنم که آن را برای اولیاء و پیامبران و رسولانم آماده‌ کرده‌ام. ای فرشتگانم! اینان زائران حسین‌اند که محبوبِ محمد پیامبرم بود، و محمد، محبوب من است؛ و کسی که مرا دوست دارد محبوب مرا دوست دارد و کسی که محبوب مرا دوست دارد کسی را که او دوست می‌دارد هم دوست دارد؛ و کسی که بغض محبوب مرا داشته باشد بغض مرا دارد و کسی که بغض مرا داشته باشد بر من است که با شدیدترین عذابم عذابش کنم و او را با حرارت آتشم بسوزانم و جهنم را مسکن و مأوایش قرار دهم و چنان عذابش کنم که احدی از عالمیان را چنین عذاب نکرده باشم.

كامل الزيارات، ص۱۴۳-۱۴۴

حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي الْمِعْزَى عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: مَا أَلْقَى مِنْ قَوْمِي وَ مِنْ بَنِيَّ إِذَا أَنَا أَخْبَرْتُهُمْ بِمَا فِي إِتْيَانِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع مِنَ الْخَيْرِ إِنَّهُمْ يُكَذِّبُونِّي وَ يَقُولُونَ إِنَّكَ تَكْذِبُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ.

قَالَ: يَا ذَرِيحُ دَعِ النَّاسَ يَذْهَبُونَ حَيْثُ شَاءُوا وَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَيُبَاهِي بِزَائِرِ الْحُسَيْنِ وَ الْوَافِدُ يَفِدُهُ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ حَمَلَةُ عَرْشِهِ حَتَّى إِنَّهُ لَيَقُولُ لَهُمْ:

أَ مَا تَرَوْنَ زُوَّارَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ أَتَوْهُ شَوْقاً إِلَيْهِ وَ إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ؟! أَمَا وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي لَأُوجِبَنَّ لَهُمْ كَرَامَتِي وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّتِيَ الَّتِي أَعْدَدْتُهَا لِأَوْلِيَائِي وَ لِأَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي. يَا مَلَائِكَتِي هَؤُلَاءِ زُوَّارُ الْحُسَيْنِ حَبِيبِ مُحَمَّدٍ رَسُولِي وَ مُحَمَّدٌ حَبِيبِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي أَحَبَّ حَبِيبِي وَ مَنْ أَحَبَّ حَبِيبِي أَحَبَّ مَنْ يُحِبُّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَ حَبِيبِي أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَنِي كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أُعَذِّبَهُ بِأَشَدِّ عَذَابِي وَ أُحْرِقَهُ بِحَرِّ نَارِي وَ أَجْعَلَ جَهَنَّمَ مَسْكَنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ.

 

۵) از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند: هیچ بنده‌ای نیست که با زبان روزه صبح کند و سپس مورد دشنام قرار بگیرد اما در مقابل بگوید: «من امروز روزه هستم سلام بر تو» [یعنی به خاطر روزه بودنش از پاسخ تند اجتنبا کند و با بزرگمنشی و عفو برخورد کند] مگر اینکه پروردگار تبارک و تعالی بفرماید: این بنده‌ام از دست آن بنده‌ام به روزه پناه برد؛‌پس وی را از آتشم پناه دهید و وارد در بهشتم کنید.

الأمالي( للصدوق)، ص۵۸۶

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا مِنْ عَبْدٍ يُصْبِحُ صَائِماً، فَيُشْتَمُ، فَيَقُولُ: إِنِّي صَائِمٌ سَلَامٌ عَلَيْكَ، إِلَّا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: اسْتَجَارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِنْ عَبْدِي أَجِيرُوهُ مِنْ نَارِي وَ أَدْخِلُوهُ جَنَّتِي.

در المحاسن (ج‏۱، ص۷۲) همین حدیث آمده است با این تفاوت که اولا مستقیم از خود امام صادق ع است و ثانیا عبارت «فیشتم: مورد دشنام قرار می‌گیرد» را ندارد.[۱۱]

 

۶) الف. روایت شده است که امام کاظم ع در سجده‌شان می‌فرمود:

به تو پناه می‌برم از آتشی که شعله‌اش خاموش نمی‌شود و به تو پناه می‌برم از آتشی که از تازگی و نو بودن به فرسودگی و کم‌خاصیت شدن نرود و به تو پناه می‌برم از آتشی که تشنه‌اش سیراب نشود و به تو پناه می‌برم عریانش لباس بر تن نکند.

الكافي، ج‏۳، ص۳۲۸

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ:

كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ع يَقُولُ فِي سُجُودِهِ: أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لَا يُطْفَأُ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ جَدِيدُهَا لَا يَبْلَى وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ عَطْشَانُهَا لَا يَرْوَى وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ مَسْلُوبُهَا لَا يُكْسَى.

ب. در فرازی از دعایی که امام سجاد ع بعد از نماز شب‌هایش می‌خواندند آمده است:

خدایا به تو پناه می‌برم از آتشی که آ» را بر کسی که عصیانت کند غلیظ گردانده‌ای و به کسی که از رضایت تو روگیردان شده وعده داده‌ای؛ و آز آتشی که نورش ظلمت است و سهل و نرمی‌ آن دردناک است و دورش نزدیک است؛ و از آتشی که برخی از آن برخی دیگر را می‌خورد و برخی بر برخی دیگر شاخ و شانه می‌کشد؛ و از آتشی که استخوانها را همچون پودر می‌کند و به اهل خودش آب جوشان می‌نوشاند؛ و از آتشی که کسی را که نزد وی تضرع کند باقی نگذارد و برکسی که از او مهربانی بخواهد رحم نکند و کسی که در مقابل آن خاشع و تسلیم شود نتواند تخفیفی بگیرد و ساکنانش را به داغ‌ترین چیزی که از مواخذه دردناک و وبال شدید نزدش هست می‌اندازد.

الصحيفة السجادية، دعاء ۳۲ (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ)

… اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهَا عَلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ تَوَعَّدْتَ بِهَا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاكَ، وَ مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ، وَ هَيِّنُهَا أَلِيمٌ، وَ بَعِيدُهَا قَرِيبٌ، وَ مِنْ نَارٍ يَأْكُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَ يَصُولُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ، وَ مِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِيماً، وَ تَسقِي أَهْلَهَا حَمِيماً، وَ مِنْ نَارٍ لَا تُبْقِي عَلَى مَنْ تَضَرَّعَ إِلَيْهَا، وَ لَا تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَ لَا تَقْدِرُ عَلَى التَّخْفِيفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهَا وَ اسْتَسْلَمَ إِلَيْهَا تَلْقَى سُكَّانَهَا بِأَحَرِّ مَا لَدَيْهَا مِنْ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ شَدِيدِ الْوَبَال‏.[۱۲]

 

۷) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

روزی رسول الله ص نشسته بود که جبرئیل بر او وارد شد در حالی که بشدت ناراحت و رنگ‌پریده بود. رسول الله ص به وی فرمود: چه شده که تو را چنین ناراحت و رنگ‌پریده می‌بینم؟

گفت: محمد! چگونه چنین نباشم در حالی که امروز دمنده‌های جهنم را کار گذاشتند!

رسول الله ص فرمود: جبرئیل! دمنده‌های جهنم چیست؟

گفت: همانا خداوند تبارک و تعالی به آتش دستور داد پس آن را هزار سال شعله‌ور کردند و برافروختند تا قرمز شد؛ سپس دوباره دستور داد و آن را هزار سال دیگر شعله‌ور کردند و برافروختند تا سفید شد؛ سپس دوباره دستور داد و آن را هزار سال دیگر شعله‌ور کردند و برافروختند تا سیاه شد؛ و اکنون سیاه و ظلمانی است؛ پس اگر حلقه‌ای از زنجیری که «طولش هفتاد ذراع است» (حاقه/۳۲) بر دنیا گذاشته شود کل دنیا از حرارت آن ذوب شود و اگر قطره‌ای از زقوم و ضریع در نوشیدنی اهل دنیا بچکانند تمامی اهل دنیا از شدت بوی بد آن بمیرند.

پس رسول الله ص گریست و جبرئیل هم همراه او گریست و خداوند فرشته‌ای به نزد آن دو فرستاد که گفت: پروردگارتان به شما سلام می‌رساند و می‌فرماید: من شما دو نفر را ایمن گرداندم از اینکه گناهی کنید که بخواهم شما را بخاطر آن عذاب کنم.

روضة الواعظين، ج‏۲، ص۵۰۷؛ إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۱، ص۱۰۶[۱۳]

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِدٌ إِذْ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع‏ وَ هُوَ كَئِيبٌ حَزِينٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً؟

قَالَ: يَا مُحَمَّدُ وَ كَيْفَ لَا أَكُونُ كَذَلِكَ وَ إِنَّمَا وُضِعَتْ مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ الْيَوْمَ.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ مَا مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ يَا جَبْرَئِيلُ؟

قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَ بِالنَّارِ فَأُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَأُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ ثُمَّ أَمَرَ فَأُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ وَ هِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ فَلَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيَا لَذَابَتِ الدُّنْيَا مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ وَ الضَّرِيعِ قَطَرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْيَا مِنْ نَتْنِهَا.

قَالَ: فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَى جَبْرَئِيلُ ع. فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمَا مَلَكاً فَقَالَ: إِنَّ رَبَّكُمَا يُقْرِئُكُمَا السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكُمَا: إِنِّي قَدْ أَمَّنْتُكُمَا مِنْ أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُكُمَا عَلَيْهِ.

این حدیث با سند صحیح در تفسير القمي (ج‏۲، ص۸۱) آمده است[۱۴] فقط به جای تعبیر «فَأُوقِدَ عَلَيْهَا» تعبیر «فَنُفِخَ عَلَيْهَا» به کار رفته است. همچنین این حدیث نبوی در منابع اهل سنت هم روایت شده است؛ مثلا با تفصیل بیشتر در شعب الإيمان (ج۶، ص۳۳)[۱۵] و با تفصیل کمتر (فقط اشاره به آن سه مرحله‌ای که هریک هزار سال طول کشیده) در سنن الترمذي (ج۴، ص۵۴۵)[۱۶].

 

۸) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:

خشم، آتش افروخته‌ای است که کسی که آن را فرو برد خاموشش کرده و کسی که آن را رها کند خودش اولین کسی است که بدان می‌سوزد.

عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص۲۲؛ تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۳۰۳

قال امیرالمومنین ع:

الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ كَظَمَهُ أَطْفَأَهَا وَ مَنْ أَطْلَقَهُ كَانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِهَا.

 

اولین حدیث ذیل آیه بعد هم به این آیه می‌تواند مرتبط باشد.

تدبر

۱) «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ»

در آیه قبل پرسید که چه می‌دانی «حطمة» چیست و اکنون در مقام توضیح آن است. اولین ویژگی حطمه که در این آیه مورد توجه قرار گرفته این است که آن آتشی است که خداوند افروخته است؛ و اگرچه تعبیر «نار» در قرآن بارها به کار رفته، اما به صورت اضافه به خداوند (نار الله) تنها همین مورد است.

اگرچه هرچیزی که در عالم رخ می‌دهد فعل خداوند است، اما وقتی خداوند امر خاصی را به خودش نسبت می‌دهد دلالتی دارد که آن امر همانند سایر همتایان خود نیست بلکه نسبت بدانها ویژگی خاص و ممتازی دارد؛ آن ویژگی چیست؟

الف. اگر تأکید بر کلمه «الموقدة» باشد؛ آنگاه:

الف.۱. با اینکه ماده «وقد» ۱۱ بار در قرآن کریم آمده است، اما کاربرد آن در توصیف آتش جهنم تنها همین یک بار است، یعنی چه‌بسا شعله‌ور بودن و لهیب کشیدن و سرکشی این آتش مورد تأکید است (حدیث۷) که چنان بلایی بر سر افراد مستقر در آن می‌آورد که معلوم نیست سایر آتشهای جهنم چنین کنند.

الف.۲. نفرمود «التی أوقده الله» بلکه مطلب را به صورت اسم فاعل به کار برده و فرمود: «الموقدة»؛ و این دلالت دارد بر دوام آن (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۸۱۸[۱۷])؛ یعنی آتشی است که وقتی دامن‌گیر کسی شود دیگر از آن رهایی نخواهد داشت.

الف.۳. …

ب. اگر تأکید بر اضافه شدن به «الله» باشد؛ آنگاه:

ب.۱. شاید می‌خواهد اشاره کند که آتشی را که خدا برافروخت غیر از خودش کسی نمی‌تواند خاموشش کند (تفسير الصافي، ج‏۵، ص۳۷۴[۱۸]).

ب.۲. شاید دلالت بر شدت غضب خداوند دارد، یعنی همان طور که تعبیر «جنتی» (وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏؛ فجر/۳۰) که آن هم فقط یکبار در قرآن کریم به کار رفته، دلالت بر اوج رحمت اختصاصی خداوند دارد که قابل مقایسه با سایر جنات نیست، و یا تعبیر «روحی» (نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏؛ حجر/۲۹، ص۷۲) دلالت بر یک حالت اختصاصی خاص از روح دارد که در سایر مخلوقات یافت نمی‌شود، تعبیر «نار الله» (که آن هم در قرآن کریم تنها همین یک مورد است) دلالت بر اوج غضب اختصاصی خداوند دارد که قابل مقایسه با سایر مواقف جهنم نیست.

ب.۳. …

ج. …

 

۲) «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ»

می‌دانیم که عمده عذابهای جهنم تمثل و تجسم اعمال دنیوی ما هستند. یعنی این آتش را خود ما در این دنیا شعله‌ور کرده‌ایم که آن دنیا دامن ما را می‌گیرد. آیات قبل درباره ریشه شعله‌ور کردن آن را عیب‌جویی و طعنه‌زدن و انباشت مال و ثروت به خیال بقای همیشگی معرفی کرد، در عین حال در احادیث ما، مهترین خصلت دنیوی‌ای که حقیقتش آتش است غضب معرفی شده است (حدیث ۸). در واقع، اگر دوگانه شهوت و غضب به عنوان مهمترین محرک‌های عمل آدمی (که اولی از جنس جذب و دومی از جنس دفع است) را بپذیریم، آنگاه نحوه اثرگذاری عیب‌جویی و طعنه‌زدن و انباشت مال در جهنمی شدن آدم، این است که قوه غضب را در مسیر جهنمی شدن شخص قرار می‌دهد، یعنی قوه غضب که کارکرد اصلی‌اش دافعه بوده، به دفع دیگران، به نحوی که مورد رضایت خداوند نیست، مشغول می‌شود و این آتش را در درون انسان شعله‌ور می‌گرداند.

حکایت

مرحوم مجلسی ذیل حدیث نبوی «الْغَضَبُ يُفْسِدُ الْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ‏» مطلبی را از بعض المحققین نقل کرده است که:

غضب شعله‌ای از آتش است که از «نار الله الموقده» برگرفته شده، جز آنکه جز بر دلها سرکشی نمی‌کند؛ و همانا آن جای گرفته در پیچ و خم سینه‌ها همانند آتشی که زیر خاکستر پنهان شده، و تکبری که در قلب هر جبار سرکشی است آن را بیرون می‌آورد همان گونه که سنگ [آتش‌زنه] آتش را از آهن بیرون می‌آورد، و برای بینندگان به نور یقین به کشف و شهود حاصل آمده که انسان از آن راهی به سوی شیطان لعین می‌برد، پس هرکسی که آتش غضب در وی شعله‌ور شد قرابت با شیطان در وی قوت گیرد چرا که گفته است: «مرا از آتش آفریدی و او را از گل» (اعراف/۱۲؛‌ص۷۶)؛ و اقتضای گِل سکون و وقار است و اقتضای آتش سرکشی و بیقراری و حرکت و اضطراب و گداخته کردن، و از همین است که خداوند متعال فرمود: :گداخته می‌کند آنچه در شکمهای آنان است و نیز پوست‌ها را» (حج/۲۰)؛ و از نتایج غضب، کینه‌ورزی و حسد است و به واسطه این دو است که هرکس که هلاک شد هلاک شد و هرکس که فاسد شد فاسد شد (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏۱۰، ص۱۴۲[۱۹]).

 

 


[۱] . جلسه ۱۸۹ پاورقی۱ https://yekaye.ir/al-hajj-022-001/

جلسه ۳۵۸ حدیث۱ https://yekaye.ir/al-alaq-96-11/

جلسه ۷۳۱ حدیث۲ https://yekaye.ir/al-fater-35-31/

جلسه ۸۴۷ حدیث۳ https://yekaye.ir/ale-imran-3-176/

جلسه ۸۹۰ پاورقی ۹ https://yekaye.ir/al-fajr-89-19/

جلسه ۹۲۶ پاورقی ۶۵ https://yekaye.ir/an-nesa-4-1/

جلسه ۹۳۶ ذیل تدبر ۱۱ https://yekaye.ir/an-nesa-4-11/

[۲] . حدثني محمد بن زكريا قال: حدثني جعفر بن محمد بن عمارة الكندي. قال: حدثني أبي، عن الحسين بن صالح بن حي، قال: حدثني رجلان من بني هاشم، عن زينب بنت عليّ بن أبي طالب عليه السلام قال: و قال جعفر بن محمد بن عليّ بن الحسين عن أبيه، و حدثني عثمان ابن عمران العجيفي، عن نائل بن نجيح بن عمير بن شمر، عن جابر الجعفي، عن أبي جعفر محمد بن عليّ عليه السلام.

و حدثني احمد بن محمد بن يزيد، عن عبد اللّه بن محمد بن سليمان، عن أبيه، عن عبد اللّه ابن الحسن بن الحسن، قالوا جميعا: لما بلغ فاطمة عليها السلام اجماع أبي بكر على منعها فدك، لاثت خمارها، و أقبلت في لمة من حفدتها و نساء قومها، تطأ في ذيولها، ما تخرم مشيتها مشية رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله، حتى دخلت على أبي بكر و قد حشد الناس من المهاجرين و الأنصار، فضرب بينها و بينهم ربطة بيضاء، و قال بعضهم: قبطية، و قالوا: قبطية بالكسر و الضم، ثم أنت أنة أجهش لها القوم بالبكاء، ثم مهلت طويلا حتى سكنوا من فورتهم، ثم قالت: …

ألا و قد قلت لكم ما قلت على معرفة مني بالخذلة التي خامرتكم، و هور القناة، و ضعف اليقين، فدونكموها فاحتووها مدبرة الظهر، ناقبة الخف، باقية العار، موسومة الشعار، موصولة بنار اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ فبعين اللّه ما تعملون، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏»

[۳] . رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ‏ فَاطِمَةَ ع فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيُولَهَا مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْر وَ هُوَ فِي حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرِهِمْفَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ فَجَلَسَتْ ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُكَاءِ فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَيْئَةً حَتَّى إِذَا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ افْتَتَحَتِ الْكَلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِهِ فَعَادَ الْقَوْمُ فِي بُكَائِهِمْ فَلَمَّا أَمْسَكُوا عَادَتْ فِي كَلَامِهَا فَقَالَتْ ع الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَم‏ …

أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ وَ الْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ بَاقِيَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَةً بِ«نَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ «لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ» فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ «وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون».‏

[۴] . وَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ مَيْمُونٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، قَالُوا: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَكَ، وَ انْصَرَفَ عَامِلُهَا مِنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا، ثُمَّ أَقْبَلَتْ فِي لُمَّةٍ «۳» مِنْ حَفَدَتِهَا «۴» وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ ذُيُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ، وَ قَدْ حَفَّلَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ، فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ، ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ لَهَا الْقَوْمُ بِالْبُكَاءِ، ثُمَّ أُمْهِلْتُ حَتَّى هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، وَ سَكَنَتْ رَوْعَتُهُمْ، وَ افْتَتَحَتِ الْكَلَامَ، فَقَالَتْ:…

أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِي قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْخَذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ، وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ مَعْذِرَةُ الْحُجَّةِ، فَدُونَكُمْ فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَاقِبَةَ الْخُفِّ، بَاقِيَةَ الْعَارِ، مَوْسُومَةً بِشَنَارِ الْأَبَدِ، مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ، الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ، إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ، فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ.

فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»، وَ أَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيِ عَذَابٍ شَدِيدٍ، فَاعْمَلُوا إِنَّا عَامِلُونَ، وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ، وَ سَيَعْلَمُ‏ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ، وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ، فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» وَ كَانَ الْأَمْرُ قَدْ قَصُرَ».

[۵] . أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِي قُلْتُ عَنْ عَرَفَةٍ مِنِّي بِالْخَذْلَةِ الَّتِي خَامَرْتُمْ وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةٌ لِلنَّفْسِ وَ هَيْضَةٌ لِلْعَظْمِ وَ كِظَّةُ الصَّدْرِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَبَا وَ مَعْذِرَةُ الْحُجَّةِ فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِ‏  بَاقِيَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةَ الشَّنَارِ مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةِ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ وَ الْحَاكِمُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ.

[۶] . ألا و قد قلت لكم ما قلت على معرفة مني بالخذلة التي خامرتكم و خور القناة و ضعف اليقين فدونكموها فاحتووها مدبرة الظهر ناقبة الخف باقية العار موسومة الشعار موصولة بنار الله الموقدة الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ فبعين الله ما تعملون وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.

[۷] . أحمد بن محمّد بن عيسى المصري، باسناده، عن أبي هريرة، قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: لما خلق اللّه عزّ و جلّ عليه السّلام و نفخ فيه من روحه، نظر آدم عليه السّلام يمنة العرش، فإذا من النور خمسة أشباح على صورته ركعا سجدا. فقال: يا ربّ هل خلقت أحدا من البشر قبلي؟ قال: لا. قال: فمن هؤلاء الذين أراهم على هيئتي و على صورتي؟ قال: هؤلاء خمسة من ولدك لولاهم ما خلقتك و لا خلقت الجنة و لا النار و لا العرش و لا الكرسي و لا السماء و لا الأرض و لا الملائكة و لا الانس و لا الجن. هؤلاء خمسة اشتققت لهم أسماء من أسمائي. فأنا المحمود و هذا محمّد، و أنا الأعلى و هذا علي، و أنا الفاطر و هذه فاطمة، و أنا الإحسان و هذا حسن، و أنا المحسن و هذا الحسين. آليت بعزتي أن لا يأتيني أحد بمثقال حبة من خردل من حبّ أحد منهم إلا أدخلته جنتي، و آليت بعزتي أن لا يأتيني أحد بمثقال حبة من خردل من بغض أحد منهم إلا أدخلته ناري و لا ابالي. يا آدم، و هؤلاء صفوتي من خلقي بهم انجي و بهم اهلك‏.

[۸] . ثُمَّ قَالَ يَا مُحَمَّدُ أَ تُحِبُّ أَنْ تَرَاهُمْ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ تَقَدَّمْ أَمَامَكَ فَتَقَدَّمْتُ أَمَامِي فَإِذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ كَأَنَّهُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ فِي وَسْطِهِمْ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ مُحَلِّلٌ حَلَالِي وَ مُحَرِّمٌ حَرَامِي وَ يَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي يَا مُحَمَّدُ أَحْبِبْهُ فَإِنِّي أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّهُ.

[۹] . أَوَّلُهَا مَعْرِفَتِي وَ الثَّانِيَةُ مَعْرِفَةُ رَسُولِي إِلَى خَلْقِي وَ الْإِقْرَارُ بِهِ وَ التَّصْدِيقُ لَهُ

[۱۰] . وَ الرَّابِعَةُ مَعْرِفَةُ الْأَشْخَاصِ الَّذِينَ أُقِيمُوا مِنْ ضِيَاءِ قُدْسِي وَ هُمْ قُوَّامُ قِسْطِي وَ الْخَامِسَةُ مَعْرِفَةُ الْقُوَّامِ بِفَضْلِهِمْ وَ التَّصْدِيقُ لَهُمْ وَ السَّادِسَةُ مَعْرِفَةُ عَدُوِّي إِبْلِيسَ وَ مَا كَانَ مِنْ ذَاتِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ السَّابِعَةُ قَبُولُ أَمْرِي وَ التَّصْدِيقُ لِرُسُلِي وَ الثَّامِنَةُ كِتْمَانُ سِرِّي وَ سِرِّ أَوْلِيَائِي وَ التَّاسِعَةُ تَعْظِيمُ أَهْلِ صَفْوَتِي وَ الْقَبُولُ عَنْهُمْ وَ الرَّدُّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ حَتَّى يَخْرُجَ الشَّرْحُ‏  مِنْهُمْ وَ الْعَاشِرَةُ أَنْ يَكُونَ هُوَ وَ أَخُوهُ فِي الدِّينِ شَرَعاً سَوَاءً فَإِذَا كَانُوا كَذَلِكَ أَدْخَلْتُهُمْ مَلَكُوتِي وَ آمَنْتُهُمْ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ كَانُوا عِنْدِي‏  فِي عِلِّيِّين‏.

[۱۱] . عَنْهُ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ يُصْبِحُ صَائِماً فَيَسْتَجِيرُ فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلَامٌ عَلَيْكَ إِلَّا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اسْتَجَارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِنْ عَبْدِي أَجِيرُوهُ مِنْ نَارِي وَ أَدْخِلُوهُ جَنَّتِي‏.

[۱۲].  در نهج البلاغه، خطبه۱۹۸ هم توضیحی درباره نیران موقده آ«ده که می‌تواند به این آیه مربوط شود:

أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي ابْتَدَأَ خَلْقَكُمْ وَ إِلَيْهِ يَكُونُ مَعَادُكُمْ وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِكُمْ وَ إِلَيْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِكُمْ وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِيلِكُمْ وَ إِلَيْهِ مَرَامِي مَفْزَعِكُمْ‏ فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُمْ‏ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ‏ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ

فَاجْعَلُوا طَاعَةَ اللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِكُمْ وَ دَخِيلًا دُونَ شِعَارِكُمْ وَ لَطِيفاً بَيْنَ أَضْلَاعِكُمْ وَ أَمِيراً فَوْقَ أُمُورِكُمْ وَ مَنْهَلًا لِحِينِ وُرُودِكُمْ وَ شَفِيعاً لِدَرَكِ طَلِبَتِكُمْ وَ جُنَّةً لِيَوْمِ فَزَعِكُمْ وَ مَصَابِيحَ لِبُطُونِ قُبُورِكُمْ وَ سَكَناً لِطُولِ وَحْشَتِكُمْ وَ نَفَساً لِكَرْبِ مَوَاطِنِكُمْ فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ حِرْزٌ مِنْ مَتَالِفَ مُكْتَنِفَةٍ وَ مَخَاوِفَ مُتَوَقَّعَةٍ وَ أُوَارِ نِيرَانٍ مُوقَدَةٍ فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا. وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَكَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي نَفَعَكُمْ بِمَوْعِظَتِهِ وَ وَعَظَكُمْ بِرِسَالَتِهِ وَ امْتَنَّ عَلَيْكُمْ بِنِعْمَتِهِ فَعَبِّدُوا أَنْفُسَكُمْ لِعِبَادَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَيْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِهِ.

[۱۳] . قَالَ الصَّادِقُ ع بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِداً إِذْ نَزَلَ جَبْرَائِيلُ كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ يَا أَخِي جَبْرَائِيلُ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا أَكُونُ كَذَلِكَ وَ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ الْيَوْمَ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِالنَّارِ فَأُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ ثُمَّ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الْجِبَالِ لَذَابَتْ مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ وَ الضَّرِيعِ قُطِرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَى جَبْرَائِيلُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمَا قَدْ آمَنْتُكُمَا مِنْ أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً تَسْتَحِقَّانِ بِهِ النَّارَ وَ لَكِنْ هَكَذَا كُونُوا.

[۱۴] . فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خَوِّفْنِي فَإِنَّ قَلْبِي قَدْ قَسَا- فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اسْتَعِدَّ لِلْحَيَاةِ الطَّوِيلَةِ فَإِنَّ جَبْرَائِيلَ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ كَانَ قَبْلَ ذَلِكَ يَجِي‏ءُ وَ هُوَ مُبْتَسِمٌ- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا جَبْرَئِيلُ جِئْتَنِي الْيَوْمَ قَاطِباً فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ، فَقَالَ: وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ- وَ نُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ- ثُمَّ نُفِخَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ، فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ- لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِيعِ قَطَرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا- لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا- وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الدُّنْيَا لَذَابَتِ الدُّنْيَا مِنْ حَرِّهَا، وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِيلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ- لَمَاتَ أَهْلُ الْأَرْضِ مِنْ رِيحِهِ وَ وَهَجِهِ، فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَى جَبْرَئِيلُ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِمَا مَلَكاً فَقَالَ لَهُمَا: إِنَّ رَبَّكُمَا يُقْرِئُكُمَا السَّلَامَ- وَ يَقُولُ قَدْ آمَنْتُكُمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُكُمَا عَلَيْهِ

[۱۵] . حدثنا الحاكم أبو عبد الله الحافظ أخبرني أبو بكر محمد بن جعفر بن يزيد العدل الآدمي ببغداد قرأت عليه من أصل كتابه. أخبرنا أبو جعفر أحمد بن عبيد بن ناصح النحوي نا محمد بن مصعب القرقسائي حدثني الأوزاعي عبد الرحمن بن عمرو قال: بعث إليّ المنصور أمير المؤمنين وأنا بالساحل … وقد بلغني يا أمير المؤمنين:

أن جبريل أتى النبي صلى الله عليه وسلم فقال: «أتيتك بخبر من أمر الله تعالى ذكره بمفاتيح النار فوضعت على النار تسعر إلى يوم القيامة. فقال النبي صلى الله عليه وسلم: «صف لي النار». فقال: إن الله تعالى ذكره أمر بها فأوقد عليها ألف عام حتى احمرت ثم أوقد عليها ألف عام حتى اصفرت ثم أوقد عليها ألف عام حتى اسودت فهي سوداء مظلمة لا يطفأ لهبها ولا جمرها والذي بعثك بالحق لو أن ثوبا من ثياب أهل النار ظهر لأهل الأرض لماتوا جميعا ولو أن ذنوبا من شرابها صب في مياه أهل الأرض جميعا لقتل من ذاقه ولو أن ذراعا من السلسلة التي ذكرها الله عز وجل وضع على جبال الأرض لذابت وما اشتعلت ولو أن رجلا أدخل النار ثم أخرج منها لمات أهل الأرض من نتن ريحه وتشويه خلقه وعظمه فبكى النبي صلى الله عليه وسلم وبكى جبريل لبكائه. فقال: بلى يا محمد وقد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك وما تأخر قال: أفلا أكون عبدا شكورا ولم بكيت يا جبريل وأنت الروح الأمين أمين الله على وحيه فقال: إني أخاف أن أبتلى بمثل ما ابتلي به هاروت وماروت فهو الذي منعني من اتكالي على منزلتي عند ربي عز وجل فأكون قد أمنت مكره فلم يزالا يبكيان حتى نودي من السماء أن يا جبريل ويا محمد إن الله عز وجل قد أمنكما أن تعصياه فيعذبكما.

[۱۶] . «حدَّثنا عبَّاسُ بن محمد الدُّورِيُّ البَغْدادِيُّ، قال: حدَّثنا يحيى بن أبي بُكَيْرٍ، قال: حدَّثنا شَرِيكٌ، عن عاصمٍ، عن أبي صالحٍ عن أبي هُريرةَ، عن النبيَّ صلى الله عليه وسلم، قال: “‌أُوقدَ ‌على ‌النَّار ‌ألفُ ‌سنةٍ حتّى احْمرَّتْ، ثُمَّ أُوقِدَ عليها ألفُ سنةٍ حتَّى ابْيَضَّتْ، ثُمَّ أُوقِدَ عليها ألفُ سَنةٍ حتَّى اسوَدَّتْ، فهي سَوْداءُ مُظْلمةٌ.

[۱۷] . ثم قال سبحانه «وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ» تفخيما لأمرها ثم فسرها بقوله «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ» أي المؤججة أضافها سبحانه إلى نفسه ليعلم أنها ليست كسائر النيران ثم وصفها بالإيقاد على الدوام.

[۱۸] . نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ التي او قدها اللَّه و ما اوقده اللَّه لا يقدر ان يطفأه غيره.

[۱۹] . قال بعض المحققين: الغضب شعلة نار اقتبست من نار الله الموقدة إلا أنها لا تطلع إلا على الأفئدة و أنها لمستكنة في طي الفؤاد استكنان الجمر تحت الرماد، و يستخرجها الكبر الدفين من قلب كل جبار عنيد، كما يستخرج الحجر النار من الحديد، و قد انكشف للناظرين بنور اليقين أن الإنسان ينزع منه عرق إلى الشيطان اللعين فمن أسعرته نار الغضب فقد قويت فيه قرابة الشيطان، حيث قال:” خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ*” فمن شأن الطين السكون و الوقار، و من شأن النار التلظي و الاستعار، و الحركة و الاضطراب و الاصطهار، و منه قوله تعالى:” يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ «۱»” و من نتائج الغضب الحقد و الحسد، و بهما هلك من هلك و فسد من فسد.

 

بازدیدها: ۱۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*