۳۹۵) أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنی

ترجمه

آیا نطفه‌ای نبود از منی‌ای که مقدر می‌شود؟![۱]

سالروز برانگیخته  شدن برترین پیام‌آور راه زندگی برای ابلاغ برترین پیام خدا به انسان بر همه رهپ‍ویان راه دوست مبارک باد.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«مَنِيّ» و «يُمْنی»

هر دو از ماده «منی» می‌باشند. این ماده در اصل به معنای «تقدیرِ» (=اندازه‌گیریِ) چیزی می‌باشد ویا اینکه حکمی در مورد آن چیز محقق گردد. به «منیِ» انسان و حیوانات از این جهت «منی» می‌گویند که خلقت آنها از این طریق مقدر شده است. (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۲۷۶؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۹) برخی گفته‌اند اصل این ماده به معنای «میل به حصول چیزی است که البته در آن نوعی تقدیر و اندازه‌گیری هم مد نظر باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۱، ص۱۸۶) و «منی» همچنی به معنای «قصد» هم به کار رفته است (لسان العرب،ج۱۵، ص۲۹۳) که ممکن است «منی» اصطلاحی هم از این جهت باشد که بروز و ظهور نوعی قصد و میل است.

در تفاوت «نطفه» با «منی» هم توضیح داده‌اند که «نطفه» در اصل به معنای «آب قلیل» بوده است و به خاطر کثرت استعمالش در مورد «منی» کم‌کم فقط این معنا از آن فهمیده می‌شود؛ اما «منی»، از این جهت بر آن اطلاق می‌شود که فرزند از آن مقدر می‌گردد (الفروق فی اللغة، ص۳۰۷)

«أمنی یُمنی» را اغلب به همان معنای «مقدر کردن» دانسته‌اند و لذا تعبیر «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏» (قیامت/۳۷) اشاره است به منی‌ای که به اراده خداوند انسان از آن مقدر می‌شود (تاج‌العروس، ج۲۰، ص۲۰۰) و برخی آن را هم‌معنای «منی الرجل» (منی از آن مرد خارج شد) دانسته‌اند [یعنی اشاره است به منی‌ای که از انسان خارج می‌شود] (كتاب الماء، ج‏۳، ص۱۲۱۹؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۲۹۳) و حتی برخی تعبیر کرده‌اند که این تعبیر به معنای ریختن منی در رَحِم می‌باشد (مجمع البحرين، ج‏۱، ص۳۹۹[۱]؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۱۵). برخی گفته‌اند در زبان عرب خروج منی هم به صورت «أمنی یُمنی» گفته می‌شود و هم به صورت «منی یَمنی» (معاني القرآن وإعرابه (للزجاج) ج۵، ص۱۱۳[۲])؛ و البته برخی هم گفته‌اند که وقتی خروج منی بر اثر احتلام باشد ثلاثی مجرد و وقتی ناشی از جماع باشد ثلاثی مزید به کار می‌رود. (فتح القدير، ج‏۵، ص۱۸۸[۳]). هرچند کاربرد آن در آیه «مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏» (نجم/۴۶) با معنای اول هم سازگار است اما چه‌بسا کاربرد آن در آیه «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ» (واقعه/۵۸-۵۹) بیشتر موید ترجیح معنای دوم باشد. «استمناء» هم آن است که شخص خودش «منی» را طلب کند (کاری کند که منی از او خارج شود).

«مَنِیّة» به معنای «مرگ» است از این جهت که برای همگان مقدر شده است.

«تَمَنِّي‏» (فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ … وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً، بقره/۹۴-۹۵ وجمعه/۶-۷؛ وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ، آل‌عمران/۱۴۳؛ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ، نساء/۳۱؛ وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ، قصص/۸۲؛ أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى، نجم/۲۴) به معنای آرزویی است که شخص در نظر گرفته است (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۲۷۶) و گفته‌اند در واقع یک نوع معین و مقدر کردن چیزی در ذهن است و چون غالبا بر اساس تخمین و گمان بوده است و غالبا نادرست درمی‌آمده، اغلب برای آرزوهای بی‌پشتوانه به کار می‌رود؛ چنانکه مرحوم طبرسی توضیح داده که «تمنی» آن است که وقتی چیزی واقع شده باشد شخص بگوید ای کاش نمی‌شد؛ و یا اگر رخ نداده باشد بگوید ای کاش رخ می داد؛ و از ابوهاشم نقل کرده که تمنی حصول یک معنای در دل است، نه از مقوله شهوت است و نه اراده؛ زیرا اراده فقط به چیزی تعلق می‌گیرد که رخ دادنش صحیح و ممکن باشد و شهوت هم بدان چیزی که گذشته است تعلق نمی‌گیرد؛ در حالی که تمنی غالبا نسبت به گذشته است. (مجمع البيان، ج‏۳، ص۶۳)[۴] [در فارسی تعبیر «تمنا کردن» از همین ماده است]. البته «تمنی» در معنای قرائت کردن و تلاوت کردن هم به کار می‌رود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ» (حج/۵۲) (كتاب العين، ج‏۸، ص۳۹۰[۵]) و درباره وجه تسمیه‌اش گفته‌اند چون قرائت و تلاوت مقدر کردن و قرار دادن هر آیه‌ای در موضع خودش است (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۲۷۷[۶])[۷].

«اُمْنِيَّة» (إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ؛ حج/۵۲) صورتی است که از تمنای چیزی در ذهن حاصل می‌آید و جمع آن «أَمانِيَّ» (لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاَّ أَمانِیّ، بقره/۷۸؛ لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتاب، نساء/۱۲۳) می‌باشد؛ و از آنجا که دروغ هم تصور چیزی است که واقعیت ندارد گاه به «کذب» تمنی و آرزو می‌گویند چنانکه مجاهد در توضیح آیه « وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَ» این کلمه را بر «کذب» تطبیق کرده است؛ و وقتی به وزن تفعیل برود «منّی یمنّی» (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم … يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ؛ نساء/۱۱۹-۱۲۰) به معنای آن است که با مشتبه کردن امور، امنیه و آرزویی در شخصی ایجاد کنند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۰[۸])

ماده «منی» با مشتقات فوق جمعا ۲۱ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

به لحاظ نحوی، «مِنْ مَنِيٍّ» جار و مجروری است که متعلق است به «نطفة»؛ و «يُمْنی» فعل مجهول است که در مقام صفت برای «منیّ» می‌باشد.

حدیث

۱) از امام باقر ع روایت شده است:

عجب از خودخواه فخرفروش! فقط از نطفه‌ای آفریده شده و سپس به صورت جنازه‌ای درمی‌آید و در بین این دو نمی‌داند که با او چه می‌شود.

الكافي، ج‏۲، ص۳۲۹؛ المحاسن، ج‏۱، ص۲۴۲

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عِيسَى بْنِ الضَّحَّاكِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:

عَجَباً لِلْمُخْتَالِ الْفَخُورِ وَ إِنَّمَا خُلِقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ يَعُودُ جِيفَةً وَ هُوَ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ لَا يَدْرِي مَا يُصْنَعُ بِه‏.[۹]

 

۲) امام حسین ع در فرازی از دعای عرفه می‌فرمایند:

خدایا ! … به نعمتت، [آفرینش] مرا آغاز کردی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم؛ و مرا از خاک آفریدی، سپس در صُلب‌ها سکونت دادی، ایمن از آسیب حوادث و گردش روزگار …

پس آفرینش مرا از منی‌ای که مقدر شده [یا: منی‌ای که بیرون ریخته شده] ابداع نمودی؛ سپس مرا در ظلمت‌های سه‌گانه، بین گوشت و پوست و خون، جای دادی؛ مرا بر آفرینش خود شاهد نگرداندی و چیزی از کارم را به خودم وانگذاشتی.

سپس مرا به دنیا آوردی در حالی که تمام و کامل بودم و در گهواره حفظم کردی در حالی که طفلی شیرخوار بودم و از شیری گوارا غذایم دادی و …

الإقبال بالأعمال الحسنة، ج‏۲، ص۷۵

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فِي دُعَاءِ يَوْمِ عَرَفَةَ

… ابْتَدَأْتَنِي بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ أَنْ أَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً وَ خَلَقْتَنِي مِنَ التُّرَابِ ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي الْأَصْلَابَ أَمْناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلَافِ الدُّهُورِ …[۱۰]

فَابْتَدَعْتَ خَلْقِي مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى‏، ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ، بَيْنَ لَحْمٍ وَ جِلْدٍ وَ دَمٍ، لَمْ تُشْهِدْنِي بِخَلْقِي، وَ لَمْ تَجْعَلْ إِلَيَّ شَيْئاً مِنْ أَمْرِي.

ثُمَّ أَخْرَجْتَنِي إِلَى الدُّنْيَا تَامّاً سَوِيّاً وَ حَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلًا صَبِيّاً وَ رَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذَاءِ لَبَناً مَرِيئا…

 

تدبر

۱) «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنی»

گاه انسان چنین حساب می‌کند که به حال خود رها شده است، نه هدفی در آفرینش او بوده و نه برنامه‌ای برای زندگیش معین گردیده است. این انسان اگر به گذشته خود بنگرد، آیا نمی‌داند که زمانی نطفه‌ای بیش نبود و در این نطفه همه ابعاد وجودی کنونی او نهفته بود؟ بویژه با پیشرفت علم ژنتیک، آیا واقعا قرار دادن آن همه حقیقت در یک نطفه که امکان تبدیل آن به این انسان را مهیا می‌کند، حکایت از یک برنامه و هدف جدی‌ای ورای او ندارد؟

 

۲) «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنی»

چگونه انسان گمان می‌کند که مهمل رها شده است در حالی که اگر تطورات خود را بنگرد، می‌بیند که از یک نطفه بی‌ارزش به این حد از کمال عقل و درک رسیده است؛ پس او سازنده‌ای دارد که برای او برنامه‌ای در نظر گرفته است که او را – بدون اینکه خودش بخواهد- از آنجا تا بدینجا آورده است؛ و سزاوار است به برنامه‌ای که او برای رشد نهایی‌اش تعیین کرده، تن دهد. (مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۰۷)

 

۳) «أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنی»

چرا کلمه «یُمنی» را اضافه کرد و فقط به همین بسنده نکرد که بگوید: آیا فقط یک نطفه‌ای از منی‌ای نبود؟

الف. بر اساس اینکه «یُمنی» را به معنای «مقدر شدن» بگیریم، چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند به:

الف.۱. اینکه وقتی در حالت نطفه بودنش چنین همه چیز در وجودش مقدر و اندازه‌گیری شده بود، چرا الان گمان می‌کند که به حال خود رها شده است؟ (تدبر۱)

الف.۲. …

ب. بر اساس اینکه «یُمنی» را به معنای عملیات خروج منی بگیریم، چه‌بسا می‌خواهد اشاره کند به:

ب.۱. شدت حقارت وی؛ یعنی این کسی که امروز با غرور چنین می‌گوید و با این سخنان دنبال بی‌قیدی و فرار از دستورات الهی است، همانی است که از یک منی‌ای که از محل خروج نجاست خارج می‌شد با چنان وضعی خارج شده است. (تفسیر کبیر، ج۳۰، ص۷۳۷)

ب. …

 

 


[۱]. قوله تعالى: أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ‏ [۵۶/ ۵۸] أي تدفقون في الأرحام من المني، و هو الماء الغليظ الذي يكون منه الولد. قوله تعالى: مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏ [۵۳/ ۴۶] قيل أي تدفق في الرحم، و قيل من المني، يقال:” أَمْنَى الرجل يُمْنِى” إذا أنزل المني‏

[۲]. وقوله: «أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ» أي ما يكون منكم من المَنِيِّ الذي يكون مِنهُ الوَلَدُ، يقال: أمنى الرجل يمني، ومَنَى يَمْنِي. فيجوز على هذا ” تَمْنُون ” بفتح التاء، ولا أعلم أحداً قرأ بها، فلا تقرأنَّ بها إلا أن تثبت رواية.

[۳] . قرأ الجمهور: «تُمْنُونَ» بضم الفوقية من أمنى يمني. و قرأ ابن عباس و أبو السّمّال و محمد ابن السّميقع و الأشهب العقيلي بفتحها من منى يمني، و هما لغتان، و قيل: معناهما مختلف، يقال: أمنى إذا أنزل عن جماع، و منى إذا أنزل عن احتلام، و سمي المنيّ منيا لأنه يمنى، أي: يراق.

[۴] . التمني هو قول القائل لما لم يكن ليته كان كذا و ليته لم يكن كذا لما كان و قال أبو هاشم في بعض كلامه التمني معنى في القلب و من قال بذلك قال ليس هو من قبيل الشهوة و لا من قبيل الإرادة لأن الإرادة لا تتعلق إلا بما يصح حدوثه و الشهوة لا تتعلق بما مضى كالإرادة و التمني قد يتعلق بما مضى و أهل اللغة ذكروا التمني في أقسام الكلام.

[۵] . تَمَنَّى كتاب الله، أي: تلاه، و قوله [عز و جل‏]: إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ‏»، أي: تلا، قال: «تَمَنَّى كتاب الله أول ليله / و آخره لاقى حمام المقادر» في [مرثية] عثمان بن عفان‏

[۶] . قولنا: تمنَّى الكِتابَ: قرأه. قال اللَّه تعالى: إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ‏، أي إذا قرأ. و هو ذلك المعنى، لأن القراءة تقديرٌ و وضع كُلِّ آية موضِعَها. قال: «تمنَّى كتابَ اللَّه أَوَّل لَيلِهِ / و آخِرَهُ لاقى حِمام المقادر»

[۷] . راغب این قول را تلاوت بدون معرفت تطبیق کرده و به یک نحو به «أمانی» برگردانده با این توضیح که تلاوت بدون معرفت نزد صاحبش همچون امنیه و آرزویی است که صرفا بر اساس تمنی آن را طلب می‌کند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۸۰) متن وی در پاورقی بعدی.

[۸] . و التَّمَنِّي: تقدير شي‏ء في النّفس و تصويره فيها، و ذلك قد يكون عن تخمين و ظنّ، و يكون عن رويّة و بناء على أصل، لكن لمّا كان‏ أكثره عن تخمين صار الكذب له أملك، فأكثر التَّمَنِّي تصوّر ما لا حقيقة له. قال تعالى: أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى [النجم/ ۲۴]، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ [البقرة/ ۹۴]، وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً [الجمعة/ ۷] و الْأُمْنِيَّةُ: الصّورة الحاصلة في النّفس من تمنّي الشي‏ء، و لمّا كان الكذب تصوّر ما لا حقيقة له و إيراده باللفظ صار التّمنّي كالمبدإ للكذب، فصحّ أن يعبّر عن الكذب بالتّمنّي، و على ذلك ما رُوِيَ عَنْ عُثْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: (مَا تَغَنَّيْتُ وَ لَا تَمَنَّيْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ) و قوله تعالى: وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمانِيَ‏ [البقرة/ ۷۸] قَالَ مُجَاهِدٌ: مَعْنَاهُ: إِلَّا كَذِباً، وَ قَالَ غَيْرُهُ إِلَّا تِلَاوَةً مُجَرَّدَةً عَنِ الْمَعْرِفَةِ. من حيث إنّ التّلاوة بلا معرفة المعنى تجري عند صاحبها مجرى أمنيّة تمنيتها على التّخمين، و قوله: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ‏ [الحج/ ۵۲] أي: في تلاوته، فقد تقدم أنّ التّمنّي كما يكون عن تخمين و ظنّ فقد يكون عن رويّة و بناء على أصل، و لمّا كان النبيّ صلّى اللّه عليه و [آله و] سلم كثيرا ما كان يبادر إلى ما نزل به الرّوح الأمين على قلبه حتى قيل له: لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ [طه/ ۱۱۴]، و لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ [القيامة/ ۱۶] سمّى تلاوته على ذلك تمنّيا، و نبّه أنّ للشيطان تسلّطا على مثله في أمنيّته، و ذلك من حيث بيّن أنّ «العجلة من الشّيطان». وَ مَنَّيْتَنِي كذا: جعلت لي أُمْنِيَّةً بما شبّهت لي، قال تعالى مخبرا عنه: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ‏ [النساء/ ۱۱۹].

[۹] . شبیه این روایت از امام سجاد ع آمده است: عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: عَجِبْتُ لِلْمُتَكَبِّرِ الْفَخُورِ كَانَ أَمْسِ نُطْفَةً وَ هُوَ غَداً جِيفَة. (المحاسن، ج‏۱، ص۲۴۲؛ الكافي، ج‏۲، ص۳۲۸) و نیز از حضرت امیر ع هم قبلا گذشت: جلسه۲۹۷، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-maaarij-70-26/ و جلسه۳۹۱، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-33/

[۱۰] . فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلَى رَحِمٍ فِي تَقَادُمِ الْأَيَّامِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَأْفَتِكَ بِي وَ لُطْفِكَ لِي وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فِي دَوْلَةِ أَيَّامِ الْكَفَرَةِ الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ لَكِنَّكَ أَخْرَجْتَنِي رَأْفَةً مِنْكَ وَ تَحَنُّناً عَلَيَّ لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَى الَّذِي يَسَّرْتَنِي وَ فِيهِ أَنْشَأْتَنِي وَ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ رَؤُفْتَ بِي بِجَمِيلِ صُنْعِكَ وَ سَوَابِغِ نِعْمَتِكَ

Visits: 177

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*