ترجمه
و نه از غیر خدا [یا: در برابر خدا] برایش گروهی بود که یاریاش دهند و نه توان یاری جستن داشت.
نکات ترجمه
«فِئَةٌ»
در بحث از ماده «فیء» اشاره شد که برخی بر این باورند که کلمه «فِئَة» (به معنای جماعت) هم از همین ریشه است، «فیء» به معنای «رجوع» یا «رجوع به حالت پسندیده» بود؛ و بر این اساس «فئة» را جماعتی دانستند که پشت و پناه همدیگرند و برای یاری به همدیگر رجوع میکنند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۵۰؛ مجمع البحرين، ج۱، ص۳۳۴؛ الطراز الأول، ج۱، ص۱۵۷)؛ اما برخی بر این باور بودند که کلمه «فئة» از ماده «فأی» است که به معنای «جدا شدن همراه با فاصله گرفتن» است و به جماعتی که به خاطر آراء و عقایدشان از بقیه مردم جدا و متمایز میشوند میگویند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۱۳)
جلسه۵۳۹ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-50/
کلمه «فئه» در قرآن کریم جمعا ۱۰ بار، و به دو صورت مفرد (فئة) و مثنی (الْفِئَتان، انفال/۴۸؛ فِئَتَيْنِ، آلعمران/۱۳ و نساء/۸۸) به کار رفته، و اگر آن را از ماده «فأی» بدانیم ظاهرا از این ماده کلمه دیگری در قرآن کریم به کار نرفته است.
«یَنْصُرُونَهُ» «مُنْتَصِراً»
قبلا بیان شد که ماده «نصر» را به معنای «یاری» (عون) دانستهاند بویژه «یاری»ای که در مقابل دیگری مطرح باشد؛ هرچند برخی اصل معنای این کلمه را «آوردن و دادن خیر» (خیررسانی) دانسته بودند.
درباره «انْتِصَارُ» هم بیان شد که برخی آن را هممعنی با «اسْتِنْصَار» به معنای «طلب نصرت» قلمداد کرده بودند، و برخی آن را به معنای «انتقام گرفتن»؛ و چنین به نظر میرسید که هر دو معنا جزء معانی این تعبیر باشد چرا که گاه این واژه در قرآن کریم گاه با معنای «انتقام گیرنده» سازگارتر است (أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَميعٌ مُنْتَصِرٌ؛ قمر/۴۴) و گاه همانند آیه حاضر، با معنای «طلب یاری جستن»؛ و «منتصر» اسم فاعل از همین باب افتعال است.
جلسه۴۳۶ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-17/
«ما كانَ مُنْتَصِراً»
و طبق توضیح فوق، ظاهرا در این آیه میخواهد بفرماید که نه از بیرون کسی بود که بتواند یاریش کند و «نه خودش وضعیتش به گونهای بود که بخواهد یاریای طلب کند و امیدی به یاری کسی داشته باشد»؛
و برخی از مترجمان این عبارت اخیر را این گونه قلمداد کردهاند که «نه خودش توان یاری خویش را داشت.»
و همچنین اگر به معنای «مطاوعه» (= پذیرش و زیر بار چیزی رفتن) در باب افتعال توجه شود، شاید معنای لطیفتری برای این تعبیر بشود بیان کرد، که میخواهد بفرماید «وضعیت او به گونهای بود که دیگر نمیتوانست یاری کسی را بپذیرد» (یعنی اگر به فرض کسی هم غیر از خدا میخواست یاریش کند، کاری برایش نمیتوانست انجام دهد)
با توجه به اینکه در ماده «نصر» معنای «یاری کردن در برابر دیگری» نهفته است، بسیاری از مفسران «متنصراً» در اینجا را به معنای «ممتنعاً» دانستهاند، یعنی «منعکنندهای [که بتواند وارد شدن عذاب الهی بر وی را منع، و از وی در برابر خدا دفاع کند] در کار نبود» (مجمع البيان، ج۶، ص۷۲۸؛ المیزان، ج۱۳، ص۳۱۶)
اختلاف قرائت
اغلب قرائات مشهور ( یعنی همه قرائات سبعه غیر از حمزه و کسائی، به اضافه یعقوب و ابوجعفر از قرا عشره، به اضافه حسن و یزیدی و ابنمحیصن در قرائات اربعه عشر) به اضافه اغلب قرائات غیرمشهور (مثلا شیبة) به صورت «وَ لَمْ تَكُنْ» قرائت کردهاند؛ اما
قرائت حمزه و کسائی (از قراء کوفه) و خلف (از قراء عشره) و أعمش (از قرائات اربعه عشر) و مجاهد و ابن وثاب و طلحة و أيوب و أبو عبيد و ابن سعدان و ابن عيسى الأصبهاني و ابن جرير (از قرائات غیرمشهور) به صورت «وَ لَمْ یَكُنْ» بوده است.
به لحاظ نحوی چون کلمه «فئة» مونث مجازی است، فعل مربوط به آن هم میتواند از ظاهر لفظ تبعیت کند و مونث بیاید و هم از معنا تبعیت کند و مذکر بیاید؛ چنانکه در اغلب قریب به اتفاق قرائتها «ینصرون» (که به همین فئة برمیگردد) از معنا تبعیت کرده و به صورت جمع مذکر آمده و تنها در یکی از قرائات غیرمشهور (قرائت ابن أبي عبلة) از لفظ تبعیت کرده و به صورت «تنصره» آمده است. (البحر المحيط، ج۷، ص۱۸۲[۱]؛ مجمع البيان، ج۶، ص۷۲۴[۲]؛ الکامل المفصل فی القرائات الاربعه عشر، ص۲۹۸)
حدیث
۱) در فرازی از دعای هفتم صحیفه سجادیه آمده است:
پروردگارا ! چيزى [= بلاء و گرفتارىای] بر من فرود آمده كه سنگينىاش کمرم را شکسته و زیر بار آن رفتن، مرا وامانده كرده؛ و تو به قدرت خود آن را بر من وارد کردهاى، و به توانائيات آن را به من متوجّه گردانيدهاى؛ پس براى آنچه وارد ساختهای بیرونبرندهای نیست؛ و براى آنچه متوجّه گردانیدهاى برگردانندهای نیست؛ و براى آنچه بستهاى گشايندهای نیست؛ و براى آنچه گشودهاى بستندهای نیست؛ و براى آنچه دشوار كردهاى آسان كنندهای نیست؛ و براى آنكه خوار كردهاى يارى دهندهاى نميباشد؛ …
الصحيفة السجادية (دعاء۷) (وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ:)
… وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ…
۲) از امام صادق ع دعایی روایت شده است که برای خلاصی از مشکلات؛ در فرازی از آن آمده است:
پس بر محمد و آل محمد صلوات بفرست و در میان آنچه عطا میفرمایی، به من خیر و خوبی عطا فرما؛ و در میان کسانی که هدایت میکنی، مرا هم هدایت فرما؛ و در میان آنان که عافیت بخشی، مرا هم عافیت ببخش؛ و در میان کسانی که کفایتشان کردهای مرا هم کفایت کن؛ و مرا از شر و بدیِ آنچه حکم به وقوعش فرمودهای حفظ کن؛ که همانا تویی که حکم میکنی و کسی بر تو حکم نکند؛ [که همانا] عطای تو را مانعی نیست؛ و کسی را که تو هدایتش کنی گمراهکنندهای ندارد؛ و کسی که تو سرپرستیاش را برعهده گیری خوار کنندهای ندارد؛ و کسی که تو با او دشمنی کنی، یاوری ندارد؛ و هیچ پناهگاه و آرامشگاهی از تو، جز به تو نباشد …
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۲۴۱-۲۴۲
يُرْوَى أَنَّهُ لِمَوْلَانَا أَبِي إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ ص مَا دَعَا بِهِ مَغْمُومٌ إِلَّا فَرَّجَ اللَّهُ غَمَّه …
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي الْخَيْرَ فِيمَنْ أَعْطَيْتَ وَ اهْدِنِي فِي مَنْ هَدَيْتَ وَ عَافِنِي فِي مَنْ عَافَيْتَ وَ اكْفِنِي فِي مَنْ كَفَيْتَ وَ قِنِي شَرَّ مَا قَضَيْتَ فَإِنَّكَ تَقْضِي وَ لَا يُقْضَى عَلَيْكَ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَ لَا مُضِلَّ لِمَنْ هَدَيْتَ وَ لَا مُذِلَّ لِمَنْ وَالَيْتَ وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ عَادَيْتَ وَ لَا مَلْجَأَ وَ لَا مُلْتَجَأَ مِنْكَ إِلَّا إِلَيْك…
۳) از رسول الله ص روایت شده است:
همانا پروردگارتان هر روز شما را خطاب قرار میدهد که همانا تنها منم که عزیزم و عزت دارم، پس هر که عزت در دو سرا میخواهد، از آنکه واقعا عزیز است اطاعت کند.
مجمع البيان، ج۸، ص۶۲۸
أنس عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيزَ.
۴) ابیاسامه میگوید:
از امام صادق ع شنیدم که فرمود: از «سطواتِ» [خشم فروکوبندة] خداوند در شب و روز، به خداوند پناه ببرید.
گفتم: «سطوات» خداوند چیست؟
فرمود: گرفتن [= مبتلا کردنِ افراد] به خاطر معصیت.
الكافي، ج۲، ص۲۷۰
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْ سَطَوَاتِ اللَّهِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ
قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ مَا سَطَوَاتُ اللَّهِ
قَالَ الْأَخْذُ عَلَى الْمَعَاصِي.
تدبر
۱) «وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً»
وقتی عذاب خدا سر رسد، هیچ چارهای ندارد، نه کسی میتواند یاری رساند و نه خود شخص ظرفیت این را دارد که مورد یاری قرار گیرد.
ثمره اخلاقی-اجتماعی
عاقبتِ اعتماد به غير خدا، ناكامى است. (تفسير نور، ج۷، ص۱۷۶)
۲) «لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»
هنگام فرارسيدن قهر خدا، مال و فرزند هر چند بسيار باشد به كار نمىآيد؛ و از ياران دوران رفاه به هنگام خطر خبرى نيست. (تفسير نور، ج۷، ص۱۷۶)
۳) «وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً»
چرا نفرمود «کسی نبود که یاریاش کند» و فرمود: «فئه» (گروه) ای نبود که یاریاش کنند؟
الف. چون وی به کثرت و عزت نفرات خود بالید (أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً؛ کهف/۳۴) (المیزان، ج۱۳، ص۳۱۶)
ب. «فئة» جماعتی است که پشت و پناه همدیگرند، شاید خداوند میخواهد تذکر دهد که نهتنها یک نفر، بلکه اگر جماعتی از افراد توانمند، همگی دست به دست هم دهند باز نمیتوانند به وی یاریای رسانند.
ج. …
۴) «وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مُنْتَصِراً»
چرا علاوه بر اینکه فرمود «او را گروهی نبود که یاریاش دهند» مجددا از «منتصِر» نبودن وی سخن گفت؟
الف. جمله اول در قبال این است که او به کثرت و عزت نفراتش مغرور بود؛ و این عبارت در قبال آن است که خود را مستقل و تافته جدابافتهای میدید [که اگر قیامت هم برپا شود وی حساب ویژهای خواهد داشت] (المیزان، ج۱۳، ص۳۱۶)
ب. جمله اول ناظر است به اینکه [بعد از اینکه عذاب آمد] به یاری او برخیزند؛ و این عبارت ناظر است به اینکه کسی ممانعت و دفاع میکرد که عذاب بر او وارد نمیشد. (مجمعالبیان، ج۶، ص۷۲۸)
ج. جمله اول ناظر به یاریای از بیرون است؛ و این عبارت یعنی وضعیت خودش هم به گونهای نبود که بخواهد یاریای طلب کند و امیدی به یاری کسی داشته باشد». (نکات ترجمه)
د. جمله اول ناظر به یاریای از بیرون است؛ و این عبارت یعنی خودش هم توان یاری خویش را نداشت. (نکات ترجمه)
ه. جمله اول ناظر به یاریای از بیرون است؛ و این عبارت هم میخواهد بفرماید وضعیتش چنان شده بود که اگر به فرض کسی هم غیر از خدا میخواست یاریش کند، کاری برایش نمیتوانست انجام دهد. (نکات ترجمه)
و. …
[۱] . و قرأ الأخوان و مجاهد و ابن وثاب و الأعمش و طلحة و أيوب و خلف و أبو عبيد و ابن سعدان و ابن عيسى الأصبهاني و ابن جرير «و لم يكن» بالياء لأن تأنيث الفئة مجاز. و قرأ باقي السبعة و الحسن و أبو جعفر و شيبة بالتاء. و قرأ ابن أبي عبلة «فِئَةٌ تنصره» على اللفظ
[۲] . و قرأ «و لم يكن له فئة» بالياء أهل الكوفة غير عاصم و الباقون «وَ لَمْ تَكُنْ» بالتاء
بازدیدها: ۳۳