۶۰۹) وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً

ترجمه

و شکیبا ساز خودت را با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را می‌خوانند، وجه او را می‌طلبند و چشمانت از [توجه به] آنان تجاوز نکند که زینت زندگی دنیا را بخواهی و پیروی مکن از کسی که دلش را از یادمان غافل کردیم و از هوایش پیروی نمود و کارش به افراط بود.

نکات ترجمه

«الْغَداة»

قبلا بیان شد که ماده «غدو» در اصل به معنای مقطعی از زمان (ابتدای روز) است؛ و نقطه مقابل آن در قرآن «اصل، آصال» (بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ أعراف/۲۰۵) و «عشاء، عشِیّ» (بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ؛ أنعام/۵۲)  است که به معنای شب  وآخر شب می‌باشد. البته «غَد» (سَيَعْلَمُونَ غَداً؛ قمر/۲۶) به معنای «فردا» می‌باشد.

جلسه۴۹۱ http://yekaye.ir/al-qalam-68-25/

اختلاف قرائت

در قرائات سبع همگی «بِالْغَداةِ» قرائت شده است غیر از قرائت اهل شام (ابن‌عامر) که به صورت «بِالْغُدْوَةِ» قرائت کرده و البته در غیرمشهورها أبو عبد الرحمن و مالك بن دينار و الحسن و نصر بن عاصم و أبو رجاء العطاردي هم همانند وی قرائت کرده‌اند (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۶[۱]؛ البحر المحيط، ج‏۴، ص۵۲۱[۲]؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص۲۹۷)

«وَجْهَهُ»

قبلا بیان شد که ماده «وجه» دلالت دارد بر مقابل چیزی قرار گرفتن و «مواجهه» یعنی وجه یک نفر در مقابل وجه دیگری قرار بگیرد، و «وِجهَه» (وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ؛ بقره/۱۴۸) آن سمت و جهتی است که از آن سمت با اشیاء و امور روبرو می‌شویم؛ و اصل کلمه‌ی «جهت» همان «وجهة» بوده که واو اول آن افتاده است و «وجه» هر چیزی به حَسَب خودش است؛ لذا در امور غیرمکانمند و خصوصا خداوند، وجه به معنای «صورت» نیست بلکه تعبیر «وجه الله» یعنی آن بُعدی که هنگامی که انسان با دل خود به خدا روی می‌آورد از آن بُعد به خدا روی می‌آورد یا خداوند از آن جهت به انسان توجه می‌کند

(جلسه۲۴۹ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-29/)

«لا تَعْدُ»[۳]زینة

 

قبلا بیان شد ماده «عدو» [یا «عدی] در اصل دلالت دارد بر تجاوز کردن (گذر کردن) از حد خود و پیشی گرفتن در جایی که سزاوار است بدانجا بسنده شود؛ و برخی گفته‌اند که تفاوتش با «تجاوز» در این است که تجاوز، به صرفِ گذر کردن از نقطه معین (خروج از حق خود) گفته می‌شود؛ اما «تعدی»، تجاوزی است که نادیده گرفتن حقوق دیگران هم در آن لحاظ شده است. برخی اصل این ماده را از کلمه «عُدوَة» (أنفال/۴۲) دانسته‌اند («عدوة الوادی» لبه و حاشیه یک سرزمین)  دانسته‌اند  گویی کسی که تعدی می‌کند، به سمت لبه حق خود می‌رود و از آن گذر می‌کند.

این ماده هم در مورد امور قلبی و درونی (مانند «عداوت»: دشمنی، «عَدُوّ»: دشمن، جمع آن: اعداء) و هم در مورد امور ظاهری و مادی (مانند «عَدْو» به معنای تندتر از معمول راه رفتن، دویدن) به کار می‌رود.

جلسه۳۰۲ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-31/

«زينَةَ»

قبلا درباره «زینت» توضیح داده شد که زیبایی‌ای است که به شیء ضمیمه می‌کنند تا زیبا به نظر برسد و تفاوتش با «جمال» این است که زینت، از خود شخص نیست؛ بلکه به اموری می‌گویند که با افزودن چیزی به شخص مورد نظر انجام می‌شود؛ اما جمال شامل زیبایی‌های خود شخص است.

(جلسه ۵۰ ؛ http://yekaye.ir/15-11-hood/)[۴]

«أَغْفَلْنا قَلْبَهُ»

در این عبارت «نا» فاعل و «قلب» مفعول است یعنی «ما دلش را به غفلت مبتلا کردیم»

اختلاف قرائت

اما در برخی از قرائات غیرمشهور (قرائت عمرو بن فائد و موسى أسواري و عمرو بن عبيد) این عبارت به صورت «أغفَلَنا قلبُه» قرائت شده که جای فاعل و مفعول عوض می‌شود یعنی «دل او ما را در بوته غفلت قرار داد» (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۶[۵] ؛ البحر المحيط، ج‏۷، ص۱۶۸[۶])

شأن نزول

در مورد این آیه[۷] تقریبا شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که شأن نزول آن در مورد سلمان و ابوذر و صهیب و عمار و عده‌ای دیگر از اصحاب فقیر پیامبر ص می‌باشد و حکایت این است که برخی از «مولفة قلوبهم» (کسانی که اسلام آوردند به این امید که مسلمان شدن برایشان سودی داشته باشد و خداوند به پیامبر دستور مدارا و جذب آنان را داد) از جمله عیینة بن حصین و اقرع بن حابس خدمت پیامبر آمدند و گفتند ما مایل هستیم که با شما رفت و آمد کنیم و در محضر شما بیاییم اما این افراد فقیر پشمینه‌پوش که لباس‌هایشان بوی عرق می‌دهد همیشه پیرامون شما هستند؛ شما آنها را دور کنید تا ما نزد شما بیاییم؛ که این آیه نازل شد و پیامبر ص بلند شد و به انتهای مسجد که اینان آنجا جمع بودند رفت و دید که در حال ذکر و نمازند و فرمود: حمد خدایی را که مرا نمیراند تا اینکه به من دستور داد که خود را همراه سازم با چنین مردانی از امتم؛ بدانید که زندگی و مرگم با شما خواهد بود.

مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۸[۸]؛

تفسير القمي، ج‏۲، ص۳۵[۹]؛ الدر المنثور، ج‏۴، ص۲۱۹[۱۰]

حدیث

۱) از امام باقر و امام صادق ع درباره این سخن خداوند عز وجل که می‌فرماید «و شکیبا ساز خودت را با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را می‌خوانند» روایت شده است که منظور از این، نماز است.

تفسير العياشي، ج‏۲، ص: ۳۲۶

عن زرارة و حمران عن أبي جعفر و أبي عبد الله ع في قوله: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ» قال: إنما عنى بها الصلاة.

 

۲) حدیثی طولانی از پیامبر اکرم ص خطاب به ابن‌مسعود روایت شده است که فرازهایی از آن قبلا گذشت.[۱۱] در فرازی از این حدیث آمده است:

… ابن‌مسعود! شیکبایی بورز در کنار کسانی که خدا را یاد می‌کنند و تسبیح (= سبحان الله گفتن) و تهلیل (= لا اله الا الله گفتن) و حمد او را می‌گویند و به طاعت او عمل می‌کنند و صبح و شام او را می‌خوانند که خداوند متعال می‌فرماید «و شکیبا ساز خودت را با کسانی که صبح و شام پروردگارشان را می‌خوانند، وجه او را می‌طلبند و چشمانت از [توجه به] آنان تجاوز نکند.» …

مكارم الأخلاق، ص۴۵۶

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَةُ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ أَصَابَتْنَا مَجَاعَةٌ شَدِيدَةٌ …

يَا ابْنَ مَسْعُودٍ اصْبِرْ مَعَ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ يُهَلِّلُونَهُ وَ يَحْمَدُونَهُ وَ يَعْمَلُونَ بِطَاعَتِهِ وَ يَدْعُونَهُ بُكْرَةً وَ عَشِيّاً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُم‏»…

 

۳) ابن‌عباس در روایتی طولانی وضعیت اواخر حکومت امیرالمومنین و نامردمی مردمان زمان وی در تنها گذاشتن وی را شرح می‌دهد و از جمله اینکه در آن زمان خدمت خود امیرالمومنین ع می‌رود و ایشان باب درد دل را باز می‌کند و در فرازی از سخنشان می‌فرمایند:

ابن‌عباس! در سرّ و آشکار برای خدا کار کن تا از رستگاران باشی و رها کن کسی را که «از هوایش پیروی نمود و کارش به افراط بود»  معاویه خیال می‌کند که چه می‌کند و برای بعد از خودش چه می‌کند و عمروعاص هم در گمراهی‌اش او را یاری می‌رساند؛ در حالی که عمرش رو به پایان است و حیله‌اش زمین خورده و «بزودی کافران خواهند دانست که سرای عاقبت از آن کیست» (رعد/۴۲)

اليقين باختصاص مولانا علي ع بإمرة المؤمنين، ص۳۲۶

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْخَلِيلِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ ثَعْلَبَةَ الْحِمَّانِيُ‏  قَالَ حَدَّثَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ النَّهْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ‏ كُنْتُ أَتَتَبَّعُ‏  غَضَبَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِذَا ذَكَرَ شَيْئاً أَوْ هَاجَهُ خَبَرٌ فَلَمَّا كَانَ ذَاتَ يَوْمٍ كَتَبَ إِلَيْهِ بَعْضُ شِيعَتِهِ مِنَ الشَّامِ يَذْكُرُ فِي كِتَابِهِ أَنَّ مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ وَ عُتْبَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ وَ الْوَلِيدَ بْنَ عُقْبَةَ وَ مَرْوَانَ اجْتَمَعُوا عِنْدَ مُعَاوِيَةَ فَذَكَرُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَعَابُوهُ وَ أَلْقَوْا فِي أَفْوَاهِ النَّاسِ أَنَّهُ يَنْتَقِصُ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَذْكُرُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا هُوَ أَهْلُهُ‏  وَ ذَلِكَ لَمَّا أَمَرَ أَصْحَابَهُ‏  بِالانْتِظَارِ لَهُ بِالنُّخَيْلَةِ فَدَخَلُوا الْكُوفَةَ وَ تَرَكُوهُ فَغَلُظَ ذَلِكَ عَلَيْهِ …[۱۲]

يَا ابْنَ عَبَّاسٍ عَامِلِ اللَّهَ فِي سِرِّهِ وَ عَلَانِيَتِهِ تَكُنْ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ دَعْ مَنِ‏ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً وَ يَحْسِبُ مُعَاوِيَةَ مَا عَمِلَ وَ مَا يُعْمَلُ بِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لْيُمِدَّهُ ابْنُ الْعَاصِ فِي غَيِّهِ فَكَأَنَّ عُمُرَهُ قَدِ انْقَضَى وَ كَيْدَهُ قَدْ هَوَى وَ سَيَعْلَمُ الْكَافِرُ «لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ» …[۱۳]

 

۴) از امام صادق ع روایت شده است:

خداوند عز و جل در روز قیامت رو به جانب مومنان فقیر می‌کند شبیه اینکه می‌خواهد از آنان عذرخواهی کند و می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند، فقیر بودن شما در دنیا نه به خاطر خوار بودن شما در دیدگانم بود و امروز خواهید دید که با شما چه کنم؛ پس هرکس در سرای دنیا در حق شما نیکی‌ای کرده است دستش را بگیرید و وارد بهشت کنید…

الكافي، ج‏۲، ص۲۶۱-۲۶۲

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَعْدَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَلْتَفِتُ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ‏ شَبِيهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَيْهِمْ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا أَفْقَرْتُكُمْ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ بِكُمْ عَلَيَّ وَ لَتَرَوُنَّ مَا أَصْنَعُ بِكُمُ الْيَوْمَ فَمَنْ زَوَّدَ أَحَداً مِنْكُمْ فِي دَارِ الدُّنْيَا مَعْرُوفاً فَخُذُوا بِيَدِهِ فَأَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ …[۱۴]

توجه

در بحث از آیه «إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی» احادیث و تدبرهایی درباره وجه الله گذشت که مجدد تکرار نمی‌شود

جلسه۵۸۰ http://yekaye.ir/al-lail-92-20/

تدبر

۱) «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

ثروتمندان براى منصرف كردن پيامبر از معاشرت با تهى‏دستان مؤمن تلاش مى‏كردند و پيامبر در برابر آن تلاشها، مأمور به مقاومت شد؛ ما هم بیاموزیم که براى بدست آوردن دنيا و رضايت سرمايه‏داران، از تهى‏دستان فاصله نگيريم. (تفسير نور، ج‏۷، ص۱۶۳)

در این آیه ابتدا دستور می‌دهد که با کسانی باش که صبح و شام فکر و ذکرشان پروردگارشان است؛

و سپس اشاره می‌کند کهبه دو عاملی که ممکن است شخص را از این مسیر بازدارد:

یکی چشم دوختن به زینت‌های دنیا؛

و دیگری پیروی کردن از افراد غافل و هواپرست.

 

۲) «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ…»

به جای اینکه بگوید با آنها باش (کن مع الذین …)، فرمود: نفس خود را به صبر همراه آنان وادار ساز. چرا؟

الف. چون در مسیر خدا حرکت کردن سخت است.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

نفس انسان همواره میل به خوشی و راحتی دارد؛ اما مسیر کمال و سعادت علی‌القاعده مسیری رو به بالاست و چنین مسیری حتما با سختی و دشواری همراه است. کسی که می‌خواهد مسیر الی الله را بپیماید باید برای تحمل سختی‌ها آماده شود و صبر را به عنوان یکی از ارکان برنامه‌ریزی‌های زندگی خود لحاظ کند.

ب. چون همدلى با تهى‏دستان سخت است. (تفسير نور، ج‏۷، ص۱۶۳)

ج. چون بسیاری از افراد واقعا خداجو در ظاهرشان حقیر به نظر می‌رسند و بسیاری از اوقات برای ما پرستیژِ با چه کسی بودن موضوعیت دارد و انسان باید نفس خود را بر این کار ملزم کند.

نکته تخصصی جامعه‌شناسی

اگرچه ادب، مرکب خوبی برای رسیدن به اخلاق و استقرار صفات اخلاقی است، اما آداب‌دانی غیر از اخلاق‌مندی است؛ چه بسیار انسانهای آداب‌دانی که وقتی در موقعیت‌های خاصی قرار می‌گیرند ضداخلاقی‌ترین رفتارها را مرتکب می‌شوند (هماند روسای بسیاری از کشورهای جنگ‌افزور)؛ و چه بسیار افرادی که در آداب‌دان نیستند، اما دلی پاک و باصفا دارند و در موقعیت‌های خطیر اخلاقی خوش می‌درخشند.

بسیاری از اوقات، معاشرت با کسی که به علل مختلف (مثلا دور بودن از فرهنگ‌های خاص شهری، یا …) آداب‌دان نیست، بویژه برای کسانی که خود مبادی آداب‌اند بسیار دشوار می‌نماید؛ و یکی از عللی که روشنفکرنمایان، معاشرت با مردم عادی کوچه و بازار را برنمی‌تابند و کسی را که با چنین مردمی گرم بگیرد با برچسب‌هایی مانند «پوپولیست، ریاکار، و …» مورد هجوم قرار می‌دهند، این است که در ذهن خودشان آداب‌دانی برتر از سیرت پاک است.

تذکر: سخن فوق بدین معنا نیست که هیچکس پوپولیست و ریاکار و … نیست؛ بلکه هشداری بدین معناست که اگر در مسیر خدمت به مردم برآمدیم از این برچسب‌ها نهراسیم و وقتی چنین برچسبی بر کسی نهادند ما هم با این روندهای انگیزه‌خوانی! و باطن‌بینی! همراه نشویم.

د. …

 

۳) «يُريدُونَ وَجْهَهُ»

مقصود از اینکه «وجه او را می‌خواهند» چیست؟

الف. «وجه» هر چیزی عبارت است از آن بُعد یا آن حیثیتی که هنگام مواجهه با آن چیز، رو در روی او قرار می‌گیریم؛ بدین ترتیب مقصود از «وجه الله» ممکن است اسماء و صفات خداوند باشد که هر کس متوجه خدا می‌شود و او را می‌خواند با این اسماء به او متوجه می‌شود؛ کسی که وجه الله را می‌طلبد، یا صفات فعلی (مانند رحمت و رضایت و انعام و فضل) خدا را می‌خواهد؛ یعنی می‌خواهد مشمول اینها قرار گیرد ویا صفات غیرفعلی (مانند علم و قدرت و کبریا و عظمت) خدا را می‌خواهد و در واقع می‌خواهد با این صفات خدا به او نزدیک شود و به تعبیر دیگر، خودش را در موقعیتی قرار می‌دهد که اقتضای مشمول این صفت شدن را داشته باشد؛ مثلا خود را در برابر خدا در جایگاه ذلت و حقارت قرار می‌دهد تا از عظمت و کبریایی  او بهره‌مند شود یا خود را در برابر خدا در جایگاه جهل و ضعف می‌بیند و … (المیزان، ج۱۳، ص۳۰۲؛ ج‏۲۰، ص۱۲۷)[۱۵]

ب. ممکن است مقصود از «وجه پروردگار» هر آن جهتی است که منسوب به خداوند است در هر کاری و در هر چیزی (المیزان، ج۱۱، ص۳۴۴) و شاید بدین مناسبت است که در احادیث متعددی امامان معصوم ع مصداق «وجه الله» معرفی شده‌اند (مثلا جلسه۵۸۰، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-lail-92-20/ ) که هرکس می‌خواهد متوجه خدا شود بدانها روی می‌آورد (چنانکه در دعای ندبه در رفاق امام زمان ع ندبه می‌کنیم: أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ یَتَوَجَّهُ إلَیهِ الْأَوْلِيَاءُ: کجاست آن وجه الله که اولیاء الله به سوی او متوجه می‌شوند؟)

ج. به معنای رضایت خداست (مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۱۸) از این جهت که وقتی کسی از کسی راضی باشد به او رو می‌کند و وقتی از کسی عصبانی باشد به او پشت می‌کند (روح المعاني، ج‏۸، ص۲۵۱)[۱۶]

د. …

 

۴) «الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ»

دعاى دائمى و خالصانه، ارزشمند است؛ و در آغاز و پايان هر روز بايد به ياد خدا بود. (تفسير نور، ج‏۷، ص۱۶۴)

تاملی اخلاقی

این گونه نیست که اگر کسی صبح و شام به عبادت و دعا اهتمام ورزید حتما آدم ریاکاری است؛ چه‌بسا او واقعا «لِوَجهِ الله» چنین می‌کند؛ اما ما برای اینکه تنبلی خود در عبادت را توجیه کنیم او را متهم به ریا کرده‌ایم.

 

۵) «وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»

مواظب چشمان خود باشیم. خداوند این زمین را زینت داده تا ما را بیازماید. (جلسه۵۸۸، تدبر۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-7/ ) این چشمان اگر از حد خود گذر کنند دل را با خود به سویی می‌برند که نباید ببرند.

شاید بدین جهت است که امام صادق ع فرمود «نگاه [حرام] تیری از تیرهای مسموم شیطان است؛ و چه بسیار نگاهی که حسرتی طولانی به ارث گذاشته.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:

النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً. (كافي، ج‏۵، ص۵۵۹)

به قول باباطاهر عریان

زدست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

https://ganjoor.net/babataher/2beytiha/sh23/

 

۶) «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»

مقصود از کسی که دلش را از یادمان غافل کرده‌ایم چیست؟ مگر خدا کسی را غافل می‌کند؟

الف. یعنی کسی که با تبعیت از هوای نفس خود را در معرض غفلت قرار داده است (چنانکه در ادامه توضیح داد: و اتبع هواه) و این نتیجه عمل خود اوست شبیه تعبیر «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ: چون منحرف شدند خداوند هم دلهایشان را منحرف کرد» () (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۸؛ المیزان، ج۱۳، ص۳۰۳)

ب. تعبیر «أغفلنا قلبه» نه به معنای «غافل کردیم» بلکه به معنای «او را به غفلت منسوب کردیم، [= او را غافل می‌دانیم]» است شبیه اینکه گاه گفته می‌شود «أكفره» و منظور نسبت دادن به کفر است، نه کافر کردن [قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَه‏» خدا این انسان را بکشد چقدر کفر دارد! عبس/۱۷] (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۸)

ج. به معنای «دل ایشان را غافل یافتیم» می‌باشد، چنانکه عرب می‌گوید «قاتلناكم فما أجبناكم: با شما جنگیدیم اما شما را ترسو نیافتیم» (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۸)

د. معنای اغفلنا ممکن است این باشد که دلهای آنان را «غُفل» گذاشتیم یعنی بدون نشان و علامت رها کردیم و نشانه‌ای که بر قلوب مومنان می‌گذاریم که بدان نشانه نزد فرشتگان شناخته می‌شوند بر دل آنان نگذاشتیم. (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۸) (یکی از معانی «غُفل» بی‌نشانه و علامت بودن است؛ چنانکه «ناقَةٌ غُفْل‏» به معنای ماده شتری است که هیچ علامتی نداشته باشد که معلوم شود از آن کیست؛ لسان العرب، ج۷، ص۳۲۴)

ه. غفلت و فراموشی در جایی است که شیطان بر کسی غلبه کند، این تعبیر یعنی او را به واسطه اینکه دستور ما را ترک گفت با شیطان به حال خود رها کردیم [و از این رو، می‌توان گفت که ما او را به غفلت مبتلا نمودیم] (حسن بصری، به نقل مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۸)

و. …

 

۷) «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

مقصود از اینکه کار او «فُرُط» است، چیست؟

الف. کارش به اسراف و زیاده‌روی کشیده شد. (مقاتل و جبائي؛ به نقل مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۹)

ب. از حد و اندازه تجاوز کرد (أخفش، به نقل مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۹) یعنی کارش حساب و کتاب و اندازه معینی ندارد.

ج کارش ضایع است و هدر رفته، و رو به هلاکت نهاده است (مجاهد و سدي و زجاج به نقل مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۹)

د. …

 

۸) «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

خداوند به پیامبرش می‌فرماید اطاعت مکن از کسی که غافل و هواپرست و کارش به افراط است. مگر ممکن است پیامبر ص از چنین کسی اطاعت کند؟ پس چرا خدا چنین فرموده است؟

الف. این از باب «به در می گویم دیوار بشنود» (إیاک أعنی و اسمعی یا جاره) است. به پیامبر ص می‌گویند تا مومنان حساب کار دستشان بیاید. (جلسه۴۲۰، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/ )[۱۷]

ب. اطاعت کردن، صرفاً به معنای گوش دادن مستقیم نیست، بلکه هرجا از منطق کسی، پیروی کردیم و به تعبیر دقیقتر، در مقام عمل، کبراهای استدلال او را مبنای تصمیم‌گیری قرار دادیم، از او اطاعت کرده‌ایم؛ هرچند به آن مورد خاص دستور نداده باشد. (توضیح بیشتر در جلسه۴۲۰، تدبر۴ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-1/ )

ج. کسی که غافل و هواپرست و کارش به افراط است، جذابیت‌های ظاهری‌ای هم دارد که می‌تواند افراد را پیرو خود کند! آنچه هیچ جذابیتی ندارد باطل محض است؛ اما در دنیا همواره حق و باطل را در هم می‌آمیزند و بدین ترتیب افراد را به بیراهه می‌کشند. (جلسه۱۴۴، حدیث۳ http://yekaye.ir/an-nahl-016-100/ )[۱۸]

 

۹) «يُرِيدُونَ وَجْهَهُ … تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا … مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»

دنياگرايى در مقابل خداگرايى است؛

و كيفر دنياگرايى، غفلت از ياد خداوند است. (تفسير نور، ج‏۷، ص۱۶۴)

 

۱۰) «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»

پیروی از افراد غافل، هواپرست و افراطى ممنوع است. (تفسير نور، ج‏۷، ص۱۶۴)

و این ضابطه‌ای است برای گزینش فرد اصلح در انتخابات.

 


[۱] . قرأ ابن عامر وحده «بالغداوة» و الباقون «بِالْغَداةِ»

[۲] . البته چنانکه ابوحیان توضیح می‌دهد قرائت به صورت بالغدوات و العشيات هم در شواذ هست:

و قرأ الجمهور بِالْغَداةِ. و قرأ ابن عامر و أبو عبد الرحمن و مالك بن دينار و الحسن و نصر بن عاصم و أبو رجاء العطاردي بالغدوة. و روي عن أبي عبد الرحمن أيضا بالغدوّ بغير هاء. و قرأ ابن أبي عبلة: بالغدوات و العشيات بالألف فيهما على الجمع، و المشهور في غدوة أنها معرفة بالعلمية ممنوعة الصرف. قال الفرّاء: سمعت أبا الجرّاح يقول: ما رأيت كغدوة قط يريد غداة يومه، قال: أ لا ترى أن العرب لا تضيفها فكذا لا تدخلها الألف و اللام إنما يقولون: جئتك غداة الخميس انتهى. و حكى سيبويه و الخليل أن بعضهم ينكرها فيقول: رأيته غدوة بالتنوين و على هذه اللغة قرأ ابن عامر و من ذكر معه و تكون إذ ذاك كفينة. حكى أبو زيد: لقيته فينة غير مصروف و لقيته الفينة بعد الفينة أي الحين بعد الحين و لما خفيت هذه اللغة على أبي عبيد أساء الظن بمن قرأ هذه القراءة فقال: إنما نرى ابن عامر و السلمي قرآ تلك القراءة اتباعا للخط و ليس في إثبات الواو في الكتاب دليل على القراءة بها، لأنهم كتبوا الصلاة و الزكاة بالواو و لفظهما على تركها و كذلك الغداة على هذا وجدنا العرب انتهى. و هذا من أبي عبيد جهل بهذه اللغة التي حكاها سيبويه و الخليل و قرأ بها هؤلاء الجماعة و كيف يظن بهؤلاء الجماعة القرّاء أنهم إنما قرؤوا بها لأنها مكتوبة في المصحف بالواو و القراءة إنما هي سنة متبعة و أيضا فابن عامر عربي صريح كان موجودا قبل أن يوجد اللحن لأنه قرأ القرآن على عثمان بن عفان و نصر بن عاصم أحد العرب الأئمة في النحو، و هو ممن أخذ علم النحو عن أبي الأسود الدؤلي مستنبط علم النحو و الحسن البصري من الفصاحة بحيث يستشهد بكلامه فكيف يظن بهؤلاء إنهم لحنوا؟ انتهى.

و اغتروا بخط المصحف و لكن أبو عبيدة جهل هذه اللغة و جهل نقل هذه القراءة فتجاسر على ردها عفا اللّه عنه، و الظاهر أن العشي مرادف للعشية ألا ترى قوله: إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ». و قيل: هو جمع عشية

[۳] . اختلاف قرائت:

حسن بصری (از قرائات شاذة) عبارت «و لا تعد عينيك» را متفاوت قرائت کرده است؛ اما این تفاوت کجاست؟ در الکامل المفصل فی القرائات الاربعة عشر، ص۲۹۷ که مطلب کاملا اعراب‌گذاری دقیق شده است چنین گفته «قرأ الحسن «و لا تُعَدِّ عيناك» بضم التاء و فتح العین و کسر الدال المشدده هنا، من عدی عینیک بالفتح علی المفعولیة»

اما مرحوم طبرسی ظاهرا اختلاف را روی کلمه «عیناک» دانسته و گفته «و في الشواذ قراءة الحسن و لا تعد عينيك» (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۱۶)

ابوحیان هم مطلب را به این صورت گفته «و قرأ الحسن: وَ لا تعد [=تُعْدِ] من أعدى، و عنه أيضا و عن عيسى و الأعمش وَ لا تعد. قال الزمخشري: نقلا بالهمزة و بنقل الحشو و منه قوله: فعد عما ترى إذ لا ارتجاع له لأن معناه فعد همك عما ترى انتهى. و كذا قال صاحب اللوامح. قال: و هذا مما عديته بالتضعيف كما كان في الأولى بالهمز، و ما ذهبا إليه ليس بجيد بل الهمزة و التكثير في هذه الكلمة ليسا للتعدية و إنما ذلك لموافقة أفعل و فعل للفعل المجرد، و إنما قلنا ذلك لأنه إذا كان مجردا متعد و قد أقر بذلك الزمخشري فإنه قال: يقال عداه إذا جاوزه، ثم قال: و إنما عدّي بعن للتضمين و المستعمل في التضمين هو مجاز و لا يتسعون فيه إذا ضمنوه فيعدونه بالهمزة أو التضعيف، و لو عدّي بهما و هو متعد لتعدى إلى اثنين و هو في هذه القراءة ناصب مفعولا واحدا، فدل على أنه ليس معدى بهما. (البحر المحيط، ج‏۷، ص۱۶۷)

[۴] . همچنین در تدبرهای۳ و ۴ در جلسه۱۵۰ http://yekaye.ir/al-anam006-043/

[۵] . قراءة عمرو بن فائد من أغفلَنا قلبُه…. أما من قرأ من أغفلنا قلبه فمعناه و لا تطع من ظننا غافلين عنه و هو من قولهم أغفلت الرجل أي وجدته غافلا قال الأعشى: «أثوى و قصر ليلة ليزودا    /           فمضى و أخلف من قتيلة موعدا» أي صادفه مخلفا

[۶] . و قرأ عمر بن فائد و موسى الأسواري و عمرو بن عبيد أَغْفَلَنا بفتح اللام قَلْبُهُ بضم الباء أسند الأفعال إلى القلب. قال ابن جنيّ من ظننا غافلين عنه. و قال الزمخشري: حسبنا قلبه غافلين من أغفلته إذا وجدته غافلا انتهی.

[۷] . اغلب مفسران این سوره را مکی دانسته‌اند جز همین آیه: مثلا مرحوم فیض در تفسير الصافي، ج‏۳، ص۲۳۰ می‌گوید:

مكيّة قال ابن عبّاس إلا آية وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ فإنها نزلت بالمدينة في قصة عيينة بن حصين عدد آيها مائة و إحدى عشر آية.

[۸] . نزلت الآية الأولى في سلمان و أبي ذر و صهيب و عمار و حباب و غيرهم من فقراء أصحاب النبي ص و ذلك أن المؤلفة قلوبهم جاءوا إلى رسول الله ص و هم عيينة بن الحصين و الأقرع بن حابس و ذووهم فقالوا يا رسول الله إن جلست في صدر المجلس و نحيت عنا هؤلاء روائح صنانهم و كانت عليهم جبات الصوف جلسنا نحن إليك و أخذنا عنك فلا يمنعنا من الدخول عليك إلا هؤلاء فلما نزلت الآية قام النبي ص يلتمسهم فأصابهم في مؤخر المسجد يذكرون الله عز و جل فقال الحمد لله الذي لم يمتني حتى أمرني أن أصبر نفسي مع رجال من أمتي معكم المحيا و معكم الممات

[۹] . فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ …. وَ قَوْلُهُ: وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَهَذِهِ نَزَلَتْ فِي سَلْمَانَ‏ الْفَارِسِيِّ كَانَ عَلَيْهِ كِسَاءٌ فِيهِ يَكُونُ طَعَامُهُ وَ هُوَ دِثَارُهُ وَ رِدَاؤُهُ وَ كَانَ كِسَاءٌ مِنْ صُوفٍ فَدَخَلَ عُيَيْنَةُ بْنُ حُصَيْنٍ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ سَلْمَانُ عِنْدَهُ، فَتَأَذَّى عُيَيْنَةُ بِرِيحِ كِسَاءِ سَلْمَانَ وَ قَدْ كَانَ عَرِقَ فِيهِ وَ كَانَ يَوْمٌ شَدِيدُ الْحَرِّ فَعَرِقَ فِي الْكِسَاءِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِذَا نَحْنُ دَخَلْنَا عَلَيْكَ فَأَخْرِجْ هَذَا وَ اصْرِفْهُ مِنْ عِنْدِكَ فَإِذَا نَحْنُ خَرَجْنَا فَأَدْخِلْ مَنْ شِئْتَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ هُوَ عُيَيْنَةُ بْنُ حُصَيْنِ بْنِ حُذَيْفَةَ بْنِ بَدْرٍ الْفَزَارِي‏

[۱۰] . و أخرج ابن مردويه و أبو نعيم في الحلية و البيهقي في شعب الايمان عن سلمان قال جاءت المؤلفة قلوبهم إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم عيينة بن بدر و الأقرع بن حابس فقالوا يا رسول الله لو جلست في صدر المجلس و تغيبت عن هؤلاء و أرواح جبابهم يعنون سلمان و أبا ذر و فقراء المسلمين و كانت عليهم جباب الصفوف جالسناك أو حادثناك و أخذنا عنك فانزل الله وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ إلى قوله أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً يهددهم بالنار؛ و اخرج أبو الشيخ عن سلمان قال قام رسول الله صلى الله عليه و سلم يلتمسهم حتى أصابهم في مؤخر المسجد يذكرون الله فقال الحمد لله الذي لم يمتني حتى أمرني ان أصبر نفسي مع رجال من أمتي معكم المحيا و الممات.

[۱۱] . فرازهایی از این حدیث در جلسه۶۸، حدیث۱ http://yekaye.ir/nuh-071-21/ و جلسه۷۷، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-hadeed-057-14/ و جلسه۱۳۶، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-02/  و جلسه ۱۵۸، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-jathiyah-045-23/  و جلسه۱۶۲، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-isra-017-018/ و جلسه۵۷۹، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-lail-92-19/  و جلسه۵۸۹، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-8/ گذشت.

[۱۲] . وَ جَاءَ هَذَا الْخَبَرُ فَأَتَيْتُ بَابَهُ فِي اللَّيْلِ فَقُلْتُ يَا قَنْبَرُ أَيُّ شَيْ‏ءٍ خَبَرُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ هُوَ نَائِمٌ فَسَمِعَ كَلَامِي‏  فَقَالَ مَنْ هَذَا فَقَالَ‏  ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هُوَ قَاعِدٌ نَاحِيَةً عَنْ فِرَاشِهِ فِي ثَوْبٍ جَالِسٌ كَهَيْئَةِ الْمَهْمُومِ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اللَّيْلَةَ فَقَالَ وَيْحَكَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ وَ كَيْفَ تَنَامُ عَيْنَا قَلْبٍ مَشْغُولٍ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَلِكُ جَوَارِحِكَ قَلْبُكَ فَإِذَا أَدْهَاهُ‏  أَمْرٌ طَارَ النَّوْمُ عَنْهُ هَا أَنَا ذَا كَمَا تَرَى مِنْ‏  أَوَّلِ اللَّيْلِ اعْتَرَانِي الْفِكْرُ وَ السَّهَرُ لِمَا تَقَدَّمَ مِنْ نَقْضِ عَهْدِ أَوَّلِ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْمُقَدَّرِ عَلَيْهَا نَقْضُ عَهْدِهَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَرَ مَنْ أَمَرَ مِنْ أَصْحَابِهِ بِالسَّلَامِ عَلَيَّ فِي حَيَاتِهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَكُنْتُ أُؤَكِّدُ أَنْ أَكُونَ كَذَلِكَ بَعْدَ وَفَاتِهِ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ بَعْدَهُ وَ لَكِنْ أُمُورٌ اجْتَمَعَتْ عَلَى رَغْبَةِ النَّاسِ فِي الدُّنْيَا وَ أَمْرِهَا وَ نَهْيِهَا وَ صَرْفِ قُلُوبِ أَهْلِهَا عَنِّي وَ أَصْلُ ذَلِكَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ‏ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً  فَلَوْ لَمْ يَكُنْ ثَوَابٌ وَ لَا عِقَابٌ لَكَانَ بِتَبْلِيغِ‏  الرَّسُولِ ص فَرْضٌ عَلَى النَّاسِ اتِّبَاعُهُ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا  أَ تَرَاهُمْ نُهُوا عَنِّي فَأَطَاعُوا  وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ وَ غَدَا بِرُوحِ أَبِي الْقَاسِمِ ص‏ إِلَى الْجَنَّةِ لَقَدْ قُرِنْتُ بِرَسُولِ اللَّهِ ص حَيْثُ يَقُولُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً  وَ لَقَدْ أَطَالَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ فِكْرِي وَ هَمِّي وَ تَجَرُّعِي غُصَّةً بَعْدَ غُصَّةٍ وُرُودُ قَوْمٍ عَلَى مَعَاصِي اللَّهِ‏  وَ حَاجَتُهُمْ إِلَيَّ فِي حُكْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ حَتَّى إِذَا أَتَاهُمْ أَمْنُ‏  الدُّنْيَا أَظْهَرُوا الْغِنَى عَنِّي كَأَنْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‏ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ‏ الْآيَةَ  وَ لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّهُمْ احْتَاجُوا إِلَيَّ وَ لَقَدْ غَنِيتُ عَنْهُمْ‏ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها  فَمَضَى مَنْ مَضَى قَالٍ عَلَيَ‏  بِضِغْنِ‏  الْقُلُوبِ وَ أَوْرَثَهَا  الْحِقْدَ عَلَيَّ وَ مَا ذَلِكَ إِلَّا مِنْ أَجْلِ طَاعَتِهِ فِي قَتْلِ الْأَقَارِبِ الْمُشْرِكِينَ فَامْتَلَئُوا  غَيْظاً وَ اعْتِرَاضاً وَ لَوْ صَبَرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ‏  قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‏ الْآيَةَ  فَأَبْطَنُوا مِنْ تَرْكِ الرِّضَا بِأَمْرِ اللَّهِ مَا أَوْرَثَهُمُ النِّفَاقَ وَ أَلْزَمَهُمْ بِقِلَّةِ الرِّضَا الشِّقَاقَ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا فَالْآنَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ قُرِنْتُ بِابْنِ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ وَ عَمْرٍو وَ عُتْبَةَ وَ الْوَلِيدِ وَ مَرْوَانَ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ صَارَ مَعَهُمْ فِي حَدِيثٍ‏  فَمَتَى اخْتَلَجَ فِي صَدْرِي وَ أُلْقِيَ فِي رُوعِي أَنَّ الْأَمْرَ يَنْقَادُ إِلَى دُنْيَا يَكُونُ هَؤُلَاءِ فِيهَا رُؤَسَاءَ يُطَاعُونَ فِيهِمْ فِي ذِكْرِ أَوْلِيَاءِ الرَّحْمَنِ يَسْلُبُونَهُمْ وَ يَرْمُونَهُمْ بِعَظَائِمِ الْأُمُورِ مِنْ أنك‏  [إِفْكٍ‏] مُخْتَلَقٍ‏  وَ حِقْدٍ قَدْ سَبَقَ وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ‏  مِمَّنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ عَامَّةَ أَعْدَائِي مَنْ أَجَابَ‏  الشَّيْطَانَ عَلَيَّ وَ زَهَّدَ النَّاسَ فِيَّ وَ أَطَاعَ هَوَاهُ فِي مَا يَضُرُّهُ فِي آخِرَتِهِ وَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْغِنَى وَ هُوَ الْمُوَفِّقُ لِلرَّشَادِ وَ السَّدَادِ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَنِي وَ دَفَعَ حَقِّي وَ أَذْهَبَ عَنِّي‏  عَظِيمَ مَنْزِلَتِي أَيْنَ كَانُوا أُولَئِكَ وَ أَنَا أُصَلِّي مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص صَغِيراً لَمْ يُكْتَبْ عَلَيَّ صَلَاةٌ وَ هُمْ عَبْدَةُ الْأَوْثَانِ وَ عُصَاةُ الرَّحْمَنِ وَ لَهُمْ يُوقَدُ  النِّيرَانُ فَلَمَّا قَرُبَ إِصْعَارُ الْخُدُودِ وَ إِتْعَاسُ‏  الْحُدُودِ أَسْلَمُوا كَرْهاً وَ أَبْطَنُوا غَيْرَ مَا أَظْهَرُوا طَمَعاً فِي‏ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‏  وَ تَرَبَّصُوا  انْقِضَاءَ أَمْرِ  الرَّسُولِ وَ فَنَاءَ مُدَّتِهِ لِمَا أَطْمَعُوا أَنْفُسَهُمْ فِي قَتْلِهِ وَ مَشُورَتِهِمْ فِي دَارِ نَدْوَتِهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‏  وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ‏  يَا ابْنَ عَبَّاسٍ هَدَاهُمْ‏  رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَيَاتِهِ بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ يَأْمُرُهُمْ بِمُوَالاتِي فَحَمَلَ الْقَوْمُ مَا حَمَلَهُمْ مِمَّا حُقِدَ عَلَى أَبِينَا آدَمَ مِنْ حَسَدِ اللَّعِينِ لَهُ فَخَرَجَ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ وَ أُلْزِمَ اللَّعْنَةَ لِحَسَدِهِ لِوَلِيِّ اللَّهِ وَ مَا ذَاكَ بِضَارِّي إِنْ شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَرَادَ كُلُّ امْرِئٍ أَنْ يَكُونَ رَأْساً مُطَاعاً تَمِيلُ إِلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِلَى أَقَارِبِهِ فَحَمَلَهُ هَوَاهُ وَ لَذَّةُ دُنْيَاهُ وَ اتِّبَاعُ النَّاسِ إِلَيْهِ أَنْ يَغْصِبَ‏  مَا جُعِلَ لِي وَ لَوْ لَا اتِّقَائِي عَلَى الثَّقَلِ الْأَصْغَرِ أَنْ يَبِيدَ  فَيَنْقَطِعَ شَجَرَةُ الْعِلْمِ وَ زَهْرَةُ الدُّنْيَا وَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ حِصْنُهُ الْأَمِينُ وَلَدُ رَسُولِ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَكَانَ طَلَبُ الْمَوْتِ وَ الْخُرُوجُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَذَّ عِنْدِي مِنْ شَرْبَةِ ظَمْآنَ وَ نَوْمِ وَسْنَانَ وَ لَكِنِّي صَبَرْتُ وَ فِي الصَّدْرِ  بَلَابِلُ وَ فِي النَّفْسِ وَسَاوِسُ‏ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ‏  وَ لَقَدِيماً ظُلِمَ الْأَنْبِيَاءُ وَ قُتِلَ الْأَوْلِيَاءُ قَدِيماً فِي الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ‏ وَ اللَّهِ أَحْلِفُ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ إنَّهُ كَمَا فُتِحَ بِنَا يُخْتَمُ بِنَا وَ مَا أَقُولُ لَكَ إِلَّا حَقّاً يَا ابْنَ عَبَّاسٍ إِنَّ الظُّلْمَ يَتَّسِقُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ وَ يَطُولُ الظُّلْمُ وَ يَظْهَرُ الْفِسْقُ‏ وَ تَعْلُو كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَوْلِيَاءِ الدِّينِ أَنْ لَا يُقَارُّوا  أَعْدَاءَهُ بِذَلِكَ أَمَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ عَلَى لِسَانِ الصَّادِقِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ‏ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ‏  يَا ابْنَ عَبَّاسٍ ذَهَبَ الْأَنْبِيَاءُ فَلَا تَرَى نَبِيّاً وَ الْأَوْصِيَاءُ وَرَثَتُهُمْ عَنْهُمْ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ تَحْقِيقُ الْأَسْبَابِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ‏  فَلَا يَزَالُ الرَّسُولُ بَاقِياً مَا نفدت [نَفَذَتْ‏] أَحْكَامُهُ وَ عُمِلَ بِسُنَّتِهِ وَ دَارَ أَحْوَالُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ بِاللَّهِ أَحْلِفُ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ لَقَدْ نُبِذَ الْكِتَابُ وَ تُرِكَ قَوْلُ الرَّسُولِ إِلَّا مَا لَا يُطِيقُونَ تَرْكَهُ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ لَمْ يَصْبِرُوا عَلَى كُلِّ أَمْرِ نَبِيِّهِمْ‏  وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ‏  أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ‏  فَبَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ الْمَرْجِعُ إِلَى اللَّهِ‏ وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ‏

[۱۳] . وَ أَذَّنَ الْمُؤَذِّنُ فَقَالَ ع الصَّلَاةَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ لَا تَفُتْ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِي وَ لَكَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَغَمَّنِي انْقِطَاعُ اللَّيْلِ وَ تَلَهَّفْتُ عَلَى ذَهَابِهِ‏

[۱۴] . ادامه روایت چنین است: قَالَ فَيَقُولُ رَجُلٌ مِنْهُمْ يَا رَبِّ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا تَنَافَسُوا فِي دُنْيَاهُمْ فَنَكَحُوا النِّسَاءَ وَ لَبِسُوا الثِّيَابَ اللَّيِّنَةَ وَ أَكَلُوا الطَّعَامَ وَ سَكَنُوا الدُّورَ وَ رَكِبُوا الْمَشْهُورَ مِنَ الدَّوَابِ‏  فَأَعْطِنِي مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُمْ فَيَقُولُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَكَ وَ لِكُلِّ عَبْدٍ مِنْكُمْ مِثْلُ مَا أَعْطَيْتُ أَهْلَ الدُّنْيَا مُنْذُ كَانَتِ الدُّنْيَا إِلَى أَنِ انْقَضَتِ الدُّنْيَا سَبْعُونَ ضِعْفاً.

این روایات هم مرتبط است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مُوسِرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص نَقِيُّ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص‏  فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ الْمُوسِرِ فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِيَابَهُ مِنْ تَحْتِ فَخِذَيْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ خِفْتَ‏ أَنْ يَمَسَّكَ مِنْ فَقْرِهِ شَيْ‏ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ يُصِيبَهُ مِنْ غِنَاكَ شَيْ‏ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ يُوَسِّخَ ثِيَابَكَ قَالَ لَا قَالَ فَمَا حَمَلَكَ عَلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي قَرِيناً يُزَيِّنُ لِي كُلَّ قَبِيحٍ وَ يُقَبِّحُ لِي كُلَّ حَسَنٍ‏  وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلْمُعْسِرِ أَ تَقْبَلُ قَالَ لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ لِمَ قَالَ أَخَافُ أَنْ يَدْخُلَنِي مَا دَخَلَكَ. (الكافي، ج‏۲، ص۲۶۳)

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عِيسَى الْفَرَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مُنَادِياً يُنَادِي بَيْنَ يَدَيْهِ‏  أَيْنَ الْفُقَرَاءُ فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ كَثِيرٌ فَيَقُولُ عِبَادِي فَيَقُولُونَ لَبَّيْكَ‏ رَبَّنَا فَيَقُولُ إِنِّي لَمْ أُفْقِرْكُمْ لِهَوَانٍ بِكُمْ عَلَيَّ وَ لَكِنِّي إِنَّمَا اخْتَرْتُكُمْ‏  لِمِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ تَصَفَّحُوا وُجُوهَ النَّاسِ فَمَنْ صَنَعَ إِلَيْكُمْ مَعْرُوفاً لَمْ يَصْنَعْهُ إِلَّا فِيَّ فَكَافُوهُ عَنِّي بِالْجَنَّةِ. (الكافي، ج‏۲، ص۲۶۳)

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْحَذَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَغِيرٍ عَنْ جَدِّهِ شُعَيْبٍ عَنْ مُفَضَّلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ لَوْ لَا إِلْحَاحُ هَذِهِ الشِّيعَةِ عَلَى اللَّهِ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِي هُمْ فِيهَا إِلَى مَا هُوَ أَضْيَقُ مِنْهَا . (الكافي، ج‏۲، ص۲۶۴)

[۱۵] . این قول و قول بعد به طور مختصرتر، و البته با نقل قول متن کامل علامه در جلسه۵۸۰، تدبر۲ گذشت. http://yekaye.ir/al-lail-92-20/

[۱۶] . وَجْهَهُ أي رضاه سبحانه و تعالى دون الرياء و السمعة بناء على ما قاله الإمام السهيلي من أن الوجه إذا أضيف إليه تعالى يراد به الرضا و الطاعة المرضية مجازا لأن من رضي على شخص يقبل عليه و من غضب يعرض عنه، و قيل: المراد بالوجه الذات و الكلام على حذف مضاف. و قيل: هو بمعنى التوجه، و المعنى يريدون التوجه إليه تعالى و الزلفى لديه سبحانه، و الأول أولى،

[۱۷] . از امام صادق ع روایت شده است: خداوند پیامبرش را به روش «به در می‌گویم، دیوار بشنود» مبعوث کرد.

تفسير القمي، ج‏۲، ص۱۷۱

قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ نَبِيَّهُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَة.

[۱۸] . امیرالمومنین ع فرمودند: نقطه آغاز وقوع فتنه‌ها تنها دو چیز است: هواهای نفسانی‌ای که مورد تبعیت قرار می‌گیرد و بدعت‌هایی که گذاشته می‌شود که در آنها با کتاب الله مخالفت می‌گردد و برخی بر برخی دیگر بر اساسی غیر از دین خدا ولایت و سرپرستی پیدا می‌کنند؛ اگر به فرض باطل از آمیختگی‌اش با حق جدا می‌شد، بر طلب‌کنندگان مخفی نمی‌ماند؛ و اگر حق از پوشش باطل خالص می‌شد، زبان عنادورزان از او کوتاه می‌گشت؛ ولی اندکی از این و اندکی از آن گرفته می‌شود و به هم درمی‌آمیزند، اینجاست که شیطان بر کسانی که ولایتش را پذیرفته‌اند مستولی می‌شود، و کسانی نجات می‌یابند که از جانب خدا خوبی برایشان رقم زده شده است. [= توسط خدا خالص شده باشند]

نهج‌البلاغه، خطبه۵۰ ؛ الكافي، ج‏۱، ص۵۴؛ ج۸، ص۵۸

إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ‏ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ‏ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى‏.

Visits: 173

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*