ترجمه
روزی که این زمین و کوهها به لرزه درآیند و کوهها [به سان] پشتهای از ریگ روان و پاشیده شده، باشند.
نکات ترجمه
«تَرْجُفُ»[۱]
از ماده «رجف» است که اصل این ماده دلالت بر اضطراب و تکان خوردن شدید دارد و غالبا در مورد «زمین» «دریا» و «دل» (قلب) به کار میرود؛ و «أرجف، إرجاف» به معنای در «رجفة» و اضطراب انداختن است و وقتی در مورد انسانها این تعبیر را به کار ببرند (وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَة؛ احزاب/۶۰)، به معنای آن است که آنها در مطلب ناصوابی فرو رفتهاند و اضطرابی را پدید آوردهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۴۹۱؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۴۴)
کلمه «الرَّجْفَة» به معنای «زلزله» ۴ بار در قرآن کریم [در مورد عذابی برای قوم صالح (اعراف/۷۸)، قوم شعیب (اعراف/۹۱؛ عنکبوت/۳۷) و قوم موسی (اعراف/۱۵۵)] به کار رفته و در تفاوت این دو کلمه گفتهاند که «رجفة»، نه هر زلزلهای، بلکه به زلزلههای بسیار شدید میگویند (الفروق في اللغة، ص۲۹۸) و در مورد زلزله روز قیامت هم این تعبیر به کار رفته است: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ» (نازعات/۶)
این ماده و مشتقاتش جمعا ۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
«كَثيباً»
ماده «کثب» دلالت بر جمع شدن و کنار هم قرار گرفتن میکند (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۱۶۳) و غالبا در مورد «رمل»هایی (ریگ و شن) به کار میروند که به صورت تودهای کنار هم جمع میشوند؛ و به رملهای انباشته شده، «کثیب الرمل» گویند به خاطر نرمی این شنها، که گویی روی همدیگر پخش شدهاند. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۷۲؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۳؛ کتاب العین، ج۵، ص۳۵۱)
این ماده تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
«مَهيلاً»
از ماده «هیل» است که در اصل به معنای سقوط و روان شدن از بالا به پایین (در مورد غیر مایعات) به کار میرود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۱، ص۳۰۸) «رمل هائل» به شن و ماسهای گویند که از فرط نرمی، آرام و قرار ندارد و دائما فرو میریزد (کتاب العین، ج۴، ص۸۹) و برخی گفتهاند «هلت الرمل» به حالتی میگویند که شنها روان میشوند و دائما آنها که پایین است بالا میرود و آنها که بالاست پایین میآید، و «مهیل»[۲] ریگهایی است که وقتی پا روی آن میگذاری، فرو میرود و و وقتی از پایینش میخواهی یک مشت برداری، بالایش فرو میریزد. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۷۲ و ۵۷۴)
درباره «كَثِيباً مَهِيلًا» از ابنعباس نقل شده که منظور «شن روانی است که دائما پخش و پراکنده میشود» (رملا سائلا متناثرا) (مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۷۴)
حدیث
۱) در فرازی از نامهای که امیرالمومنین ع برای نصب محمد بن ابیبکر به مصر نوشت، آمده است:
بندگان خدا ! همانا آنچه بعد از برانگیختن رخ می دهد شدیدتر از قبر است؛ روزی که طفل در آن پیر میشود، بزرگ، مست و حیران میگردد، جنین سقط میشود، و «هر زن شیردهی طفل شیرخوار خود را رها میکند» (حج/۲)؛ «روزی که عبوس و بشدت سخت است» (انسان/۱۰) «روزی که شر و عذابش بسی گسترده است» (انسان/۷).
وحشت آن روز به گونه ای است که فرشتگانی را که هیچ گناهی ندارند میترساند و هفت [آسمان] استوار وکوههای محکم کوبیده شده و زمینی که مهد آرامش بوده از او میغُرند و «آسمان شکاف برمیدارد و در آن روز ازهمگسسته و متلاشی خواهد بود» (الحاقه/۱۶) و «همچون غنچه شکفته شدهای میگردد» (الرحمن/۳۷) «کوهها [به سان] پشتهای از ریگ روان و پاشیده شده، باشند» (مزمل/۱۴) بعد از آنکه سخت و نفوذناپذیر بودند «و در صور دمیده میشود پس هرکس در زمین و هرکس که در آسمان است به فزع درآید مگر کسی که خدا بخواهد» (نمل/۸۷).
پس چگونه است کسی که با گوش و چشم و زبان و دست و پا و فرج و شکمش عصیان کرده است، اگر که خدا او را نبخشد و آن روز بر او رحم نکند، چرا که او حکم میراند و به جانب دیگری رهسپارش میکند، به آتشی که عمقش بعید و حرارتش شدید و نوشیدنیاش صدید [= آب چرکی که از زخم میآید] و عذابش جدید [نو به نو] و گرزهایش از حدید [= آهن] است، نه عذابش لحظهای واگذاشته میشود و نه ساکنانش میمیرند، سرایی که رحمتی در آن نیست و به دعای اهالیاش اعتنایی نمیشود.
الأمالي (للمفيد)، ص۲۶۵-۲۶۶؛ الأمالي (للطوسي)، ص۲۸-۲۹
قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُبَيْشٍ الْكَاتِبُ قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ الْجَعْدِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ لَمَّا وَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ مِصْرَ وَ أَعْمَالَهَا كَتَبَ لَهُ كِتَاباً وَ أَمَرَهُ أَنْ يَقْرَأَهُ عَلَى أَهْلِ مِصْرَ وَ لِيَعْمَلَ بِمَا وَصَّاهُ بِهِ فِيهِ فَكَانَ الْكِتَابُ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- مِنْ عَبْدِ اللَّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَى أَهْلِ مِصْرَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْر …
يَا عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّ بَعْدَ الْبَعْثِ مَا هُوَ أَشَدُّ مِنَ الْقَبْرِ، يَوْمٌ يَشِيبُ فِيهِ الصَّغِيرُ، وَ يَسْكَرُ مِنْهُ الْكَبِيرُ، وَ يَسْقُطُ فِيهِ الْجَنِينُ، وَ «تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ»، يَوْمٌ «عَبُوسٌ قَمْطَرِيرٌ»، وَ يَوْمٌ «كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً». إِنَّ فَزَعَ ذَلِكَ الْيَوْمِ لَيُرْهِبُ الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ لَا ذَنْبَ لَهُمْ، وَ تُرْعَدُ مِنْهُ السَّبْعُ الشِّدَادُ، وَ الْجِبَالُ الْأَوْتَادُ، وَ الْأَرْضُ الْمِهَادُ، وَ تَنْشَقُّ «السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ»، وَ تَتَغَيَّرُ فَكَأَنَّهَا «وَرْدَةٌ كَالدِّهانِ»، «وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلًا» بَعْدَ مَا كَانَتْ صُمّاً صِلَاباً، «وَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» فَيَفْزَعُ «مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ»، فَكَيْفَ مَنْ عَصَى بِالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ اللِّسَانِ وَ الْيَدِ وَ الرِّجْلِ وَ الْفَرْجِ وَ الْبَطْنِ – إِنْ لَمْ يَغْفِرِ اللَّهُ لَهُ وَ يَرْحَمْهُ مِنْ ذَلِكَ الْيَوْمِ- لِأَنَّهُ يَقْضِي وَ يَصِيرُ إِلَى غَيْرِهِ، إِلَى نَارٍ قَعْرُهَا بَعِيدٌ، وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ، وَ شَرَابُهَا صَدِيدٌ، وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ، وَ مَقَامِعُهَا حَدِيدٌ، لَا يَفْتُرُ عَذَابُهَا وَ لَا يَمُوتُ سَاكِنُهَا، دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ، وَ لَا يُسْمَعُ لِأَهْلِهَا دَعْوَةٌ.[۳]
تدبر
۱) «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً»
«یوم» ظرف [زمان] است برای آن عذابهایی که در آیات قبل اشاره شد (المیزان، ج۲۰، ص۶۷)؛
یعنی تکذیبکنندگان و کسانی را که سخن تو [= پیامبر ص] را دروغ میشمرند به من واگذار کن که نزد ما چنان عذابهایی هست در روزی که این زمین و کوهها به لرزه درآیند و کوهها [به سان] پشتهای از ریگ روان و پاشیده شده، باشند.
۲) «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً»
زمین که مظهر آرامش و «مهد» (گهواره) زندگی انسان است، در روز قیامت کاملا به اضطراب و ناآرامی میافتد؛ و کوهها که مظهر استواری و ثبات هستند، و هیچگاه در کوه زمینلرزه رخ نمیدهد کاملا به اضطراب و لرزشهای شدید افتاده، و همچون تودههای ریگهای روان کویر درمیآیند که هیچ گونه استحکام و ثباتی ندارد.
در واقع، در قیامت نظامات دنیویای که با آن انس گرفتهایم کاملا به هم میریزد؛
و اگر در عالم قبر وضعیت فقط برای ما عوض میشود، در قیامت عالم زیر و رو میشود؛
و چنین است که وقوع قیامت، حتی از ورود در عالم قبر هم بسیار سنگینتر و شدیدتر است (حدیث۱)
۳) «الْمُكَذِّبينَ أُولِي النَّعْمَةِ … عَذاباً أَليما … یَوْمَ … كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً»
تبدیل رفاه دنیا به عذابی دردناک برای قدرتی که کوههای استوار را به شنهای روان تبدیل میکند، کاری آسان است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۷۱)
۴) «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً»
تبدیل کوهها به شن روان نشاندهنده شدت و عظمت لرزش (رجفة) ای است که در زمین رخ داده است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۷۱)
برگی از تاریخ
بزرگترین زلزله تاریخ معاصر ایران زلزلهای بشدت ۷/۶ بوده است و بزرگترین زلزله ثبت شده در تاریخ جهان زلزلهای بشدت ۹/۵ ریشتر در شیلی بوده است.
تاملی با خویش
اگر به ما خبر دهند زلزلهای بشدت ۹ ریشتر تا چندی دیگر منطقهای را که در آن سکونت دارید خواهد لرزاند، چه خواهیم کرد؟
طبیعی است که انواع کارهای لازم که ما را آماده مواجهه با این پدیده کند در پیش خواهیم گرفت، از جستجو برای امنترین موقعیت جغرافیایی، تا برداشتن اموال گرانبها، و تهیه زاد و توشه مناسب برای پس از زلزله، و …
در عظیمترین زلزلههای ثبت شده در تاریخ، حداکثر این بوده که پارهای از زمین شکاف بردارد اما در هیچ زلزلهای گزارش نشده است که کوهی شکاف بردارد، چه رسد به اینکه کوهها چنان بلرزند که صخرههای عظیم آنها همچون شن روان گردند!
اما زلزله قیامت، چنین خواهد کرد. آیا خود را برای آن آماده میکنیم؟
اصلا آیا باور کردهایم که چنین زلزلهای در پیش است؟
۵) «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثيباً مَهيلاً»
با اینکه آن لرزش و اضطراب عظیم زمین و کوهها را با لفظ مضارع (ترجف) آورد، اما اینکه کوهها به سان پشتهای از ریگ روان و پاشیده شده، میباشند؛ را با فعل ماضی تعبیر کرد، آن هم نه با فعل «صارت» (شدند) بلکه فرمود «کانت» (بودند). یعنی کوهها [به سان] پشتهای از ریگ روان و پاشیده شده، بودند.
چرا؟
الف. «کانت: بود» در اینجا به معنای «صارت: شد» است (بحرالعلوم (سمرقندی، قرن۴) ج۳، ص۵۱۱).[۴]
ب. این آیه فقط از یک تغییر ظاهری نمیخواهد خبر دهد؛ بلکه شاید از حقیقت باطنی امور هم میخواهد خبر دهد. ما در این جهان استواری و ثبات را به کوه نسبت میدهیم؛ در حالی که در یک نگاه عمیق، هر حقیقتی در درجه اول به خدا منسوب است و هر موجودی اگر مستقلا لحاظ شود، هیچ چیزی از خود ندارد: کوهها اگر ثابت و استوارند، چون خدا آنها را چنین قرار داده است؛ وگرنه، خود این کوهها جز تودهای ریگ روان و پاشیده شده، نبودند؛ چنانکه در آیه دیگری میفرماید حتی همین هم نیستند و کوهها سرابی بیش نبودند! «وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً: کوهها به حرکت درآمدند، پس سرابی بودند» (نبأ/۲۰)
ج. …
[۱] . عموماً این را به همین صورت فعل معلوم قرائت کرده اند اما از زید بن علی این کلمه به صورت فعل مجهول «تُرجَفُ» روایت شده است (البحر المحيط، ج۱۰، ص۳۱۷: قرأ الجمهور: تَرْجُفُ بفتح التاء مبنيا للفاعل و زيد بن علي: بضمها مبنيا للمفعول)
[۲] . گفتهاند اصل «مهیل» «مهیول» بوده است فحذفت الواو عند سيبويه و سكنت الياء و الياء عند الأخفش و قلبت الواو ياء. (التبيان في إعراب القرآن، ص۳۸۱)
نحاس (إعراب القرآن، ج۵، ص۴۰-۴۱) مطلب را به طور تفصیلیتر چنین توضیح داده است:
قال أبو جعفر: الأصل مهيول فاعلّ فألقيت حركة الياء على الهاء فالتقى ساكنان، و اختلف النحويون بعد هذا فقال الخليل و سيبويه «۲»: حذفت الواو لالتقاء الساكنين لأنها زائدة و كسرت الهاء لمجاورتها الياء فقيل: مهيل، و زعم الكسائي و الفراء و الأخفش أن هذا خطأ و الحجة لهم أن الواو جاءت لمعنى فلا تحذف و لكن حذفت الياء فكان يلزمهم على هذا أن يقولوا: مهول فاحتجّوا بأن الهاء كسرت لمجاورتها الياء فلمّا حذفت الياء انقلبت الواو ياء لمجاورتها الكسرة. قال أبو جعفر: و هذا باب التصريف و غامض النحو، و قد أجمعوا جميعا على أنه يجوز مهيول و مبيوع و مكيول و مغيوم.
قال أبو زيد: هي لغة لتميم، و قال علقمة بن عبدة:
[البسيط] ۵۰۵- يوم رذاذ عليه الدّجن مغيوم
فهذا جائز في ذوات الياء، و لا يجيزه البصريون في ذوات الواو، و لا يجوز عندهم خاتم مصووغ و لا كلام مقوول، لثقل هذا لأنه قد اجتمعت واوان و ضمة، و هم يستثقلون الواحدة و يفرّون منها. قال جلّ و عزّ: وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ [المرسلات: ۱۱] كذا في المصحف المجتمع عليه. قال الشاعر:
[الرجز] ۵۰۶- لكلّ دهر قد لبست أثؤبا
فأبدل من الواو همزة، و أجاز النحويون رمل مهول و ثوب مبوع ينوه على بوع الثوب فأبدل من الياء واو لضمة ما قبلها، و أنشد الفراء:
[الطويل] ۵۰۷-ألم تر أنّ الملك قد شون وجهه و نبع بلاد اللّه قد صار عوسجا
يريد «شين»، و أنشد الكسائي و الفراء:
[الطويل] ۵۰۸- و يأوي إلى زغب مساكين دونهم فلا لا تخطّاه الرّكاب مهوب
و اللغة العالية التي جاء بها القرآن. قال عائذ بن محصن بن ثعلبة:
[الوافر] ۵۰۹- فأبقى باطلي و الحدّ منها كدكّان الدّرابنة المطين
[۳] . این حدیث قبلا در جلسه ۱۸۹ نیز گذشت http://yekaye.ir/al-hajj-022-001/ .
همچنین این دو حدیث هم به این آیه میتوان متربط دانست:
… عِبَادَ اللَّهِ احْذَرُوا يَوْماً تُفْحَصُ فِيهِ الْأَعْمَالُ وَ يَكْثُرُ فِيهِ الزِّلْزَالُ وَ تَشِيبُ فِيهِ الْأَطْفَال (نهج البلاغة، خطبه۱۵۷)
قيل إن رجلا من ثقيف سأل النبي ص كيف تكون الجبال يوم القيامة مع عظمها فقال إن الله يسوقها بأن يجعلها كالرمال ثم يرسل عليها الرياح فتفرقه. (مجمع البيان، ج۷، ص۴۸)
[۴] . ظاهر برخی روایات هم همین است. در حدیث۱ فرمود: «بعد از آنکه سخت و نفوذناپذیر بودند»
بازدیدها: ۱۰۰
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست
اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم
وای خیلی خوبه ساییتون
سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید
سلام.وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به کارتون ادامه بدین
Spot on with this write-up, I honestly believe that this website needs much more attention. I’ll probably
be back again to see more, thanks for the advice!