ترجمه
و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛
نکات ادبی
السَّابِقُونَ
قبلا بیان شد که ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) میکند و به تعبیر دقیقتر، تقدم چیزی از بین آنچه پیرامونش است که با یک قوت و جدیتی همراه است؛ که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است.[۱]
از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/۲۱) در فارسی نیز رایج است؛ و باب افتعال آن (استباق) هممعنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ؛ یوسف/۱۷) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ، یوسف/۲۵؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَیرات، بقره/۱۴۸ و مائده/۴۸)
این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش میگیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ، مؤمنون/۶۱؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، واقعة/۱۰؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/۴) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتادهاند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ؛ واقعة/۶۰ و معارج/۴۱) نیز به کار رفته است.
جلسه ۸۱۵ http://yekaye.ir/ya-seen-36-66/
در اینجا فقط میافزاییم که برای ترجمه کلمه «سابقون» در این آیه، معادلهایی مانند سبقتگیرندگان، پیشتازان، پیشروندگان، پیشگامان، پیشیگیرندگان و پیشاهنگان میتواند مناسب باشد؛ چنانکه مترجمان از همه این تعابیر استفاده کردهاند. ضمنا درباره «سابقون» مدح شده در قرآن به تدبر ۲ نیز مراجعه شود.
السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
به لحاظ نحوی، کلمه «السابقون» اول مبتداست؛ اما کلمه «السابقون» دوم را:
الف. میتوان تاکید دانست؛ آنگاه خبرِ آن، آیه بعد است؛ و معنای آیه چنین میشود:
سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان، آناناند که مقرباناند.
ب. میتوان آن را خبر برای «السابقون» اول دانست، که در این صورت، چون «الـ» روی خبر آمده دلالت بر حصر (یا تاکید شدید) دارد؛ و آیه بعد، جمله مستقلی است که میتوان آن را بدل، ویا خبر دوم دانست؛ و برخی هم آن را «صفت» برای «السابقون» دوم گرفتهاند، هرچند این قول اخیر محل مناقشه واضع شده است. (اعراب القرآن (نحاس)، ج۴، ص۲۱۷[۲]) در این سه صورت، به ترتیب، آیه را چنین باید ترجمه کرد:
ب.۱. سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگاناند؛ همانهایند که مقرباناند؛ که در این حالت، جمله اول میتواند دربردارنده معانی مختلفی باشد که در تدبرها بیان خواهد شد.
ب.۲. سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان و کسانیاند که مقرباند؛
ب.۳. سبقتگیرندگاناند که سبقتگیرندگانیاند که آنان مقرباناند [یا: تنها سبقتگیرندگاناند که سبقتگیرندگانِ واقعا مقرب میباشند].
حدیث
درباره اینکه مراد از سبقتگیرندگان چیست؛ احادیث بسیار متعددی در کتب شیعه و سنی آمده است؛ تا حدی که موجب شده، برخی، افرادی را در زمره سابقون قرار دهند؛ و عدهای، برخی دیگر را. اما به نظر میرسد همه این احادیث با هم قابل جمعاند؛ با این بیان که برخی احادیث تبیین کلیای ارائه دادهاند که این اشاره به مراتب بالای ایمان است؛ در برخی از احادیث، به مصادیق مهم «السابقون السابقون» پرداخته، که عبارتند از پیامبران الهی، امامان معصوم، (که مخصوصا درباره تطبیق آن بر شخص امیرالمومنین ع روایات فراوانی، هم در شیعه و هم در اهل سنت وارد شده) و نهایتا شیعیان ناب و در واقع، برترین پیروان پیامبران و امامان.
با این توضیح، احادیث مربوطه در چند دسته تقدیم میشود:
الف. روایاتی که تحلیل کلی درباره معیار «سابقون» بودن، ارائه میدهد
۱) ابوعمرو زبیری میگوید: از امام صادق علیه السلام و گفت: به آن حضرت عرض كردم: آیا ایمان، درجات و منازلی دارد كه مؤمنان در آنها در نزد خدا نسبت به یكدیگر برتری دارند؟
فرمود: «آری».
گفتم: خدا شما را رحمت کند، برایم این مطلب را چنان توضیح دهید که بفهمم.
فرمود: خدا در میان مؤمنان مسابقهای قرار داد همان گونه مسابقات اسبدوانی برگزار می شود سپس آنان را متناسب با سبقتی که به سوی او گرفتند به درجاتی آنان را بر همدیگر برتری داد، به طوری که هرکس از آنان متناسب با میزان سبقتی که گرفته بود، در درجهای قرار گرفت که نه از حقش چیزی کم میشود و نه هیچکسی که بر او سبقت گرفتهاند، از کسی که سبقتگرفته؛ و نه کسی که پایینتر است بر کسی که بالاتر است، جلو نیفتد. و به این ترتیب، اولیهای این امّت و آخریهای آن بر هم برتری داده شدند. و اگر کس که در ایمان سبقت گرفته بر کسی که از او سبقت گرفتهاند برتریای نداشت آنگاه اولیهای این امت به آخریها ملحق میشدند؛ و بلکه اگر برای کسی که پیشی گرفته، تقدمی نمیبود، آن عقبماندهها بر ایشان مقدم میشدند [زیرا وقتی که با دو نفر که متفاوتند یکسان برخورد شود، پس عملا کسی که پایینتر است نسبت به کسی که بالاتر است برتری داده شده است]
ولیكن بر اساس درجات ایمان است که خداوند سبقتگیرندگان را مقدّم داشته، و به سستی و تنبلی در ایمان است که کوتاهیکنندگان عقبمانده قرار داده شدهاند؛ زیرا ما بسیار میشود که این مومنان آخری کسانی را مییابیم که عملش بیش از مومنان اوّلی است؛ و نماز و روزه و حجّ و زكات و جهاد و انفاق كردنشان در راه خدا از آنان بیشتر است. و اگر این سوابق [= سبقتگرفتنهای در ایمان]مایه برتری مومنان بر هم نزد خداوند نمیشد، این آخریها با کثرت عملشان بر اولیها مقدم میشدند*؛ ولیكن خدای عز و جل ابا دارد كه آخرین درجات ایمان به اوّلینِ آن برسد، و آنكه خدا او را مؤخّر داشته مقدّم شود، یا آنكه او را مقدّم داشته مؤخر گردد».
عرض كردم: مرا خبر دهید از مواردی که خداوند عز و جل مؤمنان را به سبقت گرفتن به سوی ایمان خوانده است.
فرمودند: «بشتابید به سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان و بهشتی كه پهنای آن، آسمانها و زمین است که برای تقواپیشگان آماده شده» (آل عمران/۱۳۳) و «سبقت جویید به سوی مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی كه پهنای آن مانند پهنای آسمان و زمین است و برای كسانی كه به خدا و فرستادگان او ایمان آوردهاند مهیا شده است» (حدید/۲۱) و فرمود «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) و فرمود «و سبقتگیرندگان نخستین از مهاجران و انصار و كسانی كه به احسان از آنها پیروی كردند، خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند» (توبه/۱۰۰) پس خداوند آغاز فرمود به مهاجران اولی متناسب با درجه سبقتگرفتنشان؛ سپس انصار را در مرتبه دوم، و سپس پیروان ایشان به احسان را در مرتبه سوم یاد نمود، پس هر گروهی را به اندازه درجاتشان و منازلشان نزد خویش قرار داد؛ سپس آنچه خداوند بدان وسیله اولیای خود را بر همدیگر برتری داد را بیان کرد و فرمود «این فرستادگان، برخی را بر برخی برتری دادیم؛ از آنان كسی هست كه خدا با وی سخن گفت، و برخی را به درجاتی از برخی دیگر بالاتر بردیم؛ تا آخر آیه» (بقره/۲۵۳) و فرمود «و به یقین ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» (اسراء/۵۵) و فرمود «بنگر چگونه برخی از آنها را بر برخی دیگر برتری دادهایم و البته آخرت از نظر درجات و برتریها بزرگتر است» (اسراء/۲۱) و فرمود «آنان درجتیاند نزد خداوند» (آل عمران/۱۶۳) و فرمود «و به هر صاحب برتریای، برتریاش را بدهد» (هود/۳) و فرمود «آنها كه ايمان آورده و هجرت كردند و در راه خدا با مالها و جانهايشان جهاد نمودند، درجهشان نزد خداوند عظیمتر است» (توبة/۲۰) و فرمود «خداوند جهادگران را بر برجاینشستگان به پاداشی بزرگ مزیت عطا كرده است؛ به درجاتی از جانب او و مغفرتی و رحمتی» (نساء/۹۵-۹۶) و فرمود «هرگز كسانی از شما كه پیش از فتح [مكه] انفاق كردند و جهاد نمودند [با دیگران] یكسان نیستند، آنها از حیث درجه بزرگترند از كسانی كه پس از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند» (حدید/۱۰) و فرمود «خدا كسانی از شما را كه ایمان آوردهاند رفعت می دهد؛ و كسانی را كه به آنها علم داد شده به درجاتی» (مجادله/۱۱) و فرمود «این به خاطر آن است كه هیچ تشنگی و رنج و مخمصهای در راه خدا به آنها نمیرسد و به هیچ مكانی كه كافران را به خشم آورد قدم نمینهند و هیچ بهرهای از [=تفوقی بر] دشمن نمییابند مگر آنكه به خاطر آن برای آنها عملی صالح نوشته میشود» (توبه/۱۱۰) و فرمود «و هر چه برای خودتان از كار نیك پیش فرستید آن را در نزد خداوند خواهید یافت» (بقره/۱۱۰) و فرمود «پس هر كه هموزن ذرهای كار خوب انجام دهد آن را میبیند؛ و هر كه هموزن ذرهای كار بد انجام دهد آن را میبیند» (زلزله/۷-۸). این است حکایت درحات ایمان و منازل آن نزد خداوند عز و جل.
* ظاهرا میخواهد بیان کند که این سبقت در ایمان، چیزی غیر از کثرت عمل است؛ یعنی گاه کسی با عمل کمتر به مراتب بالاتری از ایمان دست مییابد؛ مثلا بدین جهت که چون ایمانش عمیقتر است، همان عمل اندکش خالصانهتر است یا …
الكافی، ج۲، ص۴۰-۴۱[۳]
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قُلْتُ لَهُ: إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یتَفَاضَلُ الْمُؤْمِنُونَ فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ؟
قَالَ نَعَمْ.
قُلْتُ صِفْهُ لِی رَحِمَكَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ.
قَالَ إِنَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَینَ الْمُؤْمِنِینَ كَمَا یسَبَّقُ بَینَ الْخَیلِ یوْمَ الرِّهَانِ. ثُمَّ فَضَّلَهُمْ عَلَی دَرَجَاتِهِمْ فِی السَّبْقِ إِلَیهِ؛ فَجَعَلَ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا ینْقُصُهُ فِیهَا مِنْ حَقِّهِ وَ لَا یتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا؛ تَفَاضَلَ بِذَلِكَ أَوَائِلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَوَاخِرُهَا. وَ لَوْ لَمْ یكُنْ لِلسَّابِقِ إِلَی الْإِیمَانِ فَضْلٌ عَلَی الْمَسْبُوقِ إِذاً لَلَحِقَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا نَعَمْ وَ لَتَقَدَّمُوهُمْ إِذَا لَمْ یكُنْ لِمَنْ سَبَقَ إِلَی الْإِیمَانِ الْفَضْلُ عَلَی مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ. وَ لَكِنْ بِدَرَجَاتِ الْإِیمَانِ قَدَّمَ اللَّهُ السَّابِقِینَ وَ بِالْإِبْطَاءِ عَنِ الْإِیمَانِ أَخَّرَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِینَ؛ لِأَنَّا نَجِدُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مِنَ الْآخِرِینَ مَنْ هُوَ أَكْثَرُ عَمَلًا مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ أَكْثَرُهُمْ صَلَاةً وَ صَوْماً وَ حَجّاً وَ زَكَاةً وَ جِهَاداً وَ إِنْفَاقاً وَ لَوْ لَمْ یكُنْ سَوَابِقُ یفْضُلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً عِنْدَ اللَّهِ لَكَانَ الْآخِرُونَ بِكَثْرَةِ الْعَمَلِ مُقَدَّمِینَ عَلَی الْأَوَّلِینَ؛ وَ لَكِنْ أَبَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یدْرِكَ آخِرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ أَوَّلَهَا وَ یقَدَّمَ فِیهَا مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ أَوْ یؤَخَّرَ فِیهَا مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ قُلْتُ أَخْبِرْنِی عَمَّا نَدَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیهِ مِنَ الِاسْتِبَاقِ إِلَی الْإِیمَانِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها [السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین» و «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها][۴] كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» وَ قَالَ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» وَ قَالَ «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» فَبَدَأَ بِالْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِمْ ثُمَّ ثَنَّی بِالْأَنْصَارِ ثُمَّ ثَلَّثَ بِالتَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ فَوَضَعَ كُلَّ قَوْمٍ عَلَی قَدْرِ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ ثُمَّ ذَكَرَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَوْلِیاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ إِلَی آخِرِ الْآیةِ» وَ قَالَ «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلی بَعْضٍ» وَ قَالَ «انْظُرْ كَیفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِیلًا» وَ قَالَ «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «وَ یؤْتِ كُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَه» وَ قَالَ «الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً» وَ قَالَ «لا یسْتَوِی مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا» وَ قَالَ «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» وَ قَالَ «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا یصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یطَؤُنَ مَوْطِئاً یغِیظُ الْكُفَّارَ وَ لا ینالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» وَ قَالَ «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَیرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ» فَهَذَا ذِكْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
ب. چنانکه از نقل دعائم الاسلام ج۱، ص۴-۱۱ برمیآید این روایت فوق، ادامه روایتی از امام صادق ع است که در آن حضرت توضیح میدهند که ایمان با عمل تک تک جوارح انسان حاصل میشود؛ که آن روایت نیز در کافی (ج۲، ص۳۳-۳۷) از همین راوی آمده است؛ و فرازی از آن قبلا در جلسه ۱۴۰ http://yekaye.ir/az-zumar-039-18/ گذشت.[۵]
آن فرازی که ظاهرا این دو روایت را به هم متصل میکند؛ عملا با این تقطیعی که مرحوم کلینی انجام داده، آن فراز حذف شده این است که حضرت میفرمایند:
پس هرکس خداوند عز و جل را ملاقات کند در حالی که از جوارحش مواقبت کرده و هر عضوی از اعضایش آنچه را خداوند برا و واجب نموده بود را بتمامه بجا آورده باشد؛ پس در حالی که کامل الایمان است خداوند را ملاقات خواهد کرد و از اهل بهشت خواهد بود؛ و هرکس که در هریک از اینها به خداوند خیانت کرد و از آنچه خداوند عز و جل امر فرموده تخطی نمود خداوند را در حالی که ناقص الایمان است ملاقات خواهد کرد.
سوال کننده می گوید: پرسیدم: یا ابن رسول الله! من ناقص و تمام بودن ایمان را فهمیدم؛ اما زیادیاش از کجا میآید و چه دلیلی بر اینکه زیادی [و مراتبَ داشته باشد در کار است؟
امام صادق ع فرمود:
خداوند عز و جل این را در کتابش بیان کرده و فرموده است: «و چون سورهای نازل شود برخی از آنان گویند: این سوره بر ایمان كدام یك از شما افزود؟ اما كسانی كه ایمان آوردهاند بر ایمان آنها افزود و آنها بشارت دریافت میکنند؛ و امّا كسانی كه در دلهای آنها مرض است پلیدیی بر پلیدی آنها افزود؛ و مردند در حالی كه كافر بودند» (توبه/۱۲۴-۱۲۵) و نیز فرمود «ما سرگذشت آنها را به حق بر تو بازگو میكنیم: همانا آنها جوانانی بودند كه به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم» (کهف/۱۳) و اگر ایمان کلش یک واحد بود و زیادت و نقصانی در او راه نداست؛ برای هیچکس بر کس دیگری برتریای نبود؛ و نعمتها در آن مساوی میبود و مردم مساوی میبودند و برتریدادنها باطل میشد؛ ولیکن با تمامیت یافتن ایمان مومنان وارد بهشت میشوند؛ و با رجحان و زیادت در ایمان است که درجات مومنان نزد خداوند متفاوت میگردد؛ و با نقصان ایمان است که کوتاهیکنندگان در آتش وارد میشوند.
راوی میگوید: گفتم: آیا ایمان، درجات و منازلی دارد كه مؤمنان در آنها در نزد خدا نسبت به یكدیگر برتری دارند؟
فرمود: «آری».
گفتم: خدا شما را رحمت کند، برایم این مطلب را چنان توضیح دهید که بفهمم.
فرمود: خدا در میان مؤمنان مسابقهای قرار داد همان گونه مسابقات اسبدوانی برگزار می شود سپس آنان را متناسب با سبقتی که به سوی او گرفتند به درجاتی آنان را بر همدیگر برتری داد، به طوری که هرکس از آنان متناسب با میزان سبقتی که گرفته بود، در درجهای قرار گرفت که نه از حقش چیزی کم میشود و نه هیچکسی که بر او سبقت گرفتهاند، از کسی که سبقتگرفته؛ و نه کسی که پایینتر است بر کسی که بالاتر است، جلو نیفتد. و به این ترتیب، اولیهای این امّت بر آخریهای آن برتری داده شدند. و به این سبب بود که حضرت علی ع افضل مومنان بوده است زیرا او اولین کس از آنان بود که به خداوند ایمان آرود؛ و [ادامه روایت شبیه روایت کافی است که در بالا گذشت]
دعائم الإسلام، ج۱، ص۸-۱۰
… فَمَنْ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَافِظاً لِجَوَارِحِهِ مُوفِیاً كُلَّ جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِهِ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَیهَا لَقِی اللَّهَ كَامِلَ الْإِیمَانِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ خَانَ اللَّهَ شَیئاً مِنْهَا وَ تَعَدَّی مَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ لَقِی اللَّهَ نَاقِصَ الْإِیمَانِ قَالَ السَّائِلُ قُلْتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ فَهِمْتُ نُقْصَانَ الْإِیمَانِ وَ تَمَامَهُ فَمِنْ أَینَ جَاءَتْ زِیادَتُهُ وَ مَا الْحُجَّةُ فِی زِیادَتِهِ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیانَ ذَلِكَ فِی كِتَابِهِ فَقَالَ «وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یقُولُ أَیكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدی» وَ لَوْ كَانَ الْإِیمَانُ كُلُّهُ وَاحِداً لَا نُقْصَانَ فِیهِ وَ لَا زِیادَةَ لَمْ یكُنْ لِأَحَدٍ فِیهِ فَضْلٌ عَلَی أَحَدٍ وَ لَاسْتَوَتِ النِّعَمُ فِیهِ وَ لَاسْتَوَی النَّاسُ وَ بَطَلَ التَّفْضِیلُ وَ لَكِنْ بِتَمَامِ الْإِیمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ بِرُجْحَانِهِ وَ بِالزِّیادَةِ فِیهِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ فِی الدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِالنُّقْصَانِ مِنْهُ دَخَلَ الْمُقَصِّرُونَ النَّارَ قَالَ السَّائِلُ قُلْتُ وَ إِنَّ الْإِیمَانَ دَرَجَاتٌ وَ مَنَازِلُ یتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ السَّائِلُ قُلْتُ صِفْ لِی كَیفَ ذَلِكَ حَتَّی أَفْهَمَهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَّقَ بَینَ الْمُؤْمِنِینَ كَمَا یسَبَّقُ بَینَ الْخَیلِ یوْمَ الرِّهَانِ ثُمَّ قَبِلَهُمْ عَلَی دَرَجَاتِهِمْ فِی السَّبْقِ إِلَیهِ ثُمَّ جَعَلَ كُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِ لَا ینْقُصُهُ فِیهَا مِنْ حَقِّهِ لَا یتَقَدَّمُ مَسْبُوقٌ سَابِقاً وَ لَا مَفْضُولٌ فَاضِلًا فَبِذَلِكَ فَضَلَ أَوَّلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ آخِرَهَا وَ بِذَلِكَ كَانَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ص أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِینَ لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ مِنْهُمْ …[۶]
ج. شبیه چنین تحلیلهایی در روایات مذکور در منابع اهل سنت هم آمده است؛ مثلا از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند:
سبقتگیرندگان کسانیاند که وقتی حق بر آنان عرضه شود آن را قبول میکنند و هنگامی که از آنان حقی درخواست شود از دادنش دریغ نمیورزند و در خصوص مردم آن گونه حکم میکنند که درباره خویشتن حکم میکنند.
الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج۱۸، ص۱۹۹
قوله تعالى: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» روي عن النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم أنه قال:
«السابقون الذين إذا أعطوا الحق قبلوه و إذا سئلوه بذلوه و حكموا للناس كحكمهم لأنفسهم»؛ ذكره المهدوي.
۲) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
مقصود از «سابقون» کسانیاند که به ایمان به نمازهای پنجگانه سبقت گرفتند.
مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵
قیل فی السابقین إنهم السابقون إلی الإیمان إلی الصلوات الخمس؛ عن علی (ع)[۷]
ب. روایاتی که مصداق اصلی «السابقون» را پیامبران، بویژه پیامبر اکرم ص معرفی میکند.
۳) در جلسه ۹۷۴، در حدیث۲ مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام میدهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج میشود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث، فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دستهای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است؛ که فرازهای متناسب با دو آیه قبل، در ذیل همان دو آیه گذشت. امام ع در ادامه آن میفرمایند:
اما آنچه از امر «سبقتگیرندگان» ذکر شد، پس همانا آنان عبارتند از پیامبران مرسَل و غیرمرسَل، که خداوند در آنان پنج [مرتبه از] روح را قرار داد: روحالقُدُس و روح الإیمان و روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ پس به روحالقدس [روح مقدس] بود که پیامبران، اعم از مرسَل و غیرمرسَل، مبعوث شدند ؛ و با آن، چیزها را شناختند؛ و به روحالإیمان [= روح ایمان] خدا را پرستیدند و چیزی را شریک او قرار ندادند؛ و به روحالقوّة [=روح قوت و توانایی] با دشمنانشان جهاد کردند و معیشاشان را تامین نمودند؛ به روحالشهوة [روح شهوت و تمایل] از لذت طعام و ازدواج حلال با زنان شاداب بهرهمند شدند، و به روحالبدن [روح به حرکت درآورندهی بدن] بود که به حرکت درمیآمدند و مسافتها را میپیمودند؛ پس آنان تحت مغفرت الهیاند و همواره مورد بخشش واقع میشوند. سپس فرمودند: خداوند عز و جل میفرماید: «از این فرستادگان، برخی را بر برخی برتری دادیم، از آنان كسی هست كه خدا با وی سخن گفت، و برخی را به درجاتی بالا برد، و عیسی بن مریم را دلایل روشن عطا كردیم و او را با روح القدس تأیید نمودیم.» (بقره/۲۵۳) و در مورد جماعتی از آنان فرمود «و آنان را به روحی از جانب خود تأیید فرمود» (مجادله/۲۲)؛ میفرماید که با آن ایشان را کرامت بخشید و بر غیرایشان برتریشان داد؛ پس ایناناند که مورد مغفرت الهیاند و همواره مورد بخشش واقع میشوند.
الكافی، ج۲، ص۲۸۲؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۴۹؛ تحف العقول، ص۱۸۹[۸]
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِی عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص قال:
فَأَمَّا مَا ذَكَرَ مِنْ أَمْرِ «السَّابِقِینَ» {ذَكَرَهُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنَ السَّابِقِینَ السَّابِقِینَ} فَإِنَّهُمْ أَنْبِیاءُ مُرْسَلُونَ وَ غَیرُ مُرْسَلِینَ جَعَلَ اللَّهُ فِیهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ بُعِثُوا أَنْبِیاءَ مُرْسَلِینَ وَ غَیرَ مُرْسَلِینَ وَ بِهَا عَلِمُوا الْأَشْیاءَ وَ بِرُوحِ الْإِیمَانِ عَبَدُوا اللَّهَ وَ لَمْ یشْرِكُوا بِهِ شَیئاً وَ بِرُوحِ الْقُوَّةِ جَاهَدُوا عَدُوَّهُمْ وَ عَالَجُوا مَعَاشَهُمْ {[مَعَایشَهُمْ]} وَ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ أَصَابُوا لَذِیذَ الطَّعَامِ {الْمَطْعَمِ وَ الْمَشْرَبِ} [اللَّذِیذَ مِنَ الطَّعَامِ] وَ نَكَحُوا الْحَلَالَ مِنْ شَبَابِ النِّسَاءِ وَ بِرُوحِ الْبَدَنِ دَبُّوا وَ دَرَجُوا فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَینا عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ الْبَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» ثُمَّ قَالَ فِی جَمَاعَتِهِمْ «وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» یقُولُ أَكْرَمَهُمْ بِهَا فَفَضَّلَهُمْ عَلَی مَنْ سِوَاهُمْ؛ فَهَؤُلَاءِ مَغْفُورٌ لَهُمْ مَصْفُوحٌ عَنْ ذُنُوبِهِمْ.
۴) در حدیث سوم جلسه ۹۷۴ اشاره شد که آن مضمون روایات مشابه متعددی دارد. ازجمله این روایت ابن عباس است که میگوید رسول الله ص فرمود:
همانا خداوند خلایق را در دو دسته قرار داد و مرا در بهترین این دو قرار داد؛ و این همان است که از اصحاب یمین [گروه دست راست] و اصحاب شمال [گروه دست چپ] یاد کرد؛ و من از اصحاب یمین، و بهترینِ اصحاب یمینام.
سپس این دو قسم را سه قسم کرد و من را در بهترینِ این سه قسم قرار داد, و این همان است که فرمود: «پس اهل یمن و برکت، و اهل یمن و برکت چیست؟ و اهل شومی و بیبرکتی، و اهل شومی و بیبرکتی چیست؟ و سبقتگیرندگان سبقتگیرندگان.» (واقعه/۷-۱۰) و من از سبقتگیرندگانم و من بهترین سبقتگیرندگانم.
سپس این سه را در قبیلهها [جماعتهای متعدد] قرار داد و مرا در بهترین قبیله قرار داد و این همان است که فرمود: «و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل حاصل كنید. در حقیقت گرامیترین شما نزد خدا تقواپیشهترین شماست. (حجرات/۱۳)؛ پس همانا من باتقواترینِ فرزندان آدم و گرامی داشتهترین آنها نزد خداوند هستم، و اینها اصلا از باب فخرفروشی نیست. سپس این قبایل را در خانههایی قرار داد و مرا در بهترین این خانهها قرار داد و فرمود: «جز این نیست كه خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر گونه پلیدی را بزداید و شما را یکسره پاكیزه گرداند.» (احزاب/۳۳)
الأمالی( للصدوق)، ص۶۳۰؛ مجمع البيان، ج۹، ص۲۰۷
حَدَّثَنَا الشَّیخُ الْجَلِیلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِ فِی دَارِ السَّیدِ أَبِی مُحَمَّدٍ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِی رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یحْیی بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَی الْجَلُودِی الْبَصْرِی بِالْبَصْرَةِ سَنَةَ سَبْعَ عَشْرَةَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ حُمَیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا یحْیی بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحِمَّانِی قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ أَبِی الرَّبِیعِ [الْحُسَینُ بْنُ الرَّبِیعِ] عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایةَ بْنِ رِبْعِی عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَینِ فَجَعَلَنِی فِی خَیرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ذِكْرِ «أَصْحَابِ الْیمِینِ» وَ «أَصْحَابِ الشِّمَالِ» وَ أَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْیمِینِ وَ أَنَا خَیرُ أَصْحَابِ الْیمِینِ. ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَینِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِی فِی خَیرِهَا ثُلُثاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَأَصْحابُ الْمَیمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیمَنَةِ. وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ. وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» وَ أَنَا مِنَ السَّابِقِینَ وَ أَنَا خَیرُ السَّابِقِینَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِی فِی خَیرِهَا قَبِیلَةً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» فَأَنَا أَتْقَی وُلْدِ آدَمَ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ لَا فَخْرَ. ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُیوتاً فَجَعَلَنِی فِی خَیرِهَا بَیتاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرا.»
اصل این حدیث نبوی با اندک تفاوتی در عبارات در کتب اهل سنت نیز روایت شده است. مثلا در: حدیث أبی نعیم عن أبی علی الصواف لأبی نعیم الأصبهانی، ص۳۷-۳۸[۹]؛ الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۵-۶۰۶[۱۰]؛ المعجم الكبیر (للطبرانی)، ج۳، ص۵۶؛ ج۱۲، ص۱۱۲؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۲، ص۱۰۹؛ السیرة النبویة (لابنكثیر) ج۱لإ ص۱۹۲-۱۹۳؛ البدایة والنهایة، ج۲، ص۳۱۶؛ خصائص سید العالمین، ص۴۷۰؛ الخصائص الكبری، ج۱، ص۶۵؛ السیرة الحلبیة ج۱، ص۴۴؛ إمتاع الأسماع (للمقریزی)، ج۳، ص۲۰۸؛ فتح القدیر (للشوكانی)، ج۴، ص۳۲۲؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۴۸-۴۹[۱۱] و در بسیاری از آنها پیامبر ص در پایان حدیث میفرمایند: «و همانا من و اهل بیتم پاکشدگان از گناهانیم.»
۵) داود بن کثیر رقی میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: فدایتان شوم! برای من درباره این سخن خداوند عز و جل توضیح دهید که میفرماید: «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱)
فرمود: خداوند این را در عالم ذر که با همه خلایق میثاق بست، فرمود، دو هزار سال پیش از آنكه خلایق را [در عالم دنیا] بیافریند!
عرض كردم توضیح بیشتری بفرمائید.
فرمود: خدای عزّ و جلّ هنگامی كه خواست خلایق را بیافریند آنان را از گلی آفرید، سپس آتشی بر افروخت و فرمود بدان وارد بروید. نخستین كسی كه به میان آتش رفت حضرت محمّد، رسول الله ص بود و امیرالمؤمنین ع و امام حسن ع و امام حسین ع و نُه امام، یكی پس از دیگری؛ سپس شیعیانشان از آنان پیروی كردند؛ پس به خدا سوگند كه آناناند که «السابقون» هستند.
الغیبة للنعمانی، ص۹۰؛ مختصر البصائر، ص۴۲۸
أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِیرٍ الرَّقِّی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»
قَالَ ع: نَطَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا یوْمَ ذَرَأَ الْخَلْقَ فِی الْمِیثَاقِ، قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ الْخَلْقَ بِأَلْفَی عَامٍ.
فَقُلْتُ: فَسِّرْ لِی ذَلِكَ.
فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِینٍ، وَ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً، فَقَالَ: ادْخُلُوهَا. فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ص، وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ، ثُمَّ أَتْبَعَهُمْ بِشِیعَتِهِمْ، فَهُمْ وَ اللَّهِ السَّابِقُونَ.
ج) حضرت علی
ابن شهر آشوب (م۵۸۸) در کتاب «متشابه القرآن و مختلفه» (ج۲، ص۳۱) فصلی گشوده [فی فضائل امیر المؤمنین] که در آن از افراد متعددی از صحابه و تابعین و علمای شیعه و سنیِ پس از آنها) (یعنی به تعبیر خودش از: عباس و مجاهد و قتادة و الضحاك و السدی و عطا الخراسانی و یوسف القطان و وكیع و القاضی و الثعلبی و الواقدی و تاریخ الطبری و النسائی و الخطیب و مسند أحمد و أبی یعلی و فضائل العكبری و السمعانی و الأصفهانی و جامع الترمذی و إبانة العكبری و حلیة الأصفهانی و معانی الزجاج و ضیاء الأقلیسی و معرفة أصول الحدیث عن ابن البیع و كتاب الشیرازی و أسباب الواحدی محمد بن سعد و معارف القتیبی و أربع الخوارزمی و فردوس الدیلمی و خصائص النظیری و كتاب محمد بن إسحاق و شرف النبی) نقل میکند که حضرت علی ع سبقتگیرنده به اسلام است؛ و میگوید این مطلب را اینان از قول کثیری از صحابه و تابعین نقل کردهاند (که عبارتند از ابن عباس و أبی ذر و سلمان و المقداد و عمار و زید بن صوحان و حذیفة بن الیمان و أبی الهیثم بن التیهان و أبی الطفیل الكنانی و أبو أیوب الأنصاری و أبی سعید الخدری و جابر بن عبد الله و زید بن أرقم و أبی رافع و جبیر بن مطعم و عمرو بن الحمق و حبة العرنی و سعید بن قیس و عمر بن الخطاب و سعد بن أبی وقاص و أنس بن مالك و قد رواه الواقدی و أبو صالح و الكلبی و محمد بن المنكدر و عبد الرزاق و معمر و الشعبی و شعبة بن الحجاج و أبو حازم المدنی و عمرو بن مرة و الحسن البصری و أبو البختری).
وی در کتاب مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص۴-۱۵۰ در باب «درجات امیرالمومنین» ۱۷ فصل باز کرده با عناوین «فصل فی المسابقة بـ …» که در این فصول، سبقت امیرالمومنین در اسلام، نماز، بیعت، علم، هجرت، جهاد، انفاق و بخشندگی، شجاعت، زهد و قناعت، تواضع، عدل و امانت، حلم و شفقت، هیبت و همت، یقین و صبر، اعمال صالح، نیابت و ولایت، حزم [دوراندیشی) و ترک مداهنه [سستی] را با احادیث متعدد از کتب شیعه و سنی اثبات میکند.
شبیه این کار، و البته بسیار مختصرتر را سید بن طاووس (م۶۶۴) در الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص: ۱۸-۲۰ در باب «إن علیا ع أول من أسلم و صلی» انجام داده است.
در اینجا تنها به چند مورد از احادیثی که دلالت میکند حضرت علی ع مهمترین مصداق «السابقون السابقون» است، اشاره میشود:
ج.۱) از زبان رسول الله
۶) در زمان خلافت عثمان، عدهای از مهاجران و انصار در مسجد جمع شده بودند و و هریک درباره برتری و سابقه خود در اسلام شواهدی میآوردند و امیرالمومنین ع سکوت کرده بود. از ایشان درخواست میکنند شما هم سخنی بگو؛ و حضرت در آن جمع به تفصیل نشان میدهند که در تمام زمینهها ایشان بر بقیه برتری داشتهاند؛ و هر موردی که مطرح میکنند از بقیه اعتراف میگیرند. متن کامل این احتجاجاجات در کتاب سلیم آمده است؛ و این فراز از احتجاج ایشان را در بسیاری از کتب دیگر نیز روایت شده است:
حضرت علی ع فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم: آیا میدانید که خداوند عز و جل در کتابش سبقتگیرنده را بر کسی که از او سبقت گرفته شده، در بیش از یک آیه برتری داد؛ و احدی از این امت نیست که در شتافتن به سوی خدا و رسولش بر من سبقت گرفته باشد؟
گفتند: خداوند شاهد است که چنین بود.
فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم: آیا میدانید که که هنگامی که آیه «و سبقتگیرندگان نخستین از مهاجران و انصار …» (توبه/۱۰۰) و آیه «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) نازل شد و در مورد اینها از رسول الله سوال شد، فرمودند که خداوند متعال اینها را در مورد انبیاء و اوصیای ایشان نازل کرد، و من برترین انبیا و رسولان خداوند هستم و علی بن ابیطالب وصیِ من، برترین اوصیاء است؟
گفتند: خداوند شاهد است که چنین بود.
كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۶۴۳-۶۴۴؛ كمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۷۶[۱۲]؛ الإحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۱۴۷؛ التحصین لأسرار ما زاد من كتاب الیقین، (سید بن طاووس) ص۶۳۲؛
أَبَانٌ عَنْ سُلَیمٍ قَالَ رَأَیتُ عَلِیاً ع فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی خِلَافَةِ عُثْمَانَ وَ جَمَاعَةٌ یتَحَدَّثُونَ وَ یتَذَاكَرُونَ الْفِقْهَ وَ الْعِلْمَ فَذَكَرُوا قُرَیشاً وَ فَضْلَهَا وَ سَوَابِقَهَا وَ هِجْرَتَهَا وَ مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِیهِمْ [مِنَ الْفَضْلِ] مِثْلَ قَوْلِهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیشٍ … فَلَمْ یدَعُوا أَحَداً مِنَ الْحَیینِ مِنْ أَهْلِ السَّابِقَةِ إِلَّا سَمَّوْهُ وَ فِی الْحَلْقَةِ أَكْثَرُ مِنْ مِائَتَی رَجُلٍ مِنْهُمْ مَسَانِیدُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ مِنْهُمْ فِی الْحَلْقَةِ… وَ عُثْمَانُ فِی دَارِهِ لَا یعْلَمُ بِشَیءٍ مِمَّا هُمْ فِیهِ وَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع سَاكِتٌ لَا ینْطِقُ هُوَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ وَ أَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَیهِ فَقَالُوا یا أَبَا الْحَسَنِ مَا یمْنَعُكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ؟
قَالَع مَا مِنَ الْحَیینِ أَحَدٌ إِلَّا وَ قَدْ ذَكَرَ فَضْلًا؛ وَ قَالَ حَقّاً؛ ثُمَّ قَالَ یا مَعَاشِرَ قُرَیشٍ یا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ بِمَنْ أَعْطَاكُمُ اللَّهُ هَذَا الْفَضْلَ؟ أَ بِأَنْفُسِكُمْ وَ عَشَائِرِكُمْ وَ أَهْلِ بُیوتَاتِكُمْ أَمْ بِغَیرِكُمْ؟
قَالُوا بَلْ أَعْطَانَا اللَّهُ وَ مَنَّ عَلَینَا بِرَسُولِ اللَّهِ ص [وَ بِهِ أَدْرَكْنَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَ نِلْنَاهُ فَكُلُّ فَضْلٍ أَدْرَكْنَاهُ فِی دِینٍ أَوْ دُنْیا فَبِرَسُولِ اللَّهِ ص] لَا بِأَنْفُسِنَا وَ لَا بِعَشَائِرِنَا وَ لَا بِأَهْلِ بُیوتَاتِنَا.
قَالَ صَدَقْتُمْ یا مَعَاشِرَ قُرَیشٍ وَ الْأَنْصَارِ أَ تُقِرُّونَ أَنَّ الَّذِی نِلْتُمْ بِهِ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ مِنَّا خَاصَّةً أَهْلَ الْبَیتِ دُونَكُمْ جَمِیعاً وَ أَنَّكُمْ سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ إِنِّی وَ أَخِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ بِطِینَةٍ وَاحِدَةٍ إِلَی آدَمَ قَالَ أَهْلُ بَدْرٍ وَ أَهْلُ أُحُدٍ وَ أَهْلُ السَّابِقَةِ وَ الْقِدْمَةِ؟
نَعَمْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص….[۱۳]
ثُمَّ قَالَ عَلِی ع: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَضَّلَ فِی كِتَابِهِ السَّابِقَ عَلَی الْمَسْبُوقِ فِی غَیرِ آیةٍ وَ إِنِّی لَمْ یسْبِقْنِی إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَی رَسُولِهِ ص أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ حَیثُ نَزَلَتْ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ … وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ سُئِلَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ أَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَی ذِكْرُهُ فِی الْأَنْبِیاءِ وَ أَوْصِیائِهِمْ فَأَنَا أَفْضَلُ أَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَصِیی أَفْضَلُ الْأَوْصِیاءِ؟
قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ …[۱۴]
۷) امیرالمومنین ع بعد از به دست گرفتن خلافت، با شبهات معاویه که به بهانه قتل عثمان مطرح شده بود، مواجه شد. پیش از آغاز جنگ صفین، معاویه ابوالدرداء و ابوهریره را که از صحابه پیامبر بودند برای محاجه با حضرت فرستاد؛ و آنان در برابر استدلالهای حضرت پاسخی نداشتند. (متن کامل این گفتگوها در كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۷۴۸-۷۵۷[۱۵])؛ سپس بر منبر رفت و مردکی را که همراهش آمده بودند جمع کرد و ابتدا حمد و ثنای خداوند گفت و سپس فرمود:
ای مردم! مناقبِ من بیش از آن است که به حساب شود و به شمارش درآید؛ و آنچه خداوند در کتابش در این زمینه نازل کرده ویا رسول الله ص بدان سخن گفته برای فهمیدن مناقب من کافی است. آیا میدانید که خداوند در کتاب ناطق خود سبقتگیرنده به اسلام را در بیش از یک آیه بر کسانی که بر آنان سبقت گرفته شده برتری داد؛ در حالی که احدی از این امت در شتافتن من به سوی خدا و رسولش بر من سبقت نگرفته است؟
.گفتند: بله.
فرمود: شما را به خدا سوگند! آیا از رسول الله ص درباره این سخن خداوند عز و جل که میفرماید سوال نشد و رسول الله مفرمود که: خداوند این را در مورد پیامبران و اوصیای آنان نازل فرمود؛ و من برترین پیامبران خدا هستم و برادر و وصی من علی بن ابیطالب برترین اوصیاء هستند؟
پس حدود هفتاد نفر از کسانی که در جنگ بدر بودند، برخاستند؛ اغلب از انصار، و برخی هم از مهاجران، از جمله ابوهیثم تیهان، خالد بن زید، ابوایوب انصاری، و از مهاجران، عمار یاسر؛ و گفتند: ما شهادت میدهیم که این را از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدیم.
كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۷۵۸
ثُمَّ صَعِدَ ع الْمِنْبَرَ فِی عَسْكَرِهِ وَ جَمَعَ النَّاسَ وَ مَنْ بِحَضْرَتِهِ مِنَ النَّوَاحِی وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ ثُمَّ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیهِ ثُمَّ قَالَ:
یا مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ مَنَاقِبِی أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَی أَوْ تُعَدُّ مَا أُنْزِلَ فِی كِتَابِهِ مِنْ ذَلِكَ وَ مَا قَالَ فِی رَسُولُ اللَّهِ ص [أَكْتَفِی بِهَا عَنْ جَمِیعِ مَنَاقِبِی وَ فَضْلِی أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ فَضَّلَ فِی كِتَابِهِ النَّاطِقِ السَّابِقَ إِلَی الْإِسْلَامِ فِی غَیرِ آیةٍ مِنْ كِتَابِهِ عَلَی الْمَسْبُوقِ وَ أَنَّهُ لَمْ یسْبِقْنِی إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ أَحَدٌ مِنَ الْأُمَّةِ؟
قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ]
قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِهِ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْزَلَهَا اللَّهُ فِی الْأَنْبِیاءِ وَ أَوْصِیائِهِمْ وَ أَنَا أَفْضَلُ أَنْبِیاءِ اللَّهِ [وَ أَخِی] وَ وَصِیی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَفْضَلُ الْأَوْصِیاءِ؟
فَقَامَ نَحْوٌ مِنْ سَبْعِینَ بَدْرِیاً جُلُّهُمْ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ بَقِیتُهُمْ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ مِنْهُمْ أَبُو الْهَیثَمِ بْنُ التَّیهَانِ وَ خَالِدُ بْنُ زَیدٍ وَ أَبُو أَیوبَ الْأَنْصَارِی وَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ عَمَّارُ بْنُ یاسِرٍ [وَ غَیرُهُ] فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّا قَدْ سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ ذَلِك.
۸) ابن مغازلی (عالم بزرگ شافعی، م۴۸۳) در کتابی که در مناقب امیرالمومنین ع نوشته، صرف نظر از اینکه از سخنان خود امیرالمومنین ع و صحابه مانند زید بن ارقم روایاتی درباره تقدم امیرالمومنین ع بر دیگران آورده است، سه حدیث از رسول الله نیز در این زمینه روایت کرده است:
الف. ابوایوب انصاری میگوید: از رسول الله شنیدم که فرمود:
فرشتگان هفت سال [فقط] بر من و علی ع صلوات میفرستادند؛ و این بدان جهت بود که غیر از او احدی همراه من نماز بجا نمیآورد.
ب. انس بن مالک میگوید: از رسول الله شنیدم که فرمود:
فرشتگان هفت سال [فقط] بر من و علی ع صلوات میفرستادند؛ و این بدان جهت بود که شهادت دادن بر اینکه خدایی جز الله نیست و اینکه محمد ص بنده و رسول خداست، جز از جانب من و او به آسمان نرفت.
ج. سلمان فارسی میگوید: از رسول الله شنیدم که فرمود:
اولین کسی از مردم که در حوض کوثر بر من وارد میشود اولین کسی از آنان است که اسلام آورد و آن همان علی بن ابیطالب ع است.
مناقب علی لابن المغازلی (ص۳۸-۴۴)
أخبرنا أبو طالب محمد بن أحمد بن عثمان بن فرج بن الأزهر البغدادی رحمه الله -قدم علینا واسط- قال: أخبرنا أبو الحسن علی بن محمد بن عرفة بن لؤلؤ قال: حدثنا عمر بن أحمد الباقلانی قال: حدثنا محمد بن خلف الحدادی قال: حدثنا عبد الرحمن بن قیس أبو معاویة قال: حدثنا عمرو بن ثابت عن یزید بن أبی زیاد عن عبد الرحمن بن سعد مولی أبی أیوب الأنصاری عن أبی أیوب قال: قال رسول الله صلی الله علیه و [آله و] سلم:
صَلَّتِ الْمَلَائِكَةُ عَلَی وَ عَلَی عَلِی سَبْعَ سِنِینَ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ یصَلِّ مَعِی أَحَدٌ غَیرُهُ .
أخبرنا أبو القاسم عبد الواحد بن علی بن العباس البزار قال: حدثنا أبو القاسم عبید الله بن محمد بن أحمد بن أسد البزار إملاءً، قال: حدثنا محمد أبو مقاتل، حدثنا الحسن بن أحمد بن منصور قال: حدثنا سهل بن صالح المروزی قال: سمعت أبا معمر عباد بن عبد الصمد یقول: سمعت أنس بن مالك یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و [آله و] سلم:
صَلَّتِ الْمَلَائِكَةُ عَلَی وَ عَلَی عَلِی سَبْعاً وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ یرْفَعْ إِلَی السَّمَاءِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا مِنِّی وَ مِنْهُ
أخبرنا أحمد بن موسی بن الطحان إجازة عن القاضی أبی الفرج الخیوطی، حدثنا ابن عبادة، حدثنا جعفر بن محمد الخلیدی، حدثنا عبد السلام بن صالح، حدثنا عبد الرزاق عن الثوری عن سلمة بن كهیل عن أبی صادق عن علیم بن قیعن الكندی عن سلمان رحمه الله قال: قال رسول الله صلی الله علیه و [آله و] سلم:
أَوَّلُ النَّاسِ وُرُوداً عَلَی الْحَوْضَ أَوَّلُهُمْ إِسْلَاماً عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.[۱۶]
ج.۲) از زبان خود امیرالمومنین ع
۹) الف. آن گونه که ابوذر روایت کرده است امیرالمومنین ع در شورای شش نفرهای که خلیفه دوم برای تعیین جانشین خودش معین کرده بود، احتجاجاتی برای اثبات احقیت خود به خلافت میآورد مطرح شده است؛ یکی از آن موارد این است که خود را مصداق این آیه معرفی میکند و میفرماید:
آیا در میان شما غیر از من کسی هست که خداوند از او یاد کرده باشد آن گونه که مرا یاد کرد، آنجا که فرمود: «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱)؛ آیا احدی از شما در شتافتن به سوی خدا و رسولش بر من سبقت گرفته است؟
گفتند: خیر.
الأمالی (للطوسی)، ص۵۴۹؛ المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب ع، ص۳۵۲؛ إرشاد القلوب (للدیلمی)، ج۲، ص۲۶۰
حَدَّثَنَا الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِی، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ زَكَرِیا الْعَاصِمِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَیدِ اللَّهِ الْعَدْلِی، قَالَ: حَدَّثَنَا الرَّبِیعُ بْنُ یسَارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ، یرْفَعُهُ إِلَی أَبِی ذَرٍّ (رَضِی اللَّهُ عَنْهُ): أَنَّ عَلِیاً (عَلَیهِ السَّلَامُ) وَ عُثْمَانَ وَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَیرَ وَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ وَ سَعْدَ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ، أَمَرَهُمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَنْ یدْخُلُوا بَیتاً وَ یغْلِقُوا عَلَیهِمْ بَابَهُ…
قَالَ: فَهَلْ فِیكُمْ أَحَدٌ ذَكَرَهُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) بِمَا ذَكَرَنِی إِذْ قَالَ: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» غَیرِی فَهَلْ سَبَقَنِی مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؟
قَالُوا: لَا.
ب. از امام رضا ع از پدرشان امام کاظم ع از پدرشان امام صادق ع از پدرشان امام باقر ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
آیه «السابقون السابقون» در مورد من نازل شد.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۶۵
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِیمِی قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی سَیدِی عَلِی بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ:
عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ النَّبِی عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ قَالَ لِعَلِی ع مَنْ كُنْتُ وَلِیهُ فَعَلِی وَلِیهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِی إِمَامُهُ…
وَ بِإِسْنَادِه عَنْ عَلِی ع قَالَ: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» فِی نَزَلَتْ… .
۱۰) الف. عباده بن عبدالله میگوید: از حضرت علی ع شنیدم که میفرمود:
من بنده خدا و برادر رسول او هستم، من صدّیق اکبر هستم؛ کسی بعد از من این را نمیگوید مگر اینکه دروغگو و افترازننده است؛ همانا من هفت سال قبل از همه مردم با پیامبر ص نماز می خواندم.
مجمع البیان، ج۵، ص۹۸
روی عبد الله بن موسی عن العلاء بن صالح عن المنهال بن عمرو عن عبادة بن عبد الله قال سمعت علیا (ع) یقول:
أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّی اللهُ علیه و آله و سلم، وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَكْبَرُ، لَا یقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا كَذَّابٌ مُفتَرٍ، صَلَّیتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ
این روایت در منابع اهل سنت هم بارها آمده است؛ از جمله در[۱۷]
مصنف ابن أبی شیبة (م۲۳۵) ج۶، ص۳۶۸[۱۸]؛
فضائل الصحابة (لأحمد بن حنبل، م۲۴۱) ج۲، ص۵۸۶[۱۹]؛
سنن ابن ماجه (م۲۷۳) ج۱، ص۴۴[۲۰]
الآحاد والمثانی (لابن أبی عاصم، م۲۸۷) ج۱،ص۱۴۸؛ السنة (لابن أبی عاصم) ج۲، ص۵۹۸[۲۱]
السنن الكبری (للنسائی، م۳۰۳) ج۷، ص۴۰۹؛ خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (للنسائی) ص۲۴[۲۲]
المستدرك علی الصحیحین (للحاكم النیسابوری، م۴۰۵) ج۳، ص۱۲۰[۲۳]؛
الكشف و البیان (ثعلبی م۴۲۷)، ج۵، ص۸۵ و ج۹، ص۲۳۲؛
التفسیر المظهری (م۱۲۲۵)، ج۶، ص۹۸؛ ج۹، ص۱۹۹؛
ب. حتی در برخی از روایاتی که در کتب اهل سنت آمده، بعد از اینکه حضرت فرموده که من صدیق اکبر هستم تصریح کردهاند که قبل از اینکه ابوبکر ایمان بیاورد و مسلمان شود من ایمان آوردم و مسلمان شدم:
الآحاد والمثانی (لابن أبیعاصم، م۲۸۷) ج۱، ص۱۵۱[۲۴]؛ الكنی والأسماء (للدولابی، م۳۱۰) ج۲، ص۹۰۴-۹۰۵[۲۵]؛ الأوائل (لأبی عروبة الحرانی، م۳۱۸) ص۷۴[۲۶]
جالبتر اینکه در کتب اهل سنت روایات متعددی نقل شده که پیامبر اکرم این لقب را به حضرت امیر ع دادند؛ مثلا:
ج. از ابوذر و سلمان روایت شده است که پیامبر اکرم ص دست حضرت علی ع را گرفت و فرمود:
همانا این اولین کسی است که به من ایمان آورده است و اولین کسی است که با من در روز قیامت دست می دهد؛ این همان صدیق اکبر است؛ این همان فاروقِ این امت است که حق را از باطل جدا میکند؛ این یعسوب [=ملکه زنبور عسل، که همه زنبورها گرد او و گوش به فرمان اویند] مومنان است؛ در حالی که مال و ثروت، یعسوب ظالمان است.
المعجم الكبیر للطبرانی (۶/ ۲۶۹)؛ البحر الزخار (مسند البزار، م۲۹۲) ج۹، ص۳۴۲[۲۷]؛ ترتیب الأمالی الخمیسیة (للشجری، م۴۹۹)، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹[۲۸]
حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ إِسْحَاقَ الْوَزِیرُ الْأَصْبَهَانِی، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی السُّدِّی، ثنا عُمَرُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ فُضَیلِ بْنِ مَرْزُوقٍ، عَنْ أَبِی سُخَیلَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ، وَعَنْ سَلْمَانَ قَالَا: أَخَذَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ علیه و [آله و] سلم بِیدِ عَلِی رَضِی اللهُ عَنْهُ، فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی، وَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یصافِحُنِی یوْمَ الْقِیامَةِ، وَهَذَا الصِّدِّیقُ الْأَكْبَرُ، وَهَذَا فارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، یفَرَّقُ بَینَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَهَذَا یعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ، وَالْمَالُ یعْسُوبُ الظَّالِمِ»
شجری در جای دیگر همین کتاب (ج۱، ص۵۸) این حدیث را با سند متصل از امام کاظم از پدرانشان از خود حضرت علی ع روایت کرده است[۲۹])
د. باز جالبتر حتی معاویه نیز به این مطلب که پیامبر ص حضرت علی ع را صدیق اکبر نامید اذعان کرده است؛ چنانکه روایت شده است:
شخصی نزد معاویه آمد و گفت: از نزد دروغگوترین مردم، ترسوترین مردم، بخیلترین مردم، یعنی علی ع- نزد تو آمدهام.
معاویه اموال فراوانی به او بخشید و در این زمینه زیادهروی هم کرد، سپس با او خلوت کرد و به او گفت: وای بر تو، چگونه گفتی «دروغگوترین مردم»؛ در حالی که او اول کسی است که رسول الله را تصدیق کرد و اول کسی است که به خداوند ایمان آورد و او صدیق اکبر است؛ و چگونه گفتی «ترسوترین مردم» در حالی که عرب می داند که در میان خود از او شجاعتر ندارد؛ و چگونه گفتی «بخیلترین مردم»، در حالی که اندک زر و سیمی برای خود جمع نکرده است.
وی گفت: اگر او این گونه است که میگویی، پس برای چه با او میجنگی؟
گفت: به خاطر اینکه گِلِ این انگشترِ [خلافت]، در زمین از مسیرش خارج شده! [کنایه از اینکه من دنبال حکومتم]
بحر الفوائد المسمی بمعانی الأخبار (للكلاباذی، م۳۸۰) ص۳۱۴
فَقَدْ رُوِی أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَی مُعَاوِیةَ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ: جِئْتُكَ مِنْ عِنْدِ أَكْذَبِ النَّاسِ، وَأَجْبَنِ النَّاسِ، وَأَبْخَلِ النَّاسِ – یعْنِی عَلِیا – رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فَأَعْطَاهُ وَأَكْثَرَ لَهُ ثُمَّ خَلَا بِهِ، فَقَالَ لَهُ: وَیحَكَ كَیفَ قُلْتَ: أَكْذَبِ النَّاسِ وَهُوَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ علیه و [آله و] سلم، وَأَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَهُوَ الصِّدِّیقُ الْأَكْبَرُ، وَكَيْفَ قُلْتَ: أَجْبَنِ النَّاسِ وَقَدْ عَلِمَتِ الْعَرَبُ أَنَّهُ لَيْسَ فِيهَا أَشْجَعُ مِنْهُ، وَكَيْفَ قُلْتَ: أَبْخَلِ النَّاسِ وَمَا جَمَعَ قَطُّ صَفْرَاءَ وَلَا بَيْضَاءَ؟ أَوْ كَلَامًا هَذَا مَعْنَاهُ، فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: إِنْ كَانَ كَمَا تَقُولُ فَعَلَامَ تُقَاتِلُهُ؟ فَقَالَ مُعَاوِيَةُ: عَلَی أَنْ تَجُورَ طِينَةُ هَذَا الْخَاتَمِ فِي الْأَرْضِ.
با این حال، بسیاری از بزرگان اهل سنت تعبیر «الصدیق الاکبر» را فقط در مورد ابوبکر به کار میبرند؛ در حالی که در منابع اهل سنت (در تمام کتب تفسیری و حدیثیای که در «الشامله» موجود است) هیچ روایت (ولو روایت ضعیف و جعلی) هم یافت نشد که پیامبر اکرم ص، ابوبکر را «صدیق اکبر» خوانده باشد.
۱۱) امیرالمومنین در خطبهای فرمودند:
ای مردم رنگارنگ، با دلهای پريشان و ناهماهنگ. تنهاشان عيان، خِرَدهاشان از آنان نهان، در شناخت حق شما را میپرورانم همچون دايهای مهربان، و شما از حقّ میرميد چون بزغالگان از بانگ شير غرّان. هيهات كه به ياری شما تاريكی را از چهره عدالت بزدايم، و كجی را كه در حق راه يافته راست نمايم!
خدايا! تو میدانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه از دنيای ناچيز خواستن زيادت. بلكه میخواستيم نشانههای دين را به جايی كه بود بنشانيم، و اصلاح را در شهرهايت ظاهر گردانيم. تا بندگان ستمديدهات را ايمنی فراهم آيد، و حدود ضايع ماندهات اجرا گردد.
خدايا! من نخستين كسم كه به سوی تو روی آورد، و شنيد و اجابت كرد. در نماز كسی از من پيش نيفتاد جز رسول خدا، كه درود خدا بر او و آل او باد.
نهجالبلاغه، خطبه۱۳۱؛ (ترجمه شهیدی، ص۱۲۹)
و من كلام له ع و فیه یبین سبب طلبه الحكم و یصف الإمام الحق
أَیتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ أَظْأَرُكُمْ عَلَی الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَدِ هَیهَاتَ أَنْ أُطْلِعَ بِكُمْ سِرَارَ الْعَدْلِ أَوْ أُقِیمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یكُنِ الَّذِی كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِكَ فَیأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ لَمْ یسْبِقْنِی إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ صلّی اللّه عليه و آله و سلّم بِالصَّلَاة …
ج.۳) از قول ائمه اطهار ع
۱۲) از امام صادق ع از پدرشان امام باقر ع از پدرشان امام سجاد ع روایت شده است که:
هنگامی که امام حسن ع با معاویه صلح کرد، با هم دیداری داشتند. معاویه بالای منبر رفت و به امام حسن ع گفت پله پایینتر از او بنشیند و سپس گفت: ای مردم! این حسن فرزند علی ع و فاطمه س است، که ما را شایسته خلافت دید و خودش را شایسته خلافت ندید؛ و اکنون نزد ما آمده تا به میل خود با ما بیعت کند؛ سپس گفت: حسن! بلند شو [و سخن بگو].
پس امام حسن ع برخاست و خطبهای خواند که کاملا مدعای معاویه را باطل کرد؛ و در فرازی از آن فرمود:
و رسول الله ص برای ابلاغ پیام برائت به مکه آن را به حضرت علی ع داد و فرمود: یا علی! این را تو ببر؛ زیرا به من دستور داده شد که این را کسی نباید ببرد جز خودم یا کسی که از من باشد، و آن کس تویی؛ پس علی ع از رسول الله بود و رسول الله ص از او بود؛ و نیز هنگامی که رسول الله ص بین او و برادرش جعفر بن ابی طالب و آزادشدهاش زید بن حارثه در مورد دختر حمزه قضاوت کرد به او فرمود: یا علی! همانا تو از منی و من از تو هستم؛ و همانا تو ولیّ هر مومن پس از من هستی. پس پدرم در تصدیق رسول الله ص [بر همگان] سبقت گرفت و جانش را سپر او کرد؛ و همواره در هر موطنی رسول الله ص او را جلو میانداخت، و برای هر کار سختی او را میفرستاد، به خاطر اعتماد و اطمینانی که به او داشت، و برای اینکه میدانست او چه اندازه خیرخواه خدا و رسولش است، و همانا او نزدیکترین نزدیکان به خدا و رسولش بود و خداوند عز و جل میفرماید: «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) و پدرم سبقتگیرندهترینِ سبقتگیرندگان به سوی خدا و رسولش بود؛ و نزدیکترینِ نزدیکان به خدا و رسولش. پس خداوند فرمود: «هرگز كسانی از شما كه پیش از فتح [مكه] انفاق كردند و جهاد نمودند [با دیگران] یكسان نیستند، آنها از حیث درجه بزرگترند» (حدید/۱۰) و پدرم اولین آنها بود در اسلام و ایمان؛ و اولین نفر بود در هجرت و ملحق شدن به خدا و رسولش؛ و اولین آنان بود در اینکه در حدی که مییافت و وسعش میرسید انفاق میکرد؛ و خداوند فرمود «و كسانی كه پس از آنها آمدند میگويند: پروردگارا، بر ما و آن برادران ما كه در ايمان از ما پيشی گرفتند ببخشای، و در دلهای ما كينهای نسبت به كسانی كه ايمان آوردهاند قرار مده، پروردگارا، بیترديد تو بسيار رئوف و مهربانی.» (حشر/۱۰) واین بدان سبب بود که احدی در ایمان بر او سبقت نگرفت؛ و نیز خداوند متعال فرمود: «و سبقتگیرندگان نخستین از مهاجران و انصار و كسانی كه به احسان از آنها پیروی كردند» (توبه/۱۰۰) پس او سبقت گیرنده بر جمیع سبقتگیرندگان بود؛ پس همان گونه که خداوند عز و جل سبقتگیرندگان را بر جاماندگان و عقلماندگان برتری داد، به همین ترتیب، سبقتگیرندهترین سبقتگیرندگان را هم سبقتگیرندگان برتری داد؛ و خداوند عز و جل فرمود: «آيا آب دادن به حاجيان و آبادسازی مسجد الحرام را همانند كسی قرار دادهايد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده است [و در راه خدا جهاد كرده؟!]» (توبه/۱۹) و پدرم بود که به خدا و روز واپسین ایمان آورد بود و مجاهد واقعی در راه خداوند بود؛ و این آیه نیز در مورد او نازل شد. …
الأمالی (للطوسی)، ص۵۶۲-۵۶۳
حَدَّثَنَا الشَّیخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الطُّوسِی (رَضِی اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَمْدَانِی بِالْكُوفَةِ وَ سَأَلْتُهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ قَیسٍ الْأَشْعَرِی، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِی، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ كَثِیرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ (عَلَیهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ:
لَمَّا أَجْمَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی (عَلَیهِ السَّلَامُ) عَلَی صُلْحِ مُعَاوِیةَ خَرَجَ حَتَّی لَقِیهُ، فَلَمَّا اجْتَمَعَا قَامَ مُعَاوِیةُ خَطِیباً، فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ أَمَرَ الْحَسَنَ (عَلَیهِ السَّلَامُ) أَنْ یقُومَ أَسْفَلَ مِنْهُ بِدَرَجَةٍ، ثُمَّ تَكَلَّمَ مُعَاوِیةُ، فَقَالَ: أَیهَا النَّاسُ، هَذَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی وَ ابْنُ فَاطِمَةَ، رَآنَا لِلْخِلَافَةِ أَهْلًا، وَ لَمْ یرَ نَفْسَهُ لَهَا أَهْلًا، وَ قَدْ أَتَانَا لِیبَایعَ طَوْعاً. ثُمَّ قَالَ: قُمْ یا حَسَنُ!
فَقَامَ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلَامُ) فَخَطَبَ فَقَالَ:
… وَ قَدْ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) حِینَ أَمَرَهُ أَنْ یسِیرَ إِلَی مَكَّةَ وَ الْمَوْسِمِ بِبَرَاءَةَ” سِرْ بِهَا یا عَلِی، فَإِنِّی أُمِرْتُ أَنْ لَا یسِیرَ بِهَا إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّی، وَ أَنْتَ هُوَ یا عَلِی” فَعَلِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ، وَ رَسُولُ اللَّهِ مِنْهُ، وَ قَالَ لَهُ نَبِی اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) حِینَ قَضَی بَینَهُ وَ بَینَ أَخِیهِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِمَا السَّلَامُ) وَ مَوْلَاهُ زَیدِ بْنِ حَارِثَةَ فِی ابْنَةِ حَمْزَةَ:” أَمَّا أَنْتَ یا عَلِی فَمِنِّی وَ أَنَا مِنْكَ، وَ أَنْتَ وَلِی كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی”. فَصَدَّقَ أَبِی رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) سَابِقاً وَ وَقَاهُ بِنَفْسِهِ، ثُمَّ لَمْ یزَلْ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فِی كُلِّ مَوْطِنٍ یقَدِّمَهُ، وَ لِكُلِّ شَدِیدَةٍ یرْسِلُهُ ثِقَةً مِنْهُ وَ طُمَأْنِینَةً إِلَیهِ، لِعِلْمِهِ بِنَصِیحَتِهِ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، وَ إِنَّهُ أَقْرَبُ الْمُقَرَّبِینَ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» وَ كَانَ أَبِی سَابِقَ السَّابِقِینَ إِلَی اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ إِلَی رَسُولِهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) وَ أَقْرَبَ الْأَقْرَبِینَ، فَقَدْ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَی): «لا یسْتَوِی مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً» فَأَبِی كَانَ أَوَّلَهُمْ إِسْلَاماً وَ إِیمَاناً، وَ أَوَّلَهُمْ إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ هِجْرَةً وَ لُحُوقاً وَ أَوَّلَهُمْ عَلَی وُجْدِهِ وَ وُسْعِهِ نَفَقَةً، قَالَ (سُبْحَانَهُ): «وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» فَالنَّاسُ مِنْ جَمِیعِ الْأُمَمِ یسْتَغْفِرُونَ لَهُ بِسَبْقِهِ إِیاهُمْ الْإِیمَانَ بِنَبِیهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ)، وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ یسْبِقْهُ إِلَی الْإِیمَانِ أَحَدٌ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (تَعَالَی): «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ» فَهُوَ سَابِقٌ جَمِیعَ السَّابِقِینَ، فَكَمَا أَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) فَضَّلَ السَّابِقِینَ عَلَی الْمُتَخَلِّفِینَ وَ الْمُتَأَخِّرِینَ، فَكَذَلِكَ فَضَّلَ سَابِقَ السَّابِقِینَ عَلَی السَّابِقِینَ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ): «أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ» [فَكَانَ أَبِی الْمُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ] وَ الْمُجَاهِدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَقّاً، وَ فِیهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ…
۱۳) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
سبقتگیرندگان چهارتناند: فرزند آدم که کشته شد [= هابیل]، سبقتگیرنده در امت حضرت موسی ع که همان مومن آل فرعون است؛ و سبقت گیرنده در امت حضرت عیسی ع که همان حبیب نجار است؛ و سبقتگیرنده در امت حضرت محمد ص که علی بن ابیطالب ع است.
مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵
عن أبی جعفر (ع) قال:
السابقون أربعة؛ ابن آدم المقتول، و سابق فی أمة موسی (ع) و هو مؤمن آل فرعون، و سابق فی أمة عیسی (ع) و هو حبیب النجار، و السابق فی أمة محمد ص علی ابن أبی طالب (ع).[۳۰]
د. بقیه ائمه ع هم جزء السابقوناند
۱۴) الف. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
ما سابقون در روز قیامتایم؛ ما اولِ اولینها از میان محاسبهشوندگان هستیم.
المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام (طبری م۳۲۶)، ص۳۲۴
عَنِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهُ قَالَ:
نَحْنُ السَّابِقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ نَحْنُ أَوَّلَ الْأَوَّلِ مُحَاسَبُونَ.
ب. از امام باقر ع روایتی طولانی نقل شده که در آنجا حضرت برخی از امیتازات اهل بیت ع را برمیشمرند؛ در فرازی از آن میفرمایند:
همانا ماییم سبقتگیرندگان؛ و ماییم آخرین*.
* ظاهرا اشاره است به آیه۱۴ که میفرماید قلیلی از سابقون، از «آخرین» هستند.
بصائر الدرجات، ج۱، ص۶۳؛ كمال الدين و تمام النعمة (للصدوق)، ج۱، ص۲۰۶؛ الأمالي (للطوسي)، ص۶۵۴؛ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۴، ص۲۰۶ و ۲۸۳؛ إرشاد القلوب (للديلمي)، ج۲، ص۴۱۸
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي الْمِعْزَی عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
… نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُون.
۱۵) قبلا (جلسه ۹۰۶، حدیث۲ http://yekaye.ir/ale-imran-3-183/) روایتی نقل شد که شخصی خدمت امام صادق ع عرض کرد که عامه [= اهل سنت] میپندارند که مسلمانان همگی جزء «آل محمد»اند! حضرت توضیح دادند که به یک معنا دروغ گفتند و به یک معنا راست گفت: از این جهت دروغ گفتند که عموم مسلمانان، با اینکه موحدند و به نبوت پیامبر ص اقرار میکنند، اما در دینداریشان نقص و کوتاهی هست؛ و از این جهت راست گفتند که مومنان واقعی جزء آل محمد ص هستند هرچند پیوند خویشاوندی نداشته باشند؛ و سپس شروع به توضیح دادن نکاتی کردند.
در فرازی از آن روایت، امام به توضیح آیاتی میپردازند که در آنها تعبیر «امت» آمده، اما مقصود اصلی از آن اهل بیت میباشند؛ از جمله اینکه میفرمایند:
و خداوند در جای دیگری درباره همین امت فرمود «و بدين گونه شما را امتی وسط» یعنی عدل «قرار داديم، تا بر مردم شاهد باشيد و پيامبر بر شما شاهد باشد» (بقره/۱۴۳) پس اگر گمان کردهای که خداوند، جل ثنائه، منظورش از این آیه همه موحدان از اهل قبله بوده، آیا فکر می کنی کسی که در دنیا گواهیاش را بر یک پیمانه خرما جاری نمیشود، خداوند گواهی او را در روز قیامت بر کل خلایق طلب میکند و آن را در مقابل امتهای گذشته قرار میدهد؟ اصلا، هرگز خداوند چنین چیزی را از خلایق قصد نکرده است.
و در جای دیگر، باز در مورد این امتی که مصداق [اجابت] دعای حضرت ابراهیم ع بود [ظاهرا اشاره به دعای ایشان که در ذریهاش امت مسلمی قرار دهد؛ بقره/۱۲۸[۳۱]]، فرمود «شما بهترین امتی هستید که برای مردم بیرون آمدید» (آل عمران/۱۱۰) اگر خداوند عز و جل مقصودش جمیع مسلمانان بود که آنان بهترین امتی هستند که بر مردم بیرون آمدهاند، مردمی که اینان بر آنها بیرون آمدهاند نمیشناسند که جمیع مسلمانان، که هستند [یعنی قبول ندارند که جمیع مسلمانان از آنان بهتر باشند]؛ اصلا، هرگز مقصود خداوند این افراد نادانی که گلهوار این سو و آن سو میروند نبوده است؛ لیکن مقصود خداوند آن امتی است که حضرت محمد ص در آن مبعوث گردید!
وی سوال کرد: پس همراه او جز حضرت علی ع کسی نبوده است؟!
امام صادق ع فرمود: همانا همراه حضرت علی ع، حضرت فاطمه س و امام حسن ع و امام حسین ع بودند، همان کسانی که خداوند هرگونه پلیدی را از آنان زدود و آنان را کاملا پاک نمود (احزاب/۳۳) همان اصحاب کساء که قرآن بر تطهیر آنان شهادت داد؛ و خود رسول الله بتنهایی نیز یک امت بود؛ زیرا خداوند سبحان میفرماید: «به راستی ابراهيم امّتی بود فروتن و مطيع خدا و حقگرا» (نحل/۱۲۰) پس ابراهیم بتنهایی یک امت بود، سپس خداوند بعد از پیریاش اسماعیل و اسحاق را به وی بخشید «و در ذریه آن دو، نبوت و کتاب» را قرار داد (حدید/۲۶)؛ و این گونه بود که رسول الله ص هم بتنهایی یک امت بود؛ سپس خداوند به وی حضرت علی ع و فاطمه س را عطا فرمود؛ و آنان را با امام حسن ع و امام حسین ع کثرت بخشید همان گونه که حضرت ابراهیم ع را با حضرت اسماعیل ع و حضرت اسحاق ع کثرت بخشید، و امامتی را که جایگزین نبوت است در ذریهاش از فرزندان حسین بن علی ع قرار داد همان گونه که نبوت را در ذریه اسحاق قرار داد و سپس آن را با ذریه اسماعیل ع ختم فرمود؛ همان گونه که امامت ابتدا در حسن بن علی ع قرار داده شد به خاطر سبقت داشتنش، و خداوند عز و جل در این مورد فرمود: «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) پس امام حسن ع سابق بر امام حسین ع بود؛ سپس خداوند عز و جل امامت را به فرزندان امام حسین ع منتقل کرد، همان گونه که نبوت را از فرزندان حضرت اسحاق ع به فرزندان حضرت اسماعیل ع منتقل فرمود؛ و امت به شهادت برای آنان و اینکه این جاری در مورد آنان است [که فقط اینها ذریه پیامبرند]، اجماع دارند و چنین اجماعی برای شهادت دادن بر احدی غیر از اینان وجود ندارد.
پس اگر کسی گفت: دلیل بر اینکه امامت از فرزندان امام حسن ع به فرزندان امام حسین ع منتقل شد چیست؟ با او خواهیم گفت: دلیل این انتقال، قرآن است.
و اگر گفت: چگونه میشود که این بر اساس سبقت گرفتن و طهارت از گناهانی که شخص را مستوجب عذاب میکند، و پس علمی که ابراز میدارد، میباشد؟
به او گفته شود: همانا امامت در گروی جمیع آن چیزهایی است که امت بدان نیاز دارد اعم از حلال و حرام و علم به خاص و عام و ظاهر و باطن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ کتاب الله، و نیز ظرایف علمی و تاویلات غریب آن.
وی پرسید: چه دلیلی هست بر اینکه کسی امام نمیشود مگر اینکه عالم به این اموری باشد که فرمودید؟
فرمود: این سخن خداوند عز و جل در مورد کسانی که به آنان اجازه حکم کردن داده و آن را اهل این کار قرار داده است: «بهيقين ما تورات را فرو فرستاديم كه در آن هدايت و نور بود، پيامبرانی كه تسليم [فرمان خدا] بودند بر طبق آن برای كسانی كه يهودی بودند حکم میكردند، و نيز ربّانیون [=علمای ربّانی] و أحبار [= عالمان یهود]» (مائده/۴۴) پس ربانیون همان امامان، و نه پیامبران،اند [چون پیامبران را قبلش گفته بود، پس اینها غیر از پیامبراناند] که مردم را با علمشان تربیت میکنند و بدان جهت كه از آنها حفظ كتاب خدا خواسته شده بود و بر آن گواه بودند، (مائده/۴۴) و نفرمود «بدان جهت که نمیدانستند» و فرمود «بگو: آيا كسانی كه میدانند با كسانی كه نمیدانند يكسانند؟ جز اين نيست كه تنها صاحبان خرد ناب متذكر میشوند» (زمر/۹) و فرمود «بلكه آن، آيات روشنی است در سينههای كسانی كه به آنها علم داده شده است» (عنکبوت/۴۹) و فرمود «و آن را تعقل نمیكنند مگر عالمان» (عنکبوت/۴۳) و فرمود «و از ميان بندگان خدا تنها عالماناند که خشیت او را در دل دارند» (فاطر/۲۸) و فرمود «پس آيا كسی كه به سوی حق هدايت میكند سزاوارتر است كه از او پيروی شود يا آن كس كه خودش را هم تا هدايت نكنند هدايت نمیيابد؟ شما را چه شده؟ چگونه حکم میكنيد؟» (یونس/۳۵). پس اینها حجتی است بر اینکه کسی نمیتواند امام باشد مگر عالمانی که مردم بدانان نیازمندند و آنان در چیزی از حلال و حرام نیازمند مردم نیستند.
وی پرسید: پس برایم توضیح دهید درباره اینکه امامت از فرزندان امام حسن ع به فرزندان امام حسین ع منتقل شد که این چگونه بود و چه حجتی بر آن هست؟
فرمود: این سخن خداوند تبارک و تعالی که فرمود «جز این نیست كه خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر گونه پلیدی را بزداید و شما را یکسره پاكیزه گرداند.» (احزاب/۳۳) این آیه در مورد آن پنج تن نازل شد و شهادت داد به پاکی آنان از شرک و پرستیدن بتها و پرستیدن هرچیزی غیر از خداوند؛ که اصل آن همان دعای حضرت ابراهیم ع بود آنجا که فرمود «و مرا و فرزندانم را حفظ کن از اینکه بتها را بپرستیم» (ابراهیم/۳۵) و آن پنج تنی که آیه تطهیر در مورد آنان نازل شد عبارتند از رسول الله ص و حضرت علی ع و حضرت فاطمه س و امام حسن ع و امام حسین ع و آناناند که مقصود از دعای حضرت ابراهیم ع بودند؛ پس سرورشان رسول الله ص است؛ و حضرت فاطمه س زنی است که با آنان در این طهارت شریک بود با اینکه بهرهای از امامت نداشت و البته مادر امامان است؛ پس چون خداوند از پیامبرش قبض روح کرد، علی بن ابیطالب شایستهترین مردم به امامت پس از رسول الله ص بود به دلیل این سخن خداوند عز و جل که: «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) و به خاطر این سخن رسول الله ص در مورد امام حسن ع وامام حسین ع که فرمود: «آن دو، سرور جوانان بهشتیاند و پدرشان از آنان بهتر است» ونیز فرمود «حسن ع و حسین ع اماماند، قیام کنند یا بنشینند، و پدرشان از آن دو بهتر است»؛ پس حضرت علی ع به امامت سزاوارتر بود از امام حسن ع و امام حسین ع زیرا وی سبقتگیرنده بر آنان بود؛ و چون از دنیا رفت، امام حسن ع به امامت سزاوارتر از امام حسین ع بود به خاطر همان سبقت که فرمود «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان …» (واقعه/۱۰)؛ و امام حسن ع سابق بر امام حسین ع بود و سزاوارتر به امامت؛ پس چون امام حسن ع به رحمت خدا رفت، جایز نبود که امامت را در فرزندان خودش قرار دهد در حالی که برادرش در طهارت نظیر خودش بود و او بدین سبب و نیز به سبب سبقتگرفتن، برتریای بر فرزندان امام حسن ع داشت؛ پس امامت به او منتقل شد؛ و چون وقت وفات امام حسین ع رسید جایز نبود که آن را به جای فرزندان خود، به فرزندان برادرش برگرداند، زیرا که خداوند عز و جل فرمود: «و اولواالارحام نسبت به يكديگر در كتاب خدا سزاوارترند» (انفال/۷۵) و رابطه رَحِمی وی با فرزند خودش نزدیکتر بود تا با فرزند برادرش، و از این رو فرزندان خودش سزاوارتر بودند. پس این آیه فرزندان امام حسن ع را خارج کرد و به نفع فرزندان امام حسین ع حکم نمود؛ پس این در میان آنان جاری است تا روز قیامت؛ والحمدلله رب العالمین.
دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۵-۳۸
وَ قَدْ رُوِّینَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ص أَنَّ سَائِلًا سَأَلَهُ فَقَالَ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص مَنْ هُمْ؟
قَالَ: هُمْ أَهْلُ بَیتِهِ خَاصَّةً.
قَالَ فَإِنَّ الْعَامَّةَ یزْعُمُونَ أَنَّ الْمُسْلِمِینَ كُلَّهُمْ آلُ مُحَمَّدٍ!
فَتَبَسَّمَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ: كَذَبُوا وَ صَدَقُوا!
قَالَ السَّائِلُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْنَی قَوْلِكَ كَذَبُوا وَ صَدَقُوا؟
قَالَ: كَذَبُوا بِمَعْنًی وَ صَدَقُوا بِمَعْنًی كَذَبُوا فِی قَوْلِهِمْ الْمُسْلِمُونَ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ الَّذِینَ یوَحِّدُونَ اللَّهَ وَ یقِرُّونَ بِالنَّبِی ع عَلَی مَا هُمْ فِیهِ مِنَ النَّقْصِ فِی دِینِهِمْ وَ التَّفْرِیطِ فِیهِ؛ وَ صَدَقُوا فِی أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ لَمْ ینَاسِبُوه …
… وَ قَالَ [الله تعالی] فِی مَوْضِعٍ آخَرَ یعْنِی تِلْكَ الْأُمَّةَ: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً» یعْنِی عَدْلًا «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یكُونَ الرَّسُولُ عَلَیكُمْ شَهِیداً» فَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَنَی بِهَذِهِ الْآیةِ جَمِیعَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْمُوَحِّدِینَ أَ فَتَرَی أَنَّ مَنْ لَمْ تَكُنْ شَهَادَتُهُ تَجُوزُ فِی الدُّنْیا عَلَی صَاعٍ مِنْ تَمْرٍ أَنَّ اللَّهَ طَالِبُ شَهَادَتِهِ عَلَی الْخَلْقِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ قَابِلُهَا عَلَی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ؟ كَلَّا لَنْ یعْنِی اللَّهُ مِثْلَ هَذَا مِنْ خَلْقِهِ.
وَ قَالَ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ یعْنِی تِلْكَ الْأُمَّةَ الَّتِی عَنَتْهَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ «كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» فَلَوْ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنَی جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ أَنَّهُمْ خَیرُ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ لَمْ یعَرِّفِ النَّاسَ الَّذِینَ أَخْرَجَ إِلَیهِمْ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُمْ؛ كَلَّا لَنْ یعْنِی اللَّهُ الَّذِینَ تَظُنُّونَ مِنْ هَمَجِ هَذَا الْخَلْقِ، وَ لَكِنْ عَنَی اللَّهُ الْأُمَّةَ الَّتِی بُعِثَ فِیهَا مُحَمَّدٌ ص.
قَالَ السَّائِلُ: فَإِنَّهُ لَمْ یكُنْ مَعَهُ إِلَّا عَلِیّ وَحْدَهُ؟
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّ مَعَ عَلِی فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ هُمُ الَّذِینَ «أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً» وَ أَصْحَابُ الْكِسَاءِ هُمُ الَّذِینَ شَهِدَ لَهُمُ الْكِتَابُ بِالتَّطْهِیرِ وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَحْدَهُ أُمَّةً، لِأَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یقُولُ «إِنَّ إِبْراهِیمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً» فَكَانَ إِبْرَاهِیمُ وَحْدَهُ أُمَّةً ثُمَّ رَفَدَهُ بَعْدَ كِبَرِهِ بِإِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ جَعَلَ «فِی ذُرِّیتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ» وَ كَذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَ وَحْدَهُ أُمَّةً ثُمَّ رَفَدَهُ بِعَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ كَثَّرَهُ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ كَمَا كَثَّرَ إِبْرَاهِیمَ بِإِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَ جَعَلَ الْإِمَامَةَ الَّتِی هِی خَلَفُ النُّبُوَّةِ فِی ذُرِّیتِهِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی كَمَا جَعَلَ النُّبُوَّةَ فِی ذُرِّیةِ إِسْحَاقَ ثُمَّ خَتَمَهَا بِذُرِّیةِ إِسْمَاعِیلَ وَ كَذَلِكَ كَانَتِ الْإِمَامَةُ فِی الْحَسَنِ بْنِ عَلِی لِسَبْقِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ذَلِكَ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» فَكَانَ الْحَسَنُ أَسْبَقَ مِنَ الْحُسَینِ ثُمَّ نَقَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْإِمَامَةَ إِلَی وُلْدِ الْحُسَینِ كَمَا نَقَلَ النُّبُوَّةَ مِنْ وُلْدِ إِسْحَاقَ إِلَی وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلَیهِمْ إِجْمَاعُ الْأُمَّةِ بِالشَّهَادَةِ لَهُمْ وَ أَنَّهَا جَارِیةٌ فِیهِمْ وَ لَمْ یجْمِعُوا بِمِثْلِ هَذِهِ الشَّهَادَةِ لِأَحَدٍ سِوَاهُمْ.
فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: وَ مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَقَلَ الْإِمَامَةَ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ إِلَی وُلْدِ الْحُسَینِ؟
قُلْنَا لَهُ: نَقَلَهَا الْكِتَابُ.
فَإِنْ قَالَ: كَیفَ ذَلِكَ إِنَّمَا تَكُونُ بِالسَّبْقِ وَ الطَّهَارَةِ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُوبِقَةِ الَّتِی تُوجِبُ النَّارَ ثُمَّ الْعِلْمِ الْمُبْرَز؟
قِیلَ لَهُ: إِنَّ الْإِمَامَةَ بِجَمِیعِ مَا تَحْتَاجُ إِلَیهِ الْأُمَّةُ مِنْ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا وَ الْعِلْمِ بِكِتَابِ اللَّهِ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ وَ مُحْكَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ دَقَائِقِ عِلْمِهِ وَ غَرَائِبِ تَأْوِیلِهِ.
قَالَ السَّائِلُ: وَ مَا الْحُجَّةُ فِی أَنَّ الْإِمَامَ لَا یكُونُ إِلَّا عَالِماً بِهَذِهِ الْأَشْیاءِ الَّتِی ذَكَرْتَ؟
قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَنْ أَذِنَ لَهُمْ بِالْحُكُومَةِ وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَهَا «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدی وَ نُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ» فَالرَّبَّانِیونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ دُونَ الْأَنْبِیاءِ الَّذِینَ یرَبُّونَ النَّاسَ بِعِلْمِهِمْ وَ الْأَحْبَارُ دُونَهُمْ وَ هُمْ دُعَاتُهُمْ ثُمَّ أَخْبَرَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ «بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَیهِ شُهَداءَ» وَ لَمْ یقُلْ بِمَا جَهِلُوا ثُمَّ قَالَ «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُونَ إِنَّما یتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» وَ قَالَ «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» وَ قَالَ «وَ ما یعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» ثُمَّ قَالَ «إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» وَ قَالَ «أَ فَمَنْ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلَّا أَنْ یهْدی فَما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ» فَهَذِهِ الْحُجَّةُ بِأَنَّ الْأَئِمَّةَ لَا یكُونُونَ إِلَّا عُلَمَاءَ لِیحْتَاجَ النَّاسُ إِلَیهِمْ وَ لَا یحْتَاجُونَ إِلَی أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِی شَیءٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ.
قَالَ السَّائِلُ: فَأَخْبِرْنِی عَنْ خُرُوجِ الْإِمَامَةِ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ إِلَی وُلْدِ الْحُسَینِ كَیفَ ذَلِكَ وَ مَا الْحُجَّةُ فِیهِ؟
قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی «إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآیةُ فِی خَمْسَةِ نَفَرٍ شَهِدَتْ لَهُمْ بِالتَّطْهِیرِ مِنَ الشِّرْكِ وَ مِنْ عِبَادَةِ الْأَصْنَامِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ شَیءٍ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَصْلُهَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ ع حَیثُ یقُولُ «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِی أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ» وَ الْخَمْسَةُ الَّذِینَ نَزَلَتْ فِیهِمْ آیةُ التَّطْهِیرِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِی وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ص وَ هُمُ الَّذِینَ عَنَتْهُمْ دَعْوَةُ إِبْرَاهِیمَ ع فَكَانَ سَیدُهُمْ فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ ص امْرَأَةً شَرِكَتْهُمْ فِی التَّطْهِیرِ وَ لَیسَ لَهَا فِی الْإِمَامَةِ شَیءٌ وَ هِی أُمُّ الْأَئِمَّةِ ص فَلَمَّا قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ ص كَانَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ص أَوْلَی النَّاسِ بِالْإِمَامَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» وَ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ هُمَا سَیدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَبُوهُمَا خَیرٌ مِنْهُمَا وَ لِقَوْلِهِ ص الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ إِمَامَا حَقٍّ قَامَا أَوْ قَعَدَا وَ أَبُوهُمَا خَیرٌ مِنْهُمَا فَكَانَ عَلِی ع أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ مِنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ لِأَنَّهُ السَّابِقُ فَلَمَّا قُبِضَ كَانَ الْحَسَنُ ع أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ مِنَ الْحُسَینِ بِحُجَّةِ السَّبْقِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» فَكَانَ الْحَسَنُ أَسْبَقَ مِنَ الْحُسَینِ وَ أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ فَلَمَّا حَضَرَتِ الْحَسَنَ الْوَفَاةُ لَمْ یجُزْ أَنْ یجْعَلَهَا فِی وُلْدِهِ وَ أَخُوهُ نَظِیرُهُ فِی التَّطْهِیرِ وَ لَهُ بِذَلِكَ وَ بِالسَّبْقِ فَضِیلَةٌ عَلَی وُلْدِ الْحَسَنِ فَصَارَتْ إِلَیهِ فَلَمَّا حَضَرَتِ الْحُسَینَ الْوَفَاةُ لَمْ یجُزْ أَنْ یرُدَّهَا إِلَی وُلْدِ أَخِیهِ دُونَ وُلْدِهِ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللَّهِ» فَكَانَ وُلْدُهُ أَقْرَبَ إِلَیهِ رَحِماً مِنْ وُلْدِ أَخِیهِ وَ كَانُوا أَوْلَی بِهَا فَأَخْرَجَتْ هَذِهِ الْآیةُ وُلْدَ الْحَسَنِ وَ حَكَمَتْ لِوُلْدِ الْحُسَینِ فَهِی فِیهِمْ جَارِیةٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ؛ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
۱۶) ادریس بن عبدالله می گوید از امام جعفر صادق درباره تفسیر این آیه که میفرماید «چه چيز شما را به دوزخ درآورد؟ گويند: ما از مُصَلّین نبوديم.» (مدثر/۴۲-۴۳) سؤال كردم.
فرمودند: مقصود از این آیه، آن است كه ما نبودیم از پیروان امامانی كه خداوند تبارك و تعالی دربارهشان فرموده است:
«و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) آیا نمیبینی كه مردم آن اسبی را كه پشت سر اسبی که سبقتگیرنده بر همه است «مصلّی»* مینامند؟»
پس همین مقصود بود آنجا كه فرموده: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» یعنی: نبودیم از پیروانِ آن سبقتگیرندگان.
* معمول سواران عرب چنان بود که در میدان معارضه آمده گروها بسته، به جهت امتحان ، همه اسبان را برابر ایستاده کرده یکبارگی به هم میتاختند، هر اسبی که از همه اسبان پیش شود آن را مجلی گویند و هرکه عقب او باشد آن را مُصَلّی، و هرکه پس از مصلی باشد آن را مُسَلّی خوانند و از این ترتیب چهارم را تالی و پنجم را مرتاح و … (لغت نامه دهخدا، ذیل کلمه «تالی»)
الكافی، ج۱، ص۴۱۹؛ مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج۴، ص۳۳۰
عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ الْقُمِّی عَنْ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیةِ «ما سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ. قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»؟
قَالَ عَنَی بِهَا لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی فِیهِمْ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ». أَ مَا تَرَی [أَنَّ] النَّاسَ یسَمُّونَ الَّذِی یلِی السَّابِقَ فِی الْحَلْبَةِ مُصَلِّی؟! فَذَلِكَ الَّذِی عَنَی حَیثُ قَالَ «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ السَّابِقِینَ.
ه. بقیه مومنان و شیعیان
۱۷) از امام صادق ع متن کامل خطبه معروف پیامبر اکرم ص در غدیر خم روایت شده است. بر اساس این نقل، ایشان در فرازی از این خطبه فرمودند:
ای مردم! همانا فضایل علی بن ابیطالب نزد خداوند عز و جل و آنچه از آن را که در قرآن نازل فرموده، بیش از آن است که در یک مجلس واحد بتوان آنها را برشمرد؛ پس هرکس شما را از آن باخبر ساخت آنها را به شما معرفی کرد، وی را تصدیق کنید.
ای مردم! کسی که از خدا و رسولش و از علی ع و ائمهای که از آنان یاد کردم، اطاعت کند قطعا به رستگاری عظیمی دست یافته است.
ای مردم! «سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگانِ» (واقعه/۱۰) به بیعت با او و یاری او و کسانی که در برابر امیرالمومنین ع بودن وی تسلیماند، آناناند که رستگارانند؛ «آنان مقرباناند، در بهشتهای نعمت» (واقعه/۱۱-۱۲)
الإحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۶۶؛ روضة الواعظين، ج۱، ص۹۹؛ الیقین باختصاص مولانا علی ع بإمرة المؤمنین، ص۳۶۰؛ العدد القویة (لابن طاوس)، ص۱۸۲
حَدَّثَنِی السَّیدُ الْعَالِمُ الْعَابِدُ أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِی بْنُ أَبِیحَرْبٍ الْحُسَینِی الْمَرْعَشِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّیخُ أَبُو عَلِی الْحَسَنُ بْنُ الشَّیخِ السَّعِیدِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِی الشَّیخُ السَّعِیدُ الْوَالِدُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ أَخْبَرَنِی جَمَاعَةٌ عَن أَبِی مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُكْبَرِی قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِی مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِی السُّورِی قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَوِی مِنْ وُلْدِ الْأَفْطَسِ وَ كَانَ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی الْهَمْدَانِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّیالِسِی قَالَ حَدَّثَنَا سَیفُ بْنُ عَمِیرَةَ وَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ قَیسِ بْنِ سِمْعَانَ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی ع أَنَّهُ قَالَ:
حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمَدِینَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِیعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَیرَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایة …
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ أَنْزَلَهَا فِي الْقُرْآنِ أَكْثَرَ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهَا فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَمَنْ أَنْبَأَكُمْ بِهَا وَ عَرَّفَهَا فَصَدِّقُوهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ «مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتُهُمْ [رَسُولَهُ وَ أُولِی الْأَمْرِ] «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيما». مَعَاشِرَ النَّاسِ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ إِلَی مُبَایعَتِهِ وَ مُوَالاتِهِ وَ التَّسْلِیمِ عَلَیهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ [«أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ] فِی جَنَّاتِ النَّعِیم».
۱۸) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
سبقتگیرندگان پنج نفرند: من سبقتگیرندهی عرب هستم؛ سلمان سبقتگیرندهی فارس است؛ صهیب سبقتگیرندهی روم است؛ بلال سبقتگیرندهی حبشه است؛ و خبّاب سبقتگیرندهی نبطیان [= مصر] است.
الخصال، ج۱، ص۳۱۲؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۱۵۱[۳۲]
أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا البجيري قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَرْبٍ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ عَنْ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع:
السُّبَّاقُ خَمْسَةٌ فَأَنَا سَابِقُ الْعَرَبِ وَ سَلْمَانُ سَابِقُ فَارِسَ [الفُرْس] وَ صُهَيْبٌ سَابِقُ الرُّومِ وَ بِلَالٌ سَابِقُ الْحَبَشِ وَ خَبَّابٌ سَابِقُ النَّبْطِ.[۳۳]
۱۹) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
یکبار من و پدرم از منزل بیرون آمده بودیم و بین قبر و منبر [رسول الله ص در مسجدالنبی] رسیدم که به جماعتی از شیعیان برخوردیم. پس پدرم به آنان سلام کرد و فرمود:
همانا به خدا سوگند که من ریح [= بو] و روح شما را دوست دارم؛ پس با ورع [= پرهیزکاری] و اجتهاد [= تلاش] مرا یاری کنید و بدانید که همانا ولایت ما جز با ورع و اجتهاد به دست نمیآید. و هرکس از شما که به امامت بندهای سر نهاده، پس باید که به عمل او عمل نماید؛ همانا شما شیعه آل محمد ص هستید و شما انصار الله هستید؛ شما هم سبقتگیرندگان نخستین هستید و هم سبقتگیرندگان آخری، هم سبقتگیرندگان در دنیا و هم سبقتگیرندگان در آخرت به سوی بهشت؛ همانا ما بهشت را به ضمانت الهی و ضمانت رسول الله ص و اهل بیتش برای شما ضمانت کردیم؛ به خدا سوگند بر درجات بهشت، بیش از شما کسی نیست؛ پس برای رسیدن به درجات برتر آن بشتابید؛ همانا شمایید «طیّبون» [مردان پاک] و زنان شمایند «طیبات» [= زنان پاک] هر زن مومنی حوریهای بهشتی است و هر مومنی صدّیق است …
الكافی، ج۸، ص۲۱۳؛ تفسیر فرات الكوفی، ص۵۴۹[۳۴]
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ:
خَرَجْتُ أَنَا وَ أَبِی [ذَاتَ یوْمٍ] حَتَّی إِذَا كُنَّا بَینَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ إِذَا هُوَ بِأُنَاسٍ مِنَ الشِّیعَةِ فَسَلَّمَ عَلَیهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأُحِبُّ رِیاحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ فَأَعِینُونِی عَلَی ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ (وَ اعْلَمُوا أَنَّ وَلَایتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ) وَ مَنِ ائْتَمَّ مِنْكُمْ بِعَبْدٍ فَلْیعْمَلْ بِعَمَلِهِ أَنْتُمْ شِیعَةُ (اللَّهِ) [آلِ مُحَمَّدٍ ص] [وَ أَنْتُمْ شُرَطُ اللَّهِ] وَ أَنْتُمْ أَنْصَارُ اللَّهِ وَ أَنْتُمُ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ وَ السَّابِقُونَ الْآخِرُونَ (وَ السَّابِقُونَ) فِی الدُّنْیا وَ السَّابِقُونَ فِی الْآخِرَةِ إِلَی الْجَنَّةِ قَدْ ضَمِنَّا لَكُمُ الْجَنَّةَ بِضَمَانِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ضَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ ص [وَ أَهْلِ بَیتِهِ] (وَ اللَّهِ مَا عَلَی دَرَجَةِ الْجَنَّةِ أَكْثَرُ أَرْوَاحاً مِنْكُمْ فَتَنَافَسُوا فِی فَضَائِلِ الدَّرَجَاتِ) أَنْتُمُ الطَّیبُونَ وَ نِسَاؤُكُمُ الطَّیبَاتُ كُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ عَینَاءُ وَ كُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّیق …
۲۰) الف. ابوعبیده حذاء میگوید: از امام صادق ع شنیدم که میفرمود:
زراره و ابوبصیر و محمد بن مسلم، از کسانیاند که خداوند متعال در موردشان فرمود «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱).
رجال الكشی، ص۱۳۶؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۲۹۰؛ الرجال (لابن داود)، ص۱۵۷
حَدَّثَنِی الْحُسَینُ بْنُ بُنْدَارَ الْقُمِّی، قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ الْقُمِّی، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ الرَّازِی، قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیرٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ الْحَذَّاءِ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ:
زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَیدٌ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ».
ب. و سلیمان بن خالد هم میگوید: از امام صادق ع شنیدم که میفرمود:
هیچکس یاد ما و احادیث پدرم [احادیث ما] را زنده نکرد مگر زراره و ابوبصیر لیث مرادی و محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی؛ و اگر اینان نبودند کسی نبود که این را از عمق زمین بیرون کشد؛ اینان حافظ دین و امین پدرم در حلال و حرام خدا بودند؛ و ایناناند سبقتگیرندگان به سوی ما در دنیا و سبقتگیرندگان به سوی ما در آخرت.
رجال الكشی، ص۱۳۶-۱۳۷؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۲۹۰
حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ الْأَقْطَعِ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ:
مَا أَحَدٌ أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي (احادیثنا) إِلَّا زُرَارَةُ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثٌ الْمُرَادِيُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدُ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ. وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا، هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي (ع) عَلَی حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ، وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَةِ.
ج. و داود بن سرحان هم میگوید: از امام صادق ع شنیدم که میفرمود:
همانا من با برخی صحبت میکنم و حدیث می گویم و او را از جدال و مراء در دین خدا برحذر میدارم و از قیاس نهی میکنم، سپس از نزد من بیرون میرود و حدیث مرا بر غیر معنای اصلیاش به تاویل میبرد. همانا به قومی را به پرداختن به علم کلام امر کردم و قومی را از این کار بازداشتم، اما هریک [این توصیه مرا] برای خویش تاویل کرد در حالی که در معصیت خدا و رسولش گام برمیداشت. اگر گوش میدادند و اطاعت می کردند نزد آنان اموری را ودیعه میگذاشتم که پدرم برای اصحابش به ودیعه مینهاد. همانا اصحاب پدرم زنده و مرده، زینت بودند؛ مقصودم زراره و محمد بن مسلم و نیز از جمله آنان است [ابوبصیر] لیث مرادی و برید عجلی؛ آناناند که قیام کننده به قسطاند؛ آناناند که گویندگان حقیقتاند؛ و آناناند: سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱).
رجال الكشی، ص۱۷۰ و ص۲۳۸-۲۳۹
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَیهِ، قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمِسْمَعِی، عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ:
إِنِّی لَأُحَدِّثُ الرَّجُلَ بِالْحَدِیثِ وَ أَنْهَاهُ عَنِ الْجِدَالِ وَ الْمِرَاءِ فِی دِینِ اللَّهِ وَ أَنْهَاهُ عَنِ الْقِیاسِ، فَیخْرُجُ مِنْ عِنْدِی فَیتَأَوَّلُ حَدِیثِی عَلَی غَیرِ تَأْوِیلِهِ. إِنِّی أَمَرْتُ قَوْماً أَنْ یتَكَلَّمُوا وَ نَهَیتُ قَوْماً فَكُلٌّ تَأَوَّلَ لِنَفْسِهِ یرِیدُ الْمَعْصِیةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ. فَلَوْ سَمِعُوا وَ أَطَاعُوا لَأَوْدَعْتُهُمْ مَا أَوْدَعَ أَبِی أَصْحَابَهُ. إِنَّ أَصْحَابَ أَبِی كَانُوا زَیناً أَحْیاءً وَ أَمْوَاتاً؛ أَعْنِی زُرَارَةَ وَ مُحَمَدِ بْنَ مُسْلِمٍ وَ مِنْهُمْ لَیثٌ الْمُرَادِی وَ بُرَیدٌ الْعِجْلِی، هَؤُلَاءِ الْقَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ هَؤُلَاءِ الْقَوَّالُونَ بِالصِّدْقِ[۳۵] وَ هَؤُلَاءِ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ».
۲۱) از امام کاظم ع روایت شده که فرمودند:
هنگامی که روز قیامت شود منادیای ندا دهد: کجایند حواریون حضرت محمد بن عبدالله، رسول الله ص، که هرگز عهدشکنی نکردند و بر آن عهدشان ماندند؟
پس سلمان و مقداد و ابوذر غفاری برخیزند.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند حواریون علی بن ابیطالب، وصی حضرت محمد بن عبدالله، رسول الله ص؟
پس عمرو بن حمق خزاعی و محمد بن ابیبکر و میثم تمار و اویس قرنی برخیزند.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند حواریون حسن ع فرزند علی ع، و فرزند فاطمه ع، دختر حضرت محمد رسول الله ص؟
پس سفیان بن ابیلیلی و خذیف بن اُسَید غفاری برخیزند.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند حواریون حسین بن علی ع؟
پس هرکس که با او به شهادت رسید و از او رویگردان نشد برخیزد.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند حواریون علی بن حسین ع؟
پس جُبَیر بن مُطعم و یحیی بن امطویل و ابوخالد کابلی و سعید بن مسیب برخیزند.
سپس منادیای ندا دهد: کجایند حواریون محمد بن علی ع و جعفر بن محمد ع؟
پس عبدالله بن شریک عامری و زراره بن أعین و برید بن معاویه بجلی و محمد بن مسلم ثقفی و [ابوبصیر]لیث بن بختری مرادی و عبدالله بن ابییعفور و عامر بن عبدالله بن جُذاعه و حُجر بن زائده و حمران بن اعین برخیزند.
سپس سایر شیعیان همراه با سایر ائمه ع روز قیامت برمیخیرند.
پس اینان اولین شیعهای هستند که وارد بهشت فردوس میشوند و اینان اولین سبقتگیرندگان و اولین مقربان و اولین از تابعیناند که خود را حواری قرار دادند.
الإختصاص (للمفید)، ص۶۱-۶۲؛ رجال الكشي، ص۱۰[۳۶]؛ روضة الواعظين، ج۲، ص۲۸۳
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الرَّازِيِّ وَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَی قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِيهِ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ع:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَی مُنَادٍ أَيْنَ حَوَارِيُّ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص الَّذِينَ لَمْ يَنْقُضُوا الْعَهْدَ وَ مَضَوْا عَلَيْهِ؟
فَيَقُومُ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ.
قَالَ: ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَصِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟
فَيَقُومُ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ الْخُزَاعِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ وَ مِيثَمُ بْنُ يَحْيَی التَّمَّارُ مَوْلَی بَنِي أَسَدٍ وَ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ.
قَالَ ثُمَّ يُنَادِي الْمُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ ص؟
فَيَقُومُ سُفْيَانُ بْنُ أَبِي لَيْلَی الْهَمْدَانِيُّ وَ حُذَيْفَةُ بْنُ أُسَيْدٍ الْغِفَارِيُّ.
قَالَ ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ؟
فَيَقُومُ كُلُّ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ وَ لَمْ يَتَخَلَّفْ عَنْهُ.
قَالَ ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ؟
فَيَقُومُ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ وَ يَحْيَی ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ وَ أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ.
ثُمَّ يُنَادِي أَيْنَ حَوَارِيُّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ حَوَارِيُّ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ؟
فَيَقُومُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِيكٍ الْعَامِرِيُّ وَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيُّ وَ لَيْثُ بْنُ الْبَخْتَرِيِّ الْمُرَادِيُّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ وَ عَامِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُذَاعَةَ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ وَ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ.
ثُمَّ يُنَادَی سَائِرُ الشِّيعَةِ مَعَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ ص يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
فَهَؤُلَاءِ أَوَّلُ الشِّيعَةِ الَّذِينَ يَدْخُلُونَ الْفِرْدَوْسَ وَ هَؤُلَاءِ أَوَّلُ السَّابِقِينَ وَ أَوَّلُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَوَّلُ الْمُتَحَوِّرَةِ [الْمُتَحَوِّرَین، الْمَحْبُورِين][۳۷] مِنَ التَّابِعِين.
۲۲) حسین بن عمر بن یزید میگوید: بر امام رضا ع وارد شدم در حالی که هنوز در امامتش شک داشتم؛ و قبلش در بین راه که میآمدم، همراه با دوستم مقاتل بن مقاتل بودم، که در همان کوفه به امامت ایشان اذعان کرده بود. من به او گفته بودم: عجله کردی! او پاسخ داده بود: من بر این مطلب برهان و علم دارم.
به هر حال، به امام رضا ع عرض کردم: پدرتان از دنیا خدا رفت!
فرمود: بله، سوگند به خدا چنین است* و همانا او در همان درجهای است که رسول الله صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین صلوات الله علیه میباشند؛ با این حال، در بقای پدرم چه کسی از من خوشبخت بود؟ [یعنی با این حال، مصیبت از دست دادن او خیلی سنگین است]
سپس فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «و سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان؛ آناناند که مقرباناند» (واقعه/۱۰-۱۱) که عارف به امامت است وقتی امام ظاهر میشود.
سپس فرمود: رفیقت چه شد؟
گفتم: کی؟
فرمود: مقاتل بن مقاتل، همان که صورتی گرد و کشیده، محاسنی بلند و بینی برجستهای دارد. و فرمود: البته من او را ندیدهام و بر من وارد نشده است؛ لیکن او ایمان آورد و تصدیق کرد، از این روست که احو.الش را جویا شدم.
راوی میگوید: از نزد امام بیرون آمدم و به محل اقامتم برگشتم که دیدم مقاتل آنجا دراز کشیده است. او را تکان دادم [که بلند شود] و به او گفتم: مژدگانیای برایت دارم؛ اما نمیگویم تا اینکه صدبار حمد خدا را به جای آوری. او چنین کرد؛ و من هم قضیه را برایش تعریف کردم.
رجال الكشی، ص۶۱۴-۶۱۵
نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِی، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیی، عَنْ حُسَینِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ، قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا (ع) وَ أَنَا شَاكٌّ فِی إِمَامَتِهِ، وَ كَانَ زَمِیلِی فِی طَرِیقِی رَجُلٌ یقَالُ لَهُ مُقَاتِلُ بْنُ مُقَاتِلٍ وَ كَانَ قَدْ مَضَی عَلَی إِمَامَتِهِ بِالْكُوفَةِ. فَقُلْتُ لَهُ: عَجَّلْتَ. فَقَالَ عِنْدِی فِی ذَلِكَ بُرْهَانٌ وَ عِلْمٌ.
قَالَ الْحُسَینُ فَقُلْتُ لِلرِّضَا (ع): قَدْ مَضَی أَبُوكَ.
فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ، وَ إِنِّی لَفِی الدَّرَجَةِ الَّتِی فِیهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ، وَ مَنْ كَانَ أَسْعَدَ بِبَقَاءِ أَبِی مِنِّی!
ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی یقُولُ: «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»، الْعَارِفُ لِلْإِمَامَةِ حِینَ یظْهَرُ الْإِمَامُ.
ثُمَّ قَالَ مَا فَعَلَ صَاحِبُكَ؟
فَقُلْتُ مَنْ؟
قَالَ مُقَاتِلُ بْنُ مُقَاتِلٍ الْمَسْنُونُ الْوَجْهِ الطَّوِیلُ اللِّحْیةِ الْأَقْنَی الْأَنْفِ، وَ قَالَ: أَمَا إِنِّی مَا رَأَیتُهُ وَ لَا دَخَلَ عَلَی وَ لَكِنَّهُ آمَنَ وَ صَدَّقَ فَاسْتَوْصِ بِهِ.
قَالَ: فَانْصَرَفْتُ مِنْ عِنْدِهِ إِلَی رَحْلِی فَإِذَا مُقَاتِلٌ رَاقِدٌ، فَحَرَّكْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ: لَكَ بِشَارَةٌ عِنْدِی، لَا أُخْبِرُكَ بِهَا حَتَّی تَحْمَدَ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ. فَفَعَلَ، ثُمَّ أَخْبَرْتُهُ بِمَا كَانَ.
تدبر
۱) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»
در آیات قبل، از دو دسته اصحاب میمنت (اهل یُمن و برکت) و اصحاب شومی و بیبرکتی یاد شد و اینک سومین دسته با عنوان سبقتگیرندگان مطرح میشود. (درباره اینکه چرا اینها را با اینکه برترند در مرتبه سوم آورد، در جلسه ۹۷۵، تدبر۱ احتمالاتی بیان شد)
خوشیُمنی و شومی درست نقطه مقابل هماند و طبیعی است که افراد بر اساس اینکه اهل کدام از این دو امر باشند، به این دو دسته تقسیم شوند. اما در اینجا دسته سومی در قبال اینها مطرح کرد، آن هم با تعبیر «سبقتگیرندگان». و نحوه طرح این قسم سوم، از جهات متعدد با دو قسم قبل متفاوت است:
الف. در دوتای قبل، یک دوگانهای است (خوشیُمنی و شومی) که هریک فینفسه (به خودی خود) مطرح میشود؛ یعنی برای تشخیص خوشیمن ویا شوم بودن کسی، نیازی نیست که ضرورتا وی را با دیگران مقایسه کنیم؛ اما موضوع این آیه (سبقت گرفتن) مطلبی نیست که به خودی خود قابل بررسی باشد، بلکه اساساً در نسبت و مقایسه با دیگران مطرح میشود.
ب. در آنجا از تعبیر «اصحاب …» استفاده شد، اما در اینجا از تعبیر اسم فاعل استفاده شد؛ یعنی در آنجا افراد از این حیث که همنشین و همراه (خوشیُمنی و شومی) هستند مورد توجه قرار گرفتند؛ اما در اینجا گویی این سبقت گرفتن، در ذات آنها وارد شده، نه اینکه صرفاً همنشین آنها شده باشد.
ج. در دو مورد قبل، عبارت دوم را با تعبیر «ما …؟!» آورد، که دلالت بر تعجب دارد؛ در حالی که در اینجا به صورت ساده و مفرد آورد.
د. در دو مورد قبل، عبارت دوم را به صورت یک جمله آورد که به لحاظ نحوی خبر قرار میگیرد برای عبارت اول؛ اما در این آیه، عبارت دوم را به صورت مفرد آورد، که هم میتواند خبر عبارت اول باشد و هم تاکید و… .
(درباره ثمرات این تفاوت در تدبرهای بعد توضیحاتی خواهد آمد؛ اما مهم این است که همین عوض کردن تعبیر، گویا میخواهد نکتهای را گوشزد کند.)
۲) «وَ السَّابِقُونَ …»
درباره اینکه مقصود از این «سابقون» چه کسانیاند این دیدگاهها مطرح شده است که آنان کسانی اند که سبقت گرفتند برای:
الف. پیروی از پیامبرانی که امامان هدایتند (جبائی، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ب. رسیدن به ثواب جزیل الهی و رسیدن به رحمت خدا (جبائی، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ج. اطاعت خدا (مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
د. رسیدن به خیر (مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ه. ایمان آوردن بر دیگران (مقاتل و عکرمه، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
و. هجرت (ابن عباس، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ز. ادای فریضه نماز (منسوب به امیرالمومنین ع، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ح. جهاد (ضحاک، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ط. توبه و اعمال نیک (سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ی. هر آنچه خداوند بدان دعوت کرده است (ابن کیسان، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵[۳۸])
ک. …
سبقت در قرآن (این مورد فراز در تاریخ ۲۶/۱۰/۱۳۹۹ افزوده شد)
در قرآن کریم ۳۷ بار ماده «سبق» به کار رفته که در ۹ آیه مربوط به سبقتگرفتنهایی است که قرآن کریم آنها را مدح کرده است. (البته در دو آیه هم سبقت در معنای مثبت به کار رفته؛ اما نه از حیت استنادش به خود افراد؛ بلکه از حیث سبقتی که خداوند در مورد برخی روا داشته است: «إِنَّ الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى أُولئِكَ عَنْها مُبْعَدُونَ» (انبیاء/۱۰۱) و «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلينَ» (صافات/۱۷۱)؛ که اینها را در شمارش فوق نیاوردیم) از این میان برخی موارد مانند همین آیه ۱۰ سوره واقعه (و نیز آیه: فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً؛ نازعات/۴) درباره اینکه اینان در چه چیزی سبقت گرفتهاند مشخص نشده؛ اما در مواردی محل سبقت مشخص شده که با یک بررسی کامل این مصادیق معلوم میشود سبقت گرفتنهایی که در قرآن مدح شده از سه حال خارج نیست:
یا سبقت در ایمان است: «إِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ» (حشر/۱۰) و «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ» (توبه/۱۰۰)
یا سبقت در خیرات و انجام کارهای خیر است: «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» (بقره/۱۴۸)؛ «وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» (مائده/۴۸)؛ «أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» (مومنون/۶۱) و «مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبيرُ» (فاطر/۳۲)
ویا سبقت به سوی مغفرت و بهشت خداوند است که عملا نتیجه همین دو مورد فوق میباشد: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ» (حدید/۲۱)
با توجه به اینکه تمام ابعاد رشد و کمال انسان را در دو بعد ایمان و عمل صالح میتوان خلاصه کرد؛ و این سبقتهای ممدوح قرآنی هم یا سبقت در ایمان است یا سبقت در خیرات و عمل صالح؛ و یا ثمره آنها که سبقت به سوی مغفرت و بهشت است؛ به نظر میرسد متعلق سبقت در این آیه نیز همین سبقت در ایمان و خیرات باشد؛ و السابقون السابقون یعنی کسانی که گوی سبقت را هم در ایمان و هم در خیرات از همگان ربودند.
۳) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»
گفتیم در دو آیه، یک دوگانهای که به خودی خود قابل بررسی است (خوشیُمنی و شومی) محور قرار گرفت؛ و افراد از این حیث همنشینی با آن (اصحاب …) مورد توجه قرار گرفتند (و نفرمود: خوشیمنها و شومها)؛ اما در اینجا از اسم فاعل استفاده کرد، ان هم در خصوص موضوعی (سبقت گرفتن) که اقتضای اولیهاش مقایسهای بودن است، نه اینکه به خودی خود قابل بررسی باشد. چرا؟
الف. شاید میخواهد نشان دهد که حتی خوشیمنی و بدیُمنی چیزی غیر از حقیقت خود انسان است، لذا گفت اهل خوشیمنی، نه خوشیمنها؛ ولی اجتماعی بودن چنان در ذات انسان رسوخ دارد که سبقت گرفتن (در مقام مقایسه با دیگران بودن) مهمترین خصلت درونی انسانهاست؛ و لذا با اسم فاعل (که دلالت بر ثبوت صفت برای ذات دارد) تعبیر کرد.
ب. …
۴) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»
در تدبر ۱ بیان شد که در دو آیه قبل، عبارت دوم را به صورت جمله تعجبیه آورد؛ اما در این آیه، به صورت مفرد. چرا؟
الف. شاید میخواهد بگوید آن گونه تعجبیای که در مورد خوشیُمنها و بدیُمنها مطرح است، در اینجا مطرح نیست. و این بدان علت است که:
الف.۱. شاید میخواهد بنیادین بودن تفاوت اینها با دو گروه قبل ار مورد تاکید قرار دهد و بگوید افق اینها بسیار بالاتر از دوتای دیگر است. در واقع، برای ما انسانها خوشیمن و شوم بودن مطرح است؛ و خدا در دو مورد قبل، می خواهد معیار ما برای خوشیمنی و شومی را به چالش بکشد؛ اما سابقون چنان بالاتر از تحلیلهای رایج ما هستند که اصلا در ذهن ما مطرح نبودند که معیاری داشته باشیم و بخواهد معیار با شنیدن معیارهای جدید تعجب کنیم.
الف.۲. …
ب. شاید میخواهد بفرماید مساله سابقون بقدری عظمت دارد که اصلا نوبت به استفهامی که حکایت از جهل مخاطب دارد هم نمیرسد. در واقع، در موارد قبل، درست است که آن استفهام تعجبی، دلالت بر عجز مخاطب از فهم حقیقت اصحاب میمنت و شومی داشت، اما چنین استفهامی در جایی مطرح میشود که مخاطب مدعی علم است و با این سوال، عجز وی را برملا می کنیم که اگر راست میگویی، بگو مثلا اصحاب میمنت چیست؟ اما در اینجا چنان است که گویی خود مخاطب از ابتدا بر نادانی خویش واقف است؛ مانند اینکه کسی از عالمی مساله دشواری را سوال کند که خودش هم میداند که آن عالم هرچقدر هم خوب توضیح دهد باز هم وی آن پاسخ را نمی تواند بفهمد؛ که در اینجا دیگر جای آن نیست که با استفهام عجز وی آشکار گردد. (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج۲۹، ص۳۹۰[۳۹])
ج. شاید میخواهد زوجیت وقرین هم بودنی را که در بحث از آیه ۷ (جلسه ۹۷۴، تدبر۲.د) بدان اشاره شد، در خصوص سابقون به نحو خاص مورد تاکید قرار دهد.
۵) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»
در نکات ادبی اشاره شد که به لحاظ نحوی، کلمه «السابقون» اول مبتداست؛ اما کلمه «السابقون» دوم را میتوان صرفا تاکید کلمه قبل دانست (که خبر این مبتدا، آیه بعد است: یعنی مراد آیه این است: «سابقون، تاکید می کنم: سابقون، آناناند که مقرباند»)، و میتوان آن را خبر برای «السابقون» اول دانست، که در این صورت، چون «الـ» روی خبر آمده دلالت بر حصر (یا تاکید شدید) دارد. چنین تعبیری وجوه متعددی میتواند داشته باشد، از جمله:
الف. مبتدا چنان مشهور و آشکار است که در مورد آن توضیحی نیاز نیست؛ یعنی سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگاناند. غالبا مفسران مثال زدهاند به این شعر که «أنا أبو النجم و شعری شعری» (مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج۲۹، ص۳۸۹) اما شاید مثال بهتر آن این فراز از دعای امام سجاد ع باشد که به دعای ابوحمزه ثمالی معروف است: «كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا أَنَا وَ كَيْفَ لَا أَدْعُوكَ وَ أَنْتَ أَنْت» (که قریب به این مضمون از امیرالمومنین ع هم روایت شده است: «إِلَهِي كَيْفَ أَدْعُوكَ وَ أَنَا أَنَا أَمْ كَيْفَ أَيْأَسُ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَنْت»؛ البلد الأمين، ص۳۱۶) ویا این فراز از ادعیه مسجد کوفه: «اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ وَ أَنَا أَنَا، أَنْتَ الْعَوَّادُ بِالْمَغْفِرَةِ وَ أَنَا الْعَوَّادُ بِالذُّنُوبِ»
ب. مبتدا چنان عظیم است که فوق آن است که هرگونه علم و احاطه وخبری در مورد او بتوان داد، چنانکه در مورد پادشاهی گفته شود: در مورد این پادشاه فقط همین را بگویم که او پادشاه است (مفاتيح الغيب، ج۲۹، ص۳۹۰[۴۰]) مثال بهتر این عبارت در دعای امام حسین ع در روز عرفه است که: «يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلَّا مِنْكَ» (كتاب المزار (للمفيد)، ص۱۶۳) ویا در برخی ادعیه آمده است: «أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ … أَنَّكَ أَنْتَ أَنْتَ، أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِين» (تهذيب الأحكام، ج۳، ص۹۹)؛ یعنی همان که پیامبر اکرم ص فرمود «لَا أَبْلُغُ مَدْحَكَ وَ الثَّنَاءَ عَلَيْكَ؛ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَی نَفْسِك» (الكافي، ج۳، ص۳۲۴)
ج. میتواند دربردارنده این معنا باشد که سابقون در یک عرصه، همان سابقون در عرصه دیگرند، که آنگاه بر مصادیق متعددی میتواند تطبیق شود؛ مانند:
ج.۱. این سابقون که الان در این سوره میخواهیم مطرح کنیم، همان سابقونیاند که در آیات دیگر (مثلا در «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» فاطر/۳۲) به اجمال نکاتی دربارهشان گفته بودیم.
ج.۲. یکی ناظر به سبقت در دنیا و دیگری ناظر به سبقت در آخرت باشد؛ مثلا: کسانی که برای پیروی از پیامبرانی که امامان هدایتند سبقت گرفتند همان کسانی اند که برای رسیدن به ثواب جزیل الهی سبقت خواهند گرفت. (جبائی، به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵)
ج.۳. یکی ناظر به سبقت در عمل و دیگری ناظر به سبقت در دریافت پاداش باشد؛ مثلا: کسانی که در اطاعت خدا سبقت گرفتند، همینهایند که برای رسیدن به رحمت خدا و رسیدن به خیر سبقت میگیرند (به نقل از مجمع البیان، ج۹، ص۳۲۵).
تبصره:
برخی بین این دو قول اخیر این گونه جمع کردهاند که: این دو ناظر به دو دسته سبقتی است که خداوند مطرح کرده است: سابقون اول، آن سبقت به سوی کارهای خوب در دنیاست که فرمود: «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» (فاطر/۳۲) ویا «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ» (بقرة/۱۴۸) ویا «أُولئِكَ یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ» (مؤمنون/۶۱) و سابقون دوم ثمرهای است که بر این عمل آنان در آخرت مترتب میشود، چنانکه فرمود «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ» (حدید/۲۱) (المیزان، ج۱۹، ص۱۱۶-۱۱۷)
۶) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»
درباره اینکه چه کسانی مصداق این آیهاند در روایات و نیز آرای مفسران افراد مختلفی مطرح شده، که در بحث احادیث اشاره شد که همه این دیدگاهها با هم قابل جمعاند؛ با این بیان که در یک تبیین کلی این اشاره به مراتب بالای ایمان است؛ که عبارتند از پیامبران الهی، امامان معصوم، و برترین پیروان پیامبران و امامان.
همانجا اشاره شد که بویژه درباره تطبیق آن بر شخص امیرالمومنین ع روایات فراوانی، هم در شیعه و هم در اهل سنت وارد شده است. در اینجا میافزاییم:
مرحوم عاملی نباطی (م۸۷۷) در الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، (ج۲، ص۷۷-۷۸) از عالمی به نام «الشیخ المرشد أبوعبدالله الحسین بن علی البصری» که ظاهرا از بزرگان اهل سنت است، نام میبرد که در «كتاب الإیضاح» استدلال جالبی برای اثبات اینکه حضرت علی ع، مصداق خاص و منحصر به فردِ «السابقون» است آورده است. وی ابتدا افرادی را که در عرصهای از عرصههای مورد اعتنای دین، از نظر علمای اهل سنت بر بقیه سبقت داشتهاند، فهرست کرده (سبقت در: اسلام آوردن، خویشاوندی با رسول الله ص، علم به کتابت، علم به سنت نبوی، علم قضاوت، جهاد، ورع و پرهیزکاری) و سپس نشان میدهد تنها کسی که در همه این فهرستها مشترک است حضرت علی ع میباشد.[۴۱]
۷) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»
حکایت
یکبار مامون چهل تن از بزرگان علمای حدیث و کلام اهل سنت را جمع کرد و خواست با آنان درباره اینکه حضرت علی ع برترین انسان پس از پیامبر ص است، بحث کند. ابتدا آنان سعی کردند با روایات نبوی و بحثهای تاریخی استدلالاتی در رد این مدعا بیاورند، و مدعی بودند که ابوبکر و عمر از حضرت علی ع برترند. وی بطلان تمام مدعیات آنان را نشان داد و آنان سرافکنده شدند و گفتن دیگر دلیلی نداریم. سپس مامون شروع کرد به استدلال آوردن برای اثبات مدعای خود؛ و مطلب را این گونه شروع کرد:
مأمون گفت: پس من از شما سؤال میكنم. به من بگویید روزی كه خداوند پیامبر را مبعوث گردانید كدام عمل، برترین کار بود؟
گفتند سبقت گرفتن به اسلام آوردن؛ زیرا كه خداوند فرموده است: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»
مأمون گفت: آیا احدی را سراغ دارید که در اسلام آوردن بر حضرت علی ع سبقت گرفته باشد؟
گفتند علی (ع) وقتی اسلام آورد که نوجوانی بود که هنوز به تکلیف نرسیده بود؛ اما ابوبکر در میانسالی اسلام آورد و در سن تکلیف بود؛ و بین این دو فرق است.
مأمون گفت: بگویید ببینم، آیا اسلام علی (ع) با الهامی از جانب خداوند بود یا به دعوت پیامبر (ص)؟
اگر بگویید با الهام بود، پس علی (ع) را بر پیامبر (ص) برتری دادهاید؛ زیرا كه پیامبر الهام نشد [یعنی بر اثر یک الهام غیبی نبود که اسلام آورد] بلكه جبرئیل از جانب خداوند متعال به عنوان دعوتکننده و شناساننده نزد او آمد؛ و اگر بگویید با دعوت پیامبر ص بود، آنگاه آیا پیامبر ص به خاطر دلخواه خودش او را دعوت كرد یا به امر خداوند متعال؟ اگر بگویید از جانب خود دعوت كرد، این خلاف آن چیزی است كه خدا پیامبرش را توصیف نموده است، در این آیه که: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِینَ: و من از کسانی که چیزی را به خود میببندند [و به خدا نسبت میدهند] نیستم» (ص/۸۶) و نیز این آیه که «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحی: و او هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگويد؛ آن نیست جز وحيای كه به او القاء میشود» (نجم/۳-۴) و اگر از جانب خدا متعال بود، پس خداوند متعال به پیامبرش دستور داد که از میان همه نوجوانان، علی ع را دعوت کند و وی را بر همه آنها ترجیح دهد؛ پس با اعتماد به این مطلب و با آگاهی از تایید خداوند متعال، او را دعوت کرد.
و شاهد دیگر اینکه بگویید ببنیم آیا جایز است که [خداوند] حکیم بر مخلوقات چیزی را تکلیف کند که طاقتش را ندارند (آیا تکلیف ما لا یطاق رواست)؟ اگر بگویید بله؛ كافر شدهاید؛ و اگر بگویید نه؛ پس چگونه جایز است پیامبر خود را به دعوت كردن كسی امر کند که آن شخص به خاطر کوچکی و خردسالی و ناتوانی اش، قبول مطلب برایش ممکن نباشد.
و شاهد دیگر آنكه آیا سراغ دارید كه پیامبر احدی از اطفال خویشاوندان خود و غیر آنها را دعوت کرده باشد که آنان نیز مانند حضرت علی ع باشد؟ اگر می دانید که غیر از علی ع را دعوت نکرد پس این نشاندهنده برتری حضرت علی ع بر جمیع نوجوانان مردم [که به خاطر نوجوان بودنش اسلام آوردنش کم ارزش شود]
(این گفتگو ادامه دارد؛ صرفا آن مقدارش که به این آیه مرتبط بود در اینجا آمد. ادامه آن را از اینجا (http://lib.eshia.ir/86808/2/190) و ترجمه آن را از اینجا (http://lib.eshia.ir/27250/9/141) میتوانید مطالعه کنید.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۱۸۹-۱۹۰
حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِی قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحُسَینِ صَالِحُ بْنُ أَبِی حَمَّادٍ الرَّازِی عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَمَّادِ بْنِ زَیدٍ قَالَ: جَمَعَنَا یحْیی بْنُ أَكْثَمَ الْقَاضِی قَالَ أَمَرَنِی الْمَأْمُونُ بِإِحْضَارِ جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ الْحَدِیثِ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِ الْكَلَامِ وَ النَّظَرِ فَجَمَعْتُ لَهُ مِنَ الصِّنْفَینِ زُهَاءَ أَرْبَعِینَ رَجُلا …
… فَأَطْرَقَ الْقَوْمُ جَمِيعاً فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَا لَكُمْ سَكَتُّمْ قَالُوا قَدِ اسْتَقْصَيْنَا
قَالَ الْمَأْمُونُ فَإِنِّی أَسْأَلُكُمْ خَبِّرُونِی أَی الْأَعْمَالِ كَانَ أَفْضَلَ یوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیهُ ص؟
قَالُوا السَّبْقُ إِلَی الْإِسْلَامِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یقُولُ «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ».
قَالَ فَهَلْ عَلِمْتُمْ أَحَداً أَسْبَقَ مِنْ عَلِی ع إِلَی الْإِسْلَامِ؟
قَالُوا إِنَّهُ سَبَقَ حَدَثاً لَمْ یجْرِ عَلَیهِ حُكْمٌ؛ وَ أَبُو بَكْرٍ أَسْلَمَ كَهْلًا قَدْ جَرَی عَلَیهِ الْحُكْمُ؛ وَ بَینَ هَاتَینِ الْحَالَتَینِ فَرْقٌ.
قَالَ الْمَأْمُونُ: فَخَبِّرُونِی عَنْ إِسْلَامِ عَلِی ع أَ بِإِلْهَامٍ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَی أَمْ بِدُعَاءِ النَّبِی ص؟ فَإِنْ قُلْتُمْ بِإِلْهَامٍ؛ فَقَدْ فَضَّلْتُمُوهُ عَلَی النَّبِی ص لِأَنَّ النَّبِی ص لَمْ یلْهِمْ بَلْ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی دَاعِیاً وَ مُعَرِّفاً. فَإِنْ قُلْتُمْ بِدُعَاءِ النَّبِی ص؛ فَهَلْ دَعَاهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ أَوْ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی؟ فَإِنْ قُلْتُمْ مِنْ قِبَلِ نَفْسِهِ؛ فَهَذَا خِلَافُ مَا وَصَفَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ نَبِیهُ ص فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِینَ» وَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحی»؛ وَ إِنْ كَانَ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَی، فَقَدْ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی نَبِیهُ ص بِدُعَاءِ عَلِی ع مِنْ بَینِ صِبْیانِ النَّاسِ وَ إِیثَارِهِ عَلَیهِمْ فَدَعَاهُ ثِقَةً بِهِ وَ عِلْماً بِتَأْییدِ اللَّهِ تَعَالَی.
وَ خَلَّةٌ أُخْرَی: خَبِّرُونِی عَنِ الْحَكِیمِ هَلْ یجُوزُ أَنْ یكَلِّفَ خَلْقَهُ مَا لَا یطِیقُونَ؟ فَإِنْ قُلْتُمْ نَعَمْ، فَقَدْ كَفَرْتُمْ؛ وَ إِنْ قُلْتُمْ لَا، فَكَیفَ یجُوزُ أَنْ یأْمُرَ نَبِیهُ ص بِدُعَاءِ مَنْ لَا یمْكِنُهُ قَبُولُ مَا یؤْمَرُ بِهِ لِصِغَرِهِ وَ حَدَاثَةِ سِنِّهِ وَ ضَعْفِهِ عَنِ الْقَبُولِ؟
وَ خَلَّةٌ أُخْرَی: هَلْ رَأَیتُمُ النَّبِی ص دَعَا أَحَداً مِنْ صِبْیانِ أَهْلِهِ وَ غَیرِهِمْ فَیكُونُوا أُسْوَةَ عَلِی ع؟ فَإِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّهُ لَمْ یدْعُ غَیرَهُ فَهَذِهِ فَضِیلَةٌ لِعَلِی ع عَلَی جَمِیعِ صِبْیانِ النَّاس…
[۱] . درباره تفاوت این کلمه با کلمههای مشابه قبلا در جلسه ۹۴۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-22/ بیان شد که: تفاوت واژههای«سلف» و «سبق» و «تقدم» و «مرور» و «مُضی» در این است که در «سبق» (نقطه مقابل «لحوق») تقدم در حرکت یا عمل یا فکر مد نظر است؛ در «تقدم» (نقطه مقابل «تأخر») جلو افتادن و مقدم بودن چیزی بر چیز دیگر؛ در «مرور» عبور از نقطه معین؛ و در «مُضی» گذر زمان و از زمان حال عبور کردن مد نظر است؛ اما در «سلف» صرف وقوع امری در گذشته مورد نظر است.
لازم به ذکر است که مرحوم مصطفوی با این استدلال که سبق در مقابل لحوق است و تقدم در مقابل تاخر، تفاوت اصلی «سبق» و «تقدم» را در این می داند که در تقدم حتما دیگریای مد نظر است، اما در سبق چنین نیست (التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۲۱۹)؛ در حالی که این سخن به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست؛ زیرا اساساً سبق و سیبقت گرفتن، مفهومی است که حتما در قیاس با دیگران به کار میرود و اینکه بگوییم کسی در مسالهای سبقت گرفت که مطلقا رقیبی نداشت، امر نامعقول به نظر میرسد.
[۲] . أبو إسحاق يذهب إلی أنّ فيه تقديرين في العربية: أحدهما أن يكون السابقون الأول مرفوعا بالابتداء و الثاني من صفته، و خبر الابتداء أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ، و يجوز عنده أن يكون السابقون الأول مرفوعا بالابتداء و السابقون خبره و تقديره و السابقون إلی طاعة اللّه هم السابقون إلی رحمة اللّه، قال: أولئك المقربون صفة. قال أبو جعفر: قوله: أولئك صفة غلط عندي؛ لأن ما فيه الألف و اللام لا يوصف بالمبهم. لا يجوز عند سيبويه: مررت بالرجل ذلك، و لا مررت بالرجل هذا، علی النعت، و العلّة فيه أن المبهم أعرف مما فيه الألف و اللام، و إنما ينعت الشيء عند الخليل و سيبويه بما هو دونه في التعريف، و لكن يكون أولئك المقربون بدلا أو خبرا بعد خبر.
[۳] . فراز مختصری از این روایت در تفسير العياشي، ج۲، ص۱۰۵ آمده است:
عن أبي عمرو الزبيري عن أبي عبد الله ع قال إن الله عز و جل سبق بين المؤمنين كما سبق بين الخيل يوم الرهان، قلت: أخبرني عما ندب الله المؤمن من الاستباق إلی الإيمان- قال: قول الله: «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ- وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ- أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» و قال: «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» و قال: «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» فبدأ بالمهاجرين الأولين علی درجة سبقهم، ثم ثنی بالأنصار ثم ثلث بالتابعين لهم بإحسان، فوضع كل قوم علی قدر درجاتهم و منازلهم عنده
[۴] . این فراز در متن حدیث نیست؛ اما احتمالا افتادگی از متن است؛ احتمال دیگر این است که امام ع یکی از این دو آیه را فرموده، اما به علت قرابت این دو آیه به هم، در ذهن راوی، فراز ابتدایی آیه اول به فراز انتهایی آیه دوم وصل شده است.
[۵] و نیز در پاورقی ۵ از جلسه ۳۳۸ http://yekaye.ir/al-balad-90-9/ و پاورقی پاوقی ۳ از جلسه ۸۱۴ http://yekaye.ir/ya-seen-36-65/
[۶] . ادامه روایت چنین است. معدود مواردی که اضافه بر متن کافی است پررنگتر شده است:
فَلَوْ لَمْ يَكُنْ لِمَنْ سَبَقَ إِلَی الْإِيمَانِ فَضْلٌ عَلَی مَنْ تَأَخَّرَ لَلَحِقَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا، نَعَمْ وَ لَتَقَدَّمَهُمْ كَثِيرٌ مِنْهُمْ لِأَنَّا قَدْ نَجِدُ كَثِيراً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الْآخِرِينَ مَنْ هُوَ أَكْثَرُ عَمَلًا مِنَ الْأَوَّلِينَ أَكْثَرُ مِنْهُمْ صَلَاةً وَ أَكْثَرُ مِنْهُمْ صَوْماً وَ حَجّاً وَ جِهَاداً وَ إِنْفَاقاً وَ لَوْ لَمْ تَكُنْ سَوَابِقُ يَفْضُلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً لَكَانَ الْآخِرُونَ بِكَثْرَةِ الْعَمَلِ يُقَدَّمُونَ عَلَی الْأَوَّلِينَ وَ لَكِنْ أَبَی اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَنْ يُدْرِكَ آخِرُ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ أَوَّلَهَا أَوْ يُقَدَّمَ فِيهَا مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ أَوْ يُؤَخَّرَ فِيهَا مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَمَّا نَدَبَ اللَّهُ إِلَيْهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الِاسْتِبَاقِ إِلَی الْإِيمَانِ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ» قَالَ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» وَ قَالَ «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» وَ قَالَ «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» وَ قَالَ «وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ الَّذِينَ جاؤُا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» فَبَدَأَ بِالْمُهَاجِرِينَ الْأَوَّلِينَ عَلَی دَرَجَةِ سَبْقِهِمْ ثُمَّ ثَنَّی بِالْأَنْصَارِ ثُمَّ ثَلَّثَ بِالتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ فَوَضَعَ كُلَّ قَوْمٍ عَنْ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ عِنْدَهُ وَ ذَكَرَ اسْتِغْفَارَ الْمُؤْمِنِينَ لِمَنْ تَقَدَّمَهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمْ لِيَدُلَّ عَلَی فَضْلِ مَنَازِلِهِمْ ثُمَّ ذَكَرَ مَا فَضَّلَ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَی ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» وَ قَالَ «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلی بَعْضٍ» وَ قَالَ «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ» وَ قَالَ «وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ» وَ قَالَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ» وَ قَالَ «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَی الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً» وَ قَالَ «لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی» وَ قَالَ «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» فَهَذِهِ دَرَجَاتُ الْإِيمَانِ وَ مَنَازِلُهُ وَ وُجُوهُهُ وَ حَالاتُ الْمُؤْمِنِينَ وَ تَفَاضُلُهُمْ فِي السَّبْقِ وَ لَا يَنْفَعُ السَّبْقُ بِلَا إِيمَانٍ وَ مَنْ نَقَصَ إِيمَانَهُ أَوْ هَدَمَهُ لَمْ يَنْفَعْهُ تَقَدُّمُهُ وَ لَا سَابِقَتُهُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ».
[۷] . شاید این روایت که در منابع اهل سنت (الدر المنثور، ج۶، ص۱۵۴) آمده نیز از همین باب باشد:
أخرج أبو نعيم و البيهقي عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله عليه و [آله و] سلم السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ أول من يدخل المسجد و آخر من يخرج منه.
و نیز این روایت:
قال علي رضي الله عنه: هم السابقون إلى الصلوات الخمس. (الجامع لأحكام القرآن، ج۱۸، ص۱۹۹.
[۸] . تفاوتهای متن بصائر را با [] و تفاوتهای متن تحف العقول را با {} نشان دادهام.
[۹] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا يَحْيَی بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحِمَّانِيُّ، حَدَّثَنَا قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعِ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَبَايَةَ بْنِ رِبْعِيٍّ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ [آله] سَلَّمَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ قَسَمَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمْ قِسْمًا، فَذَلِكَ قَوْلُهُ: «وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ» » (الواقعة:۲۷) ، فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ، وَأَنَا مِنْ خَيْرِ أَصْحَابِ الْيَمِينِ، ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلَاثًا، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمْ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ: «فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ» (الواقعة:۸) ، «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» (الواقعة:۱۰) ، فَأَنَا مِنَ السَّابِقِينَ، وَأَنَا مِنْ خَيْرِ السَّابِقِينَ، ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمْ قَبِيلَةً، فَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَی: «وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ» (الحجرات:۱۳) ، فَأَنَا أَتْقَی وَلَدِ آدَمَ وَأَكْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا فَخْرَ، ثُمَّ جَعَلَ الْقَبَائِلَ بُيُوتًا، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمْ بَيْتًا “، قَالَ: ” فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (الأحزاب:۳۳)
[۱۰] . أَخْرَجَ الْحَكِيمُ التِّرْمِذِيُّ، وَالطَّبَرَانِيُّ، وَابْنُ مَرْدَوَيْهِ، وَالْبَيْهَقِيُّ فِي الدَّلَائِلِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عليه وَ [آله] و] سَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمَا قِسْمًا، فَذَلِكَ قَوْلُهُ: وَأَصْحابُ الْيَمِينِ» وَأَصْحابُ الشِّمالِ فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ، وَأَنَا خَيْرُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ. ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلَاثًا، فَجَعَلَنِي فِي خيرها ثلاثا، فذلك قوله: أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ فَأَنَا مِنَ السَّابِقِينَ، وَأَنَا خَيْرُ السَّابِقِينَ. ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً، وَذَلِكَ قَوْلُهُ: «وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» وَأَنَا أَتْقَی وَلَدِ آدَمَ وَأَكْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ وَلَا فَخْرَ. ثُمَّ جَعَلَ الْقَبَائِلَ بُيُوتًا، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا بَيْتًا، فَذَلِكَ قَوْلُهُ: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَأَنَا وَأَهْلُ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوبِ»
[۱۱] . اینها مواردی است که مستقیما به نرم افزار الشامله مراجعه کردم و متن حدیث را دیدم و سپس در اینجا ذکر کردم. اما در پاورقی شواهد التنزيل لقواعد التفضيل نیز منابع دیگری را ذکر کرده است؛ ویا در إعلام الوری بأعلام الهدی، ص۴۷؛ و نیز كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۱، ص۱۳؛ و نیز تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۵۸۷ این روایت را از الشَّيْخُ أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ الْبَيْهَقِيُّ از كِتَابِ دَلَائِلِ النُّبُوَّة نقل میکنند؛ و یا در عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص۸ آن را از ثعلبی نقل میکند؛ که چون این موارد شخصا مراجعه نکردم در اینجا ذکر نشد.
[۱۲] . حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ …
[۱۳] . [قَالَ أَ تُقِرُّونَ أَنَّ ابْنَ عَمِّي رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ] إِنِّي وَ أَهْلَ بَيْتِي كُنَّا نُوراً يَسْعَی بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ وَضَعَ ذَلِكَ النُّورَ فِي صُلْبِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ حَمَلَهُ فِي السَّفِينَةِ فِي صُلْبِ نُوحٍ ثُمَّ قُذِفَ بِهِ فِي النَّارِ فِي صُلْبِ إِبْرَاهِيمَ ثُمَّ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ يَنْقُلُنَا مِنَ الْأَصْلَابِ الْكَرِيمَةِ إِلَی الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ وَ مِنَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ إِلَی الْأَصْلَابِ الْكَرِيمَةِ بَيْنَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ لَمْ يَلْتَقِ وَاحِدٌ مِنْهُمْ عَلَی سِفَاحٍ قَطُّ فَقَالَ أَهْلُ السَّابِقَةِ وَ الْقِدْمَةِ وَ أَهْلُ بَدْرٍ وَ أَهْلُ أُحُدٍ؟ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.
قَالَ فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص آخَی بَيْنَ كُلِّ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ آخَی بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِهِ وَ قَالَ أَنْتَ أَخِي وَ أَنَا أَخُوكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؟ فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ تُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اشْتَرَی مَوْضِعَ مَسْجِدِهِ فَابْتَنَاهُ ثُمَّ بَنَی عَشَرَةَ مَنَازِلَ تِسْعَةً لَهُ وَ جَعَلَ لِي عَاشِرَهَا فِي وَسَطِهَا وَ سَدَّ كُلَّ بَابٍ شَارِعٍ إِلَی الْمَسْجِدِ غَيْرَ بَابِي فَتَكَلَّمَ فِي ذَلِكَ مَنْ تَكَلَّمَ فَقَالَ ص مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَكُمْ وَ فَتَحْتُ بَابَهُ وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِسَدِّ أَبْوَابِكُمْ وَ فَتْحِ بَابِهِ وَ لَقَدْ نَهَی النَّاسَ جَمِيعاً أَنْ يَنَامُوا فِي الْمَسْجِدِ غَيْرِي وَ كُنْتُ أُجْنِبُ فِي الْمَسْجِدِ وَ مَنْزِلِي وَ مَنْزِلُ رَسُولِ اللَّهِ ص [وَاحِدٌ] فِي الْمَسْجِدِ يُولَدُ لِرَسُولِ اللَّهِص وَ لِي فِيهِ أَوْلَادٌ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ عُمَرَ حَرَصَ عَلَی كُوَّةٍ قَدْرَ عَيْنِهِ يَدَعُهَا مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَی الْمَسْجِدِ فَأَبَی عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ ص إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ مُوسَی أَنْ يَبْنِيَ مَسْجِداً طَاهِراً لَا يَسْكُنُهُ غَيْرُهُ وَ غَيْرُ هَارُونَ وَ ابْنَيْهِ وَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَبْنِيَ مَسْجِداً طَاهِراً لَا يَسْكُنُهُ غَيْرِي وَ غَيْرُ أَخِي وَ ابْنَيْهِ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَانِي يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَی لِي بِالْوَلَايَةِ ثُمَّ قَالَ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حِينَ دَعَا أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَی الْمُبَاهَلَةِ إِنَّهُ لَمْ يَأْتِ إِلَّا بِي وَ بِصَاحِبَتِي وَ ابْنَيَّ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ دَفَعَ إِلَيَّ لِوَاءَ خَيْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَأَدْفَعَنَّ الرَّايَةَ غَداً إِلَی رَجُلٍ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَيْسَ بِجَبَانٍ وَ لَا فَرَّارٍ يَفْتَحُهَا اللَّهُ عَلَی يَدَيْهِ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص بَعَثَنِي بِسُورَةِ بَرَاءَةَ [وَ رَدَّ غَيْرِي بَعْدَ أَنْ كَانَ بَعَثَهُ بِوَحْيٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَالَ إِنَّ الْعَلِيَّ الْأَعْلَی يَقُولُ] إِنَّهُ لَا يُبَلِّغُ عَنْكَ إِلَّا رَجُلٌ مِنْكَ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ بَلَی.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمْ تَنْزِلْ بِهِ شَدِيدَةٌ قَطُّ إِلَّا قَدَّمَنِي لَهَا ثِقَةً بِي وَ أَنَّهُ لَمْ يَدْعُنِي بِاسْمِي قَطُّ إِلَّا أَنْ يَقُولَ يَا أَخِي وَ ادْعُوَا لِي أَخِي؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
[قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَضَی بَيْنِي وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ وَ زَيْدٍ فِي ابْنَةِ حَمْزَةَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَمَّا أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ وَ أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَتْ لِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ دَخْلَةٌ وَ خَلْوَةٌ إِذَا سَأَلْتُهُ أَعْطَانِي وَ إِذَا سَكَتُّ ابْتَدَأَنِي؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ].
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص فَضَّلَنِي عَلَی جَعْفَرٍ وَ حَمْزَةَ فَقَالَ لِفَاطِمَةَ ع إِنِّي زَوَّجْتُكِ خَيْرَ أَهْلِي وَ خَيْرَ أُمَّتِي وَ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً وَ أَكْثَرَهُمْ عِلْماً؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ [أَخِي] عَلِيٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ وَ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ [وَ ابْنَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ]؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَرَنِي أَنْ أُغَسِّلَهُ وَ أَخْبَرَنِي أَنَّ جَبْرَائِيلَ يُعِينُنِي عَلَی غُسْلِهِ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ [أَنْشُدُكُمْ بِاللَّهِ] أَ فَتُقِرُّونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
[۱۴] . قَالَ فَأَنْشُدُكُمْ أَ تَعْلَمُونَ حَيْثُ نَزَلَتْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ حَيْثُ نَزَلَتْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ حَيْثُ نَزَلَتْ «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً»، قَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ خَاصَّةٌ فِي بَعْضِ الْمُؤْمِنِينَ أَمْ عَامَّةٌ لِجَمِيعِهِمْ؟ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّهُ أَنْ يُعْلِمَهُمْ وُلَاةَ أَمْرِهِمْ وَ أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ الْوَلَايَةِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ حَجِّهِمْ فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ؛ ثُمَّ خَطَبَ وَ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِي بِرِسَالَةٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِي وَ ظَنَنْتُ أَنَّ النَّاسَ تُكَذِّبُنِي فَأَوْعَدَنِي لأبلغها [لَأُبَلِّغَنَّهَا] أَوْ لَيُعَذِّبَنِّي ثُمَّ أَمَرَ فَنُودِيَ بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً ثُمَّ خَطَبَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَی الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ قَالُوا بَلَی يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ قُمْ يَا عَلِيُّ فَقُمْتُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ هَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ فَقَامَ سَلْمَانُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَلَاءٌ كَمَا ذَا؟ فَقَالَ وَلَاءٌ كَوَلَايَتِي مَنْ كُنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی ذِكْرُهُ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» فَكَبَّرَ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ تَمَامُ نُبُوَّتِي وَ تَمَامُ دِينِ اللَّهِ وَلَايَةُ عَلِيٍّ بَعْدِي؛ فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَاتُ خَاصَّةٌ فِي عَلِيٍّ؟ قَالَ: بَلَی فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ. قَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ بَيِّنْهُمْ لَنَا! قَالَ عَلِيٌّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ وَ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّی يَرِدُوا عَلَيَّ حَوْضِي. فَقَالُوا كُلُّهُمْ اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ وَ شَهِدْنَا كَمَا قُلْتَ سَوَاءً؛ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ قَدْ حَفِظْنَا جُلَّ مَا قُلْتَ وَ لَمْ نَحْفَظْهُ كُلَّهُ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ حَفِظُوا أَخْيَارُنَا وَ أَفَاضِلُنَا.
فَقَالَ ع صَدَقْتُمْ لَيْسَ كُلُّ النَّاسِ يَسْتَوُونَ فِي الْحِفْظِ أَنْشُدُ اللَّهَ مَنْ حَفِظَ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا قَامَ فَأَخْبَرَ بِهِ؛ فَقَامَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ وَ الْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ فَقَالُوا نَشْهَدُ لَقَدْ حَفِظْنَا قَوْلَ النَّبِيِّ ص وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَی الْمِنْبَرِ وَ أَنْتَ إِلَی جَنْبِهِ وَ هُوَ يَقُولُ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ وَ الْقَائِمَ فِيكُمْ بَعْدِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِينَ فِي كِتَابِهِ طَاعَتَهُ فَقَرَنَهُ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَتِي وَ أَمَرَكُمْ فِيهِ بِوَلَايَتِهِ وَ إِنِّي رَاجَعْتُ رَبِّي خَشْيَةَ طَعْنِ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ تَكْذِيبِهِمْ فَأَوْعَدَنِي لَتُبَلِّغَنَّهَا أَوْ لَيُعَذِّبَنَّنِي أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَكُمْ فِي كِتَابِهِ بِالصَّلَاةِ فَقَدْ بَيَّنْتُهَا لَكُمْ وَ بِالزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَبَيَّنْتُهَا لَكُمْ وَ فَسَّرْتُهَا وَ أَمَرَكُمْ بِالْوَلَايَةِ وَ إِنِّي أُشْهِدُكُمْ أَنَّهَا لِهَذَا خَاصَّةً وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَی عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ثُمَّ لِابْنَيْهِ بَعْدَهُ ثُمَّ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ وُلْدِهِمْ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمُ الْقُرْآنُ حَتَّی يَرِدُوا عَلَيَّ حَوْضِي. أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ مَفْزَعَكُمْ بَعْدِي وَ إِمَامَكُمْ بَعْدِي وَ وَلِيَّكُمْ وَ هَادِيَكُمْ وَ هُوَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ فِيكُمْ بِمَنْزِلَتِي فِيكُمْ فَقَلِّدُوهُ دِينَكُمْ وَ أَطِيعُوهُ فِي جَمِيعِ أُمُورِكُمْ فَإِنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ مَا عَلَّمَنِيَ اللَّهُ مِنْ عِلْمِهِ وَ حِكْمَتِهِ فَسَلُوهُ وَ تَعَلَّمُوا مِنْهُ وَ مِنْ أَوْصِيَائِهِ بَعْدَهُ وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ وَ لَا تَتَقَدَّمُوهُمْ وَ لَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُزَايِلُونَهُ وَ لَا يُزَايِلُهُمْ ثُمَّ جَلَسُوا.
قَالَ سُلَيْمٌ ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ ع: أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فَجَمَعَنِي وَ فَاطِمَةَ وَ ابْنَيَّ حَسَناً وَ حُسَيْناً ثُمَّ أَلْقَی عَلَيْنَا كِسَاءً وَ قَالَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ لُحْمَتِي يُولِمُهُمْ مَا يُولِمُنِي وَ يُؤْذِينِي مَا يُؤْذِيهِمْ وَ يُحَرِّجُنِي مَا يُحَرِّجُهُمْ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً. فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ أَنْتَ إِلَی خَيْرٍ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِيَّ وَ فِي أَخِي [وَ فِي ابْنَتِي فَاطِمَةَ] وَ فِي ابْنَيَّ وَ فِي تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ خَاصَّةً لَيْسَ مَعَنَا فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُهُمْ. فَقَالُوا كُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِكَ فَسَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَحَدَّثَنَا كَمَا حَدَّثَتْنَا بِهِ أُمُّ سَلَمَةَ.
ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ ع أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَامَّةٌ هَذَا أَمْ خَاصَّةٌ؟ قَالَ ص أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ لِأَخِي عَلِيٍّ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ. قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنِّي قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ لِمَ خَلَّفْتَنِي قَالَ إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِكَ وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي؟ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ فِي سُورَةِ الْحَجِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِيرُ» فَقَامَ سَلْمَانُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَنْتَ عَلَيْهِمْ شَهِيدٌ وَ هُمْ شُهَدَاءُ عَلَی النَّاسِ الَّذِينَ اجْتَبَاهُمُ اللَّهُ وَ لَمْ يَجْعَلْ عَلَيْهِمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيهِمْ إِبْرَاهِيمَ؟ قَالَ عَنَی بِذَلِكَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا خَاصَّةً دُونَ هَذِهِ الْأُمَّةِ. قَالَ سَلْمَانُ بَيِّنْهُمْ لَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ أَنَا وَ أَخِي وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي. قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ.
فَقَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَامَ خَطِيباً ثُمَّ لَمْ يَخْطُبْ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّی يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ. فَقَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ هُوَ شِبْهُ الْمُغْضَبِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ كُلُّ أَهْلِ بَيْتِكَ؟ قَالَ لَا وَ لَكِنْ أَوْصِيَائِي مِنْهُمْ أَوَّلُهُمْ أَخِي عَلِيٌّ وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي هُوَ أَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّی يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ شُهَدَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَی اللَّهَ. فَقَالُوا كُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ ذَلِكَ.
ثُمَّ تَمَادَی بِعَلِيٍّ ع السُّؤَالُ فَمَا تَرَكَ شَيْئاً إِلَّا نَاشَدَهُمُ اللَّهَ فِيهِ وَ سَأَلَهُمْ عَنْهُ حَتَّی أَتَی عَلَی آخِرِ مَنَاقِبِهِ وَ مَا قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَثِيراً كُلَّ ذَلِكَ يُصَدِّقُونَهُ وَ يَشْهَدُونَ أَنَّهُ حَقٌ قَالَ فَلَمْ يَدَعْ شَيْئاً مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ خَاصَّةً [أَوْ فِيهِ] وَ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ فِي الْقُرْآنِ وَ لَا عَلَی لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا نَاشَدَهُمُ اللَّهَ فِيهِ فَمِنْهُ مَا يَقُولُونَ جَمِيعاً نَعَمْ وَ مِنْهُ مَا يَسْكُتُ بَعْضُهُمْ [وَ يَقُولُ بَعْضُهُمْ اللَّهُمَّ نَعَمْ] وَ يَقُولُ الَّذِينَ سَكَتُوا [لِلَّذِينَ أَقَرُّوا] أَنْتُمْ عِنْدَنَا ثِقَاتٌ وَ قَدْ حَدَّثَنَا غَيْرُكُمْ مِمَّنْ نَثِقُ بِهِ أَنَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.
ثُمَّ قَالَ حِينَ فَرَغَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَيْهِمْ قَالُوا اللَّهُمَّ اشْهَدْ أَنَّا لَمْ نَقُلْ إِلَّا حَقّاً وَ مَا قَدْ سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ حَدَّثَنَا مَنْ نَثِقُ بِهِ أَنَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَ تُقِرُّونَ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ عَلِيّاً فَقَدْ كَذَبَ وَ لَيْسَ يُحِبُّنِي وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَی رَأْسِي فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَنِي فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ.
فَقَالَ نَحْوٌ مِنْ عِشْرِينَ رَجُلًا مِنْ أَفَاضِلِ الْحَيَّيْنِ اللَّهُمَّ نَعَمْ؛ وَ سَكَتَ بَقِيَّتُهُمْ.
فَقَالَ عَلِيٌّ ع لِلسُّكُوتِ مَا لَكُمْ سُكُوتٌ؟
فَقَالُوا هَؤُلَاءِ الَّذِينَ شَهِدُوا عِنْدَنَا ثِقَاتٌ فِي صِدْقِهِمْ وَ فَضْلِهِمْ وَ سَابِقَتِهِمْ.
فَقَالَ عَلِيٌّ ع اللَّهُمَّ اشْهَدْ [عَلَيْهِمْ] [فَقَالُوا اللَّهُمَّ إِنَّا لَمْ نَشْهَدْ وَ لَمْ نَقُلْ إِلَّا مَا سَمِعْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا حَدَّثَنَا بِهِ مَنْ نَثِقُ بِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ وَ غَيْرِهِمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص]
از اینجا (ص۶۴۹ تا ص ۶۵۲) بحث جالبی بین طلحه و حضرت درمیگیرد که طلحه میپرسد اگر جنین برتری داری، پس با آن حدیثی که ابوبکر و عمر گفتند و دیگران هم تصدیق کردند که خلافت و نبوت در یک خاندان جمع نمیشود چه کنیم، و حضرت پاسخ بسیار جالبی میدهند:
فَقَالَ طَلْحَةُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ وَ كَانَ [يُقَالُ لَهُ] دَاهِيَةُ قُرَيْشٍ فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِمَا ادَّعَی أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ أَصْحَابُهُ الَّذِينَ صَدَّقُوهُ وَ شَهِدُوا عَلَی مَقَالَتِهِ يَوْمَ أَتَوْا بِكَ تُعْتَلُ وَ فِي عُنُقِكَ حَبْلٌ فَقَالُوا لَكَ بَايِعْ فَاحْتَجَجْتَ بِمَا احْتَجَجْتَ بِهِ مِنَ الْفَضْلِ وَ السَّابِقَةِ فَصَدَّقُوكَ جَمِيعاً ثُمَّ ادَّعَی أَنَّهُ سَمِعَ نَبِيَّ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَبَی أَنْ يَجْمَعَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَةَ فَصَدَّقَهُ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمٌ وَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ ثُمَّ أَقْبَلَ طَلْحَةُ فَقَالَ [كُلُّ الَّذِي ذَكَرْتَ وَ ادَّعَيْتَ حَقٌّ وَ] مَا احْتَجَجْتَ بِهِ مِنَ السَّابِقَةِ وَ الْفَضْلِ نَحْنُ نُقِرُّ بِهِ وَ نَعْرِفُهُ وَ أَمَّا الْخِلَافَةُ فَقَدْ شَهِدَ أُولَئِكَ الْخَمْسَةُ بِمَا سَمِعْتَ.
فَقَامَ [عِنْدَ ذَلِكَ] عَلِيٌّ ع وَ غَضِبَ مِنْ مَقَالَةِ طَلْحَةَ فَأَخْرَجَ شَيْئاً قَدْ كَانَ يَكْتُمُهُ وَ فَسَّرَ شَيْئاً قَدْ كَانَ قَالَهُ يَوْمَ مَاتَ عُمَرُ لَمْ يَدْرُوا مَا عَنَی بِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَی طَلْحَةَ وَ النَّاسُ يَسْمَعُونَ فَقَالَ: يَا طَلْحَةُ أَمَا وَ اللَّهِ مَا مِنْ صَحِيفَةٍ أَلْقَی اللَّهَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ صَحِيفَةِ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ الَّذِينَ تَعَاهَدُوا عَلَی الْوَفَاءِ بِهَا فِي الْكَعْبَةِ [فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ] إِنْ قَتَلَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ مَاتَ أَنْ يَتَوَازَرُوا وَ يَتَظَاهَرُوا عَلَيَّ فَلَا أَصِلَ إِلَی الْخِلَافَةِ [وَ قَالَ ع] وَ الدَّلِيلُ يَا طَلْحَةُ عَلَی بَاطِلِ مَا شَهِدُوا عَلَيْهِ قَوْلُ نَبِيِّ اللَّهِ ص يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ مَنْ كُنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَكَيْفَ أَكُونُ أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ هُمْ أُمَرَاءُ عَلَيَّ [وَ حُكَّامٌ] وَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی غَيْرَ النُّبُوَّةِ أَ فَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ الْخِلَافَةَ غَيْرُ النُّبُوَّةِ وَ لَوْ كَانَ مَعَ النُّبُوَّةِ غَيْرُهَا لَاسْتَثْنَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَوْلُهُ ص إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي لَا تَتَقَدَّمُوهُمْ وَ لَا تَتَخَلَّفُوا عَنْهُمْ وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ فَيَنْبَغِي أَنْ لَا يَكُونَ الْخَلِيفَةُ عَلَی الْأُمَّةِ إِلَّا أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدی فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ وَ قَالَ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ قَالَ أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ قَطُّ أَمْرَهَا رَجُلًا وَ فِيهِمْ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ يَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّی يَرْجِعُوا إِلَی مَا تَرَكُوا فَمَا الْوِلَايَةُ غَيْرَ الْإِمَارَةِ عَلَی الْأُمَّةِ وَ الدَّلِيلُ عَلَی كَذِبِهِمْ وَ بَاطِلِهِمْ وَ فُجُورِهِمْ أَنَّهُمْ سَلَّمُوا عَلَيَّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هِيَ الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ وَ عَلَيْكَ خَاصَّةً وَ عَلَی هَذَا الَّذِي مَعَكَ يَعْنِي الزُّبَيْرَ [وَ عَلَی الْأُمَّةِ رَأْساً] وَ عَلَی هَذَيْنِ وَ أَشَارَ إِلَی سَعْدٍ وَ ابْنِ عَوْفٍ وَ عَلَی خَلِيفَتِكُمْ هَذَا الظَّالِمِ يَعْنِي عُثْمَانَ وَ إِنَّا مَعْشَرَ الشُّورَی السِّتَّةَ أَحْيَاءٌ كُلُّنَا فَلِمَ جَعَلَنِي عُمَرُ فِي الشُّورَی إِنْ كَانَ قَدْ صَدَقَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص أَ جَعَلَنَا فِي الشُّورَی فِي الْخِلَافَةِ أَمْ فِي غَيْرِهَا فَإِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّهُ جَعَلَهَا شُورَی فِي غَيْرِ الْإِمَارَةِ فَلَيْسَ لِعُثْمَانَ إِمَارَةٌ عَلَيْنَا [وَ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ نَتَشَاوَرَ فِي غَيْرِهَا] لِأَنَّهُ أَمَرَنَا أَنْ نَتَشَاوَرَ فِي غَيْرِهَا وَ إِنْ كَانَتِ الشُّورَی فِيهَا فَلِمَ أَدْخَلَنِي فِيهِمْ فَهَلَّا أَخْرَجَنِي وَ قَدْ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَخْرَجَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنَ الْخِلَافَةِ فَأَخْبَرَ أَنَّهُ لَيْسَ لَهُمْ فِيهَا نَصِيبٌ وَ لِمَ قَالَ عُمَرُ حِينَ دَعَانَا رَجُلًا رَجُلًا لِابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ وَ هَا هُوَ ذَا أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ مَا قَالَ لَكَ حِينَ خَرَجْنَا فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ أَمَّا إِذْ نَاشَدْتَنِي فَإِنَّهُ قَالَ إِنْ بَايَعُوا أَصْلَعَ بَنِي هَاشِمٍ حَمَلَهُمْ عَلَی الْمَحَجَّةِ الْبَيْضَاءِ وَ أَقَامَهُمْ عَلَی كِتَابِ رَبِّهِمْ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِمْ ثُمَّ قَالَ ع يَا ابْنَ عُمَرَ فَمَا قُلْتَ أَنْتَ عِنْدَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ لَهُ فَمَا يَمْنَعُكَ [يَا أَبَتِ] أَنْ تَسْتَخْلِفَهُ قَالَ ع فَمَا رَدَّ عَلَيْكَ قَالَ رَدَّ عَلَيَّ شَيْئاً أَكْتُمُهُ قَالَ ع فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ أَخْبَرَنِي بِكُلِّ مَا قَالَ لَكَ وَ قُلْتَ لَهُ قَالَ وَ مَتَی أَخْبَرَكَ قَالَ ع أَخْبَرَنِي فِي حَيَاتِهِ ثُمَّ أَخْبَرَنِي بِهِ [لَيْلَةَ مَاتَ أَبُوكَ] فِي مَنَامِي وَ مَنْ رَأَی رَسُولَ اللَّهِ ص فِي الْمَنَامِ فَقَدْ رَآهُ [فِي الْيَقَظَةِ] قَالَ لَهُ ابْنُ عُمَرَ فَمَا أَخْبَرَكَ قَالَ ع أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا ابْنَ عُمَرَ لَئِنْ حَدَّثْتُكَ بِهِ لَتُصَدِّقَنِّي قَالَ أَوْ أَسْكُتُ قَالَ ع فَإِنَّهُ قَالَ لَكَ حِينَ قُلْتَ لَهُ فَمَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَسْتَخْلِفَهُ قَالَ الصَّحِيفَةُ الَّتِي كَتَبْنَاهَا بَيْنَنَا وَ الْعَهْدُ [الَّذِي تَعَاهَدْنَا عَلَيْهِ] فِي الْكَعْبَةِ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ فَسَكَتَ ابْنُ عُمَرَ فَقَالَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا أَمْسَكْتَ عَنِّي قَالَ سُلَيْمٌ فَلَقَدْ رَأَيْتُ ابْنَ عُمَرَ فِي ذَلِكَ الْمَجْلِسِ وَ قَدْ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ عَيْنَاهُ تَسِيلَانِ [دُمُوعاً] ثُمَّ أَقْبَلَ عَلِيٌّ ع عَلَی طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ وَ ابْنِ عَوْفٍ وَ سَعْدٍ وَ قَالَ وَ اللَّهِ إِنْ كَانَ أُولَئِكَ الْخَمْسَةُ كَذَبُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَمَا يَحِلُّ لَكُمْ وَلَايَتُهُمْ وَ إِنْ كَانُوا صَدَقُوا مَا حَلَّ لَكُمْ أَيُّهَا الْخَمْسَةُ أَنْ تُدْخِلُونِي مَعَكُمْ فِي الشُّورَی لِأَنَّ إِدْخَالَكُمْ إِيَّايَ فِيهِ خِلَافٌ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ رَغْبَةٌ عَنْهُ.
از اینجا (ص۶۵۲) حضرت به ادامه استدلالهای خود برمیگردند:
ثُمَّ أَقْبَلَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَلَی النَّاسِ فَقَالَ أَخْبِرُونِي عَنْ مَنْزِلَتِي فِيكُمْ وَ مَا تَعْرِفُونِّي بِهِ أَ صَدُوقٌ أَنَا عِنْدَكُمْ أَمْ كَذَّابٌ فَقَالُوا بَلْ صِدِّيقٌ صَدُوقٌ لَا وَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَاكَ كَذَبْتَ فِي جَاهِلِيَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ قَالَ ع فَوَ اللَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ [بِالنُّبُوَّةِ] فَجَعَلَ مِنَّا مُحَمَّداً وَ أَكْرَمَنَا مِنْ بَعْدِهِ بِأَنْ جَعَلَنَا أَئِمَّةَ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُبَلِّغُ عَنْهُ ص غَيْرُنَا وَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ وَ الْخِلَافَةُ إِلَّا فِينَا وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ [مَعَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ] لِأَحَدٍ [مِنَ النَّاسِ] فِيهَا نَصِيباً وَ لَا حَقّاً أَمَّا رَسُولُ اللَّهِ فَخَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَيْسَ بَعْدَهُ رَسُولٌ وَ لَا نَبِيٌّ خَتَمَ الْأَنْبِيَاءَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ خَتَمَ بِالْقُرْآنِ الْكُتُبَ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ جَعَلَنَا مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ فَرَضَ طَاعَتَنَا فِي كِتَابِهِ وَ قَرَنَنَا بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ [فِي الطَّاعَةِ] فِي غَيْرِ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ اللَّهُ جَعَلَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ جَعَلَنَا خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِهِ فِي خَلْقِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ فَرَضَ طَاعَتَنَا فِي كِتَابِهِ الْمُنْزَلِ ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ نَبِيَّهُ أَنْ يُبَلِّغَ ذَلِكَ أُمَّتَهُ فَبَلَّغَهُمْ كَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَيُّهُمَا أَحَقُّ بِمَجْلِسِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بِمَكَانِهِ وَ قَدْ سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص حِينَ بَعَثَنِي بِبَرَاءَةَ فَقَالَ إِنَّهُ لَا يَصْلُحُ أَنْ يُبَلِّغَ عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ رَجُلٌ مِنِّي [فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ سَمِعْتُمْ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ نَشْهَدُ أَنَّا سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ بَعَثَكَ بِبَرَاءَةَ قَالَ] فَلَمْ يَصْلُحْ لِصَاحِبِكُمْ أَنْ يُبَلِّغَ عَنْهُ صَحِيفَةً قَدْرَ أَرْبَعِ أَصَابِعَ وَ لَمْ يَصْلُحْ أَنْ يَكُونَ الْمُبَلِّغُ لَهَا غَيْرِي فَأَيُّهُمَا أَحَقُّ بِمَجْلِسِهِ وَ مَكَانِهِ الَّذِي سَمَّاهُ خَاصَّةً أَنَّهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ [أَوْ مَنْ خُصَّ بِهِ مِنْ بَيْنِ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ] فَقَالَ طَلْحَةُ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَفَسِّرْ لَنَا كَيْفَ لَا يَصْلُحُ لِأَحَدٍ أَنْ يُبَلِّغَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ قَالَ لَنَا وَ لِسَائِرِ النَّاسِ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِبَ وَ قَالَ بِعَرَفَةَ حِينَ حَجَّ حِجَّةَ الْوَدَاعِ رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا ثُمَّ أَبْلَغَهَا عَنِّي فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ وَ لَا فِقْهَ لَهُ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَی مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ ثَلَاثَةٌ لَا يُغِلُ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ وَ الْمُنَاصَحَةُ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ لُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِيطَةٌ مِنْ وَرَائِهِمْ وَ قَامَ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ فَقَالَ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع إِنَّ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ يَوْمَ عَرَفَةَ فِي حِجَّةِ الْوَدَاعِ [وَ يَوْمَ قُبِضَ] [فَانْظُرْ] فِي آخِرِ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا حِينَ قَالَ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّی يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ الْإِصْبَعَيْنِ [وَ أَشَارَ بِمُسَبِّحَتِهِ وَ الْوُسْطَی] فَإِنَّ إِحْدَاهُمَا قُدَّامَ الْأُخْرَی فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ وَ لَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ وَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ إِنَّمَا أَمَرَ الْعَامَّةَ أَنْ يُبَلِّغُوا مَنْ لَقُوا مِنَ الْعَامَّةِ بِإِيجَابِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ إِيجَابِ حَقِّهِمْ وَ لَمْ يَقُلْ ذَلِكَ فِي شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ غَيْرِ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا أَمَرَ الْعَامَّةَ أَنْ يُبَلِّغُوا الْعَامَّةَ بِحُجَّةِ مَنْ لَا يُبَلِّغُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص جَمِيعَ مَا بَعَثَهُ اللَّهُ بِهِ غيرهم [غَيْرُهُ] أَ لَا تَرَی يَا طَلْحَةُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِي وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ يَا أَخِي إِنَّهُ لَا يَقْضِي عَنِّي دَيْنِي وَ لَا يُبْرِئُ ذِمَّتِي غَيْرُكَ أَنْتَ تُبْرِئُ ذِمَّتِي [وَ تُؤَدِّي أَمَانَتِي] وَ تُقَاتِلُ عَلَی سُنَّتِي فَلَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرٍ هَلْ قَضَی عَنْ رَسُولِ اللَّهِص دَيْنَهُ وَ عِدَاتِهِ [فَأَثْبَتُّهُمْ جَمِيعاً فَقَضَيْتُ دَيْنَهُ وَ عِدَاتِهِ وَ لَا يَقْضِي عَنْهُ دَيْنَهُ وَ عِدَاتِهِ غَيْرِي وَ لَمْ يَكُنْ مَا أَعْطَاهُمْ أَبُو بَكْرٍ بِقَضَاءٍ لِدَيْنِهِ وَ عِدَاتِهِ] وَ إِنَّمَا كَانَ قَضَايَ دَيْنَهُ وَ عِدَاتِهِ هُوَ الَّذِي أَبْرَأَ ذِمَّتَهُ وَ قَضَی أَمَانَتَهُ وَ إِنَّمَا يُبَلِّغُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص جَمِيعَ مَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ فِي كِتَابِهِ وَ أَمَرَ بِوَلَايَتِهِمْ الَّذِينَ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَی اللَّهَ فَقَالَ طَلْحَةُ [فَرَّجْتَ عَنِّي مَا كُنْتُ أَدْرِي مَا عَنَی رَسُولُ اللَّهِ ص بِذَلِكَ حَتَّی فَسَّرْتَهُ لِي فَجَزَاكَ اللَّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ خَيْراً عَنْ جَمِيعِ الْأُمَّةِ يَا أَبَا الْحَسَنِ شَيْءٌ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْهُ] رَأَيْتُكَ خَرَجْتَ بِثَوْبٍ مَخْتُومٍ عَلَيْهِ فَقُلْتَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ أَزَلْ مَشْغُولًا بِرَسُولِ اللَّهِ ص بِغُسْلِهِ وَ تَكْفِينِهِ وَ دَفْنِهِ ثُمَّ شُغِلْتُ بِكِتَابِ اللَّهِ حَتَّی جَمَعْتُهُ [فَهَذَا كِتَابُ اللَّهِ مَجْمُوعاً] لَمْ يَسْقُطْ مِنْهُ حَرْفٌ فَلَمْ أَرَ ذَلِكَ [الْكِتَابَ] الَّذِي كَتَبْتَ وَ أَلَّفْتَ وَ لَقَدْ رَأَيْتُ عُمَرَ بَعَثَ إِلَيْكَ حِينَ اسْتَخْلَفَ أَنِ ابْعَثْ بِهِ إِلَيَّ فَأَبَيْتَ أَنْ تَفْعَلَ فَدَعَا عُمَرُ النَّاسَ فَإِذَا شَهِدَ اثْنَانِ عَلَی آيَةٍ [قُرْآنٍ] كَتَبَهَا وَ مَا لَمْ يَشْهَدْ عَلَيْهَا غَيْرُ رَجُلٍ وَاحِدٍ [رَمَاهُ] وَ لَمْ يَكْتُبْهُ وَ قَدْ قَالَ عُمَرُ وَ أَنَا أَسْمَعُ إِنَّهُ قَدْ قُتِلَ يَوْمَ الْيَمَامَةِ رِجَالٌ كَانُوا يَقْرَءُونَ قُرْآناً لَا يَقْرَؤُهُ غَيْرُهُمْ [فَذَهَبَ] وَ قَدْ جَاءَتْ شَاةٌ إِلَی صَحِيفَةِ وَ كِتَابِ عُمَرَ يَكْتُبُونَ فَأَكَلَتْهَا وَ ذَهَبَ مَا فِيهَا وَ الْكَاتِبُ يَوْمَئِذٍ عُثْمَانُ [فَمَا تَقُولُونَ] وَ سَمِعْتُ عُمَرَ يَقُولُ وَ أَصْحَابُهُ الَّذِينَ أَلَّفُوا مَا كَتَبُوا عَلَی عَهْدِ عُثْمَانَ إِنَّ الْأَحْزَابَ كَانَتْ تَعْدِلُ سُورَةَ الْبَقَرَةِ وَ النُّورُ سِتُّونَ وَ مِائَةُ آيَةٍ وَ الْحُجُرَاتُ تِسْعُونَ آيَةً فَمَا هَذَا وَ مَا يَمْنَعُكَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ أَنْ تُخْرِجَ إِلَيْهِمْ مَا قَدْ أَلَّفْتَ لِلنَّاسِ وَ قَدْ شَهِدْتُ عُثْمَانَ حِينَ أَخَذَ مَا أَلَّفَ عُمَرُ فَجَمَعَ لَهُ الْكُتَّابَ وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَی قِرَاءَةٍ وَاحِدَةٍ وَ مَزَّقَ مُصْحَفَ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ وَ ابْنِ مَسْعُودٍ وَ أَحْرَقَهُمَا بِالنَّارِ فَمَا هَذَا فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا طَلْحَةُ إِنَّ كُلَّ آيَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ [فِي كِتَابِهِ] عَلَی مُحَمَّدٍ ص عِنْدِي بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص [وَ خَطِّي بِيَدِي وَ تَأْوِيلُ كُلِّ آيَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ ص] وَ كُلُّ حَلَالِ أَوْ حَرَامٍ أَوْ حَدٍّ أَوْ حُكْمٍ أَوْ أَيُّ شَيْءٍ تَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ عِنْدِي مَكْتُوبٌ بِإِمْلَاءِ رَسُولِ اللَّهِ وَ خَطِّ يَدِي حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ. قَالَ طَلْحَةُ: كُلُّ شَيْءٍ مِنْ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ أَوْ خَاصٍّ أَوْ عَامٍّ كَانَ أَوْ يَكُونُ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَهُوَ مَكْتُوبٌ عِنْدَكَ؟ قَالَ نَعَمْ وَ سِوَی ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَسَرَّ إِلَيَّ فِي مَرَضِهِ مِفْتَاحَ أَلْفِ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يُفَتِّحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ لَوْ أَنَّ الْأُمَّةَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ اتَّبَعُونِي وَ أَطَاعُونِي لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ [رَغَداً إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ] يَا طَلْحَةُ أَ لَسْتَ قَدْ شَهِدْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص حِينَ دَعَا بِالْكَتِفِ لِيَكْتُبَ فِيهَا مَا لَا تَضِلُّ الْأُمَّةُ وَ لَا تَخْتَلِفُ فَقَالَ صَاحِبُكَ مَا قَالَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ يَهْجُرُ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ تَرَكَهَا قَالَ بَلَی قَدْ شَهِدْتُ ذَاكَ قَالَ فَإِنَّكُمْ لَمَّا خَرَجْتُمْ أَخْبَرَنِي [بِذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ] بِالَّذِي أَرَادَ أَنْ يَكْتُبَ فِيهَا وَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْهَا الْعَامَّةُ فَأَخْبَرَهُ جَبْرَائِيلُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَلِمَ مِنَ الْأُمَّةِ الِاخْتِلَافَ وَ الْفُرْقَةَ ثُمَّ دَعَا بِصَحِيفَةٍ فَأَمْلَی عَلَيَّ مَا أَرَادَ أَنْ يَكْتُبَ فِي الْكَتِفِ وَ أَشْهَدَ عَلَی ذَلِكَ ثَلَاثَةَ رَهْطٍ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ وَ سَمَّی مَنْ يَكُونُ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَی الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِمْ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَسَمَّانِي أَوَّلَهُمْ ثُمَّ ابْنِي [هَذَا وَ أَدْنَی بِيَدِهِ إِلَی] الْحَسَنِ ثُمَّ الْحُسَيْنِ ثُمَّ تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ ابْنِي هَذَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ كَذَلِكَ كَانَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَ أَنْتَ يَا مِقْدَادُ فَقَامُوا وَ قَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ طَلْحَةُ وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص يَقُولُ لِأَبِي ذَرٍّ مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِي لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ وَ لَا أَبَرَّ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّهُمَا لَمْ يَشْهَدَا إِلَّا عَلَی حَقٍّ وَ لَأَنْتَ أَصْدَقُ وَ آثَرُ عِنْدِي مِنْهُمَا ثُمَّ أَقْبَلَ ع عَلَی طَلْحَةَ فَقَالَ اتَّقِ اللَّهَ يَا طَلْحَةُ وَ أَنْتَ يَا زُبَيْرُ وَ أَنْتَ يَا سَعْدُ وَ أَنْتَ يَا ابْنَ عَوْفٍ اتَّقُوا اللَّهَ وَ آثِرُوا رِضَاهُ وَ اخْتَارُوا مَا عِنْدَهُ وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ قَالَ طَلْحَةُ مَا أَرَاكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَجَبْتَنِي عَمَّا سَأَلْتُكَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْقُرْآنِ أَلَّا تُظْهِرَهُ لِلنَّاسِ قَالَ ع يَا طَلْحَةُ عَمْداً كَفَفْتُ عَنْ جَوَابِكَ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَمَّا كَتَبَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ أَ قُرْآنٌ كُلُّهُ أَمْ فِيهِ مَا لَيْسَ بِقُرْآنٍ قَالَ ع بَلْ هُوَ قُرْآنٌ كُلُّهُ إِنْ أَخَذْتُمْ بِمَا فِيهِ نَجَوْتُمْ مِنَ النَّارِ وَ دَخَلْتُمُ الْجَنَّةَ فَإِنَّ فِيهِ حُجَّتَنَا وَ بَيَانَ [أَمْرِنَا وَ] حَقِّنَا وَ فَرْضَ طَاعَتِنَا فَقَالَ طَلْحَةُ حَسْبِي أَمَّا إِذَا كَانَ قُرْآناً فَحَسْبِي ثُمَّ قَالَ طَلْحَةُ فَأَخْبِرْنِي عَمَّا فِي يَدَيْكَ مِنَ الْقُرْآنِ وَ تَأْوِيلِهِ وَ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ إِلَی مَنْ تَدْفَعُهُ وَ مَنْ صَاحِبُهُ بَعْدَكَ قَالَ ع إِلَی الَّذِي أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَيْهِ قَالَ مَنْ هُوَ قَالَ وَصِيِّي وَ أَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ بَعْدِي ابْنِي هَذَا الْحَسَنُ ثُمَّ يَدْفَعُهُ ابْنِيَ الْحَسَنُ عِنْدَ مَوْتِهِ إِلَی ابْنِي هَذَا الْحُسَيْنِ ثُمَّ يَصِيرُ إِلَی وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ حَتَّی يَرِدَ آخِرُهُمْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ وَ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ أَمَا إِنَّ مُعَاوِيَةَ وَ ابْنَهُ سَيَلِيَانِ بَعْدَ عُثْمَانَ ثُمَّ يَلِيهِمَا سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحَكَمِ بْنِ أَبِي الْعَاصِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ تَكْمِلَةُ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَامَ ضَلَالَةٍ وَ هُمُ الَّذِينَ رَآهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَی مِنْبَرِهِ يَرُدُّونَ أُمَّتَهُ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی عَشَرَةٌ مِنْهُمْ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ رَجُلَانِ أَسَّسَا ذَلِكَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمَا مِثْلُ أَوْزَارِ هَذِهِ الْأُمَّةِ فَقَالُوا يَرْحَمُكَ اللَّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ [وَ غَفَرَ لَكَ] وَ جَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ عَنَّا بِنُصْحِكَ وَ حُسْنِ قَوْلِكَ.
[۱۵] . أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمٍ وَ زَعَمَ أَبُو هَارُونَ الْعَبْدِيُ أَنَّهُ سَمِعَهُ مِنْ عُمَرَ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ أَنَّ مُعَاوِيَةَ دَعَا أَبَا الدَّرْدَاءِ وَ نَحْنُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع بِصِفِّينَ وَ دَعَا أَبَا هُرَيْرَةَ فَقَالَ لَهُمَا:
انْطَلِقَا إِلَی عَلِيٍّ فَأَقْرِءَاهُ مِنِّي السَّلَامَ وَ قُولَا لَهُ وَ اللَّهِ [إِنِّي لَأَعْلَمُ] أَنَّكَ أَوْلَی [النَّاسِ] بِالْخِلَافَةِ وَ أَحَقُّ بِهَا مِنِّي لِأَنَّكَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ [الْأَوَّلِينَ] وَ أَنَا مِنَ الطُّلَقَاءِ وَ لَيْسَ لِي مِثْلُ سَابِقَتِكَ فِي الْإِسْلَامِ وَ قَرَابَتِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ عِلْمِكَ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ لَقَدْ بَايَعَكَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ بَعْدَ مَا تَشَاوَرُوا فِيكَ [قَبْلَ] ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ثُمَّ أَتَوْكَ فَبَايَعُوكَ طَائِعِينَ غَيْرَ مُكْرَهِينَ وَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَكَ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ ثُمَّ نَكَثَا بَيْعَتَكَ وَ ظَلَمَاكَ [وَ طَلَبَا] مَا لَيْسَ لَهُمَا [وَ أَنَا ابْنُ عَمِّ عُثْمَانَ وَ الطَّالِبُ بِدَمِهِ] وَ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَعْتَذِرُ مِنْ قَتْلِ عُثْمَانَ وَ تَتَبَرَّأُ مِنْ دَمِهِ وَ تَزْعُمُ أَنَّهُ قُتِلَ وَ أَنْتَ قَاعِدٌ فِي بَيْتِكَ وَ أَنَّكَ قُلْتَ حِينَ قُتِلَ [وَ اسْتَرْجَعْتَ] اللَّهُمَّ لَمْ أَرْضَ وَ لَمْ أُمَالِئْ وَ قُلْتَ يَوْمَ الْجَمَلِ حِينَ نَادَوْا يَا لَثَارَاتِ عُثْمَانَ [حِينَ ثَارَ مَنْ حَوْلَ الْجَمَلِ] قُلْتَ كُبَّ قَتَلَةُ عُثْمَانَ الْيَوْمَ لِوُجُوهِهِمْ إِلَی النَّارِ أَ نَحْنُ قَتَلْنَاهُ وَ إِنَّمَا قَتَلَهُ هُمَا وَ صَاحِبَتُهُمَا وَ أَمَرُوا بِقَتْلِهِ وَ أَنَا قَاعِدٌ فِي بَيْتِي [وَ أَنَا ابْنُ عَمِّ عُثْمَانَ وَ وَلِيُّهُ وَ الطَّالِبُ بِدَمِهِ] فَإِنْ كَانَ الْأَمْرُ كَمَا قُلْتَ فَأَمْكِنَّا مِنْ قَتَلَةِ عُثْمَانَ وَ ادْفَعْهُمْ إِلَيْنَا نَقْتُلْهُمْ [بِابْنِ عَمِّنَا] وَ نُبَايِعْكَ وَ نُسَلِّمْ إِلَيْكَ الْأَمْرَ [هَذِهِ وَاحِدَةٌ؛
وَ أَمَّا الثَّانِيَةُ] فَقَدْ أَنْبَأَتْنِي عُيُونِي وَ أَتَتْنِي الْكُتُبُ مِنْ أَوْلِيَاءِ عُثْمَانَ مِمَّنْ هُوَ مَعَكَ يُقَاتِلُ وَ تَحْسَبُ أَنَّهُ عَلَی رَأْيِكَ وَ رَاضٍ بِأَمْرِكَ وَ هَوَاهُ مَعَنَا وَ قَلْبُهُ عِنْدَنَا وَ جَسَدُهُ مَعَكَ أَنَّكَ تُظْهِرُ وَلَايَةَ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ تَتَرَحَّمُ عَلَيْهِمَا وَ تَكُفُّ عَنْ عُثْمَانَ وَ لَا تَذْكُرُهُ وَ لَا تَتَرَحَّمُ عَلَيْهِ وَ لَا تَلْعَنُهُ وَ بَلَغَنِي [عَنْكَ] أَنَّكَ إِذَا خَلَوْتَ بِبِطَانَتِكَ الْخَبِيثَةِ وَ شِيعَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ الضَّالَّةِ [الْمُغِيرَةِ] الْكَاذِبَةِ تَبَرَّأْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ لَعَنْتَهُمْ وَ ادَّعَيْتَ أَنَّكَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي أُمَّتِهِ وَ وَصِيُّهُ فِيهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَی الْمُؤْمِنِينَ طَاعَتَكَ وَ أَمَرَ بِوَلَايَتِكَ فِي كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ وَ أَنَّ اللَّهَأَمَرَ مُحَمَّداً أَنْ يَقُومَ بِذَلِكَ فِي أُمَّتِهِ وَ أَنَّهُ أَنْزَلَ عَلَيْهِ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» فَجَمَعَ أُمَّتَهُ بِغَدِيرِ خُمٍ فَبَلَّغَ مَا أَمَرَ بِهِ فِيكَ عَنِ اللَّهِ وَ أَمَرَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّكَ أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّكَ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بَلَغَنِي [عَنْكَ] أَنَّكَ لَا تَخْطُبُ النَّاسَ خُطْبَةً إِلَّا قُلْتَ قَبْلَ أَنْ تَنْزِلَ عَنْ مِنْبَرِكَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَوْلَی النَّاسِ بِالنَّاسِ وَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ [مِنْ ذَلِكَ] حَقّاً فَلَظُلْمُ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ إِيَّاكَ أَعْظَمُ مِنْ ظُلْمِ عُثْمَانَ [لِأَنَّهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقُولُ] لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ شُهُودٌ فَانْطَلَقَ عُمَرُ وَ بَايَعَ أَبَا بَكْرٍ [وَ مَا اسْتَأْمَرَكَ وَ لَا شَاوَرَكَ] وَ لَقَدْ خَاصَمَ الرَّجُلَانِ الْأَنْصَارَ بِحَقِّكَ وَ حُجَّتِكَ وَ قَرَابَتِكَ [مِنْ رَسُولِ اللَّهِ] وَ لَوْ سَلَّمَا لَكَ وَ بَايَعَاكَ لَكَانَ عُثْمَانُ أَسْرَعَ النَّاسِ إِلَی ذَلِكَ لِقَرَابَتِكَ مِنْهُ وَ حَقِّكَ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ ابْنُ عَمِّكَ وَ ابْنُ عَمَّتِكَ ثُمَّ عَمَدَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهَا إِلَی عُمَرَ عِنْدَ مَوْتِهِ مَا شَاوَرَكَ وَ لَا اسْتَأْمَرَكَ حِينَ اسْتَخْلَفَهُ وَ بَايَعَ لَهُ ثُمَّ جَعَلَكَ عُمَرُ فِي الشُّورَی بَيْنَ سِتَّةٍ مِنْكُمْ وَ أَخْرَجَ مِنْهَا جَمِيعَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَيْرَهُمْ فَوَلَّيْتُمُ ابْنَ عَوْفٍ أَمْرَكُمْ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ حِينَ رَأَيْتُمُ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا وَ اخْتَرَطُوا سُيُوفَهُمْ وَ حَلَفُوا بِاللَّهِ لَئِنْ غَابَتِ الشَّمْسُ [وَ لَمْ تَخْتَارُوا أَحَدَكُمْ] لَيَضْرِبُنَّ أَعْنَاقَكُمْ وَ لَيُنْفِذُنَّ فِيكُمْ أَمْرَ عُمَرَ [وَ وَصِيَّتَهُ] فَوَلَّيْتُمْ أَمْرَكُمْ ابْنَ عَوْفٍ [فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ] فَبَايَعَ عُثْمَانَ فَبَايَعْتُمُوهُ ثُمَّ حُوصِرَ عُثْمَانُ فَاسْتَنْصَرَكُمْ فَلَمْ تَنْصُرُوهُ وَ دَعَاكُمْ فَلَمْ تُجِيبُوهُ وَ بَيْعَتُهُ فِي أَعْنَاقِكُمْ وَ أَنْتُمْ يَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ [حُضُورٌ] شُهُودٌ فَخَلَّيْتُمْ عَنْ أَهْلِ مِصْرَ حَتَّی قَتَلُوهُ وَ أَعَانَهُمْ طَوَائِفُ مِنْكُمْ عَلَی قَتْلِهِ وَ خَذَلَهُ عَامَّتُكُمْ فَصِرْتُمْ فِي أَمْرِهِ بَيْنَ قَاتِلٍ [وَ آمِرٍ] وَ خَاذِلٍ ثُمَّ بَايَعَكَ النَّاسُ وَ أَنْتَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنِّي فَأَمْكِنِّي مِنْ قَتَلَةِ عُثْمَانَ حَتَّی أَقْتُلَهُمْ وَ أُسَلِّمَ الْأَمْرَ لَكَ وَ أُبَايِعَكَ أَنَا وَ جَمِيعُ مَنْ قِبَلِي مِنْ أَهْلِ الشَّامِ.
فَلَمَّا قَرَأَ عَلِيٌّ ع كِتَابَ مُعَاوِيَةَ وَ أَبْلَغَهُ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَ أَبُو هُرَيْرَةَ رِسَالَتَهُ وَ مَقَالَتَهُ، قَالَ عَلِيٌّ ع [لِأَبِي الدَّرْدَاءِ]:
قَدْ أَبْلَغْتُمَانِي مَا أَرْسَلَكُمَا بِهِ مُعَاوِيَةُ فَاسْمَعَا مِنِّي ثُمَّ أَبْلِغَاهُ عَنِّي [كَمَا أَبْلَغْتُمَانِي عَنْهُ] وَ قُولَا لَهُ: إِنَّ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ لَا يَعْدُو أَنْ يَكُونَ أَحَدَ رَجُلَيْنِ إِمَّا إِمَامَ هُدًی حَرَامَ الدَّمِ وَاجِبَ النُّصْرَةِ لَا تَحِلُّ مَعْصِيَتُهُ وَ لَا يَسَعُ الْأُمَّةَ خِذْلَانُهُ أَوْ إِمَامَ ضَلَالَةٍ حَلَالَ الدَّمِ لَا تَحِلُّ وَلَايَتُهُ وَ لَا نُصْرَتُهُ [فَلَا يَخْلُو مِنْ إِحْدَی الْخَصْلَتَيْنِ] وَ الْوَاجِبُ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ يُقْتَلُ ضَالًّا كَانَ أَوْ مُهْتَدِياً مَظْلُوماً كَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا يَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا يُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا يُقَدِّمُوا يَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا يَبْدَءُوا بِشَيْءٍ قَبْلَ أَنْ يَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِيفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ وَ يَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ حَقَّهُ وَ يَحْفَظُ أَطْرَافَهُمْ وَ يَجْبِي فَيْئَهُمْ وَ يُقِيمُ حِجَّتَهُمْ وَ جُمْعَتَهُمْ وَ يَجْبِي صَدَقَاتِهِمْ ثُمَّ يَحْتَكِمُونَ إِلَيْهِ فِي إِمَامِهِمُ الْمَقْتُولِ ظُلْماً [وَ يُحَاكِمُونَ قَتَلَتَهُ إِلَيْهِ] لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ فَإِنْ كَانَ إِمَامُهُمْ قُتِلَ مَظْلُوماً حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِدَمِهِ وَ إِنْ كَانَ قُتِلَ ظَالِماً نَظَرَ كَيْفَ الْحُكْمُ فِي ذَلِكَ هَذَا أَوَّلُ مَا يَنْبَغِي أَنْ يَفْعَلُوهُ أَنْ يَخْتَارُوا إِمَاماً يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ لَهُمْ وَ يُتَابِعُوهُ وَ يُطِيعُوهُ وَ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَی رَسُولِهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ كَفَاهُمُ النَّظَرَ فِي ذَلِكَ وَ الِاخْتِيَارَ [وَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ رَضِيَ لَهُمْ إِمَاماً وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِهِ] وَ قَدْ بَايَعَنِي النَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ وَ بَايَعَنِي الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ بَعْدَ مَا تَشَاوَرُوا فِي ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ وَ هُمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ عَقَدُوا إِمَامَتَهُمْ وَلِيَ ذَلِكَ أَهْلُ بَدْرٍ وَ السَّابِقَةِ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ غَيْرَ أَنَّهُمْ بَايَعُوهُمْ قَبْلِي عَلَی غَيْرِ مَشُورَةٍ مِنَ الْعَامَّةِ [وَ إِنَّ بَيْعَتِي كَانَتْ بِمَشُورَةٍ مِنَ الْعَامَّةِ] فَإِنْ كَانَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ جَعَلَ الِاخْتِيَارَ إِلَی الْأُمَّةِ وَ هُمُ الَّذِينَ يَخْتَارُونَ وَ يَنْظُرُونَ لِأَنْفُسِهِمْ وَ اخْتِيَارُهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ وَ نَظَرُهُمْ لَهَا خَيْرٌ لَهُمْ مِنِ اخْتِيَارِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَهُمْ وَ كَانَ مَنِ اخْتَارُوهُ وَ بَايَعُوهُ بَيْعَتُهُ بَيْعَةُ هُدًی وَ كَانَ إِمَاماً وَاجِباً عَلَی النَّاسِ طَاعَتُهُ وَ نُصْرَتُهُ فَقَدْ تَشَاوَرُوا فِيَّ وَ اخْتَارُونِي بِإِجْمَاعٍ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الَّذِي [يَخْتَارُ لَهُ الْخِيَرَةَ فَقَدِ] اخْتَارَنِي لِلْأُمَّةِ وَ اسْتَخْلَفَنِي عَلَيْهِمْ وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِي وَ نُصْرَتِي فِي كِتَابِهِ الْمُنْزَلِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص فَذَلِكَ أَقْوَی لِحُجَّتِي وَ أَوْجَبُ لِحَقِّي وَ لَوْ أَنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ عَلَی عَهْدِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ كَانَ لِمُعَاوِيَةَ قِتَالُهُمَا وَ الْخُرُوجُ عَلَيْهِمَا لِلطَّلَبِ؟
قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ أَبُو الدَّرْدَاءِ لَا.
قَالَ عَلِيٌّ ع فَكَذَلِكَ أَنَا فَإِنْ قَالَ مُعَاوِيَةُ نَعَمْ؛ فَقُولَا إِذاً يَجُوزُ لِكُلِّ مَنْ ظُلِمَ بِمَظْلِمَةٍ أَوْ قُتِلَ لَهُ قَتِيلٌ أَنْ يَشُقَّ عَصَا الْمُسْلِمِينَ وَ يُفَرِّقَ جَمَاعَتَهُمْ وَ يَدْعُوَ إِلَی نَفْسِهِ مَعَ أَنَّ وُلْدَ عُثْمَانَ أَوْلَی بِطَلَبِ دَمِ أَبِيهِمْ مِنْ مُعَاوِيَةَ.
قَالَ فَسَكَتَ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ قَالا: لَقَدْ أَنْصَفْتَ مِنْ نَفْسِكَ.
قَالَ عَلِيٌّ ع وَ لَعَمْرِي لَقَدْ أَنْصَفَنِي مُعَاوِيَةُ إِنْ تَمَّ عَلَيَّ قَوْلُهُ وَ صَدَقَ مَا أَعْطَانِي فَهَؤُلَاءِ بَنُو عُثْمَانَ [رِجَالٌ] قَدْ أَدْرَكُوا لَيْسُوا بِأَطْفَالٍ وَ لَا مُوَلًّی عَلَيْهِمْ فَلْيَأْتُوا أَجْمَعُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ قَتَلَةِ أَبِيهِمْ فَإِنْ عَجَزُوا عَنْ حُجَّتِهِمْ فَلْيَشْهَدُوا لِمُعَاوِيَةَ بِأَنَّهُ [وَلِيُّهُمْ وَ] وَكِيلُهُمْ وَ حَرْبُهُمْ فِي خُصُومَتِهِمْ وَ لْيَقْعُدُوا هُمْ وَ خُصَمَاؤُهُمْ [بَيْنَ يَدَيَ] مَقْعَدَ الْخُصُومِ إِلَی الْإِمَامِ وَ الْوَالِي الَّذِي يُقِرُّونَ بِحُكْمِهِ وَ يُنْفِذُونَ قَضَاءَهُ وَ أَنْظُرُ فِي حُجَّتِهِمْ وَ حُجَّةِ خُصَمَائِهِمْ فَإِنْ كَانَ أَبُوهُمْ قُتِلَ ظَالِماً وَ كَانَ حَلَالَ الدَّمِ أَبْطَلْتُ دَمَهُ وَ إِنْ كَانَ مَظْلُوماً حَرَامَ الدَّمِ أَقَدْتُهُمْ مِنْ قَاتِلِ أَبِيهِمْ فَإِنْ شَاءُوا قَتَلُوهُ وَ إِنْ شَاءُوا عَفَوْا وَ إِنْ شَاءُوا قَبِلُوا الدِّيَةَ وَ هَؤُلَاءِ قَتَلَةُ عُثْمَانَ فِي عَسْكَرِي يُقِرُّونَ بِقَتْلِهِ وَ يَرْضَوْنَ بِحُكْمِي عَلَيْهِمْ [وَ لَهُمْ] فَلْيَأْتِنِي وُلْدُ عُثْمَانَ أَوْ مُعَاوِيَةُ [إِنْ كَانَ وَلِيَّهُمْ وَ وَكِيلَهُمْ فَلْيُخَاصِمُوا قَتَلَتَهُ] وَ لْيُحَاكِمُوهُمْ حَتَّی أَحْكُمَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص [وَ إِنْ كَانَ مُعَاوِيَةُ إِنَّمَا يَتَجَنَّی وَ يَطْلُبُ الْأَعَالِيلَ وَ الْأَبَاطِيلَ فَلْيَتَجَنَّ مَا بَدَا لَهُ فَسَوْفَ يُعِينُ اللَّهُ عَلَيْهِ].
قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَ أَبُو هُرَيْرَةَ قَدْ وَ اللَّهِ أَنْصَفْتَ [مِنْ نَفْسِكَ] وَ زِدْتَ عَلَی النَّصَفَةِ [وَ أَزَحْتَ عِلَّتَهُ] وَ قَطَعْتَ حُجَّتَهُ [وَ جِئْتَ بِحُجَّةٍ قَوِيَّةٍ صَادِقَةٍ مَا عَلَيْهَا لَوْمٌ].
ثُمَّ خَرَجَ أَبُو هُرَيْرَةَ وَ أَبُو الدَّرْدَاءِ فَإِذَا نَحْوٌ مِنْ عِشْرِينَ أَلْفَ رَجُلٍ مُقَنَّعِينَ بِالْحَدِيدِ فَقَالُوا نَحْنُ قَتَلَةُ عُثْمَانَ وَ نَحْنُ مُقِرُّونَ [رَاضُونَ] بِحُكْمِ عَلِيٍّ ع عَلَيْنَا وَ لَنَا فَلْيَأْتِنَا أَوْلِيَاءُ عُثْمَانَ فَلْيُحَاكِمُونَا إِلَی أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي دَمِ أَبِيهِمْ فَإِنْ وَجَبَ عَلَيْنَا الْقَوَدُ أَوِ الدِّيَةُ اصْطَبَرْنَا [لِحُكْمِهِ] وَ سَلَّمْنَا فَقَالا قَدْ أَنْصَفْتُمْ وَ لَا يَحِلُّ لِعَلِيٍّ ع دَفْعُكُمْ وَ لَا قَتْلُكُمْ حَتَّی يُحَاكِمُوكُمْ إِلَيْهِ فَيَحْكُمَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ صَاحِبِكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلّی اللّه عليه و آله.
فَانْطَلَقَ أَبُو الدَّرْدَاءِ وَ أَبُو هُرَيْرَةَ [حَتَّی قَدِمَا عَلَی مُعَاوِيَةَ] فَأَخْبَرَاهُ بِمَا قَالَ عَلِيٌّ ع وَ مَا قَالَ قَتَلَةُ عُثْمَانَ [وَ مَا قَالَ أَبُو النُّعْمَانِ بْنُ ضَمَانٍ] فَقَالَ لَهُمَا مُعَاوِيَةُ: فَمَا رَدَّ عَلَيْكُمَا فِي تَرَحُّمِهِ عَلَی أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ كَفِّهِ عَنِ التَّرَحُّمِ عَلَی عُثْمَانَ وَ بَرَاءَتِهِ مِنْهُ فِي السِّرِّ وَ مَا يَدَّعِي مِنِ اسْتِخْلَافِ رَسُولِ اللَّهِ ص [إِيَّاهُ وَ أَنَّهُ لَمْ يَزَلْ مَظْلُوماً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص].
قَالا بَلَی قَدْ تَرَحَّمَ عَلَی أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عِنْدَنَا وَ نَحْنُ نَسْمَعُ. ثُمَّ قَالَ لَنَا فِيمَا يَقُولُ إِنْ كَانَ اللَّهُ جَعَلَ الْخِيَارَ إِلَی الْأُمَّةِ فَكَانُوا هُمُ الَّذِينَ يَخْتَارُونَ وَ يَنْظُرُونَ لِأَنْفُسِهِمْ وَ كَانَ اخْتِيَارُهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ وَ نَظَرُهُمْ لَهَا خَيْراً لَهُمْ وَ أَرْشَدَ مِنِ اخْتِيَارِ اللَّهِ وَ اخْتِيَارِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدِ اخْتَارُونِي وَ بَايَعُونِي فَبَيْعَتِي بَيْعَةُ هُدًی وَ أَنَا إِمَامٌ وَاجِبٌ عَلَی النَّاسِ [طَاعَتِي] وَ نُصْرَتِي لِأَنَّهُمْ قَدْ تَشَاوَرُوا فِيَّ وَ اخْتَارُونِي وَ إِنْ كَانَ اخْتِيَارُ اللَّهِ وَ اخْتِيَارُ رَسُولِ اللَّهِ ص خَيْراً لَهُمْ وَ أَرْشَدَ مِنِ اخْتِيَارِهِمْ لِأَنْفُسِهِمْ وَ نَظَرِهِمْ لَهَا فَقَدِ اخْتَارَنِي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لِلْأُمَّةِ وَ اسْتَخْلَفَانِي عَلَيْهِمْ وَ أَمَرَاهُمْ بِنُصْرَتِي وَ طَاعَتِي فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ عَلَی لِسَانِ نَبِيِّهِ الْمُرْسَلِ وَ ذَلِكَ أَقْوَی لِحُجَّتِي وَ أَوْجَبُ لِحَقِّي.
[۱۶] . این مطلب را که حضرت علی ع مصداق اصلی «السابقون السابقون» است بسیاری از صحابه و تابعین هم اذعان کردهاند؛ از جمله:
- قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِی [قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتٌ] مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی [جَلَّ ذِكْرُهُ] وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ إِلَی آخِرِ الْقِصَّةِ قَالَ سَابِقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ [أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ] عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع. (تفسیر فرات الكوفی، ص۴۶۳؛ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۲، ص۳۵۰؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۹۶ )
- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِی مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ قَالَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مِنَ السَّابِقِینَ. (تفسیر فرات الكوفی، ص۴۶۴)
- فِی [التَّفْسِیرِ] الْعَتِیقِ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ زَیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْهَاشِمِی عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِی ع. (شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۹۶)
- أَخْبَرَنَا أَبُو سَعْدِ بْنُ عَلِی أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَینِ الْكُهَیلِی حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِی حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی حَدَّثَنَا الْحَكَمُ بْنُ ظُهَیرٍ، عَنِ السُّدِّی فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِی. (شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۹۵)
[۱۷] . موارد بر اساس ترتیب تاریخ وفات مولف تنظیم شده است.
[۱۸] . حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَيْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الصَّالِحِ عَنِ الْمِنْهَالِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ: «أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ , لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ مُفْتَرٍ , وَلَقَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ» (متن و سند را در اینجا آوردم؛ در بقیه موارد اگر سند ویا متن تفاوت داشته باشد خواهم آورد.
[۱۹] . حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قثنا ابْنُ نُمَيْرٍ، وَأَبُو أَحْمَدَ، هُوَ الزُّبَيْرِيُّ، قَالَا: نا الْعَلَاءُ بْنُ صَالِحٍ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ: أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ، قَالَ ابْنُ نُمَيْرٍ فِي حَدِيثِهِ: وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدُ، قَالَ أَبُو أَحْمَدَ: بَعْدِي إِلَّا كَاذِبٌ مُفْتَرِي، وَلَقَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ سَبْعَ سِنِينَ، قَالَ أَبُو أَحْمَدَ: وَلَقَدْ أَسْلَمْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ.
[۲۰] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی قَالَ: أَنْبَأَنَا الْعَلَاءُ بْنُ صَالِحٍ،.. کلمه «مفتر» را ندارد.
[۲۱] . ثنا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَيْرٍ،…
[۲۲] . أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللهِ بْنُ مُوسَی قَالَ: حَدَّثَنَا الْعَلَاءُ بْنُ صَالِحٍ …
[۲۳] . حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ الْعُمَرِيُّ، وَحَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي دَارِمٍ الْحَافِظُ، ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْعَبْسِيُّ، قَالَا: ثنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی، ثنا إِسْرَائِيلُ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ، وَأَخُو رَسُولِهِ، وَأَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَاذِبٌ، صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِينَ قَبْلَ أَنْ يَعْبُدَهُ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ»
[۲۴] . حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَی، نا نُوحُ بْنُ قَيْسٍ، عَنْ رَجُلٍ قَدْ سَمَّاهُ – ذَهَبَ عَنْ أَبِي مُوسَی اسْمُهُ – عَنْ مُعَاذَةَ الْعَدَوِيَّةِ، قَالَتْ: سَمِعْتُ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَخْطُبُ عَلَی الْمِنْبَرِ وَهُوَ يَقُولُ: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، آمَنْتُ قَبْلَ أَنْ يُؤْمِنَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَأَسْلَمْتُ قَبْلَ أَنْ يُسْلِمَ»
حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَی، نا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، نا نُوحُ بْنُ قَيْسٍ، نا سُلَيْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَارِثِيُّ، حَدَّثَتْنِي مُعَاذَةُ الْعَدَوِيَّةُ، قَالَتْ: سَمِعْتُ عَلِيًّا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، عَلَی الْمِنْبَرِ يَقُولُ مِثْلَهُ
[۲۵] . حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ يَحْيَی أَبُو الْخَطَّابِ، قَالَ حَدَّثَنَا نُوحُ بْنُ قَيْسٍ، وَحَدَّثَنِي أَبُو بَكْرٍ مُصْعَبُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُصْعَبٍ الْوَاسِطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ أَنْبَأَ نُوحُ بْنُ قَيْسٍ الْحُدَّانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَبُو فَاطِمَةَ، قَالَ سَمِعْتُ مُعَاذَةَ الْعَدَوِيَّةَ، تَقُولُ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَخْطُبُ عَلَی مِنْبَرِ الْبَصْرَةِ وَهُو يَقُولُ «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ آمَنْتُ قَبْلَ أَنْ يُؤْمِنَ أَبُو بَكْرٍ وَأَسْلَمْتُ قَبْلَ أَنْ يُسْلِمَ»
[۲۶] . حَدَّثَنَا أَبُو الخَطَّاب الْحَسَّانِيُّ وَمُحَمَّد بْنُ يَحْيَی بْنِ الْقُطَعِيِّ حَدَّثَنَا نُوحُ بْنُ قَيْسٍ حَدَّثَنَا سُلَيْمَان بْنُ عَبْد اللَّهِ أَبُو فَاطِمَةَ عَنْ مُعَاذَةَ بِنْتِ عَبْد اللَّهِ الْعَدَوِيَّةِ قَالَت: سَمِعْتُ عَلِيًّا – رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ – يَقُولُ: ” أَنَا الصِّدِّيقُ الأَكْبَرُ آمَنْتُ قَبْلَ أَنْ يُؤْمِنَ أَبُو بَكْر، وَأَسْلَمْتُ قَبْلَ أَنْ يُسْلِمَ أَبُو بَكْر “.
[۲۷] . حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ الْعَرْزَمِيُّ، قَالَ: نَا عَلِيُّ بْنُ هَاشِمٍ، قَالَ: نَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ أَبِي رَافِعٍ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّی اللهُ عليه و [آله و] سلم أَنَّهُ، قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ: «أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي، وَأَنْتَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَأَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْكُفَّارِ»
[۲۸] . أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زَيْدٍ الْمُعَدَّلُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَاهَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِيمِ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ عَائِشَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ الْأَشْقَرُ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ، أَنَّهُ سَمِعَ النَّبِيَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَأَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَأَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ وَأَنْتَ الْفَارُوقُ، الَّذِي تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الْكَافِرِينَ»
[۲۹] . أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَلِيٍّ الْأَرْجِيُّ، بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سُنْبُكٍ الْبَجَلِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَالِكٍ الْأُشْنَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْمَرُّوذِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ الْأَعْوَرُ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَأَنْتَ الْفَارُوقُ تَفْرُقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَأَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَالْمَالُ يَعْسُوبُ الظَّالِمِينَ»
[۳۰] و قریب به این مضمون در منابع اهل سنت، از ابن عباس نقل شده است، فقط در مورد افراد غیر از امیرالمومنین ع متفاوت است:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ إِجَازَةً أَخْبَرَنَا عُمَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَوْذَبٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَینِ قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِیا قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو صَالِحِ بْنُ الضَّحَّاكِ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْیانُ بْنُ عُیینَةَ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ قَالَ سَبَقَ یوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَی مُوسَی وَ سَبَقَ صَاحِبُ یس إِلَی عِیسَی وَ سَبَقَ عَلِی إِلَی مُحَمَّدٍ ص .(مناقب علی لابن المغازلی، ص۴۲)
أَخْبَرَنَا [أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ] أَبُو بَكْرٍ التَّمِیمِی [قَالَ:] أَخْبَرَنَا [عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ] أَبُو بَكْرٍ الْقَبَّابُ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الشَّیبَانِی حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ حَدَّثَنَا ابْنُ عَائِشَةَ. وَ حَدَّثَنِی الْحَاكِمُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ مِنْ خَطِّ یدِهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ حَمْدَوَیهِ الْبَیهَقِی أَبُو یحْیی حَدَّثَنَا عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ الْقُرَشِی حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ الْحَسَنِ الْفَزَارِی الْأَشْقَرُ، عَنْ سُفْیانَ بْنِ عُیینَةَ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: السُّبَّاقُ ثَلَاثَةٌ: سَبَقَ یوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَی مُوسَی، وَ سَبَقَ صَاحِبُ یاسِینَ إِلَی عِیسَی، وَ سَبَقَ عَلِی إِلَی النَّبِی ص. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲)
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الصُّوفِی حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَافِظُ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یحْیی بْنِ أَحْمَدَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ فَهْدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ التُّسْتَرِی حَدَّثَنَا سُفْیانُ بْنُ عُیینَةَ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص السُّبَّاقُ أَرْبَعَةٌ: سَبَقَ یوشَعُ إِلَی مُوسَی، وَ سَبَقَ صَاحِبُ یاسِینَ إِلَی عِیسَی وَ سَبَقَ عَلِی إِلَی مُحَمَّدٍ وَ سَبَقَ إِبْرَاهِیمُ.[وَ] لَمْ یسَمِّ الْآخَرَ. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۲۹۳)
أَخْبَرَنَاهُ أَبُو یحْیی [زَكَرِیا بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی] الْحَیكَانِی أَخْبَرَنَا یوسُفُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّیدَلَانِی بِمَكَّةَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو الْعُقَیلِی حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِی حَدَّثَنَا الْحُسَینُ بْنُ أَبِی السَّرِی حَدَّثَنَا وَثِیقُ بْنُ وَثِیقٍ الْبَصْرِی مِنَ الْعَرَبِ حَدَّثَنَا سُفْیانُ بْنُ عُیینَةَ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجِیحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: السُّبَّقُ ثَلَاثَةٌ، فَالسَّابِقُ إِلَی مُوسَی یوشَعُ بْنُ نُونٍ، وَ السَّابِقُ إِلَی عِیسَی صَاحِبُ یاسِینَ، وَ السَّابِقُ إِلَی النَّبِی ص عَلِی. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۲۹۴)
[قَالَ:] وَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكُوفِی، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَاقِدٍ أَبِی قَتَادَةَ الْحَرَّانِی عَنْ أَیوبَ بْنِ نَهِیكٍ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رَبَاحٍ. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ [فِی قَوْلِهِ تَعَالَی]: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ قَالَ: یوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَی مُوسَی وَ شَمْعُونُ بْنُ یوحَنَّا إِلَی عِیسَی، وَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِلَی النَّبِی. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۲۹۷)
[۳۱] . رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک.
[۳۲] . . و في الحديث: أنا سابِقُ العرب، يعني إلى الإِسلام، و صُهَيْبٌ سابقُ الرُّوم، و بِلالٌ سابقُ الحبَشة، و سلْمانُ سابقُ الفُرْس.
[۳۳] . دربرخی منابع اهل سنت این را از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند که با توجه به افرادی که قرین ایشان قرار داده شده، این احتمالا اشتباه شده است؛زیرا بقیه افراد همگی در زمره پیروان پیامبرند؛ نه در عرض شخص پیامبر ص:
أخرج عبد بن حميد عن الحسن قال قال رسول الله صلی الله عليه و [آله و] سلم السَّابِقُونَ يوم القيامة أربعة فانا سابق العرب و سلمان سابق فارس و بلال سابق الحبشة و صهيب سابق الروم (الدر المنثور، ج۶، ص۱۵)
[۳۴] . سندش در تفسیر فرات چنین است؛ عبارات داخل پرانتز فقط در نسخه کافی آمده و عبارات داخل کروشه فقط در نسخه تفسیر فرات.
[۳۵] . در ص۱۷۰ اینجا به جای تعبیر «الْقَوَّالُونَ بِالصِّدْقِ»دوباره تعبیر «الْقَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ» آورده است.
[۳۶] . شروع سند در رجال کشی چنین است: مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَسْبَاطٍ،
[۳۷] . کلمه «متحور» (که ماده «حور»به باب تفعل برود) در کتب لغت یافت نشد. مرحوم میرداماد در تعلیقات کشی (در همین صفحه مذکور) فرمودهاند: «قوله عليه السلام: فهؤلاء المتحورة أول السابقين علی التفعل من الحواري أي الجاعلون أنفسهم حواريين، فهذه الرواية معول عليها في ارتفاع منزلة هؤلاء المتحورين السابقين المقربين.» در تمامی منابع فوق که آدرس دادهایم و حتی در نورالثقلین و کنز الدقائق، که از اینها نقل کردهاند، به همین دو صورت «متحوره» و «متحورین» ثبت شده است. فقط یک نسخه در بحار هست که «أَوَّلُ الْمَحْبُورِينَ» ثبت شده (بحار الأنوار، ج۳۴، ص۲۷۶) که کلمه «محبورین» کلمهای است که در لغت و در روایات دیگر وجود دارد به معنای متنعمین است و این نسخه، ادامه آن (من التابعین) هم ندارد. اما جالب اینجاست که حتی در سفینه البحار هم به همین صورتی است که در متن آمد. از این رو، کلمه بر اساس توضیح مرحوم میرداماد ترجمه شد.
[۳۸] . «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» أی و السابقون إلی اتباع الأنبیاء الذین صاروا أئمة الهدی فهم السابقون إلی جزیل الثواب عند الله عن الجبائی و قیل معناه السابقون إلی طاعة الله و هم السابقون إلی رحمته و السابق إلی الخیر إنما كان أفضل لأنه یقتدی به فی الخیر و سبق إلی أعلی المراتب قبل من یجیء بعده فلهذا یمیز بین التابعین فعلی هذا یكون السابقون الثانی خبرا عن الأول و یجوز أن یكون الثانی تأكیدا للأول و الخبر «أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» أی و السابقون إلی الطاعات یقربون إلی رحمة الله فی أعلی المراتب و إلی جزیل ثواب الله فی أعظم الكرامة ثم أخبر تعالی أین محلهم فقال «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» لئلا یتوهم متوهم أن التقریب یخرجهم إلی دار أخری فأعلم سبحانه أنهم مقربون من كرامة الله فی الجنة لأن الجنة درجات و منازل بعضها أرفع من بعض و قد قیل فی السابقین إنهم السابقون إلی الإیمان عن مقاتل و عكرمة و قیل السابقون إلی الهجرة عن ابن عباس و قیل إلی الصلوات الخمس عن علی (ع) و قیل إلی الجهاد عن الضحاك و قیل إلی التوبة و أعمال البر عن سعید بن جبیر و قیل إلی كل ما دعا الله إلیه عن ابن كیسان و هذا أولی لأنه یعم الجمیع
[۳۹] . و هاهنا لطيفة: و هي أنه في أصحاب الميمنة قال: ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ [الواقعة: ۸] بالاستفهام و إن كان للإعجاز لكن جعلهم مورد الاستفهام و هاهنا لم يقل: و السابقون ما السابقون، لأن الاستفهام الذي للإعجاز يورد علی مدعي العلم فيقال له: إن كنت تعلم فبين الكلام و أما إذا كان يعترف بالجهل فلا يقال له: كذبت و لا يقال: كيف كذا، و ما الجواب عن ذلك، فكذلك في: وَ السَّابِقُونَ ما جعلهم بحيث يدعون، فيورد عليهم الاستفهام فيبين عجزهم بل بنی الأمر علی أنهم معترفون في الابتداء بالعجز، و علی هذا فقوله تعالی: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ كقول العالم: لمن سأل عن مسألة معضلة و هو يعلم أنه لا يفهمها و إن كان أبانها غاية الإبانة أن الأمر فيها علی ما هو عليه و لا يشتغل بالبيان.
[۴۰] . المسألة الأولی: في إعرابه ثلاثة أوجه أحدها: وَ السَّابِقُونَ عطف علی فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ [الواقعة:۸] و عنده تم الكلام، و قوله: وَ السَّابِقُونَ … أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ جملة واحدة و الثاني: أن قوله: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ جملة واحدة، كما يقول القائل: أنت أنت و كما قال الشاعر: «أنا أبو النجم و شعري شعري» و فيه وجهان أحدهما: أن يكون لشهرة أمر المبتدأ بما هو عليه فلا حاجة إلی الخبر عنه و هو مراد الشاعر و هو المشهور عند النحاة و الثاني: للإشارة إلی أن في المبتدأ مالا يحيط العلم به و لا يخبر عنه و لا يعرف منه إلا نفس المبتدأ، و هو كما يقول القائل لغيره أخبرني عن حال الملك فيقول: لا أعرف من الملك إلا أنه ملك فقوله: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أي لا يمكن الإخبار عنهم إلا بنفسهم فإن حالهم و ما هم عليه فوق أن يحيط به علم البشر. [سپس آن «و هاهنا لطيفة» که در پاورقی قبل گذشت آمده، سپس:] و ثالثها: هو أن السابقون ثانيا تأكيد لقوله: وَ السَّابِقُونَ و الوجه الأوسط هو الأعدل الأصح، و علی الوجه الأوسط قول آخر: و هو أن المراد منه أن السابقين إلی الخيرات في الدنيا هم السابقون إلی الجنة في العقبی
[۴۱] . قال الشيخ المرشد أبو عبد الله الحسين بن علي البصري في كتاب الإيضاح: اجتمع أصحاب الحديث و من ينتحل السنة و قالوا اجتمعت هذه الصفات في علي لأن:
السبق له و لزيد بن حارثة و أبي بكر و عثمان و طلحة و الزبير و عبد الرحمن و المقداد و ابن مسعود و عمار و السعدين و أبي ذر و سلمان.
و القرابة له و لولديه و لعميه و أخويه و لابني الحارث عبيدة و أخيه أبي سفيان و الفضل بن العباس فهؤلاء أقرب الناس.
و العلم بالكتاب له و لأبي و عثمان و ابن مسعود و زيد بن ثابت و جابر.
و العلم بالسنة له و لابن مسعود و عمر بن الخطاب و معاذ و جابر و سلمان و حذيفة بن اليمان.
و معرفة الحكم له و للعمروين و ابن مسعود و ابن حنبل و أبي موسی الأشعري.
و الجهاد له و لحمزة و جعفر و عبيدة بن الحارث و طلحة و الزبير و البراء و أبي دجانة و محمد بن مسلمة و السعدين. و الإنفاق له و لأبي بكر و عمر و عثمان و عبد الرحمن.
و الورع له و لأبي بكر و عمر و ابنه و ابن مسعود و أبي ذر و سلمان و المقداد و عمار.
فنقول إذا كانت هذه اجتمعت في علي ع و تفرقت فيهم استحق بذلك التقدم عليهم بل نقول و إن شاركوه في بعض هذه المراتب لم يلحقوه في كل واحدة إلی الغاية التي كان عليها و لم يدانوه في النهاية التي استوی إليها و ناهيك ما تواتر من شجاعته و زهده و وفور علمه و أسبقية إسلامه و أقربيته و صدقته و خصوصا في آية النجوی حيث نوهت بكرمه و بخل غيره و من يتتبع تفاصيل هذه و نحوها من المطولات عثر منها علی عدم مداناة أحد له في هذه الدرجات و أبو بكر احتج لاستحقاق الخلافة بالقرابة و هي بعض درجة لعلي ع.
بازدیدها: ۱۱۲۴
بازتاب: یک آیه در روز - ۱۰۷۸-۱) احادیث مربوط به آیه یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ ق