۶۶۳) وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري ذلِكَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً

ترجمه

و اما آن دیوار، از آنِ دو پسرک یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلق به آن دو بود و پدرشان [مرد] صالحی بود؛ پس پروردگارت خواست که آن دو بزرگتر شوند [به حد رشد خود رسند] و گنج‌شان را بیرون آورند از باب رحمتی از پروردگارت، و آن [کارها] را به امر خود انجام ندادم؛ این بود تأویل آنچه بر آن نتوانستی شکیبایی ورزی.

نکات ادبی

«كَنْزٌ»

ماده «کنز» در اصل بر «جمع شدن چیزی» و روی هم انبار شدن آن دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص: ۱۴۱) و برخی افزوده اند جمع شدنی به قصد حفظ کردن و باقی ماندن آن (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۲۷؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۰، ص۱۱۸)

بدین ترتیب «كَنْز» (هود/۱۲؛ فرقان/۸؛ کهف/۸۲) به معنای ثروت فراوان ذخیره شده است (در فارسی: گنج) که جمع آن «كُنُوز» (قصص/۷۶؛ شعراء/۵۸) می‌باشد.

این کلمه به صورت فعل هم به کار رفته که به معنای انباشتن پول و ثروت می‌باشد (وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ، توبه/۳۴؛ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ، توبه/۳۵)

این ماده جمعا ۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

 

«تَأْويلُ»

در آیه ۷۸ توضیح کلمه «تَأْويل» گذشت. (جلسه۵۶۹  http://yekaye.ir/al-kahf-18-78/ )

«لَمْ تَسْطِعْ»

در آیه ۷۵ درباره ماده «طوع» توضیح داده شد و بیان شد که «استطاعت» به معنای توانایی بر انجام یک دستور است و «اسطاع» (که فعل «لَمْ تَسْطِعْ» از آن درست شده) نیز به همان معناست.

جلسه ۶۵۶ http://yekaye.ir/al-kahf-18-75/

حدیث

۱) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:

آن گنج لوحی از طلا بود که در آن نوشته شده بود:

بسم الله، لا اله الا الله، محمد رسول الله، الائمه حجج الله [امامان حجت‌های خدایند]،

عجب از کسی که می‌داند مرگ حق است، چگونه شادمانی می‌کند؟!

عجب از کسی که به [قضا و] قَدَر ایمان دارد، چگونه پریشان و اندهگین می‌شود؟!

عجب از کسی که آتش جهنم را به یاد دارد، چگونه می‌خندد؟!

عجب از کسی که دنیا و دیگرگونی اهل آن از حالی به حال دیگر را می‌بیند، چگونه بدان اطمینان می‌کند و دل می‌بندد؟!

تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۰؛ معاني الأخبار، ص۲۰۰[۱]

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ كَانَ ذَلِكَ الْكَنْزُ لَوْحاً مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ مَكْتُوبٌ بِسْمِ اللَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةُ حُجَجُ اللَّهِ عَجَبٌ لِمَنْ يَعْلَمُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ كَيْفَ يَفْرَحُ، عَجَبٌ لِمَنْ يُؤْمِنُ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَفْرَقُ [یحزن]، عَجَبٌ لِمَنْ يَذْکر النَّارَ كَيْفَ يَضْحَكُ، عَجَبٌ لِمَنْ يَرَی الدُّنْيَا وَ تَصَرُّفَ أَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ كَيْفَ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا.

این حدیث با سندهای مختلف و نیز از امامان دیگر، بعضاً با اندک تفاوتی در عبارات، بسیاری از منابع آمده است؛ و فقط در برخی از آنها به جای برخی از بندهای دوم و سوم، این دو بند آمده است که احتمالا برخی نقل به مضمون کرده‌اند:

عجب از کسی که به حساب ایمان دارد، چگونه غافل است/ چگونه اهل عمل نیست؟!

عجب از کسی که به رزق [رازق بودن خداوند] یقین دارد، چگونه خود را به سختی می‌اندازد؟!

برخی از آن منابع بدین قرارند:

مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۵۴[۲]؛ تهذيب الأحكام، ج‏۹، ص۲۷۷[۳]؛ الجعفريات (الأشعثيات)، ص۲۳۸[۴]؛ الكافي، ج‏۲، ص۵۸[۵] و ۵۹[۶]؛ تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۸ و ۳۳۹[۷]؛ قرب الإسناد، ص۳۷۵[۸]؛ الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا ع، ص۳۷۱[۹]؛ الخصال، ج‏۱، ص۲۳۷[۱۰]؛ كنز الفوائد، ج‏۱، ص۳۸۰[۱۱]؛ رجال الكشي، ص۵۹۷[۱۲]

 

۲) ابوبصیر روایت کرده که امام باقر ع فرمودند: چه بسا انسانی که حقی دارد که از آن بی خبر است؟

گفتم: خدا شما را حفظ کند، چگونه؟

فرمود: صاحبان آن دیوار، زیر آن دیوار برایشان گنجی بود که از آن بی خبر بودند؛ و اما آن [صرفاً] طلا و نقره نبود.

گفتم: چه بود؟

فرمود: علمی بود.

گفتم: کدامشان بدان سزاوارتر بود؟

فرمود: آن که بزرگ بود؛ نظر ما این است.

تهذيب الأحكام، ج‏۹، ص۲۷۶؛ تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۷

عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

كَمْ إِنْسَانٍ لَهُ حَقٌّ لَا يَعْلَمُ بِهِ قُلْتُ وَ مَا ذَاكَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ إِنَّ صَاحِبَيِ الْجِدَارِ كَانَ لَهُمَا كَنْزٌ تَحْتَهُ لَا يَعْلَمَانِ بِهِ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ بِذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ قُلْتُ فَمَا كَانَ قَالَ كَانَ عِلْماً قُلْتُ فَأَيُّهُمَا أَحَقُّ بِهِ قَالَ الْكَبِيرُ كَذَلِكَ نَقُولُ نَحْنُ.

نکته:

ظاهر برخی روایات این است که آن گنج، طلا و نقره نبود (مانند همین روایت و حدیث۱)‌ و در برخی از روایات تصریح شده که آن گنجی از طلا و نقره بود (مثلا مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۵۴[۱۳]) و ظاهرا وجه جمع آنها این است که منظور روایات اول این است که «صرفا طلا و نقره نبود» بلکه مثلا لوحی طلایی بوده که هم خود طلایش قیمت داشته و هم نوشته‌های ارزشمندی در آن بوده است.[۱۴]

 

۳) از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت شده است:

خداوند بعد از مرگ بنده صالحش، جانشین او در خانواده و اموالش می‌شود هر چند که خانواده‌اش خانواده بدی باشند؛ سپس این آیه «و پدرشان صالح بود» را تا آخر خواند.

تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۹

عن مسعدة بن صدقة عن جعفر بن محمد عن آبائه ع أن النبي ص قال‏ إن الله ليخلف العبد الصالح من بعد موته في أهله و ماله، و إن كان أهله أهل سوء، ثم قرأ هذه الآية إلی آخرها «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً».[۱۵]

عن زرارة و حمران عن أبي جعفر و أبي عبد الله ع قالا يحفظ الأطفال بأعمال آبائهم‏ كما حفظ الله الغلامين بصلاح أبيهما. (تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۸)

 

۴) یزید بن رویان روایت کرده است:

یکبار نافع بن ازرق (یکی از سران خوارج، که مدتی شاگردی ابن‌عباس را کرده بود) وارد مسجدالحرام شد در حالی که امام حسین ع و عبدالله بن عباس کنار حجر‌الاسود نشسته بودند. جلو رفت و بین آنها نشست و گفت: ابن‌عباس! خدایی را که می‌پرستی برایم توصیف کن!

ابن‌عباس سر به زیر انداخت و درنگی طولانی کرد که گویی نمی‌خواست جوابش را بدهد.

امام حسین ع فرمود: ای ابن‌ازرق که در گمراهی غوطه‌وری و در جهالت رسوخ کرده‌ای؛ سوی من بیا تا از آنچه پرسیدی پاسخ دهم.

گفت: من از تو سوال نکردم که تو بخواهی جواب دهی!

ابن‌عباس گفت:

وای بر تو! این پسر رسول الله است؛ او از اهل بیت نبوت است و همراهش معدنی از حکمت است.

ازرق گفت: باشد، تو برایم توصیف کن

[امام حسین ع عباراتی در خداشناسی ایراد فرمود؛ راوی می‌گوید]

پس ابن‌ازرق بشدت به گریه افتاد. امام حسین ع پرسید: چه چیزی تو را به گریه انداخت؟

گفت: از خوب توصیف کردن تو به گریه افتادم.

فرمود: ابن‌ازرق! شنیده‌ام که تو پدرم و برادرم و مرا کافر می‌خوانی!

گفت: اگر این را گفتم می‌دانم که شما حکام و آبشخورهای اسلام بودید؛ اما چون روالتان را عوض کردید ما هم دیگران را به جای شما گذاشتیم.

امام حسین ع فرمود: ابن‌ازرق! از تو سوالی می‌پرسم جوابم را بده! در مورد سخن خداوندی که خدایی جز او نیست که فرمود «و اما آن دیوار، از آنِ دو پسرک یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی متعلق به آن دو بود و پدرشان [مرد] صالحی بود؛ پس پروردگارت خواست که آن دو بزرگتر شوند به حد رشد خود رسند و گنج‌شان را بیرون آورند» [سوالم در مورد] کسی [است] که خدا در مورد این بچه‌ها، مراعاتش را کرد؛ کدام‌شان برترند؟ آیا پدر و مادر آن بچه‌ها [که خداوند مراعات آنها را کرد] یا رسول الله ص و فاطمه س؟

گفت: نه! قطعا رسول الله ص و فاطمه س برتر از پدر و مادر آن بچه‌ها بودند.

فرمود: پس خداوند مراعات این دو [رسول الله ص و فاطمه س] را نکرد که نگذارد ما کافر شویم؟!

پس او از جا برخاست و لباسش را [برای ریختن گرد و خاکی که به آن چسبیده بود] تکان داد و [با عصبانیت] گفت: به ما خبر داده بودند که شما مردمی جدل‌پیشه‌اید!

تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۷-۳۳۸

عن يزيد بن رويان قال‏ دخل نافع بن الأزرق المسجد الحرام و الحسين بن علي ع مع عبد الله بن عباس جالسان في الحجر فجلس إليهما- ثم قال: يا ابن عباس صف لي إلهك الذي تعبده، فأطرق ابن عباس طويلا مستبطئا بقوله- فقال له الحسين: إلي يا ابن الأزرق المتورط في الضلالة المرتكن في الجهالة أجيبك عما سألت عنه، فقال: ما إياك سألت فتجيبني، فقال له ابن عباس: مه عن ابن رسول الله فإنه من أهل بيت النبوة و معه من (معدن) الحكمة فقال له صف لي فقال له أصفه بما وصف به نفسه و أعرفه بما عرف به نفسه، لا يدرك بالحواس، و لا يقاس بالناس، قريب غير ملتزق، و بعيد غير مقص، يوحد و لا يتبعض لا إله إلا هو الكبير المتعال، قال: فبكی ابن الأزرق بكاء شديدا فقال له الحسين: ما يبكيك قال: بكيت من حسن وصفك، قال: يا ابن الأزرق إني أخبرت أنك تكفر أبي و أخي و تكفرني قال له نافع: لئن قلت ذاك لقد كنتم الحكام و معالم الإسلام، فلما بدلتم استبدلنا بكم. فقال له الحسين: يا ابن الأزرق أسألك عن مسألة فأجبني عن قول الله لا إله إلا هو: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» إلی قوله: «كَنزَهُما» من حفظ فيهما قال: فأيهما أفضل أبويهما أم رسول الله و فاطمة قال: لا بل رسول الله و فاطمة بنت رسول الله ص، قال: فما حفظهما حتی حيل بيننا و بين الكفر، فنهض ثم نفض بثوبه ثم قال: قد نبأنا الله عنكم معشر قريش أنتم‏ قَوْمٌ خَصِمُونَ‏.

همچنین از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

مراعات ما را بکنید آن گونه که خضر مراعات آن دو یتیم را کرد «و پدرشان فرد صالحی بود»

الأمالي (للطوسي)، ص۲۷۳؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏۲، ص۱۶۲[۱۶]

أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو غَسَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ حَبِيبٍ النَّهْدِيُّ، قَالَ: أَبُو الْعَبَّاسِ: يُقَالُ لَهُ الْبِرْذَوْنُ بْنُ شَبِيبٍ، أَنَّهُ سَمِعَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) يَقُولُ: احْفَظُوا فِينَا مَا حَفِظَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ فِي الْيَتِيمَيْنِ، وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً.

 

۵) روایت شده که یکبار امام سجاد ع فرمودند:

ای مردم! همانا هر سکوتی که در آن فکر نباشد، گنگی و ناتوانی است؛ و هر سخنی که در آن یاد خدا نباشد غباری بی‌ارزش است؛

همانا خداوند در مورد عده‌ای از پدرانشان یاد کرد و فرزندان را به خاطر پدران حفظ و مراعات کرد و قرمود «و پدرشان [مردی] صالح بود» ، و پدرم از پدرشان به من بخر داد که آن فرزند، دهمین نفر از فرزندان او بود [= نسل دهم او بود] و ما عترت رسول الله ص هستیم؛ پس به خاطر رسول الله ص مراعات ما را بکنید؛

راوی می‌گوید: دیدم که مردم از هر سو به گریه افتادند.

كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏۱، ص۵۱

رُوِيَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ كُلَّ صَمْتٍ لَيْسَ فِيهِ فِكْرٌ فَهُوَ عِيٌّ وَ كُلُّ كَلَامٍ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرُ اللَّهِ فَهُوَ هَبَاءٌ [الْهَبَاءُ الَّذِي تَرَاهُ مُنْبَثّاً فِي ضَوْءِ الشَّمْسِ إِذَا دَخَلَ فِي الْبَيْتِ وَ دِقَاقُ التُّرَابِ أَيْضاً هَبَاءٌ يُقَالُ لَهُ إِذَا ارْتَفَعَ هَبَا يَهْبُو هُبُوّاً] أَلَا إِنَّ اللَّهَ ذَكَرَ أَقْوَاماً بِآبَائِهِمْ فَحَفِظَ الْأَبْنَاءَ بِالْآبَاءِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً» وَ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ ع كَانَ الْعَاشِرَ مِنْ وُلْدِهِ وَ نَحْنُ عِتْرَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاحْفَظُونَا لِرَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَرَأَيْتُ النَّاسَ يَبْكُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ.[۱۷]

تدبر

۱) «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ»

اگر انسانی صالح و نیکوکار باشد خداوند رحمت ویژه‌ای را شامل حال وی می‌کند: نه‌تنها در آخرت پاداش او را می‌دهد، بلکه در همین دنیا آثار خیرش برای نسل او باقی می‌ماند؛ چنانکه در نقطه مقابل هم هشدار داد که «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ: و آنان كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر [آينده‏] آنان بيم دارند، بايد [از ستم بر يتيمان مردم نيز] بترسند» (نساء/۹) (المیزان، ج۱۳، ص۳۴۹)[۱۸]

نکته تخصصی انسان‌شناسی

درباره نسبت انسان و خدا

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که پروردگاری دارد که همه امور به دست اوست:

اگر کارمان را با او تنظیم کنیم، چنان هوای ما را خواهد داشت که اگر در نسل ما (در برخی احادیث آمده که فاصله آنها حدود ۷۰۰ سال بوده؛ تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۶ و ۳۳۹)[۱۹] دو فرزند یتیم بی‌پناه در شهری با مردمانی خسیس رها شده باشند، خداوند به برخی از اولیای خود ماموریت می‌دهد که کاری کنند که اموال آنها حفظ شود.

اگر این را باور کنیم، برای کسب روزی و تامین اهل و عیال، هیچگاه ذره‌ای از دستورات خداوند تخطی نخواهیم کرد (حدیث۱)

 

۲) «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما»

كارهاى خوبِ انسان، در زندگى فرزندانش اثر دارد. . (تفسیر نور، ج۷، ص۲۱۵)

 

۳) «كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما … فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما»

درباره اینکه مراد از این «کنز: گنج» چیست، اگرچه هم در احادیث و هم از همان صدر اسلام عده‌ای (مانند ابن‌عباس و سعید بن جبیر و مجاهد) گفته‌اند که منظور «علمی خاص» بوده؛ اما حالب اینجاست که هم احادیث دیگری داریم و هم عده دیگری (مانند قتاده و عکرمه و جبائی) که می‌گفتند منظور طلا و نقره بوده است (به نقل مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۵۴) و بویژه که تعبیر «دو پسرک یتیم» و «مرمت یک دیوار برای حفظ کردن چیزی برای آینده آنها»، بیشتر با اینکه این گنج از جنس ثروت مادی باشد بیشتر سازگار است تا صرفا یک علم و ثروت معنوی.

به نظر می‌رسد وجه جمع این دو مطلب در این باشد که آن گنج، لوحی از طلا بوده که بر روی آن مطلب معرفتی مهمی هم نوشته شده است؛ یعنی هم ارزش مادی داشته و هم ارزش معنوی؛ و منظور روایاتِ نفی طلا و نقره، نفی گنج در معنای متداول آن (مجموعه‌ای از سکه‌های طلا و نقره) است. (المیزان، ج۱۳، ص۳۵۸)

 

۴) «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ يَسْتَخْرِجا كَنزَهُما »

حضرت خضر ع همانجا آن گنج را برای بچه‌ها بیرون نیاورد و بدانها نداد، بلکه دیوار را مرمت کرد تا وقتی بچه‌ها بزرگ شدند خودشان آن را بیرون آورند.

چرا؟

الف. كودك نابالغ نيز مى‏تواند مالك باشد، امّا شرط تصرّف در اموال، توانمندى و رشد است . (تفسیر نور، ج۷، ص۲۱۵) در واقع، حمایت‌های غیبی خدا، قرار نیست تمامی قوانین عادی زندگی را به هم بزند!

ب. …

 

۵) «وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري»

خداوند اولیایی دارد که اراده‌شان در اراده خدا فانی شده است و هر کار می‌کنند به اراده خداست.

این تعبیر، از تعابیری است که نشان دهنده مقام عصمت است.

 

۶) «ذلِكَ تَأْويلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْراً»

هر آنچه در جهان رخ می‌دهد حقیقتی در پس پرده دارد، که بسیاری از بی‌صبری‌های ما به خاطر بی‌خبری یا غفلت از آن حقیقت است.

 

۷) ««فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَها … فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما … فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغا أَشُدَّهُما … وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري»

حضرت خضر ع تمام این کارها را به دستور خدا کرد، اما

آنجا كه اقدامی که انجام شد، در ظاهر بد بود (عيب و نقص وارد کردن)، به اراده خود نسبت مى‏دهد (أردتُ: اراده کردم)،

آنجا که اقدامی که انجام شد، هم وجهه بد و هم وجهه خوب داشت (کشتن یک فرزند و جایگزینی فرزند خوبی به جای او)، به اراده خود و اراده خدا نسبت داد (أردنا: اراده کردیم)، و البته عبارت را به گونه‌ای آورد که بُعد خوبش (جایگزین کردن) فقط به اراده خدا نسبت داده شود؛

آنجا كه اقدامی که انجام شد که فقط خوبی در آن دیده می‌شد، به اراده خدا نسبت مى‏دهد (أراد ربک: پروردگارت اراده کرد) (جلسه ۶۶۰، حدیث۱)

ظاهرا این همان ادب بندگی است که بدی‌ها را از خود می‌بیند و خوبی‌ها را از خدا: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏» (نساء/۷۹)

 

۸) «فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتيمَيْنِ فِي الْمَدينَةِ … وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً»

خداوند می‌خواهد که اگر پدر صالحی از دنیا می‌رود، تا حد امکان رعایت حال فرزندانش بشود.

آیا در میان انسانهای صالح در عالَم، پدری صالح‌تر از رسول الله ص بوده است؟

و آیا مسلمانانی که مدعی پیروی او بودند، رعایت حال فرزندش و نسل وی را کردند؟ (حدیث۴ و ۵)

حکایت

نقل شده که زید بن علی این آیه «و اما دیوار، از آنِ دو پسرک یتیمی بود …» را تا آخر می‌خواند و می‌گفت: خداوند به خاطر صالح بودنِ پدرِ آن دو پسرک، آن دو را تحت حفظ و حمایت خود قرار داد؛ پس چه کسی از ما سزاوارتر است که به خاطر پدرانش که از دنیا رفته‌اند، امید به حفظ و حمایت خداوند داشته باشد، مایی که رسول الله جدِّ ماست، پسر عموی او که به او ایمان آورد و با او مهاجرت کرد پدر ماست، دخترش مادر ماست؛ و همسرش که برترین همسرانش بود جدّه ماست؛ پس کدام‌یک از مردم در کتاب خداوند حقی بزرگتر از ما برعهده شما دارد؛ آنگاه ما از امت اوییم و به آیین او؛ شما را به سنت او و کتابی که آورد دعوت می کنیم که حلالش را حلال بشمارید و حرامش را حرام بدانید؛ و در جایی که مردم دچار تفرقه و اختلاف شدند شما بر اساس آیات محکم آن عمل کنید.

تفسير فرات الكوفي، ص۲۴۶[۲۰]

 


[۱] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ رَفَعَهُ إِلَى عَمْرِو بْنِ جُمَيْعٍ رَفَعَهُ إِلَى عَلِيٍّ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما قَالَ كَانَ ذَلِكَ الْكَنْزُ لَوْحاً مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ مَكْتُوبٌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَجِبْتُ لِمَنْ يَعْلَمُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ كَيْفَ يَفْرَحُ عَجِبْتُ لِمَنْ يُؤْمِنُ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ عَجِبْتُ لِمَنْ يَذْكُرُ النَّارَ كَيْفَ يَضْحَكُ عَجِبْتُ لِمَنْ يَرَى الدُّنْيَا وَ تَصَرُّفَ أَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ كَيْفَ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا.

[۲] . قيل كان لوحا من ذهب و فيه مكتوب عجبا لمن يؤمن بالقدر كيف يحزن. عجبا لمن أيقن بالرزق كيف يتعب. عجبا لمن أيقن بالموت كيف يفرح. عجبا لمن يؤمن بالحساب كيف يغفل. عجبا لمن رأى الدنيا و تقلبها بأهلها كيف يطمئن إليها لا إله إلا الله محمد رسول الله ص عن ابن عباس و الحسن و روي ذلك عن أبي عبد الله (ع)

[۳] . عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَمِعْنَاهُ وَ ذَكَرَ كَنْزَ الْيَتِيمَيْنِ فَقَالَ كَانَ لَوْحاً مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَی الدُّنْيَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْهَا وَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَ اللَّهَ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ فَقَالَ لَهُ حُسَيْنُ بْنُ أَسْبَاطٍ فَإِلَی مَنْ صَارَ؟ إِلَی أَكْبَرِهِمَا؟ قَالَ نَعَمْ.

[۴] . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما مَا ذَلِكَ الْكَنْزُ الَّذِي أَقَامَ الْخَضِرُ الْجِدَارَ عَلَيْهِ فَقَالَ ص يَا عَلِيُّ عِلْمٌ مَدْفُونٌ فِي لَوْحٍ‏ مِنْ ذَهَبٍ مَكْتُوبٍ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ لَا شَرِيكَ لِي مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص عَبْدِي أَخْتِمُ بِهِ رُسُلِي عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِالنَّارِ ثُمَّ هُوَ يَضْحَكُ عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ ثُمَّ هُوَ يَفْرَحُ وَ عَجَباً لِمَنْ رَأَى الدُّنْيَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا ثُمَّ هُوَ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا وَ عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ ثُمَّ هُوَ يَأْسَفُ وَ عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ غَداً ثُمَّ هُوَ لَا يَعْمَلُ.

[۵] . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ مَا كَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ إِنَّمَا كَانَ أَرْبَعَ كَلِمَاتٍ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُهُ وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ.

[۶] . الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ كَانَ فِي الْكَنْزِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما كَانَ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْيَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْهَا وَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَتَّهِمَ اللَّهَ فِي قَضَائِهِ وَ لَا يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أُرِيدُ أَنْ أَكْتُبَهُ قَالَ فَضَرَبَ وَ اللَّهِ يَدَهُ إِلَى الدَّوَاةِ لِيَضَعَهَا بَيْنَ يَدَيَّ فَتَنَاوَلْتُ يَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا وَ أَخَذْتُ الدَّوَاةَ فَكَتَبْتُهُ.

[۷] . هر دو مورد عین سند و متن کافی، فقط در اولی، در پایانش به جای اللَّهَ، ربه‏ آمده است.

[۸] . أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ:سَمِعْتُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: … وَ كَانَ فِي الْكَنْزِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ: «وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» لَوْحٌ مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ، وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْيَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْهَا! وَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَتَّهِمَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي قَضَائِهِ، وَ لَا يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ.

[۹] . وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏ «وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما» فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً وَ لَكِنَّهُ كَانَ لَوْحاً مَكْتُوباً عَلَيْهِ أَرْبَعَةُ أَحْرُفٍ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ يَفْرَحْ قَلْبُهُ وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يُصِيبُهُ إِلَّا مَا قُدِّرَ عَلَيْهِ

[۱۰] . حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما قَالَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ مِنْ‏ ذَهَبٍ وَ لَا فِضَّةٍ وَ مَا كَانَ إِلَّا لَوْحاً فِيهِ كَلِمَاتٌ أَرْبَعٌ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِي عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ قَلْبُهُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْحِسَابِ كَيْفَ يَضْحَكُ سِنُّهُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَسْتَبْطِئُ اللَّهَ فِي رِزْقِهِ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى كَيْفَ يُنْكِرُ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى.

[۱۱] . رَوَى أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: كَانَ تَحْتَ الْجِدَارِ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما لَوْحٌ مِنْ ذَهَبٍ مَكْتُوبٌ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ وَ عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجَباً لِمَنْ أَيْقَنَ بِزَوَالِ الدُّنْيَا وَ تَقَلُّبِهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَطْمَئِنَّ قَلْبُهُ إِلَيْهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏

[۱۲] . خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ الْآدَمِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ، قَالَ:، دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا (ع) بِمِنًى، فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كُنَّا أَهْلَ بَيْتِ غِبْطَةٍ وَ سُرُورٍ وَ نِعْمَةٍ، وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ بِذَلِكَ كُلَّهُ حَتَّى احْتَجْنَا إِلَى مَنْ كَانَ يَحْتَاجُ إِلَيْنَا، فَقَالَ لِي: يَا أَحْمَدُ مَا أَحْسَنَ حَالَكَ يَا أَحْمَدَ بْنَ عُمَرَ! فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ حَالِي مَا أَخْبَرْتُكَ، فَقَالَ لِي يَا أَحْمَدُ أَ يَسُرُّكَ أَنَّكَ عَلَى بَعْضِ مَا عَلَيْهِ هَؤُلَاءِ الْجَبَّارُونَ وَ لَكَ الدُّنْيَا مَمْلُوءَةً ذَهَباً فَقُلْتُ لَهُ لَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، فَضَحِكَ ثُمَّ قَالَ: تَرْجِعُ مِنْ هَاهُنَا إِلَى خَلْفُ، فَمَنْ أَحْسَنُ حَالًا مِنْكَ وَ بِيَدِكَ صِنَاعَةٌ لَا تَبِيعُهَا بِمِلْإِ الدُّنْيَا ذَهَباً، أَ لَا أُبَشِّرُكَ! فَقَدْ سَرَّنِيَ اللَّهِ بِكَ وَ بِآبَائِكَ، فَقَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما: لَوْحٌ مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ مَكْتُوبٌ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ، وَ مَنْ يَرَى الدُّنْيَا وَ تَغَيُّرَهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْهَا، وَ يَنْبَغِي لِمَنْ غَفَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَ اللَّهَ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ، ثُمَّ قَالَ رَضِيتَ يَا أَحْمَدُ قَالَ، قُلْتُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ عَنْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ.

[۱۳] . قيل كان كنزا من الذهب و الفضة عن قتادة و عكرمة و اختاره الجبائي و رواه أبو الدرداء عن النبي ص

[۱۴] . این روایت در العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص۱۵۸-۱۵۹ نیز قابل توجه است:

قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع حِينَ سُئِلَ عَنْ كَنْزِ الْغُلَامَيْنِ الْيَتِيمَيْنِ وَ صَلَاحِ أَبِيهِمَا فَقَالَ ع كانَ أَبُوهُما صالِحاً دُونَهُ سَيْفُهُ أبا فَحَفِظَ الْغُلَامَانِ فَصَلَاحُ‏ أَبِيهِمَا الْأَكْبَرِ وَ إِنَّمَا كَانَ الْكَنْزُ عِلْماً شَطْرَيْنِ وَ نِصْفاً وَ لَمْ يَتِمَّ الثَّالِثُ فِيهِمْ مَكْتُوبٌ يَا عَجَباً مِنَ الْمُوقِنِ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ وَ يَا عَجَباً مِنَ الْمُوقِنِ بِالرِّزْقِ كَيْفَ يُتْعِبُ وَ يَا عَجَباً مِنَ الْمُوقِنِ بِالْحِسَابِ كَيْفَ يَغْفُل‏

[۱۵] . روایاتی نزدیک به این مضمون در ذیل تدبر ۲ خواهد آمد.

[۱۶] . قَالَ الْبِرْذَوْنُ بْنُ سَيْفٍ [شَبِيبٍ‏] النَّهْدِيُّ وَ اسْمُهُ جَعْفَرٌ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ احْفَظُوا فِينَا مَا حَفِظَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ فِي الْيَتِيمَيْنِ قَالَ وَ كانَ أَبُوهُما صالِحا

[۱۷] . درباره این آیه، این روایت هم در الكافي، ج‏۵، ص۵۵۳ قابل توجه است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ أَوْ رَجُلٍ عَنْ شَرِيفٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَمَّا أَقَامَ الْعَالِمُ الْجِدَارَ أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع أَنِّي مُجَازِي الْأَبْنَاءِ بِسَعْيِ الْآبَاءِ إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَ إِنْ شَرّاً فَشَرٌّ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِيَ نِسَاؤُكُمْ وَ مَنْ وَطِئَ فِرَاشَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وُطِئَ فِرَاشُهُ كَمَا تَدِينُ تُدَان‏.

[۱۸] . و في الآية دلالة على أن صلاح الإنسان ربما ورث أولاده أثرا جميلا و أعقب فيهم السعادة و الخير فهذه الآية في جانب الخير نظيرة قوله تعالى: «وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ»

[۱۹] . عن محمد بن عمر [عمرو الكوفي] عن رجل عن أبي عبد الله ع قال‏ إن الله يحفظ ولد المؤمن لأبيه إلی ألف سنة، و إن الغلامين كان بينهما و بين أبويهما سبعمائة سنة.

این روایات هم نزدیک به همین مضمون است:

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ لَيُصْلِحُ بِصَلَاحِ [لیفلح بفلاح] الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِهِ وَ يَحْفَظُهُ فِي دُوَيْرَتِهِ وَ دُوَيْرَاتٍ حَوْلَهُ فَلَا يَزَالُونَ فِي حِفْظِ اللَّهِ لِكَرَامَتِهِ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ ذَكَرَ الْغُلَامَيْنِ فَقَالَ وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ شَكَرَ صَلَاحَ أَبَوَيْهِمَا لَهُمَا. (تفسير العياشي، ج‏۲، ص۳۳۷)

روي عن أبي عبد الله (ع) أنه كان بينهما و بين ذلك الأب الصالح سبعة آباء و قال (ع) إن الله ليصلح بصلاح الرجل المؤمن ولده و ولد ولده و أهل دويرته و دويرات حوله فلا يزالون في حفظ الله لكرامته على الله (مجمع البيان، ج‏۶، ص۷۵۴)

[۲۰] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ [مُحَمَّدِ بْنِ‏] هِشَامٍ مُعَنْعَناً عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ:

وَ أَمَّا الْجِدارُ إِلَى آخِرِ الْآيَتَيْنِ قَالَ فَحَفِظَ اللَّهُ الْغُلَامَيْنِ بِصَلَاحِ أَبِيهِمَا فَمَنْ أَحَقُّ أَنْ يَرْجُوَ الْحِفْظَ مِنَ اللَّهِ بِصَلَاحِ مَنْ مَضَى مِنْ آبَائِهِ مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ ص جَدُّنَا وَ ابْنُ عَمِّهِ الْمُؤْمِنُ بِهِ وَ الْمُهَاجِرُ مَعَهُ أَبُونَا وَ ابْنَتُهُ أُمُّنَا وَ زَوْجَتُهُ أَفْضَلُ أَزْوَاجِهِ جَدَّتُنَا فَأَيُّ النَّاسِ أَعْظَمُ عَلَيْكُمْ حَقّاً فِي كِتَابِهِ ثُمَّ نَحْنُ مِنْ أُمَّتِهِ وَ عَلَى مِلَّتِهِ نَدْعُوكُمْ إِلَى سُنَّتِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِي جَاءَ بِهِ أَنْ تُحِلُّوا [تُحَلِّلُوا] حَلَالَهُ وَ تُحَرِّمُوا حَرَامَهُ وَ تَعْمَلُوا بِمُحْكَمِ آيَاتِهِ عِنْدَ تَفَرُّقِ النَّاسِ وَ اخْتِلَافِهِمْ.

فرات کوفی در همین صفحه دو نقل دیگر از سخنان وی را نیز آورده است:

فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ [قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ] مُعَنْعَناً عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ [ع‏] فِي قَوْلِهِ [تَعَالَى‏] وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً قَالَ فَحُفِظَ الْغُلَامَانِ بِصَلَاحِ أَبِيهِمَا فَمَنْ أَحَقُّ أَنْ يَرْجُوَ الْحِفْظَ مِنَ اللَّهِ بِصَلَاحِ مَنْ مَضَى مِنْ آبَائِهِ مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ ص جَدُّنَا وَ ابْنُ عَمِّهِ الْمُؤْمِنُ بِهِ الْمُهَاجِرُ مَعَهُ أَبُونَا وَ ابْنَتُهُ أُمُّنَا وَ زَوْجَتُهُ أَفْضَلُ أَزْوَاجِهِ جَدَّتُنَا فَأَيُّ النَّاسِ أَعْظَمُ عَلَيْكُمْ حَقّاً فِي كِتَابِهِ ثُمَّ نَحْنُ مِنْ أُمَّتِهِ وَ عَلَى مِلَّتِهِ نَدْعُوكُمْ إِلَى سُنَّتِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِي جَاءَ بِهِ مِنْ رَبِّهِ أَنْ تُحِلُّوا حَلَالَهُ وَ تُحَرِّمُوا حَرَامَهُ وَ تَعْمَلُوا بِحُكْمِهِ عِنْدَ تَفَرُّقِ النَّاسِ وَ اخْتِلَافِهِمْ.

فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَكَمِ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ قَالَ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ [ع‏] وَ قَرَأَ [هَذِهِ‏] الْآيَةَ وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً قَالَ حَفِظَهُمَا اللَّهُ بِصَلَاحِ أَبِيهِمَا وَ مَا ذُكِرَ مِنْهُمَا صَلَاحٌ فَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمَوَدَّةِ أَبُونَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ جَدَّتُنَا خَدِيجَةُ وَ أُمُّنَا فَاطِمَةُ [الزَّهْرَاءُ] وَ أَبُونَا [أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ‏] عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ [ع‏].

بازدیدها: ۴۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*